چهارشنبه, ۲۶ صَفر ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۸/۲۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

بعدا از اظهارات ویندی شرمن معاون سکرتریت دولت امریکا؛ تنها بی‌مغز‌ها پیمان خود با واشنگتن را نگه ‌می‌دارند

  • نشر شده در پاکستان

در مصاحبۀ شبکه نشراتی جمشید ان گادرِج به تاریخ 7 اکتوبر 2021، ویندی آر شرمن معاون سکرتریت دولت امریکا مغرورانه گفت: «ما خود را در جایگاهی نمی‌بینیم که برای ایجاد روابط وسیع با پاکستان باشیم، اما همۀ ما نیاز داریم تا بفهمیم که در افغانستان چی جریان دارد. تمام ما باید از توانمندی و امنیت هرکدام ما به شمول هند مطمئین گردیم.» با وجود چنین اظهارات تحقیر‌آمیز، رهبری نظامی و سیاسی پاکستان با علاقمندی دستورات جدید را دریافت و سریعاً شروع به تطبیق آن کردند. به تاریخ 9 اکتوبر 2021 فقط یک روز بعد از پایان دیدار ویندی شرمن، عمران خان نخست وزیر پاکستان دستور ایجاد بخش ویژه را داد تا مطابق رهنمود امریکا امور افغان‌ها را خوش‌بینانه بسازد. این اطاعت غلام‌گونه تحت هماهنگی نماینده‌های حکومت بالای موضوع "کمک‌های بشردوستانه" اجرا گردید. در حقیقت حکام بی‌مغز پاکستان نه به فکر احترام و عزت خود اند و نه به فکر منافع پاکستان!

این اولین بار نیست که امریکا، پاکستان را تهدید، سرزنش و تحقیر ‌می‌کند، برعلاوه، پاکستان را از حالت هم‌پیمان بودن نیز پائین ‌می‌آورد. در واقع امریکا این کار را بیشتر از 20 سال می‌شود که انجام داده است. با وجود ظلم وحشیانه حکام پاکستان، حزب‌التحریر-ولایه پاکستان مردم قدرتمند پاکستان را از عواقب نا‌گوار پیمان با امریکا در اعلامیه مطبوعاتی به تاریخ 2 اکتوبر 2021 هشدار داده بود این که " نشست چهار جانبه 24 سپتمبر این حقیقت را آشکار ‌می‌سازد که امریکا، هند را همتای استراتیژیک علیه چین ساخته و پاکستان را مانند کاغذ استفاده شده دور ‌می‌اندازد. امریکا بعد از استثمار استراتیژیک، اقتصادی و فرهنگی پاکستان برای رسیدن به منافع خود، حالا از تهدید تحریم استفاده ‌می‌کند تا این که پاکستان راه را برای ظهور هند به حیث قدرت منطقوی هموار سازد.

ای اهل قدرت پاکستان! همین حالا امریکا را رها کنید، به همان آسانی که پاکستان را رها کرد. بدون شک که حکام پاکستان بی‌خرد و بی‌تجربه نیستند. پس آیا وقت آن نرسیده تا به خیانت علیه پاکستان، امت اسلامی و اسلام نقطه پایان گذاشت؟

ای اهل قدرت و نصرت! برای هفت دهه، حکام پاکستان منافع امریکا را تعقیب کرد، به امید این‌که پاکستان از طریق سخاوت و انعام امریکا مصؤن و شگوفا گردد. گرچه، قبلاً امریکا تا حدِ پاکستان را اجازه داد تا قوی گردد، اما این اجازه به دلیلی بود که هند تحت تاثیر امریکا قرار نداشت، بلکه از انگلیس متأثر بود و با این کار بالای نخبه‌گان هند فشار آورد تا لندن را به خاطر واشنگتن ترک گویند. گرچه تمام این موارد بعد از ایجاد روابط حسنه با وجپایی-کلینتون در سال 2000 تغییر کرد، هنگامی‌که BJP روابط مستحکم را با امریکا ایجاد و امریکا فوراً پاکستان را مانند کاغذ استفاده شده دور انداخت.

پس؛ بعد از دو دهه چگونه یک شخص دارای بصارت و بصیرت توقع دارد که واشنگتن حالا ناگهان پاکستان را از سطل زباله تاریخ امریکا دوباره کشیده است؟ بدون شک، اعتماد بالای قدرت‌های خارجی پاکستان را حتی به قیمت امنیت و سعادت خودش غلام منافع غرب ساخته است. با تغییر اعتماد از واشنگتن به سوی مسکو یا بیجنگ تنها بادار تغییر ‌می‌کند و یا بردۀ باداران جدید ‌می‌گردد. پاکستان تنها در صورتی ‌می‌تواند مصؤن و سعادت‌مند گردد که به اعتماد بالای قدرت‌های خارجی خاتمه بخشد، بالای الله سبحانه و‌تعالی توکل کرده و از منابع وسیع که الله سبحانه و‌تعالی برایش اعطا کرده مستفید گردد، همان‌طور که پیامبر صلی الله علیه و‌سلم در میدان عمل نشان داده است. با تأسیس خلافت؛ پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی را متحد ساخته و به دولت قدرتمند واحد مبدل سازید که با این کار اورآسیا به حالت تاریخی اصلی خود که برای قرن‌ها وجود داشت بر می‌گردد که در نتیجه اسلام غالب گردیده و قدرت‌های کفری شکست خواهد خورد. ای ارتش مسلح پاکستان! به پیاده بودن در میدان شطرنج اورآسیا خاتمه دهید. حکام بی‌مغزی فعلی را با نصرت دادن حزب‌التحریر برای تأسیس خلافت راشده بر منهج پیامبر صلی الله علیه و‌سلم ریشه کن سازید تا این که امت اسلامی یک بار دیگر بشریت را با نور اسلام هدایت نمایند. الله سبحانه و‌تعالی فرموده است:

﴿أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُّؤُمِنِينَ﴾ ]توبه:13[

ترجمه: آیا از آنان ‌می‌ترسید؟ در صورتی‌که اگر مؤمن هستید، الله سزاوارتر است که از او بترسید.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: عبدالله صالحی

ادامه مطلب...

زندگی فلاکت‌بار مهاجرین سوری Featured

سازمان عفو بین‌الملل در گزارشی‌که به‌تاریخ ۷ سپتامبر ۲۰۲۱ م تحت عنوان "شما به‌زودی خواهید مرد" منتشر کرد، به اثبات رساند؛ مهاجرین سوری که به کشورشان برگشته‌اند توسط نیروهای امنیتی و استخباراتی این کشور مورد شکنجه، عذاب، دستگیری و دستبرد قرار گرفتند. بنابراین گزارش، خشونت‌های وحشتناکی علیه ۶۶ مهاجر سوری، به‌شمول ۱۳ طفلی صورت گرفته‌است که از سال ۲۰۱۷ الی بهار امسال از چندین کشور، اکثراً لبنان، فرانسه، آلمان، ترکیه و کمپ رکبان در مرز سوریه و لبنان به سوریه بازګشته‌اند. این خشونت‌ها و شکنجه‌ها منجر به مرگ ۵ تن در زندان شد. هم‌چنان این سازمان همراه با شواهد به اثبات رساند که "۱۴ قضیۀ خشونت جنسی به‌شمول  ۷ مورد تجاوز جنسی بر ۵ زن، یک دختر نوجوان و یک دختر پنج ساله توسط نیروهای امنیتی سوریه صورت گرفته‌است."

شواهد و اطلاعات هولناک گنجانیده‌شده در این گزارش، تصویری از جنایت‌های بشار اسد و شبه نظامیانش که در میدان نبرد شعار "اسد یا ویرانی کشور" را سر می‌دهند، منعکس می‌کند. بشار اسد باعث ویرانی‌های گسترده‌ای بر زیر ساخت‌ها و منازل مسکونی شده‌است، طوری‌که حتی مساجد نیز از این جنایات محفوظ نمانده‌اند و میلیون‌ها بیجاشدۀ مهاجری که از خشونت و ظلم او فرار کردند، نیز قربانی حرص و وحشی‌گری قاچاق‌چیان انسان، و غفلت و دسیسۀ کشورهای همسایه‌ای شده‌اند که مرزهای‌شان را در مقابل آنان بسته‌اند. و حتی آن عده از مهاجرانی‌که اجازۀ ورود گرفته‌بودند نیز در کمپ‌های زندگی می‌کردند که فاقد حداقل نیازهای زندگی بود و حتی بعضی از این کمپ‌ها، به‌عنوان مثال در اردن، به‌نام کمپ‌های مرگ یاد می‌شدند. این موضوع باعث شد فکر بازگشت به جهنم ظلم و ستم شام در ذهن آنان خطور کند. همه این‌ها برعلاوۀ کارزارهای تفرقه‌انداز و نژادپرستانه‌ای بود که در اروپا نسبت به این مهاجرین نشان داده می‌شود، به‌طور مثال در دنمارک، جرمنی و بعضی کشورهای همسایه مانند ترکیه و لبنان؛ حتی تعدادی از این کشورها به حدی رسیدند که تصمیم به اخراج اجباری مهاجرین به کشورهای‌شان را گرفتند، یعنی مهاجرین را بنابر بحران‌ها و مشکلات اقتصادی که قصد به پایان رساندن آن را داشتند سرزنش می‌کردند. بناءً آنان خواستار فرستادن قربانیان نزد جلاد شدند، یعنی برگشت‌خورده‌گان به‌زودی خواهند مُرد، چنان‌چه در گزارش نیز بیان شد.

بشار اشد و شبه نظامیانش فکر می‌کنند که سوریه ملکیت خود و خانواده‌های‌شان است و هرکس در مقابل ظلم، ستم و فساد آنان صدا بلند کند – بی‌تفاوت از مرد و زن، پیر و جوان، حتی اطفال و شیرخواره‌گان – مورد جنایت و خشونت قرار خواهند گرفت. حتی زنان نیز از جرم و جنایت آن‌ها محفوظ نیستند، چه آنانی‌که در سوریه ماندند و چه آنانی‌که برگشت خوردند. در گزارش عفو بین‌الملل آمده‌است: «اما موضوع قابل‌ملاحظه، برعلاوۀ ۱۵ زن، وجود ۱۳ طفل بین سنین ۳ الی ۱۷ ساله می‌باشد،" و نیز خاطر نشان کرد که «مسئلۀ تکان‌دهنده این است که رقم فوق در خصوص اطفال و زنان نیمی از ۶۶  فردی می‌باشند که این گزارش به صحبت در مورد آنان پرداخته و وضعیت‌شان را مستندسازی کرده‌است. این بدین معناست که رژیم سوریه هیچ تمایزی قایل نمی‌شود، یعنی حتی اگر زنی به سوریه باز گردد، رژیم سوریه بر او نیز پالیسی مشابهی را به اجرا درخواهد آورد." پس مدافعین و حامیان حقوق اطفال و زنان در برابر این جرم و جنایات کجاستند؟!

مردم سوریه منتظر فردی اند که آن‌ها را از این ظلم و جنایات نجات دهد؛ کسی‌که جان خود را به الله سبحانه وتعالی بفروشد، همانند انصاری‌که جان‌شان را هنگام درآغوش گرفتن دعوت اسلام و دادن نصرت به رسول الله صلی الله علیه وسلم به او سبحانه وتعالی فروختند. آن‌ها از کسانی‌که نفس و دین‌شان را در بدل پیشنهاد دنیوی چند حاکم، حزب و دسته فروختند، و از کسانی‌که علیه‌شان دسیسه چیدند، از منافع این رژیم پاسداری کردند و علیه آنان و انقلاب‌شان نقشه کشیدند، امید هیچ‌گونه خیری را ندارند. این هشداری است برای تمام مخلصین اهل قدرت و نیرو، قبل از فرا رسیدن روزی که نه مال و نه فرزندان برای آنان سودی می‌رساند، روزی‌که پیروی‌شونده‌گان به سوی پیروی‌کننده‌گان ندا خواهند زد تا الله سبحانه وتعالی را نصرت دهند و سعادت دنیا و آخرت را کسب کنند.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ(الأنفال: ۲۴)
ترجمه:
ای مؤمنان! (دعوت) الله (سبحانه وتعالی) و رسول الله (صلی الله علیه وسلم) را بپذیرید، چون شما را فراخواند برای آن‌که (دل‌تان) را زنده دارد. و بدانید که الله (سبحانه وتعالی) بین شخص و دل او حائل می‌شود و (بدانید) که به سوی او محشور خواهید شد.

بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم : راشد مسلم

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

سوال در خصوص یک پدیده‌ای است که در نزد مردم ما رواج شده و او این‌که در برگذاری محافل خواستگاری با خواندن سورۀ فاتحه زن خواستگاری شده لباس‌های جدید را پوشانده و مثل عروس خود را مزین می‌سازد، هم‌چنان زن خواستگاری شده انگشتر پوشیده و اعمال را مانند رقص و غیره قبل از نوشتن کدام سند و عقدنامۀ انجام می‌دهد، آیا این عمل‌کرد تحت نام اشهار و یا مشهور ساختن جائز است؟ در حالی‌که در گذشته تا زمانی‌که عقد نکاح تحریر نمی‌یافت، عروس حجاب و تبرج خود را در مقابل مرد ظاهر نمی‌کرد. با روشن ساختن این جواب برای ما فایده برسانید. الله برای شما فایده برساند و خیر را برایت بیفزاید!

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

برای زن جائز نیست که عورت خود را در برابر مرد اجنبی‌که می‌خواهد با آن ازدواج کند، کشف نماید؛ مگر این‌که عقد نکاح در بین‌شان تکمیل گردد؛ به دلیل این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿وَلَا يُبْدِين زِينَتَهُن إِلا لِبُعُولَتِهِن﴾ [نور: 31]

ترجمه: و زینت شان را آشکار نسازند، جز برای شوهران شان!

و تا زمانی‌که عقد ازدواج تکمیل نشود، مرد برای زن شوهر گفته نمی‌شود. بناءً نباید زن عورت خود را در پیش رویش مکشوف بسازد و هرگاه عقد ازدواج به همان طریقۀ شرعی‌اش تکمیل شد، مرد شوهر زن گفته شده و در آن وقت است که کشف عورت آن زن برای آن مرد جائز است؛ اما قبل از تکمیل عقد ازدواج مرد شوهر آن زن گفته نشده و صحیح نیست که عورت‌اش را برایش نمایان کند. پس جواز کشف عورت از احکام مرتب بر عقد ازدواج بوده و خواندن سورۀ فاتحه و اشهار خواستگاری محل عقد ازدواج را حلال نساخته و احکام مرتب بر عقد ازدواج بر آن مرتب نمی‌گردد. لذا آنچه در سوال آمده که زن خواستگاری شده عورت خود را برای خواستگارش برهنه ساخته و خود را مزین می‌سازد و در پیش روی آن مرد بعد از خواندن سورۀ فاتحه و خواستگاری می‌رقصد، قبل از این‌که عقد در بین شان تحریر گردد، کشف عورت، زینت کردن و رقصید زن خواستگاری شده با مرد خواستگار حرام است. در کتاب نظام اجتماعی بعضی از امور مربوط به ازدواج و عقد ازدواج را بیان کردیم که بعضی از امور مربوط به این موضوع را در ذیل بیان می‌کنیم:

«وقتی توافق بین مرد و زن بر ازدواج تمام شد، باید عقد ازدواج را در بین‌شان منعقد بسازند. بناءً ازدواج بدون عقد شرعی تمام نشده و ازدواج شرعی گفته نمی‌شود، مگر با جاری شدن احکام شرعی‌که یکی از زوجین را با دیگری حلال ساخته و احکامی‌که بر ازدواج مرتب می‌گردد رعایت شود و تا زمانی‌که این عقد با این شرائط متحقق نشود، ازدواج گفته نمی‌شود... عقد ازدواج با ایجاب و قبول شرعی منعقد می‌گردد... و برای انعقاد عقد ازدواج چهار شرط لازم است:

اول- متحد بودن مجلس ایجاب و قبول...

شرط دوم: شرائط انعقاد این است که هر یکی از طرفین عقد، کلام یکدیگر را شنیده و آن را بداند...

شرط سوم: عدم مخالفت قبول با ایجاب است، خواه این مخالفت با ایجاب به صورت جزئی باشد و یا کلی.

شرط چهارم: آن‌که شریعت ازدواج یکی از طرفین عقد را با دیگری مباح کرده باشد؛ مثلاً باید زن مسلمان و یا از اهل کتاب باشد و مرد باید مسلمان باشد، پس وقتی عقد این شروط چهارگانه را تکمیل کرد، عقد ازدواج منعقد شده و وقتی یکی از این شروط را تکمیل نکرد، عقد ازدواج منعقد نشده و از اساس باطل می‌باشد. لذا وقتی عقد ازدواج منعقد شد لازم است که برای صحت ازدواج شروط صحت آن نیز تکمیل شود که این شروط سه شرط اند:

اول: این‌که زن محل عقد ازدواج باشد، مثلاً بین دو خواهر جمع نمی‌شود.

دوم: نکاح بدون ولی صحیح نشده پس زن اختیار ندارد که خود و یا غیر خود را به نکاح بدهد؛ چنانچه نمی‌تواند غیر ولی خود را برای ازدواج‌اش وکیل بسازد، اگر چنین کرد، نکاح‌اش صحیح نمی‌شود.

سوم: حضور دو شاهد مسلمان، بالغ، عاقل که کلام طرفین عقد را بشنوند و بدانند که هدف از سخن‌شان در ایجاب و قبول عقد ازدواج است، پس وقتی این شروط سه گانه را نیز تکمیل کرد، عقد ازدواج آن صحیح می‌شود و اگر یکی از این شرائط کم شد، نکاح‌اش فاسد می‌باشد؛ مگر شرط نیست که عقد ازدواج تحریری و یا این‌که در وثیقه ثبت شود؛ بلکه تنها ایجاب و قبول در بین زن و مرد به صورت شفاهی و یا کتبی که دارای همۀ شرائط آن باشد، عقد ازدواج را صحیح می‌نماید، خواه مکتوب باشد و یا غیر مکتوب...» ختم متن کتاب نظامی اجتماعی.

پس همان‌طوری‌که ازدواج در کتاب نظام اجتماعی بیان شده بدون عقد ازدواج شرعی‌ منعقد نشده و عقد ازدواج شرعی‌که با شرائط و طریقۀ ذکر شده منعقد گردد، صحیح بوده و اشهار خواستگاری نمی‌تواند در جای عقد ازدواج قرار گیرد و آثار عقد ازدواج از جمله کشف عورت زن و غیره بر آن مرتب گردد.

امیدوارم که به همین حد موضوع واضح شده باشد و الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

ابعاد و اهمیت اتحاد نظامی امریکا با انگلیس و استرالیا چیست؟ آیا این پیمان علیه چین است؟ یا این‌که این سیلی انگلیس و امریکا علیه فرانسه می‌باشد، پس از آن که  نفوذ انگلیس را در تونس پایان داد و هم‌چنان کودتای نظامی مزدوران امریکا در گینه و نیز تلاش فرانسه برای ایجاد یک قدرت اروپایی مستقل از امریکا، این یک ضربه به فرانسه است؟

پاسخ:

برای روشن شدن این پرسش‌ها موارد ذیل را ارایه می‌داریم:

1- در یک نشست ویدئویی بایدن، رئیس جمهور امریکا، جونسون نخست وزیر انگلیس و موریسون نخست وزیر استرالیا در بیانیه سه جانبه در مورد مشارکت دفاعی صحبت کردند. به نقل از سکاي نیوز عربی، 2021/9/16 بایدن گفت: «همه ما اهمیت فوق العاده‌ای را برای برقراری صلح و ثبات بلندمدت در منطقه هند و اوقیانوس آرام تشخیص می‌دهیم.» و موریسون گفت: «ما به تمام تعهدات خود بر اساس معاهده منع گسترش سلاح هسته‌ای عمل می‌کنیم.» جانسون این تصمیم را بسیار مهم توصیف کرد و وی گفت: «این یکی از پیچیده‌ترین پیمان‌های جهان خواهد بود.» بناً این کشورها اتحاد خود را آماده و مخفی نگهداشتند؛ سپس چین و فرانسه را با آن غافلگیر کردند...

2- در این حالت فرانسه بسیار خشمگین شد و امریکا و استرالیا را به دروغ متهم نمود و انگلیس را به فرصت طلبی دائمی متهم کرد و از این اتحاد به عنوان خنجر از پشت به دلیل لغو قرارداد بزرگ زیردریایی‌ها با استرالیا از سال 2016 به ارزش 56 میلیارد یورو (66 میلیارد دالر امریکایی_ بی بی سی، 2021/9/18 ) یاد کرد و چین هم‌چنین از اولین آغاز واقعی جنگ سرد در قاره آسیا صحبت کرد. وی از امریکا و انگلیس خواست که سازگار این اتحاد هسته‌ای را برسی کنند، زیرا انتقال فناوری زیردریایی‌های هسته‌ای به استرالیا به عنوان کشور غیر هسته‌ای ممکن است نقض آن معاهده باشد. شکی نیست که چین این اتحاد را برای خود خطرناک خواهد دانست، به ویژه در مورد زیر دریایی‌های هسته‌ای با استرالیا که با حاکمیت چین در دریاهای آسیا مخالف است.

3- و اگر اروپا متحد قدیمی امریکا تا پایان دوران ترامپ در امریکا احیا شده بود و این بهبود با فریاد رئیس جمهور امریکا مبنی بر "بازگشت امریکا" افزایش یافت و این شعار بر خلاف شعار ترامپ "اول امریکا" تلقی می‌شد؛ اما اجرای دولت بایدن برای خروج از افغانستان بدون در نظر گرفتن دیدگاه‌ها و منافع اروپا نشان‌دهنده وابستگی شرم‌آور این کشورها به امریکا بود. خروج از افغانستان بیشتر از آن چیزی بود که دولت بایدن طی نه ماه پس از ریاست جمهوری وی و جانشینی ترامپ انجام داد، در نتییجه انتقادات گسترده‌ای از امریکا در اروپا مطرح شد که مشهورترین آن‌ها فراخوان فرانسه برای ایجاد و تقویت قدرت اروپای جدا از امریکا بود، سپس این توافق جدید امریکا با استرالیا و انگلیس بوجود آمد که از اتحادیه اروپا خارج شدند و اوضاع را بدتر کردند! این همان چیزی است که وزیر امور خارجه فرانسه را بر آن داشت تا "تصمیم ناگهانی به شیوه ترامپ" و "ضربه به پشت" و "ضربه دردناک" را بیان کند و سپس فرانسه سفیر خود را برای مشورت از واشنگتن خارج کرد.

4- با توجه به ابعاد این اتحاد نظامی جدید متوجه می‌شویم که یک رویداد بزرگ در جهان است و پیامدهای گسترده‌ای خواهد داشت که می‌توان آن را در چهارچوب استراتیژی امریکا برای مهار ظهور چین در منطقه مورد بررسی قرار داد و استراتیژی (مجازات) امریکا و انگلیس علیه فرانسه به دلیل نقض رفتارهای بین‌المللی آن است و این بر بقیه کشورهای اتحادیه اروپا تأثیر می‌گذارد که می‌توان به شرح زیر توضیح داد:

  • از جانب چین: برای هیچ کشوری به ویژه چین مخفی نیست که امروز اهداف استراتیژی امریکا اولویت دارد و آن هم مبارزه با ظهور چین و مهار خطرات نظامی بین‌المللی و اقتصادی منطقه‌ای آن. بنابراین چین اهداف این اتحاد نظامی را از همان لحظه‌ای که اعلام شد فهمید و رد آن را اعلام نمود و از "ذهنیت جنگ سرد" و "برخورد ایدیولوژی" و از نقض توافق "منع انتشار اسلحه اتمی" صحبت کرد. «لیو بینجیو، سخنگوی سفارت چین در واشنگتن، تأکید کرد که این کشورها نباید بلوک‌های جدا تشکیل دهند که منافع طرف‌های دیگر را مورد هدف قرار دهد یا به آن‌ها آسیب برساند و مهم‌ترین کاری‌که باید انجام دهند، این است که ذهنیت جنگ سرد و برخورد ایدیولوژی‌ها را از بین ببرند...» (منبع: سایت الجزیره 2021/9/16) پس چین:

الف- بدون تردید، متوجه شده که این توافق یک اتحاد جدید است که در حال شکل‌گیری علیه خودش می‌باشد. مانند پیمان ناتو که بر ضد دولت‌های اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت؛ چنانچه به گزارش الجزیره و به نقل از واشنگتن پست: «این توافق نامه به استرالیا اجازه می‌دهد تا مالک و صاحب زیردریایی‌های پیشرفته هسته‌ای شود و جایگزین زیردریایی‌های قدیمی دیزلی باشد و به آن این قابلیت را می‌دهد که در صورت بروز هرگونه جنگ و حادثه‌ای چین را مجبور کند تا آن را به عنوان کشور قدرتمندی در نظر بگیرد.» (منبع: الجزیره 2021/9/17) به این معنا که این توافقنامه با دادن زیردریایی‌های هسته‌ای و موشک‌های کروز توماهوک امریکائی، استرالیا را به عنوان یک مهره‌ای ضد چین افزایش می‌دهد...

ب_ چین هم‌چنین می‌داند که استراتیژی امریکا برای مقاومت در برابر ظهور چین با تغییر دولت در واشنگتن تغییر نکرده است، بلکه کشورها را علیه آن تقویت و تنش‌ها ‌را در اطراف چین بیشتر ایجاد کرده است، در حالی‌که امریکا مناطقی را که به عنوان مناطق باز و آزاد بحری برای ناوبرهای بحری دراطراف چین بود را نظامی می‌کند، چه با انتقال مستقیم قطعات عسکری و یا حمایت مستقیم نظامی از حلقات آسیایی که به ضد چین هستند. مانند: جاپان، کوریای جنوبی، استرالیا، هند و غیره.  

در حالی‌که امریکا می‌داند که سیاست‌های آن بخاطر جلوگیری از ظهور چین به دلیل جنگ‌های آن در عراق و افغانستان به تعویق افتاده است؛ بناً چین هم مشاهده می‌کند که این تأخیر، امریکا را مجبور می‌سازد تا بدون محدودیت جلو ظهور چین را بگیرد و این بسیار خطرناک است؛ زیرا دولت ترامپ فقط ایده طرح سلاح هسته‌ای به جاپان و کره جنوبی را مطرح کرد و دولت بایدن امروز با دادن زیردریایی‌های هسته‌ای به استرالیا، دشمنی امریکا علیه چین را افزایش می‌دهد که دیگر متعهد به معاهدات بین‌المللی نیست.

  • ·   از جانب دولت‌های سه گانه در "اوکوس" در تاریخ 2021/9/16  قسمی‌که توسط الجزیره گزارش شد:

الف_ مقامات ارشد در دولت امریکا گفتند: «این مشارکت دفاعی بخاطر نجات از سایه نفوذ چین در منطقه است». جو بایدن رئیس جمهور امریکا گفت: «ابتکار عمل دفاعی اوکوس Ocos با بریتانیا و استرالیا این کشورها را قادر می‌سازد تا آخرین توانایی‌ها را برای دفع تهدیدهای در حال تحول سریع بدست آورند...»

ب_ و نخست وزیر انگلیس، بوریس جونسون گفت: «ایجاد مشارکت دفاعی سه جانبه با ایالات متحده و استرالیا با هدف همکاری مشترک برای حفظ امنیت و ثبات در منطقه هند و اوقیانوس آرام است» و هم‌چنان اضافه نمود که «از همه مهم‌تر؛ کمک به استرالیا را تسهیل می‌کند تا زیر دریایی‌های که به مواد اتمی کار می‌کند بدست آورد...»

ج_ و نخست وزیر استرالیا، موریسون گفت: کشورش توافق‌نامه‌ای عظیمی را که در سال 2016 با فرانسه برای خرید زیردریایی‌های معمولی بسته بود را فسخ کرده است؛چون ترجیح می‌دهد به کمک ایالات متحده و بریتانیا زیردریایی‌های را که با مواد هسته‌ای کار می‌کند خریداری کند و وی افزود که کشورش به دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ای نیست و به تعهدات خود مبنی بر عدم انتشار سلاح هسته‌ای ادامه خواهد داد...

  • ·   و اما از جانب فرانسه واکنش‌ها بسیار عصبانی و تحریک‌آمیز بود؛ چون فرانسه از آنچه اتفاق افتاد تعجب کرد:

الف_ «وزیر امور خارجه فرانسه، جان ایف لودریان فسخ قرارداد خرید زیردریایی با کشورش از سوی استرالیا را خنجر از پشت توصیف کرد، در بیانیه‌ای به رادیو "فرانس إنفو" افزود که فرانسه نسبت به لغو این قرار داد به دلیل مشارکت با امریکا و انگلیس احساس خیانت می‌کند. او هم‌چنین در بیانیه‌ای اعلام کرد که به درخواست رئیس جمهور تصمیم گرفتم بخاطر مشورت بلا فاصله سفیران خود را از ایالات متحده و استرالیا به پاریس احضار کنم؛ این تصمیم را بخاطر آنچه استرالیا و امریکا در 15 سپتامبر اعلام کردند توجیه کرد.» (منبع: یورو نیوز عربی، 2021/9/17) و لودریان به رادیو "فرانس إنفو" گفت: «من عصبانی هستم... این کاری بود که بین هم‌پیمان‌ها انجام نمی‌شود... بناً این یک سیلی برصورت مان است.» (منبع: دویچ ویله آلمان، 2021/9/17) قبل از تصمیم احضار دو سفیر: «مقامات فرانسوی مهمانی‌ای را که قرار بود دیروز جمعه در واشنگتن برای بزرگ‌داشت سالروز نبرد قاطع دریایی برگزار شود، لغو کردند، در جریان انقلاب امریکا که در آن فرانسه نقش اصلی را ایفا کرد.» (منبع: سایت الجزیره، 2021/9/18)

ب_ فلورانس بارلی، وزیر نیروهای مسلح فرانسه شگفت زده شد و گفت: «که فسخ پیمان عظیم استرالیا برای خرید زیردریایی‌های معمولی از کشورش خطرناک است و خبر بسیار بدی خواهد بود...» (منبع: الجزیره، 2021/9/16)

5- در ذیل نکاتی تذکر داده شده در مورد اینکه سه کشور به رهبری امریکا چرا این اقدامات را علیه فرانسه انجام دادند، یا این کار مشابه به مجازاتی برای فرانسه می‌باشد:

 الف_ فرانسه آشکارا از سیاست‌های دولت ترامپ انتقاد و مخالفت می‌کرد و این مخالفت در بحران شرق مدیترانه بین ترکیه و یونان مشهود بود و آن دسته از کشورهای که می‌خواهند به عنوان یک متحد ظاهر شوند نه یک پیرو. هنگامی‌که دولت بایدن سر کار آمد و از افغانستان خارج شد، مشخص شد میزان وابستگی این کشورها به امریکا ظاهر شد. تلاش فرانسه در اتحادیه اروپا به منظور ایجاد یک نیروی نظامی اروپایی جدا از امریکا، جسارت آن بر نفوذ امریکا در گینه که بعدا در کودتای گینه و قبل از  آن در فعالیت نظامی فرانسه در کشورهای ساحل افریقا مشخص شد و همه این‌ها عوامل بود که امریکا علیه فرانسه عقده گشایی کند.

ب_ پس از مذاکرات برگزیت انگلیس، با کشورهای اتحادیه اروپا مشخص شد که روابط انگلیس و فرانسه به طور قابل توجهی رو به وخامت رفته است و هیچ یک از دو کشور هیچ گونه نشانه‌ای از تنش را نشان ندادند و این امر در ناسازگاری فرانسه و اروپا در شرایط و توافق خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا ظاهر شد. شاید فرانسه به همراه کشورهای اتحادیه اروپا می‌خواست از دیگر کشورهای اتحادیه برای پیروی از الگوی انگلیس جلوگیری کند. بنابراین آن‌ها اتخادیه را ترک می‌کردند و اتحادیه متلاشی می‌شد؛ اما این باعث و خامت بی‌سابقه‌ای در روابط فرانسه و انگلیس شد. سیاست‌های بین المللی آن‌ها تا حد زیادی از هم جدا شده بود و هنگامی‌که فرانسه توانست با اقدامات اخیر قیس سعید قدرت را در تونس به دست گیرد، علاوه بر در نظر نگرفتن منافع انگلیس و امریکا، از تونس کمک گرفت و این حالت در سیاست هردو موجود نبود.

ج_ قبل از همه در آغاز ماه مه 2021 بحران جزیره "جیرسی" بود، جزیره‌ای که متعلق به تاج انگلیس می‌شود و در حدود 20 کیلومتری سرزمین فرانسه قرار دارد، از آن‌جائی که انگلیس بعد از خروج از اتحادیه اروپا کشتی‌های جنگی را برای جلوگیری از ورود ماهی‌گیران فرانسوی به آنجا فرستاد و فرانسه تهدید نمود که برق جزیره را قطع کند و قایق‌های پولیس و نگهبان را برای محافظت از ماهی‌گیران فرانسوی در پاسخ به اقدامات فرستاد، و همه این‌ها نشان‌دهنده سرعت وخامت روابط بین دو کشور است که مطمئناً انگلیس را وادار می‌کند که فرانسه را سیلی بزند و امریکا را علیه آن ملتهب کند؛ اما طبق عادت انگلیس همه‌ای این‌ها مخفی بود... (به قول روزنامه امریکائی نیویورک تامیز) بناً دولت انگلیس «با استقرار زیردریایی‌های هسته‌ای در اوقیانوس آرام به گفته مقامات لندن و واشنگتن نقش اول را در ایجاد اتحاد سه جانبه با ایالات متحده و استرالیا ایفا کرد.» (منبع: سایت العربیه، 2021/9/19)

د_ اما خطرناکتر از این و آن به ویژه برای امریکا نگرش صلح طلبانه فرانسه با چین است که بر خلاف موضع امریکا می‌باشد. «پاریس بیم آن را دارد که متحدان قدیمی آن استراتیژی مقابله با چین را اتخاذ کنند که منافع فرانسه را در منطقه به خطر خواهد انداخت. هرگونه لغزش نظامی استراتیژی اتحاد سه جانبه در اوقیانوس هند و اوقیانوس آرام ممکن است منجر به تهدید امنیت یک میلیون شهروند فرانسه در "کالیدونیا جدید" و "بولینزیا فرانسه" که دو سرزمین مهم فرانسه در سرزمین‌های خارج از کشور شناخته می‌شود بشود...» بر این اساس، انتظار می‌رود که فرانسه «در زمان تصدی ریاست اتحادیه اروپا در اوایل سال آینده قطب نمای استراتیژیک مستقل اروپایی را متبلور کند و به تلاش‌های خود برای خروج اروپا از چتر دفاعی امریکا و تحکیم اتحادیه اروپا در عرصه بین‌المللی ادامه دهد تا این‌که نیروی کیهانی باشد...» (منبع: الجزیره 2021/9/22)

6- این‌ها ابعاد و عمق این پیمان جدید بود که امریکا با مشارکت انگلیس در ساختن آن با استرالیا تلاش کرد تا از یک سوء چین محاصره باشد و از سوی دیگر با لغو قرار داد زیردریایی با استرالیا و عدم مشارکت آن در این اتحاد به فرانسه ضربه وارد شود. این اتحاد مسائل دریاهای اطراف چین را به سمت نظامی شدن و بحران بیشتر سوق می‌دهد و واشنگتن خطرات بیشتری را برای توقف ظهور چین در نظر دارد، و اما در مورد فرانسه که سیاست بی‌پروای دارد در مقابل ضربه‌های انگلیس و امریکا ضعیف است. در واقع همه کشورهای اتحادیه اروپا از ضعف بزرگی رنج می‌برند؛ پس مقدار قدرت اروپای که فرانسه باید به عنوان یک قدرت اروپای جدا از ناتو ایجاد می‌کرد، مقدار بسیار کمی (پنج هزار سرباز) بود که نشان‌دهنده قابلیت‌های کوچک بین‌المللی اروپا به ویژه پس از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بود.

6- در نتیجه هیچ ارزش ثابت به نزد این دولت‌ها که امروز مسمی به دولت های بزرگ است وجود ندارد. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿بَأْسُهُم بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ ۚ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْقِلُونَ﴾ [حشر: 14]

ترجمه: تو ایشان را متحد می‌بینی، ولی پراکنده دل بوده و هماهنگ نمی‌باشند. این بدان خاطر است که مردمان بی‌شعور و ناآگاهی هستند.

بناً این‌ها دولت‌های هستند که موریانه آن‌ها را از داخل خورده و روابط بین‌شان را از هم گسیخته و پوسیده نموده و ممکن این یک خبر و بشارت خوب از جانب الله سبحانه و تعالی باشد که جلو اظهار دین خود را تسهیل می‌کند، چانچه بین دولت‌های فارس و روم در زمان تأسیس اولین دولت اسلامی به این شکل بود و روابط بین آن‌ها متخاصم و از همین گونه رقابت‌ها داشتند. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ﴾ [رعد: 11]

ترجمه: و هنگامی‌که الله (سبحانه وتعالی) بخواهد بلائی به قوم برساند، هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمی‌تواند آن را (از ایشان) برگرداند، و هیچ‌کس غیر الله نمی‌تواند یاور و مددگار آنان شود.

برگرفته از مجله الرأیه

مترجم: پارسا «امیدی»

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

شیخ ما اگر اجازه فرمائید در نزدم سوالی است، مشخص است که رسول الله صلی الله علیه وسلم از قبائل مختلف طلب‌نصرت نمود، لیکن سوال اینست که آیا قریش هم از جملۀ قبائلی بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم از آن طلب‌نصرت نمودند؟ الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد.

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

طلب نصرت از کسی می‌شود که اسلام را استجابت کند و مسلمان شود. طلب نصرت از اصحاب قدرت و توان‌مندان صورت می‌گیرد، به گونه‌ای که توان نصرت اسلام و اقامۀ حکم بما انزالله را داشته باشد. این دو شرط لازم است، در مورد کسی‌که طلب نصرت از آن صورت می‌گیرد، باید موجود باشد؛ اگر از اسلام استجابت نکرد و یا از اصحاب قوت و قدرت نبود و توان تغییر را به تنهائی خود و قبیله‌اش و یا با هم‌کاری دیگران نداشت، پس در آن صورت آن شخص و آن قبیله از جملۀ اهل نصرت نیست، اما قریش قبل از فتح مکه این شرائط را نداشته و زمانی‌که اهل قوت و قدرت‌شان توان تغییر را داشتند، هنوز مسلمان نشده بودند؛ به همین دلیل، رسول الله صلی الله علیه وسلم نصرت را از آن‌ها نخواست، بلکه آن‌حضرت هرچند مردم را به اسلام دعوت می‌نمود، قشر ضعیف با بعضی از افراد قوی بدون قبیله‌شان مسلمان می‌شدند که در این صورت توان تغییر را نداشتند، مانند عمر و حمزه رضی الله عنهما، لذا طلب نصرت از اهل مکه صورت نگرفت، آن‌هم به دلیل تکمیل نبودن این دو شرط؛ بلکه در مکه دعوت به سوی اسلام بود؛ اما در آنجا استجابت اسلام از سوی اهل قدرت که توان تغییر را داشتند، صورت نگرفت؛ به همین دلیل طلب نصرت در مکه صورت نگرفت؛ بلکه مکه فتح شد. لذا رسول الله صلی الله علیه وسلم در نزد قبائل صاحب قدرت می‌رفت و در ابتداء آن‌‌ها را به اسلام دعوت می‌نمود و وقتی مسلمان می‌شدند، از آن‌ها طلب نصرت می‌کردند که بعضی از مواردی‌ را که در سیرت ذکر شده است، برایت ذکر می‌کنم:

طلب نصرت از ثقیف: «ابن اسحاق گفته است وقتی ابوطالب فوت شد، قریش توانستند که رسول الله صلی الله علیه وسلم را مورد آزار و اذیت قرار دهند که قبلا در زمان حیات کاکای آن ابوطالب نمی‌توانستند آن‌حضرت را به این‌گونه مورد آزار و اذیت قرار دهند؛ پس رسول الله صلی الله علیه وسلم به طرف طائف بیرون شد؛ در حالی‌که طلب نصرت را از ثقیف و اهل قدرت تقاضا می‌کرد و به امید این‌که آن‌چه را از نزد الله سبحانه وتعالی آورده است، بپذیرد و به تنهائی به سوی این قوم رفت.

ابن اسحاق گفته است: زیدبن زیاد برایم گفت، از محمد بن کعب قرظی روایت شده که گفت، وقتی رسول الله صلی الله علیه وسلم به طائف رسید، به سوی یک تعداد از ثقیف قصد کرد که این تعداد و گروه در آن وقت سرداران و اشراف قوم‌شان بودند و آن‌ها سه برادر بودند؛ عبدیالیل بن عمروبن عمیر، مسعود بن عمروبن عمیر و حبیب بن عمرو بن عمیر بن عوف بن عقده بن غیرة بن عوف بن ثقیف که در نزد یکی از این‌ها زنی از قوم بنی جمح از قبیلۀ قریش بود، رسول الله صلی الله علیه وسلم در نزدشان نشست و آنان را به سوی الله سبحانه وتعالی دعوت کرد و سپس در خصوص نصرت اسلام و ایستاده‌گی‌ در برابر آنانی‌که از قومش با وی به مخالفت برخواسته بودند، با ایشان صحبت کرد؛ ولی یکی از آن‌ها برایش گفت: اگر الله ترا رسول فرستاده باشد، من پردۀ خانۀ کعبه را پاره می‌کنم. دیگری گفت: آیا الله غیر از تو کسی دیگری را برای رسالت نیافته است؟ و سوم‌شان گفت؛ من تا ابد با تو صحبت نمی‌کنم؛ اگر تو چنان‌که ادعا می‌کنی، رسول باشی، تو واقعاً بزرگترین خطری هستی که من جواب ترا بدهم و اگر تو بر الله دروغ می‌بندی، مناسب من نیست تا همرایت سخن بزنم. پس رسول الله صلی الله علیه وسلم از نزدشان برخواستند و از خیر قبیلۀ ثقیف ناامید شدند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم نزد بنی عامر رفت: ابن اسحاق گفته است: زهری برایم گفت که وی در نزد بنی عامر ابن صعصعه رفت و آن‌ها را به سوی الله سبحانه وتعالی دعوت کرد و خود را برای‌شان معرفی نموده و نصرت خواست، مردی از ایشان که به آن بیحرة بن فراس می‌گفتند، برایش گفت: ابن هشام گفته است فراس بن عبدالله بن سلمه (الخیر) بن قشیر بن کعب بن ربیعه بن عامر بن صعصه بود، او گفت قسم به الله اگر این جوان را از قریش بگیرم، توسط این جوان عرب را می‌خورم؛ سپس گفت؛ برایم بگو اگر ترا در این مأموریتت بیعت کنیم و الله بر آنانی‌که ترا مخالفت کردند، پیروزت سازد آیا مسئولیت را بعد از خود برای مان می‌سپاری؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود این کار به اختیار الله سبحانه وتعالی است، هرجا خواسته باشد او می‌گذارد. او گفت: پس آن مرد برای رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت؛ آیا حلقوم‌های ما را به ذبح کردن عرب می‌دهی، اما وقتی الله ترا پیروز گردانید، کار را به غیر ما می‌سپاری؟ ما به این کار تو هیچ ضرورتی نداریم و به این ترتیب از نصرت دادن رسول الله صلی الله علیه و سلم ابا ورزیدند.»

دوم: قسمتی از کتاب هدایه و نهایه نوشتۀ ابن کثیر دمشقی چنین است: «گفت: سپس به مجلس رسیدیم که در آن سکینت و وقار و در آن‌جا بزرگان بودند که داری قدر و منزلت و شخصیت بودند؛ پس ابوبکر پیش آمد و سلام کرد، علی گفت، در حالی‌که ابوبکر در هرچیزی پیش قدم بود، ابوبکر برای‌شان گفت: این قوم کیست؟ گفتند از بنی شیبان بن ثعلبه. سپس من به سوی رسول الله صلی الله علیه وسلم نگاه کردم، او گفت: پدر و مادرم فدایت از این‌ها با عزت‌تر از قوم‌شان نیست.

در روایتی دیگری گفته است: قوم این‌ها در مورد تصمیم این‌ها هیچ عذری نمی‌‌آورند و این‌ها بهترین‌های قوم و مردم‌شان هستند و در بین این قوم مفروق بن عمرو و هانی بن قبیضه، مثنی بن حارثه و نعمان بن شریک بودند و نزدیک‌ترین قوم به ابوبکر مفروق بن عمرو بود. مفروق بن عمرو بر دیگران از لحاظ بیان و زبان غالب شدند که این شخص دو غده بر روی سینه‌اش داشت و نزدیک‌ترین قوم به ابوبکر بود.

ابوبکر رضی الله عنه برای آن گفت تعداد شما چطوری است؟ او برای ابوبکر گفت؛ ما بیشتر از هزار نفر نیستیم و هرگز به دلیل کم‌بودن هزار نفر شکست نمی‌خوریم. گفت قدرت‌مندان در بین شما چطور است؟ او گفت، ما تلاش می‌کنیم و بر هر قوم نیاز به تلاش است. ابوبکر گفت: جنگ بین شما و دشمن شما چطور است؟ مفروق گفت: ما زمانی‌که به خشم بیائیم، سخت‌ترین مردم هستیم. ما بهترین‌ها را اختیار می‌کنیم و سلاح را بر مردها ترجیح می‌دهیم و نصرت از جانب الله سبحانه وتعالی است. جنگ گاهی به نفع ما دور می‌خورد و گاهی بر شکست ما. بعد گفت گمان می‌کنم که تو برادر قریش هستی؟ ابوبکر گفت؛ اگر خبر رسالت آن به شما رسیده باشد؛ بلی این همان شخص است.

مفروق گفت: بلی به ما خبر رسیده است که همین را می‌گوید، ای برادر قریش، سپس به سوی رسول الله صلی الله علیه وسلم نگاه کرد و نشست و ابوبکر استاد شد؛ در حالی‌که ابوبکر با لباس‌هایش بالای رسول الله صلی الله علیه وسلم سایه می‌کرد، او صلی الله علیه و سلم فرمود:

« أَدْعُوكُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لا إِلَهَ الا اللّه وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، وَأَني رَسُولُ اللَّه، وَأَنْ تؤوونى وَتَنْصُرُونِي حَتى أُؤَديَ عَنِ اللَّه الذِي أَمَرَنِي بِهِ، فَإِن قُرَيْشًا قَدْ تَظَاهَرَتْ عَلَى أَمْرِ اللَّه، وَكَذبَتْ رسُولَهُ، وَاسْتَغْنَتْ بِالْبَاطِلِ عَنِ الْحَقِ، وَاللَّه هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمیدم...»

ترجمه: شما را فرا می‌خوانم به این‌که معبودی جز الله نیست و این‌که او تنها بوده و شریک ندارد، هم‌چنان شما را به این فرا می‌خوانم که فرستادۀ الله هستم و این‌که مرا جای داده و مرا نصرت دهید تا من آنچه را که الله سبحانه وتعالی فرمان داده اداء کنم، قریش امر الله را رد کردند و رسول الله را تکذیب نمودند و به خاطر باطل حق را رد کردند و الله ذاتی است بی نیاز و ستوده شده.

او گفت: این مثنی بزرگ ما و صاحب جنگ ما است. ای برادر قریشی سخنت را شنیدم و پسندیدم و آنچه را گفتی نظرم را جلب کرد. جواب من جواب هانی بن قبیصه است. ما دین خود را رها کردیم و ترا در همین مجلس پیروی کردیم و ما در بین دو سنگ قرار گرفتیم، یکی یمامه و دیگری سماوه. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: این دو سنگ چیست؟ آن شخص گفت: یکی سرزمین خشک و زمین عرب است و دیگری سرزمین فارس و دریاهای کسری. ما تعهد کردیم که به کسری هیچ آسیبی نرسانیم و هیچ کسی را اجازه آسیب زدن ندهیم و این چیزی‌که تو ما را به سوی آن فرا می‌خوانی، چیزی است که پادشاهان آن را بد می‌برند، اما چیزی‌که به سرزمین عرب نزیک است، گناه صاحب آن بخشیده شده و عذر آن پسندیده می‌باشد؛ اما آنچه که در سرزمین فارس نزدیک است، گناه صاحب آن غیر بخشیده شده و عذر آن غیر پذیرفته شده می‌باشد؛ اگر می‌خواهی‌که ما ترا نصرت دهیم و ترا حفاظت کنیم، در خصوص همین عربی‌که نزدیک تو است، انجام می‌دهیم.

رسول الله صلی الله فرمود:

«مَا أَسَأْتُمُ الرد إِذْ أَفْصَحْتُمْ بِالصدْقِ، إِنهُ لَيَقُومُ بِدِينِ اللَّه إِلاَ مَنْ حَاطَهُ مِنْ جَمِيعِ جَوَانِبِه»

ترجمه: چی‌قدر زشت است رد کردن شما وقتی‌که به صراحت تصدیق می‌کنید، شکی نیست که اقامه کننده دین کسی گفته می‌شود که دین الله را از تمام جوانب برپا دارد.

سپس بیعت اول و دوم عقبه صورت گرفته و سپس هجرت صورت گرفت و دولت بر پا گردید... خلاصه این‌که اهل قدرت در سال‌های اول مکه و اوائل دعوت رسول الله صلی الله علیه موجود نبوده و مسلمان نشده بودند؛ هم‌چنان هیچ آماده‌گی برای نصرت رسول الله صلی الله علیه وسلم وجود نداشت. لذا رسول الله صلی الله علیه و سلم نصرت را برای اقامه دولت در مکه طلب نکرده و از کسانی‌که شرائط طلب نصرت را داشتند، نصرت را طلب کردند که ابتداء اسلام را استجابت نمایند؛رت را برای اقامه دولت در مکه طلب نکرد و از کسانی‌که شرائط طلب نصرت دارد داشتند نصرت را طلب کرد که ابتداء اسلام را استجابت در حالی‌که آنان اهل قوت و قدرت بودند و توان تغییر را داشتند که نهایتاً انصار این افتخار و شرف بزرگ را در دنیا و آخرت کسب کردند و بدون شک این کامیبابی بس بزرگی است و بعد از آن دولت اسلامی مکه را فتح کرد.

امید است که در همین حد کفایت کند و الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

بعد از 20 سال جنگ علیه تروریزم چی اتفاق افتاد؟ Featured

20 سال از زمان اعلان "جنگ علیه تروریزم" که امریکا به بهانۀ حملۀ 11 سپتمبر بالای برج‌های مرکز تجارتی جهان در شهر نیو یارک سال 2001 آغاز کرده بود، گذشته است و بعد از این حادثه امریکا به‌اشغال افغانستان و عراق پرداخت. امروز امریکا با شکست ننگین، ترک کسانی که بالای آن اعتماد داشت و سوگواری فراوان در میدان هوایی کابل، از افغانستان عقب‌نشینی می‌نماید.

20 سال قبل، جهان با چشمان باز شاهد بود که "جنگ علیه تروریزم" در حقیقت بهانۀ دروغین امریکا بود که به هدف مبارزۀ تاریخی نظامی و سیاسی طرح شده بود تا سرزمین‌های اسلامی را‌اشغال، مردم‌اش را برده، ثروت‌اش را غارت کرده و بالای آن‌ها تسلط یابد. ‌هم‌چنان، رئیس جمهور امریکا جورج دبلیو بوش حتی این جنگ را جنگ "صلیبی" اعلان نمود.

از نقطه نظر نظامی، امریکا به شکل مستقیم به‌اشغال اففانستان و عراق پرداخت و تحت بهانۀ ‌اشغال در کشور‌های آسیای‌میانه و کشور‌های آسیای‌مرکزی و جنوبی پایگاه‌های بزرگ نظامی‌اش را گسترش داد. سپس؛ با استفاده از سرعت حضور نظامی برعلاوۀ نفوذ چندین سازمان‌های مسلح دیگر، خودش را بالای هر جنگ مسلحانه و کشمکش‌های که در این کشور‌ها اتفاق می‌افتاد تحمیل نمود تا برای توجیه مداخله‌اش چنان نشان دهد که امریکا تنها کشوری نبوده که این جنگ‌ها را شعله‌ور ساخته است.

از نقطه نظر سیاسی؛ امریکا بالای حکومت‌های سرزمین‌های اسلامی قوانین و اصلاحات در قوانین و سیاست‌های کشور را تحمیل نمود که به شکل مستقیم و غیر‌مستقیم مخالف مفکوره‌های اساسی اسلام بوده و حتی آن‌ها را مردود شمرد و در عوض ارزش‌های غربی را در کشور‌های اسلامی مروج و نهادینه ساخت. در نتیجه؛ اصطلاح و مفاهیم جهاد از بین رفت، تعلیمات امور‌جنسی در نصاب مکاتب درج گردید، قانون خانواده اصلاح و سازمان‌های هم‌جنس گرائی قانونی گردید. تحت بهانۀ مبارزه با "تکفیر و افراطیت" نقش فتوأ و اجماع علما زیر سوال رفت و آن‌ها را تحت فشار قرار دادند تا بگویند که مسلمانان و غیر‌مسلمانان در عقیده برابر اند.

سپس؛ برای این که امریکا اطمینان حاصل نماید که مسلمانان در مقابل‌اش قیام نمی‌کنند و به منظور حمایت از جنگ صلیبی در مقابل عکس‌العمل امت اسلامی در دیگر کشور‌های اسلامی و به هدف بسته نمودن دریجۀ ترحم مردمان دیگر کشور‌ها با امت اسلامی، امریکا با شعار "یا با ما یا با تروریست‌ها" بالای کشور‌های جهان فشار آورد تا در مبارزه علیه اسلام و تحریف آن شرکت نمایند. امریکا زندان گوانتانامو را ایجاد کرد، ویدیو کلیپ‌های را منتشر ساخت که در آن زندانی‌های مسلمان را شکنجه و تحقیر می‌نمود تا این روش برای متباقی دولت‌های جهان مثالِ باشد که در رفتار با مسلمانان رعایت کنند. این کار مسلمانان سراسر جهان را از نگاه اخلاقی ضربه زد و آن‌ها را در حالت متهم بودن قرار داد و هر مسلمان را وادار نمود تا برای جهان ثابت سازد که وی تروریست افراطی و دشمن بشریت نیست! این مبارزه برای حکام مسلمان خائن چراغ سبزِ بود تا بالای مسلمانان ظلم و آن‌ها را شکنجه کنند؛ لذا، دعوت‌گران را سرکوب، نهاد‌های دینی را مسدود و هر مرد و زنِ که مردم را به جهاد علیه نیرو‌های‌اشغال‌گر امریکا تحریک می‌نمود و یا حاکمیت قوانین الله سبحانه ‌و‌تعالی را در زنده‌گی می‌خواست را، دستگیر کردند. هنگامی که امریکا با نیروی وحشیانه‌اش بالای افغانستان و عراق حمله نمود، به سیاسیون خود مانند جان نگروپونت مراجعه کرد که نقشۀ "Salvador Option" را طرح نموده بود. این نقشه مبنی بر تحریک مردم یک کشور علیه خود شان طرح شده؛ بنا برآن مانند پرویز مشرف در پاکستان، حامد کرزی در افغانستان و نورالمالکی در عراق انتخاب شدند تا سیاست‌های شیطنت‌آمیز امریکا را تطبیق نمایند.

وضعیت به همین شکل باقی ماند تا این که انقلاب بهار‌عرب آغاز گردید و در قلوب امت امید مخلصانۀ آزادی آن‌ها را از چنگال حکام دست نشانده ایجاد کرد. این انقلاب برای امت تحرک و انرژی برای نهضت را ایجاد کرد و هر کسی که سوگوار بود و یا آرزوی مرگ را می کرد، دوباره جان گرفت. مانند دیگر قضایای مهم امت؛ موضوع اسلام به قضیه سرنوشت‌ساز مبدل شد و امت در فکر تطبیق دوباره نظام اسلام گردید. در هر گوشه و کنار شعار "رهبر ما همیشه حضرت محمد صلی الله علیه و‌سلم می‌باشد" سر داده شد تا این که مفکوره خلافت‌خواهی میان امت مسلمه عام گردید و انقلاب بهار‌عرب تقریباً مبدل به انقلاب بهار اسلامی گردید. این تحرک و خلافت‌خواهی خواب را از چشمان غرب به خصوص امریکا ربود و باعث نگرانی عمیق آن‌ها گردید. این انقلاب که تاریخ نظیرش را قبلاً ندیده بود تمام نقشه‌های غرب را که در جریان ده‌ها سال استعمار طرح کرده بود را نقشِ بر آب می‌ساخت. امریکا تلاش نمود تا انقلاب بهار‌عرب را خشن جلوه دهد و در ابتدا کاذبانه ادعا نمود که انقلاب‌ها باعث ویرانی می‌گردد. سپس؛ تلاش کرد تا به منظور از هم‌پاشیدن انقلاب، آن را به طرف جنگ علیه تروریزم جهت دهد تا این که رئیس جمهور امریکا اوباما گفت که بیش‌تر موهایم به خاطر جلسات در مورد انقلاب سوریه سفید شده است! امریکا و مزدوران‌اش بالای شهر‌های امت اسلامی هجوم بردند، میلیون‌ها تن را کشتند و ده‌ها میلیون دیگر را آواره کردند، قتل عام سر‌خط روزانۀ اخبار گردید و زندانی‌ها از شکنجه و تجاوز به ستوه آمدند. انقلابیون در سراسر جهان مورد حملات شدید و کشتار قرار گرفت و دولت‌های منطقه به منظور مهار کردن انقلاب تلاش کردند تا آن‌ها را وارد دهلیز‌های سیاست و امتیاز‌جویی نمایند.

دید غرب نسبت به امت اسلامی اساساً دید استعماری‌ست و امت نمی‌تواند با غرب مقابله نماید تا وقتی که تصمیم بگیرند و درک کنند که در مقابل آن‌ها قدرت‌های استعماری قرار دارد و باید آن‌ها را از ریشه در کشور نابود کرد. ‌هم‌چنان حکام فعلی مسلمانان که کلید کنترول کشور را در اختیار دارند و دروازه‌های آن را برای استعمار گشوده اند؛ اگر کلید کنترول کشور‌ها از آن‌ها گرفته نشود همیشه از عقب خنجر خواهیم خورد و قیمت آن را با جان و عزت خود پرداخت خواهیم کرد.

پس؛ حالا چی باید کرد؟ پاسخ این است که نقشه‌های استعمار را سرنگون و نفوذ آن را از کشور‌های اسلامی از بین ببریم و درک کنیم که هر راه حلی دیگری علتِ خواهد بود که امت اسلامی را مانند گاو شیری نگه می‌دارد که در واقع غرب برای آن می‌جنگد! الله سبحانه ‌و‌تعالی فرموده است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً مُّبِيناً﴾

]نسا:144[

ترجمه: ای اهل ایمان! کافران را به جای مؤمنان سرپرست و یار خود مگیرید. آیا می‌خواهید برای خدا بر ضد خودتان دلیلی‌اشکار (نسبت به عذابتان در دنیا و آخرت) قرار دهید؟!

در واقع؛ کسانی که قادر اند تا قدرت و عزت واقعی کشور‌های مسلمانان را برگردانند، اهل قدرت و نصرت اند، الله سبحانه ‌و‌تعالی فرموده است:

﴿وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَن يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَاللَّهُ‌اشدُّ بَأْساً وَأَشَدُّ تَنكِيلاً﴾

]نسا:84[

ترجمه: و مؤمنان را (هم به جنگ با دشمن برانگیز و) تشویق کن؛ امید است خدا آسیب و گزند کافران را (از تو و مؤمنان) بازدارد و خداست که صولت وقدرتش شدیدتر، وعذاب وکیفرش سخت تر است.

این که چگونه به این هدف رسید باید گفت که با ایجاد رای‌عام بالای امت اسلامی و اهل قدرت و نصرت فشار آورد تا از الله سبحانه ‌و‌تعالی ترس داشته باشند و برای عزت و شکوه امت اسلامی تلاش نمایند. الله سبحانه ‌و‌تعالی فرموده است:

﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ﴾

]صافات:24[

ترجمه: آنان را نگه دارید که حتماً مورد بازپرسی قرار می‌گیرند.

حزب‌التحریر با شما و در میان شما‌ست؛ رهبری و دعوت‌گران آن آماده برای تأسیس خلافت راشدۀ ثانی بر منهج پیامبر صلی الله علیه و‌سلم می‌باشد و ایجاد دولت و حاکمیت بر اساس فرهنگ اسلامی در اختیار شما‌ست که به زودی خلافت را احیأ خواهد شد که بعد از تأسیس‌اش، اولین دولت خواهد بود که رهبری دنیا را در دست خواهد گرفت، انشاالله.

انجینیر صلاح الدین عضاضه

رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم: عبدالله صالحی

ادامه مطلب...

شکست سیاست آلمان در افغاستان

بعد ازاین که طالبان ارگ ریاست جمهوری را بدون کدام درگیری و مقاومت به تاریخ 2021/08/15 تسخیر کردند، دولت آلمان چاره‌ای جز پذیرش علنی شکست سیاست خود در قبال افغانستان نداشت. سقوط کامل دولت دست نشانده در کابل که تغیر رژیم را در‌پی داشت، بدون شک ثابت می‌کند که سیاست خارجی و امنیتی آلمان باید از نقطه صفری خویش دوباره تنظیم گردد و باید از ساختار اتحاد نا‌متعادل کنونی خارج شود. یگانه راه برای جلوگیری از شکست بعدی و ایجاد روابط جیوپولیتیکی مثبت با سرزمین‌های اسلامی، اتخاذ یک جهت استراتیژیک جدید است.

اگرچه بحث‌های عمومی فعلی با موضوع تخلیه شهروندان آلمان و همکاران محلی افغان تحت کنترول است، ولی باز هم بحث اساسی در مورد جهت آیندۀ سیاست خارجی و امنیتی آلمان در دهلیزهای سیاسی برلین آغاز و در حال شکل گیری می‌باشد. نمایندگان دولت با وجود این که چیزی از دست شان ساخته نیست، اما به نتیجۀ نا‌امید‌کنندۀ طولانی‌ترین ماموریت نظامی در تاریخ جمهوری فدرال آلمان اعتراف می‌کنند. وزیر خارجۀ آلمان آقای هایکو ماس به تاریخ 2021/08/16 اظهار داشت: "تحولات روزهای اخیر بسیار تلخ و دردآور است و عواقب ناگوار زیادی بالای منطقه و هم‌چنین بالای ما خواهد داشت. از هر طرفی که نگریسته شود راه حلی برای بهبود وضعیت دیده نمی‌شود، همه ما - دولت فدرال، نهادهای استخباراتی و جامعه بین‌المللی - در مورد وضعیت اشتباه قضاوت کرده‌ایم... و ما باید در آینده سوالات متعددی را به شمول سوالات اساسی بپرسیم و به آن‌ها پاسخ دهیم."

چند ساعت بعد از این بیانیه، مرکل صدراعظم آلمان به‌شکل علنی چارچوب کلی ساختار اتحاد ماموریت‌های نظامی غرب را زیر سوال برد و هم‌چنان اهداف مورد نظر آن را نیز زیر سوال برده و گفت: "باید دانست که ماموریت ناتو در افغانستان اجازۀ نقش یک‌جانبه برای آلمان و سایر دولت‌های اروپایی نخواهد داد." صدر‌اعظم مرکل در پاسخ به این سوال که آیا مفکورۀ "ملت سازی" به عنوان بخشی از دورنمای کلی سیاست آلمان باقی خواهد ماند، گفت: "من باید به صراحت بگویم که ما باید این سوالات را از خود بپرسیم. زمانی‌که ما قادر بودیم که افغانستان را به حیث یک پایگاه (برای تروریزم) خنثی کنیم، همه مواردی که ذکر شد به میان نیامد و آنطور که آلمان توقع داشت پیش نرفت. ما حدود بیست سال در افغانستان باقی ماندیم، در جریان بیست سال آنچه که ما امیدوار بودیم متحقق نشد، لذا باید گفت که تمام آن تلاش‌ها موفقیت‌آمیز نبودند و باید از آن‌ها درس عبرت گرفت...، بلی! اهداف باید در چنین ماموریت‌ها کاهش یابد."

وزیر امور‌خارجه آلمان آقای ماس به تاریخ 21/08/2021، به نوبۀ خود سیاستِ "ملت‌سازی و سازمان" همراه با ماموریت‌های نظامی را زیر سوال برده گفت: "ماموریت ناتو در درجۀ اول این بود که اطمینان حاصل نماید که هیچ عملیات‌ (تروریستی) از خاک افغانستان راه‌اندازی نمی‌شود. سپس ناگهان موضوع در مورد آینده افغانستان تغیر کرد... آیا ماموریت ما برای دستیابی به صلح و حفظ حقوق بشر است؟ آیا این شامل صدور نظام سیاسی ما نیز می‌شود؟ مطمئناَ این امر در افغانستان شکست خورده است!"

 ماس هم‌چنان ساختار فعلی ناتو و توزیع نقش‌های همراه را با انتقاد، گفت: " در‌حالی که تصمیمات واقعی توسط واشنگتن صادر می‌شود، آن‌گاه هیچ جایی برای بروکسل بخاطر اشتراک در آن‌ها وجود ندارد، بلکه این (بروکسل) فقط وظیفه پیاده‌سازی آن تصامیم را دارا‌ست!"

این بدبینی درحال رشد به جهت فعلی سیاست خارجی و امنیتی آلمان، محدود به نمایندگان دولت نیست. به عنوان مثال، مارکوس کیم، کارشناس موسسه علم و سیاست، در مورد تهدید وزیر‌امور‌خارجه مبنی بر توقف تمام نوع کمک‌های مالی در صورت ایجاد خلافت، گفت: " این سیاست خارجی آلمان به‌درد نمی‌خورد و منجر می‌شود این وضعیت به سوی آشفتگی برود... به نظر من این شیوه ابزار موثری برای تاثیرگذاری بر طالبان به منظور تغیر رفتار آن‌ها نیست." به گفتۀ کیم، شعار فعلی که عبارت است از عدم به رسمیت شناختن، عدم مذاکره، عدم کمک‌های پولی، هیچ‌گونه استراتیژی در برخورد با طالبان را نشان نمی‌دهد. به دلیل شکست سیاست آلمان در افغانستان، صداهای انتقاد‌کننده از ماموریت‌ ارتش‌آلمان در مالی نیز افزایش یافته است و هم‌چنان فقدان استراتیژی آلمان در قبال تغیر مورد انتظار در توازن قدرت در آسیای‌مرکزی مورد انتقاد قرار گرفته است.

سیگمار گابریل، وزیر مالیه و امور‌خارجه سابق، آشکارترین انتقاد را وارد کرد که گفت: "سیاست خارجی ارزش‌محور و پروژه آرمان گرایانه ( ایده آلِ) "‌ملت‌سازی" در عراق و افغاستان به شکل بسیار بد و فجیع شکست خورده است. در دو‌ دهه و بیلیون‌ها کمک مالی، اصولاً در ساختار یک بنیاد مستحکم برای چنین پروژۀ حتی موفق نشده‌اند. تا زمانی که اراده سیاسی در بین صاحبان زمین و نخبه‌گان وجود نداشته باشد، ساختار دموکراتیک را نمی‌توان از خارج به یک کشور تحمیل کرد؛ حتی با استفاده از ابزارهای نظامی و مالی وسیع. به‌جای پای‌بندی به پروژۀ "ملت سازی" ما باید بیش‌تر روی سیاست واقعی تمرکز کنیم که این کار بهتر و کم‌تر جاهلانه به نظر می‌رسد."

با توجه به شکست سیاست آلمان در افغانستان و بحث راهبردی (استراتیژیک) در دهلیزهای سیاست آن، حزب‌التحریر بار دیگر از دولت آلمان می‌خواهد تا سیاست خارجی و امنیتی خود را با توجه به توسعه جیوپولیتیکی در حال تغیر جهت داده و از سهم باقی ماندۀ خود در روابط‌اش بهره‌مند شود و رابطۀ مثبت با کشورهای اسلامی ایجاد کند. برای این کار، آلمان باید از دلبستگی فعلی به نهاد‌های آتلانتیک رهایی یابد و تمام سیاست‌های هژمونی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا نظامی را نه تنها در افغانستان بلکه در مالی، سودان جنوبی، کوزوو، لبنان، سوریه، اردن و عراق متوقف سازد. اگر این اتفاق نیفتد، سیاست استعمارجویانۀ آلمان در کشورهای اسلامی حداقل با تأسیس خلافت متوقف خواهد شد و به یک شکست کلی و تحقیرآمیز تبدیل دچار خواهد گردید که نمونۀ آن از عکس‌ها و فیلم‌هایی افغانستان به طور واضح محسوس است. الله سبحانه‌ و‌تعالی می‌فرماید:

﴿وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾

ترجمه: و الله سبحانه‌ و‌تعالی بر کار خود چیره و مسلط است، ولی بیش‌تر مردم نمی‌دانند.

]یوسف:21[

#Afghanistan #Afghanistan افغانستان#

دفتر‌مطبوعاتی‌حزب‌التحریر- آلمان

مترجم: احمد احمدی

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

فردای روز سه شنبه مؤرخ، 14/9/2021م شورای نظامی گینه، اعلان داشت که به هدف زمینه‌سازی برای تشکیل دولتی در این سرزمین، با قدرت‌های سیاس، جامعه مدنی، نمایندگان شرکت‌های معادن، سلسله دیدارهای خواهد داشت.(منبع: دارالهلال، مؤرخ: 12/9/2021م) این درحالی است که گینۀ کونکری در شام‌گاه یک شنبه مؤرخ، 5/9/2021م شاهد کودتای نظامی به رهبری فرماندۀ نیروه‌های ویژه، مامادی دومبویا بود، چنان‌که این فرمانده در یک بیانۀ تلویزیونی اعلان داشت که رئیس جمهور الفا کوندی را بازداشت، پارلمان و حکومت را منحل، کار و عمل به مقتضای قانون اساسی را متوقف و مرزهای کشور را مسدود ساخته است. پرسش‌ام این است که در عقب این کودتا کیست؟ و آیا این کودتا به کشمکش‌های بین‌المللی بالای این سرزمین، ارتباط دارد؟

پاسخ:

خوب است برای بیان دیدگاه درست در ارتباط به این مسئله، موارد زیر را ارائه نمود:

اول: "رهبرکودتا فرمانده مامادی دومبویا، در پایان کودتا، شام‌گاه روز یک شنبه، مؤرخ 5/9/2021م از طریق شبکۀ تلویزیون رسمی گینه گفت: ما تصمیم بر این گرفتیم که تمام نهادهای حکومتی را منحل و تمام مرزهای زمینی و هوایی را ببندیم. همان‌طور گفت: کسانی‌که علاقه‌مند پیشبرد وظایف‌شان هستند، می‌توانند به شکل عادی به کارشان ادامه دهند. وی از نظامی‌ها خواست که در پایگاه‌های خویش باقی بمانند و گفت: علاوه بر فقر و فسادگسترده، مسئول شرایط بد، بی‌عدالتی، صدمات وارده بر شهروندان، عدم احترام به حقوق و ارزش‌های دیموکراتیک، سیاسی شدن امور اداری، دولت می‌باشد. گفت: ما تصمیم بر این گرفتیم که رئیس جمهور الفاکوندی را که در سن 83 ساله‌گی قراردارد، بازداشت نماییم. همان‌طور‌ اعلان داشت که به جای هریک از فرمان‌داران این سرزمین، یک نظامی گماشته خواهد شد. در روز دوم کودتا نیز در یک سخنرانی تلویزیونی، وعدۀ تشکیل حکومت وحدت ملی با ادارۀ انتقالی داد. اما مدت زمان حاکمیت این اداره را مشخص نساخت. از وزاراء و مسئولین بلند پایۀ دولتی خواست که یک نشستی با وی داشته باشند و متخلفین از حضور در این نشست را تهدید کرد که این تخلف‌شان را سرکشی و شورشی علیه کمیتۀ گردهمای دموکراتیک ملی محسوب می‌دارد (نامی‌که نیروهای ویژه بر خود اطلاق نموده اند. سربازان این مسئولین را به شکل کاملاً بدور از احترام به مقر ارتش در کونکری پایتخت این کشور بردند). دومبویا گفت:  دیگر سیاست را به یک نفر نخواهیم سپرد، بلکه سیاست را تحویل مردم خواهیم نمود، وی گفت: باهم قانون اساسی‌ای را می‌نویسیم که در میدان واقعیت بتواند مشکلات مان را حل نماید. ... تمام این موارد دلالت بر این دارد که دومبویا می‌خواهد در دورۀ انتقالی و پس از آن، حکومت را خود در دست داشته باشد.

دوم: این‌که می‌بایست چند قدمی را به عقب برداشته و آنچه را در پایان سال 2008م مانند این کودتا به وقوع پیوست، به یاد بیاوریم. در آن سال یک گروه نظامی به رهبری رئیس موسی کامارا، چهار ساعت پس از وفات جنرال لانسا کونتی، رئیس جمهور گینه، کودتایی راه‌اندازی و پس از آن اعلان داشتند که قصد ندارند تازمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، در پایان سال 2010م، یعنی بیشتر از دوسال قدرت را در دست داشته باشند. ما جزئیات آن کودتا را در پاسخ به پرسش تاریخ 22/12/2008م بیان داشته واضح ساختیم که امریکا در پشت آن می‌باشد؛ چیزی‌که بعداً نیز ثابت گردید. در واقع در نوامبر 2010م انتخابات برگزار و الفاکوندی که مخالف حکومت جنرال لانساکونتی "مزدور فرانسه" بود، در آن پیروز شد. آنچه در مورد الفا کوندی شهرۀ عموم گردیده است این است که وی به عنوان مخالف و منتقد تاریخی توصیف می‌شود؛ چنان‌که در برابر تمام حکومت‌های حاکم بر گینه از زمان استقلال آن در سال 1958م به مخالفت برخاسته است. به همین دلیل به اروپا تبعید شده و تا پیش از نشستن بر کرسی قدرت در سال 2010م به اعدام و زندان نیز محکوم شده است. (منبع: الجزیره مؤرخ:24/10/2015م)، وی کسی بود که به آن به عنوان ناجی مردم از ظلم مزدوران فرانسه، نگاه می‌شد. زمانی‌که نظامی‌های وابسته به امریکا دست به کودتای سال 2008م زدند، الفاکوندی در برابرا آنان یک موضع گیری معتدل داشت، بلکه از آنان خواست که طبق وعدۀشان انتخابات برگزار نمایند، تا این‌که انتخابات برگزار شده و الفاکوندی در آن برنده شد. به همین ترتیب در انتخابات 2015 نیز برنده شد، دورۀ حکومت آن در سال 2020 به پایان رسید و طبق قانون اساسی دیگر حق اشتراک در انتخابات و حکومت را نداشت. بنابراین وی در سال 2019م یک همه‌پرسی انجام داده، قانون اساسی را تعدیل  و در اکتبر 2020م انتخاباتی را برگزار و با وجود سطح بالای اعتراضات و مخالفت‌ها علیه این همه‌پرسی و این‌انتخابات و باوجود اتهامات مبتنی بر تقلب در آن، وی بار دیگر برنده شد. محکمه قانون اساسی، در دسامبر 2020م مبنی بر برنده شدن کوندی بر رقبایی‌که شکایات خویش را به محکمه پیش کرده بودند، قرار صادر نمود. اما از آن‌جای این مرد با اعتماد برخود و برحمایت مردمی‌که از آن برخوردار بود، کسی‌را که به زودی باعث سرنگونی وی می‌شد، درست محاسبه نکرد؛ باوجودی‌که آن شخص ارتش را نیز باخود همراه داشت.

سوم: این‌که پس از آن این‌کودتا علیه وی در 5/9/2021م انجام و آن نیز دستگیر شد... که وکنش‌های بین المللی و منطقه‌ای وارده علیه این کودتا واضح می‌سازد که در پشت آن چه کسی قرار دارد:

أ- امریکا علیه این کودتا واکنش شدیدی نشان داد؛ چنان‌که در بیانه‌ای‌که سخنگوی وزارت خارجۀ آن، نید برایس ایراد نمود، چنین گفت: «ایالات متحده این تصاحب قدرت توسط نظامی‌های گینه و آنچه در شام‌گاه روز شنبه در کونکری پایتخت این کشور رخ داده است را تقبیح می‌کند و هرگونه خشونت و اقداماتی بیرون از قانون اساسی تنها به بازگشت به واقعیتی‌که گینه از صلح، ثبات و رافاه در آن برخوردار بود، منجر می‌شود.» و نیز بیانه افزود که «ممکن است حوادثی‌که در پایتخت گینه کونکری به وقوع پیوسته، از توانایی ایالات متحده و شرکای بین‌المللی دیگرِ گینه، برای حمایت از این کشور بکاهد‌. کمک و حمایتی‌که سعی در وحدت و ایجاد آیندۀ بهتری را برای مردم گینه در پی‌ دارد.» بیانه گفت: «ما طرف‌های قضیۀ گینه را به احترام بر قانون اساسی، خودداری از خشونت و پایبندی به حاکمیت قانون فرامی‌خوانیم. ما مکرراً طرفین را تشویق بر این می‌کنیم که برای ایجاد راه‌حل مسالمت‌آمیز و دیموکراتیک، گفتگوی ملی راه‌انداز نمایند، تا این‌که در واقع گامی برای گینه برداشته باشند...» (منبع: سایت رسمی وزارت خارجۀ امریکا، رویترز، مؤرخ 6/9/2021) این واکنش امریکا دلالت بر این دارد که این کودتا مانند کودتای سال 2008م کدام منفعتی برای امریکا ندارد، زیرا واکنش امریکا در ارتباط به کودتای 2008م یک واکنش مجهول بود و هیچ‌گاه آن را تقبیح ننمود، بلکه حتی در آن زمان گفت: «ما باشرکای مان در منطقه، دولت‌های دیگر و اتحادیۀ افریقا در تلاشیم، تا نهادهای گینه را در برداشتن گام‌های لازم برای انتقال دیموکراتیک و مسالمت‌آمیز، قدرت در گینه، تشویق نماییم.» سخنی‌که مؤید منافع عاملین کودتا در آن زمان بود. اما این بار امریکا این کودتا را تقبیح نموده، آن را خشونت‌بار تعبیر کرد، تهدید به محدودسازی حمایت‌ها از گینه نمود، خواستار پایبندی به قانون اساسی، پیمودن مسیر دیموکراتیک  و به جای نظامی‌ها خواستار حاکمیت قانون شد.

ب- این درحالی است که وزارت خارجۀ فرانسه پس از این کودتا بیانۀ مجهول و سخنان سردرگمی را ایراد نمود که در آن چنین آمده است: پاریس درخواست مجموعۀ اقتصادی دولت‌های غرب افریقاء را لبیک گفته و تلاش‌هایی‌که برای تصاحب قدرت در گینه انجام شده را محکوم و خواستار بازگشت به طرف یک نظام مبتی بر قانون اساسی می‌باشد. (منبع: AFP 6/9/2021م) این سخنان فرانسه بدون هیچ‌گونه جدیتی، یک نوع سازش با افکارعامه علیه کودتا بود، چنان‌که فرانسه خواستار بازگشت رئیس جمهور کوندی به قدرت نشد، عاملین کودتا را تهدید به مجازات ننمود. این موضع‌گیری آن بسان موضع‌گیری که در برابر کودتای مالی علیه مزدورش ابراهیم گیتا داشت، یک واکنش منفعل نبود، چنانچه فرانسه در آن زمان کودتای مالی را به سطوح بالای تقبیح کرد. رئیس جمهوری فرانسه در آن زمان گفت: «رئیس جمهور ماکرون اوضاع را از نزدیک دنبال کرده و تلاش برای شورش در حال حاظر را محکوم می‌کند.» لودریان، وزیر خارجۀ فرانسه گفت: «فرانسه با شدیدترین الفاظ این واقعۀ خطرناک را محکوم می‌کنند...»(ما جزئیات کودتای مالی را در پاسخ به پرسش مؤرخ 1/9/2020م بیان نمودیم) اما هم ریاست جمهوری فرانسه و هم وزارت خارجه آن کودتای گینه را به شکل قطعی محکوم ننمودند، بلکه محض بیان داشتند که با مجموعۀ اقتصادی دولت‌های غرب افریقا هم صدا می‌باشند، چیزی‌که دال بر عدم علاقۀ فرانسه به محکومیت کودتا بوده و گویا که این گروه اداری ناکارا را مدیریت می‌کند. با توجه به آن‌چه بیان شد، نتیجه می‌گیریم که فرانسه در اصل پشت کودتای اخیر گینه می‌باشد.  

ج- اگر سابقۀ فرماندهی کودتا را دنبال کنیم، مطمئن می‌شویم که در واقع فرانسه در پشت این کودتا می‌باشد. طبق آن‌چه در روزنامه‌های فرانسوی گزارش شده است، فرماندهی کودتا مامادی دومبویا متولد 1980م، آموزش یافتۀ مدرسۀ نظامی سومور در غرب فرانسه می‌باشد. در آن مدرسه دیپلوم تحصیلات عالی نظامی را در یافت. اعتماد ضابط‌های فرانسوی را کسب، به درجۀ گروه بان ارتقاء نمود و به بخش خارجی ارتش فرانسه، که در 10 مارچ 1831م تأسیس شده بود، ملحق شد. همان‌طور دومبویا در بسیاری از مأموریت‌های مربوط به بخش فرانسوی ارتش در شهرهای مختلف این کشور، نیز شرکت و با وفاداری کامل به فرانسه خدمت نمود، تا این‌که پس از 15 سال به گینه برگشت و در سال 2018م به عنوان مسئول نیروهای ویژه منصوب و در سال 2019م به درجۀ فرماندۀ کل این نیروها ارتقاء یافت.در سال گذشته در مورد تمایل و اشتیاق این فرمانده برای افزایش قدرت و نفوذ نیروهای ویژه‌ای كه آنان را از آدرس وزارت دفاع رهبری می‌نمود، اطلاعاتی دست به دست شد، در ماه می سال گذشته نیز مبنی بر برنامه ریزی کودتا از جانب این فرمانده و همانطور دستگیری وی، اخباری شایع شد؛ اما دولت آن اخبار را تکذیب نمود و ظاهر قضیه طوری به نظر می‌رسید که اقدامات دومبویا تلاش برای کودتا نبوده، بلکه وی خواستار جدایی نیروهای ویژه از وزارت دفاع بوده است. به همین دلیل رئیس جمهور کوندی و حکومت کدام تردید کافی در این ارتباط نداشتند، نتوانستند که در مورد شایعات مطمئن شوند. بناءً وی را هم‌چنان تحت نظارت نگهداشتند، چون وی نتوانیسته بود که نیروهای ویژه را از وزارت دفاع جداساخته و دستگاهی مستقلی را ایجاد کند که از طریق آن بتواند آنچه را که قصد انجام آن را دارد انجام دهد.

چهارم: این‌کودتا باعث افزایش قیمت المونیم در بازارهای جهانی شد؛ طوری‌که از ده سال بدین سو به بالاترین قیمت خود رسیده است، چون ترس براین است که دیگر به بازار عرضه نگردد، چون گینه بزرگترین عرضه کنندۀ مادۀ بوکسیت که در تولید المونیم از آن کار گرفته می‌شود، می‌باشد. فرمانده کودتا در تلاش است تا به شرکت‌ها سرمایه‌گذار خارجی اطمنان بدهد که رهبری جدید کونکری،  به تعهدات‌شان در ادامۀ فعالیت‌های عادی در این کشور پایبند است. شورای نظامی به رهبری کولونیل مامادی دومبویا در روز سه شنبه با رؤسای احزاب و رهبران قبایل، در روز چهار شنبه با سازمان‌های جامعه مدنی و نمایندگان دپلوماتیک و در روز پنچ شنبه با رؤسای شرکت‌های معادین فعال در گینه و به همین ترتیب با اتحادیۀ پیشه وران در گینه،  قصد داشت دیدارنماید. در حالی‌که گینه از لحاظ عرضۀ مواد خام بوکسیت که برای تولید المونیم از آن کار گرفته می‌شود، یکی از غنی‌ترین کشورهای جهان می‌باشد. در این سرزمین معادن فعال استخراج آهن، طلا و الماس می‌باشد، اما بازهم یکی از فقیرترین کشورهای جهان است. این کودتا باعث افزایش سطح بالای قیمت المونیم در بازارهای جهانی شد، البته در سطحی‌که درسال‌های اخیر تاکنون بی سابقه بوده است. شورای نظامی در تلاش است تا شرکت‌های فعال در گینه را اطمینان بدهد که به فعالیت‌های خویش ادامه داده و این‌که به تعهدات شان احترام خواهد شد...(منبع: دارالهلال. مؤرخ 12/9/2021م)

پنجم: این‌که معمولاً این معادن و معادن سرشار دیگر گینه را شرکت‌ها به غارت برده، چیزی برای مردم گینه باقی نمی‌گذارند؛ در حالی‌که این کشور از لحاظ دارا بودن معادن بسیاری از مواد خام از جمله غنی‌ترین کشورها محسوب می‌شود. مردم آن از فقرو محرومیت و از شیوع انواع بیماری‌ها رنج می‌برند. ساکنین آن از فقیرترین مردم جهان می‌باشند! با این‌آگاهی که اکثریت بیشتر مردم آن مسلمان اند. گینه سرزمینی می‌باشد که فرانسه آن را استعمار و در سال 1958م استقلالش را به گونۀ تشریفاتی و شکلی اعطاء کرد، اما این سرزمین  هم‌چنان تحت نفوذ فرانسه قرار داشت. فرانسه در این سرزمین همواره دولت را بناء، ارتش را ترکیب، زمامداران  و سیاسیون را خود تربیه و تعیین می‌نمود. اقتصاد آن را تحت سیطرۀ خود داشت. فرهنگ‌اش بالای این سرزمین حاکم بود. امریکا خواست باوی رقابت کرده و آن را از این سرزمین بیرون سازد، تااین‌که جای آن را گرفته و نفوذ خویش را در این سرزمین پهن و دارائی‌های آن را در اختیار گیرد، چون دولت‌های غربی در افریقاء هدفی جز استعمار ندارند. رشد و پیشرفت این سرزمین و معالجۀ مشکلات مردم آن برای آن‌ها هیچ اهمیتی ندارد. اما آن‌ها از به دست آوردن حکومت، حکام و فرماندهان ارتش در این سرزمین‌، به عنوان وسیلۀ استعماری بهره برده و بدلیل وفور امکانات گشترش نفوذ و استعمار، ذریعۀ زمام داران ارزانی‌که آنان را از میان سیاسیون و نظامی‌ها خریداری می‌نمایند، دیگر به فرستادن اردوهای خویش بسان سابق ضرورتی ندارند. زمانی‌که عدۀ از سیاسیون، نظامی‌ها و یا نظام را به دست آوردند، هرگونه که بخواهند دست به کودتای نظامی می‌زنند. سپس دروازۀ استعمار و گسترش نفوذ برای‌شان باز می‌شود. این‌گونه کشمکش‌های بین‌المللی در میان دولت‌های استعماری بالای دولت‌های کوچک مخصوصاً دولت‌های افریقایی، هم‌چنان شعله‌ور می‌باشد،  ممکن نیست که مردم از زیربار این اوضاع بد آشکار، بدرآمده و نجات یابند، مگر به بازگشت اسلام در قدرت از طریق برپایی خلافت راشده در یکی از سرزمین‌های اسلامی و در بیشتر سرزمین‌های اسلامی؛ دولتی‌که استعمارگران را رانده و تمام سرزمین‌اسلامی را از چنگال استعمار آزاد می‌سازد، دارای آن را به مردم آن باز می‌گرداند، محصولات آن را در میان مردم آن توزیع می‌نماید، آنان را به سمت رشد و بیداری سوق می‌دهد.

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4) بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾ [روم: 4-5]

ترجمه: در آن روز است که مؤمنان به یاری الله (سبحانه و تعالی) که هرکه را به خواهد یاری می‌کند، شادمان می‌شوند، او الله (سبحانه و تعالی) پیروز مند و مهربان است.

برادرتان عطاء بن خليل أبوالرشته 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

در پاسخ به پرسش ابوالبراء محمد علی

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

الله متعال دروازه‌های علم و معرفت را بر شما شیخ بزرگوار عطاء بن خلیل ابوالرشته بگشاید و از او سبحانه وتعالی می‌خواهم که نصرت اهل قوت و قدرت و انسان‌های متقی و پاک را برای تان فراهم نماید! پرسش من خدمت شما این است که: بعضی از فروشگاه‌ها اقدام به نوعی از تبلیغات می‌کنند به این طریق که هرگاه یک خریدار جنسی را به قیمت 20 دینار خریداری کند، در این صورت خریدار به یک قرعه‌کشی مبهمی داخل می‌گردد تا جایزه به دست آورد.

پرسش این است که: آیا این اعلان به حرام داخل است؟ یا جواز دارد؟ اگر ثبت نام خریدار از طرف صاحب فروشگاه صورت گیرد، بدون این‌که خریدار بداند، آیا خریدار به حرام داخل می‌شود؟ یا صاحب اعلان به حرام گرفتار شده است؟  الله متعال به شما برکت دهد و ما را بر بیعت تان در بیت المقدس به زودی جمع نماید. بإذن الله!

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

قبلاً هم پاسخی در مورد چنین پرسشی به تاریخ 14/5/2007 م ارایه کرده بودیم که برای تان نقل می‌کنم: «بیع غرر باطل است، به این خاطر که جنس فروخته شده باید معلوم باشد. در صورتی‌که جنس معلوم باشد معامله صحت دارد، در غیر این صورت مجهول بودن جنس سبب باطل شدن معامله می‌گردد. اما حالاتی که شما ذکر نمودید در واقعیت‌های مختلف، متفاوت می‌باشد که احکام آن قرار ذیل است:

1-      در صورتی که فروشنده برای خریدار به یک اندازۀ معینی هدیه بدهد یا به صورت بخشش بیفزاید و یا مانند آن جایز است و این معامله درست می‌باشد و زیادتی‌که فروشنده برای خریدار داده است، تحت نام بخشش قرار گرفته و صحیح می‌باشد.

2-      گذاشتن هدیۀ مشخصی در یک جنس مشخص؛ قاشقی، ساعتی برای اطفال و... یا این‌که ورقی را بگذارد و در آن اسم جایزه نوشته باشد تا خریداری‌که آن را در بین جنس خود یافته است نزد تاجر برود و همان جایزۀ مشخص شده و یا نوشته شده بر ورق را تسلیم شود، این عمل جواز دارد و این معامله صحیح می‌باشد تا زمانی‌که جنس فروخته شده معلوم باشد، مثلاً: صندوق کلینکس که در داخل بعضی از قوطی‌های آن هدیه‌ای باشد، در این صورت معامله صحیح است، زیرا خریدار، مبلغ پولی را برای خریداری صندوق کلینکس پرداخته است و در داخل آن ساعتی یافته که به عنوان هدیه گذاشته شده و اگر نیافت هم چنین جایز می‌باشد؛ چرا که وی صندوق کلینکس را خریداری کرده و پول آن را پرداخته است و فروشنده مجبور نیست تا به وی هدیه بدهد؛ پس اگر چیزی در آن یافت جایز است و اگر چیزی هم در آن نیافت معامله جایز است.

3-      فروش صندوق قفل شده‌ای که مشخص نیست داخل آن چی می‌باشد، گاهی ممکن است خالی باشد یا چیزی در داخل آن باشد که بیشتر از قیمت پرداخته شده ارزش داشته باشد یا چیزی در داخل آن باشد که برابر با قیمت پرداخته شده باشد و یا هم کمتر از آن چه پرداخته است. در این صورت این بیع غرر است و چنین معاملۀ جواز ندارد.

4-      گذاشتن یک شماره در میان جنس مشخصی تا این‌که صاحب جنس توسط آن شماره در قرعه‌کشی جوایز داخل گردد، چنین عملی بیشتر به باب قمار داخل می‌شود، زیرا قمار آنست که شخص برنده از بازنده یا شخص کامیاب از شخص ناکام چیزی بگیرد و هر کاری‌که دو طرف معامله در آن به شکلی شریک باشند که کامیاب از ناکام چیزی بگیرد، در قمار داخل است.

اگر چند نفر با اوراقی بازی کنند، به این گونه که برنده از بازندگان چیزی بگیرد، این عمل قمار شمرده شده و حرام است. هرگاه دو نفر با هم در اسپ‌دوانی، بایسکل‌سواری یا با موتر مسابقه دهند و برندۀ مسابقه از بازنده چیزی بگیرد، این عمل قمار است. هرگاه ده نفر اسم‌های شان را بر یک ورق یا بر اعدادی بنویسند و سپس آن را در صندوق انداخته و یک ورق به صورت قرعه‌ بردارند و صاحب آن ورق از کسانی‌که اوراق‌شان در قرعه بالا نیامده چیزی بگیرد، این عمل قمار بوده و حرام است، به همین قسم دیگر موارد...

حالا می‌پردازیم به شماره‌هایی‌که در جنس فروخته شده گذاشته می‌شود تا بعد از آن شامل قرعه‌کشی گردد، اغلب فروشنده در زمان فروش جنس، قیمت جایزه را در حساب داخل می‌سازد. مثلاً جایزه‌ای که مورد قرعه‌کشی قرار می‌گیرد، قیمت آن یک هزار دینار است و شمارۀ آن «50»، این شماره را شخص فروشنده در میان هر ده هزار قوطی می‌گذارد، یعنی در این قوطی شمارۀ 1، در آن قوطی شمارۀ 2 و ..... تا 10000 که در میان آن شمارۀ 50 وجود دارد و شخص فروشنده قیمت جایزه (یک هزار دینار) را در نرخ تمام ده هزار قوطی داخل می‌نماید و عوض این‌که یک قوطی را به یک دینار بفروشد، آن را با زیادت ده قروش به فروش ‌می‌رساند و شخص فروشنده در زمان قرعه‌کشی بعد از فروش ده هزار قوطی در نرخ اجناس فروخته شده 10000 * ده قروش افزوده است، یعنی یک هزار دینار که عبارت از همان قیمت جایزۀ است که برای شخص برنده می‌دهد، در این صورت شخص برنده گویا جایزه را از سرمایۀ بازندگان شماره‌ها به دست آورده است، گرچه این قضیه به صورت واضح دیده نمی‌شود.

ممکن که یک شخص بگوید: اگر تاجری در میان اجناس خود شماره‌های گذاشته باشد تا مردم توسط آن شماره‌‌ها برندۀ جایزه شوند و در عین حال جنس خود را به قیمت عادی آن بفروشد تا خریداران را برای خرید جنس خود تشویق و ترغیب نماید و این تاجر از طریق تغییر نرخ‌ها، قیمت جایزه را در حساب داخل نسازد، در این صورت حکم آن چگونه است؟

اگر چه این کار احتمالی است که جایزه را بدون زیادت نرخ جنس، جهت تشویق خریداران بگذارد و این احتمال بسیار ضعیف می‌باشد، خصوصاً زمانی‌که جایزه بزرگ باشد، مانند قرعه‌کشی بر یک موتر یا مانند آن.

به هرحال، اگر برنده شدن شخص به حساب ارقام بازندگان ارتباط نداشته باشد، باز هم این عمل تحت امور مشتبهات داخل است.

نصیحت من به برادرانی‌که جنسی را خریداری می‌کنند، اینست که به مواردی‌که دربرگیرندۀ شماره‌های قرعه‌کشی باشد، اشتراک نکنند تا شامل قرعه‌کشی نشوند و شماره‌های موجود در جنس را از بین ببرند تا شیطان آنان را نفریبد که در قرعه‌کشی تلاش نمایند. 27 ربیع الآخر 1428 هـ.ق. برابر با 14 می 2007 م» پایان نقل قول.

چنانچه می‌بینید، آن‌چه به نظرم درست‌تر می‌رسد، این‌که فروشنده گاهی در نرخ اجناس، قیمتی را می‌افزاید تا حداقل عوض قیمت جایزه را حاصل کند که در این صورت برندۀ جایزه کسی است که جایزه را از همان پولی گرفته که صاحبان شماره‌های بازنده در قیمت اجناس به صورت زیادت متحمل شدند و آنچه من ترجیح می‌دهم، این‌که چنین معامله‌ای جواز ندارد و حداقل آن چنان‌که گفتم، در تحت امور مشتبهات داخل می‌شود و شخص مؤمن پرهیز می‌کند از آنچه در آن شک وجود داشته باشد.

امام ترمذی حدیثی را روایت نموده و آن را حدیث حسن صحیح می‌گوید از ابی الحوراء السعدی که گفت: برای حسن بن علی گفتم: چیزی از رسول الله صلی الله علیه و سلم حفظ ننمودی؟ وی گفت: از رسول الله صلی الله علیه و سلم این را حفظ نمودم که فرمودند:

«دَعْ مَا يَرِيبُكَ إِلَى مَا لَا يَرِيبُكَ فَإِنَّ الصِّدْقَ طُمَأْنِينَةٌ وَإِنَّ الْكَذِبُ رِيبَةٌ»

ترجمه: آنچه تو را به شک می‌اندازد، ترک کن و به سوی آن چیزی برو که تو را به شک نیندازد، قطعاً که صداقت سبب اطمینان و دروغ سبب شک و تردید می‌شود.

اما اگر شما مطمئن هستید که شخص فروشنده در نرخ اجناس به اندازۀ قیمت جایزه نمی‌افزاید و جایزه را همین قسم جهت رضای الله سبحانه وتعالی به مردم هدیه می‌دهد تا کالای آن ترویج پیدا کند! این موضوع دیگری است که نیاز به بررسی دیگری دارد!

امیدوارم که این پاسخ کافی برای پرسش شما بوده باشد و الله اعلم و احکم.

برادرتان عطاء بن خلیل أبوالرشته

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...

بیست سال اشغال، افغانستان را ویران نمود و سیاسیون دنمارک بی‌طرف نبوده‌اند!

  • نشر شده در دنمارک

بعد از بیست سال اشغال، ملت‌های محارب غربی به شمول دنمارک، افغانستان را ترک کردند. برای بیست سال دولت‌های غربی سبب قتل صدها و هزارها اطفال، زنان و مردان بی‌گناه شدند و کشور را بمباردمان و به ویرانه مبدل ساختند. جنگ به شکلی طراحی شده بود که گویا برای نجات مردم ‌افغان بخصوص زنان‌ افغان از تروریزم می‌باشد.

در این اشغال وحشیانه که دنمارک بخش آن بود، همراه با بارون‌های مواد مخدر و مولدین جنگ فاسد، با ایالات متحده همکاری نمود، زندان‌هایی برای شکنجه را ایجاد و جنایات جنگی وحشیانه را مرتکب شد. بیست سال جنگ برای مردم افغانستان کابوس طولانی وحشتناکِ بود که کشور را در باتلاق هرج و مرج تاریخی و بد‌بختی رها کرد. در عین زمان طالبان کنترول کامل کشور را بدست گرفتند، قسمی‌که قبل از 2001 میلادی انجام دادند.

دشوار است تا درک شود که چگونه اشتراک دنمارک در جنگ، افغانستان را در حالت بهتر قرار خواهد داد، در حالی‌که قبلاً سیاسیون دنمارک گزینه اشتراک در جنگ امریکا و ارسال جوانان، مردان و زنان دنمارکی را انتخاب نمودند تا به این هدف برایش بمیرند. حقیقت اینست که اشتراک دنمارک مرگ دوامدار خونین، تباهی و وحشتِ دولت را از خود به جا گذاشت!

تا هنوز میان سیاسیون دنمارک بازپرسی از وجدان خود وجود ندارد، اما در عوض، گستاخانه برای بازگویی رفتار خوب با زنان توسط طالبان را اصرار می‌ورزند تا اشتراک در جنگ را توجیه نمایند و چنان نشان دهند که از واشنگتن تماس گرفته شد، در حالی‌که تماس از کوپنهاگن اجرا می‌گردید! هم و نه میان رسانه‌های دنمارک باز پرسی از وجدان خویش وجود دارد که بدون نقد به حیث ‌میکروفون به دهل سیاسیون برای بیست سال گذشته رقصیدند. رسانه‌های دنمارکی که بر مبنای"آزادی بیان" تاسیس شدند، فراموش کرده‌اند که دنمارک به حیث بخشی از اشغال وحشیانه در کشتار گروهی مردم اشتراک کرده است و در عوض روایات نادرست را تایید کردند که دنمارک عساکرش را برای نجات زنان افغان برقه‌پوش فرستاده است.

هرچند، ابراز‌نگرانی سیاسیون دنمارک برای زنان ‌افغانستان نه تنها پوچ و بی‌معنی به نظر می رسد، بلکه ‌حالت فرهنگی مغرورانۀ آن‌هاست و زمانی آشکار می‌گردد که به ‌خاطر محدودیت آزادی زنان ‌مسلمان در دنمارک بالای قانون‌اساسی حمله گردد، در حالی‌که باعث بدنامی خودشان می‌گردد!

اشتراک دنمارک در اشغال ‌‌افغانستان در واقع لکۀ تاریخی‌ست که با گریز از مسؤلیت آن و تلاش برای عدم تمرکز بالای این موضوع اساسی کاملاً واضح می‌گردد که ما در حال حاضر شاهد دولت دنمارک و سیاسیون مسئول آن هستیم. برعلاوه، به عوض اعتراف به شکست و اشتباه تاریخی خود، سیاسیون تکرار می‌کنند که آن‌ها بیهوده بالای کشور بمباردمان نکرده ‌اند و عساکر ‌دنمارکی عبث کشته نشده ‌اند، احتمالاً تمام این تلاش‌های بیهوده و عبث برای فریب دادن خودشان است.

تاریخ تمام کسانی‌که در این جنگ ‌صلیبی خونین دست داشته اند را به حیث مجرمان جنگی شرور محکوم خواهد کرد که سزاوار اعدام در مظهر عام و مجازات شدید برای قتل گروهی اطفال، زنان و مردان ‌افغان‌ اند.

#Afghanistan #Afghanistanافغانستان#

دفتر‌مطبوعاتی‌حزب‌التحریر-‌دنمارک

مترجم: احمد احمدی

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه