دوشنبه, ۰۹ ربیع الاول ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۹/۰۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سؤال:

سایت الحرة به تاریخ 18جون 2024م چنین مطلبی را به نشر رساند: «اخیراً سایت‌های خبری به شکل گسترده‌ای، گزارش‌های منتشر نموده اند که حاکی از  توافق سعودی/امریکایی در سال 1974م می‌باشد؛ توافقی‌که بر اساس آن سعودی ملزم بوده که در تمام فروشات نفتی خود از دالر استفاده کند. بر حسب این گزارش‌ها، مدت این توافقنامه 50 سال بوده که اکنون به پایان رسیده است...» اما وب‌سایت "لیدر اینسایت" این گزارش‌ها را تکذیب و تاکید کرد که: «چنین توافقی وجود ندارد.» امیدوارم حقیقت و صحت این توافق، در صورت وجود آن و سپس نقش نفت در حفظ سیطرۀ دالر، برایم روشن شود و این‌که پس از آن، آیا تشکیلات بریکس می‌تواند در زمینه سیطرۀ دالر در آینده تأثیرگذار باشد؟

جواب:

 برای وضاحت بیشترِ جواب سؤالات فوق، می‌بایست موارد زیر را مورد بررسی قرار داد:

اول: این‌که با توجه به اخبار منتشر شده مبنی بر پایان مدت توافق سعودی و امریکا برای منحصر کردن فروش نفت به دالر؛ شبکه‌های اجتماعی مملو از این خبر است؛ اما هیچ یک از مقامات رسمی دو کشور در این مورد صحبت نکردند. گویا عمداً از این قضیه چشم‌پوشی نمودند! همان‌طور رسانه‌ها نیز در ابتدا از پرداختن به نشر این خبر خودداری کردند تا این‌که برخی از آن‌ها به دلیل حجم زیاد صحبت‌ها در مورد آن، در این خصوص شروع به صحبت نمودند. به عنوان مثال: وب‌سایت روسی RT  در 15 جون 2024م چنین مطلبی را به نشر رساند: «اولگا سامووالوا در وزگلیاد می‌نویسد: توافق پترودالر که بین سعودی و امریکا در سال 1974م امضا شده بود، به پایان رسیده است و این برای سعودی فرصت این را می‌دهد که نفت و تولیدات نفتی خویش را نه تنها در بدل دالر بلکه به هر ارز دیگری‌که می‌خواهد بفروشد. البته بر حسب تایید رسانه‌ها.» این یک تایید غیررسمی از یک منبع رسانه‌ای روسی است، در خصوص وجود چنین توافقی.

دوم: این‌که از طرف منابع رسانه‌های امریکایی این موضوع را تکذیب می‌کنند:

1- در سوال ذکر شده بود که در سایت الحرة به تاریخ 18 جون 2024م چنین آمده است: «...طبق این گزارشات، مدت این توافق 50 سال بوده، اکنون به پایان رسیده است که چنین چیزی نویددهنده پایان سیطرۀ ارز امریکایی است. اما وب‌سایت لیدر اینسایت این گزارش‌ها را تکذیب و تاکید کرد که: "چنین توافقی وجود ندارد».

2- روزنامه MorningStar به تاریخ 17 جون 2024م از اخبار و روایات منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی، مبنی بر از بین رفتن توافق پترودالر درازمدت  امریکا و سعودی خبر داده گفت: «این توافق هرگز وجود نداشته است».

3- در یک پست وبلاگی که در روز جمعه منتشر شد، پول دونوان، اقتصاددان ارشد UBS Global Wealth Management، بر این اشاره کرد که داستان جعلی "توافق پترودالر" به طرز شگفت‌آوری منتشر شده است و این‌مسئله درس دیگری در مورد خطرات جانبداری تأییدی ارائه می‌دهد. (منبع: MorningStar، مورخ 17 جون 2024م)

سوم: این‌که هیچ یک از طرفین رسماً در مورد گفتگو‌های اخیر که حاکی از انعقاد توافق پترودالر بین امریکا و سعودی در سال 1974م و پایان مدت الزامیت آن در تاریخ 6 سپتامبر2024م بود، هیچ تبصرۀ رسمی ننمودند. هیچ یک از طرفین رسماً در تکذیب یا تأیید آن اظهار نظر نکردند، بلکه تنها همان‌طور که در فوق یاد آورشدیم، تبصره‌هایی از سوی منابع رسانه‌ای و شبه رسانه‌ای دیگری صورت گرفته است! لیکن قراین دیگری نیز وجود دارد که از طریق آن‌ها احتمال موجودیت چنین توافقی در  بین امریکا و سعودی وجود دارد که از جمله این قراین می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- در گزارش دیوان عمومی محاسبات امریکا که در سال 1978م تحت عنوان «کمیته همکاری اقتصادی امریکا و سعودی» صادر گردیده، چنین آمده است: «دیوان عمومی به تقویت فعالیت کمیته همکاری‌های اقتصادی سعودی و امریکا که در جون 1974م تأسیس شده است، توصیه به همکاری‌های اقتصادی دو طرف و افتتاح دفتری برای وزارت خزانه‌داری امریکا در ریاض، برای ازسرگیری چرخۀ پترودالر نمود.»  این گزارش در مقدمه خود تأسیس این کمیته مشترک را تأیید می‌کند.

2- پس از این‌که پل دونووان در پست وبلاکی خود گفت؛ «معلوم است که داستان "توافق پترودالر" که امروز در حال دست به دست شدن است، خبر جعلی و دروغین بیش نیست.» و افزود: «شاید نزدیک‌ترین چیز به داستان توافق پترودالر، توافق مخفیانه‌ای باشد که بین امریکا و سعودی در اواخر سال 1974م به امضاء رسید و در آن وعده داده شده بود که در ازای سرمایه‌گذاری میلیاردها دالری سعودی از درآمدهای حاصل از فروش نفت در خزانه‌ای امریکا، این کشور برای سعودی کمک‌ها و تجهیزات نظامی ارائه کند.» (منبع: MorningStar، مورخ: 17 جون 2024)

3- پس از آن‌که روزنامه MorningStar در تاریخ 17 جون 2024م گفت: «توافق پترودالر دربین امریکا و سعودی توافقی است که هرگز وجود نداشته است.» در جای دیگر گفت: «بر اساس گزارشی که اداره حساب‌داری امریکا منتشر کرده است، موضوع مربوط به کمیته مشترک امریکایی و سعودی است که برای تقویت همکاری‌های اقتصادی بین دو کشور تشکیل شده بود و قرار تأسیس آن در تاریخ 6 اگست 1974م بین کیسینجر، وزیر امور خارجه امریکا و فهد بن عبدالعزیز ولیعهد سعودی در آن زمان امضا شد.»

4- روزنامه کویتی «القبس» در تاریخ 20 اکتبر2020م در ضمن نشر  اخبار برنامه "حافظه خبری" خود، خبری را منتشر کرد که در شماره تاریخی 7 جون 1974م خود منتشر کرده بود. در آن  چنین آمده بود: «رئیس جمهور نیکسون امروز با شاهزاده فهد بن عبدالعزیز، معاون دوم نخست‌وزیر سعودی و وزیر داخله، در خصوص امکان دستیابی به صلح پایدار در خاورمیانه در پی توافقات بر جداسازی نیروهای جبهه مصر و سوریه، همان‌طور در خصوص راه‌های گسترش همکاری‌های اقتصادی، صنعتی و دفاعی بین سعودی و امریکا گفتگو کرد. این گفتگوها در دفتر رئیس جمهور نیکسون در کاخ سفید پیش از صرف ضیافتی  صورت گرفت که از سوی رئیس جمهور نیکسون برای گرامی‌داشت از مهمانی که در یک سفر سه روزه دیروز از راه رسیده بود تدارک دیده بود. در این گفتگوها شاهزاده فهد در تلاش افزایش کمک‌های نظامی امریکا به کشورش در ازای ادامه همکاری سعودی در تامین نفت امریکا بود.

5- وب‌سایت businesstimes.com.sg در 18 جون 2024م ذکر نمود که: «روزنامه امریکایی نیویورک تایمز در 8 جون 1974م در صفحه اول خود چنین بیان داشته است: «وزیر امور خارجه کیسینجر و شاهزاده فهد بن عبدالعزیز، معاون دوم نخست وزیر سعودی و برادر ناتنی ملک فیصل، امروز صبح در "بلرهاوس" واقع جاده کاخ سفید، توافقنامه شش صفحه‌ای را امضا کردند.»

چهارم: با دقت نظر بیشتر در بند سوم که در فوق ذکر گردید، مخصوصاً استقبال نیکسون، رئیس‌جمهور امریکا از فهد بن عبدالعزیز،  نشان‌دهنده اهمیت زیاد آن دیدار و سپس تأسیس کمیته همکاری‌های اقتصادی امریکا و سعودی در 6 اگست 1974م است که منابع رسمی از جمله گزارش دیوان عمومی محاسبات امریکا به آن اشاره می‌کنند، حاکی از توافقاتی است که گویی این کمیته متولی اجرای آن بوده و همه این‌ها وجود توافقی بین امریکا و سعودی را تایید می‌کند، شاید مکتوب شده و محرمانه بوده و شاید  تفاهمات الزام‌آور و نانوشته‌ای بین یک دولت کوچک مزدور و بین دولت قدرتمندی چون امریکا بوده که معمولاً چنین تفاهماتی برای مزدوران کاملاً الزام‌آور است؛ اگرچه مکتوب شده هم نباشد.

تمام حقایق مذکور در فوق مؤید وجود توافق پترودالر است؛ چیزی‌که ما آن را ترجیح می‌دهیم؛ اگرچه این موضوع مخفی نگهداشته شده و ادارات رسمی آن را تأیید ننمودند؛ البته  آن را انکار نیز ننمودند.

پنجم: آن‌چه این را تأیید و ترجیح می‌دهد، توجه امریکا به تبدیل دالر به ارز بین‌المللی و جهانی است، چنان‌چه:

1- از زمان توافق برتون وودز در سال 1944م که قیمت هر اونس طلا را 35 دالر تعیین کرد، دالر در بالاترین سطح نظام پولی جهانی قرار گرفت؛ طوری‌که دالر و طلا از یک ارزش برخوردار شد؛ اما به دلیل پروژه‌های استعماری امریکا به ویژه جنگ ویتنام و هزینه‌های گزاف در جنگ، امریکا مجبور شده که دالرهای بیشتر از مقدار دالری چاپ کند که می‌توانست آن را با طلا مبادله کند تا جایی‌که در اواخر دهه 1960م، تعداد دالرهای در حال گردش افزایش یافته بود و دالر در جهان بیشتر از طلا شد. این امر کشورهای دیگر را تشویق کرد که در ازای دالرهای خود از امریکا طلا تقاضا کنند؛ چیزی‌که منجر به کاهش ذخایر طلای امریکا شد. چنان‌چه ذخایر طلای امریکا در پایان جنگ جهانی دوم در سال 1971م از 574 میلیون اونس به حدود 261 میلیون اونس کاهش یافت. این‌جا بود که ریچارد نیکسون، رئیس جمهور وقت امریکا، استاندارد طلا را در 15 اگست 1971م لغو کرد و این‌گونه دالر را به طور کامل از طلا جدا کرد. مسئله که به "فاجعۀ نیکسون" معروف است.

2- این جدایی دالر و طلا مشکل سیاسی و مالی برای امریکا ایجاد کرد و آن این بود که کشورهای جهان، دیگر عامل مجبورکننده برای به دست آوردن دالر نداشتند. لذا این امر باعث شد که امریکا به دنبال راه‌های دیگری باشد که کشورها را به سوی تقاضای بیشتر دالر سوق داده و در نتیجه سیطرۀ جهانی دالر محفوظ بماند تا این‌که بالاخره امریکا گم‌شده‌اش را در نیاز حتمی جهان به انرژی پیدا کرد؛ این در حالی بود که منبع اصلی انرژی در آن زمان نفت بود و سعودی هم بزرگترین تولیدکننده آن.

3- دولت نیکسون از طریق گفتگو با سعودی از سال 1972م تا 1974م در مورد ایجاد پترودالر و در نتیجه توافقی صورت گرفته که بر مبنی آن امریکا امنیت رژیم سعودی را تضمین نموده و در مقابل سعودی که بزرگترین تولیدکننده نفت در جهان بوده و دارای بزرگترین ذخایر نفتی در جهان است، نفت خود را در برابر دالر بفروش برساند؛ همان‌طور که سعودی نیز موافقت کرد که میلیاردها دالر از درآمدهای نفتی خود را مجدداً در اوراق خزانه امریکا برگرداند.

4- قبل از این قرارداد، سعودی به دلیل نفوذ عوامل انگلیسی در حکومت آن زمان سعودی، نفت خود را در بدل جنیه استرلینگ بفروش می‌رساند،  زمانی‌که این قرارداد در 8 جون 1974م بین وزیر امورخارجه کیسینجر و شاهزاده فهد بن عبدالعزیز، منعقد شد، این مقدمه‌ای برای معامله همرای سعودی به دالر به عنوان قیمت نفت در عوض استرلینگ بود.

پس از آن، شاهزاده فهد در سال 1975م، در زمان سلطنت برادرش، ملک خالد، به اوج شهرت رسید و ولیعهد شد. او در دوران برادرش ملک خالد از صلاحیت‌های زیادی بر خوردار بوده و بر همین منوال قرار داشت تا این‌که ملک خالد وفات کرده و در 13جون 1982م به پادشاهی رسید. وی در ولاء و وابستگی خود نسبت به امریکا معروف بود.

بنابراین، معاملات سعودی در زمینه فروش نفت از ابتدای سال 1975م منحصر به دالر شد، بر حسب بیان منابع پس از سال 1974م، فروش نفت سعودی به دالر امریکا منحصر شد و این امر شامل کشورهای عضو سازمان اوپک از کشورهای تولیدکننده نفت نیز می‌شد. بدین ترتیب لازم شد هر کشوری که نیاز به خرید نفت دارد، تا مقدار کافی از ارز دالر، تنها ارز منحصر به معاملات نفتی را داشته باشد. به این معنی که این کشورها باید وام های دالری می‌گرفتند و یا از بازارهای مالی و یا به هر وسیله دیگری برای‌شان دالر خریداری می‌نمودند. نکته‌ای قابل توجه این بود که امریکا تداوم سرازیر شدن دالر و بانک ذخایر فدرال تداوم تولید دالر را تضمین کرده بود... مخصوصاً این‌که ریال سعودی وابسته به دالر بوده و از همین جهت عاملی برای سعودی وجود دارد که جهت حفظ ثبات اقتصادی خود به دالر امریکا وابسته و متعهد باشد. چنان‌چه طی گزارش خبرگزاری اناضول بتاریخ 4 سپتامبر2019م چنین بیان داشت: «خالد الفالح وزیر انرژی سعودی تایید کرد که دالر امریکا ارز مورد اعتماد برای فروش و تجارت نفت خام کشورش در خارج از کشور باقی خواهد ماند...»

ششم: اگر پیوستن سعودی به تشکیلات بریکس به رهبری چین و روسیه که هردو از رقبای امریکا هستند، بر استمرار محدودیت سعودی در فروش نفت‌اش به دالر تأثیر بگذارد، این موضوع تحت تأثیر عوامل دیگری قرار می‌گیرد که برای روشن شدن آن موارد زیر را به  بررسی خواهیم گرفت:

1-    اصطلاح BRICS برای اشاره به اقتصادهای برازیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی به کار می‌رود. برازیل، روسیه، هند و چین در سال 2006م گروه BRIC را ایجاد نمودند تا به کشورهای در حال توسعه نقش بیشتری در امور بین المللی بدهند. در سال 2011م نام این گروه با اضافه شدن آفریقای جنوبی به BRICS تغییر یافت. در اجلاس الـ15 که در 24 اگست 2023م در ژوهانسبورگ، پایتخت آفریقای جنوبی خاتمه یافت، از پیوستن سعودی به همراه مصر، امارات، ایران، ایتوپی و ارجنتاین به گروه بریکس، در ابتدای سال 2024م خبر داده شد. یکی از اهداف این اجلاس تلاش برای رهایی از سیطرۀ دالر و صدور ارزی برای اعضای بریکس بود، چیزی‌که این کشورها در آن به توافق نرسیدند، سپس تصمیم به معامله با ارزهای محلی خود در میان شان گرفتند. به همین دلیل این گروه تلاش کرد تا سعودی، بزرگترین صادرکننده نفت را به این گروه دعوت کند.

شایان ذکر است که علی‌رغم اعلام رسمی تلویزیون سعودی در 1فبروری 2024م مبنی بر پیوستن سعودی به بریکس، مجید القصابی وزیر تجارت سعودی در میزگردی در حاشیه مجمع جهانی اقتصاد در داووس سوئیس چنین گفت: «سعودی دعوت نامه‌ای برای پیوستن به بریکس دریافت کرد، اما ما هنوز به طور رسمی به آن نپیوستیم.» (منبع: سكاي نيوز عربي 16 جنوری2024م) این بدان معناست که سعودی منتظر موافقت امریکا برای پیوستن به بریکس بود تا این‌که پیوستن به آن در مصلحت امریکا باشد.

2- ورود کشورهای وابسته به امریکا مانند سعودی به گروه بریکس این گروه را سست و شکننده می‌کند، چنان‌چه ما شاهد مخالفت‌های آفریقای جنوبی در برابر صدور ارزی برای بریکس بوده ایم. در گروه بریکس به جز روسیه و چین هیچ کشور مستقلی وجود ندارد، بقیه کشورهای عضو آن، همه مزدوران غرب به ویژه امریکا به شمار می‌روند. اما روسیه و چین می‌خواهند طوری جلوه کنند که گویی قادر به مقابله با غرب و تشکیل یک جبهه متقابل در برابر آن هستند و همیشه از دنیای چندقطبی صحبت می‌کنند. وقتی امریکا به سعودی و سایر مزدورانش اجازه ورود به بریکس را می‌دهد، برای اینست که می‌خواهد از درون بر آن تأثیرگذاری داشته باشد، همانطور که قبلاً کشورهای اروپای شرقی تابع خود را در سال 2004م تشویق کرد که وارد اتحادیه اروپا شوند تا این‌که از طریق این کشورها بتواند بر این اتحادیه تأثیرگذاری داشته باشد، از طریق این کشورها وارد اتحادیه اروپا شوند. چان‌چه به وسیلۀ پولند که وارد اتحادیه شد، توانست مانع تدوین قانون اساسی برای آن شود، قانونی که باعث تقویت قدرت سیاسی این اتحادیه شده و آن را در حد شبه دولت فدرالی نزدیک می‌نمود. اما از این طریق هم‌چنان یک اتحادیه سست و شکننده باقی ماند که همواره در معرض شکستگی و فروپاشی قرار دارد. هم‌چنین زمانی‌ که سعودی که بزرگترین تولیدکننده اوپک است و نفوذ زیادی روی اوپک دارد، موظف شد تا فعالانه برای ایجاد نوعی از اتحاد بین اوپک و روسیه، برای کنترل تولیدات روسیه در داخل مرزهای اوپک با هماهنگی سعودی و روسیه، از اسالیب لازم استفاده کند.

 3- پوتین که کشورش یکی از اعضای موسس گروه بریکس بوده و بسیار مشتاق صدور ارزی مستقل برای این گروه است، تسلیم واقعیت سیاسی کشورهای عضو این گروه شده، چنین می‌گوید: «تداوم توسعۀ بریکس، نقش این تشکیلات را در سطح بین‌المللی، فعال خواهد داشت و این‌که موضوع اتخاذ یک ارز مستقل هنوز حل نشده و نیاز به گفتگوهای بیشتری دارد...» (منبع: الجزیره مورخ: 24 اگست2023) هم‌چنان الجزیره پیش از این بتاریخ 23/اگست/2023م، چنین مطلبی را منتشر ساخت: «موضوع ایجاد ارز مستقل برای بریکس، به دلیل عدم توافق بین پنج کشور و وجود اختلافات بین آن‌ها، به طور رسمی در جریان اجلاس در اجندا گرفته نشد... اما پوتین در یک سخنرانی ویدئویی برای این گروه، درخواست نمود تا به معاملات گروه به ارزهای محلی توسعه بخشند...» بنابراین، این‌گونه روسیه موفق نشد تا ارز جایگزینی برای دالر پیدا کند، البته او هم‌چنان تحقق چنین ارزی را از اعضاء بریکس تقاضا‌ می‌کند.

هفتم: این‌که تا زمانی‌که پول کاغذ باشد، ارزش ذاتی نداشته، مشکلات اقتصادی، احتکارهای اقتصادی، اختلافات سیاسی و حتی استعمار تدوام خواهد داشت. اسلام با وحی از جانب الله سبحانه وتعالی پول را متکی بر طلا و نقره قرار داده است. یعنی ماده‌ای که خوددارای ارزش ذاتی می‌باشد و همان‌طور که در احادیث صحیحه ثابت است، رسول الله صلی الله علیه و سلم طلا و نقره را به عنوان پول تعیین نموده و آن‌ها را  تنها معیار پولی و وجه نقدی قرار داده که سنجش مال و عمل به آن‌ برمی‌گردد. اما استعمارگران با استفاده از اسالیب استعمار اقتصادی و استعمار مالی، پول کاغذی را ابزاری از ابزار استعماری شان قرار دادند. بنابراین برای پول و وجه نقدی سیستم‌های دیگری ایجاد نمودند که مبتنی بر طلا و نقره نیست و از این‌جا بود که این مشکلات پدیدار شد...

لذا این مشکلات برطرف نمی‌شود مگر این‌که دولت خلافت اقامه شده و پول را به طلا و نقره برگرداند تا این‌که یا خود طلا و نقره در گردش باشد یا پول کاغذی جایگزین طلا و نقره در گردش باشد؛ جایگزینی که امکان تبدیل آن در هر زمانی وجود داشته باشد. این همان شریعتی است که الله سبحانه وتعالی بر مبنی علم پاک و منزه‌اش نازل فرموده است. همان‌طور که چنین می‌فرماید:

﴿أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾ [ملک: 14]

ترجمه: آیا کسی (همه چیز را) آفریده است نمی‌داند؟ در حالی‌که او باریک بین و بس آگاه است.

 اول محرم 1446ه.ق

مطابق به7 جولای 2024م

مترجم: محمد علی مطمئن

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

سوال:

امیر بزرگوار ما، السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

از الله متعال می‌طلبم شما را صحت و عافیت داشته باشد!

سوال من اینست: آیا جایز است گوساله‌ای فربهی را که کم‌تر از دوسال سن دارد قربانی نمود؟

جواب:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

1. قربانی یک عبادت است و رسول الله صلی الله علیه وسلم، شروط و احکام آن را بیان نموده است. یکی از جمله شروط قربانی، همانا سن آن می‌باشد؛ چنان‌چه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لَا تَذْبَحُوا إِلَّا مُسِنَّةً، إِلَّا أَنْ يَعْسُرَ عَلَيْكُمْ، فَتَذْبَحُوا جَذَعَةً مِنَ الضَّأْنِ» (رواه مسلم)

ترجمه: ذبح نکنید؛ مگر مسنی را؛ مگر این‌که بر شما دشوار باشد که در آن صورت گوسفند جذعة (گوسفندی که شش ماه را تمام کرده باشد) را ذبح نمائید.

گاو "مسن" آنست که دو ساله و یا بیشتر از آن باشد. بنابر این، این ادعا که اجماع علماء بر اینست که قربانی نمودن گاو زیر دو سال به شرط آن که فربه بوده و گوشت زیاد داشته باشد، ادعای نادرست است. قربانی نمودن گاوی که کمتر از دو سال سن داشته؛ اما گوشت زیاد داشته باشد، بجز شمار اندکی از مفتیان عصر حاضر، هیچ کس دیگری جایز نمی‌داند و فتوای این مفتیان مخالف دلیل شرعی و نیز مخالف اقوال مجتهدین و علمای سلف صالح می‌باشد.

در نصاب‌ها و مقادیر شرعی نمی‌توان علت‌جویی نمود؛ بلکه نصاب و مقدار هر چیزی را که شریعت معین نموده، بدون هیچ نوع علت‌جویی باید مراعات گردد و حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم بسیار واضح است؛ «لَا تَذْبَحُوا إِلَّا مُسِنَّةً؛ ذبح نکنید مگر مسن را» گاو مسن آنست که دو سال را کامل نموده و وارد سال سوم شده باشد. نهی در این حدیث، جازم و قاطع است و قرینة این جزم و قطع نیز در همین متن واضح است و آن عبارت است از استثنا نمودن کسی‌که مجبور می‌شود و برای چنین کسی اجازه داده شده که "جذعة الضأن" را قربانی نماید و جذعة الضأن، گوسفندی است که شش ماه را کامل نموده باشد.

بناءً قربانی یک عبادت بوده و مانند سایر عبادات، توقیفی می‌باشد که باید بر اساس شروط و اسبابی‌که شریعت بیان نموده، اداء گردد و این شروطی است که نمی‌توان در آن علت‌جویی نمود و قربانی جایز نیست؛ مگر بر اساس این شروط.

1. در کتاب مفاهیم صفحۀ 34 (متن عربی) چنین گفته شده: «نظام‌های اسلامی عبارت از احکام شرعی مربوط به عبادات، اخلاقیات، مطعومات، ملبوسات، معاملات و عقوبات می‌باشد. پس احکام شرعی مربوط به عبادات، اخلاقیات، مطعومات و ملبوسات غیر قابل علت‌جویی است، چنان‌چه رسول الله علیه السلام فرمود: «حُرِّمَتِ الْخَمْرَةُ لِعَيْنِهَا؛ شراب به دلیل خود ذات‌اش حرام گردیده.» و اما احکام شرعی مربوط به معاملات و عقوبات طوری است که می‌توان در آن علت‌جویی نمود؛ زیرا حکم شرعی مربوط به آن مبتنی بر علتی است که باعث به وجود آمدن آن حکم گردیده.

بسیاری عادت نموده اند که در تمام انواع احکام، بر اساس منفعت ناشی از آن علت‌جویی نمایند و دلیل آن، اینست که از رهبری فکری غرب و تمدن متأثر می‌باشند؛ رهبری فکری و تمدنی که تنها منفعت را اساس تمام اعمال قرار داده است. این رهبری فکری با رهبری فکری اسلامی، که روح را اساس تمام اعمال قرار داده و یک‌جا نمودن آن با ماده را منسجم کنندۀ اعمال می‌داند، مخالفت دارد.

با این حساب؛ دراحکام شرعی مرتبط به عبادات، اخلاق، مطعومات و ملبوسات مطلقاً علت‌جویی نمی‌شود، زیرا این احکام هیچ علتی ندارد، بلکه همان گونه که در نص آمده به آن عمل می‌شود و به هیچ وجه بر هیچ گونه علتی بنا کرده نمی‌شود؛ مثلاً نماز، روزه، حج، زکات، چگونگی ادای نماز، تعداد رکعات آن، مناسک حج، نصاب زکات و امثال آن، همه و همه به صورت توقیفی بوده و همانگونه که در نص آمده به آن عمل می‌شود و بدون در نظرداشت علت آن باید مورد قبول و پذیرش قرار گیررد و هیچ نوع علت‌جویی در آن صورت نمی‌گیرد...»

به این ترتیب، درست نیست که سن قربانی از آنچه که در نص آمده کمتر باشد، چه آن گوساله بسیار فربه باشد و یا خیر؛ زیرا نص شرعی سن آن را بدون هیچ علتی بیان نموده و بنابر این، مراعات نمودن آن امر الزامی می‌باشد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

2 ذوالحجه 1445هـ.ق

8 جون 2024م.

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

سوال:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

حال شما خوب است؟ از الله سبحانه وتعالی خیر و عافیت را برای شما مسألت دارم؛ همان طوری‌که از او سبحانه وتعالی مسألت دارم که پیروزی را نصیب شما گردانیده و به دست شما خیر را جاری سازد! آمین! اگر خواست الله متعال باشد نیت دارم که در این سال حج را اداء کنم، در نزدم نسبت به رمی جمرات سوالی است، در آنجا بعضی هستند که برای بار اول قبل از نصف شب رمی جمره می‌کنند و در آنجا باقی می‌مانند و بعد از این‌که شب نصف شد بار دوم رمی جمره می‌کنند و من به این باور هستم که این عمل شان اشتباه است. بناءً به نظر من باید حاجی قبل از غروب آفتابِ همان روز رمی جمره نماید؛ سپس به انتظار بماند تا بار دوم را رمی جمره کند و روز با غروب آفتاب تمام می‌شود. آیا این صورت درست است؟

الله متعال به عمر شما برکت دهد و گام‌های شما را برای حق ثابت قدم نگهدارد!

جواب:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

در ابتداء از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که راهت را برای رفتن به حج هموار ساخته و کارت را آسان و حج تان را مقبول گرداند و توسط همین حج ترا مورد مغفرت خود قرار دهد!

توصیه می‌کنم که قبل از شروع حج با توجه کامل، احکام حج را بخوانید. کتاب‌هایی‌که احکام حج را بیان نموده بسیار است و در این مورد درس‌ها، شروحات کامل از طرف بعض اهل علم در خصوص حج و احکام حج به شکل تصویری و توضیحی وجود دارد و هم‌چنان برای تان ممکن است که به متخصصین و علماء در جریان حج رجوع کنید و از آنچه برای تان مشکل است، سوال نمائید و علماء در آنجا زیاد هستند. جواب سوال تان قرار ذیل است:

1. رمی جمرات در یوم النحر (روز قربانی) یعنی دهم ذی‌الحجه اول روزهای عید و هم‌چنان در ایام تشریق سه گانۀ تشریق یعنی روز یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ذی‌الحجه(روزهای دوم، سوم و چهارم) عید است. رمی در روز سیزدهم ذی‌الحجه، چهارم روزهای عید است که غیر معجل است؛ اما رمی معجل روز عید و دو روز بعد از آن یعنی روزهای یازدهم و دوازدهم ذی‌الحجه است.

2. اما در مورد شروع و ختم جمره و نظری را که من ترجیح می‌دهم قرار ذیل است:

الف) شروع رمی جمره: در یوم النحر تنها رمی جمرۀ کبری است که به هفت سنگ‌ریزه صورت می‌گیرد و بیش‌تر از آن رمی نمی‌شود. بهتر اینست که این رمی جمره با تأسی از عمل‌کرد رسول الله صلی الله علیه وسلم در چاشت یوم النحر باشد. بخاری در صحیح خود از جابر رضی الله عنه روایت نموده که گفته است:

«رَمَى النَّبِيُّ  يَوْمَ النَّحْرِ ضُحًى وَرَمَى بَعْدَ ذَلِكَ بَعْدَ الزَّوَالِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه  در چاشت یوم النحر رمی جمره نموده و بعد از آن(جمرات روزهای دیگر) را بعد از زوال انجام داده اند.

در روایت مسلم آمده است:

«رَمَى رَسُولُ الله الْجَمْرَةَ يَوْمَ النَّحْرِ ضُحًى وَأَمَّا بَعْدُ فَإِذَا زَالَتْ الشَّمْسُ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم در چاشت یوم النحر رمی جمره نموده و(جمرات روزهای ) بعد از آنرا بعد از زوال انجام داده اند.

و به دلیل روایتی‌که ترمذی در سنن خود از ابن عباس نموده:

«أَنَّ النبیﷺ قَدَّمَ ضَعَفَةَ أَهْلِهِ وَقَالَ لَا تَرْمُوا الْجَمْرَةَ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم ضعیفان خانواده‌اش را پیش ارسال کردند و فرمودند، جمره نکنید؛ مگر بعد از  طلوع آفتاب.

ابوعیسی گفته حدیث ابن عباس حدیث حسن صحیح است.

اما وقت شروع جمرات روزهای تشریق سه‌گانه را به دلائل ذیل بعد از زوال می‌دانم:

بخاری در صحیح خود از جابر رضی الله عنه روایت نموده که گفت است:

«رَمَى النَّبِيُّ ﷺ يَوْمَ النَّحْرِ ضُحًى وَرَمَى بَعْدَ ذَلِكَ بَعْدَ الزَّوَالِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم در چاشت یوم النحر رمی جمره نموده و(روزهای) بعد از آن را بعد از زوال جمره نمودند.

در روایت مسلم چنین آمده است:

«رَمَى رَسُولُ اللهِ ﷺ الْجَمْرَةَ يَوْمَ النَّحْرِ ضُحًى وَأَمَّا بَعْدُ فَإِذَا زَالَتْ الشَّمْسُ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم جمره را در چاشت یوم النحر انجام داد؛ اما(جمرات روزهای)بعد از آن را بعد از زوال آفتاب انجام دادند.

ابوداود در سنن خود از عائشه رضی الله روایت نموده است که گفت:

«أَفَاضَ رَسُولُ اللهِ ﷺ مِنْ آخِرِ يَوْمِهِ حِينَ صَلَّى الظُّهْرَ ثُمَّ رَجَعَ إِلَى مِنًى فَمَكَثَ بِهَا لَيَالِيَ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ يَرْمِي الْجَمْرَةَ إِذَا زَالَتْ الشَّمْسُ كُلُّ جَمْرَةٍ بِسَبْعِ حَصَيَاتٍ يُكَبِّرُ مَعَ كُلِّ حَصَاةٍ وَيَقِفُ عِنْدَ الْأُولَى وَالثَّانِيَةِ فَيُطِيلُ الْقِيَامَ وَيَتَضَرَّعُ وَيَرْمِي الثَّالِثَةَ وَلَا يَقِفُ عِنْدَهَا»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی نماز ظهر را اداء کردند در اخیر آن روز افاضه کردند؛ سپس به منی بازگشتند و در آنجا شب‌های روزهای تشریق را ماندند و جمره را بعد از زوال آفتاب می‌زدند که هر جمره هفت سنگ‌ریزه بود و با هر سنگ‌ریزه تکبیر می‌گفتند و در وقت اولی و دومی توقف می‌کردند و قیام شان را دراز نموده خشوع و تواضع می‌نمودند و سومی را رمی می‌کردند؛ اما در وقت آن توقف نمی‌کردند.

در "المغنی ابن قدامه" جلد 3صفحۀ 399 فصل رمی یوم النفر قبل از زوال در ایام تشریق بعد از زوال آمده است: «فصل: در ایام تشریق رمی نشود؛ مگر بعد از زوال. اگر قبل از زوال رمی نمود باید آن را عود کند. در این مورد تصریح شده است، از ابن عمر روایت شده که همین نظر را مالک، ثوری، شافعی، اسحاق و اصحاب رأی نیز گفتند. هم‌چنان از حسن و عطاء روایت شده است با تفاوت این‌که اسحاق و اصحاب رأی یوم النفر را قبل از زوال رخصت کردند و نفر صورت نمی‌گیرد مگر بعد از زوال.

و دلیل ما اینست که رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از زوال رمی جمره نموده، به دلیل این قول عائشه رضی الله عنها که رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی زوال شمس صورت می‌گرفت رمی جمره می‌نمودند و به دلیل قول جابر در مورد چگونگی حج رسول الله صلی الله علیه وسلم که رسول الله صلی الله علیه وسلم را دیدم که در چاشت یوم النحر رمی جمره می‌نمودند و بعد از یوم النحر(جمرات روزهای دیگر) را بعد از زوال شمس انجام دادند و رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: «خُذُوا عَنِّي منَاسِكَكُمْ؛ مناسک خود را از من بگیرید» و ابن عمر گفته است: ما لحظه شماری می‌نمودیم تا وقتی که آفتاب زوال نمود، بعداً رمی جمره نمودیم و به این ترتیب بعد از زوال هر وقتی خواسته باشد رمی جمره جائز است؛ مگر مستحب اینست که رمی جمره در وقت زوال صورت گیرد؛ چنانچه ابن عمر و ابن عباس گفته است که رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی آفتاب زوال می‌نمود، جمرات را رمی می‌نمودند؛ به حدی‌که وقتی از رمی فارغ می‌شدند نماز ظهر را اداء می‌کردند.» ختم متن المغنی.

ب) اما نظری‌که در مورد آخر وقت رمی جمرات ترجیح می‌دهم، قرار ذیل است:

وقت رمی جمرۀ عقبه از چاشت یوم النحر یعنی اول عید شروع شده و الی صبح روز دوم عید ادامه دارد؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم رمی جمره را از طرف شب تائید نمودند. بخاری در صحیح خود از ابن عباس رضی الله عنهما روایت نموده که گفته است: رسول الله صلی الله علیه وسلم از یوم النحر در "منی" سوال شدند ایشان می‌فرمودند: «لاحرج» هرجی نیست؛ سپس مردی از آن سوال نموده و گفت قبل از ذبح سرم را تراشیدم فرمودند: «اذْبَحْ وَلَا حَرَجَ؛ ذبح کن هیچ حرجی نیست.» سپس آن مرد گفت: بعد از شام رمی جمره نمودم ایشان فرمودند: «لَا حَرَجَ؛ هیچ حرجی نیست». به این ترتیب طبرانی در معجم الکبیر از عطاء از ابن عباس تخریج نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم برای چوپان‌ها رخصت دادند تا در شب رمی جمره نمایند.» و واضح است که شب با دخول فجر ختم می‌شود.

اما در مورد آخر وقت رمی جمرات ایام تشریق باید گفت که آخر وقت صبح روزی است که در پی آن می‌آید. به دلیل روایتی‌که ذکر نمودیم که بخاری در صحیح خود از ابن عباس رضی الله عنهما روایت نموده که گفته است: رسول الله صلی الله علیه وسلم از یوم النحر به منی سوال شدند، ایشان فرمودند: «لَا حَرَجَ» یعنی هیچ حرجی نیست، سپس مردی گفت من قبل از ذبح سرم را تراشیدم فرمودند: «اذْبَحْ وَلَا حَرَجَ» ذبح کن هیچ هرجی نیست، سپس آن مرد گفت من بعد از شام رمی جمره نمودم، فرمودند: «لَا حَرَجَ» هیچ هرجی نیست. واضح است که شب با داخل شدن فجر به پایان می‌رسد.

ج) از قاعده و حکم فوق روز سوم عید که معجل است مستثنی می‌باشد؛ زیرا آخر وقت رمی جمره در روز سوم قبل از غروب آفتاب است تا این‌که روز چهارم عید با غروب آفتاب داخل نشود، در حالی‌که حاجی در"منی" است؛ زیرا اگر روز چهارم داخل شود در حالی‌که حاجی در"منی" است، آن را ترک نکرده؛ پس بر آن لازم است که در"منی" تا روز چهارم باقی بماند. هم‌چنان روز چهارم عید نیز مستثنی شده است؛ مثلاً آخر وقت رمی جمره قبل از غروب آفتاب است؛ زیرا آن روز آخر ایام رمی جمرات است.

3. بنابر توضیحاتی‌که در فوق دادیم، صورت مسأله و یا سوال تان درست نیست؛ چنانچه شما در سوال خود گفتید: «نسبت به رمی جمرات باید گفت که در آنجا بعضی هستند بار اول را قبل از نصف شب رمی جمره می‌کنند و در آنجا باقی می‌مانند و بعد از نصف شب بار دوم رمی جمره می‌نمایند. به نظرم مسأله به این شکل غلط است. به این دلیل به نظرم باید حاجی قبل از غائب شدن آفتاب همان روز رمی جمره کند؛ سپس به انتظار بماند تا بعد از غائب شدن آفتاب بار دوم با تمام شدن روز رمی جمره نماید. آیا این صورت صحیح است؟» و واضح است که منظور شما رمی ایام تشریق است:

الف) صورت مسأله اولی در نزد شما اینست که قبل از نصف شب یازدهم ذی الحجه از ایام تشریق باید رمی جمره کند و این رمی صحیح است؛ اما رمی بعد از نصف شب یازدهم ذی الحجه از بابت روز دوازدهم ذی الحجه نادرست است؛ زیرا قبل از زوال روز دوازدهم ذی الحجه است و سائر ایام تشریق مثل اینست.

ب) صورت مسأله دوم از نظر شما اینست که قبل از غروب آفتاب روز یازدهم ذی الحجه از روز اول ایام تشریق رمی جمره کند که این حالت درست است؛ اما رمی آن بعد از غروب روز یازدهم ذی الحجه از بابت روز دوازدهم ذی الحجه ناجائز است؛ زیرا آن روز قبل از زوال آفتاب روز دوازدهم ذی الحجه است و سائر ایام تشریق هم به همین شکل است.

بناءً آخر وقت رمی جمره یوم النحر و ایام تشریق همان قسمی است که در بند(2-ب) در فوق بیان نمودیم. امیدوارم که حالا مسأله واضح شده باشد.

برادرتان عطاء بن خليل أبو الرشته

2 ذی‌الحجة 1445هـ.ق.

8جون 2024م.

              

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

به جواب ابرار ثوابته

سوال:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

الله سبحانه وتعالی به شما برکت دهد! نزدم سوالی است.

نامه‌ای به جابر ابن سمرة نوشتم و بدست غلام خود فرستادم. در این نامه نوشتم در مورد چیزی‌که از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدی برایم خبر بده. گفت: جابر ابن عبدالله برایم نوشت که از رسول الله صلی الله علیه وسلم در شام روز جمعه که اسلمی رجم شده بود، شنیدم که می‌گفت: «لا يَزالُ الدِّينُ قائِماً حتى تَقومَ السَّاعةُ، أو يَكونَ عليكم اثنا عَشَرَ خَليفةً كُلُّهُم مِن قُرَيشٍ». هم‌چنان شنیدم که می‌فرمود: «عُصبةُ المُسلِمينَ يَفتَتِحونَ البَيتَ الأبيَضَ، بَيتَ كِسْرى وآلِ كِسْرى» و نیز شنیدم که می‌فرمود: «إنَّ بَينَ يَدَيِ السَّاعةِ كَذَّابينَ، فاحذَرُوهم» هم‌چنان شنیدم که می‌فرمود: «إذا أعطى اللهُ أحَدَكم خَيراً، فَلْيَبْدَأْ بِنَفْسِهِ، وأهلِ بَيتِهِ» و نیز شنیدم که می‌فرمود: «أنا فَرَطُكم على الحَوضِ» صحت این حدیث چگونه است؟ و توضیح و شرح «عُصبةُ المُسلِمينَ يَفتَتِحونَ البَيتَ الأبيَضَ» چطور است؟

جواب:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

1- حدیث شریفی‌که شما در سوال خود ذکر نمودید، روایت احمد است و هم‌چنان مسلم با تفاوت اندکی در الفاظ این حدیث شریف از عامر بن سعد ابی وقاص چنین روایت نموده است:

«كَتَبْتُ إِلَى جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ مَعَ غُلَامِي نَافِعٍ أَنْ أَخْبِرْنِي بِشَيْءٍ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ﷺ قَالَ فَكَتَبَ إِلَيَّ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ يَوْمَ جُمُعَةٍ عَشِيَّةَ رُجِمَ الْأَسْلَمِيُّ يَقُولُ: "لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ أَوْ يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ" وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: "عُصَيْبَةٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ يَفْتَتِحُونَ الْبَيْتَ الْأَبْيَضَ بَيْتَ كِسْرَى أَوْ آلِ كِسْرَى" وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: "إِنَّ بَيْنَ يَدَيْ السَّاعَةِ كَذَّابِينَ فَاحْذَرُوهُمْ" وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: "إِذَا أَعْطَى اللَّهُ أَحَدَكُمْ خَيْراً فَلْيَبْدَأْ بِنَفْسِهِ وَأَهْلِ بَيْتِهِ" وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: "أَنَا الْفَرَطُ عَلَى الْحَوْضِ.»

ترجمه: به جابر ابن سمرة نامه‌ای نوشتم که غلام نافع این نامه را رساند و در این نامه گفته بودم از آنچه از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدی، برایم خبر بده. وی گفت: در شام روز جمعۀ که اسلمی رجم شده بود شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرمود: «این دین تا قیامت بر پا است و یا دوازده خلیفه بر شما می‌آید که همۀ شان از قریش هستند.» و هم‌چنان شنیدم که می‌فرمود: «گروهی از مسلمانان کاخ سفید را که همانا کاخ کسری و اهل کسری است فتح می‌کنند.» و هم‌چنان شنیدم که می‌فرمود: «پیش از قیامت دروغ‌گویانی می‌آیند که باید از آن‌ها حذر کنید،» هم‌چنان شنیدم که می‌فرمودند: «وقتی الله سبحانه وتعالی مالی را برای یکی از شما داد، باید(درمصرف و انفاق آن) از خود و خانوادۀ خود شروع کند.» و هم‌چنان شنیدم که می‌فرمود: «من بالای حوض(کوثر) منتظر شما هستم.»

این حدیث صحیح است و همین‌که در کتاب مسلم روایت شده به صحت آن کفایت می‌کند.

2- اما نسبت به تفسیر و توضیح این حدیث باید گفت که در این حدیث مسائل متعددی است که اولین مسأله این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم است: «لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ أَوْ يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ» که علماء در مورد مفهوم و معنی مقصود این بخش حدیث اختلاف دارند. قول راجح آن نظری است که ابن جوزی در "کشف المشکل من حدیث الصحیحین" در مورد این حدیث شریف در تحت بند سوم ذکر نموده و گفته است: «وجه سوم اینست که منظور از دوازده خلیفه در تمام مدت خلافت تا روز قیامت است که این خلفاء به صواب و حق عمل می‌نمایند؛ اگرچه پی درپی نیایند. گاهی مرد عادلی خلیفه می‌شود؛ اما بعد از آن کسی می‌آید که ظلم می‌کند؛ سپس بعد از آن کسی می‌آید که عدالت را رعایت می‌کند. به این ترتیب، عدالت و عدل دوازده نفر تا روز قیامت تمام می‌شود. روایتی‌که ابومنصور نقل نموده نیز به همین امر دلالت می‌کند. ابوبحر برای ما حدیث گفت که ابوالمجلد برایش گفته و بر آن قسم یاد نموده است:

«أَنه لَا تهْلك هَذِه الْأمة حَتَّى يكون فِيهَا اثْنَا عشر خَليفَة كلهم يعْمل بِالْهدى وَدين الْحق، مِنْهُم رجلَانِ من أهل بَيت النَّبِي ﷺ، يعِيش أحدهم أَرْبَعِينَ سنة والآخر ثَلَاثِينَ سنة»

ترجمه: یقیناً که این امت از بین نمی‌رود، مگر این‌که دوازده خلیفه بیاید که همۀ شان به هدایت و دین حق عمل می‌کنند. از این دوازده خلیفه دو نفرشان از اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند که یکی از ایشان چهل سال زندگی می‌کند و دیگری سی سال.»

نظر فوق رأی و نظر راجح‌تر است؛ اما الله سبحانه وتعالی از همه داناتر است؛ زیرا این حدیث می‌گوید: «لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ أَوْ يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ» پس سخن در مورد قیام دین تا روز قیامت است که تکمیل شدن دوازده خلیفه از قریش با این موضوع خلل وارد می‌کند؛ چنانچه خلفای بسیاری از قریش و غیر قریش حکومت نموده اند؛ لذا مناسب اینست که این حدیث بر دوازده خلیفۀ مخصوص از قریش حمل شود که این دوازده نفر تنها خلیفه نیستند که مانند سائر خلفاء به اسلام حکم کنند؛ بلکه آنان خلفای مخصوصی هستند که از سائر خلفاء متفاوت بوده و به عدل و حق بر منهج نبوت حکم می‌کنند. پس خلافت ایشان خلافتی است که به هدایت و دین حق عمل می‌شود. بعید نیست که خلفای راشدۀ اربعه از جملۀ همین خلفاء باشند و پنجم شان عمرابن عبدالعزیز باشد و در آینده با قیام خلافت بر منهج نبوت راشدۀ ثانی کسانی بیایند که به روش ایشان عمل کنند و همان طریقۀ ایشان را دنبال نمایند. یعنی خلفایی باشند که تا قام قیامت بر اسلام حکم کنند؛ سپس حکومت‌های جبریه‌ای که حاکم است، از بین برود  و خلافت بر منهج نبوت باز ‌گردد؛ چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیث نعمان بن بشیر به روایت حذیفه فرموده که در زمان این خلافت دوم بر منهج نبوت خلفاء بسیاری می‌آیند که به اسلام حکم می‌کنند که هفت نفرشان خلفای عادل و راشده بر منهج نبوت هستن؛ اگرچه عهد و زمان‌شان به صورت پی درپی نیست و به این ترتیب، دوازده خلیفۀ عادل بر منهج نبوت کامل می‌شود. این نظری است که من آن را ترجیح می‌دهم. الله سبحانه وتعالی از همه داناتر است.

3- اما معنی فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم: «عُصَيْبَةٌ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَفْتَتِحُونَ الْبَيْتَ الْأَبْيَضَ» هدف از کاخ سفید همان کاخی است که در خود این حدیث شریف توضیح و تفسیر شده است؛ چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم در تفسیر آن فرموده است: «الْبَيْتَ الْأَبْيَضَ بَيْتَ كِسْرَى أَوْ آلِ كِسْرَى»

پس معلوم است که منظور از کاخ سفید کاخ کسری است که اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم در زمان عمر ابن خطاب رضی الله عنهم اجمعین فتح نمودند. در شرح نووی بر کتاب مسلم آمده است: «این گفتۀ رسول الله علیه وسلم عُصَيْبَة مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَفْتَتِحُونَ الْبَيْت الْأَبْيَض بَيْت كِسْرَى، این از معجزات آشکار رسول الله صلی الله علیه وسلم است که آن را صحابه به لطف الله سبحانه وتعالی فتح کردند. و"عصیبة" تصغیر"عصبة" است که عبارت از جماعت است و"کسری" به کسر کاف و فتح کاف خوانده شده است.»

4- این گفتۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم: «إِنَّ بَيْنَ يَدَيْ السَّاعَةِ كَذَّابِينَ فَاحْذَرُوهُمْ» علماء این قول را به وجوهات متعددی حمل نمودند که صاحب کتاب مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح به گونۀ ذیل ذکر نموده است:

«از جابربن سمرة روایت است که گفت شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: «إِنَّ بَيْنَ يَدَيِ السَّاعَةِ كَذَّابِينَ» مظهر گفته است: منظور از کذابین کثرت جهل، قلت علم و وضع احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم است که آن را افتراء می‌نمایند. هم‌چنان احتمال دارد که هدف از کذابین ادعای نبوت باشد؛ چنانچه در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم بود، بعد از آن نیز می‌باشد. هم‌چنان احتمال دارد که منظور از آن‌ها جماعتی باشد که ادعای خواسته‌ها و تمایلات نفسانی خودشان را داشته باشند و این باورهای باطل شان را به رسول الله صلی الله علیه وسلم نسبت دهند که همۀ شان اهل بدعت هستند؛ پس از ایشان حذر کنید.»

5- اما متباقی این حدیث را نووی در شرح‌اش به گونۀ ذیل توضیح داده است: «این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم: "إِذَا أَعْطَى اللَّه أَحَدكُمْ خَيْراً فَلْيَبْدَأْ بِنَفْسِهِ" مانند حدیث مبارک: "اِبْدَأْ بِنَفْسِك ثُمَّ بِمَنْ تَعُول" یعنی از خود شروع کن؛ سپس به اقاربی که به تو نسبت دارند. و این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم: "أَنَا الْفَرَط عَلَى الْحَوْض" کلمه "فرط" به فتح راء به معنی سبقت گیرنده و منتظر برای آب دادن. فرط و فارط همان کسی است که در آب پیش‌گام قوم می‌شود تا آنچه به آن نیاز دارند آمده سازد.»

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

26 شوال1445ه.ق.

5 می2024م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

به جواب مصطفی علی ابراهیم

(ترجمه)

سوال:

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

سوالی دارم و آن این‌که: در آیۀ مبارکۀ 90 سورۀ یونس چنین آمده: ﴿فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ﴾ اما در آیۀ مبارکۀ 78 سورۀ طه آمده است: ﴿فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ﴾. آیا امر و عمل حاکم یک چیز به حساب می‌آید؟ اگر چنین باشد، می‌توانیم‌ بگوئیم که ایستادن در برابر امر حاکم مانند ایستادن در برابر اعمال آن است، یعنی وقتی ما کلمۀ حق را در برابر پولیس و نیروی‌ها و یا معاونین آن بیان کنیم، این به معنی گفتن کلمۀ حق در برابر خود حاکم است و در تحت مصداق این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم شامل می‌شویم: «أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ» تشکر. البته شما حق تصرف و تعدیل را در ساختار و طرح سوال دارید، الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد!

جواب:

وعلیکم السلام ورحمة الله و برکاته!

اول: نسبت به دو آیۀ مبارکه‌ای که در سوال شما وارد شده که عبارت اند از آیۀ مبارکۀ 90 سورۀ یونس: ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْياً وَعَدْواً﴾ و  آیۀ مبارکۀ 78 سورۀ طه: ﴿فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ﴾، انگار که اشارۀ شما به فرق و تفاوت معنی مستفاد از استعمال حرف "واو" و حرف "باء" در لفظ(وجنوده) و لفظ(بجنوده) است که در آیۀ اول با حرف "واو" ذکر شده و در آیۀ دوم با حرف "باء" ذکر شده است و قسمی‌که در کتب تفسیر آمده، معنی اتبعهم یعنی به آن‌ها ملحق شد و دنبال کرد، اما حسب لغت از آیۀ اولی﴿فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ﴾ فهمیده می‌شود که فرعون شامل کسانی بود که موسی علیه السلام و بنی اسرائیل را دنبال کرد؛ زیرا "واو"در لفظ(جنوده) در این‌جا دلالت بر مشارکت و اشتراک فرعون و لشکر آن در دنبال کردن بنی اسرائیل دارد.

اما آیۀ دوم﴿فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ﴾ حسب لغت امکان دارد که به معنی این باشد که فرعون با لشکر خود در دنبال کردن موسی علیه السلام و بنی اسرائیل شرکت داشته و لشکرش را همرائی کرده است و هم‌چنان حسب لغت ممکن است از آن طوری فهیمده شود که فرعون با لشکرش مشارکت نداشته و همرای لشکرش بیرون نشده است، بلکه لشکرش را در دنبال کردن هم‌کار بود؛ زیرا "باء" معنی مصاحبت و استعانت را می‌دهد، پس کلمۀ(بجنوده) در این آیۀ مبارکه ممکن است که معنی مصاحبت را حمل کند که در این صورت فرعون با لشکرش همراه بوده و ممکن است که معنی استعانت را حمل نماید که در این صورت به معنی اینست که فرعون همرای لشکرش هم‌کاری نموده ولی عملاً مشارکت نداشته است، یعنی لشکرش موسی علیه السلام و بنی اسرائیل را دنبال کرده بدون این‌که خودش در آن دخالت داشته باشد.

و تعیین یکی از دو معنی(مصاحبت و استعانت) از جمع نمودن بین این دو آیه مبارکه به گونۀ ذیل معلوم می‌شود:

آیۀ اولی مدلول آن تنها از لحاظ لغت است و آن این‌که فرعون لعنة الله علیه با لشکرش در دنبال نمودن موسی علیه السلام مشارکت و مصاحبت داشت، اما آیۀ دوم مدلول آن احتمال لغت مصاحبت در دنبال کردن موسی علیه السلام و هم‌چنان احتمال معنی استعانت را دارد. یعنی این‌که فرعون لشکرش را استعانت کرده تا موسی علیه السلام را دنبال کنند، بدون این‌که خودش همرائی کرده باشد و به دلیل این‌که مدلول هر دو آیت متناقض نیست؛ پس معنی به جمع کردن بین دو آیه به این شکل صورت می‌گیرد که فرعون در دنبال کردن موسی علیه السلام با لشکرش بوده یعنی "باء" در کلمۀ(بجنوده) معنی مصاحبت را افاده می‌کند. یعنی این‌که در دنبال نمودن موسی علیه السلام لشکرش را مصاحبت کرده است این نسبت به معنی دو آیه است.

دوم: اما حدیث شریفی‌که در سوال شما ذکر شده است؛ ترمذی در سنن خود از ابوسعید خدری روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«إِنَّ مِنْ أَعْظَمِ الْجِهَادِ كَلِمَةَ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ»

ترجمه: از جملۀ بزرگ‌ترین جهاد، گفتن کلمۀ عدل در نزد پادشاه ظالم است.

ابوعیسی گفته است که این حدیث از این جهت حدیث حسن غریب است. در معجم الکبیر طبرانی از ابوامامه نقل شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«أَحَبُّ الْجِهَادِ إِلَى اللهِ كَلِمَةُ حَقٍّ تُقَالُ لإِمَامٍ جَائِرٍ»

ترجمه: بهترین جهاد در نزد الله سبحانه وتعالی کلمۀ حق است که به امام ظالم گفته می‌شود.

در روایت دیگری در نزد طبرانی از ابوامامه نقل شده است که مردی در در وقت زدن جمره گفت: یا رسول الله کدام جهاد افضل‌تر است؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ»

ترجمه:  بهترین جهاد کلمۀ حق در نزد سلطان ظالم است.

در کتاب عون المعبود در مورد شرح این حدیث چنین آمده است: «…از ابوسعید خدری روایت است که گفت :رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«افْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ أَوْ أَمِيرٍ جَائِرٍ»

ترجمه: بهترین جهاد بیان کلمۀ عدل در نزد سلطان ظالم و یا امیر ظالم است.

صاحب عون المعبود گفته است:

(افضل الجهاد) به معنی بهترین جهاد است، به دلیل روایت ترمذی که گفته است از جملۀ بزرگترین جهاد(کلمۀ عدل) است و در روایت دیگری از ابن ماجه کلمۀ حق نقل شده که مراد از این کلمه چیزی است که امر به معروف و یا نهی از منکر را افاده کند؛ توسط بیان باشد و یا توسط کتابت و یا مانند آن. (عند سلطان جائر) یعنی سلطان ظالم، بیان حق در نزد سلطان ظالم افضل الجهاد گفته شده. به این دلیل که شخص در برابر دشمن جهاد می‌کند متردد در بین خوف و رجاء است و نمی‌داند که پیروز می‌شود و یا شکست می‌خورد و صاحب قدرت در حقیقت نسبت به آن به خشم می‌شود، پس آن شخص وقتی حق را بیان می‌کند و سلطان ظالم را امر به معروف می‌کند جان خود را به خطر تلف شدن و در معرض از بین رفتن قرار می‌دهد. پس این به دلیل غلبۀ خوف افضل الجهاد می‌باشد، خطابی و غیره چنین گفته است. (او امیرجائز) که گفته شده، به نظر می‌رسد که راوی در خصوص این کلمه شک دارد.»

پس از این حدیث شریف فهمیده می‌شود که افضل الجهاد گفتن کلمۀ حق در نزد سلطان ظالم است، نه در نزد اتباع‌اش و منظور از سلطان ظالم امیر ظالم است، خواه رئیس جمهور باشد و یا پادشاه، نخست وزیر و یا والی. پس سلطان جائر که امر به معروف و نهی از منکر می‌شود، لازم است که صاحب صلاحیت و قدرت و یا امارت باشد تا این افضلیت در بیان حق در پیش روی آن مصداق پیدا کند.

اما این به معنی این نیست که بیان حق در پیش روی اتباع حاکم ظالم فضیلت ندارد، زیرا در بیان حق به صورت علنی همیش خیر و فضیلت است، اما افضلیت خاصی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی‌که مورد بحث ما است؛ افضلیتی است که متعلق به کسی است که خودش صاحب قدرت است؛ زیرا بیان کلمۀ حق در پیش روی صاحب قدرت اهمیت خاص دارد و به دلیل این‌که در بیان حق در نزد صاحب قدرت قبول خطر، جرئت و قوت است. چنانچه بعضی شارحین حدیث نیز چنین بیان کرده اند: «... خطابی گفته است: بیان حق در نزد سلطان جائر افضل الجهاد گفته شده؛ زیرا کسی‌که با دشمن جهاد می‌کند در بین رجاء و خوف متردد است و نمی‌داند که آیا پیروز می‌شود و یا شکست می‌خورد و صاحب قدرت در نزد آن به خشم می‌آید، پس وقتی او حق را بیان می‌کند و آن را امر به معروف می‌کند در حقیقت خود را در معرض خطر قرار داده و جان خود را به هلاکت می‌اندازد. لذا به خاطر غلبۀ خوف، افضل الجهاد خوانده شده است. المظهر گفته است: بیان حق در نزد سلطان جائر افضل است؛ زیرا ظلم سلطان بالای تمام کسانی‌که در تحت سیاست آن قرار دارند سرایت می‌کند که یک جمعیت کلان است، پس وقتی آن را از ظلم نهی می‌کند نفع و منفعت را به خلق زیادی می‌رساند، به خلاف قتل کافر که از چنین ویژگی بر خوردار نیست.»

پس تمام صحبت از خود صاحب قدرت ظالم است نه از اتباع‌، اعوان و لشکرش.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

17 رجب 1445ه.ق.

29 جنوری 2024م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سوال:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

کسی سوال نموده که حزب‌التحریر برای برپائی دولت خلافت تنها بر دوران مکی استناد نموده و جهاد در مرحلۀ دعوت بسوی خلافت را خلاف شرع می‌داند و می‌گوید که رسول الله صلی الله علیه وسلم به این کار اقدام نکرده است. سوال کننده می‌‌افزاید: چرا دلائل برپائی دولت اسلامی از دوران مدنی گرفته نمی‌شود تا بدین اساس جهاد بر حال خود باقی باشد؟ آیا پاسخ قناعت‌بخشی در این مسأله وجود دارد؟ الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد.

جواب:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

 برای جواب به این سوال چند مسأله نیاز به توضیح دارد:

1. دلائل وارده در مورد یک حکم شرعی از کتاب باشد و یا از سنت، واجب است که پیروی شود و هیچ فرقی بین دلائل وارده در دوران مکی و مدنی نمی‌باشد.

2. دلائل پذیرفته شده در مورد یک مسأله، دلائلی است که در مورد خود مسأله آمده باشد؛ نه دلائلی‌که در مورد غیر آن. به گونۀ مثال:

الف) وقتی شخصی خواسته باشد که چگونگی وضوء را بداند، پس در مورد دلائل وضوع بررسی شود، فرقی نمی‌کند که این دلائل در مکه نازل شده باشد و یا در مدینه، و حکم شرعی مطابق به اصول پذیرفته شده باید استنباط شود. بناءً برای چگونگی و شناخت حکم وضوء نمی‌شود دلائل حکم روزه تحقیق و بررسی شود.

ب) وقتی شخصی خواسته باشد که احکام حج را بداند، بايد دلائل مربوط به حج تحقیق و بررسی شود، فرقی نمی‌کند که دلائل آن در مکه نازل شده باشد و یا در مدینه. حکم شرعی مطابق اصول پذیرفته شده استنباط می‌شود و ما نمی‌توانیم برای شناخت و معرفت احکام حج به دلائل نماز استناد کنیم و حکم حج را از دلائل نماز بگیریم.

ج) وقتی شخصی خواسته باشد که احکام جهاد فرض عینی و جهاد کفائی را بداند و یا شخص خواسته باشد که احکام مرتب بر جهاد را بداند، مثلاً می‌خواهد بداند که آیا جنگ شود و یا صلح، باید دلائل مربوط به جهاد تحقیق و بررسی شود، فرقی نمی‌کند که این دلائل در مکه نازل شده باشد و یا در مدینه. حکم شرعی از همین دلائل مطابق به اصول پذیرفته شده استنباط می‌شود و برای شناخت احکام جهاد ما نمی‌توانیم دلائل مربوط به زکات را به بررسی بگیریم تا احکام مربوط به جهاد را از دلائل مربوط به زکات پیدا کنیم.

د) هم‌چنان برای شناخت هر حکم در تمام مسائل، دلائلی بررسی می‌شود که مربوط به خودش باشد، فرقی نمی‌کند كه این دلائل در مکه نازل شده باشند و یا در مدینه. حکم شرعی از همان دلائل مربوط به حكم مطابق به اصول پذیرفته شده استنباط می‌گردد.

حالا به مسألۀ برپائی دولت اسلامی و دلائل آن می‌پردازیم؛ دلائلی‌که در مکه نازل شده و یا در مدینه حکم شرعی را از همان دلائل مربوط مطابق به اصول پذیرفته شده استنباط می‌کنیم.

ما هیچ دلیلی را برای برپائی دولت اسلامی جز دلائلی‌که در سیرت رسول الله صلی الله علیه وسلم در مکه دیده می‌شود، در زمینه نداریم. ثابت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مکه به صورت سری دعوت کرد تا یک کتلۀ مومن و صبور را ایجاد کند؛ بعداً موجودیت‌شان را در مکه اعلام کردند و سپس از اهل قوت و قدرت به طلب نصرت پرداختند و در این مرحله الله سبحانه وتعالی رسول الله صلی الله علیه وسلم را با نصرت خویش عزت داد و رسول الله صلی الله علیه وسلم بسوی اهل قوت هجرت کرد و به این شکل دولت اسلامی را تأسیس کردند.

این دلائل برپائی دولت اسلامی است و غیر از این دیگر دلائلی برای برپائی دولت اسلامی وجود ندارد. رسول الله صلی الله علیه وسلم این دلائل سه مرحله‌ای را به صورت واضح و روشن عمل نموده و لازم است که بر این دلائل عملی پایبندی نمائیم.

پس مسأله به دوران مکی قبل از فرضیت جهاد و دوران مدنی بعد از فرضیت جهاد ارتباطی ندارد؛ بلکه مسأله در مورد دلائل چگونگی برپائی دولت اسلامی است و این دلائل را جز از دوران مکی نمی‌توان پیدا کرد تا این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم به خاطری برپائی دولت سلامی به مدینه هجرت کردند.

بر پائی دولت اسلامی یک مسأله‌ است و جهاد مسأله‌ای دیگری؛ طوری‌که قبلاً تذکر دادیم، دلائل برپائی دولت اسلامی از دلائل مربوط به خودش استنباط می‌شود، دلائل جهاد از دلائل مربوط به خودش و مسأله‌ای تأسیس دولت جدا از مسأله‌ای جهاد است و هيچ یک از این دو مسأله به مسأله‌ای دیگر توقف پیدا نمی‌کند. بناءً جهاد در نبود دولت اسلامی معطل نمی‌شود. رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

«وَالْجِهَادُ مَاضٍ مُنْذُ بَعَثَنِي اللهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى أَنْ يُقَاتِلَ آخِرُ أُمَّتِي الدَّجَّالَ، لَا يُبْطِلُهُ جَوْرُ جَائِرٍ وَلَا عَدْلُ عَادِلٍ»

ترجمه: از زمانی‌که الله سبحانه وتعالی مرا به رسالت فرستاده تا آخرین امت من كه دجال را به قتل برساند جهاد ادامه دارد، جهاد را ظلم ظالم و عدل عادل معطل نمی‌سازد. (بیهقی این حدیث را در سنن کبری از انس ابن مالک تخریج نموده است.)

لذا جهاد طبق احکام شرعی تا روز قیامت ادامه دارد، فرق نمی‌کند که خلافت موجود باشد و یا نباشد و هم‌چنان کار و فعالیت برای برپائی خلافت به دلیل معطل قرار دادن جهاد توسط حکام معطل قرار نمی‌گیرد. پس کار و فعالیت برای خلافت جریان دارد تا خلافت بر پا شود، زیرا عدم موجودیت بیعت برای خلیفه، حالتي است كه صاحبان قدرت مرتکب حرام می‌شوند. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«مَنْ خَلَعَ يَدًا مِنْ طَاعَةٍ، لَقِيَ اللهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا حُجَّةَ لَهُ، وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ، مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

ترجمه: کسی‌که دست بیعت و اطاعت را از خلیفه بکشد، الله سبحانه وتعالی را در روز قیامت در حالی ملاقات می‌نماید که هیچ عذر و دلیلی برایش نمی‌باشد، کسی‌که بمیرد و در گردنش بیعتی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است.

بناءً جهاد جریان دارد و کار برای خلافت نیز تا زمان برپائی خلافت جریان دارد و یکی از این دو حکم با یکی دیگری توقف پیدا نمی‌کند. این دو مسأله‌ای جداگانه اند، و برای اثبات هر یکی از این دو مسأله نیاز به دلائل شرعی مربوط به خودش را دارد و از دلائل شرعی مخصوص هرکدام دلائل آن طبق اصول پذیرفته شده، استنباط می‌شود.

بناءً حزب‌التحریر به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم پایبندی دارد؛ طریقه‌ای که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مکه شروع کرد و تا مدینه و الي تأسیس دولت اسلامی جریان داشت و به اعمال مادی اقدام نکرد.

مراحل دعوت بخاطر برپائی دولت خلافت ربطی به دوران مکی و مدنی ندارد؛ بلکه عدم دست زدن به اعمال مادی دلیلی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مرحلۀ دعوت به سوی دولت اسلامی الي مرحلۀ مدینه دست به اعمال مادی نزده است. در قضیه برپائی دولت خلاف هیچ دلیلی جز طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم در طی سه مرحله نمی‌باشد.

اگر موضوع و مسأله در مورد کارکردهای دولت اسلامی و ساختار آن باشد، بدون شک ما به دلائلي متمسک می‌شویم که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه در مورد کارکردهای دولت اسلامی و ساختار آن بیان کرده است.

خلاصه این‌که:

اول) احکام هر مسأله‌ از دلائل واردۀ مربوط به خود همان مسأله گرفته می‌شود، خواه دلائل آن در مکه نازل شده باشد و یا در مدینه. به گونۀ مثال: احکام روزه از دلائل مربوط به روزه گرفته می‌شود و احکام نماز از دلائل مربوط به نماز. به همین ترتیب احکام جهاد از دلائل مربوط به جهاد و احکام برپائی دولت اسلامی از دلائل مربوط به دولت اسلامی اخذ می‌گردد. به همین شکل همۀ احکام شرعی.

دوم) پایبندی به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم در مکۀ مکرمه برای تأسیس دولت اسلامی به خاطری است که دیگر دلیلي غیر از دلائل مکی نمی‌باشد؛ اگر غیر از دلائل مکی و سیرت رسول الله صلی الله علیه وسلم در مکه نیز در مدینه برای تأسیس دولت اسلامی وجود می‌داشت، بدون شک استدلال بر آن جائز ‌بود.

از الله سبحانه وتعالی می‌طلبیم که یاری و توفیق را برای ما نصیب فرماید تا بتوانیم دولت اسلامی، خلافت راشده را برپا نمائیم تا به وسيلۀ این دولت بزرگ، اسلام و مسلمانان عزت یافته، کفر و کفار ذلیل و خوار شوند و خیر و برکت در تمام جهان عام گردد. بدون شک ایجاد چنین حالتی بر الله سبحانه وتعالی دشوار نبوده؛ بلکه بسیار آسان است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

جواب سوال

به جواب حسین حمایس

سوال:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

امير و دوست ما! الله سبحانه وتعالی از شما راضی باشد و همان طوری‌که کتاب و اولیای خود را حفظ می‌کند، شما را نیز حفظ نماید!

در كتاب"دوسیة ازالة الاتربة عن الجذور" صفحۀ 58 فقرۀ اول حدیث: «الْحَلاَلُ بَيِّنٌ وَالْحَرَامُ بَيِّنٌ... وَمَنْ وَقَعَ فِي الشُّبُهَاتِ كَرَاعٍ» وارد شده است؛ به نظر می‌رسد که از این حدیث جملۀ "وقع فی الحرام" ساقط شده است. امیدوارم لطف نموده در این مورد جواب دهید! الله سبحانه وتعالی شما را حفظ نموده و شما بزرگوار را در پناه خود داشته باشد، با احترامات فراوان!

جواب:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

الله سبحانه وتعالی از بابت این دعای نیک، صدق و کلام زیبایی‌که دارید، به شما برکت دهد و شما را از هر بدی و شر محفوظ بدارد!  

نسبت به حدیث شریف: «الْحَلاَلُ بَيِّنٌ وَالْحَرَامُ بَيِّنٌ...» آنچه ما در "الکراسة" ذکر نمودیم، حدیث بخاری است که به لفظ زیر آمده است: شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«الْحَلاَلُ بَيِّنٌ وَالْحَرَامُ بَيِّنٌ، وَبَيْنَهُمَا مُشَبَّهَاتٌ لاَ يَعْلَمُهَا كَثِيرٌ مِنْ النَّاسِ، فَمَنْ اتَّقَى الْمُشَبَّهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِي الشُّبُهَاتِ كَرَاعٍ يَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى يُوشِكُ أَنْ يُوَاقِعَهُ، أَلاَ وَإِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمىً، أَلاَ إِنَّ حِمَى اللَّهِ فِي أَرْضِهِ مَحَارِمُهُ أَلاَ وَإِنَّ فِي الْجَسَدِ مُضْغَةً إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ أَلاَ وَهِيَ الْقَلْبُ» (رواه بخاری)

ترجمه: حلال آشکار است و حرام نیز آشکار است؛ اما در میان این دو امور مشتبه و پوشیده‌ای است که بسیار از مردم آن‌ها را نمی‌دانند. هرکس از این مشتبهات تقوی کرد، در حقیقت دین و آبرویش را پاک نگهداشته و کسی‌که در این مشتبهات وارد گردید، مانند چوپانی است که در اطراف حریمی واقع شده که هر لحظه امکان دارد که داخل آن شود، آگاه باشید که هر پادشاه حریمی دارد و حریم الله (سبحانه وتعالی) در زمینش محارم آن است؛ آگاه باشید که در جسد آدمی پارچۀ گوشتی است که هرگاه این پارچۀ گوشت اصلاح گردد، همۀ جسدش اصلاح می‌گردد و وقتی این پارچۀ گوشت فاسد گردد، همۀ جسدش فاسد می‌گردد، بدانید که این پارچۀ گوشت همانا قلب است.

اما در مورد ملاحظه شما در مورد سقوط کلمۀ "وَقَعَ فِی الحَرَام" است باید گفت که این کلمه در بخاری ذکر نیست؛ بلکه در روایت مسلم چنین ذکر شده است: صحيح مسلم (8/ 290) 2996 – حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ نُمَيْرٍ الْهَمْدَانِيُّ حَدَّثَنَا أَبِي حَدَّثَنَا زَكَرِيَّاءُ عَنْ الشَّعْبِيِّ عَنْ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:

«سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ يَقُولُ «وَأَهْوَى النُّعْمَانُ بِإِصْبَعَيْهِ إِلَى أُذُنَيْهِ إِنَّ الْحَلَالَ بَيِّنٌ وَإِنَّ الْحَرَامَ بَيِّنٌ وَبَيْنَهُمَا مُشْتَبِهَاتٌ لَا يَعْلَمُهُنَّ كَثِيرٌ مِنْ النَّاسِ فَمَنْ اتَّقَى الشُّبُهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وَعِرْضِهِ وَمَنْ وَقَعَ فِي الشُّبُهَاتِ وَقَعَ فِي الْحَرَامِ كَالرَّاعِي يَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى يُوشِكُ أَنْ يَرْتَعَ فِيهِ أَلَا وَإِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى أَلَا وَإِنَّ حِمَى اللَّهِ مَحَارِمُهُ أَلَا وَإِنَّ فِي الْجَسَدِ مُضْغَةً إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ أَلَا وَهِيَ الْقَلْبُ»

ترجمه: شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرمودند: در حالی‌که نعمان دو انگشت خود را به طرف گوش‌هایش بالا کرد، گفت بدون شک حلال آشکار است و حرام نیز آشکار است؛ اما در میان این دو امور مشتبه و پوشیده‌ای است که بسیاری از مردم آن را نمی‌دانند. هرکس از این اشیاء مشتبه و پوشیده پرهیز نمود، در حقیقت دین و آبرویش را حفظ نموده و هرکس در این اشیاء مشتبه و پوشیده داخل گردد، انگار که در حرام واقع شده است، مانند چوپانی‌که گوسفندانش را در اطراف حریم می‌چراند و نزدیک است که در این حریم واقع گردد؛ آگاه باشید که برای هر پادشاه حریمی است و حریم الله سبحانه وتعالی محارم آن است. آگاه باشید که در جسد انسان پارچۀ گوشتی است، وقتی این پارچۀ گوشت اصلاح شد، همۀ جسدش اصلاح می‌شود و هرگاه این پارچۀ گوشت فاسد شد، همۀ جسدش فاسد می‌شود. بدانیدکه این پارچۀ گوشت همانا قلب است.

چنانچه شما می‌بینید، بخاری این جمله را در روایت خود ذکر نکرده است؛ اما هردو روایت صحیح است. در فتح الباری از روایت بخاری چنین آمده است:

فتح الباري لابن حجر (1/ 82) 50 - حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ حَدَّثَنَا زَكَرِيَّاءُ عَنْ عَامِرٍ قَالَ سَمِعْتُ النُّعْمَانَ بْنَ بَشِيرٍ يَقُولُ:

«سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ يَقُولُ الْحَلَالُ بَيِّنٌ وَالْحَرَامُ بَيِّنٌ وَبَيْنَهُمَا مُشَبَّهَاتٌ لَا يَعْلَمُهَا كَثِيرٌ مِنْ النَّاسِ فَمَنْ اتَّقَقَى الْمُشَبَّهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وَعِرْضِهِ وَمَنْ وَقَعَ فِي الشُّبُهَاتِ كَرَاعٍ يَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى يُوشِكُ أَنْ يُوَاقِعَهُ أَلَا وَإِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى أَلَا إِنَّ حِمَى اللَّهِ فِي أَرْضِهِ مَحَارِمُهُ أَلَا وَإِنَّ فِي الْجَسَدِ مُضْغَةً إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ أَلَا وَهِيَ الْقَلْبُ» (أخرجه البخاری)

ترجمه:شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرمودند: بدون شک حلال آشکار است و حرام نیز آشکار است، اما در میان این دو، امور مشتبه و پوشیده‌ای است که بسیاری از مردم آن را نمی‌دانند. هرکس از این امور مشتبه و پوشیده پرهیز نمود، در حقیقت دین و آبرویش را حفظ نموده و هرکس در این امور مشتبه و پوشیده داخل گردید، انگار در حرام واقع شده است؛ مانند چوپانی‌که گوسفندانش را در اطراف حریمی می‌چراند و نزدیک است که در این حریم واقع گردد. آگاه باشید که برای هر پادشاه حریمی است و حریم الله (سبحانه وتعالی) در زمنیش محارم آن است. آگاه باشید که در جسد انسان پارچۀ گوشتی است، وقتی این پارچۀ گوشت اصلاح شد، همۀ جسدش اصلاح می‌شود و هرگاه این پارچۀ گوشت فاسد شد، همۀ جسدش فاسد می‌شود. بدانید که این پارچۀ گوشت همانا قلب است.

کلمۀ "کراع یرعی" به همین شکل در تمام نسخه‌های بخاری جواب شرط محذوف است. اگر"مَن" شرطیه ظاهر باشد؛ اما در روایت دارمی که از ابونعیم شیخ بخاری نقل شده است، به ثبوت"مَن" ذکر شده و گفته است: «وَمَنْ وَقَعَ فِي الشُّبُهَات وَقَعَ فِي الْحَرَام، كَالرَّاعِي يَرْعَى» هم‌چنان ممکن است اِعراب"مَن" در سیاق بخاری موصول باشد که در آن حذف نباشد که در این صورت تقدیر چنین می‌شود: «وَاَلَّذِي وَقَعَ فِي الشُّبُهَات مِثْل رَاعٍ يَرْعَى» اما حالت اول بهتر است به خاطر ثبوت محذوف که در صحیح مسلم و غیر آن از طریق زکریا روایت شده است که آن را تخریج نموده و از جملۀ‌شان مولف نیز است. بنابر این، "كَرَاعٍ يَرْعَى" جملۀ مستأنفه‌ای است که بر سبیل تمثیل  به خاطری آگاهی دادن شاهد، به شکل غائب وارد شده است... نکته... ابن عون در اخیر این حدیث گفته است: این مثال را نمی‌دانم که از قول رسول الله صلی الله علیه وسلم است و یا از قول شعبی، و شاید دلیل و حکمت حذف جملۀ"وَقَعَ فِي الْحَرَام" در روایت بخاری باشد تا ماقبل مثال مرتبط به آن باشد و دعوی ادراج سالم بماند و از چیزی‌که عدم ادراج را تقویت می بخشد، روایت ماضی ابن حبان است. هم‌چنان ثبوت مثال مرفوعاً از ابن عباس و عماربن یاسر روایت شده است.»

امیدوارم که به همین مقدار کافی باشد. الله سبحانه وتعالی از همه داناتر و حکیم‌‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

9 رمضان1445هـ.ق.

موافق به 19مارچ2024م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سوال:

در حالی‌که جنگ ویرانگر رژیم یهود با حمایت فاسقانه‌ی امریکایی‌غربی علیه مردم غزه بیش از پنج ماه است که ادامه دارد و قربانیان آن به بیش از صد‌ها هزار شهید و مجروح برعلاوه‌ی نابودی بسیاری از منازل مسکونی آن می‌رسد؛ در مورد راه حل‌‌های بعد از ختم جنگ غزه، گفتگو‌‌های زیادی وجود دارد، این‌که از نظر سیاسی با توجه به نقشه‌‌های دولت‌های استعمارگر به سرکردگی امریکا چه چیز‌هایی پیش خواهد آمد؟ از این طرح‌‌ها و راه‌حل‌‌ها، چه انتظاری می‌رود؟ آیا ممکن است کرانه‌ی باختری به همین شکل باقی بماند و غزه اشغال نظامی شود یا این‌که دولت غیرنظامی در کرانه‌ی باختری و غزه بوجود خواهد آمد؟ یا این‌که کرانه‌ی باختری به حال خود باقی خواهد ماند و غزه تحت مدیریت بین‌المللی و عربی یا مانند کرانه‌ی باختری خودگردان خواهد بود؟ راه‌حل درست چیست؟ سپاس از شما!

جواب:

اولاً: پیش از جواب به سوالات فوق، موارد زیر را بررسی می‌کنیم:

نخست:‌ چند نکته‌ی مهم درباره‌ی سرزمین مبارک فلسطین:

1. معلوم است که وعده‌ی بالفور وزیر خارجه انگلیس که همراه با نامه مورخ 2/11/1917م به لورد روچیلد، شامل حمایت دولت انگلیس از ایجاد وطن ملی برای یهودیان در فلسطین بود، این وعده در آخرین روز‌های شکست خلافت عثمانی در جنگ جهانی اول به دلیل خیانت برخی از مردان عرب و تُرک بوده است. سال‌‌ها قبل از آن، هرتزل، نماینده‌ی جوامع صهیونیستی مورد حمایت بریتانیا، در 18 /۵/ 1901 درخواستی را به خلیفه عثمانی تقدیم کرده بود و در آن زمان تلاش کرد تا با ارائه‌ی پیشنهاد‌های بزرگ مالی، برای جبران کسری بودجه خلافت در ازای اعطای زمین در فلسطین به آن‌ها از بحران مالی که خلافت عثمانی از آن رنج می‌برد، سوء استفاده کند؛ اما خلیفه عبدالحمید در جواب هرتزل پاسخِ محکم و حکیمانه‌ای داشت: «من نمی‌توانم حتی یک وجب از سرزمین فلسطین را ر‌ها کنم، چون زمین شخصی من نیست؛ بلکه سرزمین امت اسلامی است.‌ مردم من برای این سرزمین جنگیدند و آن را با خون‌شان آبیاری کردند. یهودیان پول‌‌های خود را نگهدارند؛ اگر روزی خلافت از هم پاشید، آن زمان می‌توانند فلسطین را بدون قیمت بگیرند؛ ولی تا من زند‌ه‌ام این اتفاق نخواهد افتاد.» خلیفه اهل بینش،‌ بصیرت و آینده‌نگری بود و در رأی و نظرش درست گفت؛ زیرا بعد از سقوط خلافت، فلسطین بدون هیچ بهایی در اختیار یهودیان قرار گرفت! بدین ترتیب، داستان تجاوز به فلسطین و آوارگی و کشتار مردم آن آغاز شد و آنچه خلیفه عبدالحمید رحمه الله انتظار داشت، تحقق یافت و سقوط خلافت در سال (1342 هـ ق - 1924م) توسط غرب به رهبری بریتانیا در آن زمان با همکاری خائنانی از اعراب و ترک‌‌ها، صورت گرفت و این سقوط، مقدمه‌ی واقعه‌ی شوم تأسیس رژیم منفور و مسخ شده یهودی در فلسطین بود.

2. بعد از آن امریکا عملاً پس از جنگ جهانی دوم وارد خط شد و به طور مؤثری به صدور قطعنامه‌ی شماره 181 شورای امنیت مبنی بر تقسیم فلسطین در نوامبر 1947 کمک کرد و در پذیرش صهیونیزم یهودی با انگلیس و تمام اروپا شروع به رقابت نمود. بایدن در سخنانی‌که در مراسم جشن روز روشنایی یهودیان (حنوکا) در کاخ سفید ایراد کرد، گفت: «برای صهیونیست بودن، لازم نیست یهودی باشید و من یک صهیونیست هستم.» (منبع: الشرق الاوسط، 12/12/2023 م) هنگامی‌که بایدن، رئیس جمهور امریکا در تاریخ 18/10/2023 پس از عملیات طوفان الاقصی از تل آویو بازدید کرد، با مقامات آنجا دیدار نموده گفت: «اسرائیل باید دوباره به مکان امن برای یهودیان تبدیل گردد و اگر اسرائیل وجود نمی‌داشت، ما برای ایجاد آن تلاش می‌کردیم.» او گفت که: «در این هفته از کنگره‌ی امریکا یک بسته‌ی کمکی بی‌سابقه برای اسرائیل می‌خواهد... ما خاموش نخواهیم ماند، نه امروز، نه فردا و نه هرزمان دیگری.» (منبع: الجزیره 19/10/2023 ) این نشان می‌دهد که امریکا جنگ را آغاز می‌کند و رژیم یهود بدون حمایت خارجی، به ویژه حمایت نامحدود امریکا نمی‌تواند آن جنگ را ادامه دهد؛ زیرا مانند موجودی است که خودش به تنهایی ایستاده نمی‌تواند. رژیم یهودی شکست خود را با دستان خود ترسیم می‌کند؛ زیرا بدون ریسمان و امانی از جانب مردم، قادر به جنگیدن نیست. چنانکه الله قوی و عزیز می‌فرماید:

﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾ [آل‌عمران: 112]

ترجمه:‌ آنان هر‌کجا یافت شوند، (مُهر) خواری بر ایشان خورده است؛ مگر (این‌که از روش ناپسند خود دست بردارند و در اعمال خویش تجدیدنظر کنند و) با پیمان الله (سبحانه وتعالی، یعنی رعایت قوانین شریعت) و پیمانی از مردم (برخوردار گردند).

آنان ریسمان الله سبحانه وتعالی را برید‌ه اند و تنها چیزی‌که برای‌شان باقی مانده است، ریسمان حمایتی مردم امریکا، اروپا و مزدوران آن‌ها از حاکمان خائن سرزمین‌‌های اسلامی هستند که کوچک‌ترین اقدامی در مقابل تجاوزات وحشیانه‌ی یهود نکردند، بلکه بهترین اقدام آن‌ها کاری کسی است که ایستاده و شهدا و مجروحان را حساب می‌کند! هم‌چنین نشان می‌دهد که امریکا این رژیم را پایگاه اصلی خود می‌بیند تا از طریق آن با امت اسلامی مبارزه نماید و از وحدت و تشکیل دولت آن یعنی خلافت جلوگیری کند.

3. یهودیان بعد از عقب‌نشینی از غزه در 15/۸/ 2005 چندین بار تهاجمات وحشیانه‌ای را علیه غزه آغاز کردند تا این‌که عملیات طوفان الاقصی در 7 اکتبر  سال 2023 آغاز شد که با نفوذ مجاهدین به تأسیسات آن، بینی دشمن را شکست و صد‌ها نفر از سربازانش را تا حدود 1200 تن کشت و تعداد زیادی از سربازانش را اسیر کرد. دشمن با پاسخ وحشیانه‌ی بی‌سابقه‌ای به غزه حمله کرد که بیش از 5 ماه است ادامه دارد و اکثر منازل مسکونی آن را ویران نمود، بیمارستان‌‌ها را مورد هدف قرار داد، مریضان را کشت و زنده‌‌ها را ربود و هم‌چنین مدارسی را که مردم غزه به آن پناه برده بودند، بمباران کرد و تاجایی‌که تعداد شهدا به بیش از 31000 نفر رسیده که بیشتر آنان کودکان و زنان بودند و تعداد مجروحان به بیش از 70 هزار نفر رسیده است. دشمن با جلوگیری از رسیدن کمک، غذا، آب و مواد اولیه به مردم، سیاست فشار گرسنه‌گی را دنبال می‌کند تا مجاهدین را برای آزادی زندانیان تحت فشار قرار دهد. جنگ او یک نسل‌کشی به معنای واقعی کلمه بوده که توسط حمایت غرب، طرف‌‌های امریکایی و اروپایی و پیروان آن‌ها به انجام این کار تشویق می‌شود و رهبران غربی برای اظهار حمایت مطلق جهت زیارت از این رژیم یهودی، به خاطر جنگ نابودگر که علیه غزه به راه انداخته است، هجوم آوردند.

4. سکوت نظام‌‌های سرزمین‌‌های عربی و اسلامی نیز او را جرئت داده است؛ زیرا برخی از آن‌ها به جای بسیج ارتش برای حمایت از مردم غزه، حمله‌ی مجاهدین را محکوم کردند و به روابط خود با رژیم یهود چنان ادامه دادند که گویا هیچ اتفاقی نیفتاده باشد. کشور‌های که در گذشه به دنبال عادی‌سازی روابط با یهود بودند، همان‌طور کشورهای جدید به عادی‌سازی روابط خود با دشمن ادامه دادند، روابط خود را قطع نکردند، خیانت عادی‌سازی روابط را کنار نگذاشتند و معاهده‌‌ها و توافقات با رژیم یهودی را مانند کمپ دیوید با نظام مصر و وادی عربه با نظام اردن را لغو نکردند. یعنی حتی اندکی از وضعیت جنگی را هم انجام ندادند. علاوه بر این، تجاوزات وحشیانه‌ی یهودیان هیچ تأثیری بر روابط تجاری با تعدادی از این کشور‌ها نگذاشت. عبدالقادر اورال اوغلو وزیر حمل و نقل ترکیه به تاریخ ۱۱/۱/2024 اعتراف کرد که «حدود 701 کشتی از 7 اکتبر تا 31 دسامبر 2023 از بنادر ترکیه به سمت (اسرائیل) حرکت کردند» یعنی به طور اوسط ​​تقریباً 8 کشتی در روز. (منبع: الجزیره ۱۱/۱/2024) برخی از این کشور‌ها نه تنها در پاسخ به تجاوزات غزه از غزه اعلام حمایت نکردند، بلکه به حمایت از سربازان خودشان نیز اعلام جنگ نکردند، چنانچه رژیم یهودی پایگاه‌‌های ایران در سوریه را هدف قرار داد و تعداد زیادی از سربازانش را کشت، اما ایران بر علیه او اعلان جنگ نکرد!

5. از جانب دیگر، امریکا اظهارات خود را بر راه‌حل دو کشور متمرکز کرده و در عین حال مشتاق موجودیت رژیم یهودی است و از همه اقدامات وحشیانه‌ی آن دفاع و حمایت می‌کند؛ اما می‌ترسد که امریکا آنچه را از جایگاه اخلاقی‌اش باقی مانده است از دست بدهد، گویا که اخلاق داشته باشد! بایدن گفت: «هیچ بازگشتی به وضعیت موجود مانند 6 اکتبر وجود ندارد و این به معنای اطمینان از ناتوانی حماس در ایجاد وحشت در اسرائیل است. این یعنی هرگاه این بحران پایان ‌یابد، باید چشم‌اندازی برای آینده وجود داشته باشد. از دیدگاه ما، باید یک راه‌حل، دو دولت باشد که به معنای تلاش متمرکز برای همه طرف‌ها است. (منبع: وب سایت امریکایی CNN، 25/10/2023) وی در 12/12/2023 گفت: «در نقاط مختلف جهان ترس واقعی وجود دارد که امریکا جایگاه اخلاقی‌اش را به دلیل حمایت از (اسرائیل) از دست دهد.» (منبع: الجزیره، 12/12/2023)

اما او بر سیاست امریکا تأکید کرد و گفت: «او هرگز اسرائیل را ر‌ها نخواهد کرد و دفاع از اسرائیل بسیار مهم است. هیچ خط سرخی با متوقف کردن همه سلاح‌‌ها از آن‌ها وجود ندارد. بنابراین، یک گنبد آهنی برای محافظت از آن‌ها وجود دارد.» (منبع: اس ان بی سی امریکایی ۹ /۳/2024) مبتنی بر همین علت است که امریکا، با وجود روابط پرتنش بایدن با نتانیاهو به دلیل نزدیکی او به ترامپ، رقیب انتخاباتی بایدن، از رژیم یهودی حمایت می‌کند.

امریکا هم‌چنین در تلاش است تا با وادار کردن رژیم سعودی برای به رسمیت شناختن رژیم یهودی و عادی سازی با آن را جهت پذیرش راه‌حل دو دولت وسوسه کند. فیصل بن فرحان آل سعود، وزیر خارجه‌ی عربستان سعودی در کنفرانس داووس گفت: «در صورت حل بحران فلسطین، عربستان ممکن است روابط صلح با (اسرائیل) را برقرار کند.» (منبع: ایندیپندنت20/1/2024) قبل از آن، بن سلمان ولیعهد نظام سعودی در 21 /۹/2023م در مصاحبه‌ای با شبکه‌ی امریکایی فاکس نیوز گفت: «هر روز به عادی‌سازی روابط با اسرائیل نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌شویم.» در 26/۹/ 2023، محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی، نایف السدیری سفیر عربستان سعودی را در مقر خود در رام الله پذیرایی کرد. وی  پیش از این از طریق نقطه رصد یهودیان به عنوان مقدمه‌ای برای عادی‌سازی روابط با رژیم یهودی به بهانه‌ی این‌که سفیر فوق العاده و غیر مقیم در فلسطین و سرقونسل در قدس است، وارد کرانه‌ی باختری شد.

 ثانیاً  به جواب سوال مطرح‌شده پیرامون انتظارات نقشه‌‌ها و طرح‌‌های امریکا و رژیم یهود بعد از ختم جنگ غزه می‌پردازیم:

1. تسلیم نوار غزه به تشکیلات خودگردان فلسطین در چارچوب راه‌حل دو دولت: امریکا این راه‌حل را فقط لفظی می‌خواهد نه فعلی، یعنی وی با کلمات بازی خود را به پیش می‌برد. بایدن می‌خواهد تا غزه خلع سلاح و غیر نظامی شود نه یک دولت مستقل، (جوبایدن، رئیس‌جمهور امریکا –دیروز جمعه- اظهار داشت که وی در مورد مسئلۀ راه‌حل دو دولت با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل گفتگو کرده است و او مخالفتی با این راه‌حل ندارد. بایدن در اظهارات خود برای روزنامه‌نگاران افزود که الگو‌های متعددی با اشاره به این‌که چندین کشور در سازمان ملل نیرو‌های مسلح ویژه ندارند، برای راه‌حل دو دولت وجود دارد... (منبع: الجزیره 04/ 01/ 2024) یعنی بایدن به راه‌حل دو دولتی از این الگو‌ها اشاره کرد که فاقد نیرو‌های مسلح است! با وجود این، رژیم یهود حتی به این طرح امریکا موافقت نکرد. (در کنفرانس مطبوعاتی که آناتولی دنبال کرد، نتانیاهو سخت اظهار داشت که تل آویو «به شکل قاطع ایجاد دولت یک‌جانبه‌ی فلسطینی را نمی‌پذیرد» (منبع: آناتولی، 18/2/2024) در هر صورت راه‌حل ایجاد دو دولت که اداره امریکا آن را پیشنهاد می‌کند، هرگونه که باشد، تطبیق آن بدون دستور جدی امریکا امکان‌ناپذیرست.. اداره بایدن بالای نتانیاهو و حکومتش به سبب انتخابات ریاست‌جمهوری آینده امریکا فشار وارد نمی‌کند؛ زیرا وی به آرایی یهودیان در انتخابات و به پول لابی یهودی در کمپاین انتخاباتی‌اش نیازمند است؛ به ویژه این‌که رقیبش ترامپ به شدت از رژیم یهود حمایت می‌کند. اما اروپا و بریتانیا، هردوی شان تابع نقشه‌‌های امریکا هستند. اما درخواست حکام سرزمین‌‌های اسلامی مبنی بر ایجاد دو دولت، خیانتی بیش نبوده که تفاوتی با خواست امریکا یعنی خلع سلاح شدن غزه و محروم گشتن از دولت مستقل و داشتن دولتی شبیه به حاکمیت خودگردان ندارد!

2. اشغال مجدد نوار غزه توسط رژیم یهود: بن گویر، وزیر امنیت ملی و اسموتریچ، وزیر اقتصاد از مشتاق‌ترین حامیان این طرح هستند. این دو وزیر راست افراطی استدلال می‌کنند که غیرنظامیان یهودی و هم‌چنان سربازان اشغال‌گر باید در داخل غزه بمانند و این تنها راه‌حل برای حفظ کنترل این نوار است. (و بن گویر، که رهبری یکی از احزاب کوچک ناسیونالیست در ائتلاف راست نتانیاهو را به دست دارد، در کنفرانسی گفت که بازگشت شهرک‌نشینان یهودی و ارتش، تنها راه برای اطمینان از عدم تکرار حملۀ ویران‌گری است که جنگ‌جویان حماس در 7 اکتوبر علیه اسرائیل انجام دادند. (منبع: رویترز، 29/01/2024) اما امریکا و عموم یهودیان این نظر را تأیید نمی‌کنند. «أنتونی بلینکن، وزیرخارجۀ امریکا در روز چهارشنبه تأکید کرد که اسرائیل پس از پایان جنگ فعلی علیه حماس غزه را اشغال کرده نمی‌تواند.» وی افزود: «اکنون، حقیقت این است که شاید در پایان درگیری نیاز به یک دوره انتقالی باشد... و ما توقع اشغال مجدد را نداریم و آنچه از رهبران (اسرائیل) شنیدم این است که آن‌‌ها قصد اشغال مجدد غزه را ندارند...» (منبع: الحره، 08/ 11/ 2023) این به دلیل اینست که اشغال مجدد نظامی غزه، هزینه‌‌ها و زیان‌‌های نظامی و اقتصادی بر رژیم یهود در پی خواهد داشت.

3. تدوام سیطرۀ حماس بر غزه: امریکا، اروپا و رژیم یهود نمی‌خواهند که حماس در غزه در قدرت بماند؛ زیرا آنان به این باور هستند که این امر منجر به تکرار حملات 7 اکتوبر می‌گردد. بلینکن در توکیو به خبرنگاران گفت: «حماس نمی‌تواند به اداره غزه ادامه دهد؛ زیرا این به سادگی راه را برای تکرار حملات 7 اکتوبر هموار می‌سازد.» و گالانت گفت: «حماس پس از جنگ، نوار غزه را کنترل نخواهد کرد و تل آویو در حال مجهز شدن برای کنترل آن از سوی یک "ن‌هاد بین‌المللی"  است.» (منبع: آناتولی، 18/12/2023)

4. انتقال امنیت نوار غزه از ارتش رژیم یهود به یک نیروی بین‌المللی: از جمله مواردی‌که از سوی برخی از سیاسیون امریکا روی آن بحث شد، حضور نیرو‌های بین‌المللی اعم از دولت‌‌های عرب و سایر دولت‌‌ها در غزه می‌باشد، و این موضوع در  رسانه‌‌ها نشر شده است.

«طبق روزنامۀ وال ستریت ژورنال، متقاعد کردن کشور‌های عربی که قرارداد‌های صلح یا توافق‌نامه‌‌های عادی‌سازی را با اسرائیل امضا کرده اند، برای تأمین نیرو‌های امنیتی برای غزه یا نظارت بر آن؛ مستلزم آن است که برخی از کشور‌ها یا سازمان‌‌ها مسئولیت اداری و نظارت بر امنیت را بر عهده بگیرند، این روزنامه می‌گوید که برخی از همسایگان عرب در این کار متردد اند...» (منبع: الحره، 03/11/2023م) سپس روی این موضوع دوباره بحث و گفتگو شد. شبکۀ روسیاالیوم این موضوع را به تاریخ 4/12/2023م به شرح ذیل منتشر نمود: «واشنگتن نیز از انتقال امنیت نوار غزه از ارتش اسرائیل به یک نیروی بین‌المللی که ممکن متشکل از برخی دولت‌‌های عربی باشد، حمایت می‌کند. اما اسرائیل با سناریوی استقرار نیرو‌های حافظ صلح سازمان ملل در منطقۀ درگیری موافق نیست، هم‌چنان وی به توانایی سازمان بین‌المللی برای حفاظت از منافع اسرائیل اعتمادی ندارد.»

5. تسلیم ادارۀ مدنی غزه به فلسطینی‌‌ها بدون اتحاد با کرانه باختری اما رژیم یهود مسئول امنیتی خواهد گشت، چنان‌که اکنون مسئول امنیتی کرانه باختری است: الجزیره در 27/2/2024م منتشر کرد که در 23 فبروری سال 2024م بنیامین نتانیاهو طرح "روز بعد" برای غزه را به شورای وزیران امور امنیتی و سیاسی تقدیم کرد. این طرحی که بنیامین نتانیاهو بر اعضای حکومتش ارائه کرد، دربرگیرنده جزئیات فراوانی در مورد آینده نوار غزه بود و یکی از مهم‌ترین ویژگی‌‌های آن در عرصه امنیتی این است که اسرائیل آزادی اقدامات نظامی و امنیتی در تمام مناطق نوار غزه را بدون محدودیت زمانی برای خود اختصاص می‌دهد و در کنار آن، کمربند امنیتی در داخل نوار غزه در امتداد مرز‌های خود با فلسطین اشغالی در سال 1948م ایجاد می‌کند و افزون بر این، اسرائیل نوار غزه را کاملا خلع سلاح کرده و هرگونه قدرت نظامی را از آن سلب می‌کند، به استثنای آنچه که برای حفظ امنیت عمومی لازم است.

6. با توجه به احتمالات قبلی نقشه‌‌ها و طرح‌‌های امریکا و یهودیان، محتمل‌ترین چیزی که در نظر دارند تنفیذ کنند همان چیزی است که در بند 5 فوق ذکر گردید. یعنی غزه با کرانه باختری متحد نگردیده، بلکه اقدامات و اجراآت امنیتی و نظامی در هردو مشابه خواهند بود(اسرائیل آزادی اقدامات نظامی و امنیتی در تمام مناطق نوار غزه را بدون محدودیت زمانی برای خود اختصاص می‌دهد). به ویژه که یهودیان همین طرح را  در کرانه باختری تنفیذ می‌کنند. گزارش شده است که نتانیاهو این طرح را به مقامات امریکایی ارائه کرده و به نظر می‌رسد که وی موافقت آنان را کسب کرده است. «به نظر می‌رسد که نتانیاهو علاقه‌مند است که طرحی را که تهیه کرده است با طرح امریکا برای را‌ه‌حل دائمی خاورمیانه مطابقت داشته باشد و با امریکا در مورد این طرح از طریق ران درمر، وزیرامور استراتژیک که یکی از اعضای کابینۀ جنگی اسرائیل است و روابط نزدیکی با واشنگتن دارد مشورت شده است.» (منبع: سایت خبری إن تی وی، 31/01/2024م) این به این معناست که امریکا از طرح نتانیاهو قبلا آگاه بوده است.

در مورد آن‌چه که بایدن پیرامون راه‌حل دو دولت تکرار می‌کند، تفاوتی چندانی وجود ندارد، بلکه همان‌طور که در اظهارات قبلی‌اش در بند 1 ذکر گردید، یعنی بایدن در اظهارات خود برای روزنامه‌نگاران افزود که الگو‌های متعددی با اشاره به این‌که چندین کشور در سازمان ملل نیرو‌های مسلح ویژه ندارند؛ برای راه‌حل دو دولت وجود دارد. بایدن اشاره کرد که نوار غزه باید خلع سلاح شود و هیچ مانعی نزد وی وجود ندارد که پیش از راه‌حل دو دولت، مرحله‌های موقتی وجود داشته باشد، چنان‌که در اظهارات وی در بند 2 آمده است «اکنون، حقیقت این است که شاید در پایان درگیری نیاز به یک دورۀ انتقالی باشد.» (منبع: الحره، 08/11/2023م)

ثالثاً؛ راه‌حل صحیح شرعی که باید دنبال شود:

1. با توجه به مطالب فوق، از نقشه‌‌های امریکا و رژیم یهود چنین بر می‌آید که آن‌‌ها قصد دارند کرانه باختری و غزه را خلع سلاح کنند و کنترل امنیتی در آن‌‌ها از آن یهودیان باشد، تفاوتی ندارد که تحت نام یک دولت در هر دو مکان باشد یا با ضمیمه‌کردن آن‌‌ها؛ حتی اگر در مراحلی باشد که امریکا می‌خواهد، کرانه باختری در مرحلۀ انتقالی از غزه جدا بماند و سپس غزه بدون نیروی نظامی به کرانۀ باختری ضمیمه گردد یا چنان‌که رژیم یهود می‌خواهد؛ غزه از ابتدا و انتها از کرانه باختری جدا بماند و هردو غیرنظامی شوند و حاکمیت واقعی آن‌‌ها از آن رژیم یهود گردد. از این امر واضح می‌گردد که آن‌چه امریکا و یهود طرح می‌کنند زهر کشنده و خیانت به الله، رسولش و خیانت به مؤمنان است. با وجود این، عجیب نیست که رژیم یهود و امریکا چنین طرح‌ریزی کنند؛ زیرا آن‌ها دشمن هستند. عجیب اینست که هیچ یک از حکام سرزمین‌‌های اسلامی به ویژه حکام اطراف فلسطین تلاش نورزند و برای نصرت غزه و مردم آن و برای نصرت اقصی و اطراف آن، ارتش‌‌ها را حرکت ندهند و برای نابودسازی رژیم یهود کاری نکنند و فلسطین را کاملاً به اهل آن باز نگردانند. آیا کسی‌که سرزمین مسلمانان را اشغال کرده و اهل آن را بیرون رانده است، مستحق این نیست که ارتش‌‌های مسلمانان با وی بجنگند و آن را چنانکه اهلش را بیرون رانده، بیرون برانند؟ مگر الله سبحانه وتعالی چنین نفرموده است:

‏‏﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ﴾ [بقره: 191] ‏

ترجمه:و هر جا آنان را دريافتيد بكشيد و آنانِ را كه شما را از آنجا بيرون كرد‌هاند بيرون سازید!

پس چگونه حکام این مسأله را درک نمی‌کنند؟! اما شقاوت شان بر آنان غلبه کرده و مطیع کفار استعمارگر به ویژه مطیع امریکا هستند! آن‌‌ها برای محافظت از چوکی‌‌های ناقص خود به امریکا پاسخی نمی‌دهند.

‏‏ ‏‏﴿قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[منافقون: 4]

ترجمه:  الله آنان را بکشد! چگونه (از حق) برگردانده می‌شوند(و منحرف می‌گردند؟!)

2. این جنگ دو چیز مهم را افشا کرد: اولی ضعف یهودیان و ذلت شان، چنان‌که الله سبحانه وتعالی در کتابش فرموده است:

﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةَ﴾ [آل عمران: 112]

ترجمه: آنان هر کجا یافت شوند، (مهر) خواری بر ایشان خورده است؛ مگر (این‌که از روش ناپسند خود دست بردارند و در اعمال خویش تجدیدنظر کنند و) با پیمان مردم(یعنی رعایت مقررات همزیستی مسالمت‌آمیز، خویشتن را از اذیت و آزار در امان دارند و از مساوات حقوقی و قضائی برخوردار گردند) و آنان شایسته خشم الله متعال اند و (مُهر) بیچارگی بر ایشان خورده است.

این‌‌ها بعد از پیامبران‌شان ریسمان و امان الله سبحانه وتعالی را بریدند و برای شان جز ریسمان و امان مردم، امریکا و رهروانش باقی نمانده است و این‌چنین قومی، اهل جنگ و پیروزی نیستند. چیز دیگری که افشا گردید؛ خیانت حکام در سرزمین‌‌های اسلامی است. آنان ناظر این اتفاقات بوده و عادلانه‌ترین شان کسی است که به شمارش تعداد شهدا و مجروحین پرداخته است!

﴿‏صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ[بقره: 18]

ترجمه: ‏(آنان هم‌چون) كران و لالان و كورانند و (به سوی حق و حقيقت) راه بازگشت ندارند.‏

این دو امر باید افراد مخلص و اهل قدرت در ارتش‌‌های مسلمانان را وادار کند تا برای ادای فریضۀ الهی مبنی بر قتال با یهودیان اشغالگر فلسطین بسیج عمومی اعلام کنند:

﴿‏وَلاَ تَهِنُواْ فِي ابْتِغَاء الْقَوْمِ إِن تَكُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللّهِ مَا لاَ يَرْجُونَ وَكَانَ اللّهُ عَلِيماً حَكِيماً[نساء: 104]

ترجمه:در جستجوی قوم (كافری‌كه اعلان جنگ نموده و می‌كوشند از همه سو بر شما تاخت آورند) سستی مكنيد (و پيوسته در كمين ايشان باشيد و با آنان برزميد). اگر (از جنگ و جراحات) درد می‌كشيد، آنان هم مثل شما درد می‌‌كشند و رنج می‌برند، (ولی‌ فرق شما و ايشان در اين است كه) شما چيزی از الله می‌خواهيد كه آنان نمی‌‌خواهند (و آن رضای الله و بهشت جاويدان است ) و الله آگاه (از اعمال شما و اعمال آنان و) حكيم است (و به هر يك از شما و ايشان سزا و جزای كارتان را می‌دهد).‏

با این کار، شما می‌توانید رژیم شان را ریشه‌کن نمایید! شکست آن‌‌ها در قتال و مبارزه نزد الله سبحانه وتعالی بسیار آسان است، سپس به دنبال آن، این وعدۀ الله سبحانه وتعالی محقق خواهد شد:

﴿فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيراً[اسراء: 7]

ترجمه:و هنگامی‌كه وعده دوم (مجازات و عقاب فسادتان ای یهودیان) فرا ‌رسد (دشمنانتان را نيرو بخشيده و بر شما مسلّط می‌گردانيم) تا شما را بدحال (و پريشان روزگار) سازند (و گرد غم و اندوه بر چهره‌‌های‌تان بپاشند) و داخل مسجد (الاقصی) گردند، همان گونه كه در دفعه اوّل بدان داخل شدند و بر هر كه و هرچه دست يابند بكشند و درهم كوبند.‏

پس برای نصرت برادران تان در غزه بشتابید و اگر نظام‌‌های ستم‌گر حاکم در سرزمین‌‌های اسلامی در مقابل‌تان ایستادگی کردند، آن‌‌ها را کاملاً از سر راه خود برداشته و محو سازید! در عوض آن‌‌ها حکم الله سبحانه وتعالی، خلافت بر منهج نبوت را برای تحقق این بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم اقامه کنید!

«ثُمَّ تَکُونُ جَبَرِیّة، فَتُکُونُ مَا شَاءَ اللهُ اَن تَکُونَ، ثُمَّ یَرفَعُ‌ها اِذَا شَاءَ اَن یَرفَعُ‌ها، ثُمَّ تَکُونُ خَلَافَةُ عَلَی مِن‌هاجِ النَّبُوَّة» ثُمَّ سَکَتَ.» (مسند ابی داود الطیالسی)

ترجمه: سپس پادشاهی جبری خواهد شد و تا هر وقت که الله (سبحانه وتعالی) خواست می­ماند تا این­که بخواهد و آن را بر می‌چیند، بعد باز خلافت بر منهج نبوت خواهد شد. سپس پیامبر صلی الله علیه و سلم سکوت نمودند.

در آن هنگام، خلیفه و معاونینش و ارتش اسلام از بالاترین رتبه تا پایین‌ترین آن از یک پیروزی به پیروزی دیگر نایل خواهند گشت! امت با آنان هم صدا شده و تکبیر خواهند گفت! به خواست پروردگار شان قوی و توسط دین‌شان عزیز خواهند گشت و دشمن دیگر جرئت نخواهد کرد تا در سرزمین اسلام رژیمی داشته باشد.

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4)‏ بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ[روم: 4-5]

ترجمه: در آن روز  مؤمنان شادمان می‌شوند. (آری! خوشحال می‌شوند) از ياری الله. الله هر كسی را كه بخواهد ياری می‌دهد، و او بس چيره (بر دشمنان خود) و بسيار مهربان (در حق دوستان خويش) است.

دوازدهم رمضان 1445هـ.ق.

22/3/2024م.

مترجم: احمدصادق امین و محمد مزمل

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سوال:

«یکی از مسئولین برجستۀ حزبی گفت که قرار است دو حزب بزرگ پاکستان "الرابطه و الشعب" روز دوشنبه برای گفتگو در مورد تشکیل حکومتی ائتلافی پس از انتخاباتی‌که نتیجۀ قاطع درپی نداشت، در میان نوسان‌های سیاسی و اقتصادی کشور، دور هم جمع شوند.» (منبع: رویترز، 19 فبروری 2024م) لازم به ذکر است که انتخابات پاکستان پس از تأخیری، به تاریخ 8فبروری 2024م برگزار گردید. سوال اینست که آیا دیدار روز دوشنبه که در  فوق یاد شد، به هدف دور نمودن وابسته‌گان تحریک انصاف از حاکمیت است؟ سوال دیگر این که آیا اتهامات تزویر و دست‌کاری در انتخابات واقعیت دارد؟ و دیگر این‌که اوضاع پاکستان اینک پس از انتخابات به کدام جهت خواهد رفت؟

جواب:

انتخابات پاکستان پس از تأخیر چند ماهه برگزار گردید. «نتایج نهائی که روز یک‎شنبه منتشر گردید، نشان داد که کاندیدان مستقل، 101 کرسی را به دست آوردند؛ در حالی‌که حزب مسلم لیگ پاکستان -شاخۀ نواز نوازشریف، نخست‌وزیر پیشین- 75 کرسی، حزب مردم که توسط بلاول بوتو زرداری رهبری می‌شود، 54 کرسی و حرکت قومی متحد 17 کرسی را به دست آوردند.» (منبع: الجزیره نت، 11 فبروری 2024م) این در حالی است که انتظار می‎رفت این انتخابات، پاکستان را پس از مرحله‌ دشوار و پرآشوب، که منجر به سلب اعتماد پارلمان از حکومت عمران خان و برکناری وی به تاریخ 9 اپریل 2022 گردید و پس از وی شهبازشریف، برادر نوازشریف، یکی از اعضای حزب مسلیم لیگ شاخۀ نواز، به صفت نخست‌وزیر تعیین گردید. پس از آن بود که اعتراض‌های گسترده، سراسر پاکستان را فراگرفت.

این‌که اوضاع پاکستان اینک پس از انتخابات به کدام جهت خواهد رفت، در این خصوص باید امور زیر را بررسی نمود:

1. پاکستان یکی از مهم‌ترین سرزمین‌های اسلامی به شمار می‌رود؛ حجم عظیم بشری "250 ملیون نفوس"، آن را تبدیل به یکی از ذخایر بزرگ بشری نموده که در پیشبرد کاروان اقتصادی و نیز فراهم نمودن نیروی بشری برای اردو، نقش بس بزرگ دارد. پس پاکستان یکی از سرزمین‌هایی است که از نیروی بشری و نظامی عالی و نیز موقعیت استراتیژیک برخوردار می‌باشد.

2. پاکستان در حال حاضر یکی از سرزمین‎های فقیر جهان به شمار می‌رود و این در حالی است که این سرزمین دارای زمین‌های زراعتی حاصل‎خیز و آب فراوان می‎باشد، توانایی‎های صنعتی بالا دارد، نیروی بشری کافی برای به حرکت دراوردن بزرگ‎ترین اقتصادهای جهان را دارد. دلیل فقر موجود در پاکستان، سیاست‎های ناکامی است که امریکا در پس آن قرار دارد؛ چنانچه فساد مالی و اداری و نیز همه‎گیر شدن بیماری، اعتماد به بیگانه‎گان مانند چین و امریکا، از هرگونه تلاش برای پیشرفت اقتصادی جلوگیری می‎نماید. چنان‎چه فاجعۀ ناشی از سرازیر شدن سیلاب‌های ویرانگر سال 2022م، که منجر به ویرانی زمین‎های زراعتی گردید و دولت نتوانست هیچ‎گونه راه‎حل مؤثری پیدا نماید، در کنار ناکامی اقتصادی موجود، چندین دهه است که ناکامی در تمام عرصه‎های حکومت‎داری، یکی از برجسته‎ترین ویژگی‎های حاکمیت پاکستان به شمار می‎رود.

3. روحیۀ جهادی اسلامی در پاکستان به گونه‎ای رشد نمود که سراسر جهان را به وحشت انداخت و این روحیه پس از بالا گرفتن قضیۀ کشمیر و نیز اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی و سپس توسط امریکا، رشد نمود. حوادث فراوانی‌که طی چندین دهه رخ داد، روحیۀ محکم و سخت جنگی را برملا نمود که ریشه در اعماق عقیدۀ اسلامی مردم پاکستان دارد؛ چنان‎چه حرکت‎های متعدد اسلامی جهادی به هدف آزادسازی کشمیر و افغانستان در این سرزمین شکل گرفت، فراخوان‎ها برای یاری رسانیدن به مسلمانان در سراسر جهان در همین سرزمین صورت گرفت، جریان‎هایی را که غرب آن را اسلام سیاسی می‎داند و مشهورترین آن دعوت به هدف برپایی خلافت می‎باشد، در پاکستان ریشه‎های عمیق پیدا نمودند. تمام این موارد باعث گردید رشد اسلام‎خواهی در پاکستان، به علاوۀ همسایۀ آن "افغانستان"، این سرزمین را پس از خاورمیانه تبدیل به دومین مرکز ثقل سیاسی اسلامی نماید.

4. اردوی پاکستان یک قدرت نظامی عظیم و مجهز با سلاح‎های کشنده و توانایی‎های هسته‎ای به شمار می‎رود که جهان به شدت از آن حساب می‌برد. کشمکش طولانی میان هند و پاکستان باعث گردیده امریکا اردوی پاکستان را به جانب جنگ داخلی سوق دهد و آن را تحریک می‌نماید تا با گروه طالبان، که در سال 2021م در افغانستان به قدرت رسید، برخورد نموده و با یکدیگر درگیر شوند. در این اواخر امریکا سعی دارد اردوی پاکستان را حتی در مرزهای ایران نیز فعال و درگیر نماید و تمام این تلاش‎ها به این هدف صورت می‎گیرد که هند بتواند در استراتیژی امریکا برای جلوگیری از رشد چین سهم بگیرد و چین را سرگرم دغدغۀ احتمال درگیرشدن با هند نماید. پیش از همۀ این موارد، امریکا موفق شده بود در جریان اشغال افغانستان در میان سال‎های 2001 تا 2021م، پاکستان را تبدیل به گذرگاه خود به جانب افغانستان نماید، اما با وجود تمام این موفقیت‎ها، بازهم چشم امریکا حتی برای یک لحظه هم از خطرهای استراتیژیک موجود در اردوی پاکستان غافل نگردیده و به همین دلیل بود که بایدن، رئیس‎جمهور امریکا، پاکستان را «یکی از خطرناک‌ترین دولت‎های جهان» نامید. (منبع: یورو نیوز عربی، 15 اوکتوبر2022م) امریکا در حالی از جانب اردوی پاکستان احساس نگرانی می‎کند که رهبری نظامی و سیاسی این سرزمین سراپا در خدمت آن قرار داشته و به سادگی از سیاست‌های امریکا استقبال می‎نمایند.

5. یکی دیگر از مواردی‌که به اهمیت پاکستان می‌افزاید، اینست که چین، به عنوان رقیب برجسته جهانی امریکا با چشم خاصی به پاکستان می‌نگرد، چنان‌چه سعی دارد پاکستان را علیه هند کمک کند، کمک‌های تسلیحاتی به پاکستان می‎دهد و ده‌ها ملیارد دالر را به گونۀ قرضه و بعضاً به گونۀ کمک‌های بلاعوض در پاکستان سرمایه‌گذاری می‎کند تا از این طریق به زیربناها، راه‎های مواصلاتی، بندرها و صنعت پاکستان کمک نماید. هرچند زمام امور حکومت در پاکستان در دست امریکا قرار دارد، بازهم تلاش‌ها و سرمایه‎گذاری‎های چین در پاکستان را با دیدۀ شک و تردید می‎بیند.

6. با توجه به حقایق فوق، نخستین مسأله‌ای را که در هنگام بررسی حوادث سیاسی در پاکستان باید در نظر گرفت، اینست که "رأس‌الکفر، امریکا" برای تسلط و نفوذ در داخل پاکستان، تمرکز خود را بالای اردو و رهبری نظامی آن قرار داده و این را اساسی‌ترین کار لازم می‌داند. یکی از برجسته‎ترین نشانه‎های تسلط امریکا بالای اردو و رهبری نظامی پاکستان اینست که توانسته آن را از کشمکش و جنگ با هند دور نماید؛ در حالی‌که اقدامات تحریک‌آمیز هند در کشمیر هم‌چنان ادامه دارد؛ حتی پیوسته درحال گسترش نیز هست. یکی دیگر از این نشانه‌ها اینست که اردوی پاکستان به جنگ داخلی روی آورده و در شمال غرب پاکستان درگیر جنگ برای ازبین بردن مجاهدینی می‎شود که در جریان اشغال افغانستان توسط امریکا، برادران مسلمان افغان شان را یاری می‎نمودند. یکی دیگر از نشانه‌های مذکور، درگیری‌هایی است که هرازگاهی با افغانستان به راه می‌افتد. نشانۀ دیگر این است که جنگ امریکا در افغانستان کاملاً از پاکستان می‌گذشت. بنابر این، تسلط داشتن امریکا بالای رهبری اردوی پاکستان، دولت پاکستان را تبدیل به دولتی مزدور برای امریکا نموده است.

7. اردوی پاکستان دولت را به صورت کامل زیر تسلط خود دارد و در امور سیاسی و حزبی دخالت می‌نماید و هرگاه اوضاع از کنترل بیرون شود، با راه‌اندازی کودتای نظامی مداخله نموده و حکام را برکنار می‌نماید؛ چنان‌چه حکومت پاکستان مدت‌ها میان دو حزب سیاسی، یعنی حزب مسلم لیگ و حزب مردم دست بدست می‌شد. حزب اول به عنوان راست‌گرا و دوم به عنوان حزب چپ‌گرا شناخته می‌شد و مسلم لیگ از حمایت گسترده‌ای در اقلیم پنجاب و حزب مردم از حمایت گسترده در اقلیم سند برخوردار بود. به دلیل ناکامی این دو حزب در طول تاریخ و آلوده شدن رهبرانِ هردو حزب در فساد و تبدیل نمودن رهبری احزاب‌شان به چیزی شبیه به ملکیت فیودالیزم که منجر به ناکامی مزمن و نارضایتی بزرگی در داخل پاکستان گردیده بود و مردم را به جانب جریان‌های اسلام سیاسی جهت می‌داد، اردو به این نتیجه رسید تا این معادله را تغییر دهد. همان شد که عمران خان را بر سر قدرت آورد؛ کسی‌که رهبر حزبی بود که در آن زمان شهرت و گستردگی چندانی نداشت، حزب تحریک انصاف. وی صدایش را علیه فساد بلند نمود و این در حالی بود که اتهامات بزرگ فساد مطرح گردیده بود و محاکمی برای نخست‌وزیر اسبق، نواز شریف رهبر، حزب مسلم لیگ راه‌اندازی گردیده بود تا این که تحریک انصاف آرای پارلمان را به دست آورد و به این ترتیب، عمران خان در سال 2018م نخست وزیر پاکستان شد.

8. محکمه‌های پاکستان نوازشریف، حاکم اسبق را به اتهام فساد تحت تعقیب قرار داده بودند و او در ماه جون سال 2017م در پی محکومیت‌اش توسط دادگاه عالی به اتهاماتی مربوط به گریزمالیاتی و عدم شایستگی در منصب نخست‌وزیری از این منصب استعفا نمود و در ماه جولای سال 2018م به اتهام فساد محکوم به 10سال حبس گردید. «نوازشریف، نخست‌وزیر سابق پاکستان، قمر جاوید باجوا، فرمانده اردو را متهم نمود که حکومت‌اش را سقوط داده و بالای قوۀ قضائیه فشار آورده و حکومت کنونی را در انتخابات سال 2018م به رهبری عمران خان برسر قدرت آورد.». (منبع: رویترز 17 اوکتوبر 2020م) بنابر این، برکناری نوازشریف و محاکمه نمودن وی و نیز راه‌اندازی انتخابات در حالی‌که شریف پشت میله‌های زندان قرار داشت، با تصمیم اردو صورت گرفت و آوردن عمران خان برسر قدرت بدون در نظرداشت دو حزب فوق با سابقۀ طولانی در پاکستان نیز طبیعتاً با فیصله و تصمیم اردو صورت گرفت.

9. نوازشریف که در حال سپری نمودن مجازات زندان می‌باشد، اجازه یافت تا برای معالجه به انگلیس سفر نماید و با وی توافق صورت گرفت که اجازۀ سفر به این شرط برایش داده می‌شود که بعد از معالجه برگشته و دورۀ محکومیت خویش را کامل نماید. اما زمانی‌که اردو عمران خان را از قدرت برکنار نمود، «که جزئیات آن را در سوال و جوابی زیر عنوان "امریکا و تبدیل نمودن مزدورانش در پاکستان" به تاریخ 5 شوال 1443هـ.ق./5 می2022م توضیح داده بودیم»، تمام موانعی که در برابر برگشتن نوازشریف قرار داشت، برطرف نمود. پس از آن‌که عمران خان در سال 2022 برکنار شد، برادر شریف، "شهبازشریف" به عنوان نخست‌وزیر موقت تا برگزاری انتخابات تعیین گردید. به علاوۀ آن، محکمۀ اسلام‌آباد فیصله‌ای را منتشر نمود و در آن گفت که نوازشریف تا زمان برگشت‌اش به پاکستان با ضمانت آزاد می‌باشد و پارلمان نیز در ماه جون سال 2023م قانونی را صادر نمود که بر اساس آن، عدم صلاحیت کاندیداتوری برای عضویت پارلمان از مادام العمر به 5 سال کاهش یافت و این قانون جدید برای نوازشریف فرصت می‌داد تا به پاکستان برگشته و خوداش را کاندید نماید. به این ترتیب، نوازشریف از خارج برگشت و در محکمه حاضر گردید تا از اتهاماتی‌که علیه او وجود داشت، تبرئه شود و در انتخابات رقابت نماید. (منبع: اندپندنت عربی، 27 اکتوبر 2023م) و چنین هم شد! به این ترتیب، نوازشریف یک بار دیگر به صفت یک سیاست‌مدار "پاک" وارد میدان شد  و از طریق حزب‌اش، "مسلم لیگ" در انتخابات کاندید گردید و این در حالی بود که برادراش شهباز، حکومت موقت را رهبری می‌نمود و بر انتخابات نظارت داشت. «شریف پس از چهارسال تبعید در لندن در هنگام برگشت به پاکستان در اکتوبر گذشته از حمایت اردو برخوردار شد.» (منبع: اندپندنت عربی، 10 فبروری 2024م) هم‌چنین در همین منبع آمده که «از جانب دیگر، گمان می‌رود که نوازشریف پس از "توافق" با دستگاه نظامی، مجدداً وارد دستگاه دولت شده و برای بار چهارم سمت نخست‌وزیری را خواهد گرفت. دو حزب "انصاف" و "مردم" وی را متهم می‌نمایند که استقبال رسمی که از نوازشریف در هنگام برگشت‌اش صورت گرفت، خود دلیل وجود تفاهم میان او و دستگاه نظامی می‌باشد.»

10. این بود در مورد نوازشریف... و اما در خصوص عمران خان باید گفت که او در حال حاضر در زندان به سر می‌برد و حکم زندان وی بر اساس اتهامات متعددی صادر گردید و به همین سبب بود که از کاندید شدن در انتخابات محروم گردید و حزب‌اش "حرکت انصاف" نیز به عنوان یک حزب سیاسی از انتخابات محروم گردید. به این ترتیب، روشن می‌شود که محاسبات و موازین سیاسی در پاکستان چگونه تغییر می‌نماید؛ چنان‌چه عمران خان در حال حاضر(در2024) به دلیل تغییر محاسبات اردو در همان جایی قرار گرفته که نوازشریف در سال 2018 قرار داشت و نوازشریف پس از آن‌که تمام موانع از برابر او دورکرده شد، مجدداً به صدارت رسیده و این واقعیت‌ها نشان می‌دهد که رهبری اردوی پاکستان چگونه انتخابات پارلمانی را به بازی می‌گیرد و چگونه با این احزاب سیاسی که برای رسیدن به قدرت، رضایت اردو را اساس قرار می‌دهند، بازی می‌کند. دیدیم که رهبر اردو، نوازشریف را زندانی نمود و عمران خان را به قدرت رساند؛ سپس عمران خان را زندانی کرد و نوازشریف را مجدداً برگرداند! به این ترتیب است که بر اساس تمایلات امریکا و به هدف رسیدن به چوکی قدرتی‌که پایه‌های سست و ناپایدار دارد، رهبران سیاسی احزاب به بازی گرفته می‌شوند! و زمانی‌که نقش‌شان به پایان می‌رسد، از صحنه دور انداخته می‌شوند و یاهم پشت میله‌های زندان فرستاده می‌شوند!

11. شکی نیست که این رهبری اردو است که دولت را در اختیار دارد و با استفاده از طروق گوناگون، انتخابات را مهندسی می‌نماید؛ چنان‌چه اعتراف صورت گرفت که تماس‌های تلفونی و انترنت برخی مناطق را قطع کردند و دولت ادعا نمود که این کار به هدف جلوگیری از هرج و مرج در روز انتخابات صورت گرفته است. دولت هم‌چنین به خواست و لزوم دید خود و بر اساس احصائیه‌ای که از نفوذ مناطق ارائه می‌دهد، مراکز رأی‌گیری را مشخص می‌نماید و به این ترتیب می‌تواند تعداد مراکز رأی‌گیری را به نفع احزاب مورد نظرش کم یا زیاد نماید! چنان‌چه انتخابات از ماه آگست 2023م به این ادعا که قرار است مراکز رأی‌گیری بر اساس احصائیۀ جدید نفوذ تنظیم و ترتیب گردد تا فبروری 2024م به تعویق افتاد. با این حساب، رهبران احزاب که به ترتیب بر سرقدرت می‌آیند، همه مکلف اند از امریکا تبعیت نموده و در خدمت آن قرار داشته باشند و هرگاه کسی از این نظم و خط‌مش امریکا سرپیچی کند و یا در این راستا تلاشی به خرج دهد و یا با اردو سرناسازگاری بگیرد، فوراً دسیسه‌هایی علیه او به راه می‌افتد که نمونه‌های آن را دیدیم و محکمه‌های فساد برایش برگزار می‌نمایند تا این‌که سرانجام او را پشت میله‌های زندان قرار دهند. بناءً تمام این احزاب زیر چتر رهبری نظامی اردو فعالیت می‌کنند و رهبری اردو خود مزدور امریکاست. احزاب مذکور در میان خود رقابت می‌نمایند تا اردو در نتیجه این رقابت، مناسب‌ترین حزب را برای مرحلۀ بعدی برگزیند.

12. نکتۀ دیگر اینست که رهبری اردو اجازه می‌دهد در اعلان نتایج اختلاف نظرها و زدوبندها صورت گیرد تا چنین وانمود شود که انگار اردو بالای نتایج انتخابات تسلط ندارد! چنان‌چه «نوازشریف و عمران خان که هردو در گذشته سمت نخست‌وزیری را در پاکستان داشتند، در روز جمعه اعلان نمودند که در انتخابات نهایی پیروز گردیده اند.» (منبع: اندپندنت عربی، 10 فبروری 2024م)، طوری‌که حزب "تحریک انصاف" کاندیدان احزاب مستقل، 101 رأی داشته اند و اکثریت مطلق آنان به این حزب وابسته می‌باشند و این بیشترین میزان آرائی را تشکیل می‌دهد که یک کتله می‌تواند به دست آورد و این میزان از رأی به حرکت انصاف اهلیت این را می‌دهد که روند تشکیل حکومت را در اختیار بگیرد؛ اما حزب "مسلم لیگ" به رهبری نوازشریف که 75 چوکی پارلمان را به دست آورده ادعا دارد که به صفت یک کتله در این انتخابات برنده است و این همان چیزی است که رهبر اردو به آن اشاره نمود آنگاه که از تمام احزاب سیاسی "دارای کتله‌های سیاسی" خواست انسجام و وحدت خود را در برابر هرج و مرج حفظ نمایند، به این معنا که حرکت انصاف، که حزب عمران خان می‌باشد، با وجود این که بیشترین چوکی‌های پارلمان را به دست آورده، اما این چوکی‌ها از نظر رسمی سهم کاندیدان مستقل به شمار می‌رود و نه از کدام کتلۀ سیاسی. می‌ماند کتلۀ نوازشریف که "قانوناً" مستحق شمرده می‌شود و می‌تواند روند تشکیل حکومت را از طریق ائتلاف با سایر احزاب به دوش گیرد.

13. هرچند برخی از مسئولین اعتراف نمودند که در انتخابات "تقلب" صورت گرفته؛ «اسلام‌آباد-لیاقت علی نمایندۀ حکومت در شهر راولپندی در جنوب شرق اسلام‌آباد پذیرفت که در نتایج انتخاباتی که زیر نظر او در شهر راولپندی برگزار گردید، تقلب صورت گرفته است.» وی افزود: ما کاندیدان مستقل را که مابین 70 تا 80 هزار رأی به دست آورده بودند، با علاوه نمودن برگه‌های تقلبی شکست دادیم. لیاقت علی در نامه‌ای که با دست‌خط نوشته شده گفته که به زودی از سمت‌اش استعفا خواهد داد؛ زیرا در جنایت خطرناکی که همانا تقلب در انتخابات سال 2024 است، دخیل می‌باشد. کمیتۀ انتخاباتی پاکستان در واکنش به ادعاهای لیاقت علی گفته که "اتهاماتی وارده علیه خود و رئیس خود را به شدت رد می‌کند". کمیتۀ مذکور افزود: «اما کمیتۀ انتخاباتی در زودترین فرصت ممکن در این خصوص تحقیق خواهد نمود.» (منبع: الجزیره، 17 فبروری 2024)

باوجود این همه، وقتی رهبر اردو نوازشریف را از زندان بیرون آورد و به او اجازه داد خوداش را در رأس حزب‌اش کاندید نماید، خود به این معناست که قصد دارد زمینۀ رسیدن او به نخست‌وزیری را فراهم آورد. «یک مسؤول برجستۀ حزبی در اظهارتی گفت قرار است دو حزب بزرگ پاکستان "مسلم لیگ و مردم" روز دو شنبه با یکدیگر دیدار نموده و در خصوص تشکیل حکومتی ائتلافی پس از انتخاباتی با نتایج غیر قاطع و در میان عدم ثبات سیاسی و اقتصادی کشور، گفتگو نمایند. این گفتگوی در روز دوشنبه، پنجمین دور گفتگوها به هدف تشکیل حکومت ائتلافی خواهد بود. در حال حاضر گفتگوهایی جریان دارد به هدف قناعت دادن حزب مردم تا به حکومت پیوسته و در چهارچوب چندین پیشنهاد برای تقسیم قدرت میان دو حزب، سمت چند وزارت را بپذیرد. احتمال می‌رود حکومت جدید با تنش‌های سیاسی بیشتری مواجه گردد؛ زیرا اعضای مستقل پارلمان که از حمایت عمران خان نخست‌وزیر پیشین که در حال حاضر در زندان به سر می‌برد، بزرگ‌ترین مجموعۀ پارلمان را تشکیل می‌دهند.» (منبع: رویترز، 19 فبروری 2023م) پس رهبری اردو هرکی را بخواهد امروز برنده قرار می‌دهد و فردایش او را بازنده اعلان نموده و روانۀ زندانش می‌کند و این بازی را پیوسته ادامه می‌دهد.

﴿أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ﴾ [نحل: 59]

ترجمه: بدانيد كه چه بد قضاوت مى‌كنند.

14. این بازی گسترده‌ای که توسط رهبری نظامی مزدور و وابسته به امریکا در پاکستان با حکومت‌داری صورت می‌گیرد، طوری‌که فضای هرج و مرج سیاسی را فراهم می‌آورند که می‌تواند ادامه یافته و این سرزمین را همواره بی‌ثبات نگهدارد، این بازی می‌تواند در ذات خود یک انگیزۀ قوی برای مخلصین اردو سراسر پاکستان باشد تا بپاخاسته و به وابسته‌گی این سرزمین به امریکا پایان دهند و حاکمیت الله سبحانه وتعالی را برپادارند که همانا خلافت راشده، وعدۀ الله متعال است:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ [نور: 55]

ترجمه: الله به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در زمين جانشين قرار دهد، همان گونه كه كسانى پيش از ايشان را جانشين كرد.

خلافتی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم بشارت آن را داده که بعد از حکومت‌های جبری، که در حال حاضر با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم، فرا خواهد رسید: «...فقال حذیفة: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم:

«ثمّ تکون ملکاً جبریةً فتکون ماشاء الله أن تکون ثمّ یرفعها إذا شاء أن یرفعها ثمّ تکون خلافة علی منهاج النبوّة ثمّ سکت.»

ترجمه: سپس حکومت‌های جبری خواهد بود و تا زمانی که الله بخواهد ادامه خواهد یافت سپس هرگاه الله خواست آن را از میان برداشته و سپس خلافت بر منهج نبوت خواهد آمد سپس سکوت نمود. این حدیث را احمد تخریج نموده.

فرزندان امت اسلامی در اقصی نقاط جهان بی‌صبرانه منتظر برپایی این فریضه می‌باشند؛ به ویژه که فلسفۀ وجودی پاکستان همانا اسلام بوده و از همان ابتدای تأسیس‌اش بر اساس اسلام بنا یافت و عموم مردم و اردوی آن اسلام و مسلمانان را دوست دارند و وابستگی حکام و رهبری اردوی پاکستان به امریکا به مراتب ناچیزتر و آسان‌تر از آن است که بتوانند دوستی و محبت امت را به اسلام تغییر دهند. به این ترتیب، عاقبت از آن متقیان است اگر صداقت پیشه کنند، پشت‌کار داشته باشند، جدی باشند و دین الله را نصرت دهند که در این صورت الله متعال نیز ناصر آنان خواهد بود.

﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾ [شعراء: 227]

ترجمه: و كسانىكه ظالم اند، به‌زودى خواهند دانست كه به كدام بازگشتگاه باز خواهند گشت.

10 شعبان 1445هـ.ق.

20 فبروری 2024م.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

جواب به سؤال

به جواب مصطفی علی ابراهیم

(ترجمه)

سؤال: السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

سؤالی دارم و آن این‌که: در آیۀ 90 سورۀ یونس چنین آمده: ﴿فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ﴾ اما در آیۀ 78 سورۀ طه آمده است: ﴿فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ﴾. آیا این بدان معنی است که فرمان و عمل حاکم یک چیز به حساب می‌آید؟ که اگر چنین باشد، می‌توانیم‌ بگوئیم که ایستادن در برابر امر حاکم مانند ایستادن در برابر اعمال او است. یعنی وقتی ما کلمۀ حق را در برابر پولیس، نیرو‌های نظامی و یا معاونین آن بیان کنیم؛ این به معنی گفتن کلمۀ حق در برابر خود حاکم است و در تحت مصداق این فرمودۀ رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم شامل می‌شویم: «أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ» تشکر. البته شما حق تصرف و تعدیل را در ساختار و طرح سؤال دارید، الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد!

جواب: وعلیکم السلام ورحمة الله و برکاته!

اول: در رابطه به دو آیۀ که در سؤال شما وارد شده که عبارت‌اند از آیۀ مبارکۀ 90 سورۀ یونس: ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْياً وَعَدْواً﴾ و  آیۀ مبارکۀ 78 سورۀ طه: ﴿فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ﴾، انگار که اشارۀ شما به فرق و تفاوت معنی مستفاد از استعمال حرف "واو" و حرف "باء"؛ در الفاظ "وجنوده" و "بجنوده" است، که در آیۀ اول با حرف "واو" و در آیۀ دوم با حرف "باء" ذکر شده است. طوری‌که در کتب تفسیر آمده، معنی "اتبعهم" یعنی به آن‌ها ملحق شد و دنبال کرد، اما حسب لغت از آیۀ اولی﴿فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ﴾ فهمیده می‌شود که فرعون شامل کسانی بود که موسی علیه‌السلام و بنی اسرائیل را دنبال کرد؛ زیرا "واو"در لفظ "جنوده" در این‌جا دلالت بر مشارکت و اشتراک فرعون و لشکر آن در دنبال کردن بنی اسرائیل دارد.

اما آیۀ دوم ﴿فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ﴾ حسب لغت ممکن است به معنی این باشد، که فرعون با لشکر خود در دنبال کردن موسی علیه‌السلام و بنی اسرائیل شرکت داشته و لشکرش را همراهی کرده است و هم‌چنان؛ حسب لغت ممکن است از آن طوری فهیمده شود که، فرعون با لشکرش مشارکت نداشته و همراه لشکرش بیرون نشده است، بلکه لشکرش را در دنبال کردن بنی اسرائیل هم‌کار بود؛ زیرا "باء" معنی مصاحبت و استعانت را می‌دهد، پس کلمۀ "بجنوده" در این آیۀ مبارکه ممکن است که معنی مصاحبت را حمل کند، که در این صورت فرعون با لشکرش همراه بوده و ممکن است که معنی استعانت را حمل نماید؛ که در این صورت به معنی این است که فرعون همرای لشکرش هم‌کاری نموده ولی عملاً مشارکت نداشته است، یعنی لشکرش موسی علیه‌السلام و بنی اسرائیل را دنبال کرده بدون این‌که خودش در آن دخالت داشته باشد.

و تعیین یکی از دو معنی-مصاحبت و استعانت- از جمع نمودن بین این دو آیۀ مبارکه به گونۀ ذیل معلوم می‌شود:

آیۀ اولی مدلول آن تنها از لحاظ لغت است و آن این‌که فرعون لعنةالله علیه، با لشکرش در دنبال نمودن موسی علیه‌السلام مشارکت و مصاحبت داشت اما آیۀ دوم؛ مدلول آن احتمال لغت مصاحبت در دنبال کردن موسی علیه‌السلام و هم‌چنان احتمال معنی استعانت را دارد، یعنی این‌که فرعون لشکرش را استعانت کرده تا موسی علیه‌السلام را دنبال کنند؛ بدون این‌که خودش همراهی کرده باشد و به دلیل این‌که مدلول هر دو آیت متناقض نیست، پس معنی به جمع کردن بین دو آیه به این شکل صورت می‌گیرد که فرعون در دنبال کردن موسی علیه‌السلام با لشکرش بوده یعنی "باء" در کلمۀ "بجنوده" معنی مصاحبت را افاده می‌کند؛ یعنی این‌که در دنبال نمودن موسی علیه‌السلام لشکرش، را مصاحبت کرده است این نسبت به معنی دو آیه است.

دوم: اما حدیث شریفی‌که در سؤال شما ذکر شده است؛ ترمذی در سنن خود از ابوسعید خدری روایت نموده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم فرموده است:

«إِنَّ مِنْ أَعْظَمِ الْجِهَادِ كَلِمَةَ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ»

ترجمه: از جملۀ بزرگ‌ترین جهاد، گفتن کلمۀ عدل در نزد پادشاه ظالم است.

ابوعیسی گفته است که این حدیث از این جهت حدیث حسن غریب است. در معجم الکبیر طبرانی از ابوامامه نقل شده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرموده است:

«أَحَبُّ الْجِهَادِ إِلَى اللهِ كَلِمَةُ حَقٍّ تُقَالُ لإِمَامٍ جَائِرٍ»

ترجمه: بهترین جهاد در نزد الله سبحانه وتعالی کلمۀ حق است که به امام ظالم گفته می‌شود.

در روایت دیگری در نزد طبرانی از ابوامامه نقل شده است که مردی در در وقت زدن جمره گفت: یا رسول الله کدام جهاد افضل‌تر است؟ رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ»

ترجمه:  بهترین جهاد کلمۀ حق در نزد سلطان ظالم است.

در کتاب عون المعبود در مورد شرح این حدیث چنین آمده است:«… از ابوسعید خدری روایت است که گفت :رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرموده است:

«افْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ أَوْ أَمِيرٍ جَائِرٍ»

ترجمه: بهترین جهاد بیان کلمۀ عدل در نزد سلطان ظالم و یا امیر ظالم است.

صاحب عون المعبود گفته است:

"افضل الجهاد" به معنی بهترین جهاد است، به دلیل روایت ترمذی که گفته است از جملۀ بزرگترین جهاد "کلمۀ عدل" است و در روایت دیگری از ابن ماجه کلمۀ حق نقل شده که مراد از این کلمه چیزی است که امر به معروف و یا نهی از منکر را افاده کند؛ توسط بیان باشد و یا توسط کتابت و یا مانند آن. "عند سلطان جائر" یعنی سلطان ظالم، بیان حق در نزد سلطان ظالم افضل الجهاد گفته شده، به این دلیل که شخصی در برابر دشمن جهاد می‌کند، در بین خوف و رجاء متردد است و نمی‌داند، که پیروز می‌شود و یا شکست می‌خورد و صاحب قدرت در حقیقت نسبت به آن به خشم می‌آید؛ پس آن شخص وقتی حق را بیان می‌کند و سلطان ظالم را امر به معروف می‌کند جان خود را به خطر تلف شدن و در معرض از بین رفتن قرار می‌دهد پس این به دلیل غلبۀ خوف افضل الجهاد می‌باشد، خطابی و غیره چنین گفته است.

"او امیرجائر" که گفته شده، به نظر می‌رسد که راوی در خصوص این کلمه شک دارد.»

پس از این حدیث شریف فهمیده می‌شود که افضل الجهاد گفتن کلمۀ حق در نزد سلطان ظالم است نه در نزد اتباع‌اش و منظور از سلطان ظالم امیر ظالم است، خواه رئیس جمهور باشد و یا پادشاه، نخست وزیر و یا والی، پس سلطان جائر که امر به معروف و نهی از منکر می‌شود، لازم است که صاحب صلاحیت وقدرت و یا امارت باشد تا این افضلیت در بیان حق در پیش روی آن مصداق پیدا کند.

اما این به معنی این نیست که بیان حق در پیش روی اتباع حاکم ظالم فضیلت ندارد، زیرا در بیان حق به صورت علنی همیش خیر و فضیلت است، اما افضلیت خاصی‌که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در حدیثی‌که مورد بحث ما است؛ افضلیتی است که متعلق به کسی است که خودش صاحب قدرت است؛ زیرا بیان کلمۀ حق در پیش روی صاحب قدرت اهمیت خاص دارد و به دلیل این‌که در بیان حق در نزد صاحب قدرت قبول خطر، جرئت و قوت است. چنانچه بعضی شارحین حدیث نیز چنین بیان کرده اند: «... خطابی گفته است: بیان حق در نزد سلطان جائر افضل الجهاد گفته شده؛ زیرا کسی‌که با دشمن جهاد می‌کند در بین رجاء و خوف متردد است و نمی‌داند که آیا پیروز می‌شود و یا شکست می‌خورد و صاحب قدرت در نزد آن به خشم می‌آید، پس وقتی او حق را بیان می‌کند و آنرا امر به معروف می‌کند در حقیقت خود را در معرض خطر قرار داده و جان خود را به هلاکت می‌اندازد، لذا به خاطر غلبۀ خوف، افضل الجهاد خوانده شده است. المظهر گفته است: بیان حق در نزد سلطان جائر افضل است؛ زیرا ظلم سلطان بالای تمام کسانی‌که در تحت سیاست آن قرار دارند سرایت می‌کند که یک جمعیت کلان است، پس وقتی آنرا از ظلم نهی می‌کند نفع و منفعت را به خلق زیادی می‌رساند به خلاف قتل کافر که از چنین ویژه‌گی بر خوردار نیست.»

پس تمام صحبت از خود صاحب قدرت ظالم است نه از اتباع‌، اعوان و لشکرش.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

17 رجب 1445هق

29 جنوری 2024م

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه