سه شنبه, ۰۱ ربیع الثانی ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۹/۲۳م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

مسلمانان کشمیر در خصوص راه‌پیمایی خط کنترول به نیروهای مسلح پاکستان نیاز دارند؛ نه به قطعه‌نامه‌های بی‌اساس!

  • نشر شده در پاکستان

(ترجمه)

به تاریخ 4 فوریۀ 2020م مجلس شورای ملی با ابراز تعاون و همدردی قطعه‌نامۀ دیگری را به منظور حمایت از قضیۀ کشمیر به تصویب رساند. قطعه‌نامه‎‌های بی‌شمار، سخنرانی‌ها در سازمال ملل و درخواست‌ها از ترامپ هرگز نتوانست به محاصرۀ شش ماهۀ کشمیر اشغالی پایان دهد. در واقع کسانی‌که در انتخابات عمومی هند برای برنده شدن مودی دعا نموده و از وی حمایت کردند، فریاد صلح‌خواهی سر می‌دهند و در برابر تجاوز هند محدودیت اعمال می‌کنند؛ قطعاً که امروز جلو گلوله‌های مرگ‌بار هند را نخواهند گرفت و آن را توقف نخواهند داد. علی‌رغم این، رهبری سیاسی و نظامی که پیوسته برای تأمین منافع کفار حرکت می‌کند؛ هرگز به نیروهای ما دستور عبور از خط کنترول را نخواهد داد.

پس یگانه راه‌حل برای کشمیر اشغالی این است که نیروهای ما باید از خط کنترول عبور نموده؛ طرح مودی، آمیت شاه، ژنرال بیپین راوت و اجیت دووال را به منظور آزادی‌سازی کشمیر زیر پا کنند؛ چون در خلال این شش ماه آزادسازی کشمیر اشغالی از زیر بار اشغال هندو برای همیشه نیازمند چنین امری‌ست. مدت‌هاست که مسلمانان کشمیر منتظر  اقداماتی چون اقدام 27 فوریۀ 2019م استند که رهبری افراطی هندو را وحشت‌زده ساخت. بناءً چی خوب مسیرتی را به بار خواهد آورد وقتی‌که نیروهای مسلح پاکستان کشمیر را آزاد کنند؟ هند هرگز آماده جنگ با پاکستان نخواهد شد و نه هم می‌تواند خطر جنگ هسته‌ای را بپذیرد؛ چون اگر این کار را کند، به عصر حجر بر می‌گردد. هند به خاطر حفظ اشغال کشمیر هرگز بمبئی، کلکته، چنای، احمد آباد، دهلی جدید و بهار را قربانی نمی‌کند. پس از هر جنگ با پاکستان، هند طعمۀ آسانی برای دشمن شرقی خود یعنی چین خواهد شد و به فروپاشی خود تسریع می‌بخشد و این گونه از هم می‌پاشد.

آیا آنانی‌که خود را در عقب یک اقتصاد ضعیف پنهان کرده‌اند، نمی‌دانند که چگونه مقاومت افغان‌ها 42 کشور هم‌پیمان را بدون داشتن یک اقتصاد چند میلیارد دلاری به زانو در آورده است؟ قبل از شکست اتحاد جماهیر شوروی درآمد سرانۀ افغانستان چی بود؟ میزان صادرات دولت مدینه هنگامی‌که اتحاد عرب را در غزوۀ خندق از هم گسست چی بود؟ ذخایر ارزی خارجی دولت مدینه هنگامی‌ رویارویی با امپراطوری روم چگونه بود؟ اگر از اقتصاد به عنوان بهانه‌ای برای تسلیمی منافع استفاده شود؛ آیا تضمینی وجود دارد که رژیم بجوا-عمران نیروهای ما را در برابر حملات احتمالی هند به اسلام‌آباد و لاهور بسیج سازد؟ این حاکمان پس از آن‌که پایه‌های اقتصاد پاکستان را  متزلزل ساختند و کلیدهای آن را به صندوق بین‌المللی پول واگذار کردند، خود را در عقب این اقتصاد ضعیف پنهان کردند. کاملاً واضیح است که این حاکمان به غیر از لفاظی و سخن‌پردازی هیچ‌گونه برنامۀ عملی برای آزادسازی کشمیر اشغالی ندارند. از این‌رو، برای افسران مخلص مسلح پاکستان لازم است که حاکمان مزدور و خائن فعلی را ریشه‌کن‌ساخته و برای تأسیس دوبارۀ خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت به حزب‌التحریر نصرت دهند. این خلافت واقعی اسلامی است که برای آزادسازی تمام سرزمین‌های اشغال‌شده من‌جمله کشمیر اشغالی از طریق جهاد مبادرت می‌ورزد. در نظام خلافت خلیفه مسلمین از رژۀ لشکر اسلام در دهلی، لاهور و کابل بازرسی می‌کند. پس ای شیران پاکستان، منتظر چی استید؟ بشتابید و قلمرو ما را با زور از دولت هندو بازپس گیرید. بدانید که پس از تأسیس دوبارۀ خلافت این تنها شما استید که  قادر به انجام این کار خواهید بود؛ لذا برای نابودی این حاکمان گمراه و خائن دست به کار شده و همین حالا به اسلام نصرت دهید.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر- ولایه پاکستان

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...

ای اهل کنانه‌ی مصر، به‌شمول مخلصین‌اش در ارتش، معامله ترامپ را رد کردند و فردا اقصى را از هتک حرمت یهودیان پاک‌سازی خواهند کرد! فردا نزدیک است!

  • نشر شده در مصر

ترجمه)

پس از اظهار نظر -سایر افراد- در مورد اعلام طرح صلح یا به اصطلاح معامله قرن توسط "ترامپ"، وزیر خارجه مصر در بیانیه‌ای که در ویب‌سایت رسمی‌اش به نشر رسیده بود، چنین گفت: «مصر اهمیت رسیدگی به ابتکار ادارۀ دولت امریکا را برای تقاضای بدست آوردن قضیه مسکن یا زمین فلسطینی‌ها را مهم می‌پندارد، بدین منظور تا بتوانند ازین طریق حقوق کامل مشروع اهل فلسطین را از طریق تأسیس یک حاکمیت یا دولت مستقل در اراضی اشغال‌شده فلسطینیان مطابق مقررات و مشروعیت بین‌الملی احیاء کنند.» دولت مصر، در بیانیه‌اش بر دو حزب ذینفع و مربوطه خطاب کرد: «طرفین معتقد به یک توجه کامل و دقیق در خصوص سیاست امریکا شوند تا در حمایت و سایه‌ی امریکا مجرای گفت‌وگوهای باز و صلح پایدار را برای ازسرگیری مذاکرات چند جانبه میان اسرائیل، فلسطین و سایر قدرت‌های جهان به‌دست بیاورند.»

در این بیانیه‌ی ناچیز و میان‌تهی، وزیر امور خارجه مصر اعلام نمود که قضیه فلسطین در واقع قضیه‌ا‌ی‌ست که تنها مربوط به مردم فلسطین می‌شود. بناً باکمال بی‌شرمی وی به دو حزب ذینفع و مربوطه صدا زد تا به‌طور دقیق‌تر در مورد مجرای گفت‌و‌گوهای باز و معامله(طرح صلح) ترامپ جنایت‌کار توجه داشته باشید؛ در حالی‌که او می‌دانست، قضیه فلسطین طبق شریعت بخاطر خاک اسلامی‌اش که از سوی یهویان به کمک غرب کافر و حکام خائن در سرزمین‌های اسلامی غصب شده، در واقع قضیه امت اسلامی محسوب می‌شود. ‏فلهذا این امر برای تمام امت مسلمه واجب است تا برای آزادسازی و پاک‌سازی سرزمین مبارک فلسطین از حاکمیت یهود فعالیت و قدعلم نمایند و این سرزمین را همان‌گونه که بود و باید باشد، به خاک اسلامی برگردانند.

امت دیگر از حکام مسلمانان به‌شمول حکام عرب و غیر عرب و هر حرکت دیگر، توقع ندارد؛ زیرا آنان غلامانی بیش نیستند که بجز تطبیق آن‌چه برای‌شان از جانب بادارهای‌ استعمارگر غرب کافر امر می‌شود، دیگر چیزی انجام نمی‌دهند. بناً بر این عقیده اند این عمل‌(غلامی بر کفار) تخت و تاج حاکمیت‌شان را از ویرانی محفوظ نگه‌ می‌دارد...  ‏آری! دقیقاً امت از این حکامی‌که تنها برای آنان حقارت و غلامی را به ارمغان آورده دست کشیده‌ اند و این امت بر فرزندان مخلص‌اش در ارتش حساب می‌کنند که آن‌ها هرگز حقارت و رسوایی را نمی‌بپذیرند؛ طوری‌که آن‌ها می‌بینند چگونه رژیم توانایی‌های امت را هدر داده و وی را در دست دشمنانش تسلیم نموده و در نهایت آنان را در معرض بدترین شنکجه قرار داده اند. به ارتش مصر که قبلاً صلیبیان را از بیت المقدس اخراج و جلو پیشروی تاتارها را گرفته بود، جایز نیست که بیکار و بیهوده وقت خود را تلف کنند؛ طوری‌که اکنون همین ارتش در حال تماشای "مسری" رسول الله صلی الله علیه و سلم اند که به دستان ناپاک یهودیان که شدیدترین مردمی‌که در عداوت و دشمنی علیه مؤمنان قرار دارند، سپرده می‌شود.

بگذارید که این توطئه‌ها از سوی غرب و شرق و از سوی حکام بی‌شرم و رسوا علیه امت و فلسطین در قلب فرزندان مخلص مان در ارتش مصر و سایر افواج مسلح مسلمانان یک انگیزه و شعله‌ای ایجاد کند تا بتوانند این رژیم‌های فاسد را سرنگون و خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت را دوباره تأسیس نماید تا یک‌بار دیگر عزت و قوت گم‌گشته‌ی مسلمانان احیاء شود. بگذارید امت همان‌طوری‌که بود و همان‌طوری‌که الله سبحانه‌وتعالی می‌خواهد، یعنی بهترین امتی‌که تاکنون برای بشریت آفریده شده اند(خير أمة أخرجت للناس) دوباره احیاء و قدرت جهان را به‌ دست بگیرد، و هم‌چنین سیرت و میراث انصار را دوباره احیاء کنند که الله سبحانه‌وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم را نصرت و یاری دادند. بناً الله سبحانه‌وتعالی از آنان در کتاب مقدس‌اش تا روز آخرت یادآوری کرده است.

ای مخلصین در ارتش کنانه!

شما با اذن الله سبحانه‌وتعالی توان و قدرت شکست دادن دشمنان‌تان را دارید. ‏دولت‌های استعمارگر کافر در ظاهر قوی معلوم می‌شوند؛ ولی در حقیقت ضعیف هستند. ‏آنان اسلحه‌های پیشرفته‌ای دارند؛ مگر مردان شجاع و قوی ندارند. بناً اسلحه بدون مردان شجاع در مقابل  مؤمنان که شاید از لحاظ اسلحه ضعیف؛ ولی در جنگ قوی‌تر اند، ضعیف می‌باشند. ‏کیان یهودی ضعیف‌تر از خانه عنکبوب در مقابل نعره‌های "الله اکبر" مجاهدین است؛ زیرا این مجاهدین عقیده صادق و پر جنب و جوشی از خود ظاهر می‌کنند که این امر به آنان قدرت جنگی بی‌همتای علیه ظالمان می‌دهد. بدانید که الله سبحانه‌وتعالی همراه شما است و امت اسلامی در حمایت‌تان ایستاده است و هرگز نمی‌گذارد شما پایین بیفتید، همان‌طوری‌که منتظر روزی هستند هنگامی‌که شما پرچم یا رايه لا إله إلا الله محمد رسول الله را بلند نمایید و آن روزی‌ست که مؤمنان از نصرت الله سبحانه‌و‌تعالی شادمان خواهند شد.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ﴾

[توبه: 38]

ترجمه: ای مؤمنان! چرا هنگامی‌كه به شما گفته می‌شود: (برای جهاد) در راه الله(سبحانه‌و‌تعالی) حركت كنيد، سستی می‌كنيد و دل به دنيا می‌دهيد؟ آيا به زندگی اين جهان به جای زندگی آن جهان خوشنوديد؟ (و فانی را بر باقی ترجيح می‌دهيد؟ آيا سزد كه چنين كنيد؟) تمتع و كالای اين جهان در برابر تمتع و كالای آن جهان، چيز كمی بيش نيست.‏

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر- ولایه مصر

مترجم: زکریا وهاج

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

در کتاب سیاست اقتصادی برتر در صفحۀ 105سطر پنجم چنین آمده است: «هرکسی‌که تابعیت دولت اسلامی را نداشته باشد، بیگانه محسوب می‌شود؛ برابر است که مسلمان باشد یا غیر مسلمان؛ از نظر حکم با وی مانند حربی رفتار می‌شود، با وجودی‌که خون و مال مسلمان مباح نمی‌باشد؛ اما احکامی‌که مربوط به مال و هم‌چون مسایل دیگر می‌شود، با وی مانند غیرمسلمان مساویانه برخورد صورت می‌گیرد؛ نه نفقه بالایش است؛ نه به  کسی از رعیت‌های دولت میراث می‌دهد و نه میراث می‌برد.» پرسش بنده این است که آیا اختلاف دارد مانند قتل رق(غلام و کنیز بودن) و اختلاف دین از جمله‌‌ی موانع ارث است؟ پس هرگاه  شخص مسلمانی‌که در دارالکفر زنده گی می‌‌کند، پدر مسلمان او در دارالاسلام زندگی دارد؛ هرگاه پسرش در دارالکفر بمیرد، پس آیا این موضوع دلیل بر عدم میراث‌بردنش می‌شود؟ و آیا مستحق مال میراثی شده می‌تواند یا خیر؟ در حالی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«إن الله أعطى كل ذي حق حقه»

ترجمه: بدون شک الله حق هر حق‌دار را برایش داده است.

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

مانع آنست که از وجود آن عدم حکم لازم آید.

موانع میراث در بین چهار امام مشهور به اتفاق نظر سه چیز است: رُق (غلام و کنیز بودن) قتل و اختلاف دین. اما در موارد چون ارتداد، تفاوت دار وغیره اختلاف نظر دارند که ضرورت به تشریح است:

ما به این نظریم که اختلاف دار مانع ارث می‌گردد؛ یعنی کسی‌که در دارالکفر سکونت دایمی دارد، از کسی‌که در دارالاسلام زندگی دائمی دارد، میراث نمی‌برد. سکونت دارالکفر زمانی مانع ارث می‌گردد که به‌گونه‌ی دایمی در دارالکفر سکونت داشته باشد که در اصطلاح امروز هم‌وطن می‌گویند؛ نه کسی‌که به هدف کاری رفته باشد. منظور ما در دارالکفر  دولت‌های امروزی که در بین مسلمانان ایجاد شده، مانند عراق و سوریه نیست. اصل اینست که سرزمین‌های اسلامی یک دار اند، این‌گونه مرزبندی‌های امروزی مانع وراثت نمی‌شود.

اختلاف دار زمانی مانع ارث می‌گردد که دارالاسلام و دارالحرب وجود داشته باشد و یک شخص مسلمان از دارالحرب به دارالاسلام هجرت نکند و در دارالحرب بماند؛ در این صورت اختلاف دار از جمله موانع ارث به شمار می‌آید. الله سبحانه وتعالی ولایت و سرپرستی کسی را که هجرت نمی‌کند، نفی کرده است:

﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ﴾

ترجمه: کسانی‌که ایمان آورده‌اند، مهاجرت نمی‌کنند، بر آن‌ها کدام ولایت سرپرستی وجود ندارد تا این‌که هجرت کنند.

اگر دارالاسلام موجود باشد و مسلمانی‌که در دارالحرب مقیم بوده و تابعیت دارالحرب را ترک نکرده و هجرت نمی‌کند، بالایش این حکم تطبیق می‌شود. در این حالت دارالحرب مانع ارث وی می‌شود؛ مگر این‌که بودنش در دارالحرب به سببی مشروع شده باشد؛ آنگونه که در شخصیه اسلامی جزء دوم دربابِ "هجرت از دارالکفر به دارالاسلام" چنین آمده است: «مخصوصاً در مورد کسی‌که دین خود را آشکار کرده می‌تواند و احکام شرعی را بجا آورده می‌تواند و هم‌چنان کوشش دارد که دارالحرب را به دارالاسلام تبدیل نماید، در این صورت هجرت کردن برایش حرام است؛ برابر است که شخصاً قدرت دارد یا با کتله‌ی مسلمین در شهرش یا با همکاری مسلمان‌های خارج از شهرش و یا با همکاری دولت اسلامی، بر او واجب است که دارالکفر را به دار الاسلام تغییر بدهد، در این حالت بر آن‌ها هجرت نمودن حرام و بودن‌شان در آنجا جایز بوده، مانع وراثت نمی‌شود.»

هم‌چنین در مقدمه‌ی کتاب بخش دوم ماده‌ی 189 همین مسئله آمده است، برخی آنچه را که در مقدمه‌ی همین باب آمده نقل می‌نمایم: «اگر دارالاسلام وجود داشت، سکونت در دارالکفر برای کسی‌که هجرت بالایش واجب است، حرام می‌باشد؛ زیرا سکونت در دارالکفر مسلمان را از اهل دارالکفر قرار داده، احکام دارالکفر بر وی از لحاظ ارتباطات با دولت اسلامی و ارتباط با افراد دیگر تطبیق می‌‌گردد، هم‌‌‌‌‌‌چنین بر او حد جاری نمی شود و تا زمانی‌که در دارالکفر است، از  تسلط اسلام خارج است.» از وی زکات اخذ نمی‌گردد و از کسی‌که در دارالاسلام است، میراث نمی‌برد، نفقه‌ی شخصی‌که در دارالاسلام است، بالای وی واجب نیست؛ زیرا بر اهل دارالکفر احکام شرعی تطبیق نمی‌گردد و آنچه بر مسلمان‌هاست، بر آن‌ها نیست و آنچه بر آن‌هاست بر مسلمان‌ها نیست. دلیل آن این است: مسلمان‌ها از آن‌هایی‌که در دارالکفر اند، تقاضای اسلام را ندارند؛ بلکه از آن‌ها می‌خواهند، تحت سلطه‌ی اسلام داخل شوند. در این زمینه سلیمان بن بریده از پدرش چنین روایت کرده است:

«كَانَ رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه وسلم إِذَا أَمَّرَ أَمِيرًا عَلَى جَيْشٍ أَوْ سَرِيَّةٍ أَوْصَاهُ فِي خَاصَّتِهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَمَنْ مَعَهُ مِنْ الْمُسْلِمِينَ خَيْراً، ثُمَّ قَالَ: اغْزُوا بِاسْمِ اللهِ فِي سَبِيلِ اللهِ، قَاتِلُوا مَنْ كَفَرَ بِاللهِ، اغْزُوا وَلاَ تَغُلُّوا وَلاَ تَغْدِرُوا وَلاَ تَمْثُلُوا وَلاَ تَقْتُلُوا وَلِيداً، وَإِذَا لَقِيتَ عَدُوَّكَ مِنْ الْمُشْرِكِينَ فَادْعُهُمْ إِلَى ثَلاَثِ خِصَالٍ أَوْ خِلالٍ، فَأَيَّتُهُنَّ مَا أَجَابُوكَ فَاقْبَلْ مِنْهُمْ وَكُفَّ عَنْهُمْ، ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى الإِسْلاَمِ فَإِنْ أَجَابُوكَ فَاقْبَلْ مِنْهُمْ وَكُفَّ عَنْهُمْ، ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى التَّحَوُّلِ مِنْ دَارِهِمْ إِلَى دَارِ الْمُهَاجِرِينَ وَأَخْبِرْهُمْ أَنَّهُمْ إِنْ فَعَلُوا ذَلِكَ فَلَهُمْ مَا لِلْمُهَاجِرِينَ وَعَلَيْهِمْ مَا عَلَى الْمُهَاجِرِينَ، فَإِنْ أَبَوْا أَنْ يَتَحَوَّلُوا مِنْهَا فَأَخْبِرْهُمْ أَنَّهُمْ يَكُونُونَ كَأَعْرَابِ الْمُسْلِمِينَ يَجْرِي عَلَيْهِمْ حُكْمُ اللهِ الَّذِي يَجْرِي عَلَى الْمُسْلِمِينَ وَلا يَكُونُ لَهُمْ فِي الْغَنِيمَةِ وَالْفَيْءِ شَيْءٌ إِلاَّ أَنْ يُجَاهِدُوا مَعَ الْمُسْلِمِينَ...»

(رواه مسلم)

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم زمانی‌که کسی را به عنوان امیر در لشکری و یا سریه‌ی مقرر می‌نمود، او را به تقوای الله و خیرخواهی مسلمین نصیحت نموده می‌فرمود: جنگ را به نام الله و در راه الله آغاز کن! جنگ کنید با کسانی‌که به الله کافرند! جنگ نمایید، غلو، غدر و خیانت، مثله و اطفال را قتل نکنید! وقتی‌که با دشمن مشرکت مواجه می‌شوی، آن‌ها را به سه خصلت فرا بخوان، هرکدام آن را که پذیرفتند، از آن‌ها قبول نموده دست‌بردار شو! بعد از آن آن‌ها را به اسلام دعوت کن! اگر قبول کردند، از آن‌ها صرف نظر نما! بعداً آن‌ها را به تغییر دارشان به دار مهاجرین دعوت کن و اگرایشان این کار را کردند، به آن‌ها خبر بده آن امتیازاتی‌که برای مهاجرین است، برای شما نیز است و آن اضراری‌که به مهاجرین است، به شما نیز می‌باشد و اگر از هجرت کردن  ابا ورزیدند، به آن‌ها بگو که شما مانند سایر اعراب مسلمان می‌باشید که حکم الله بر آن‌ها اجرا می‌شود؛ چنانچه به دیگر مسلمین اجرا می‌گردد که بر آن‌ها نه غنیمت است و نه فَی؛ مگر این‌که همراه مسلمان‌ها جهاد کنند...!

پس این نص برگشتن از دارالکفر به دارالاسلام را شرط دانسته است تا آنچه بر ما تطبیق می‌یابد، بر آن‌ها نیز تطبیق گردد؛ یعنی تمام احکام را شامل شوند.»

بناءً از این نص واضح شد که اختلاف دار قسمی‌که بیان کردیم، مانع میراث می‌گردد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: بدرالدین حسینی

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

می‌خواهم پیرامون حکم شرعی این موضوع جویا شوم، آیا برای خانمِ حائضه قرائت قرآن از طریق انترنت و تیلفون‌های همراه جواز دارد؟ آرزوی پاسخ را از شما دارم.

پاسخ:
وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!

برای وضاحت پرسش شما توضیح امور سه گانۀ زیر لازم است:

خواندن قرآنکریم بطور شفاهی بدون از مصحف، لمس کردن مصحف و خواندن قرآن از آن، برداشتن کمپیوتر و تیلفون همراه که در آن برنامۀ قرآن نصب بوده و خواندن از روی آن.

1- خواندن قرآن برای حائض به شکل شفاهی، یک مسئله اختلافی میان فقهاء می‌باشد؛ برخی‌ها آن را حرام دانسته و برخی جواز داده اند. قول راجیح نزد من پیرامون موضوع این است که خواندن قرآن برای حائض که تلفظ می‌کند، جواز ندارد؛ چرا که حاکم در مستدرک خود از سلیمان بن حرب و حفص بن عمرو بن مرة از عبدالله بن سلمه روایت نموده که فرمود: من و دو مردی دیگر نزد علی رضی الله عنه داخل شدیم، علی رضی الله عنه فرمود:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقْضِي الْحَاجَةَ، وَيَقْرَأُ الْقُرْآنَ، وَيَأْكُلُ اللَّحْمَ، وَلَمْ يَكُنْ يَحْجُبُهُ عَنْ قِرَاءَتِهِ شَيْءٌ لَيْسَ الْجَنَابَةُ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم، قضای حاجت می‌نمود و قرآن تلاوت می‌کرد و گوشت را می‌خورد و هیچ چیزی وی صلی الله علیه وسلم را از خواندن قرآن مانع نمی‌شد؛ مگر جنابت.

حاکم این حدیث را صحیح الاسناد گفته و ذهبی هم صحیح پنداشته است. از این حدیث واضح است که رسول الله صلی الله علیه وسلم قرآن را شفاهی تلاوت می‌کردند؛ مگر هنگامی‌که جنب می‌بودند. ازین جهت برای جنب قرائت قرآن جائر نمی‌باشد. و ازحیث قرائت قرآن، هر آن حکمی‌که بر جنب تطبیق می‌شود، برحائض نیز تطبیق خواهد گردید. از همین جهت قول راجیح نزد من این است که زن حائضه قرآن را تلاوت نکند.

2- دست زدن قرآن برای جنب و حائض جایز نیست و آن بنابر قول الله سبحانه وتعالی ﴿لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾ حرام است. و در حدیث شریفی‌که امام مالک در موطا آن را از عبدالله بن ابی بکر بن حزم روایت نموده: در یادداشتی‌که آن را رسول الله صلی الله علیه وسلم برای عمرو بن حزم نبشته بود:

«أَنْ لَا يَمَسَّ الْقُرْآنَ إِلَّا طَاهِرٌ»

ترجمه: لمس نمی‌کند؛ قرآن را مگر انسان پاک!

در روایتی دیگر امام مالک در کتاب موطا این حدیث را با اکمال نام عبدالله چنین آورده است: از عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي بَكْرِ بن محمد بن عمرو بْنِ حَزْمٍ و هم‌چنین این حدیث را طبرانی در الکبیر و الصغیر از سالم پسر عبدالله بن عمر به این سند روایت کرده است که سلیمان بن موسی گفته که سالم بن عبدالله بن عمر از پدرش روایت می‌کند که: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لَا يَمَسُّ الْقُرْآنَ إِلَّا طَاهِرٌ»

ترجمه: لمس نمی‌کند؛ قرآن را مگرانسان پاک!

از همین جهت قول راجیح نزد من این است که دست زدن قرآن و قرائت برای حائض حرام است.

3- مسئله گرفتن کمپیوتر و یا تیلفون که قرآن در آن است، بحث‌اش قبلاً گذشت و لازم می‌پندارم که بحث را به آن آغاز نمایم. و آن این‌که حمل مصحف در صندوق و یا در خریطه‌ای باشد؛ پیرامون‌اش فقهاء اختلاف نمودند.

حنفی‌ها و مالکی‌ها به این نظر اند که باکی ندارد که انسان جنب و بی‌وضوء قرآن را با پوشی‌که به آن بسته‌گی داشته باشد و یا چیز به آن بستگی نداشته باشد، درست است که دست بزند؛ چون این در حکم لمس داخل نمی‌شود و هیچ مانعی وجود ندارد. این گونه دست‌زدن حکم شخصی می‌گیرد که  قرآن‌کریم را در بار خود حمل نماید؛ چون نهی‌که این‌جا وارد شده پیرامون لمس بوده و این‌جا لمس تحقق نمی‌گردد. هم‌چنین احناف را قول بر آنست که اگر قرآن با غلاف‌اش که دوخته‌گی نباشد و یا در خریطه‌ای گرفته شود، کراهیتی ندارد. اما مالکی و شافعی و در یکی از از اقوال از احمد روایت است که لمس کردن  و دست‌زدن قرآن برای حائض و جنت جواز ندارد. مالکی‌ها گفته اند: حمل قرآن برای ناپاک مطلقاً درست نیست؛ برابر است بالای بالش باشد و یا لوح قرآنی و یاهم با پوش چسپیده باشد و یا چیزی‌که جزء آن نباشد. هم‌چنین در روایتی صحیح از شافعی‌ها بیان شده که حمل قرآن، دست‌زدن خریطه و صندوقی‌که خاص برای قرآن آماده شده باشد، دست‌زدن آن در حالت حیض و جنابت درست نیست؛ اما لمس صندوق و خریطه‌ای که  برای بار کردن آماده شده و در آن مصحف وجود داشته باشد، مانعی وجود ندارد که قرآن در آن حمل و دست زده شود. این واضح است که درین مسئله اختلاف فقهی وجود دارد. قول راجیح این را می‌دانم که حمل تیلفونِ همراه بدون طهارت اگرچه برنامه قرآن را در برگیرنده باشد، جایز می‌باشد؛ چون این واقعیت حکم مصحف را به خود نمی‌گیرد. واقعیت ذخیره برنامه در حافظه‌ی تیلفونِ همراه، مانند کتابت نیست، چرا که تیلفون‌ها برعلاوه برنامه‌های قرآن دیگر برنامه را نیز دارد؛ از همین جهت حکم مصحف را با خود نمی‌گیرد و از این امر دوحالت استثناء می‌شود:

اول: روشن کردن برنامه‌ی قرآنی و ظاهر شدن نص قرآنی بر روی صفحه؛ درین حالت نص نوشته شده به خود حکم مصحف را می‌گیرد؛ چون این واقعیت حکم کتابت نص را می‌گیرد. لمس کردن روی شیشه‌ای که عبارات قرآنی روی آن ظاهر می‌گردد، حرام بوده؛ مگر برای زن و مرد طاهر؛ چون این واقعیت به مثابه‌ی نوشته به روی ورق، صحیفه‌ها و پوست‌هایی را دارد که مصحف به آن نوشته شده باشد. از همین جهت حمل تیلفون که از روی آن قرآن را می‌خواند؛ جایز نیست؛ مگر برای فرد طاهر. هم‌چنان زمانی‌که شیشه‌ی تیلفونی‌که به آن مصحف باز شده باشد، درست نیست که آن را بردارد؛ مگر انسان پاک؛ ولی هرگاه تیلفون که در آن قران است، بروی صفحه‌اش عبارات قرآنی باز نباشد؛ درین حالت برای جنب هم جواز دارد که آن را بردارد؛ اگرچه برنامه قرآنی در داخل آن موجود باشد؛ چون واقعیت تیلفونی‌که قرآن در آن است، اگر عبارات قرآنی به روی صفحه‌اش ظاهر نباشد، واقعیت آن با واقعیت قرآن فرق دارد.

دوم: اگر تیلفونی‌که قرآن کریم در آن است؛ در برگیرنده‌ی برنامه‌ی دیگر به جزء قرآن نباشد؛ به عبارت دیگر تیلفونی‌که تنها برای خواندن قرآن استفاده شود و در آن کدام برنامه‌ی دیگر نباشد؛ درین حالت حمل‌اش برای جنب جواز ندارد. این همان چیزی است که درین مسئله ترجیح می‌دهم. الله سبحانه وتعالی داناتر و حاکم‌تر است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: احمد جبیر «نوری»

ادامه مطلب...

به شیطان بزرگ تکیه نکنید!

(ترجمه)

خبر:

مدتی‌ست که امریکا به کشتن فرماند‏هان نظامی ایران پرداخته است که مهم‌ترین آن‏ها قاسم سلیمانی و مهندس ابی‌المهدی در عراق و عدۀ دیگر نیز در سوریه می‏باشند.

تبصره:

پیش از تبصره روی این نکته، لازم است ارتباط ایران و امریکا بر امت مسلمه واضح گردد؛ چرا که امت حق دارد تا این حکام را محاسبه نماید.

بعد از سیطرۀ امریکا بر حکام ایران، خصوصاً بعد از جنگ ایران و عراق که از ابتدای 1980م شروع الی ختم 1988م دوام نمود، جنگی‌که جورج بوش، رئیس جمهور وقت امریکا واضح ساخت که هدف از این جنگ سیطره بر هردو دولت است.

نکتۀ قابل ملاحظه در این تبصره، سیطرۀ امریکا بر ایران است و ما نیز به توضیح این امر خواهیم پرداخت. سیطره‌ای که منجر شد تا ایران در بعد سیاست خارجی امریکا از خواسته‏های این کشور پا فراتر نگذارد. امریکا خواست تا ایران از انقلابی دست بکشد که از لحاظ عقیدتی بر عموم مسلمانان چنان تأثیری از خود بر جای گذاشت که همه فکر می‏کردند دولت ایران بعد از انقلاب، همان دولت اسلامی به تمام معناست که همه در انتظار آن به سر می‏برند و در کنار آن به یک فکر مذهبی (شیعه) که مناسب به نقشۀ پلید امریکا می‏باشد، توجه خاص مبذول داشته، نقشه‌ای‌که فکر مذهبی دیگری به نام سلفیت را در منطقۀ دیگر از طریق آل سعود تشویق نموده و پرورش داد، تا به وسیلۀ این نقشه بتواند به دشمنی بین فرزندان مسلمان پرداخته، به تکفیر و قتل یک‌دیگر، آن‏ها را مصروف سازند. به این‌صورت بدون کدام حساب و کتابی خون مسلمانان به هدر رفته، حیثیت و دارایی‌های‌شان به تاراج برده می‏شود. متأسفانه تا هنوز عدۀ فکر می‏کنند، این‏ها کسانی‌اند که سرپرستی امور امت را به دوش دارند.

بعد از این‏که امریکا توانست ایران را به بهانۀ برخورد منافع، رام نماید؛ منافعی‌که ایران به بهانۀ آن با حفظ موقف و حیثیت‌اش بتواند در نقشۀ امریکا وظیفه‏ خویش را به درستی انجام دهد؛ همانا این بازی‏ها پوزخندی بر مسلمانان ایران و منطقه؛ از جمله: افغانستان، عراق، لبنان و نیز بر اهل فلسطین می‌باشد؛ برای این‏که مردم فکر می‌کردند که ایران با یهود به خاطر آزادی قدس خواهد جنگید.

بعد از این‌که حکام ایران از سیاست‏های امریکا فارغ گردیدند، از طرف امریکا برای‌شان اجازه داده شد که در منطقه گسترش نموده از نفوذ مؤثر و نیرومندی برخوردار باشند. امریكا برای ایران برنامۀ طرح نمود تا از آن در منطقه برعلیه متباقی مسلمان‌ها استفاده نماید، آن را حمایت و مساعدت نمود تا بزرگ‌ترین دولت در منطقه واقع شد و بعداً توانست به وسیله آن دولت‏های خلیج را بهراساند. منافع امریکا و ایران در همکاری‏های دوشادوش بر ضد اقامۀ دولت خلافت یکی است. امریکا به این نتیجه رسیده است که دولت خلافت، دولتی‌ست که ناچار روزی قدرت دنیا می‌شود و ما باید مانع برپایی آن شده و یا لااقل آن را به تأخیر اندازیم؛ ولی مانع شدن و به تأخیر انداختن آن ممکن نیست؛ مگر به وسیلۀ حکام ایران، خلیج، ترکیه، پاکستان، اندونیزیا، مصر وغیره حکامی‌که در سرزمین‏های اسلامی دیگر حاکمیت دارند.

پس از این‏که امریکا با استفاده از ایران در مناطق عراق، افغانستان، یمن، سوریه و لبنان به اهدافش رسید و به ایران اجازه داد تا در بعضی از این مناطق به صورت مستقیم و در بعضی دیگر به صورت غیر مستقیم نیروی امنیتی و سرباز بگستراند، امریکا از اعتمادش به ایران در مناطق سوریه، عراق و لبنان به کاستن آغاز نمود. البته این بعد از مذاکرات و انقلابات شکل گرفته در بیش‌تر سرزمین‏های عربی و تغییر پالیسی و سیاست امریكا نسبت به دولت یهود اتفاق افتاده است. بعد از این‏که امریکا در نقشه طرح شده برای ایران، در ایجاد نفاق و دشمنی در بین فرزندان مسلمانان به موفقیت دست یافت، فهمید که حالا اعتماد بر ایران سودی به نفع امریکا ندارد؛ چون مردم منطقه بر علیه آن‏ها و حکام دست نشانده‌شان برخاستند، حکامی‌که دارایی‏های مردم را به تاراج برده و آن‏ها را ذلیل ساخته بودند، همین بود که امریکا تصمیم گرفت تا ایران را از عراق بیرون نماید.

امریکا با ایران در صورت مشکلی ندارد که سیاست‌های آن قابل تطبیق بوده و متزلزل نشود، سیاستی‌که گنجایش مردم را نداشته باعث شد تا مردم منطقه و حتا خود ایران نیز علیه آن اقدام کنند.

اما تجهیزات امنیتی و نظامی که امریکا به ایران سپرده بود و آن را حمایت و سرپرستی می‌نمود، ظاهراً این را نشان می‌دهد که امریکا به اهداف مطلوب خویش دست یافته است؛ مگر بعد از این‏که ایران را مایه‌ای ترس و وحشت برای دولت‏های خلیج قرار داد و دولت‏های مذکور در مخفی‏گاه‏های متعفن خویش باقی ماند، سرمایه‌ای در دست داشتۀ امت اسلامی را به دلیل حمایت از اقتدار این حکام به دست گرفت و فضای کینه و دشمنی را در بین مسلمانان و فرزندان دین واحد به وجود آورد. گمان نمود که  با این سیاست و نقشه‏ها می‌تواند مانع اقامه و برپایی دولت خلافت بر منهج نبوت گردیده و یا این‏که می‌تواند آن را به تأخیر اندازد.

امریکا نظر به وضعیت جدید منطقه، از ایران خواستار این شد تا با سیاست خارجی این کشور خود را عیار سازد؛ ولی هنگامی‏که طرفه روی‏های ایران را متوجه شد، خواست به همین دلیل و یا هم به دلیل این‏که فکر می‏کرد دیگر به ایران نیازی نیست و یا هم این‏که شاید ایران از کنترل خارج شود، بر بریدن این بازوی امنیتی و نظامی تابع‌اش اقدام کرد که مهم‌ترین آن‏ها «فلیق قدس» و بعد از آن نیروی «حشد شعبی» در عراق و هم‌چنان حزب ایرانی در لبنان است. امریکا این عمل‌اش را به مثابه یک هشدارنامه برای کسانی قرار داد که با سیاست و برنامۀ امریکا مشکل دارند؛ به خصوص در حل قضیۀ فلسطین که ایران اولین آن‏ها بود و این عمل سبب رضایت هرچه بیش‌تر دولت صهیونیست در مسیری‌که امریکا برای حل قضیۀ فلسطین در نظر گرفته است، می‌باشد. امریکا گمان می‌کند که جهان امروزی به معاملۀ قرن آماده است؛ گرچه بعضی موانعی بر سر راه هست و این موانع به زعم امریکا حل شدنی‌ست.

به همین سبب به قتل قاسم سلیمانی و دیگر فرماند‏هان نظامی و امنیتی عالی رتبۀ ایران اقدام نمود تا هشدارنامه‌ای برای دولت‌های دور و نزدیک باشد. برای این‏که همه بدانند امریکا یگانه دولتی‌ست که بر جهان حکومت می‏کند و لازم است تا پلان‏ها و برنامه‏هایش از طرف مزدوران و هم‌چنان کسانی‌که در این کیان سیاسی با وی همراه هستند، تطبیق گردد.

هشدار فوق به این معناست که تا هنوز امریکا جهت تطبیق پلان‏های استراتیژیک خود به این بازویش نیازمند است. امریکا به این نکته پی برده است که باید در منطقه حضور جدی و فعال داشته باشد تا خود مستقیماً به خاطر جلوگیری از تحرکات امت آگاهی داشته باشد؛ وگرنه این امت با سرپا کردن دوبارۀ دولت خلافت از سیطره خارج شده فعالیت بر علیه آن‌ها دشوار و حتا ناممکن خواهد شد؛ چرا که امریکا می‏داند، دولت خلافت راشده بر منهج نبوت؛ مانند: دولت‏های کاغذی دیگر نیست که بر این وضعیت عادت کرده‌اند. هم‌چنان به سان دولت‏های موجود در جهان فعلی هم نیست؛ بلکه دولتی است که در راستای به دست گرفتن قدرت جهانی رقابت خواهد نمود تا جهان را رهایی بخشد؛ نه به خاطر چپاول و غارت و نه به خاطر سودجویی.

بر حکام ایران می‏گوییم: همانا تکیه کردن به شیطان بزرگ؛ یعنی امریکا، نتیجه‌ای جز هلاکت در دنیا و آخرت را در پی نخواهد داشت. بر امت مسلمه در ایران و دیگر سرزمین‏های اسلامی، مخلصانه ندا می‏کنیم! دیگر راهی جز برگزیدن دولت اسلامی نمانده است، دولتی‌که ما به سوی آن فرا می‏خوانیم و خالصانه تلاش می‏کنیم تا از این واقعیت اسفبار به درآییم و دست امریکا، روسیه و تمام کشورهای حریص به سرزمین‏های اسلامی را قطع نماییم تا باشد که رضایت پرورگار عالم را کسب نموده و دوباره به خواست الله سبحانه‌وتعالی مصداق بهترین امت قرار گیریم.

نویسنده: د. محمد جابر

مترجم: عبدالقدیر مخلص

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

شیخ بزرگوار، الله متعال به‌شما برکت دهد!

در فهم این حدیث دچار سردرگمی شدم و زمانی‌که به دیدگاه‌های علماء در این زمینه مراجعه نمودم، سردرگمی‌ام بیش‌تر شد، ممکن است لطف نموده آن را برایم توضیح دهید؟

قَالَ ابْنُ شِهَابٍ: وَأَخْبَرَنِي خَارِجَةُ بْنُ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ، سَمِعَ زَيْدَ بْنَ ثَابِتٍ قَالَ: فَقَدْتُ آيَةً مِنْ الْأَحْزَابِ حِينَ نَسَخْنَا الْمُصْحَفَ، قَدْ كُنْتُ أَسْمَعُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَقْرَأُ بِهَا، فَالْتَمَسْنَاهَا فَوَجَدْنَاهَا مَعَ خُزَيْمَةَ بْنِ ثَابِتٍ الْأَنْصَارِيِّ: ﴿مِنْ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ

ابن شهاب گفت: خارجه بن زید بن ثابت به من خبر داد که وی از زید بن ثابت شنیده که گفت: زمانی‌که از قرآن‌کریم نسخه‌برداری می‌نمودیم، یک آیت از سورۀ احزاب را در آن نیافتم؛ درحالی‌که آن آیت را قبلاً خودم از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم شنیده بودم که تلاوت می‌نمود. زمانی‌که جست‌وجو نمودیم آن را نزد خزیمه بن ثابت انصاری یافتیم: ﴿مِنْ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ

هنوز نمی‌دانم چرا صحابه این آیت را از وی قبول نمودند؛ با وجود آن‌که وی یک نفر است و روایت‌اش در حد تواتر نیست؛ اگر بپذیریم که شهادت وی برابر به‌شهادت دو نفر پذیرفته شده، باز هم همان پرسش مطرح است؛ زیرا شهادت دو تن نیز در حد تواتر نیست؟ برادر شما بکر شامی

پاسخ:

وعلیکم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

به‌نظر می‌رسد شما مسألۀ چگونه‌گی انتقال تلاوت آیات قرآن از جانب رسول الله صلی الله علیه وسلم و رسیدن آن به‌ما را با مسألۀ انتقال رسم‌الخط آیات قرآن؛ چنان‌که در حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نوشته شده بود، خلط نموده‌اید. آیات به‌گونۀ متواتر توسط مجموع اصحاب رضی‌الله‌عنهم از جانب رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم انتقال یافته تا این‌که باز به‌گونۀ متواتر به‌ما رسیده و این تواتر تا روز قیامت ادامه خواهد داشت؛ زیرا الله جل‌جلاله خود متعهد به‌حفظ آن شده، آن‌جاکه می‌فرماید:

﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ

ترجمه: بى‏ترديد ما اين قرآن را به‌تدريج نازل كرده‏ايم و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود!

اما در مورد چگونه‌گی انتقال رسم‌الخط آیات باید گفت که اصحاب نپذیرفتند که آیات را از حافظه خود بنویسند؛ بلکه تصمیم گرفتند نوشته‌هایی را جمع کنند که در حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نوشته شده بود. کافی بود نسخه‌هایی را که نزد اصحاب بود، جمع کنند؛ اما خود را مکلف کردند که برای مطمئن شدن در مورد هر نسخه، دو نفر شهادت دهد که این نسخه در حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نوشته است، که خود بیان‌گر حرص فراوان‌شان در دقت به این مسأله می‌باشد و این در حقیقت توفیقی است که الله سبحانه‌وتعالی برای حفظ کتاب کریم خویش به آنان داده بود، کتابی‌که باطل هیچ راهی به‌جانب آن ندارد.

﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ

ترجمه: از پيش روى آن و از پشت‏ سرش باطل به‌سويش نمى‏آيد. وحى [نامه]اى است از حكيمى ستوده.

موضوع از این قرار است که گفته شد؛ اما جزئیات آن قرار ذیل بیان می‌گردد:

اول- موضوع جمع‌آوری قرآن‌کریم:

موضوع جمع‌آوری قرآن‎کریم را در جزء اول کتاب شخصیت اسلامی بخش «جمع‎آوری قرآن» توضیح داده‌ایم و همین کار را در کتاب «تیسیرالوصول إلی‌الأصول» زیر عنوان «نزول قرآن و نوشتن آن» و هم‌چنین «جمع‎آوری قرآن» انجام داده‌ایم. کسی‌که این پرسش را نموده می‎تواند برای به‌دست آوردن جزئیات مسأله و دلایل مفصل آن، به‌این دو کتاب مراجعه نماید. اینک بخشی از آن‎چه در کتاب ما در این زمینه تذکر داده شده را این‌جا نقل قول می‌کنم تا موضوع را به‌خواست الله سبحانه‌وتعالی به‌گونۀ درست  آن درک نمائید:

  1. بخشی از کتابم "تیسیرالوصول إلی‌الأصول" باب جمع قرآن:

"ابوبکر رضی‌الله‌تعالی‌عنه می‎ترسید که مبادا شمار زیادی از حافظان قرآن‌کریم، که آیات قرآن را به‌گونۀ مرتب در سوره‌های آن حفظ دارند، در جنگ‌های مرتدین به‌شهادت رسند؛ بناءً دستور داد آیات نوشته شدۀ هر سوره در یک‌جا و به‌صورتیکه رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم آن را تأیید نموده است، بنویسند. تمام قطعه‌هایی‌که آیات هر سوره به‌گونۀ پی‌درپی و مرتب در آن نگاشته شده بود، بعد از اطمینان در مورد این‌که آن قطعه‎ها با حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نگاشته شده، جمع‌آوری گردید. در مورد هر قطعه‌ای دوتن از اصحاب را شاهد می‌گرفتند که با حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نوشته شده باشد و به‌این اکتفاء نمی‌کردند که قطعۀ نوشته شده با آن‌چه که اصحاب حفظ نموده بودند یکی باشد؛ درحالی‌که هر آیت توسط جمعی متواتر از اصحاب حفظ شده بود. به‌همین دلیل وقتی متوجه شدند که آخر سورۀ توبه "تنها نزد خزیمه نوشته شده" و کسی دیگری به‌جز خزیمه رضی‌الله‌تعالی‌عنه شهادت نمی‌دهد که آن در حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نوشته شده، دست از جمع‌آوری آن برداشتند تا آن‌که دلیلی برای آن دریافتند و آن این‌که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم شهادت خزیمه را برابر با شهادت دو مسلمان عادل خوانده است، آن‌گاه بود که آن پارچۀ نوشته را که خزیمه بر آن شهادت داده بود، جمع نمودند؛ درحالی‌که آن آیت را اصحاب به‌گونۀ قاطع و کامل حفظ داشتند؛ اما این دقت به‌منظور اطمینان بیش‌تر اصحاب رضی‌الله‌تعالی‌عنهم اجمعین بوده؛ زیرا آنان می‌خواستند دست‌نوشته‌هایی را جمع‌آوری کنند که در حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نوشته شده بود؛ نه این‌که از حفظ خود بنویسند.

به‌این ترتیب، حضرت ابوبکر صدیق رضی‌الله‌تعالی‌عنه مجموع قطعاتی را جمع‌آوری نمود که آیات قرآن بالای آن نوشته شده بود و آن را به‌گونه‌ای مرتب نمود که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم تأیید نموده بود؛ یعنی قطعاتی را که آیات هر سوره در آن نوشته شده بود در یک‌جا و یکی پی دیگری قرار داد و این کار را به‌هدف جمع‌آوری سوره‎های قرآن نمود."

  1. اینک از جزء اول کتاب شخصیت اسلامی بخش‌هایی را نقل قول می‌کنم که نشان می‎دهد حضرت ابوبکر صدیق قطعاتی را جمع‌آوری نمود که آیات هر سورۀ قرآن‌کریم به‌ترتیبی نوشته شده بود که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم آن را تأیید نموده بود:

«... بنابراین ابوبکر صدیق دستور نداده بود که قرآن‌کریم در یک کتاب واحد جمع‌آوری گردد؛ بلکه دستور داده بود قطعاتی‌که در حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نوشته شده، در یک مکان واحد جمع‌آوری گردد و این‌که با شهادت دو شاهد مطمین شوند که دقیقاً خود همان قطعه‌ای‌ست که در حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نوشته شده است. این قطعات تا زمان ابوبکر صدیق در نزدش محفوظ بود؛ سپس در زمان حیات حضرت عمر فاروق نیز نزدش محفوظ بود؛ بعداً بنا به‌وصیت حضرت عمر، این قطعات در نزد حفصه بنت عمر نگهداری می‌شد.

آن‌چه گفته شد در خصوص جمع نمودن قرآن توسط ابوبکر بود؛ اما در خصوص جمع آن توسط  حضرت عثمان باید گفت که در سال دوم یا سوم خلافت وی؛ یعنی سال بیست‌وپنجم هجرت، صورت گرفت. حذیفه بن یمان در حالی‌که سرگرم جنگ با مردم شام در فتح ارمنستان و آذربایجان و هم‌چنین مردم عراق بود از اختلافی‌که در تلاوت قرآن میان آن مردم دید به‌وحشت افتاد و فوراً عازم سفر به‌جانب حضرت عثمان شد. ابن شهاب به‌نقل از انس ابن مالک می‌گوید: "حذیفه بن یمان درحالی‌که سرگرم جنگ با مردم شام در فتح ارمنستان و آذربایجان و هم‌چنین مردم عراق بود، از اختلافی‌که در تلاوت قرآن میان آن مردم دید به‌وحشت افتاد و حضرت عثمان را مخاطب قرار داده گفت: ای امیرالمؤمنین! این امت را دریاب، پیش از آن‌که مانند یهود و نصاری در کتاب خویش اختلاف کنند. حضرت عثمان کسی را به‌جانب حفصه فرستاد و از وی خواست که تمام نسخه‌هایی‌که از قرآن در نزد خود داری برای ما بفرست؛ پس از مدتی آن را مجدداً برایت برمی‌گردانیم. حفصه آن را به‌جانب حضرت عثمان فرستاد و حضرت عثمان به زید بن ثابت، عبدالله بن زبیر، سعید بن عاص و عبدالرحمن بن حارث بن هشام دستور داد که از آن نسخه‌برداری کنند. به‌مجرد این‌که کار نسخه‌برداری تمام شد، حضرت عثمان همه را برای حفصه فرستاد. سپس به‌هرطرف یک نسخه از نسخه‌های آماده شده را فرستاد و دستور داد هر نصی از قرآن در هر کجا که وجود دارد سوزانده شود و به‌جای آن از این نسخۀ فرستاده شده، استفاده شود." شمار نسخه‌های تهیه شده هفت نسخه بود که یکی به‌مکه، دیگری به‌شام، دیگری به‌یمن، دیگری به‌بحرین، دیگری به‌بصره، دیگری به‌کوفه فرستاده شد و یکی در مدینه نگهداری شد.

بنابراین، کاری‌که حضرت عثمان انجام داد، جمع‌آوری قرآن نبود؛ بلکه نسخه‌برداری و انتقال دادن عین همان چیزهایی بود که از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به‌جا مانده بود؛ دقیقاً چنان‌ بود. پس حضرت عثمان کاری به‌جز برداشتن هفت نسخه از نسخه‌ای که نزد ام المؤمنین حفصه نگهداری می‌شد و جمع نمودن مردم بر این رسم‌الخط و جلوگیری از هر رسم‌الخط یا املای دیگری انجام نداد. رسم‌الخط و املای نسخۀ جدید، که دقیقاً و عیناً همان رسم‌الخط و املایی بود که در حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم در زمان نزول آن نوشته شده بود، توسط مردم پذیرفته شد و این نسخۀ جدید دقیقاً همان نسخه‌ای است که حضرت ابوبکر صدیق آن را جمع‌آوری نموده بود. سپس مسلمانان شروع به‌نسخه‌برداری از همین نسخۀ جدید نمودند؛ نه هر نسخه‌ای دیگری و به‌این‌ترتیب، مصحف حضرت عثمان بود که با رسم‌الخط اش باقی ماند و بس. زمانی‌که چاپ‌خانه‌ها اختراع گردید، قرآن‌کریم از روی همان نسخۀ حضرت عثمان و دقیقاً همان رسم‌الخط و املاء چاپ و منتشر گردید.»

  1.  چنان‌که نمایان گردید، موضوع انتقال تلاوت قرآن نبود؛ زیرا تلاوت قرآن توسط جمع کثیری از اصحاب به‌گونۀ متواتر و قطعی از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم انتقال یافته بود؛ بلکه موضوع انتقال متن نوشته شده‌ای بود که در حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نوشته شده بود. بنابراین، رسم‌الخط موجود قرآن‌کریم، رسم‌الخط توقیفی بوده و باید تنها به آن مقید بود و نوشتن قرآن با هرگونه رسم‌الخط دیگری غیر از آن، حرام می‌باشد و گذشتن از آن مطلقاً جائز نیست.

لازم به‌ذکر است که پایبند بودن به‌رسم‌الخط عثمانی قرآن‌کریم، ویژه‌ای نوشتن قرآن به‌صورت کامل است؛ اما نوشتن بخشی از قرآن برخلاف رسم‌الخط عثمانی به‌هدف نمونه‌گیری و یا نوشتن آن روی تخته‌ها به‌هدف آموزش و یا سایر مواردی‌که قرآن به‌صورت کامل نوشته نمی‌شود، جایز است؛ مانند: این‌که کلمه ﴿الرِّبَوا﴾ که مطابق رسم‌الخط عثمانی است را می‌توان به‌هدف آموزش روی تخته‌ها به این‌گونه نوشت: (الربا)؛ زیرا تأیید رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم و اجماع اصحاب منحصر به‌قرآن‌کریم به‌صورت کامل و مصحف واحد صورت گرفته و نه سایر موارد و نمی‌توان این مسأله را قیاس نمود؛ زیرا آن یک مسأله توقیفی بوده و علتی هم ندارد؛ پس قیاس شامل آن نمی‌گردد.

دوم- موضوع حدیثی‌که بخاری روایت نموده و شما در مورد‌ آن پرسیده‌اید:

«ابن شهاب به‌نقل از انس ابن مالک می‌گوید: "حذیفه بن یمان درحالی‌که سرگرم جنگ با مردم شام در فتح ارمنستان و آذربایجان و هم‌چنین مردم عراق بود از اختلافی‌که در تلاوت قرآن میان آن مردم دید به‌وحشت افتاد و حضرت عثمان را مخاطب قرار داده گفت: ای امیر المؤمنین! این امت را دریاب، پیش از آن‌که مانند یهود و نصاری در کتاب خویش اختلاف کنند. حضرت عثمان کسی را به‌جانب حفصه فرستاد و از وی خواست که تمام نسخه‌هایی‌که از قرآن در نزد خود داری برای ما بفرست؛ پس از مدتی آن را مجدداً برایت برمی‌گردانیم. حفصه آن را به‌جانب حضرت عثمان فرستاد و حضرت عثمان به زید بن ثابت، عبدالله بن زبیر، سعید بن عاص و عبدالرحمن بن حارث بن هشام دستور داد که از آن نسخه‌برداری کنند و آنان این کار را کردند. حضرت عثمان به‌هیئت سه‌نفرۀ قریشی گفت درصورتی‌که شما و زید بن ثابت در مورد چیزی از قرآن اختلاف داشتید، آن را با زبان قریش بنویسید؛ زیرا قرآن به‌زبان آنان نازل گردیده و آنان این کار را کردند. به‌مجرد این‌که کار نسخه‌برداری تمام شد، حضرت عثمان همه را برای حفصه برگرداند و دستور داد هر نصی از قرآن در هر کجا که وجود دارد، سوزانده شود.»    

ابن شهاب گفت: خارجه بن زید بن ثابت به‌من خبر داد که وی از زید بن ثابت شنیده که گفت: زمانی‌که از قرآن‌کریم نسخه‌برداری می‌نمودیم، یک آیت از سورۀ احزاب را در آن نیافتم؛ درحالی‌که آن آیت را قبلاً خودم از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم شنیده بودم که تلاوت می‌نمود. زمانی‌که جست‌وجو نمودیم آن را نزد خزیمه بن ثابت انصاری یافتیم: ﴿مِنْ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ﴾؛ سپس آن را با سورۀ مربوطه آن در قرآن یک‌جا کردیم.

این حدیث نیز به‌وضوح در مورد مسألۀ نسخه‌برداری قرآن در زمان حضرت عثمان رضی‌الله‌تعالی‌عنه بحث می‌کند؛ طوری‌که زید بن ثابت با سه‌تن دیگر مکلف شدند قرآن‌کریم را از روی نوشته‌هایی‌که در زمان حضرت ابوبکر صدیق جمع‌آوری گردیده بود و در منزل حفصه رضی‌الله‌تعالی‌عنها نگهداری می‌شد، نسخه‌برداری کنند؛ یعنی این‌که حدیث در مورد نسخه‌برداری از نوشته‌هایی سخن می‌گوید که در حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نوشته شده بود؛ نه در مورد انتقال تلاوت قرآن‌کریم. پس موضوع، نوشتن قرآن‌کریم در مصحف‌ها و با همان رسم‌الخطی است که در حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نوشته شده و این مسأله الزاماً نیازی به‌روایت متواتر ندارد؛ بلکه خبر واحد صحیح کفایت می‌کند؛ اما اصحاب رضی‌الله‌عنهم خود را مکلف کرده بودند تا در نوشتن مجدد؛ یعنی نسخه‌برداری آن نیز دو تن شاهد حضور داشته باشند و این بیان‌گر حرص و اهتمام فراوان‌شان به‌این مسأله می‌باشد. اما تلاوت آیات قرآن‌کریم؛ چنان‌که قبلاً گفتیم جمعی از اصحاب، از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم آن را روایت نموده‌اند.

به این ترتیب به خواست الله متعال پاسخ پرسش شما کاملاً روشن گردید، اللهی که خود متعهد شده کتاب‌اش را حفظ خواهد نمود:

﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ

ترجمه: بى‏ترديد ما اين قرآن را به‌تدريج نازل كرده‏ايم و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود!

سوم- دو مسألۀ دیگر باقی می‌ماند که نیاز به‌توضیح دارد:

  1. آیاتی‌که متن نوشت شده آن به‌جز نزد خزیمه در جای دیگری یافت نشده.

  2. آیا این آیات نزد خزیمه بوده و یا نزد ابو خزیمه؟

برای پاسخ به‌این دو پرسش به‌توفیق الله سبحانه‌وتعالی چنین می‌گوئیم:

  1. در مورد مسألۀ اول که مربوط به‌آیات است باید گفت که بخاری دو روایت را به‌شماره‌های 4311 و 4604 و به‌متن زیر روایت نموده:

ألف- «4311- ابو یمان به‌نقل از شعیب و وی از زهری و او از ابن سباق روایت نموده‌اند که زید بن ثابت انصاری رضی‌الله‌عنه که از جمله کاتبان وحی بود گفت که ابوبکر خبر کشته شدن مردم یمامه را به‌من گفت؛ درحالی‌که عمر نزد وی بود، گفت که عمر نزد من آمده و گفته که در روز جنگ یمامه مردم زیادی کشته شده‌اند و من می‌ترسم که حافظان قرآن در جاهای دیگری نیز کشته شوند و به‌این‌ترتیب بسیاری از قرآن از دست برود و نظر من این است که قرآن را جمع‌آوری کنی. ابوبکر گفت من به عمر گفتم، چگونه می‌توانم کاری را انجام دهم که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم انجام نداده، عمر گفت: قسم به الله که این کار نیک است و پیوسته عمر این مسأله را به من تذکر می‌داد تا این‌که الله متعال سینه‌ام را به این امر باز کرد و با عمر هم‌نظر شدم. زید بن ثابت گفت: ابوبکر درحالی‌که عمر در نزدش نشسته بود و هیچ سخن نمی‌زد، خطاب به من گفت که تو مرد جوان و عاقلی هستی و متهم به‌هیچ چیزی نیستی و از جمله کاتبان وحی برای رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم بودی؛ پس قرآن را جست‌وجو کرده و آن را جمع‌آوری کن. قسم به الله اگر من را به‌جمع‌آوری یکی از کوه‌ها مکلف می‌نمود، برایم دشوارتر از جمع‌آوری قرآن نبود؛ بناءً خطاب به ابوبکر و عمر گفت: چگونه کاری را می‌کنید که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نکرده، ابوبکر گفت: قسم به الله این کار نیکی است. من پیوسته این مسأله را با ابوبکر دنبال می‌کردم تا آن‌که الله متعال سینه‌ام را به آن‌چه سینۀ ابوبکر و عمر را گشوده بود، گشود. برخاستم و شروع به‌جست‌وجو و جمع‌آوری قرآن از منابع مختلف؛ به‌شمول: پارچه‌های چرمی، لوحه‌های ساخته‌شده از شانه‌های شتر، لوحه‌های چوبین و سینه‌های مردم نمودم تا آن‌که دو آیت از سورۀ توبه را تنها نزد خزیمۀ انصاری یافتم و آن را نزد کس دیگری غیر از او نیافتم: ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم تا اخیر این دو آیت. این مصحف‌های جمع‌‌آوری شده نزد حضرت ابوبکر نگهداری می‌شد تا آن‌که الله متعال جانش را گرفت؛ سپس نزد حضرت عمر تا آن‌که الله متعال جان او را نیز گرفت و سپس نزد حفصه بنت عمر.» از متن این روایت روشن است که این کار در زمان حضرت ابوبکر رضی‌الله‌تعالی‌عنه صورت گرفته و این نیز واضح است که پارچۀ نوشته‌شده‌ای‌که نزد خزیمه یافت شده بود در آن دو آیت اخیر سورۀ توبه نوشته شده بوده: ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم

ب- «4604- موسی به‌نقل از ابراهیم و وی از ابن شهاب به ما گفت که انس بن مالک به او گفت که حذیفه بن یمان نزد حضرت عثمان آمد. حذیفه که سرگرم جنگ با مردم شام در فتح ارمنستان و آذربایجان همراه با مردم عراق بود، از اختلاف مردم در قرأت قرآن سخت نگران شد و نزد عثمان آمد و به وی گفت: ای امیرالمؤمنین به داد این امت برس، پیش از آن‌که مانند یهود و نصارا در کتاب خویش اختلاف ورزند. عثمان کسی را نزد حفصه فرستاد و از وی خواست مصحف‌هایی را که نزد خود نگهداری می‌کند به او بفرستد تا از روی آن نسخه‌برداری نماید و گفت که آن را مجدداً برای خودت برمی‌گردانیم. حفصه آن را به‌حضرت عثمان فرستاد و حضرت عثمان به زید بن ثابت، عبدالله بن زبیر، سعید بن عاص و عبدالرحمن بن حارث بن هشام دستور داد تا از روی آن نسخه‌برداری کنند. حضرت عثمان به سه‌نفر قریشی این هیئت گفت در صورتی‌که شما و زید بن ثابت در چیزی از قرآن اختلاف داشتید، دراین‌صورت آن را با زبان قریش (لهجۀ قریش) بنویسید؛ زیرا قرآن به زبان آنان نازل گردیده است. زمانی‌که آنان از روی قرآن نسخه‌برداری را تمام کردند، نسخۀ اصلی را مجدداً به‌حفصه فرستاد. حضرت عثمان سپس به‌هرطرف یک نسخۀ از آن را فرستاد و دستور داد هر مصحفی غیر از آن نسخه‌ها را بسوزانند.

ابن شهاب گفت که خارجه بن زید بن ثابت به‌من خبر داد که وی از بن ثابت شنیده که گفت: زمانی‌که از قرآن نسخه‌برداری می‌نمودیم، یک آیت از سورۀ احزاب را نیافتیم؛ درحالی‌که آن را من از خود رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم شنیده بودم که تلاوت می‌نمود. در جست‌وجوی آن شدیم تا آن‌که آن آیت را نزد خزیمه بن ثابت انصاری یافتیم و آن آیت این بود: ﴿مِنْ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ﴾؛ سپس آن را به‌سورۀ مربوطه ملحق نمودیم.»

چنان‌که از متن روایت واضح است، این کار در زمان حضرت عثمان صورت گرفته و از روایت این نیز روشن است که پارچۀ نوشته‌شده‌ای را که نزد خزیمه یافته بودند، مربوط به‌سورۀ احزاب بوده: ﴿مِنْ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ

با دقت نمودن به دو حدیث فوق که توسط بخاری روایت گردیده؛ یعنی سند هر دو صحیح می‌باشد، موارد زیر روشن می‌گردد:

1-                   در نخست باید گفت که هیچ یک از دو حدیث فوق در مورد روایت آیات به‌گونۀ متواتر گفته نشده؛ زیرا موضوع هر دو حدیث در خصوص کتابت است؛ نه تواتر حفظ آیات؛ چنان‌چه هر آیت توسط جمعی از اصحاب رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم حفظ شده بود؛ بلکه هدف اصحاب این بود که دقیقاً همان رسم‌الخط قرآن‌کریم را انتقال دهند که در حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نوشته شده بود؛ زیرا آنان نمی‌خواستند مردم آن‌چه را حفظ کرده‌اند بنویسند و در نتیجه منجر به اختلافات در میان‌شان شود؛ بلکه می‌خواستند دقیقاً همان رسم‌الخطی‌که در حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نوشته شده بود انتقال داده شود و این نشان‌گر حرص زیاد آنان و توفیقی است که الله سبحانه‌وتعالی به آنان عنایت کرده بود، الهی‌که می‌فرماید: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾؛ به‌همین دلیل است که حکم شرعی مبنی بر عدم جواز چاپ مصحف؛ مگر این‌که مطابق به‌مصحف عثمانی باشد، استنباط گردید.

2-                   بدون شک جمع‌آوری پارچه‌هایی نوشته‌شده در زمان حضرت ابوبکر و شرط گذاشتن شهادت دو شاهد برای صحت آن نوشته صحیح است. اما کاری‌که در زمان خلافت حضرت عثمان رضی‌الله‌تعالی‌عنه صورت گرفت، این بود که از روی پارچه‌های جمع‌آوری شده در زمان خلافت حضرت ابوبکر صدیق در چندین مصحف نسخه‌برداری صورت گرفت. پارچه‌ها در آن زمان نزد حفصه رضی‌الله‌تعالی‌عنها نگهداری می‌شد و حضرت عثمان، زید و سه تن دیگری‌که با او بودند را مکلف نمود تا چندین نسخه از روی آن پارچه‌ها بنویسند.

امکان مفقود شدن هیچ پارچه‌ای در زمان نسخه‌برداری آن در خلافت حضرت عثمان وجود ندارد. این امکان؛ یعنی مفقود شدن پارچه‌ای‌که بالای آن، دو آیت اخیر سورۀ توبه نوشته شده بود، تنها در زمان جمع‌آوری آن در خلافت حضرت ابوبکر ممکن است و بس. ممکن نیست این کار در زمان نسخه‌برداری در خلافت حضرت عثمان صورت گرفته باشد؛ زیرا جمع‌آوری پارچه‌ها در زمان خلافت حضرت ابوبکر اتفاق افتاد؛ نه در زمان خلافت حضرت عثمان؛ البته در زمان خلافت حضرت عثمان کار نسخه‌برداری صورت گرفت. بنابراین، بخش اخیر حدیث شماره 4604 بخاری از نظر درایت رد می‌شود: «ابن شهاب گفت که خارجه بن زید بن ثابت به‌من خبر داد که وی از بن ثابت شنیده که گفت: زمانی‌که از قرآن نسخه‌برداری می‌نمودیم یک آیت از سورۀ احزاب را نیافتیم؛ درحالی‌که آن را من از خود رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم شنیده بودم که تلاوت می‌نمود. در جست‌وجوی آن شدیم تا آن‌که آن آیت را نزد خزیمه بن ثابت انصاری یافتیم و آن آیت این بود: ﴿مِنْ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ﴾؛ سپس آن را به‌سورۀ مربوطه ملحق نمودیم.»

  1. در مورد مسألۀ دوم که آیا صحابی‌یی‌که زید آن دو آیت سورۀ توبه را نزد وی یافت و در نزد هیچ‌کس دیگری جز او نیافت، خزیمه بوده و یا ابو خزیمه؟ چنین پاسخ داده می‌شود:

- بخاری این دو روایت را روایت کرده که (4311) و (4603) می‌باشند.

در روایت 4311 که قبلاً تذکر یافت چنین گفته شده: «برخاستم و شروع به‌جست‌وجو و جمع‌آوری قرآن از منابع مختلف؛ به‌شمول: پارچه‌های چرمی، لوحه‌های ساخته‌شده از شانه‌های شتر، لوحه‌های چوبین و سینه‌های مردم نمودم تا آن‌که دو آیت از سورۀ توبه را تنها نزد خزیمۀ انصاری یافتم و آن را نزد کس دیگری غیر از او نیافتم: ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ*فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ

- و اما متن حدیث شماره 4603 چنین است: «موسی بن اسماعیل به‌نقل از ابراهیم بن سعد و وی به‌نقل از ابن شهاب و وی به‌نقل از عبید بن سباق روایت نموده که زید بن ثابت رضی‌الله‌عنه گفت که حضرت ابوبکر خبر کشته شدن مردم یمامه را به من گفت؛ درحالی‌که عمر نزد وی بود گفت که عمر نزد من آمده و گفته که در روز جنگ یمامه مردم زیادی کشته شده‌اند و من می‌ترسم که حافظان قرآن در جاهای دیگری نیز کشته شوند و به‌این‌ترتیب، بسیاری از قرآن از دست برود و نظر من این است که قرآن را جمع‌آوری کنی. حضرت ابوبکر گفت من به عمر گفتم چگونه می‌توانم کاری را انجام دهم که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم انجام نداده، عمر گفت: قسم به الله که این کار نیکی است و پیوسته عمر این مسأله را به من تذکر می‌داد تا این‌که الله متعال سینه‌ام را به این امر باز کرد و با عمر هم‌نظر شدم. زید بن ثابت گفت: حضرت ابوبکر خطاب به من گفت که تو مرد جوان و عاقلی هستی و متهم به‌هیچ‌چیزی نیستی و از جمله کاتبان وحی برای رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم بودی؛ پس قرآن را جست‌وجو کرده و آن را جمع‌آوری کن. قسم به الله اگر من را به جمع‌آوری یکی از کوه‌ها مکلف می‌نمود برایم دشوارتر از جمع‌آوری قرآن نبود؛ بناءً خطاب به حضرت ابوبکر و حضرت عمر گفت: چگونه کاری را می‌کنید که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نکرده، ابوبکر گفت: قسم به الله این کار نیکی است. من پیوسته این مسأله را با ابوبکر دنبال می‌کردم تا آن‌که الله متعال سینه‌ام را به آن چه سینه ابوبکر و عمر را گشوده بود، گشود. برخاستم و شروع به جست‌وجو و جمع‌آوری قرآن از منابع مختلف؛ به‌شمول: پارچه‌های چرمی، لوحه‌های ساخته‌شده از شانه‌های شتر، لوحه‌های چوبین و سینه‌های مردم نمودم تا آن‌که دو آیت از سورۀ توبه را تنها نزد خزیمۀ انصاری یافتم و آن را نزد کس دیگری غیر از او نیافتم: ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم تا اخیر این دو آیت. این مصحف‌های جمع‌‌آوری شده نزد حضرت ابوبکر نگهداری می‌شد تا آن‌که الله متعال جانش را گرفت؛ سپس نزد حضرت عمر تا آن‌که الله متعال جان او را نیز گرفت و سپس نزد حفصه بنت عمر.»

با دقت نمودن و تدبر در محتوای این دو حدیث واضح می‌شود که صحابی مورد نظر خزیمه بن ثابت انصاری بوده و نه ابو خزیمه. دلیل آن، این است که حضرت ابوبکر رضی‌الله‌تعالی‌عنه برای پذیرفتن پارچۀ مورد نظر شرط گذاشت که دو شاهد باید شهادت دهند که این پارچه در حضور رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نوشته شده است. زید برای هر آیت نوشته شده‌ای دوشاهد دریافت به‌جز دو آیت اخیر سورۀ توبه، که این دو آیت را به‌صورت مکتوب فقط نزد خزیمه و در روایت دیگری نزد ابوخزیمه یافت و نتیجه این شد که پارچۀ مذکور مورد اعتماد قرار گرفت و پذیرفته شد. بنابراین، کسی‌که این پارچه نزد وی یافت شده باید شهادت‌اش در ازای دو شهادت پذیرفته شود؛ درغیرآن پارچه‌ای‌که نزد وی یافته شده بود بر اساس شرطی‌که حضرت ابوبکر گذاشته بود، مورد اعتماد قرار نمی‌گرفت.

کسی‌که در روایتی صحیح از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم گفته شده که شهادت‌اش معادل شهادت دو نفر است؛ همانا خزیمه بن ثابت انصاری است و انگار این روایت صحیح برای این حالت بوده؛ یعنی حالت جمع‌آوری پارچه‌هایی‌که قرآن‌کریم روی آن نوشته شده است. چه پاک و منزه است آن ذات عزیز و حکیمی‌که کتاب‌اش را هم از نظر تلاوت و هم از نظر رسم‌الخط حفظ نموده است. حدیثی‌که در مورد خزیمه گفته شده چنین است:

ترجمه: احمد در مسند خویش و ابو داود در سنن خویش چنین روایت نموده‌اند؛ البته الفاظ آن از احمد است: «ابوالیمان از شعیب و شعیب از الزهری و وی از عماره بن خزیمه انصاری و او از کاکایش که از جملۀ اصحاب رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم بود، چنین روایت نموده که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم اسپی را از یک مرد بادیه‌نشین خریداری نمود و از آن مرد خواست وی را دنبال کند تا بهای اسپ‌اش را برایش بپردازد. رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم با سرعت رفت؛ اما آن مرد بادیه‌نشین آرام‌آرام می‌رفت، در این میان مردانی به‌سراغ آن بادیه‌نشین آمدند و با چانه‌زدن سعی نمودند آن اسپ را از وی خریداری کنند؛ درحالی‌که نمی‌دانستند رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم پیش از آنان اسپ را خریداری نموده تا این‌که بعضی از آن مردان حاضر شدند قیمت بیش‌تر از آن‌چه را که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم اسپ را خریداری نموده بود، در بدل آن اسپ بپردازند. بادیه‌نشین (که این پیشنهاد را شنید) خطاب به رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فریاد زد که اگر خریدار اسپ هستی آن را بگیر در غیر آن، من اسپ را به دیگری خواهم فروخت. وقتی رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم سخن وی را شنید ایستاد و برایش گفت: مگر من آن را از تو خریداری نکردم؟ بادیه‌نشین گفت: نخیر، قسم به الله که من آن را به تو نفروختم، رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: نخیر چنین نیست، من آن را از تو خریدم. درحالی‌که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم و آن مرد بادیه‌نشین در این مورد هم‌دیگر را ملامت می‌کردند، مردم در اطراف‌شان جمع شدند، بادیه‌نشین سرانجام به رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم گفت یک شاهد بیاور که شهادت دهد من این اسپ را به تو فروخته‌ام، جمعی از مسلمانانی‌که آن‌جا جمع شده بودند، خطاب به آن بادیه‌نشین گفتند، وای بر تو رسول الله هرگز چیزی به‌جز حق نمی‌گوید. تا این‌که خزیمه از راه رسید و بگومگوی رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم و آن بادیه‌نشین را شنید و متوجه شد که بادیه‌نشین به رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌گوید، شاهدی بیاور که شهادت دهد، من این اسپ را به توفروخته‌ام، خزیمه گفت من شهادت می‌دهم که تو این اسپ را به رسول الله فروخته‌ای، رسول الله به خزیمه روی کرد و پرسید: بر اساس چه دلیلی شهادت می‌دهدی؟ خزیمه گفت: بر اساس تصدیق‌ات یا رسول الله، (یعنی بر اساس این‌که می‌دانم تو هرگز دروغ نمی‌گویی)؛ پس رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم شهادت خزیمه را معادل شهادت دو مرد قرار داد.»

این حدیث را حاکم نیز در مستدرک روایت نموده و گفته: اسناد این حدیث صحیح است و کسانی‌که آن را روایت کرده‌اند به اتفاق شیخین ثقه می‌باشند.

تمام موارد فوق‌الذکر ثابت می‌کند، پارچه‌ای‌که دو آیت اخیر سورۀ توبه بالای آن نوشته شده بود و تنها در نزد یک‌نفر یافت گردیده بود، آن فرد بدون شک خزیمه بوده؛ نه ابو خزیمه؛ زیرا آیت مذکور براساس اعتبار شهادت‌دهنده آن پذیرفته شده بود که شهادت وی معادل شهادت دو تن است و این مسأله در مورد خزیمه صدق می‌کند؛ نه ابوخزیمه. به‌نظر می‌رسد راویان در مورد نام خزیمه و ابوخزیمه دچار سردرگمی شده بودند و این کار هرازگاهی اتفاق می‌افتد. درهرحال فرد مورد نظر، خزیمه بن ثابت انصاری است؛ چنان‌که گفته شد.

به‌این‌ترتیب، پاسخ داده شده، پرسش شما و دو مسألۀ فوق‌الذکر را دربرمی‌گیرد والله أعلم و أحکم!

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: عبدالله دانشجو

 

ادامه مطلب...

«کسی‌که ما را فریب دهد از ما نیست»

(ترجمه)

خبر:

علی آرباش وزیر امور مذهبی ترکیه و ایبوز ابراهیمی ترکمن وزیر ثفافت اسلامی ایران پیمان همکاری مذهبی را در انقره امضاء نمودند. (منبع: آژانس خبری)

تبصره:

با درنظرداشت این پیمان مذهبی بین ترکیه و ایران تاکید می‏شود که هر یک از دو کشور مطالعات را برای نبرد با افراط‌گرایی و تقویه کردن وحدت امت تنظیم خواهند نمود، چنان‌چه هردو کشور به وضع برنامه‏هایی خواهند پرداخت که به مسایل دو جانبه خصوصاً مسأله قدس ارتباط داشته باشد و پس از اتمام بررسی‏های واقعی پیرامون هردو طرف که به وحدت امت اسلامی و قضیۀ قدس ارتباط دارد، آشکار خواهد شد که بیش‌ترین موضوعاتی که مورد مناقشه قرار گرفته جز نیرنگ و دروغ چیزی دیگر نبوده است. به عبارت دیگر، قدس که از سال‌ها بدین سو منتظر آزادی خود بود؛ پس از  گذشت سال نهم انقلاب سوریه نقاب‏ها از چهره‌ها برداشته شد و چهره‌های واقعی نمایان شد؛ پس چه چیز باقی ماند؟ کشورها و رهبران کشورهایی‌که در رفتار، گفتار و در سیاست‌های پلیدشان تناقض وجود دارد، باقی ماندند.

خطاب به احزاب وابسته‌ای که ادعا می‏کنند که این پیمان به نفع امت اسلامی است! اکنون از طریق اعمال‌تان می‏دانیم که شما چقدر بی‌اخلاص هستید! ما می‏دانیم که در عوض متحد ساختن امت اسلامی، چگونه به‌وسیله دسیسه‌های گوناگون وحدت امت اسلامی را به نابودی کشانده‌اید و هم‌چنین این را می‌دانیم که شما چقدر برای متعهد شدن به پیمان سایکس-پیکو که امت اسلامی را به مرزهای جعلی متلاشی ساخت، آمادگی و تمایل داشتید. ما می‏دانیم که شما چگونه جلو وحدت امت اسلامی را به‌وسیلۀ افکار زهرآلود خود گرفتید. هم‌چنین می‏دانیم که شما چقدر به نقشه‏های غرب و برنامه‏های استعماری و فریبنده چنگ می‏زدید! کنفرانس‏های در سطح بالا که آستانه، ژینو و سوچی برگزار می‏شود، نمایش‏ها و درام‏هایی بیش نیست که توسط کفار استعمارگر به خاطر پایان دادن به انقلاب سوریه بر اساس خواستۀ کفار اجراء می‏شود. ما بازهم می‏دانیم که شما چقدر درین نمایش و درامه برای خودتان مخلص هستید و ما می‏دانیم که دیگر سخنان‌تان اعتبار نداشته و به افعال‏تان می‏نگریم که چگونه به پنهان نمودن واقعیت می‏پردازید!

سیاق این توافقنامه هرچه باشد، نقش ایران در جریان انقلاب سوریه به‌مثابه یک قاتل بوده و مطمئناً که سیاست ترکیه نیز در جریان انقلاب سوریه نیز بخاطر حمایت مسلمانان نبوده؛ بلکه به خاطر حمایت بشار اسد بوده است و هم‌چنین در عین حال که جنایات بازیگران این دو کشور توسط سخنان‌شان پیرامون آن‌چه برای امت اسلامی انجام می‌دهند، پوشانده شده است. تفسیر این واقعیت غیر از عبارت «خفته خفته را کی کند بیدار!» ممکن نبوده و از آن‌جایی‌که بی‌رحمی این دو کشور هم‌چون آفتاب معلوم است. درین صورت پیمان امضاء شده را جز نیرنگ و فریب چیزی بیش نمی‏توان گفت. حالآن‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم می‏فرمایند:

«مَنْ غَشَّـنَا فَلَیس مِنَّا»

ترجمه: کسی‌که ما را فریب دهد، از ما نیست!

تفسیر بارز «تقویۀ وحدت امت اسلامی» برای امور مذهبی در ترکیه به حد ذات خود برای توضیح این‌که این تلاش نتیجۀ منطقی نمی‏دهد، کافی است. آیا ایران که دستانش با خون مسلمانان آغشته است و مسلمانان سوریه و یمن را پیوسته و به شکل وحشیانه به قتل می‌رساند، خواهان حمایت و تقویت امت اسلامی است؟ آیا ایران که در تمام نقاط جهان به مسلمانان خیانت نمود؛ می‏خواهد وحدت امت اسلامی را تقویه و حمایت نماید!؟ و یا ترکیه‌ای‌که آوازهای مسلمانان را نادیده گرفت!؟ همان سیاست‌مدارانی‌که به زندگی مسلمانان و به شرف و ارزش‏های‏شان اهمیت قایل نشده، تلاش می‏کنند که نقشه‌ها و برنامه‌های غرب را با تمام تلاش تنفیذ نمایند و کوشش می‏کنند که خیانت های‌شان را از طریق پیمان‌های امضاء شده با هم‏نوعان‌شان پنهان نمایند و مسلمانان را به‌وسیلۀ سخنان فریبندۀ خود فریب دهند.

ادارۀ امور مذهبی ترکیه در خصوص وحدت امت سلامی با تهران پیمان را امضاء نموده است و ترکیه با امضاء این پیمان باید که جنایتات وحشیانۀ افراد مسلح شبه‌نظامی ایران در طی 9 سال در سوریه را فراموش کرده باشد، همان که عدم اخلاص و سازش را اظهار نمود.

با اظهار تأسف! باید برادران ما اخبار را دریافت نموده باشند و با صدای بلند و از عمق قلب پیرامون پیمان «همکاری مذهبی» بین ترکیه و ایران گریسته باشند؛ همان دو کشوری‌که بخاطر تنفیذ برنامه‏های کفار استعمارگر در سوریه؛ زنان، اطفال، جوانان و هزارها انسان مسلمان را به فقر و گرسنگی گرفتار نموده و حتی به سرحد مرگ رسانده‌اند. باید این اشک‌ها بخاطر دروغ و فریب آن‌ها ریخته باشد؛ نه بخاطر سعادت و فخر.

در آن روزی‌که خلافت راشده با آن عظمت و شکوه خود برای بار دوم به زندگی برگردد؛ خواب را از سر کفار خواهد برد. در آن روز اذیت‏های کفار به‌وسیله روشنی خلافت از بین خواهد رفت. بعد از آن هیچ نیرنگ و همکاری با کفار باقی نخواهد ماند. در آن روز اشک‌هایی‌که می‏ریزد اشک سعادت‏، فخر و خوشحالی خواهد بود. الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿وَیوْمَئِذٍ یفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ﴾

[روم: 4]

ترجمه: و در آن روز مؤمنان خوشحال و شادمان می‏شوند.

نویسنده: عبدالله امام أوغلو

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

مسلمانان در نبود خلافت راشده چون کف روی آب بوده و بدون نظام و دولت اسلامی برای‌شان عزتی نیست

(ترجمه)

خبر:

آمارهای رسمی بیان داشته که اسلام از لحاظ پخش و نشر در انگلستان بیشترین سرعت را در میان ادیان داشته است و این از جریان ازدیاد تعداد مسلمانها در مقابل برگشت تعداد مسیحیان بررسی شده است. روز جمعه روزنامه دیلی میل بریتانیایی به نقل از مرکز آمارهای دولتی بیان داشت که تعداد مسلمانها برای اولین بار بیش از سه ملیون تن میباشد. (منبع: الجزیره)

تبصره:

الله سبحانه وتعالی رسالت اسلام را با جهانی نمودن‌اش خاص گردانیده و امت اسلامی را به عنوان بهترین امتی‌که برای هدایت مردم بیرون گردانیده تا بر اساس عقیدۀ واحد، پرچم واحد، حاکمیت واحد و حمل رسالت اسلام برای ملت‌های دیگر تا در کورۀ عقیدۀ اسلامی ذوب شوند. صحابۀ کرام و مسلمانان بعد از ایشان بر همین روشی‌که پیامبر بزرگوار آنان را آموزش داده بود، به پیش رفتند و پیام اسلام را از طریق دعوت و جهاد به تمام دنیا حمل کردند تا اینکه الله متعال آن‌ها را در زمین قدرت بخشید و سرداران دنیا شدند و گواهان بر مردم و سرپرست و نگهبانشان گردیدند. امت اسلامی مدت سیزده قرن در عزت و قدرت باقی ماند و در سایۀ دولت خلافت مقام صدرنشینی را در میان امتها از آن خود کرده اسلام را پخش و نشر مینمود و آن را به عنوان عقیده و نظام تطبیق میکرد تا اینکه اسلام به ارمنیا و مرزهای چین، هند، سند و سمرقند رسید و #قسطنطنیه، استانبول" فتح شد و با فتح آن بشارت پیامبر صلی الله علیه وسلم متحقق گردید. پایتخت امپراتوری نمسا و مجار به تصرف ما در آمد و مردم گروه گروه به دین الله متعال وارد شدند و به راستی که اسلام نور و رحمتی برای جهانیان بود. 

مطمئناً ازدیاد تعداد مسلمانها امروزه در جهان و خصوصاً در اروپا دقیقاً زمانی اتفاق میافتد که غرب کافر به صورت پیوسته از هر سو بدون نرمش بر ضد اسلام و مسلمین هجوم آورده است و بسیاری از دولت‌های اروپایی حرکت‌های اسلام‌ستیزانه را آغاز کردند و عملکردهای اسلامی خصوصاً پوشیدن حجاب، آذان، ختنۀ پسران و دادن وعده‌های غذائی حلال برای شاگردان مكاتب/مدارس را منع میکنند. آنچه لازم به ذکر است، اینست که عقیدۀ اسلامی با عقل و فطرت انسان در هر زمان و مکان موافقت دارد. عقیدۀ اسلامی عقیدۀ زندهای‌ست که نظام سرمایهداری شرور كه با عقیدۀ منفعت و سکولاریستی و ارزشهای فاسدِ حیوانیاش جهان را به سوی هلاکت رهبریت میکند، هرگز نمیتواند آن را شکست دهد.

باید دانست که کثرت تعداد بدون نظام و دولت به حال مسلمان‌ها نفعی رسانده نمیتواند و امت را از وضعیت پراکندگی و ضعف که پس از سقوط خلافت و نبود خلیفه یا همان سپرِ که توسط آن خود را حفاظت میکرد، بیرون کرده نمیتواند. به طور مثال هند با وجودی‌که اولین دولت جهان از دید است، بیشترین تعداد مسلمان است و آمارهای غیر رسمی تعداد مسلمانان آن را 400 تا 500 ملیون نفر نشان می‌دهد، مسلمانها در آنجا به ظلم و ستمهای ناگواری روبرو میشوند و حالا قانون جدید تابعیت که با تبعیض علیه مسلمانان وضع شده و چند ملیون از آن‌ها را از داشتن تابعیت باز میدارد که این امر باعث مهاجرت و آورگی‌شان شده است، چنان‌که عین سناریو برای مسلمانان روهنگیا در میانمار نیز رخ می‌دهد.

به همین ترتیب حالت امروزی مسلمانان در دیگر گوشههای جهان بر هیچ کس پوشیده نیست، کشتار، ویرانی، جنگ‌های بی پایان، به غارت بردن داشته‌های امت، زیر پا کردن حریم، بی‌حرمتی به مقدسات و حرمت‌های‌شان، ذلت، غلامی و فروتنی در مقابل نفوذ کفر؛ نمونه‌ای از وضعیت كنونی مسلمان‌هاست.

اما با وجود حالات ناگواری‌که امت در آن به سر می‌برد؛ ما به این باور هستیم که امت در حال بازگشت به وضعیت طبیعی و شایستۀ حالش و تحقق مژده‌های رسول گرامی با برپا شدن دولت خلافت راشده بر منهج نبوت که افکار اسلام را جاری ساخته و نظام‌اش را در واقعیت زندگی او تطبیق کند تا مسلمانان زندگی اسلامی داشته و ظلم و ستم که در نتیجة نبود دولت به آنان رسیده از آنان دفع شود، است.

به زودی امت به اذن پروردگارش غالب و قوی خواهد گردید که دیگر مورد توهین قرار نگیرد. مژدههای پیامبر صلی الله علیه وسلم به آزادسازی قدس از نجاست یهود و شکست حصارهای غرب کافر و فتح روم بر اساس بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم، چنانچه قبل بر این قسطنطنیه فتح شد و در آن روز ملتها به دین الله متعال گروه گروه داخل خواهند شد؛ نه فردی و تمام بشریت به صورت دسته‌جمعی از حالت بدبختی و تاریکیهای سکولاریستی به سوی نور اسلام و سعادت هردو دنیا انتقال یابد.

﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾

[صف: 9]

ترجمه: الله است كه پیامبر خود را همراه با هدایت و رهنمود (آسمانی) و آئین راستین (اسلام) فرستاده است تا این آئین را بر همه آئینهای دیگر چیره گرداند؛ هرچند مشركان دوست نداشته باشند.‏

نویسنده: فاطمه بنت محمد

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

یکی از شباب ما می‌خواهد که خون‌بهای خود را براساس نقره که 12هزار درهم است، سهولت بیشتر‌دارد، پرداخت نماید، آیا جایز است که خون‌بها بر اساس نقره پرداخت گردد و آن‌هم در حالی‌که نقره در بین مردم خرید و فروش نمی‌گردد، در دیات و مهریه‌های شان مروج نبوده، ذخیره هم نمی‌کنند و صرف اندکی برای زینت آن را می‌خرند؟ با وجودی‌که می‌دانیم فقهاء در مسئله دیت برای شترداران شتر و برای طلاداران طلا را و برای نقره‌داران نقره تعین کرده‌اند؛ الله به شماجزای خیر نصیب کند.

پاسخ

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

خون‌بهای اهل شتر، صد شتر است. خون‌بهای طلاداران هزار دینار و آن‌هایی‌که به اساس نقره خرید و فروش دارند، دوازده هزار درهم می‌باشد؛ این یک سخن درست است. اما پول‌های کاغذی کنونی جای نقره و طلا را نگرفته و در تحت طلا و نقره شامل نمی‌شود. پول کاغذی به اساس استنباط از نص و علت موجود در نقدی‌نگی آن قیاس شده و پول محسوب می‌شود. این موضوع در کتاب‌های ما در باب اموال وضاحت داده شده است.

اعتبار پول‌های کاغذی در خون‌بهاها مربوط به اجتهاد فی المسئله دارد؛ بناءً آنچه را من ترجیج می‌دهم، این‌که در قتل خطا درست است که پول نقده بنابر قیمت نقره سنجش گردد؛ چون قتل خطاء گناه محسوب نمی‌گردد و دیت برای آن نیست که شخص مرتک حرام گردیده است؛ بلکه در فرضیت دیت حکمتی نهفته است که الله سبحانه وتعالی می‌داند. پس آسان‌ترین دو حد در دیت قتل خطاء مناسب است که به‌دلیل عدم ارتکاب حرام تطبیق گردد.

ولی در دیت قتل عمدی ترجیح می‌دهم که پول نقده بر اساس طلا سنجش گردد؛ چون قاتل عمدی بدون شک مرتکب حرام شده است، به او تخفیف مناسب نیست؛ بلکه سخت‌ترین دو حد بر وی مناسب است. اما اگر این پول‌های کاغذی با پشتوانه طلا و نقره مروج باشد، دارندگان پول نقده بر اساس معدنیت طلا و نقره که نیابت از آن می‌کند، معامله می‌‌شود.

در اخیر از الله سبحانه وتعالی مسئلت دارم که بر رای صواب توفیق یافته باشم.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: بدرالدین حسینی

ادامه مطلب...

ای مسلمانان و ای لشکریان مسلمانان؛ کمر همت ببندید! دشمن‌تان ترامپ اوج دشمنی‌اش را برای‌تان نشان داد؛ بهتر نیست تمام‌قد در برابرش بایستید؟!

  • نشر شده در حزب

(ترجمه)

شب گذشته ترامپ در دیداری با نتانیاهو در واشنتن پرده از عمق کینه‌هایش در برابر مسلمانان و قدس و فلسطین برداشت و همزمان با کف‌زدن‌های نتانیاهو، یاران و پیروان امریکا مورد تشویق و تحسین قرار می‌گرفت. ترامپ گفت: من "معامله‌ای" آماده کرده‌ام که عدالت را در حق یهودیان و فلسطینیان تأمین خواهد نمود! اما زبان حالش می‌گفت: فلسطین تمام‌اش از آن یهود و فلسطین به‌جز تمام‌اش از آن فلسطینیان. قدس از آن یهود، شهرک‌ها، نابلس و ماحول آن، بلندی‌های اردن و ملحقات آن همه از آن یهود، و فلسطینیان و یهودیان روی سایر اماکن باقی‌مانده باهم گفتگو نمایند، انگار "سایر امکانی" هم باقی مانده! ترامپ هم‌چنین گفت: پس از 70 سال این بهترین فرصت برای فلسطینیان است تا صاحب دولتی شوند. وی افزود: من در اوایل حکومت‌ام در عربستان سعودی با 55 تن از حکام سرزمین‌های مسلمانان در این خصوص دیدار و صحبت کردم و آنان با من موافق اند! سپس به فلسطینیان وعده داد که در صورت عملی شدن معامله‌اش مبلغ 50 ملیارد دالر به آنان کمک مالی خواهد نمود. سپس گفت: خلافت دیگر مرده؛ از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم زبانش را بمیراند.

باید گفت: بدون شک اگر حکام سرزمین‌های اسلامی به دین، امت و سرزمین‌های‌شان خیانت نمی‌کردند، ترامپ هرگز جرأت نمی‌نمود، برای این معامله‌اش چنین مراسم سخن‌رانی برگزار نماید و چنین سخنان مزخرفی را به زبان آرد؛ سخنانی‌که او را یهودی اشغال‌گرتر از خود یهودیان نشان‌داد! زیرا طوری بذل و بخشش می‌نمود که انگار فلسطین مال خودش بوده و آن را چنان که بخواهد و به هرکس ‌که بخواهد، تقسیم می‌کند و حکام خائن همه کر، گنگ و کور نشسته و به تعبیر قرآن کریم (صم بکم عمی فهم لایعقلون)، بلکه حتی شماری از این خائنان در آن مراسمِ نامیمون حضور یافته بودند! ترامپ مطمئن بود که این خائنان به هیچ‌وجه اعتراض نخواهند نمود، بلکه حتی خرسند نیز می‌شوند! به همین دلیل، او با جرأت تمام به سخنان احمقانه‌اش ادامه داد. ترامپ اوضاع و امور را بر اساس بزدلی و خیانت حکام خائن سرزمین‌های اسلامی سبک – سنگین نموده و گمان می‌برد نظم جهان همواره به محور اریکه‌های پوسیده و نامتوازن آنان خواهد چرخید و این حکام خائن برای همیشه بر سر قدرت باقی خواهند ماند تا حمد و ثنای او را بگویند؛ به این ترتیب، فلسطین و قدس هم‌چنان در چنگال او باقی خواهد ماند تا با تفکر مریض خویش به آن "معامله" طراحی کند و با دالرهایش آن را بفروشد! مطمئناً این حکام خائن در نظر مسلمانان ناتوان‌تر و پست‌تر از آن اند که هم‌چنان بر اریکه‌های قدرت باقی بمانند؛ زیرا روزگار همواره در گردش است و شاید ترامپ بداند که قدس سال‌ها توسط صلیبیان اشغال و با حضورشان آلوده بود؛ اما صلاح‌الدین آن را از نجاست آنان پاک نمود و به خواست الله سبحانه وتعالی مسلمانان هرگز عاری از صلاح‌الدین‌ها نخواهد بود تا بشارت رسول‌الله صلی الله علیه وسلم را با بازوان خویش جامه عمل پوشانیده، رژیم یهود را محو و نابود نماید و حامیان‌شان را به سرزمین خودشان برگرداند؛ البته اگر سرزمینی برای‌شان باقی بماند!

اما این ادعای ترامپ که گویا خلافت مرده، ادعایی‌ست که بیان‌گر خودفریبی وی می‌باشد؛ زیرا بدون شک او می‌داند، خلافتی‌که مرده، خلافتی نیست که رسول‌الله صلی الله علیه وسلم بشارت آن را داده؛ این خلافت به خواست الله سبحانه وتعالی و با بازوان مردان واقعی قطعاً آمدنی‌ست؛ درست بسان بشارت رسول‌الله صلی الله علیه وسلم در مورد فتح قسطنطنیه که با بازوان توانای محمد فاتح و لشکریان وی محقق شد. بشارت وی صلی الله علیه وسلم در مورد جنگ با یهودیان با بازوان لشکر اسلام نیز محقق خواهد شد. در صحیح مسلم از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يُقَاتِلَ الْمُسْلِمُونَ الْيَهُودَ فَيَقْتُلُهم الْمُسْلِمُونَ»

ترجمه: قیامت برپا نخواهد شد تا زمانی‌که مسلمانان با یهودیان نجنگند و مسلمانان آنان را به قتل رسانند!

آنگاه است که رژیم اشغال‌گرشان نابود شده، سرزمین مبارک فلسطین از نجاست‌شان پاک گردیده و مجدداً تبدیل به دارالاسلام خواهد شد. امت اسلامی، امتی زنده بوده و روی آتش بخواب نمی‌رود. اگر ترامپ، نتانیاهو، یاران و پیروان‌شان گمان برده‌اند که مسلمانان هم‌چنان از آنان غافل باقی مانده و حکام خائن مسلمانان هم‌چنان بر اریکه قدرت دروغین‌شان باقی خواهند ماند و این‌که خلافت هرگز برنخواهد گشت، این گمان‌شان به خواست و اراده الله سبحانه وتعالی آنان را هلاک خواهد نمود:

﴿وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرينَ

[فصلت: 23]

ترجمه: و این گمان‌تان که به پروردگارتان بردید، شما را (به استمرار کفر و فسق) هلاک نمود؛ پس از زیانکاران شدید.

بعید نیست ترامپ قبل از تمام شدن حکومت‌اش، خلیفه اسلام و مسلمانان را دیده و از شدت ترس درگیر شدن با سربازان اسلام، جان دهد.

﴿وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ

[ص: 88]

ترجمه: و به زودی خبرش را بعد از زمانی خواهی دانست!

ای مسلمانان و ای لشکرها/اردوهای مسلمانان! کمر همت ببندید، زیرا دشمن‌تان ترامپ اوج دشمنی‌اش را برای‌تان نشان داد و "معاملۀ جنایت‌کارانه‌اش" برای کمک به یهودیان جهت اشغال کامل فلسطین را طراحی و اعلان نمود. بناءً پاسخ به این جنایت باید این باشد که تمام‌قد در برابر او ایستاده، نیش‌هایش را درهم شکنیم و این کار را با محو رژیم مسخ شدۀ یهود و برگرداندن تمام فلسطین به دیار اسلام می‌توان انجام داد. پس چنین پاسخی به "معاملۀ" ترامپ توسط حکام فعلی و خائن سرزمین‌های اسلامی ممکن و میسر نیست؛ هم‌چنین این پاسخی به این معامله با اکتفاء نمودن به مقاومت در کرانه و غزه ممکن نخواهد بود؛ به هر اندازه که این مقاومت شدت و افزایش هم بیابد. باید دانست این سخن که فلسطین قضیۀ خود فلسطینیان است و به دیگران ربطی ندارد، سخنی‌ست که باعث ضیاع و هدر دادن این سرزمین توسط مردم خودن آن می‌شود. واقعیت اینست که قضیۀ فلسطین، شرعاً قضیه تمام عرب‌ها و تمام مسلمانان جهان است. هم‌چنین چنان پاسخی با فریاد زدن‌ هم ممکن و میسر نیست؛ به هر اندازه که این فریادها داغ و بلندهم که باشد؛ زیرا مسلمانان در گذشته زمانی فریاد سر می‌دادند که لشکریان‌شان عازم میدان جهاد می‌شدند و فریادها برای تشویق و ترغیب‌شان سر داده می‌شد. به این ترتیب، هیچ یک از موارد فوق نمی‌تواند رژیم یهود را نابود کند؛ پس به هیچ‌وجه پاسخی نیست که به این همه جنایت پایان دهد؛ بلکه پاسخ درست و مؤثر اینست که تمام دولت‌ها، لشکرهای‌شان را برای ریشه‌کن نمودن رژیم یهود به حرکت در آورند؛ زیرا یهودیان سرزمین فلسطین را اشغال نموده و در آن برای خود دولتی تأسیس کرده اند و حکام خائن سرزمین‌های اسلامی آنان را در این خیانت بزرگ کمک و با آنان تبانی کرده‌اند؛ پس این رژیم به‌جز با به حرکت دراوردن لشکریان مسلمان به جانب آن، محو و ریشه‌کن نخواهد شد. بناءً پاسخی‌که می‌تواند این وجیبه را به درستی اداء نماید، یک و یا دو مورد زیر است:

یکم: سهم‌گیری در فعالیت‌های جدی و مستمر برای ازسرگیری زنده‌گی اسلامی با برپائی خلافت؛ خلافتی‌که لشکرهای مسلمانان را برای جنگیدن با یهودیان و محو کامل رژیم‌شان به حرکت دراورده و فلسطین را به صورت کامل به سرزمین اسلام برگرداند.

مورد دوم به واقعیت کنونی ما ارتباط می‌گیرد که خلافت وجود ندارد. باید دانست که جنگیدن با کفار، به ویژه اشغال‌گران، وابسته به وجود و یا عدم وجود خلافت نیست؛ بلکه جنگیدن با کفار وجیبۀ حاکم مسلمانان است؛ چه این حاکم خلیفه مسلمانان باشد و چه حاکم مسلمانی باشد که بر اساس اسلام حاکمیت نمی‌کند. بناءً وجیبۀ لشکریان مسلمانان اینست که برای جنگیدن با یهودیان و نابود کردن رژیم آنان و برگرداندن فلسطین به سرزمین اسلام قدعلم نموده و حرکت کنند؛ در صورتی‌که چنین حاکمی با حرکت نمودن لشکریان مسلمانان به جانب یهودیان موافقت نمود، در حقیقت کار درست را انجام داده؛ اما در صورتی‌که سعی نمود، مانع آنان قرار گیرد و نگذارد روانۀ جنگیدن با یهودیان شوند، صلاح‌الدین‌ها باید سربلند نموده و چنین حاکمی را زیر قدم‌های خویش خرد و خمیر کند و زمام امور لشکر مسلمانان را در دست گرفته و آنان را برای پاک‌سازی سرزمین مبارک از نجاست یهودیان به حرکت آورد؛ درست مانند صلاح‌الدین ایوبی که این سرزمین را از نجاست صلیبیان پاک نمود.

اینست پاسخ درست و لازم! پس آنانی‌که از "معاملۀ" ترامپ به خشم آمده و از رژیم یهود کینه و بغض در دل دارد و می‌خواهد آن را نابود کرده و فلسطین را به سرزمین اسلام برگرداند، راهش همین است که بیان گردید و بس. چنین کسانی باید با صداقت و اخلاص و توکل به الله قوی و عزیز به کار و پیکار خویش در این راستا صبورانه ادامه دهند. ﴿لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ﴾ [صافات: 61]

در پایان باید گفت: حزب‌التحریر چنان‌که چند و چون پاسخ مناسب به "معاملۀ" ناکام ترامپ را برای‌تان توضیح داد، در عین حال خطاب به مسلمانان و لشکریان مسلمانان چنین می‌گوید:

به مسلمانان ندا سرداده می‌گوید؛ اموری را که در فوق تذکر داده شد، جدی گرفته و به آن عمل کنید؛ همراه با ما با جدیت و تلاش، صدق و اخلاص در راستای تحقق وعده الله سبحانه وتعالی و بشارت رسول‌الله صلی الله علیه وسلم کار نمائید.

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ﴾

[نور: 55]

ترجمه: الله به کسانی از شما بندگان که ایمان آرند و نیکوکار گردند، وعده فرمود که در زمین خلافت‌شان دهد.

احمد در مسندش از حذیفه رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

ترجمه: «سپس ملک جبری خواهد آمد و تا زمانی‌که الله بخواهد، ادامه خواهد داشت و زمانی خواست آن را از میان برخواهد داشت؛ سپس خلافت بر منهج نبوت خواهد بود.

 به لشکریان مسلمانان ندا داده و از آنان می‌خواهیم؛ آن‌چه را که در فوق تذکر داده شد، در اولویت کار خویش قرار دهند، هم‌چنین از آنان می‌خواهیم برای تغییر نظام‌های ساخت بشر در سرزمین‌های اسلامی و برپائی دولت خلافت راشده بر منهج نبوت، به ما نصرت دهند تا با این کار عزتِ ازدست‌رفتۀ مسلمانان، قدرت و اقتدار سرزمین‌های خویش را به‌ آن برگردانند و هم‌چنین سیرت کسانی را که به رسول الله صلی الله علیه وسلم نصرت دادند، مجدداً زنده نمایند؛ انصاری‌که الله متعال نام و یادشان را در آیات کتاب خویش جاودانه نمود و آنانی‌که ملائکه در جنازۀ سردارشان، سعد بن معاذ رضی الله عنه فرود آمده و همراه شدند. ترمذی به نقل از انس بن مالک روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد جنازۀ سعد بن معاذ فرمود: "ملائکه او را حمل می‌نمودند" پس آنان بهترین انصار بودند و و کسانی‌که راه آنان را دنبال کند، نیز بهترین خواهند بود.

﴿هَذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ وَلِيُنْذَرُوا بِهِ وَلِيَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِيَذَّكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾

[ابراهیم: 52]

ترجمه: این (قرآن) پیام (و ابلاغى) براى (عموم) مردم است تا همه به وسیلۀ آن انذار شوند و بدانند او الله یکتاست و تا صاحبان مغز (و اندیشه) پند گیرند!

 حزب التحریر

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه