چهارشنبه, ۲۶ صَفر ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۸/۲۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

با متحد ساختن پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی تحت حاکمیت خلافت اسلامی واحد؛ ضربۀ نهایی را به راج استعماری امریکای فروریخته وارد نمائید!

  • نشر شده در پاکستان

امروز هفتم محرم 1443هـ.ق/15 آگست 2021م مسلمانان غرق در خوشی گردیدند، زیرا مجاهدین افغان وارد کابل شدند؛ در حالی‌که امریکا با عجله منطقه را تخلیه کرده و دست نشاندۀ غربی‌اش "اشرف غنی" فرار نمود. در واقع؛ چند هزار مجاهد با امکانات اندک توانستند غرور قدرت استعماری سوم را پایمال نمایند؛ همان‌گونه که اجدادشان قبلاً اتحاد جماهیر‌شوروی و امپراتوری انگلیس را شکست دادند. حالا زمان آن رسیده تا قدرت منطقوی امریکا را به طور کامل چنان از ریشه خشک نمائیم که هرگز دوباره نتواند نمو کند؛ همان‌گونه که راج انگلیس و اتحاد جماهیر‌شوروی بعد از شکست نتوانستند.

ای مسلمانان پاکستان! حالا زمان آن رسیده تا ضربۀ نهایی را بالای راج استعماری امریکای فروریخته وارد نمائید! حالا زمان آن رسیده تا مانع پایپ لاین‌های تأمینی ALOC و GLOC گردید که از طریق آسمان و زمین ما می‌گذرد، زیرا آن‌ها مسیر حیات‌بخش برای قدرت منطقوی امریکای نفاق‌افگن به شمار می‌آیند. تا وقتی‌که حکام پاکستان مسیر‌های تدارکاتی امریکا را باز نگهدارند، حضور امریکای نفاق‌افگن باقی مانده و دوباره رشد می‌نماید.

حالا زمان آن رسیده تا پوست‌های جواسیس استخباراتی سفارت امریکا در اسلام آباد و قنسلگری آن در کراچی مسدود گردند. آن‌ها چشمان فضول هستند که 24 ساعت در روز و هفت روز در هفته بدون خسته‌گی باز اند؛ بدون این‌که به طور کامل سازمان‌های امریکا کور باشند. تا وقتی‌که حکام پاکستان موجودیت پوست‌های جاسوسی امریکا را اجازه دهند، ارتش مهم ما و ادارات استخباراتی، سازش خواهند کرد و با این کار امریکا را قادر می‌سازد تا در منطقه باقی بماند.

حالا زمان آن است تا روند مذاکرات میان امریکا، همدستان آن و مجاهدین افغان توقف یابد. روش انحراف کننده کفار این است تا برای مسلمانان پشنهاد مذاکره داده و بالای آن‌ها ضربه سیاسی خود را وارد و کسب امتیاز نماید؛ وقتی‌که آن‌ها درک کردند که امت اسلامی می‌توانند تمام قدرت خود را در میدان نبرد بدون کدام امتیاز و خسارت واحد سازند. تا وقتی‌که حکام پاکستان روند مذاکرات را تسهیل بخشند، روش کفار این است؛ بعد از این که از دروازه جلو ترک کردند، دوباره از دروازه عقب بر می‌گردند.

حالا زمان آن رسیده تا ضربۀ نهایی را بالای راج استعمار‌گر امریکای فروریخته وارد نمائید و تقاضای ما از تمام متحد‌های نظامی و اقتصادی با امریکا این است تا این رابطه را خاتمه بخشند؛ زیرا امریکا دشمن آشکار مسلمانان و اسلام است که در دشمنی‌اش با اسلام، دیگران را حمایت می‌کند. ما باید خود را از گناه این حکام دور سازیم تا این‌که از قهر و جزای الله سبحانه و‌تعالی نجات یابیم. الله سبحانه و‌تعالی فرموده است:

﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمْ اللَّهُ عَنْ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الظَّالِمُونَ﴾ ]ممتحنه:9[

ترجمه: الله فقط شما را از دوستی با کسانی نهی می‌کند که در کار دین با شما جنگیدند و از دیارتان بیرون راندند و در بیرون راندنتان به یکدیگر کمک کردند تا (به خاطر این سختگیری) با آنان دوستی کنید. و تنها کسانی‌که با آنان دوستی کنند، ستمکارانند.

ای مسلمانان ارتش مسلح پاکستان و مجاهدین! پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی را تحت حاکمیت دولت خلافت متحد سازید! این را بدانید که مرز‌ها میان دولت‌های مسلمان آثار استعمار‌گران است تا ما را ضعیف، متفرق ساخته و بالای ما تسلط یابند؛ در حالی‌که قدرت ما تنها در وحدت ما به حیث دولت واحد تحت پرچم اسلام نهفته است. در منطقه ما خط دیورند افغانستان را کوچک و ضعیف ساخته و همواره در معرض تجاوز، اشغال و نفوذ توسط دشمنان اسلام قرار داده که قبل از سال 1989 روسیه و یا هند بود و از 2001 بدین سو ایالات متحده این کار را کرد. این خط دیورند است که مسلمانان عزیز افغانستان را از طریق بازی‌های بزرگ سیاسی، دسیسه‌ها و بازی دو جانبه در منطقه مهاجر ساخت و صد‌ها هزار آن شهید گردید. این خط دیورند است که میان مسلمانان دشمنی، بدگمانی و خشم را به میان آورد و آن‌ها را متفرق ساخت تا این‌که کفار بتوانند میان‌ها مانند شیاطین از شمال، جنوب، شرق و غرب رخنه کنند.

راه درست برای جلوگیری از داخل شدن دشمن در خاک خود ابتدا این است که پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی را تحت حاکمیت دولت اسلامی خلافت متحد سازیم. در واقع قدرت ما متکی بر اتحاد و وابسته‌گی با دشمنان مسلمانان نیست؛ اگر آن چین در شرق باشد و یا امریکا در غرب. قدرت ما تنها در وحدت امت محمد صلی الله علیه و‌سلم برای رضایت الله سبحانه‌و تعالی نهفته است، مانند یک برادر و یک دولت. با یک ارتش مسلح و اقتصاد واحد تحت دولت خلافت که توسط تمام احکام الله سبحانه وتعالی حاکمیت کند. الله سبحانه و‌تعالی فرموده است:

﴿الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا﴾ ]نسا:139[

ترجمه: همان کسانی‌که کافران را به جای مؤمنانْ سرپرست و دوست خود می گیرند، آیا عزت و قدرت را نزد آنان می‌طلبند؟ یقیناً همه عزت و قدرت فقط برای الله است.

حالا مکلفیت شما‌ست تا با متحد ساختن ارتش، خط دیورند را از هم بشکنید که شما را نزد دشمن متفرق و ضعیف ساخته است و در یک صف مانند برادر هم‌دیگر علیه امریکا و هند قیام کنید؛ همان‌گونه که قبلاً در مقابل جماهیر شوروی انجام دادید.

به خواسته‌های بین‌الملل و یا به اعلان به رسمیت شناختن مزدوران استعماری مانند مذاکرات توجه نکنید. در واقع تمام خواسته‌های آن‌ها دامی است که از وحدت امت اسلامی جلوگیری کند و شما می‌توانید با زحمت، خون، جنگ و اسلحه‌های فولادین در جهاد فی‌سبیل الله بالای آن‌ها غالب گردید. نظم بین‌المللی نظم دولت‌های جنایت‌کار در زمان ما‌‌ست که بی‌رحمانه بیش‌ترین نقاط جهان را از امریکای لاتین الی جنوب شرقی آسیا استثمار نموده اند. این نظم توسط اجداد شیطان‌صفت حکام غربی فعلی ساخته شده تا مانع پیش‌روی بی‌حد و مرز دولت خلافت گردد، وقتی‌که ارتش دولت خلافت نزدیک دروازه‌های پایتخت شهر‌های غربی گردید. این همان نظم ظالم صلیبی‌ست که برای مدت طولانی با وجود موجودیت میلیون‌ها مسلمان و ارتش قوی مانع آزادی سرزمین مقدس فلسطین، کشمیر اشغال شده و دیگر سرزمین‌های اشغال شده مسلمانان گردیده است. امروز به برکت دین حق امت اسلامی منابع سرشار و قدرت انسانی را در اختیار دارد تا این نظم فاسد را از هم بپاشد و برای بشریت آرامش مورد نیاز آن‌ها را فراهم سازد. و مطابق اوامر الله سبحانه و‌تعالی نظم ناب اسلامی را تأسیس خواهد نمایند؛ همان‌گونه که در زمان خلافت برای قرن‌ها، بشریت را به رفاه و آسایش رساند.

خیانت، دروغ، دسیسه و فریب حکام فعلی مسلمانان دیگر بس است. در واقع آن‌ها بار اضافیِ است که حالا باید توسط دستان شما دور گردد. حزب‌التحریر را برای تأسیس دولت خلافت بر منهج پیامبر صلی الله علیه و‌سلم نصرت دهید تا قدرت نظامی امت و منابع اقتصادی واحد کرده و راج استعماری امریکای فروریخته را از هم بپاشد و در منطقه چنان دولت خلافت را تأسیس نماید که یگانه دولت پیشتار در جهان گردد. الله سبحانه و‌تعالی فرموده است:

﴿إِن يَنصُركُمُ ٱللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُم وَإِن يَخذُلكُم فَمَن ذَا ٱلَّذِي يَنصُرُكُم مِّن بَعدِهِ وَعَلَى ٱللَّهِ فَليَتَوَكَّلِ ٱلمُؤمِنُونَ﴾ ]آل عمران:160[

ترجمه: اگر الله شما را یاری کند، هیچ کس بر شما چیره و غالب نخواهد شد و اگر شما را واگذارد، چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد داد؟ و مؤمنان باید فقط بر الله توکل کنند.

#Afghanistan #أفغانستان #Afganistan

حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: عبدالله صالحی

ادامه مطلب...

حکام پاکستان تحت نام "شریک قدرت" تلاش دارند تا ساختار دولت استعماری را در افغانستان از غرق شدن نجات بخشند

  • نشر شده در پاکستان

به تاریخ 16 آگست 2021 عمران خان نشست اضطراری کمیته امنیت‌ملی را در باره افغانستان برگزار کرد که درین نشست وزرای فدرال و فرمانده‌های ارتش مسلح پاکستان شرکت نمودند؛ گویی این‌که تصمیم سیاست خارجی مستقل گرفته ‌می‌شود. اعلامیه‌ای که بعد از جلسه نشر گردید، کاملاً مشابه با اعلامیه زلمی خلیلزاد نماینده ویژه امریکا در افغانستان بود که به تاریخ 13 آگست بعد از جلسه قدرت‌های بین‌الملل در دوحه-قطر نشر گردید. در آن اعلامیه پنج مورد برای طالبان پیشنهاد شده بود که مشروط بر قرض‌های مالی و به رسمیت شناختن حکومت طالبان توسط جامعه بین‌الملل ‌می‌گردید. این تقاضا‌‌ها شامل تشکیل یک حکومت همه شمول، حکومتی‌که نماینده‌گی از دموکراسی نماید، تضمین حقوق بشر غربی برای زنان و اقلیت‌‌ها، تضمین عدم استفاده از خاک افغانستان علیه کشور‌های دیگر و مطابعت و پیروی از قوانین بین‌الملل (که اساساً تأمین اولویت غرب است) ‌می‌گردد. اشتراک کننده‌‌ها در جلسۀ شورای امنیت ملی دوباره تأیید نمودند که پاکستان "به همکاری‌اش با جامعه بین‌الملل و تمام نماینده‌های افغان ادامه خواهد داد تا به یک راه‌حل سیاسی جامع برسند" و این اقدام را به نماینده‌گی از تمام اقوام افغان "راه پیشرفت" مسمی کردند. در واقع رهبری سیاسی و نظامی پاکستان خواست‌های امریکا را تأمین ‌می‌نمایند و بالای طالبان فشار ‌می‌آورد تا "خاک افغانستان توسط گروه‌های تروریستی علیه هیچ کشوری استفاده نگردد". در حقیقت آن‌‌ها به جز از اجیر‌های تسهیل کننده برای غرب چیزی بیش نیستند. به همین دلیل هنگامی‌که مقاومت افغان، کابل را آزاد ‌می‌کردند، رهبری پاکستان طالبان را هشدار داد که کابل را "با زور" آزاد نکنند و بالای طالبان فشار ‌می‌آورد تا با مزدور امریکا به طور کامل در قدرت شریک و شامل نظام طاغوتی دموکراسی گردد.

رژیم بجوا-عمران به حیث اجیر تسهیل کننده به کاخ سفید و پنتاگون شب و روز تلاش دارد تا نفوذ امریکا را در منطقه تأمین بخشد. در حالی‌که فعلاً نیاز  است حصار خط دیورند برچیده شده، خطوط اکمالاتی هوایی و زمینی امریکا قطع و مراکز جاسوسی مأموریت‌های سیاسی امریکا مسدود گردد و تنها با بعضی اقدام اساسی پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی را تحت دولت خلافت واحد، متحد سازد. اما این واضح است که رژیم بجوا-عمران مایل به تأمین منافع بادار‌های صلیبی‌اش ‌می‌باشد که برای انگیزه دادن مسلمانان پاکستان و ارتش مسلح آن برای وحدت مسلمانان بی‌نهایت فاصله دارد. این رژیم از ترک امریکا در افغانستان ناراض است و هنگامی‌که تعداد نیرو‌های امریکا بیش‌تر بود، تقاضای مذاکره را داشت تا این که طالبان حضور گسترده امریکا را قبول نمایند. در واقع اشخاص مخلص و با خرد واضحاً ‌می‌توانند درک کنند که رژیم بجوا-عمران قوی‌ترین ستون برای تأمین منافع امریکا در منطقه است. بایدن اطمینان کامل به وفاداری رژیم بجوا عمران داشت و به همان دلیل نیرو‌هایش را از افغانستان خارج نمود و این را ‌می‌دانست که حکام پاکستان زمینۀ به دام افتیدن طالبان را در مذاکرات به رهبری امریکا، نظم استعماری بین‌الملل و دخالت غرب مهیا ‌می‌سازد که به این ترتیب در مرز‌های مشخص دولت-ملت گیر خواهند ماند.

ای ارتش مسلح پاکستان! آزادی کامل و واقعی کابل از اشغال امریکا تنها در صورت میسر است که راولپندی و اسلام آباد از نفوذ امریکای استعمار‌گر پاک‌سازی گردند. ختم راج استعماری امریکا در منطقه در توان شما و اعمال نهفته است که الله سبحانه و‌تعالی اختیار کامل انجام آن را داده است و این را بدانید که در آخرت در این مورد سوال ‌می‌شوید. شما کسانی هستید که ‌می‌توانید جزر و مد تاریخ را به سوی اسلام تغییر دهید؛ همان‌گونه که قبلاً تغییر داده شد. حزب‌التحریر به رهبری امیر جهانی شیخ عطا بن خلیل ابورشته با پلان کامل آماده است؛ پس، برای تأسیس خلافت بر منهج پیامبر صلی الله علیه و‌سلم نصرت دهید که فوراً دولت‌های فعلی را تحت نظام اسلام وحدت ببخشد و حاکمیت جهانی اسلام را احیا نماید؛ همان‌گونه که در گذشته برای قرن‌‌ها حاکم بود. الله سبحانه و‌تعالی فرموده است:

﴿إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ﴾ ]آل عمران:175[

ترجمه: در حقیقت این شیطان است که دوستانش را (با شایعه پراکنی و گفتار وحشت زا، از رفتن به جهاد) می‌ترساند؛ پس اگر مؤمن هستید از آنان نترسید و از من بترسید.

#Afghanistan  #Afganistanأفغانستان#

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: عبدالله صالحی

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش:

السلام عليكم ورحمة الله وبركاته!

از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که برای‌تان پاداش خیراعطاء کرده و اسلام و مسلمانان را در دستان‌تان نصرت و پیروزی نصیب فرماید! پرسش‌ام این است: آیا حمل دعوت فرض کفایه است و یا فرض عین؟ و آیا حمل دعوت به صورت گروهی دارای ماهیتی مشابه حمل دعوت به صورت فردی می‌باشد یا خیر؟ الله سبحانه وتعالی در علم و بزرگواری‌تان برکت بیشتری دهد.

پاسخ:

وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!

اول: کار و تلاش برای اقامۀ خلافت تازمان اقامۀ آن و تلاش برای از سرگیری زندگی اسلامی تا زمانی‌که از سرگرفته شود، فرض است. اما این در حالی است که این کار تنها نتیجۀ عمل کتلوی سازمان‌یافته می‌باشد؛ به این معنی که موجودیت یک مسلمان در کتله‌ای که برای از سرگیری زندگی اسلامی تلاش می‌نماید، فرض می‌باشد و این فرضیت کفایه بوده و تا زمان از سرگیری زندگی اسلامی، به وسیلۀ اقامۀ خلافت اسلامی، از ذمۀ هیچ مکلف توانایی ساقط نمی‌گردد.

دوم: این‌که فرضیت کار و تلاش برای برپایی خلافت بنابراین فرمودۀ الله سبحانه و تعالی می‌باشد:

﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ [آل عمران: 104]

ترجمه: باید از میان شما گروهی باشند که پیوسته به سوی خیر دعوت داده، امر به معروف و نهی از منکر کنند، این‌ها همان رستگاران اند.

در کتاب "التعریف" در ارتباط به تفسیر این آیه چنین آمده است: «...الله سبحانه وتعالی در این آیه مؤمنین را مأمور ساخته است که از میان شان یک گروه سازمان یافته شکل یابد، تا به انجام این دو عمل به پردازند:

  • دعوت به سوی خیر، یعنی دعوت به سوی اسلام.
  •  امر به معروف و نهی از منکر.

 این امر الله سبحانه و تعالی به تشکیل گروه سازمان‌یافته، تنها یک طلب محض است، اما قراینی موجود است که این طلب را جازم و قطعی می‌گرداند؛ مأموریتی‌که این آیه برذمۀ یک گروه سازمان‌یافته قرار داده و عبارت از دعوت به سوی اسلام و امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد، بر تمام مسلمانان فرض است که به ادای آن به پردازند؛ چنان‌چه آیات بسیاری اند که این فرضیت را ثابت می‌سازد و از جمله احادث دال بر آن این فرموده رسول الله صلی الله علیه و سلم است:

«وَالَّذِي نَفْسِي بيَده لَتَأْمُرُنَّ بالْمَعْرُوفِ وَلَتَنْهَوُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ أو لَيُوشِكَنَّ اللَّهُ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عِقَاباً من عِنْده ثُمَّ لَتَدْعُنَّهُ فَلاَ يَسْتَجِيبُ لَكُمْ» (رواه أحمد)

ترجمه: قسم به آن ذاتی‌که جانم در دستان اوست، شما یا امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید و یا در غیر آن الله سبحانه وتعالی بزودی برشما عذابی را سرازیر می‌کند، که در آن هنگام هرچند الله سبحانه وتعالی را به خوانید، استجابت تان نمی‌کند.

روایاتی مانند این فرمودۀ رسول الله صل الله علیه و سلم قرینه براین است که این طلب الله سبحانه و تعالی یک طلب جازم بوده و امری است که بیانگر وجوب می‌باشد...»(منبع: کتاب "التعریف")

سوم: این‌که اقامۀ خلافت از این‌جهت فرض کفایه می‌باشد که در این آیه کلمۀ (منکم... ازمیان شما..)، به کار رفته است، که به این معنی می‌باشد: باید گره سازمان‌یافته از میان شما به سوی اسلام دعوت نماید، که به دلیل چنین کاربردی فرضیت مبتنی بر کفایت است. همان‌طور کلمۀ (الخیر) در جملۀ (یدعون إلی الخیر) به الف و لام (ال) معرفه شده است که معنی عموم را افاده کرده و بنا بر آن مراد از خیر کل اسلام و در رأس آن دولت می‌باشد. ...

چهارم: واقیعیت و چگونه‌گی فرض کفایه این‌گونه می‌باشد...

أ- در جلد سوم کتاب شخصیت اسلامی در مبحث واجب چنین آماده است: «اما فرض از لحاظ اداء و پرداخت به آن، به دو نوع می‌باشد: فرض عين و فرض كفايه. از لحاظ حکمی در حتمی بودن ادای هردو نوع آن فرقی وجود ندارد. هردو نوع در رساندن وجوب و الزامیت  یکسان می‌باشند. طلب هردو نوع در ادای طلب جازم و قطعی می‌باشد. لیکن فرق میان این دونوع، براین است که فرض عین اداء حکم‌اش را از شخص خود هر فرد طلب می‌نماید، وفرض کفایه از مجموع مسلمانان، که در این صورت اگر به اداء آن فرض کفافی بود، آن فرض شکل یافته و اداء گردیده است، تفاوتی ندارد که به اداء آن همه سهیم بوده و یا این‌که توسط تعدادی انجام شده است و اگر به اداء آن کفافی وجود نداشت، تا شکل یافتن و اداء شدن آن، وجوب اداء آن بر ذمۀ همه می‌باشد.»

ب- هم‌چنان در جلد سوم کتاب شخصیت اسلامی نیز چنین آمده است: «گذشته از این‌که برپایی حاکمیت اسلام و حمایت از اساسات و حیثیت مسلمانان، بر ذمۀ مسلمانان فرضی در گرو نصب خلیفه می‌باشد، در ثبوت فرضیت نصب خلیفه بر مسلمانا، برای اقامۀ احکام اسلام و حمل دعوت آن، در نصوص صحیح شرعی هیچ شبهه‌ای وجود ندارد؛ مگر همین‌که این فرض فرض کفایه بوده و به اقامۀ آن توسط تعدادی، فرض شکل یافته و از ذمۀ بقیه ساقط می‌گردد و اگر آن تعداد توان اقامۀ آن را نداشتند، ولو که برای اقامۀ آن تلاش‌های انجام داده و در حال پرداختن به اعمالی باشند که منجر به تأسیس آن می‌شود، تا زمانی‌که مسلمانان بدون خلیفه باشند فرضیت آن بر ذمۀ هر فرد مسمان باقی می‌ماند.»

ج- در كتاب الفكر الاسلامي چنین آمده است: «... فرض: عبارت است از خطاب شارع  متعلق به طلب جازم فعل. یعنی شارع فاعل فعل را خطاب قرار داده و از آن انجام فعل را به طور قطعی و جازمی طلب می‌نماید. مانند این فرموده الله سبحانه وتعالی: ﴿أَقِيمُواْ الصَّلاةَ...؛ نماز را برپای دارید..﴾، ﴿انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ..(همه‌گی) سبک‌بار و گران‌بار عازم (میدان جهاد) شوید و با اموال و جان‌های خود در راه الله (سبحانه وتعالی) جهاد(قتال) کنید.. و مانند این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم: «إِنَّمَا جُعِلَ الْإِمَامُ لِيُؤْتَمَّ بِهِ.. امام برای این است که از آن پیروی شود»، «مَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة...؛ هرگاه کسی در حالی بمیرد که بیعتی در گردن ندارد مرگش بسان مرگ در روزگار جاهلیت می‌باشد.»

 تمام این نصوص خطاب شارع  متعلق به طلب جازم فعل بوده، شارع فاعل فعل را مخاطب قرار داده و از آن انجام فعل را به طور قطعی و جازمی طلب نموده است؛ چیزی‌که  بیان‌گر جازمیت این طلب شارع می‌باشد، قرینه‌ای است که در ارتباط به این طلب آمده و آن را جازم قرارداده است، پس بر این اساس اجابت چنین طلبی واجب می‌باشد. ...

بنابراین درست نیست که گفته شود، فرض کفایه حکمی می‌باشد که اگر تعدادی اقدام به اداء آن نمودند، از ذمۀ بقیه ساقط می‌گردد؛ بلکه فرض کفایه حکمی می‌باشد که اگر تعدادی آن را اداء کردند، از ذمۀ بقیه ساقط می‌گردد، که در چنین صورتی سقوط آن از ذمۀ بقیه یک امر واقعی می‌باشد؛ چون کاری‌که مطلوب بوده انجام شده، و دیگر چیزی برای انجام باقی نمانده است. این است فرض کفایه که بدون هیچ تفاوتی در فرضیت بسان فرض عین است. ...»

امید وارم که بیان موضوع همین‌قدر کافی باشد. الله سبحانه وتعالی برترین دانایان و حکیمان است.

برادرتان عطاء بن خليل أبوالرشته

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب عبدالکریم زید

پرسش

السلام علیکم  و رحمت الله و برکاته!

آیا بانک‌های اسلامی در طولکرم و شهرهای کرانۀ غربی مطابق به شریعت اسلامی عمل می‌کنند؟ آیا جائز است که پول‌های خود را در این بانک‌ها به ودیعت گذاشت و یا این‌که این نام‌ها تنها برای سرپوش گذاشتن بالای اعمال ربوی و سودی است؟ چگونه در این خصوص مطمئن شویم؟

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

اول: قبلا مثل این سوال را بیش‌تر از یک مرتبه به تاریخ‌های ۲۰ اگست ۲۰۱۰ م و ۵ می ۲۰۱۱ م جواب داده بودیم و این‌جا آنچه برای پاسخ شما لازم است از آن‌جواب‌ها ذکر می‌کنیم: «شکی نیست که معاملات و عقود در اسلام ساده، واضح، آسان و مشخص و در شریعت اسلام به صورت واضح بیان شده است:

- مثلاً بائع هر کالای را که می‌فروشد لازم است که مالک آن بوده و آن را برای فروش عرضه و مشتری آن را ببیند، اگر مشتری آن را پذیرفت عقد تمام شده و اگر نپذیرفت کالا در نزد صاحب خود باقی می‌ماند؛ در صورتی‌که بائع مالک کالا و جنس نباشد به دلائل ذیل فروش آن صحت ندارد:

از حکیم ابن حزام روایت شده است که گفته است: «قُلْت: يَا رَسُولَ اللَّه يَأْتِينِي الرجُلُ يَسْألَنِي الْبَيْعَ لَيْسَ عِنْدِي مَا أَبِيعُهُ مِنْه، ثُم أَبِيعُهُ مِنْ السُّوق»؛ گفتم: یا رسول الله مردی در نزدم آمد از من خواست تا چیزی را برایش بفروشم که در نزدم نبود، من هم از بازار چیزی را برایش به فروش رساندم. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «لا تَبِعْ مَا لَيْسَ عِنْدَكَ»؛ مالی‌که در نزدت نیست به فروش نرسان! این حدیث را احمد روایت کرده است.

از عمربن شعیب از پدرش و از جدش روایت است که گفت رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: «لَا يَحِلُّ سَلَفٌ وَبَيْع، وَلَا شَرْطَانِ فِي بَيْع ، وَلَا رِبْحُ مَا لَمْ تَضْمَنْ ، وَلاَ بَيْعُ مَا لَيْسَ عندک»؛ شرط پیش‌پرداخت قرض و بیع و تعیین دو شرط در یک بیع جائز نیست و هم‌چنان فائدۀ آنچه که هنوز به دست نیامده و هم‌چنان فروش آنچه که در نزد تو نیست جائز نمی‌باشد.

مثلاً اگر خلیفه می‌خواست که ملکیت عامه را برای مردم توزیع نماید و یا می‌خواست مواد غذائی را از ملکیت دولت برای مردم توزیع کند و هر شخص سهم خود را دانست که چی قدر می‌شود در این صورت جائز نیست که سهم خود را قبل از این‌که از دولت تسلیم شود به فروش برساند؛ این چیزی است که اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم بر آن عمل کرده اند.

مالک از نافع تخریج نموده که حکیم بن حزام مقدار از مواد غذائی را که عمر ابن خطاب رضی الله عنه برای مردم در نظر گرفته بود، طلب خریداری کرد و حکیم بن حزام قبل از این‌که آن را تسلیم شود به فروش رساند، این خبر به عمر ابن خطاب رسید و عمر ابن خطاب آن را رد کرده و گفت: «لا تَبِعْ طَعَاما ابْتَعْتَه حَتى تَسْتَوْفِيَهُ»؛ طعامی‌که در نزدت نیست تا زمانی‌ به دست نیاوردی به فروش نرسان!

هم‌چنان مالک تخریج نموده که برایش خبر رسید که یک مقدار چک‌هایی‌که در زمان مروان ابن حکم از مواد غذائی به دست آمده بود، مردم این چک‌‌ها را قبل از این‌که تسلیم شوند در بین‌شان خرید و فروش کردند، ناگهان زید ابن ثابت و مرد دیگری از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم بر مروان ابن حکم داخل شدند و گفتند: «آیا بیع سودی را حلال می‌دانی مروان؟ مروان گفت: پناه می‌برم به الله این چی سخنی است که شما می‌گوئید؟ گفتند: مردم این چک‌ها را قبل از تسلیمی در بین‌شان خرید و فروش کردند، سپس مروان ابن حکم محافظین را فرستاد و از مردم گرفت و به صاحبانش بر می‌گرداند.»

- اما در سرزمین‌های اسلامی نهادهای ایجاد شده که با شریعت حیله می‌کنند و تنها نام شان را اسلامی گذاشتند، مثل بانک‌های اسلامی. این بانک‌ها با حرام تعامل می‌کنند، اما نه به روش سودی، بلکه این بانک‌ها به روش دیگری با حرام‌ها تعامل می‌کنند:

الف- مثلاً وقتی به بانک مراجعه می‌کنی وخواهان قرض می‌شوی، قرض با مقدار فائدۀ مشخص برایت می‌دهد و وقتی به بانک اسلامی مراجعه کنی و قرضی را بخواهی این بانک هم قرض را بدون زیادت برایت نمی‌دهد، زیرا او بانک است؛ نه یک موسسۀ که مردم را به رضای الله مساعدت کند و این بانک نیز زیادت را می‌خواهد، اما این زیادتی‌که بانک اسلامی می‌خواهد مثل سائر بانک‌های عادی نیست؛ زیرا نام این بانک اسلامی و تعامل و معامله‌اش با سود حرام، که حرمت آن واضح باشد، نمی‌باشد؛ حرام واضحی‌که عامۀ مردم حرمت آن را بداند. بانک اسلامی برای متقاضی می‌گوید چرا قرض می‌گیری؟ متقاضی می‌گوید قرض می‌گیرم تا موتر و جنس دیگری خریداری کنم، اما پول آن را ندارم، بانک در جواب می‌گوید؛ خیلی خوب، ما موتر و یا جنس را برایت خریداری می‌کنیم و پول آن را نقدا پرداخت می‌کنیم و با اقساط برایت با این مقدار زیادت به فروش می‌رسانیم و به این صورت توافق با متقاضی قبل از آن‌که جنس را بانک خریداری کند، صورت می‌گیرد؛ یعنی فروش بین بانک و بین متقاضی با اقساط صورت می‌گیرد و به این صورت عقد منعقد می‌شود و مشتری در حالی ملزم قرار می‌گیرد که هنوز بانک جنس را خریداری نکرده و در نتیجه متقاضی ملزم است که آن موتر را بعد از آن‌که بانک خریداری می‌کند، خریداری نماید؛ یعنی عقد بیع قبل از مالکیت بانک انجام می‌شود. پس بعد از این‌که بانک آن موتر را خریداری و برای متقاضی و یا مشتری عرضه می‌کند، مشتری صلاحیت ندارد که این بیع را رد کند. بناءً این بیع مالا یملک؛ یعنی بیع چیزی است که در مالکیت شخص قرار ندارد که این گونه بیعی شرعاً جائز نمی‌باشد؛ اما در صورتی‌که بانک دارای بازار موترها باشد که مالکیت آن موترها را خودش داشته باشد که این موترها را به مردم عرضه کند و برای هرکسی‌که می‌خواهد به قسط بفروشد، در این صورت بیع آن صحیح است؛ مگر بانک در ظاهر تاجر نیست؛ بلکه او بانکی است که می‌خواهد از اموالی‌که پرداخت می‌کند، فایده به دست بیاورد؛ پس در بدل این‌که زیادت سودی بخواهد که نام اسلامی با آن تطابق ندارد، این زیادت را از طریق معاملۀ غیر شرعی می‌گیرد و این بیع مالی است که بانک آن را مالک نمی‌باشد که این‌گونه بیع در اسلام حرام است.

ب- مالکین این بانک‌ها این بیع را مرابحه می‌گویند؛ در حالی‌که این چنین نیست، بیع مرابحه شرعاً بیعی است که شخص مالک جنس بوده و آن را برای بیع عرضه کند و مشتری با بایع  بر قیمتی چنه زنی کند؛ اما بایع برای مشتری بگوید که من این جنس را به این قیمت خریداری نمودم و بعد از آن موافقت بر قیمتی صورت گیرد که بایع آن را خریداری نموده و مقدار فایدۀ نیز بر آن تعیین شود و طوری‌که در این معامله جنس مورد معامله، مال مملوک بایع است که در زمان عرضه بر مشتری وجود دارد و واضح است که این شکلی است که بانک اسلامی و یا موسسات مشابه آن به این شکل معامله نمی‌کنند.

ج- بعضی اوقات این معامله را وعده به فروش می‌گویند، نه فروش، که این نام‌گذاری نیز یک مغالطه و قول نادرست است؛ زیرا وعده به معامله الزامیت ندارد؛ اما درمعاملۀ بانک الزامیت وجود دارد؛ چنان‌که عقد قبل از مالکیت بانک بر مال منعقد می‌شود. بناءً وقتی بانک بر موتر مورد معامله مالکیت پیدا کرد، متقاضی گفته نمی‌تواند که من نمی‌خواهم این موتر را خریداری کنم، زیرا عقد قبل از خرید موتر تکمیل شده است و مشتری ملزم دانسته می‌شود؛ بناءً این وعده نیست، اما در وعده به خرید و فروش طبعی است که شخص الزامیت به انعقاد عقد ندارد.

وعده هیچ یک از طرفین را ملزم نساخته بلکه عقد با ایجاب و قبول الزامیت را به بار می‌آورد، اما در این مثال عقد بین شخص و بانک تمام شده و شخص در برابر بانک ملزم دانست می‌شود، پس بیع عملاً در بین بانک و شخص قبل از حیازت بانک بر موتر صورت گرفته است و شخص نمی‌تواند با حیازت بانک بر موتر بیع را رد کند و این خلاف احکام شرعی است که در خصوص بیع در اسلام آمده است.

د- بعضی اوقات به این‌گونه بیع شراء و یا خرید را اطلاق می‌کنند، نه بیع. این طیف از مردم می‌گویند در این صورت شخص برای بانک می‌گوید؛ برایم موتری به فروش برسان، این قول نیز یک قول غلط می‌باشد، زیرا این نوع معامله به این صفتی‌که ایشان می‌گویند وکالت می‌باشد؛ یعنی مشتری صراف را وکیل ساخته تا برایش موتری به مبلغ مشخص در برابر اجرت معین خریداری کند؛ مانند وکیل به خرید؛ اما بیعی‌که در بین بانک و مشتری صورت می‌گیرد، به این شکل نمی‌باشد؛ زیرا موتر به نام بانک ثبت می‌شود. پس در اصل بانک است که به صفت مشتری موتر را از موتر فروشی خریداری می‌کند و بانک است که موتر را به قسط بالای شخص به فروش رسانده و موتر به نام بانک ثبت می‌ماند و حتی مشتری قیمت مشخص موتر را به صورت قسطی برای بانک پرداخت می‌کند و بنام مشتری ثبت نمی‌شود و صراف که در برابر اجرت مشخص وکیل شخص در خرید است، وکیل گفته نمی‌شود و این صورت از تمام جوانب‌اش وکالت گفته نمی‌شود، اگر شخص از لحاظ مالی قادر می‌بود و صراف را به صفت وکیل انتخاب می‌کرد تا برایش موتری خریداری کند، به بانک مراجعه نمی‌کرد؛ مخصوصاً وقتی‌ صراف از بانک در خرید موتر مسلکی‌تر و مزدش کم‌تر باشد. بناءً نام‌گذاری بیع در این صورت جائز نیست.

خلاصه این‌که این نوع معامله شرعاً جائز نیست.

مرا تحلیل یکی از این مردم در خصوص بانک‌های اسلامی متعجب ساخته است، این شخص گفته که بانک‌‌های معمولی مال‌های مردم را جمع می‌کنند و معامله سودی برای‌شان هیچ قابل ملاحظه نیست، اما مردم متدین باقی می‌مانند که معاملۀ سودی نمی‌کنند و اموال این مردم متدین از بانک‌های معمولی بیرون می‌ماند، بناء بانک‌های اسلامی در کمین شکار مال‌های متدینین است که به طریق دیگری‌که مردم حرمت آن را نمی‌داند، استفاده می‌کنند و این استفاده به طریق معاملۀ غیر شرعی که قناعت دادن اشخاص سطحی‌نگر مبنی بر حرمت این معامله سخت بوده و این معامله مانند سود است؛ اما مانند سود واضح نیست، بلکه بسیاری از مردم متدین گمان می‌کنند که این معامله جواز دارد.» پایان.

دوم: اما در مورد سوال شما در خصوص گذاشتن مال به طور امانت در نزد بانک باید گفت که مثل این سوال را قبلاً به تاریخ ۱۴ اوکتبر ۲۰۱۲ م جواب داده بودیم که متن آن چنین است: «وسیله به سوی حرام حرام است و این قاعده بر هر عملی تطبیق می‌شود، خواه این عمل فردی باشد که توسط یک نفر انجام داده شود و خواه از دو طرف انجام شود و یا عقدی از عقود باشد. تفاوت این است که هرگاه به تنهائی شخص عملی را انجام دهد که منجر به حرام شود، شخص از آن مسئول است و وقتی دو طرف عقد عملی را انجام دهند که منجر به حرام شود، گناه بر هردو واقع می‌شود.

در خصوص گذاشتن پولت در حساب جاری بدون فائدۀ سودی باید گفت: اگر گمان غالب بر این بود که بانک حساب جاری‌ات را در معاملات سودی استفاده می‌کند، پس جائز نیست که این امانت را در حساب جاری‌ات در نزد بانک بگذاری؛ مگر یک مسئله است که بانک‌ها بین امانات و بین حساب جاری فرق می‌گذارند؛ چون در صورت اول امانت در نزد بانک به فائده گذاشته می‌شود که این گونه امانت به سود استعمال شده و در حرمت آن شکی نیست؛ اما حساب جاری از هرکسی‌که باشد، برای این است که هر وقتی خواسته باشد بکشد، می تواند؛ بناءً این مشابه این است که امانت خود را شخص در نزد فرد فاسق بگذارد، پس وقتی به گذاشتن امانت در این بانک مجبور باشی گناه بر تو نیست و اگر بانک امانت را استفاده نادرست کند، گناهش بر ذمۀ خود بانک است؛ البته این در صورتی است که تو از استفادۀ غیرمشروع بانک از امانتت ندانی وراضی نباشی. هم‌چنان وقتی دانستی که بانک حساب جاری‌ات را در معاملات سودی استفاد می‌کند، جائز نیست که در نزد آن بگذاری. طبعاً بهتر این است که حساب جاری و امانتت را در نزد این بانک‌ها و فرد فاسق نگذاری.

اما این مسئله باید واضح شود که تمام مسائل و حالات فوق در صورتی است که بانک صحیح الانقعاد باشد، مثل این‌که ملکیت فردی و یا دولتی باشد و یا شرکت اسلامی و یا شرکت سهامی باشد که در نزد صاحبان خود منعقد شده باشد، نه شرکت سهامی باطل، و اگر در صورتی‌که بانک و یا شرکت‌ها صحیح الانعقاد نباشد، در تمام حالات معامله با ‌آن‌ها جائز نیست.» پایان.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

حزب التحریر| July 04, 2014

برای تمام برادرانی‎که در مورد اعلام اقامه خلافت از سوی تنظیم الدوله خواستار تفسیر شده بودند، از تذکر نام‎های شان صرف نظر می‎کنیم، چون تعداد شان زیاد است ...

اسلام علیکم ورحمه الله و برکاته!

بدون شک من باید در وقت مناسب پاسخ را ارسال می‎داشتم، اما اینک ارسال می‎نمایم.

برادران معزز:

  1. 1.       هر سازمان و یا حزبی که می‎خواهد خلافت را در یک منطقه اعلام کند، باید از طریقه پیامبر صلی الله علیه وسلم پیروی نماید. از طرفی، حزبی که خلافت را اعلام می‎کند باید تسلط کامل بر آن منطقه داشته باشد و امنیت داخلی و خارجی آن منطقه را نیز تأمین کرده بتواند و سرزمینی که در آن خلافت اعلام می‎گردد، باید توانایی و ظرفیت یک دولت را در منطقه داشته باشد. پیامبر صلی الله علیه وسلم در تاسیس دولت اسلامی در مدینه منوره این واقعیت را در نظر گرفت؛ سلطه و حاکمیت در دست پیامبر صلی الله علیه وسلم بود و امنیت داخلی و خارجی تحت حاکمیت اسلام بود و مدینه مانند سایر دولت‎های محاط بر آن، ظرفیت و توانایی تاسیس دولت اسلامی را داشت. 
  2. 2.       بناً گروه تنظیم الدوله، نه سلطه کامل بر خاک سوریه دارد و نه بر عراق، و نه هم توانایی تأمین امنیت داخلی و خارجی را دارا می‎باشد. از سوی دیگر، حتی اعضای این گروه که به خلیفه‎ای که بیعت کرده‎اند، هنوز شخصاً توانایی اعلام خلافت را در محضر عام، به گونه علنی را نداشته جالب این‎که واقعیت وی طوری که قبل از اعلام خلافت نامعلوم بود، حالا نیز مبهم و نامعلوم است! بناً این اقدام تنظیم الدوله، برخلاف آن‎چه پیامبر صلی الله علیه وسلم در مدینه انجام داد، می‎باشد. پیامبر صلی الله علیه وسلم، اجازه داشت تا قبل از تاسیس دولت در غار ثور در خفا باشد، ولی زمانی‎که دولت اسلامی تاسیس شد، او دیگر مخفی نبود و کاملاً سرپرستی امور مردم را در دست گرفت، ارتش را رهبری کرد، منازعات را حل و فصل نمود نماینده‎ها را به کشورهای مختلف فرستاد و نماینده‎های دیگران را به حضور خویش در محضر عام به گونه علنی می‎پذیرفت. پس واقعیت پیامبر صلی الله علیه وسلم قبل از تاسیس دولت و بعد از آن کاملاً فرق می‎کرد. فلهذا گروه که خلافت را اعلام کرده در مطابقت با طریقه پیامبر صلی الله علیه وسلم نبوده و هیچ یک از شرایط فوق را تکمیل نکرده و این اعلام هم مانند اعلام خلافت و دولت اسلامی از سوی گروه‎های قبلی می‎باشد. چنان‎چه قبلاً هم بعضی گروه‎ها اعلام خلافت کرده بودند. اعلام خلافت از سوی گروه الدوله نیز یک نام است و بس.

این چنین گروه‎ها، با این کارشان فقط خود را خوش می‎سازند؛ اما واقعیت امر اینست که در هیچ منطقه‎ای حاکمیت کامل ندارند و مناطقی که هرگز توانایی تأمین امنیت داخلی و خارجی را ندارند؛ و نه هم شرایط تاسیس خلافت بر آن منطقه صدق می‎کند. بنابراین، آنها مانند کسانی اند که قبلا خود را خلیفه و حتی مهدی زمان خوانده بودند، بدون این‎که مولفه‎های خلافت و خلیفه شدن را در نظر بگیرند و هم‎چنین بدون در نظر داشت سلطه، امنیت و محافظت آن!

  1. 3.       خلافت یک دولت مهم است و شریعت اسلامی طریقه تاسیس آن،‌ شیوه استنباط احکام آن در مورد حکم، سیاست، اقتصاد و روابط بین الملل را نیز واضح کرده است. خلافت موضوع عادی نیست که تنها اعلام شود و نام آن در رسانه‎های چاپی، صوتی، تصویری، پایگاه‎های خبری و نشریه‎ها گرفته شود. خلافت موضوع مهم و حیاتی است که شرایط خاص خود را دارد و برای تاسیس آن موارد فوق ضروری است. مهم‎تر از همه این‎که اگر خلافت واقعی تاسیس شود، تمام جهان تکان می‎خورد و تمام کفار جهان علیه آن اعلام مخالفت می‎کنند و اگر خلافت واقعی تاسیس شود، دارای استحکامات اساسی می‎باشد و دوام می‎داشته باشد. از طرفی، خلافت توانایی تأمین امنیت داخلی و خارجی را می‎داشته باشد و توانایی تطبیق اسلام در داخل و حمل آن در خارج توسط دعوت و جهاد را می‎داشته باشد.
  2. 4.       اعلام خلافت از سوی گروه تنظیم الدوله، فقط به یک اعلام خشک می‎ماند و بس که هرگز منجر به افزایش و کاهش واقعیت ساختار دولت نمی‎شود. از جانب دیگر، سازمانی که خلافت را اعلام کرده قبل از اعلام خلافت و بعد از اعلام آن یک گروه نظامی بوده و جز فعالیت‎های نظامی کار دیگری انجام نداده است. واقعیت این گروه نظامی مشابه به واقعیت دیگر گروه‎های مسلح می‎باشد که با رژیم‎ها و میان یکدیگر می‎جنگند و هیچ کدام آنها تسلط و حاکمیت کامل بر سوریه یا عراق و یا هر دوی آن را ندارند. آیا گروه‎های مسلح، به ویژه تنظیم الدوله در واقعیت امر توانایی تسلط یافتن بر یک منطقه مناسب را دارد که در آن شرایط تاسیس خلافت مهیا بوده و خلافت در آنجا اعلام و اسلام تطبیق گردد؟

بناً واقعیت امر از این قرار نیست، این گروه‎ها توانایی تسلط بر منطقه مناسب را ندارند. پس اگر توانایی آن را می‎داشتند و یا این‎که خلافت را طوری که شریعت گفته تاسیس می‎کردند، پس بیعت به آن نه تنها بر حزب‎التحریر فرض می‎بود؛ بلکه بر تمام مسلمانان جهان پیروی و بیعت به آن فرض می‎گردید. اگر واقعاً خلافت مطابق طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم تاسیس می‎شد، ما آماده بودیم که از آن پیروی می‎کردیم. پس بدین اساس هر که خلافت را مطابق طریقه شرعی تاسیس کند متابعت از آن فرض می‎باشد. بناً تمام گروه‎های نظامی -به شمول داعش- نه دارای عناصر تشکیل دولت می‎باشند و نه هم در منطقه تسلط عام و تام دارند و نه هم توانایی تأمین امنیت و حفظ خلافت را دارند. بنابراین، اعلام خلافت از سوی تنظیم الدوله یک نام است و بس و واقعیت اعلام خلافت از سوی این گروه، نه تنها امر خلافت را تحقق نمی‎بخشد؛ بلکه حتی به خلافت هم‎مانند نیست.

  1. اما آن‎چه قابل تعمق است اینست که اعلام خلافت از سوی تنظیم الدوله، می‎تواند بسیار تاثیر منفی بر مردم عادی نسبت به تصور آنها از دولت خلافت داشته باشد؛ یعنی با این اعلام، مردم دید غلط نسبت به خلافت پیدا می‎کنند. این در حالی است که مفکورۀ خلافت از قوت و قدرت خاصی برخوردار است و برای مسلمانان بسیار اهمیت بزرگ دارد. آنها با این کار شان می‎خواهند خلافت را در نظر مردم سطحی نگر، کم اهمیت و کم ارزش خلافت جلوه دهند، تا حدی که بعد ازین هر فرد روی جاده‎ها، میدان و حتی در قریه‎ها ظاهر شده خلافت را اعلام خواهد کرد. خود را خلیفه مسلمین قلمداد می‎کند، سپس از انظار مردم غایب شده و نسبت به اقدام خویش اظهار خرسندی می‎کند که کاری درستی را انجام داده است. دریغا! که آنها مفکوره مقدس خلافت را به بازیچه اطفال و دشمنان اسلام تبدیل کرده‎اند.

بناً هم‎چو اعلانات، اهمیت خلافت را کم ارزش جلوه داده و مردم نسبت به آن متنفر می‎شوند و اهمیت خلافت از قلوب مردم عادی فراموش شده و کلمه مقدس خلافت به یک کلمه‎ای بی ارزش و پوچ تبدیل می‎شود. پس این اعلانات باعث تاثیرات منفی بر روحیه مردم عادی شده و اهمیت آن را از بین می‎برد. در این وقت حساس که آمدن خلافت بسیار نزدیک شده و همه به گونه بی‎صبرانه چشم به راه آن هستند باید روی همچو اعلانات، کمی تعمق کنیم و عمیقاً آن را تحت غور و مطالعه قرار دهیم. امروز مردم شاهد پیشرفت‎های چشم‎گیر حزب‎التحریر درین خصوص هستند و این حزب مطابق طریقه پیامبر صلی الله علیه وسلم طوری که ایشان در مدینه دولت اسلامی را تاسیس کردند به پیش می‎رود و درین راستا موفقیت‎های بزرگی را به دست آورده است و عنقریب خلافت راشده ثانی تاسیس می گردد ان‎شاءالله. امروز برخورد و تفاعل درست حزب‎التحریر با امت اسلامی، سبب شده است که امت آماده تاسیس خلافت باشند و این حزب را در آغوش خود گیرند و برداشت دقیق از اسلام، اعتماد و باور و مبارزات خستگی ناپذیر اعضای آن، این حزب را به با اعتماد ترین و بزرگ‎ترین حزب در میان امت اسلامی مبدل کرده است. تعامل درست حزب‎التحریر با امت اسلامی سبب شده است تا مسلمانان مفهوم و اهمیت اخوت و برادری در اسلام را درک کنند و از مزایای آن لذت ببرند و ان‎شاءالله از تلاش‎های خستگی ناپذیر این حزب در راه تاسیس خلافت همه‎ای امت اسلامی سود می‎برند.

خلافتی که بر طریقه پیامبر صلی الله علیه وسلم تاسیس شود، تمام سرپرستی امور مسلمین را به عهده گرفته و همه‎ای مسلمانان از خیر آن مستفید می‎شوند. بناً اعلام خلافت از سوی تنظیم دوله در یک وقت بسیار حساس و مهم بوقوع پیوست تا بتواند برای مردم تصویر غلط و مبهمی نسبت به خلافت ایجاد کند و حتی گفته می‎توانیم که اذهان مردم عادی را نسبت به خلافت کاملاً مغشوش ساخته و دید درست را که مردم عادی نسبت به خلافت داشتند، داعش با این اعلامش تحریف کرد.

  1. این مسئله باعث خطور هزارها پرسش در اذهان مردم شده است. کسانی که خلافت را اعلام کردند هیچ حاکمیت و قدرت ندارند، تا امنیت داخلی و خارجی را تأمین کنند و از خلافت حراست نمایند. ایشان فقط در فیسبوک و رسانه‎ها خلافت را اعلام کردند، نه در کدام مکان مناسب و معمول با تکمیل شرایط خلافت که این برنامه ریزی مشکوک است. از سوی دیگر، این گروه و بقیه گروه‎های نظامی بر اساس ساختار تکتل فکری تاسیس نشده اند و به آسانی نفوذ دستان پلید اشرار غربی و شرقی را به داخل شان اجازه می‎دهند. شرقی‎ها و غربی‎ها آزادانه در منطقه تحت تسلط آنها رفت و آمد می‎نمایند و برای همگی واضح است که غرب و شرق برضد اسلام و خلافت توطئه چینی می‎کنند و نقشه طرح می‎کنند. بناً این گروه تصویر درست خلافت را تحریف کرد و مبارزات و پیشروی‎های امت اسلامی درین راه را به عقب راند و حتی ایشان قادر نیستند، تا دوباره این تصویر غلط را بزدایند و دوباره تصویر درست خلافت را برای مردم پیشکش کنند. ایشان خوشحال اند که خلافت تنها در سطح یک نام بدون هیچ وزن و نیرو باقی خواهد ماند. درحالی‎که اعلام خلافت واقعی تمام کفار جهان را سراسیمه می‎کند، و آنها را به وحشت می‎اندازد؛ اما امروز با اعلام آن از سوی داعش، به یک شوخی در میان دشمنان اسلام مبدل شده است.
  2. باوجود اعمال زیان آور شریرها، برای دشمنان اسلام در شرق و غرب و برای مزدوران آنها اعلام می‎کنیم که واقعیت خلافت که برای چندین قرن جهان را رهبری کرد، برای همگی واضح و هویدا بود و کدام موضوع نا آشنا نیست. با وجود تمام توطئه‎ها و پلان‎های شما غیر قابل تسخیر بوده و مسلماً حتمی الوقوع است.

الله سبحانه وتعالی می‎فرماید:

وَيَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ [انفال: 30]

ترجمه:  آنان چاره میانديشيدند و نقشه میكشيدند (كه چگونه به تو شر و بلا برسانند) و الله (هم برای نجات تو از شر و بلای ايشان) تدبير و چاره‌سازی میكرد ، و الله بهترين چاره‌ساز است.

الله قادر و متعال، حزبی را برای تاسیس خلافت رهنمایی و هدایت کرده و در این حزب، مردانی را قرار داده است که هیچ تجارت و بیع، آنها را از یاد الله سبحانه وتعالی منحرف نمی‎سازد و آنها خلافت را با قلب‎ها، گوش‎ها و چشمان خویش پذیرفته‎اند و در آغوش خود گرفته‎اند. آنها مردان قهرمان و فولادین هستند و برای تاسیس خلافت آمادگی عام و تام دارند. آنها حکم خلافت و دستور آن به شمول حکومت‎داری و اداره‎ی آن را از منابع اسلام استخراج و آماده کرده‎اند. مسلماً آمادگی آنها مشابه به آمادگی پیامبر صلی الله علیه وسلم برای تاسیس خلافت است. ایشان آماده اند تا مطابق منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم خلافت را تاسیس نمایند. این مردان وفادار به خلافت ان‎شاءالله آماده هستند تا در مقابل هر نوع تحریف و تعبیر و تفسیر سوء در قبال خلافت ایستادگی و مقاومت نمایند. در مقابل توطئه‎های کفار، مزدوران آنها و پیروان آنها صخره‎های آهنین هستند و به اتکاء به قوت الله سبحانه و تعالی بهترین سیاسیون امت اسلامی هستند و به آخرین حد نبوغ سیاسی خود رسیده‎اند و به اتکاء و اعتماد به قدرت الله سبحانه وتعالی در مقابل هر نوع دسایس و پلان‎های شوم دشمنان اسلام و مسلمین مقاومت می‎کنند و پلان‎ها و دسایس کفار را به خاک یکسان می‎کنند و چنان از خود پایمردی و ایستادگی نشان می‎دهند که هرگز تاریخ فراموش نکند. الله سبحانه وتعالی در خصوص این چنین انسان‎ها می‎فرماید: 

وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ [ فاطر: 43]

ترجمه: حيله‌گریهای زشت، جز دامنگير حيله‌گران نمیگردد.

ای برادران و خواهران معزز! 

خلافت یک موضوع خیلی‎ها مهم و حیاتی است و بازگشت آن نیز یک موضوع عادی نمی‎باشد، تاسیس آن تنها به گزارش رسانه‎های شایعه پراکن، خلاصه نمی شود. و به اذن الله سبحانه وتعالی تاسیس خلافت زلزلۀ بزرگ را در سراسر جهان برپا خواهد کرد و تمام معادلات روابط بین‎الملل و نظم جهانی را تغییر می‎دهد و مسیر و چهره‎ای تاریخ را دگرگون می‎کند. و ان‎شاءالله عنقریب خلافت بر منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم تاسیس می‎گردد و این مژده رسول الله علیه وسلم است و کسانی که خلافت را برپا می‎کنند به مانند آنانی خواهند بود که در ابتدا خلافت راشده را تاسیس کردند. کسانی که خلافت را تاسیس می‎کنند بهترین‎ها و مخلص‎ترین‎ها در میان امت اسلام هستند و امت اسلامی نیز آنها را از صمیم قلب دوست دارند و چشم به راه آنها هستند و ایشان نیز امت اسلامی را دوست دارند، برای امت اسلامی دعا می‎کنند و نیت نیک درباره امت اسلامی دارند، از ملاقات امت اسلامی خوشحال می‎شوند و امت اسلامی نیز از ملاقی شدن با آنها خرسند می‎شوند و هرگز از حضور آنها در میان شان ناراحت نشده و نه هم از آنها متنفر می‎شوند. این چنین است اعاده کنندگان خلافت بر منهج نبوت و همین است خصایل احیاء کنندگان خلافت راشده ثانی! الله سبحانه وتعالی قطعاً خلافت را به کسانی می‎دهد که شایسته آن باشند و از الله سبحانه وتعالی می‎خواهیم تا از زمره‎ای همین افراد باشیم و از الله سبحانه وتعالی استدعا می‎کنیم که توانایی این را برای ما اعطاء کند تا خلافت را تاسیس کنیم. 

فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ [ توبه: 111]
ترجمه: پس به معامله‌ای كه كرده‌ايد شاد باشيد. 

مبارزان راه حق، هرگز مایوس نمی‎شوند. پس هرگز از الله سبحانه وتعالی ناامید مشوید. الله سبحانه وتعالی هرگز تلاش‌‎‎های شما را به هدر نمی‎هد، و هرگز دعای شما را مسترد نمی‎کند، و هرگز امید شما را به ناامیدی تبدیل نمی‎کند. فلهذا با ما کمک کنید! با ما یکجا شوید! بیاید انرژی خویش را با ما یکجا کنید! تا براین امر مهم فایق آیم و الله سبحانه وتعالی نیز نصرت و خیر خویش را افزایش دهد و نگذارید، تا همچو اعلانات میان تهی و کلمات خشک تلاش‎های خستگی ناپذیر شما را به عقب اندازد و سبب تأخیر تاسیس خلافت گردد. 

والسلام و علیکم و رحمت الله وبرکاته

برادر شما عطا بن خلیل ابو الرشته امیر حزب التحریر

 

ادامه مطلب...

حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان پایان اشغال امریکا و ناتو را به کافه‌ی مردم مجاهد افغانستان و سایر امت مسلمه تبریک و تهنیت عرض می‌دارد Featured

بعد از ۲۰ سال اشغال افغانستان توسط امریکا و متحدینش بالاخره نیروهای اشغال‌گر پس از شکستِ شرم‌آور در نیمه‌های شب، ۳۰ اگست ۲۰۲۱ افغانستان را ترک گفتند.

اللَّهِ أَكْبَرُ اللَّهِ أَكْبَرُ اللَّهِ أَكْبَرُ !

﴿حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِيرُ!

امریکا با شعارهای «مبارزه با تروریزم»، بازسازی و کمک به مردم افغانستان به این سرزمین لشکرکشی کرد. اما تحت این شعارها صدها هزار اطفال، زنان و مردمان ملکی این سرزمین را به قتل رسانید، مساجد را ویران و قریه‌ها را به خاک و خون یکسان کرد. فاسدترین حُکام، مزخرف‌ترین مفکوره‌ها و ناکام‌ترین استراتژی‌های نظامی و برنامه‌های سیاسی‌اش را بالای مردم مسلمان تحمیل نمود. امریکا در وضعیتی افغانستان را ترک می‌کند که تمام سرمایه‌گذاری‌هایش به هدر رفته و نظام دست‌نشانده‌ و ساختارهایش مانند خانه‌ای عنکبوت همه فروپاشیدند.

﴿إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا «الإسراء: ٨١»

بدون شک باطل همیشه از میان رفتنی و نابود شدنی است

امریکا بعد از بریتانیا و شوروی سومین ابرقدرتی است که به شکل ذلیلانه از افغانستان فرار می‌کند، و این نتیجه‌ای رشادت‌ها و مبارزات فکری، سیاسی و نظامی مردم مسلمان و مجاهد افغانستان است که در این راستا قربانی‌های بی‌شمار جانی، مالی و فزیکی را متحمل شدند. امید داریم تا الله سبحانه وتعالی این مبارزات و قربانی‌ها را مورد قبول خویش قرار دهد.

امریکایی‌ها همان گونه که وارد مذاکره با مجاهدین شدند همان گونه در نیمه‌های شب از بزرگ‌ترین پایگاه نظامی‌اش در بگرام و میدان هوایی کابل فرار کردند؛ این‌ها همه نمایانگر شکست عمیق امریکا در افغانستان است. این شکست منحیث لکه‌ای بدنامی در تاریخ سیاست خارجی امریکا باقی خواهد ماند، و نیز به اعتبار جهانی‌اش را ضربه وارد نموده و جایگاه‌اش را منحیث قدرت اول در جهان زیر سوال قرار داده است. همانگونه که قضیه‌ای سوریه موهای اوباما را سفید کرد، پیچیدگی تحولات افغانستان، چهار رئیس جمهورِ امریکا را مضطرب و پریشان ساخت، تا جایی‌که جوبایدن را به گریه و ذلت واداشت. حالا که لله‌الحمد اشغال امریکایی پایان یافته است، مردم مسلمان و مجاهد افغانستان را متوجه دو نکته‌ی اساسی می‌سازیم:

اول، تجارب تاریخی ثابت ساخته است که مردم مجاهد افغانستان در شکست اشغالگران همواره موفق درخشیده‌اند، اما در مرحله‌ای نظام‌سازی و دولت‌داری ناکام بوده‌اند. خواست مردم مسلمان افغانستان و توقع امت مسلمه در سراسر جهان پایه‌گذاری دولت اسلامی و حاکمیت اسلام می‌باشد و بس. چنانچه نظام‌های قبلی امور مردم را براساس اسلام مراعات نمی‌کردند؛ از این‌رو دارای ضعفِ کلان در حکومت‌داری و برنامه‌های اقتصادی بودند. به همین خاطر آن‌ها نتوانستند اسلام را به شکل کامل آن تطبیق نمایند. روی این دلیل بود که پس از مدتی اعتبار خود را از دست داده و به شکستِ ذلت‌بار مواجه شدند. بدین ملحوظ، مجاهدین و رهبران سیاسی و نظامی افغانستان این نکته را باید درک کنند که پیروزی مجاهدین در افغانستان باید الگو و نمونه برای سایر گروه‌های جهادی امت اسلام قرار گیرد و نیز پایه‌گذاری دولت اسلامی در افغانستان می‌تواند تغییرات مهمی را در منطقه و جهان اسلام رقم بزند.

دوم، اشغال نظامی با قربانی‌های بی‌بدیل مردم مجاهد افغانستان به شکست مواجه شد، اما مبارزه و جهاد نباید پایان یافته اعلام گردد؛ چون هنوز فتنه پایان نیافته و بقایای اشغال در عرصه‌های فکری، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، استخباراتی، قوانین و ساختارهای حکومت‌داری پابرجاست. این موارد مبارزه بیشتر و عمیق‌تر را می‌طلبد تا نفوذ و بقایای اشغال در همه بخش‌های زندگی به شکل بنیادی ریشه‌کن گردد.

در پایان یک‌بار دیگر پیروزی جهاد را به کافه‌ی مردم مجاهد افغانستان تبریک و تهنیت عرض نموده و قابل ذکر می‌دانیم که پس از امروز تاریخ شکل دیگری را به خود خواهد گرفت و آن ‌این‌که افغانستانِ بدون اشغال و جهانِ بدون اعتبار امریکا را شاهد هستیم!

هرچند غرب در تلاش است تا با راه‌اندازی توطئه‌ها و دام‌ها آرمان مجاهدین افغانستان را ناکام سازد، اما رهبران مجاهدین باید بدانند که استقامت در میدان جهاد منجر به شکست نظامی اشغال و فتح گردید همین‌گونه استقامت در میدان سیاست منجر به خنثی سازی توطئه‌های کلان سیاسی و پایه‌گذاری دولت اسلامی خواهد شد.

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ «۴» بِنَصْرِ اللَّهِ ۚ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «۵»[الروم]

در آن روز مؤمنان شادمان می‌شوند.(آری! خوشحال می‌شوند) از یاری الله. الله متعال هر کسی را که بخواهد یاری می‌دهد، و او بس چیره (بر دشمنان خود) و بسیار مهربان (در حق دوستان خویش) است.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

این نصرت بود که باعث هجرت به سوی دارالاسلام "مدینه منوره" گردید

  • نشر شده در پاکستان

بر اساس تقویم هجری در ماه مبارک محرم، مسلمانان حادثۀ مهمی را به یاد می‌آورند که برای سیزده قرن تقویم مسلمانان را شکل داد که آن هجرت پیامبر الله سبحانه و‌تعالی به دارالاسلام "مدینه منوره" می‌باشد.

الله سبحانه و‌تعالی مسلمانان قبلی را عزت بخشید، برای آن‌ها پاداش داده و رضایت خود را در قرآن مجید از آن‌ها اعلام نمود. الله سبحانه و‌تعالی دو گروه را که مکلفیت تأسیس دولت اسلامی را انجام دادند به حیث مهاجرین و انصار خطاب نمود. مهاجرین کسانی اند که به خاطر دین الله سبحانه و‌تعالی هجرت نمودند و انصار کسانی اند که دین الله سبحانه و‌تعالی را نصرت (حمایت مادی) کردند.

در حقیقت، هجرت اعلان تأسیس دولت اسلامی و مهاجرت به سوی دارالاسلام بود، اما نصرت به خاطر همین هجرت یعنی برای تأسیس دارالاسلام داده شد. بدون نصرت و انصار، نه هجرتی در کار بود و نه مهاجرین. پس چگونه یک مسلمان وقتی‌که بار‌ها قرآن تلاوت می‌کند و آیاتی‌که اشاره به فضیلت مهاجرین و انصار دارد را می‌خواند، اما از اهمیت و ارزش هجرت و نصرت چشم‌پوشی می‌نماید؟

از این‌که بحث ما در مورد نصرت است و آن هم بعد از هجرت صورت گرفت، ناگزیر هستیم که به سیرت پیامبر الله سبحانه و‌تعالی مراجعه کرده و او صلی الله علیه ‌و‌سلم را الگو گیریم. در واقع، تمام فعالیت‌های پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم در مکه در مسیر تأسیس دارالاسلام بود. پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم طریقۀ کاملاً مشخصی را اتخاذ و مراحل واضح و روشن را سپری نمود تا در صورت ازبین رفتن دارالاسلام، این طریقه با مراحل آن توسط نسل‌های بعدی تقلید گردد. در حقیقت، پیروی نمودن از این طریقۀ مشخص برای تأسیس دارالاسلام واجبی می‌باشد.

در سال دهم بعثت، سه سال قبل از هجرت کاکای پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم ابوطالب وفات کرد. ابوطالب بعضی شرایط نصرت را فراهم می‌ساخت و پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم را حمایت می‌کرد تا بدون احساس خطر دعوت اسلام را حمل نماید. پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم درک نمود که جامعه مکه نه به شکل عمیق مثأثر از دعوت اسلام است و نه افکار عامۀ حاکم به نفع اسلام و مفاهیم‌اش تغییر خورده است. در همین زمان بود که الله سبحانه و‌تعالی پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم را امر نمود تا ‌طلب‌النصره نماید. نصرت در فرهنگ لغات حمایت‌خوب معنی می‌دهد. نَصَرَ مفهوم حمایت و کمک ضعیفان در برابر بی‌عدالتی را افاده می‌کند و انصار گروه افراد اند که مظلومین را حمایت و کمک می‌نمایند. در سیرت ابن هشام تحت عنوان "تلاش‌های پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم برای ‌طلب‌النصره از قبیلۀ ثقیف" چنین نقل شده:

«قَالَ ابْنُ إسْحَاقَ: وَلَمّا هَلَكَ أَبُو طَالِبٍ، نَالَتْ قُرَيْشٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) مِنَ الأَذَى مَا لَمْ تَكُنْ تَنَالُ مِنْهُ فِي حَيَاةِ عَمّهِ أَبِي طَالِبٍ، فَخَرَجَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) إلَى الطّائِفِ يَلْتَمِسُ النّصْرَةَ مِنْ ثَقِيفٍ، وَالْمَنَعَةَ بِهِمْ مِنْ قَوْمِهِ، وَرَجَاءَ أَنْ يَقْبَلُوا مِنْهُ مَا جَاءَهُمْ بِهِ مِنْ اللّهِ عَزّ، وَجَلّ فَخَرَجَ إلَيْهِمْ وَحْدَهُ»

ترجمه: ابن اسحاق می‌گوید: هنگامی‌که ابوطالب وفات نمود، قریش شروع به آزار و اذیت بی‌نهایت پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم نمودند که در زمان حیات کاکایش نمی‌توانستند. پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم به منظور ‌طلب‌النصره به سوی طایف رفت و از آن‌ها خواست تا همان چیزی که از طرف الله (سبحانه و‌تعالی) وحی شده است را بپذیرند. او تنها به طرف طایف سفر نمود.

در مسند ابن عباس رضی الله عنه در کتاب فتح‌الباری ابن حجر، تحفة الاهواظ و الکلام، هم‌چنان حکیم، ابو نعیم و بیهقی در دلایل با روایت‌های صحیح روایت شده که ابن عباس از علی ابن ابی طالب نقل می‌کند که می‌گوید:

«لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ نَبِيّه أَنْ يَعْرِض نَفْسَه عَلَى قَبَائِل الْعَرَب، خَرَجَ وَأَنَا مِنْهُ وَأَبُو بَكْر إِلَى مِنًى، حَتَّى دَفَعَنَا إِلَى مَجْلِس مِنْ مَجَالِس الْعَرَب»

ترجمه: وقتی‌که الله (سبحانه و‌تعالی) پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم را امر نمود تا به قبایل عرب نزدیک گردد، من و ابوبکر پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم را به مینا الی دربار قبایل عرب همراهی نمودیم.

بدین ملحوظ؛ دستور الله سبحانه و‌تعالی برای نزدیک شدن به قبایل عرب و طلب نصرت نمودن تحقق یافت، در ضمن زمان این کار نیز از طرف الله سبحانه و‌تعالی تعیین گردید، طوری‌که از روایت علی ابن ابی طالب رضی الله عنه در فوق واضح می‌شود. زمان این دستور درست با زمان از دست دادن حمایت و حفاظت پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم برابر است. او صلی الله علیه ‌و‌سلم دیگر مصؤن و محفوظ نبود، قریش نمی‌گذاشت که دعوت الله سبحانه و‌تعالی را حمل نماید و هم‌چنان درین مقطع زمانی پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم هیچ امیدی نداشت که جامعه مکه دعوت‌اش را قبول نماید، زیرا افکار عمومی در مکه سازگار با اسلام نبود. بنابر آن پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم امر شد تا برای تقویت دعوت، ‌طلب‌النصره نماید و اسلام را در جای گاه برساند که شایستۀ حکمرانی باشد و احکام آن به شکل همه جانبه تطبیق گردد.

پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم وظیفۀ ‌طلب‌النصره را از طایف آغاز نمود که در آن زمان یکی از قدرت‌مند‌ترین حاکمیت‌ها در جزیره عرب به شمار می‌رفت. در واقع این قبیله از نگاه قدرت، شهرت و جایگاه با قریش رقابت می‌نمود. به همین دلیل ولید ابن مغیره پافشاری می‌نمود که چرا قرآن به محمد صلی الله علیه ‌و‌سلم وحی شد و به اشراف مکه و طایف وحی نگردید. سپس الله سبحانه و‌تعالی این آیه را نازل کرد.

﴿وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْءانُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ﴾ ]زخرف:31[

ترجمه: و گفتند: این قرآن چرا بر مردمی بزرگ از میان یکی از این دو شهر (مکه و طایف) نازل نشد؟!

قدرت مردم طایف از این حقیقت واضح می‌گردد که حتی بعد از تأسیس دولت اسلامی، طایف به آسانی فتح نگردید. آن در مقابل محاصره مسلمانان مقاومت کرد که منجر به تلفات سنگین بر هردو جناح گردید و باید توسط منجنیق مورد حمله قرار می‌گرفت تا مقاومت آن‌ها را می‌شکست.

پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم رهسپار طایف شد تا رئیس قبایل و اشراف آن را ملاقات نماید. وی صلی الله علیه ‌و‌سلم با سه رئیس قبایل دیدار کرده و در مورد اسلام و نصرت صحبت نمود؛ اما به اثر رد نمودن نصرت توسط سران قبایل طایف، ناامید بر‌گشت. این شروع کار بود؛ پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم از طایف برگشت و با مطعم ابن عدی در بیرون از مکه توقف کرد و در جریان مراسم حج تلاش نمود تا سران قدرتمند دیگر قبایل عرب را ملاقات نماید. این سران عرب با حاکمان دولت‌ها در زمان ما از نگاه قدرت برابر بودند. در سیرت ابن هشام در باره نزدیک شدن پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم با قبایل، ابن اسحق می‌گوید:

«ثُمّ قَدِمَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) مَكّةَ، وَقَوْمُهُ أَشَدُّ ...، فَكَانَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) يَعْرِضُ نَفْسَهُ فِي الْمَوَاسِمِ إذَا كَانَتْ عَلَى قَبَائِلِ الْعَرَبِ يَدْعُوهُمْ إلَى اللّهِ، وَيُخْبِرُهُمْ أَنّهُ نَبِيّ مُرْسَلٌ، وَيَسْأَلُهُمْ أَنْ يُصَدّقُوهُ وَيَمْنَعُوهُ حَتّى يُبَيّنَ (لَهُمْ) اللّهُ مَا بَعَثَهُ بِه»

ترجمه: پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم به مکه برگشت، اما قریش در برابر دین الله (سبحانه و‌تعالی) نسبت به گذشته شدت بیش‌تر نشان دادند. پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم در جریان مراسم حج رؤسای قبایل را به سوی الله (سبحانه و‌تعالی) دعوت نمود و گفت که وی پیامبر الله است و تأکید نمود که به وی ایمان آورده و محافظت نمایند تا این که الله دین‌اش را ظاهر سازد.

کتاب‌های سیرت واضح می‌سازد که در جریان مراسم حج، پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم هرکسی را که دارای مقام و منصب و یا قدرت بود را ملاقات می‌نمود. در سیرت ابن هشام در عنوان "پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم در جریان مراسم حج با اعراب دیدار کرد" ابن اسحاق گفت:

«وَكَانَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) عَلَى ذَلِكَ مِنْ أَمْرِهِ، كُلّمَا اجْتَمَعَ لَهُ النّاسُ بِالْمَوْسِمِ أَتَاهُمْ يَدْعُو الْقَبَائِلَ إلَى اللّهِ وَإِلَى الإِسْلاَمِ، وَيَعْرِضُ عَلَيْهِمْ نَفْسَهُ وَمَا جَاءَ بِهِ مِنْ اللّهِ مِنْ الْهُدَى وَالرّحْمَةِ، وَهُوَ لا يَسْمَعُ بِقَادِمِ يَقْدَمُ مَكّةَ مِنْ الْعَرَبِ لَهُ اسْمٌ وَشَرَفٌ، إلا تَصَدّى لَهُ فَدَعَاهُ إلَى اللّهِ وَعَرَضَ عَلَيْهِ مَا عِنْدَهُ»

ترجمه: پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم به طور خسته‌گی ناپذیر موضوع "نصرت و حمایت" را تعقیب می‌نمود و هنگامی‌که در جریان حج مردم او را ملاقات می‌کردند، قبایل را به سوی الله (سبحانه و‌تعالی) و اسلام دعوت می‌نمود و خود را و هر آن چیزی که از طرف الله (سبحانه و‌تعالی) وحی می‌شد را برای آن‌ها عرضه می‌داشت. پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم هر شخص مهم و شریف را که از مکه دیدار می‌نمود، به سوی الله (سبحانه و‌تعالی) دعوت کرده و دعوت‌اش را به وی عرضه می‌داشت.

بدین‌گونه؛ پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم از قبیله بنی‌کلب دیدار نمود و آن‌ها دعوت وی را نپذیرفتند، سپس نزد قبیله ‌بنی‌حنیف الیمامه در جای‌گاه شان رفت، ولی آن‌ها چنان رفتار‌بد نمودند که هیچ قبیلۀ دیگر عرب نکرده بود. پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم قبیله ‌بنی‌عامر ابن سعساع را دعوت نمود و گفتند در صورت دعوت را می‌پذیریم که بعد از تو حاکمیت در دست ما باشد، اما پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم این شرط آن‌ها را رد کرد. سپس از قبیله ‌بنی‌کنده در یمن آن‌ها را در کمپ شان ملاقات کرد و آن‌ها نیز تقاضای حاکمیت را بعد از وی صلی الله علیه ‌و‌سلم نمود، ولی نصرت آن‌ها را نپذیرفت. هم‌چنان قبیله بکر بن واعل را در کمپ‌های شان دعوت نمود آن‌ها از حمایت پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم انکار کردند، زیرا آن‌ها در مجاورت فارس قرار داشت. وقتی‌که پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم از کمپ ‌بنی‌ربیعه دیدار نمود، آن‌ها پاسخ مثبت ندادند. پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم قبیله ‌بنی‌شیبان را در کمپ‌های شان دعوت نمود که آن‌ها نیز در نزدیکی فارس قرار داشتند، این قبیله آماده شد تا پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم را در مقابل اعراب حمایت نماید، اما در برابر فارس نه، سپس، پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم جواب داد:

«ما أسأتم الرد إذ أفصحتم بالصدق، إنه لا يقوم بدين الله إلا من حاطه من جميع جوانبه»

ترجمه: جواب مثبت شما در واقع به معنی رد کردن است. هیچ کس دین الله (سبحانه و‌تعالی) را اقامه نمی‌تواند مگر کسی‌که تمام بخش‌هایش را قبول نماید.

پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم با وجود رد کردن بیش‌تر قبایل در جستجوی نصرت بود، او نه متردد شد؛ نه ناامید شد و نه مسیر‌ش را تغییر داد. زاد المعاد از الواقدی نقل می‌کند که می‌گوید:

«وَكَانَ مِمّنْ يُسَمّى لَنَا مِنْ الْقَبَائِلِ الّذِينَ أَتَاهُمْ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) وَدَعَاهُمْ وَعَرَضَ نَفْسَهُ عَلَيْهِمْ بَنُو عَامِرِ بْنِ صَعْصَعَة، وَمُحَارِبُ بْنُ حصفة، وَفَزَارَةُ، وَغَسّانُ، وَمُرّةُ، وَحَنِيفَةُ، وَسُلَيْمٌ، وَعَبْسُ، وَبَنُو النّضْر،ِ وَبَنُو الْبَكّاءِ، وَكِنْدَةُ، وَكَلْبٌ، وَالْحَارِثُ بْنُ كَعْبٍ، وَعُذْرَةُ، وَالْحَضَارِمَةُ، فَلَمْ يَسْتَجِبْ مِنْهُمْ أَحَد»

ترجمه: قبایل که پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم آن‌ها را ملاقات و دعوت نمود برایم معلوم است مانند: ‌بنی‌عامر ابن سعساع، محارب ابن حفصه، فزره، غصان، موره، حنیفه، سُلَیم، آبس، ‌بنی‌نضیر، ‌بنی‌بکا، کنده، کلب، حارث ابن کعب، عدره و حضرمیس. هیچ کدام این قبایل جواب مثبت ندادند.

پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم به طور خسته‌گی ناپذیر در تلاش نصرت بود تا وقتی که الله سبحانه و‌تعالی دین‌اش را نصرت داد. از ابن اسحاق در سیرت ابن هشام نقل است:

«فَلَمّا أَرَادَ اللّهُ عَزّ وَجَلّ إظْهَارَ دِينِهِ وَإِعْزَازَ نَبِيّهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) وَإِنْجَازَ مَوْعِدِهِ لَهُ خَرَجَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) فِي الْمَوْسِمِ الّذِي لَقِيَهُ فِيهِ النّفَرُ مِنْ الأَنْصَارِ، فَعَرَضَ نَفْسَهُ عَلَى قَبَائِلِ الْعَرَبِ، كَمَا كَانَ يَصْنَعُ فِي كُلّ مَوْسِمٍ. فَبَيْنَمَا هُوَ عِنْدَ الْعَقَبَةِ لَقِيَ رَهْطًا مِنْ الْخَزْرَجِ أَرَادَ اللّهُ بِهِمْ خَيْرا»

ترجمه: هنگامی‌که الله سبحانه و‌تعالی حاکمیت دین‌اش و عزت بخشیدن پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم را حکم کرد و وعده‌اش را به جا آورد، پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم در مراسم حج بیرون رفت و مردم انصار را ملاقات نمود. وی خود را به قبایل عرب عرضه کرد، همان‌طوری که در جریان مراسم حج این کار را می‌نمود. پس هنگامی‌که وی در عبقه بود، با مردم قبیله خزرج دیدار نمود که الله سبحانه و‌تعالی اراده خیر را به آن‌ها داشت.

مردم خزرج دعوت پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم را قبول کردند و برگشتند تا در منازعه که با قبیله اوس داشتند، مصالحه نمایند. آن‌ها سال بعد با دوازده تن برگشتند و پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم را در عقبه ملاقات کردند. این اولین بیعت عقبه بود؛ بعد از آن جامعه مدینه توسط مصعب ابن عمیر رضی الله عنه آماده پذیرش اسلام گردید، اشراف شهر، پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم را ملاقات کردند تا حمایت و کمک خود را اعلام کنند. آن‌ها دوباره پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم را در عقبه ملاقات کردند و بیعت وفاداری نمودند که بیعت جنگ در کنار پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم بود. سیرت ابن هشام از پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم در جریان این بیعت چنین روایت می‌کند:

«ثُمّ قَال: أُبَايِعُكُمْ عَلَى أَنْ تَمْنَعُونِي مِمّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ نِسَاءَكُمْ وَأَبْنَاءَكُمْ. قَالَ: فَأَخَذَ الْبَرَاءُ بْنُ مَعْرُورٍ بِيَدِهِ ثُمّ قَالَ: نَعَمْ وَاَلّذِي بَعَثَك بِالْحَقّ (نَبِيّاً) لَنَمْنَعَنّك مِمّا نَمْنَعُ مِنْهُ أُزُرَنَا، فَبَايِعْنَا يَا رَسُولَ اللّهِ، فَنَحْنُ وَاَللّهِ أَبْنَاءُ الْحُرُوبِ وَأَهْلُ الْحَلْقَةِ وَرِثْنَاهَا (كَابِرًا عَنْ كَابِرٍ)»

ترجمه: من از شما بیعت می‌گیریم که از من محافظت می‌کنید، همان‌طوری‌که از زنان و اطفال خویش محافظت می‌کنید. البراء ابن معرور دست پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم را گرفت و گفت: "بلی، قسم به ذات که تو را به حق پیامبر گردانیده، ما از شما محافظت می‌نمائیم همان‌گونه که از زنان و اطفال خود محافظت می‌کنیم، پس؛ ای پیامبر الله سبحانه و‌تعالی، بیعت ما را بپذیر، قسم به الله سبحانه و‌تعالی که ما فرزندان جنگ هستیم و اسلحه‌های جنگ مانند بازیچه برای ماست و این از اجداد ما میراث مانده است".

با این کار وعده الله سبحانه و‌تعالی تحقق یافت و دولت اسلامی تأسیس گردید.

ای مسلمانان پاکستان! ای علمای مسلمان پاکستان! بدین ترتیب نصرت برای اسلام به حیث یک حکم بر منهج پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم داده شد و یثرب را به قلعه قدرت برای اسلام "مدینه منوره" تبدیل کرد.

در حال حاضر، حزب‌التحریر در میان مسلمانان برای بازگشت خلافت بر منهج پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم فعالیت می‌کند. لذا شباب این حزب ما را از حاکمیت کفر هشدار داده و به سوی حمایت اسلام و دولت خلافت فرا می‌خواند و امیر حزب‌التحریر عالم برجسته و فقیه و دولت‌مرد شیخ عطا بن خلیل ابو رشته شب و روز با در خطر انداختن جان خود تلاش دارد تا از ارتش مسلح برای دین طلبِ نصرت نماید. بالای ما و هر یکی از ما لازم است تا با حزب‌التحریر یکجا شده و سهم خود را در انهدام حاکمیت ظالم و جابر فعلی با تأسیس خلافت بر منهج پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم ادأ کنیم. احمد روایت می‌کند که پیامبر الله سبحانه و‌تعالی گفت:

«ثُمَّ تَکُونُ مُلْکاً جَبْرِیَّةً، فَتَکُونُ مَا شَاءَ اللّٰہُ اَنْ تَکُونَ، ثُمَّ یَرْفَعُھَا اِذَا شَاءَ اَنْ یَرْفَعَھَا، ثُمَّ تَکُونُ خِلَافَةً عَلَی مِنْھَاجِ النُّبُوَّة ثُمَّ سَکَتَ»

ترجمه: سپس؛ ملک جبری خواهد آمد و تا زمانی‌که الله سبحانه و‌تعالی بخواهد می‌باشد. بعداً وقتی که الله سبحانه و‌تعالی خواست آن را از بین می‌برد. پس از آن خلافت بر منهج پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم خواهد بود، و سپس سکوت نمود.

ای مسلمانان ارتش مسلح پاکستان! ای اهل نصرت! ای انصار امروز! طریقه پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم برای حاکمیت اسلام نیازمند نصرت از اهل آن است که مخاطب، هر یکی از شما هستید. پسران، دختران، برادران، خواهران، پدران و مادران شما بالای شما صدا می‌زند و از شما توقع دارد که وجیبۀ خود را ادأ کنید. موضوع نصرت مربوط شما می‌شود و این بار دقیقاً مسؤلیت شما‌ست، لذا؛ به خاطر رضایت الله سبحانه و‌تعالی وظیفه خود را ایفا کنید و موفق خواهید شد. آگاه باشید از عاقبت زنده‌گی آخرت فاسقان که مقامات رهبری ما را آلوده کرده است! با نصرت دادن حزب‌التحریر باز گشت خلافت بر منهج پیامبر صلی الله علیه ‌و‌سلم را تحقق بخشید. با انجام چنین کار اگر موفق شوید و بالای کفر و کافران غالب گردید، باعث خوش‌حالی شما و مومنین خواهد شد.

﴿إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾ ]آل عمران:160[

ترجمه: اگر الله شما را یاری کند، هیچ‌کس بر شما چیره و غالب نخواهد شد و اگر شما را واگذارد، چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد داد؟ و مؤمنان باید فقط بر الله توکل کنند.

حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: عبدالله صالحی

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش

«رضا غرسلاوی سوگند قانونی را در حضور قیس سعید رئیس جمهور تونس جهت پیشبرد وزارت داخله/کشور ادا نمود، این درحالی است که وی پیش از آن مدتی به عنوان مشاور، وظیفه اجرا کرده بود.» (الجزیره، 30جولای2021)، قیس سعید رئیس جمهور تونس در سخنرانی که تلویزیون دولتی شام به تاریخ یکشنبه 25جولای 2021 آن را پخش نمود بعد از یک جلسۀ اضطراری با فرماندهان نظامی و امنیتی موارد ذیل را اعلان نمود: تعلیق امتیازات پارلمان، برکناری هشام مشیشی نخست‌وزیر تونس از کارش با استناد به مادۀ 80 از قانون اساسی، برداشتن مصئونیت قضائی از اعضای پارلمان، استعفای وزیر دفاع و عدلیه و به دوش گرفتن قوۀ اجرائی توسط خودش به همکاری نخست‌وزیری که وی تعیین خواهد کرد. پرسش این است که چرا رئیس جمهور تونس چنین اقدامی نمود؟ واکنش‌های جهانی در این راستا چه بوده است؟ آیا این بدان معناست که کشکمش بین‌المللی با تمام قوت به سوی تونس در جریان است؟

پاسخ

برای بیان دیدگاه برتر در این مسائل نکات ذیل را ارایه می‌داریم:

1-       بحران در میان قیس سعید رئیس جمهور تونس و بین حکومت و پارلمان در آغاز سال جاری شروع شد، زمانی‌که هشام مشیشی نخست‌وزیر تونس به تاریخ 16جنوری2021 از اجرای تعدیل پست‌های وزارت‌خانه‌ها شامل 11 پست از 25 پست را اعلان نمود. رئیس جمهور تونس این تعدیلات نپذیرفت، از جمله استعفای بعضی وزیران نزدیک به خودش. قیس سعید به تاریخ 25جنوری2021 گفت:  «تعدیلات اخیر در وزارت‌خانه‌ها که هشام مشیشی نخست‌وزیر تونس در حکومت اجراء نموده خلاف اجراآتی است که قانون اساسی بر آن‌ها دلالت دارد، خصوصاً آنچه که فصل 92 این قانون بیان داشته است، یعنی ضرورت تداول در مجلس وزراء زمانی‌که موضوع به وارد کردن تعدیل در تشکیلات حکومت تعلق گیرد، این بر علاوۀ اخلالات دیگر است -که آن را ذکر نکرد-» و گفت: «بعضی از کسانی‌که در تعدیل قانون اساسی پیشنهاد می‌دهند آنانی هستند که قضیه‌های به ایشان تعلق دارد یا پوشیدگی‌های دارند که منافع را ضربه می‌زند، و کسی‌که قضیه به او تعلق گیرد، ممکن نیست که سوگند ادا نماید؛ زیرا ادای سوگند تنها یک اجرای شکلی نیست؛ بلکه یک اجرای معنوی و جوهری می‌باشد.» و  «از نبود کدام زنی در لیست پیشهاد شدۀ وزراء» ابراز نارضایتی کرد. (أ ف ب 25جنوری2021) فیصله‌های رئیس جمهور در تونس سبب بحران اقتصادی نفس‌گیر گردید و چالش‌های بحران کرونا نیز بر فرسودگی آن افزود چنان بحرانی که شهرها را با شدت کوبید همراه با ترس و هراس‌ها از ویرانی سریع سیستم صحی است که تقاضای استقبال کمک‌های طبی عاجل از دولت‌ها را در جریان روزهای گذشته می‌نمود. انستیتوت احصائیۀ تونس در یک گزارشی نشر نمود که 8/8 فیصد اقتصاد تونس در سال 2020 کاهش یافته است. «بیانات انستیتوت احصائیۀ دولتی تونس در روز دوشنبه نشان داد که روند اقتصاد شهرها با مقایسه به سال‌های گذشته کاهش 8/8 فیصدی را در سال 2020 داشته است. در این میان اقتصاد تونس که تا حدود زیادی بر سیاحت استوار بود، در جریان چالش‌های بحران ویروس کرونا به شدت ضرر دیده است، انستیتوت احصائیه گفت که نسبت بیکاری تا 4/17 فیصد در ربع چهارم از سال 2020 نسبت به ربع سوم همین سال که نسبت بیکاری 2/16 فیصد بوده بلند رفته است» (خبرگزاری الاناضول،  15فبروری2021)

2-        به تاریخ 25جولای2021 ریاست تونس بیانیۀ را در صفحۀ رسمی فیسبوک خود منتشر نمود و در آن گفت: « امروز 25 جولای 2021، قیس سعید رئیس جمهور تونس بعد از مشوره با نخست وزیر و رئیس نمایندگان مردم و با عمل به فصل 80 قانون اساسی، جهت حفاظت از نظم وطن، امنیت و استقلال شهرها و تضمین سیر عادی چرخۀ دولت فیصله‌های ذیل را اتخاذ نمود: برکناری نخست وزیر سید هشام مشیشی، تعلیق کار و امتیازات مجلس نمایندگان برای مدت 30 روز، برداشتن مصئونیت پارلمانی از تمام اعضای مجلس نمایندگان مردم، به دوش گرفتن قدرت اجرائی توسط رئیس جمهور به همکاری حکومت که ریاست آن را نخست وزیری به عهده دارد که رئیس جمهور آن را تعیین نماید.» وی افزود: «به زودی در ساعات آینده امری صادر خواهد شد که تمام این تدابیر استثنائی را تنظیم نماید که واقعیت کنونی آن را لازم گردانیده و با زوال اسباب، این حالت نیز از بین خواهد رفت، ریاست مردم تونس از مردم خواست تا دنبال کسانی نروند که خواهان هرج و مرج می‌باشند، (دبی CNN، 26جولای2021). قیس سعید بر فیصله‌هایش تأکید می‌نمود که: «این فیصله‌ها تعلیقی بر قانون اساسی به شمار نرفته و خروج از چوکات قانون اساسی نیست.» (الجزیره نت، 26جولای2021)، قیس سعید رئیس جمهور تونس روز جمعه اعلان نمود که هرگز به یک دیکتاتور تبدیل نخواهد شد، به دلیل این‌که وی «متن قانون اساسی را بسیار دقیق می‌داند، آن را احترام دارد و مطالعه کرده است.» در گذشته خبرگزاری رسمی الأنباء اشاره نموده بود که به اتهام تلاش برای قیام به اعمال خشونت‌آمیز در مقابل پارلمان، بخش قضاء یک تحقیقی را بر چهار نفر از اعضای حزب النهضة گشوده است که در میان‌شان نگهبان شخصی غنوشی و یاسین عیاری نمایندۀ پارلمان تونس نیز وجود دارد. (منبع: فرانس 24-أ ف ب – رویترز، 30جولای2021).

3-         راشد غنوشی رئیس پارلمان تونس به تاریخ 26جولای2021 در صفحۀ رسمی فیسبوک خود مشورۀ رئیس جمهور تونس را با خودش رد کرد و در این باره نوشته است: «رئیس مجلس نمایندگان مشورۀ رئیس جمهور تونس را در مورد اجرای فصل 80 از قانون اساس را رد می کند، مشورۀ از جانب قیس سعید رئیس جمهور تونس پیرامون اجرای فصل 80 قانون اساسی با او صورت نگرفته است و غیر از این آنچه گفته می‌شود یک ادعای دروغین است.» صبح روز دوشنبه سربازان از داخل شدن رئیس و اعضای مجلس نمایندگان به مقر مجلس منع کردند و ایشان را اخطار دادند که تعلیماتی نزدشان وجود دارد که تقاضای بسته شدن پارلمان را می‌کند. غنوشی گفت: «من رئیس مجلس هستم و در مقابل موقعیتی می‌ایستم که ریاست آن را به دوش دارم و اردو / ارتش مرا از داخل شدن به آن منع می‌کند.» وی قیس سعید را به «انقلاب بر دولت و قانون اساسی متهم نمود.» (الجزیره، 27/7/2021)، اما قیس سعید گفت: «فیصله‌های اخیر وی تلاشی برای انقلاب بر قانون اساسی نبوده و وی نیت انقلاب بر قانون اساسی و شرعی در شهرها را نداشته است و تمام فیصله‌های اخیر کاملا قانونی بودند و اجرای آن به شکل فوری صورت خواهد گرفت تا خطرات ناگهانی در شهرها از بین برود.» (صفحۀ رسمی ریاست تونس در فیسبوک، 27جولای2021). بعد از آن به تاریخ 30جولای2021 رضا غرسلاوی در مقابل قیس سعید رئیس جمهور تونس جهت پیشبرد امور وزارت داخله/کشور سوگند یاد نمود؛ در حالی‌که پیش از این به عنوان مشاور، اجرای وظیفه می‌نمود. (الجزیره،         30جولای2021)

4-        عکس‌العمل‌ دولت‌های بزرگ دخیل در تونس به شکل ذیل است:

أ‌-          امریکا:  امریکا در تونس نفوذ سیاسی فعال ندارد، زیرا طبقۀ سیاسی موجود در اصل پیرو انگلیس هستند، بعد از آن فرانسه توانست، هم‌چنان با نفوذ خود داخل شود و به همین قسم سیاسیون از جمله کسانی بودند که نفوذ اروپا یعنی انگلیس و فرانسه را تضمین نمودند. امریکا تلاش نموده تا حدودی از طریق کمک‌های نظامی و جامعۀ مدنی به تونس داخل شود. در مورد کمک‌های نظامی باید گفت که ایالات متحده این روش را برای نفوذ بر تونس طی چندین دهه به کار گرفته و ایالات متحده با وسیله قرار دادن تروریست، اردو / ارتش تونس را مسلح نموده، تمرین داد و با آنان کار نمود. ایالات متحده در چوکات تعلیم و تمرین نظامی بین المللی ) IMET ( و در جریان برنامۀ همکاری جهت مبارزه با تروریزم، اردو / ارتش تونس را تمویل نمود. کمک‌های امریکایی در بین سال‌های 2012 و 2016 به حدود 7/2 ملیارد دالر رسید. بعد از آن قرار گرفتن تونس به عنوان هم‌پیمان خارج از ناتو در سال 2015 صورت گرفت. به تاریخ 1 اکتوبر2020، مارک إسبر وزیر دفاع امریکا معاهدۀ همکاری‌های نظامی را برای مدت 10 سال با تونس امضا نمود. إسبر در سخنرانی‌اش بعد از ملاقات با قیس سعید گفت: «ما به سوی گسترش این روابط جهت کمک کردن تونس در حمایت از بندرهای بحری، مرزهای خشکه، جلوگیری از تروریزم، حفظ تلاش‌های که نظام‌های استبدادی را نابود گرداند دور از شهر خود در حرکت هستیم.»  (أفریکا نیوز 1 أکتوبر 2020)

اما روش کمک‌های جامعۀ مدنی را سفارت امریکا در چوکات برنامۀ حمایت از حکومت‌داری خوب و مبارزه با فساد در تونس به دوش گرفت که به ارزش 6/5 ملیون دالر از جانب سفارت امریکا تمویل می‌شد. «مرکز ملی محاکم ولایات NCSC اعلامیۀ تفاهم را با وزارت ارتباطات با هیئت‌های قانونی و جامعۀ مدنی جهت طراحی آدرس الکترونیکی که مخصوص سازمان‌های جامعۀ مدنی است امضا نمود. و این آدرس به سازمان‌های جامعۀ مدنی فرصت می‌دهد تا از راه دور در این آدرس ثبت نمایند، برعلاوۀ گزارش‌های مالی و ادبی مخصوص انجمن جهت استحکام توانائی و روابط.» (سفارت امریکا در تونس Tunis Embassy .S.U 20 دیسمبر 2020) این روش‌ها به عنوان یک راه نفوذ در هر کشوری‌که خالیگاه سیاسی داشته باشد نفع می‌رساند و چنان نباشد که در آن نفوذ دولت قدرتمندی همچون انگلیس بر علاوۀ اتحادیۀ اروپا و خصوصا فرانسه و آلمان به عنوان دو بازو جهت پیوستن به انگلیس در آن باشد. بناءً این کارهای امریکائی کدام اشکالی را در نفوذ انگلیس یا اروپا در تونس وارد کرده نمی‌تواند، زیرا اردو / ارتش بسیار کوچک است و نقش کوچکی را در سیاست شهرها بازی می‌نماید. بنابراین تا هنوز نیاز به وقت بیشتری جهت توجه بر مزدوران مخلص برای امریکا و ساختار قدرت اردو / ارتش برای بازی کردن نقش مؤثر در تونس وجود دارد و این وقت گیر خواهد بود، یعنی نقش امریکا تا فعلاً در تونس فعال نیست، بلکه یک نقش عمومی آن هم به دلیل دعوت به سوی دیموکراسی و حقوق بشر است با وجود این امریکا از تلاش‌ها برای نفوذ در تونس دست نخواهد کشید.

ب‌-    انگلیس: انگلیس قبل از انقلاب، امور را کاملاً تحت کنترل داشت. کشور را از پشت پرده از طریق مزدور خود زین العابدین و قبل از او بورقیبه به طور کامل اداره می‌کرد و در عرصۀ تونس رقیب بین‌المللی به معنای واقعی نداشت؛ بلکه احزاب مخالف به طور آشکار حمایت می‌کردند، مانند میزبانی آن به راشد غنوشی، رهبر جنبش النهضه تا مخالفان "اسلامی" را جذب نموده و از این کارت مهم در مواقع ضروری استفاده کند، انگلیس در تونس سرگردان بود. در سال 2015، سفارت انگلیس در تونس از شرکت مشاورۀ بین‌المللی آدام اسمیت دعوت کرد تا به دولت در تونس مشوره دهد، افسران ارشد را تربیت، سیاست‌ها را تدوین و قوانین جدیدی را معرفی کند. به همین ترتیب ،Aktis Strategy Ltd به تونس آورده شد، یک پیمان‌کار توسعه‌ای که قراردادهای به ارزش میلیون‌ها پوند برای ادارۀ امور خارجه و منافع مشترک انگلیس مدیریت کند. علاوه بر این، انگلیس کنترل طبقۀ سیاسی را از حبیب بورقیبه تا بن علی تا باجی سبسی، که حزب نداء تونس را در سال 2012 تاسیس کرد، داشت. او یکی از همراهان حبیب بورقیبه و متحد بن علی بود. بنابراین تمام نیروهای سکولار قدیمی را جمع کرد که انگلیسی‌ها قبلاً با آن‌ها کار می‌کردند. بنابراین انگلیس با کنترل طبقۀ سیاسی نفوذ خود را در این کشور حفظ کرد.

با این حال، با خروج زین العابدین از ریاست جمهوری در تونس، او مزدور قدرتمند خود را خساره‌مند ساخت، بدون این‌که نظام خساره‌مند شود، زیرا مزدوران زیادی در دولت تونس و خارج از این کشور دارد؛ اما نفوذ سیاسی وی ضعیف‌تر از قبل گردید و بازگشت غنوشی از انگلیس به عنوان یک دوست وفادار به آن، چیزی از این ضعف را کم نکرد با وجودی‌که اعضا و رهبران حزب النهضه بر سر رهبری غنوشی متحد نبودند، به ویژه از آن‌جای که او سکولار شده بود و در حزب النهضه انسان‌های مخلص وجود داشت و در میان آن‌ها کسانی بود که به ترکیه و رئیس جمهور آن اردوغان اعتماد داشتند. همه این‌ها مانعی برای انگلیس جهت تنظیم صفوف پیروانش بود و حتی راه را برای ترکیۀ پیرو آمریکا جهت نفوذ بر حزب النهضه و تهدید رهبری غنوشی برای دفع حرکت از داخل باز کرد. برای حل این مسئله، حزب النهضه شروع به کاهش "اسلام‌گرایی" خود جهت افزایش پذیرش سکولارها کرد، بنابراین "دعوت" را از "سیاست" جدا کرد و در سال 2014 با "نداء تونس" متحد شد تا جبهۀ گستردۀ پارلمانی برای حمایت از باجی سبسی مزدور انگلیس تشکیل دهد. اما حزب او با قدرت ادامه نیافت بلکه بیشتر تجزیه شد.

با بررسی موقف انگلیس مشخص می‌شود که وقایع در تونس آن را صدمه زده است. به گزارش الجزیره نت، روزنامۀ انگلیسی، منتشر شده در 27جولای2021 میلادی، در مقاله‌ای تحت عنوان "دیدگاه غاردیان در مورد کودتای تونس: بهاری‌که به زمستان تبدیل می‌شود" اظهار داشت که تونس شاهد انقلاب مخالف است، با این استدلال که: «پیشنهاد امنیت به کانال‌های تلویزیونی به هیچ وجه نشانۀ خوبی نیست.»  بیان کرد که: «شهروندان بی تفاوت عمل می‌کنند و مفاهیم غیر لیبرال را می‌پذیرند، زیرا آزادی و دموکراسی ثبات سیاسی و اقتصاد مرفه را به ارمغان نیاورده است، در عوض، فساد، تورم و بیکاری همچنان ادامه داشته و یک سوم خانواده‌ها در تونس می ترسیدند که سال گذشته پس از شیوع بیماری کرونا مواد غذایی آن‌ها تمام شده باشد و طبق اسناد فاش شده، دولت در مذاکرات آمادۀ لغو کمک نان است، برای بدست آوردن قرض 4 میلیارد دلاری از صندوق بین المللی پول، که چهارمین صندوق در 10 سال گذشته است و خشم از برخورد دولت با این بیماری همه‌گیر تنها به دلیل سطح قرض‌های ملی بدتر شد زیرا پرداخت قرض در حال حاضر 6 برابر اندازۀ صحت در شهرها است. یعنی که نظام از طریق صندوق بین‌المللی پول تحت فشار آمریکا قرار داشت و آمریکا در حال تلاش برای تقویت حضور خود در تونس از طریق این فشارها بود.»

با وجود این همه، واضح است که نفوذ انگلیس در تونس فعلاً تضعیف شده است و با شرایط دوامدار که آن را تضعیف می‌کند، فرانسه راهی برای ورود شدید آن به تونس پیدا کرده است و انگلیس تصور می‌کرد که نفوذ فرانسه خطرناک نیست، زیرا همیشه با هماهنگی فرانسه، به ویژه در برابر نفوذ آمریکا هر دو کشور با هم توافق داشتند، اما "بریکست" انگلستان باعث شکاف بزرگی بین آن‌ها شد و هیچ یک از آن‌ها هیچ تلاشی برای برطرف کردن آن نکردند. در واقع، تعدادی از کشورهای اتحادیۀ اروپا به ویژه آلمان، موضع خود را نزدیک به فرانسه داشتند، زیرا آن‌ها آنچه را که در تونس اتفاق افتاده کودتا توصیف نکردند، چنانکه رسانه‌های انگلیسی از آن تعبیر نمودند: «ماریا ادیبهر، سخنگوی وزارت خارجۀ آلمان امروز دوشنبه گفت که برلین نگران تشدید آشفتگی سیاسی در تونس است و خواهان بازگشت این کشور به وضعیت نظم قانونی قانون اساسی است، با این حال معتقد است آنچه اتفاق افتاده "کودتا" نبوده است. (اسپوتنیک،  26جولای2021).

ت‌-    فرانسه: از جمله مواردی است که موقف آن بیشتر قابل توجه قرار دارد:

قیس سعید رئیس جمهور جدید، ضد استعمار بزرگ بود و پیشنهادات انقلابی او برای تونسی‎ها چنان قابل قبول بود که او را به امید از بین بردن " اردو/ ارتش سابق " که دولت را در دوران پس از انقلاب رهبری می‎کرد، به طور یکجا به هر حال پذیرفتند.  هنگامی‌که رئیس سعید در اکتبر سال 2019، رئیس جمهور شد، گویا که رئیس جمهور آزاد و مستقل تونس گردیده باشد، اما از آنجا که در عقلیۀ او و امثال او یک ذهنیت نهادینه شده بود که باید به یک نیروی بین المللی تکیه کند، متوجه شد آغوش فرانسه به روی او باز است و فرانسه در آرزوی بازگشت تونس به عنوان یکی از اعضای فعال سیستم فرانکفونی خود بود. از جملۀ دلایلی‌که فرانسه قبلاً موفق شده بود قیس سعید را مزدور خود کند، عبارت است از:

با تقسیم پارلمان تونس به دو بخش؛ بخشی از حامیان رئیس جمهور قیس سعید و بخشی از مخالفان آن که بزرگترین بخش بود، "ائتلاف کرامت" هم پیمان حزب النهضه در بخش پارلمانی علیه رئیس جمهور قیس سعید و خصمانه‌ترین کشور فرانسه در پارلمان تونس برای مختل کردن روابط فرانسه با تونس کار خود را آغاز کرد. بنابراین او ایدۀ "عذرخواهی فرانسه" را برای استعمار این کشور در تونس برای رأی گیری پارلمانی مطرح کرد و این در دوران ریاست اسسبسی یا مرزوقی مطرح نشد، و این نشان می‎دهد که مخالفان رئیس جمهور سعید می‎خواستند رئیس جمهور را تنگنا قرار دهند و فرانسه را در روابطش با تونس به تنگنا اندازد و خصومت استعماری آن را یادآوری کند. اما رئیس جمهور تونس موضعی را اتخاذ کرد که برخلاف مواضعش در مبارزات انتخاباتی، نزدیک بود از فرانسه دفاع نماید قیس سعید گفت: «کسی‌که عذرخواهی میکند خود را محکوم می کند.»" وی افزود: «"اجازه دهید به آینده نگاه کنیم.»." فرانسه جنایاتی را در تونس مرتکب شده است، اما تحت نظام حمایتی، نه استعمار مستقیم، چنان‌که این حالت در  الجزایر موجود استاست. با این حال، او گفت که تونسی ها هزینۀ سنگینی برای استقلال خود پرداختند و مستحق عذرخواهی هستند ، اما اعلام عذرخواهی کافی نیست. وی ادامه داد: «"شاید عذرخواهی با پروژه ها و شاید با همکاری جدید.»" (وب سایت Ultratuns ، 20 /06جون/2020.)

در ماه جون - 2020 ، قیس سعید پس از انجام وظایف خود فرانسه را به عنوان اولین مقصد اروپایی خود انتخاب کرد، تا با این حال ثبات روابط را با پاریس تحکیم بخشد. (منبع: آناتولی ، 4/6/جون2021) ، و قبل از سفر رئیس جمهور تونس به پاریس و در آستانۀ آن، مقامات ارشد فرانسوی به تونس هجوم آوردند که نشان دهندۀ روابط ویژه پس از قدرت گرفتن قیس سعید است.  «(از این زاویه، دعوت رئیس جمهور از فرانسه ممکن است به عنوان مقدمه‎ ای برای پروژه‎های همکاری نظامی بین دو کشور باشد، به ویژه قبل از این سفر، وزیر دفاع فرانسه در ماه می 2020 و قبل از آن رئیس ستاد اردو / ارتش زمینی فرانسه از تونس بازدید کرد. اخباری در مورد محتوای دو دیدار به غیر از جملات معمول در مورد موضوعات مورد علاقه مشترک به بیرون درز کرد. (منبع: الجزیره: 18جون2020).

هر زمان که بحران در تونس شدیدتر می‎شد و نیاز به حمایت از فرانسه با آن شدت می‎گرفت، فرانسه مقامات ارشد خود را به تونس می‎فرستاد «جان کاستکس، نخست وزیر فرانسه عصر چهارشنبه در سفری به همراه شش وزیر وارد تونس شد و حضورش تا پنجشنبه ادامه خواهد داشت. این سفر به هدف تقویت روابط با کشور آفریقایی است که تحت تأثیر همه‌گیری ویروس کرونا شاهد چندین بحران و رنج می‎باشد. این مذاکرات به موضوعات "مشارکت اقتصادی"، "حمایت" و "بحران صحت" می‎پردازد. این دیدار هم‌چنین شامل امضای موافقت نامه‎ها، دیدار از کارگاه ساخت شبکه‎ای قطارهای سریع السیر در تونس و جلسه‌ای در زمینۀ فعالیت‎های الکترونیکی که توسط تجار تونسی و فرانسوی برگزار شد. (منبع: فرانس24، 2جون2021).

رئیس جمهور تونس در نشست اقتصادی آفریقا که توسط فرانسه در پاریس برگزار شد شرکت کرد. (منبع: اسپوتنیک روسی، 22می2021) و هیچ نتیجۀ خارجی برای تونس به جز وعدۀ برخی واکسین‌های کرونا اعلام نکرد و این نشان می‎دهد که هدف از این دیدار بحث در مورد وضعیت داخلی تونس با رئیس جمهور مکرون بود، زیرا بیش از آن قیس سعید در رسانه‎های فرانسوی دربارۀ وضعیت داخلی تونس صحبت کرد و شاید این سفر پاسخی به سفرهای غنوشی به قطر باشد که وی آن را "دیپلماسی پارلمانی" نامید. به این معنی که هر دوی آن‎ها توسط اربابان و مزدوران همسال شان تقویت می‌شوند.

فرانسه 1.7 میلیارد یورو برای حمایت از تونس در قالب کمک و قرض تا سال 2022 برای تأمین مالی پروژه‎های بخش صحت و ایجاد فرصت‎های شغلی متعهد شد، مکرون رئیس جمهور فرانسه در سفر قیس سعید رئیس جمهور تونس به پاریس قرض 350 میلیون یورویی را در اواسط سال 2020 اعلام کرد. (منبع: العربی الجدید، 11فبروری2020).

شبکۀ الجزیره در واضح ترین بیانیۀ رسمی منتشر شده از سوی فرانسه، آنچه را لودریان وزیر امور خارجه فرانسه گفته گزارش داده است: «فرانسه تحولات تونس را با بیشترین توجه دنبال می‎کند» و RT از او در 28جولای2021 نقل قول نموده که « در بیانیه‎ای که روز چهارشنبه منتشر شد، وزارت امور خارجۀ فرانسه اظهار داشت، لودریان امروز با همتای تونسی خود، عثمان الجرندی، در یک تماس تلفنی صحبت کرد و بر اساس این بیانیه  لودریان بر اهمیت تعیین نخست وزیر در اسرع وقت و تشکیل دولتی که بتواند خواسته‎های مردم تونس را با توجه به بحرانی که کشور در حال گذراندن است برآورده سازد. تأکید کرد.»

نتیجه: همه نشانه‎های درگیری شدید بین‌المللی در تونس نشان می‎دهد که این درگیری بین انگلیس، صاحب نفوذ سابق و بزرگ در تونس و فرانسه، صاحب نفوذ جدید و ناپایدار در آن است، و این که آمریکا هنوز در این زمینه از مرکز ثقل درگیری فاصله دارد. حتی اگر فرانسه و مزدوران آن بخواهند آمریکا و مزدوران آن را علیه مزدوران انگلیس در تونس در منطقه تقویت کنند، می‌بینید که مزدوران خود را در تونس به سمت مزدوران آمریکا در مصر سوق می‎دهد، اما تأثیر مصر در تونس بسیار کمتر از نفوذ مزدوران انگلیسی در الجزایر است، که مستقیماً همسایۀ تونس می‎باشد. رئیس جمهور الجزایر به تونس و روابط آن با فرانسه اشاره کرد و گفت: «تبون گفت که فرانسه هزاران گزارش از الجزایر می‎خواند و سخنان خود را به این روزنامه‌نگار می‎گوید که از وی می‎پرسد آیا فرانسه هنوز الجزایر را به عنوان یک شهر فرانسه می‎بیند و این را با گفتن "نه، نه" تصحیح می‎کند. وی ادامه داد: منظور شما کشور دیگری است که به آن دستور می‎دهند، او سکوت کرده و اجرا می‎نماید.» برخی معتقد بودند که سخنان رئیس جمهور الجزایر اشاره‎ای به تونس دارد، به ویژه پس از اظهارات رئیس جمهور قیس سعید در سفرش به فرانسه، که در آن گفت: «تونس تحت استعمار نیست بلکه تحت حمایت است.» (وب سایت الحصاری، 7 اگوست 2021)

از همه این مواضع بین‌المللی، مشخص است که فرانسه برای قدرت در تونس با انگلیس می‎جنگد، اما این اختلاف در داخل اروپا است و آمریکا در نزاع نیست. بنابراین به خاطر احساس نبود آمریکا در این میان به عنوان یک دخیل مؤثر ما نمی‎گوییم آن چه اتفاق می‎افتد، در اصطلاح یک درگیری بین المللی است. اما همانطور که در فوق بیان داشتیم، یک درگیری در داخل اروپا است. به ویژه فرانسه و آلمان از یک سو و انگلیس از سوی دیگر. پس ویژگی یک درگیری طویل را نخواهد داشت، بلکه به فرمول توافقی باز خواهد گشت و به احتمال زیاد نفوذ انگلیس از تونس خارج نخواهد شد. زیرا این کشور بر حیله‌گری سیاسی که فرانسه فاقد آن است، تسلط دارد. با این حال، ما از الله سبحانه وتعالی، ذات قوی و عزیز می‎خواهیم که جنگ شان را در میان آن‎ها شدید کند و ما را با تأسیس خلافت توسط خودمان عزت بخشد تا اسلام و مسلمانان گرامی داشته شوند و کفر و کافران ذلیل گردند.

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4) بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ‏﴾ [روم: 4-5]

ترجمه: در آن روز ( كه روميان پيروز می‌گردند ) مؤمنان شادمان می‌شوند(آری، خوشحال می‌شوند ) از ياری الله الله هركسی را كه بخواهد ياری می‌دهد و او بس چيره (بر دشمنان خود) و بسيار مهربان (در حق دوستان خويش) است.

مترجم: احمد صادق امین

 

ادامه مطلب...

تحت نظام سرمایه‌داری؛ اگر GDP بالا یا پائین برود، وضعیت مردم وخیم‌تر شده و حتی از شغل ابتدائیه عامه نیز محروم می‌گردد

به تاریخ 28 جولای 2021، بخش مشورتی اقتصادی وزارت مالیه/دارایی در پیش‌بینی ماهانه اقتصادی در ماه جولای اعلام نمود: "در انتقال به سمت رشد ظرفیتی به سطح بالاتر، بالای حسابات خارجی ممکن فشار ایجاد گردد و خواستار بررسی سریع گردید تا اطمینان حاصل گردد که رشد استراتیژی جدید، پایدار باقی می‌ماند." رضا باقر رئیس بانک دولتی پاکستان به حیث قهرمان اقتصادی صندوق بین‌المللی پول IMF نایب اقتصادی امریکا گفت: "دلایلی خوبی موجود بود تا برخلاف چندین مرتبه رشد رو به بالای اقتصادی در پاکستان، توقع داشت که پوشش اقتصاد فعلی توسط حمایت خارجی معاونت خواهد شد." در چندین ماه گذشته، دولت پاکستان برای افزایش در GDP به حیث بزرگ‌ترین دستاورد‌اش در جستجوی خریدار بوده است. حالا ادعا می‌کند که روز‌های سخت به پایان رسیده و روز‌های آینده سعادت اقتصادی را هدیه خواهد داد. گرچه که مسلمانان پاکستان در گذشته چندین مرتبه حلقۀ فاسد رشد GDP را تجربه نموده اند. در گذشته نیز افزایش در رشد GDP هم زمان با افزایش تجارت و کسر بودجه حسابات فعلی صورت گرفته بود. لذا پاکستان در یک لحظه به وضعیت سال 2018 برگشته و با حساب بزرگ فعلی و کمبود سرمایه تجارتی در توازن با بحران پرداخت‌ها مواجه می‌گردد و دولت اصرار می‌ورزد که هیچ انتخاب دیگری ندارد مگر این‌که به صندوق بین‌المللی پول مراجعه نماید.

حتی اگر 74 سال گذشته‌ی پاکستان را به طور کامل مرور نکنیم و تنها خود را به 21 سال گذشته محدود نمائیم، کاملاً واضح می‌گردد که هر حکومت قبلی مقدار زیاد از کمبود سرمایه را برای حکومت بعدی به جا می‌گذارد. دلیل اصلی در عقب این پدیده افزایش دوام‌دار در نرخ و ارزش بلند واردات نهفته است. سپس وقتی‌که دولت به صندوق بین‌المللی پول مراجعه می‌کند، مشکل تنها بد‌تر شده و همین سلسله ادامه می‌یابد. صندوق بین‌المللی پول خواستار افزایش قیمت‌های برق، گاز، مالیات سنگین، تحمیل مالیات جدید و پالیسی‌های اقتصادی می‌باشد که وابسته‌گی به واردات را ایجاد می‌کند. وقتی شرایط به جایی برسد که پاکستان از پرداخت تادیه پول خارجی عاجز ماند، از صندوق بین‌المللی پول خواستار قرضه می‌گردد. در حالی‌که دریافت قرض از صندوق بین‌المللی پول توازن پرداخت بودجه پاکستان را کاهش و یا از بین می‌برد و پالیسی‌های صندوق بین‌المللی پول هرگز به پاکستان اجازه نمی‌دهد تا نیاز‌هایش را از طریق تولدات داخلی و واردات تأمین سازد. بنابر آن، با محرومیت از ستون سنگین صنعتی حیاتی که آن را خود کفا می‌سازد، پاکستان در گودال عمیق قرض‌های فاسد و کسر بودجه فرو می‌رود. امروز، نفت، گاز، مواد کیمیائی، ماشین آلات و وسایل عالی تخنیکی تماماً وارد می‌گردد. حتی گندم، شکر، پنبه، روغن وارد می‌شوند، با وجود که پاکستان در میان ده برترین کشور‌های زراعتی در جهان است. با آن هم جای تعجب نیست که رشد GDP فعلی پایدار نیست.

پاکستان هرگز قادر نخواهد شد تا به هدف رشد اقتصاد با ثبات و پایدار برسد، مگر این‌که دولت خلافت آن را از برده‌گی صندوق بین‌المللی پول آزاد سازد. در نظام اقتصادی اسلام برق، گاز و نفت ملکیت عامه اند که توسط دولت نظارت می‌گردد. لذا منابع انرژی به قیمت‌های مناسب قابل دسترس خواهد بود؛ طوری‌که منافع و مزد کار از دستگاه تولید برق، تصفیه خانه‌ها، شرکت‌های سهامی و توزیع کننده به طور یکسان گرفته خواهد شد. نظام اقتصادی اسلام هیچ نوع مالیات بر عایدات، مالیات عمومی فروشات، مالیات غیر مستقیم یا هر نوع مالیات غیر شرعی دیگر را ندارد. بدین ترتیب، نرخ تولید به طور موثر کاهش می‌یابد، در حالی‌که تاسیسات بخش‌های صنایع عمومی به طور برجسته در حال فعالیت خواهند بود. با این شیوه پاکستان می‌تواند به هدف رشد با ثبات، دوامدار و واقعی اقتصادی نایل گردد. پس؛ به خاطر رضای الله سبحانه و‌تعالی بگذارید مسلمانان برای تأسیس دوباره دولت خلافت راشده بر منهج پیامبر صلی الله علیه و‌سلم تلاش ورزند! تحت حاکمیت دولت خلافت، حکام هرگز نمی‌توانند بر اساس خواهشات و خواست‌های خود نظامی اقتصادی، پالیسی و قوانین بسازند؛ زیرا دولت خلافت محدود به تطبیق قوانینِ می‌باشد که از قرآن و سنت سرچشمه گرفته است.

﴿وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾ ]بقره: 216[

ترجمه: و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است وبسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است والله (مصلحت شما را در همه امور) می‌داند و شما نمی‌دانید.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: عبدالله صالحی

ادامه مطلب...

فریادخواهی دیوارها و ساحات مسجدالاقصی و اهل قدس برای آزادی

خبر

نیروهای مسلح رژیم یهود متعاقباً کارکنان مخصوص مسجدالاقصی را از پرداختن به هرنوع کاری اعم از؛ تنظیف و یا ترمیم ناحیه شرقی مسجد مانع شدند.

منابع قدس صحنه­ی المناکی را که مربوط به داخل مسجدالاقصی و به طور دقیق مربوط به ناحیه شرقی آن است، نقل نموده اند، به گونه‌ای که در آنجا خاک­ها و اشیاء نابکار از سال­ها بدین­سو موجود است و علت آن را می­توان؛ عدم دسترسی اوقاف اسلامی به آنجا  و هم‌چنین عدم اجازه بیرون آوردن آن­ها از آنجا را بر شمرد.

هر روز منطقه الاقصی با عملیات ویرانگری از سوی ده­ها باشنده صهیونست مواجه می­شود، که هدف شان تخلیه مسجدالاقصی از نمازگذاران و محافظان آن می­باشد.

باشندگان صهیونست در آنجا قصد ادای مراسم یهودیت را می­کنند و برای مدت­های طولانی در آنجا می­نشینند و حتی بعضی اوقات کار به جای می­رسد که در منطقه بول و قضای حاجت می­کنند.

از سال 1996م. پروژه­های آبادانی و شهرسازی تحت اشغال قرار گرفت تا اوقاف اسلامی از آبادانی و بازسازی سلب صلاحیت شود و اولین برنامه آن در اخیر سال 2000م. به صحنۀ اجراء در آمد.

زمانی­که نیروه­های اشغالگر از بیرون آوردن اجزاء آخری فرو ریختگی دیوار که در اثر باز کردن دروازه­های بزرگ مصلی اموی بوجود آمده بود، منع کردند، آن فروریختگی­ها در ساحات زراعتی زیتون در شرق مسجدالاقصی مبارک ریختانده شد، به این دلیل که ضررش کمتر و در عین زمان راهی بوجود می­آید برای اخراج آن. این فروریختگی­ها تا به امروز همچو کپه­ای باقی­ست، که بارزترین روزنه را برای صهیونست­ها و اشغال ایجاد کرده تا ناحیه شرقی الاقصی مبارک مورد هدف قرار گیرد.

درماه ژانویه 2019م نیروه­های اشغالگر صلاحیت ترمیم و بازسازی دیوار جنوب غربی اقصی را سلب نمودند، سپس در عین سال در ماه می صلاحیت ترمیم(الخلوة الجنبلاطیة) در صحن گنبد الصخره را نیز سلب کردند.

 اشغالگر تلاش می­ورزد که ساحات اقصی را تقسیم کند و این تقسیم را تا باب الرحمة ادامه دهد و نمازگذاران را از محوطۀ آن به علت فروریختگی­های متراکم باز دارد.

اکثریت مردم قدس در سال 2019م بازگشایی مصلی را بر اشغالگر تحمیل کردند. وی تلاش ورزید که مجدد با استفاده از ابزاری هم‌چو بند کردن، تبعید کردن، زندانی کردن و لت­و­کوب کردن آن را مسدود سازد، اما با شکست مواجه شد. (منبع: مرکز خبررسانی فلسطین)

تبصره

رژیم صهیونست یهود مسجد الاقصی را تنها یافته است، بی‌حرمتی به آن را مباح می­داند، باشندگان و لشکریان آن را علیه مسلمانان در سرزمین مبارک قدس به فجیح­ترین حالت تحریک می­کند. این برنامه و نقشۀ شان که مسلمانان را از مسجد الاقصی بیرون می­رانند، چنان حالتی را پدید آورده است که هر مسلمان با دیدن مسجدالاقصی در آن حالت جانگداز و رها شده در غفلت، نابودی و ذلت در تمام عرصه­ها، متأثر شده و اشک در چشمانش خشک می­شود.

در عرصه آبادانی و عمرانی، فروریختگی و پاشیدگی مسجدالاقصی نمایانگر ذلت اهل قوت و نیرو می­باشد؛ همان کسانی‌که آن را به این شکل رها نموده اند که این شکل نتیجه دست برداشتن شان از آن است، بنابر این، دیوارهای مسجدالاقصی، ساحات، عبورگاها و اجزاء آن؛ حالت نسیان و کوتایی را نسبت به سفرگاه رسول الله صلی الله علیه وسلم تجسم می­کند. بنابر این، نزدیک است که تو فریادخوانی دیوارها و ساحات آن را بشنوی که امت و نیروهای زنده آن را برای نجات خود و اعاده هیبت خود از طریق آزادسازی و عمرانش توسط نماز و تکبیرات نصر به فریاد می­خواند.

در عرصه سیاسی، در نظام­های حاکم در سرزمین­های اسلامی هیچ اثر و وجودی در نقشه سیاسی عملی آن­ها از مسجدالاقصی و سرزمین مبارک قدس یافت نمی­شود و هم‌چنین در آن هیچ تذکری از پاک­سازی سرزمین قدس و مسجدالاقصی از یهود پلید وجود ندارد، این در حالی­ست که در بیانات سیاسی هیچ تذکری از آن نمی­رود و دسیسه­سازی­ها بخاطر تثبیت رژیم یهود ادامه دارد تا باشد که از طریق اشغال دو دولت؛ قسمت اعظم سرزمین مبارک قدس تحت تصرف رژیم یهود در آید.

راه‌حل بنیادین برای مسجد الاقصی که حالتش چشمان و دل­ها را اشکباران می­کند و صحنۀ یورش بردن روزانه به آن حالت امت نابوده شده را که چشمانش را در برابر بی­حرمتی به سفرگاه رسول الله صلی الله علیه وسلم می­پوشاند تجسم می­سازد. راه حل بنیادین فقط اینست که امت باید نیروی سلب شده خود را بازخواهد و حکام خائن را از ریشه برکند و خلافت بر منهج نبوت را که عزت و کرامتش را باز می­گرداند اقامه نماید؛ خلافتی‌که رونق و عظمت مسجدالاقصی را باز خواهد گشتاند و آن وقت شما آوازهای نصر و تکبیر را بلند نموده و مسلمانان از هرگوشه و کنار تحت بیرق­های اسلام بسوی قدس مبارک حرکت می­کنند و برای جهان بازگشت بهترین امت را که برای مردم خلق شده است به جایگاه حقیقی‌اش اعلان می­کنند و هم‌چنین بازگشت مسجد الاقصی برای اهل و جایگاهش را نیز اعلان می­کنند، این مأموریت لشکریان امت اسلامی است که الآن زمانش فرا رسیده که حرکت کند و نداء الله سبحانه وتعالی را لبیک بگوید و ساحات سفرگاه رسول الله صلی الله علیه وسلم را نصر و یاری دهند.

نویسنده: دکتور مصعب ابو عرقوب

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه