دوشنبه, ۰۲ ربیع الاول ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۸/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته!

شيخ بزرگوارما، الله به شما برکت را نصيب نموده، علم‌تان را بيفزايد و عافيت بدنی را برای‌تان عطا فرمايد! دوست دارم راجع به تفسير سوره نور که الله متعال فرموده است: أعوذ بالله من الشيطان الرجيم:

﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ﴾

ترجمه: و (پیر) زنان (یائسه) از کار افتاده‌ای که امید ازدواج ندارند، بر آن‌ها گناهی نیست که لباس‌های (رویین) خود را بگذارند، در صورتی‌که زینت (و زیبایی خود) را آشکار نکنند و اگر خوداری کنند (و خود را بپوشانند) برای آن‌ها بهتر است، و الله شنوای داناست .

این چنین زن‌ها کی‌ها اند؟ احکام ویژه آن‌ها کدام است؟ پس اگر مراد از "لا يرجون نكاحا" گذشت عمر باشد، مقياس عمری آنان چه است؟ و اگر ارتباط به تغيير بيولوژيکی بدنی که برای زن پيش می‌آيد، شامل آیه گردد، پس این حالت یأس بوده و مخصوص به سن مشخصی نمی‌گردد. الله به شما پاداش نيکو عطا فرموده، نصرت را به شما نصيب نمايد!

پاسخ

وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!

در مورد سوال تان از آيت کريمه ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ﴾ به نکات ذيل اشاره می‌شود:

1- طوری‌‌که می‌دانيد طريقه تفسير اين است که اول استناد به حقيقت شرعی که در نص وارد شده می‌شویم، اگر يافتيم آن را می‌گيريم و اگر نيافتيم  به لغت عربی استناد می‌نماييم؛ به خاطری‌که قرآن به زبان عربی نازل شده؛ چنان‌که الله متعال می‌فرمايد:

﴿وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ * بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ﴾ [شعراء: 92-95] ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ [یوسف: 2]

 قسمی‌که می‌دانيم در مورد تفسيرکدام نص شرعی نيامده است؛ پس در تفسير "قواعد" استناد به لغت می‌نماييم. حسب لغت قواعد به زنان استعمال می‌شود و مفرد آن قاعد است؛ مثلاً می‌گوييم إمرأة قاعد(زن باز نشسته) نساء قواعد (زنان باز نشسته) و معنای آن باز نشستن به سبب گذشت سن و سال است و اگر إمرأة جالسة  مقصد مان باشد، به جای "قاعد" قاعدة  ذکر می‌گردد؛ پس معنای "القواعد من النساء" به زنانی گفته می‌شود که در اثر گذشت عمر از ازدواج باز مانده اند. يا به عبارت ديگر قواعد زنان ناتوان وضعيف اند که از حيض، تولد وازدواج باز مانده اند که نه کسی به آن‌ها علاقه نشان می‌دهد و نه آن‌ها به کسی علاقه‌مند اند. ايشان جوان نيستند که ازدواج نمايند. هدف از قواعد تنها زنان "یأسن" ناامید از حیض و ولد نیست؛ چنان‌که می‌گويند؛ سن يأس و نااميدی بعد از چهل ساله‌گی و پنجاه ساله‌گی شروع می‌شود؛ اما آن‌ها درین سن و سال علاقه به شوهر دارند و شوهران به آن‌ها نیز علاقه دارند. معنای قواعد در آيت کريمه ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ﴾ زنان پیری است که از حيض و تولد باز نشسته اند که شوق و اشتیاق به از دواج نيز ندارند و دیگران نیز به آن‌ها علاقه نداشته باشد و به ايشان قواعد گفته می‌شوند.

توضيح معنای القواعد در لغت و در تفسير:

اول:  "قواعد" در زبان وقتی در خصوص زنان استعمال گردد.

درلسان العرب آمده است:

«وقَعَدَتِ المرأَةُ عَنِ الْحَيْضِ والولدِ تَقْعُدُ قُعوداً، وَهِيَ قَاعِدٌ: انْقَطَعَ عَنْهَا، وَالْجَمْعُ قَواعِدُ» زن از دیدن حيض و فرزند آوردن بازماند و این کلمه بدان معنی همیشه "قاعد" می آید. جمع آن قواعد است. چنان‌که در قرآن کريم آمده است: ﴿وَالْقَواعِدُ مِنَ النِّساء زجاج در تفسير آيت فوق گفته است: آن‌ها از از شوهران باز نشسته اند. ابن سکيت گفته: زن که از حيض قعود نموده است. ابوهيثم گفته است: قواعد از صفات اناث می‌باشد، گفته نمی‌توانيم رجال قواعد، مردان باز نشسته. قواعد جمع قاعد بوده زنان را گویند که به از کبر سن بازنشسته اند. در زبان عربی هرگاه حالت فاعل بودن یعنی حالتی زن بخواهد بنشیند را به عربی ذکر کنیم صیغه قَاعِدَةٌ  استعمال می‌گردد و جمع آن نیز قواعد است.»

درتاج العروس صفحه 9/49 آمده است:

«از نظر مجاز: القاعد من النساء زنی‌که از اولاد، از حيض واز شوهر نااميد شده باشند، جمع آن قواعد است. ابن اثير فرموده است: قواعد جمع قاعد است که زن کلان سال را می‌گويند و قاعد بدون "ها" تانیث، زنان بازنشسته را گویند و اما قاعِدةٌ حالت فاعلی آن است که عرب ها گویند: قَدْ قَعَدَتْ قُعُوداً و جمع حالت فاعلی هم قواعد می‌آید.»

دوم: معنای قواعد در تفاسير:

در تفسير قرطبی آمده است: (سوره نور آيت  60)

قول الله تعالی: (وَالْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ)  الْقَوَاعِدُ ومفرد آن قَاعِدٌ است، بدون ها که حذف آن  دلالت به سن بالا می‌نمايد، آن به زن ناتوان گفته می‌شود که نااميد از تولد وحيض شده باشد. نظر اکثر علماء چنين است.

در تفسير نسفی‌ وارد شده است:

«قواعد جمع قاعد و آن عبارت از صفات مخصوص زنان است؛ مانند: طالق و حائض که از حيض و تولد از جهت سن بالا باز مانده باشند و حالت آن‌ها مطابق به آیت این است که علاقه‌ای به ازدواج نداشته باشند.»

سوم: خلاصه اين‌که قواعد به زنان پیری گفته می‌شود که از خاطر کلان‌سالی از حيض و تولد بازمانده باشند و حامله نمی‌شود و اميدوار ازدواج نباشند؛ نه آن‌ها اشتیاق شوهر را داشته باشند و نه بسوی آن‌ها کسی اشتیاق داشته باشد؛ یعنی از تمام کارها بازمانده باشند. آرزو دارم که موضوع واضح شده باشد.

برادرتان عطاء بن خليل ابوالرشته

مترجم: بدرالدين "حسينی"

ادامه مطلب...

آیا اداره اوقاف در جنوب هبرون به یک دستگاه امنیتی تبدیل شده است که با الله و پیامبرش می‌جنگد؟!

(ترجمه)

ظهر یک‌شنبه نیروهای امنیتی پنچ تن از اعضای حزب‌التحریر را از شهر دورا، جنوب هبرون دستگیر کردند. در بین آن‌ها داکتر مصعب ابو ارقوب، عضو دفتر مطبوعاتی-سرزمین مبارک فلسطین بعد از ادای نماز ظُهر در مقابل مسجد بزرگ دورا نیز بازداشت می‌شود. اعضای حزب‌التحریر توسط نیروهای امنیت با تمام وحشی‌گری و گردن‌فرازی مورد حمله قرار گرفت. قبلًا عده‌ای از آن‌ها توسط پولیس و دیگران توسط سازمان اطلاعات بازداشت شده اند.

چند روز قبل خدمات امنیت در اطراف مسجد بزرگ دورا به همکاری نثار عبدالعزیز دودین مدیر اوقاف در جنوب هبرون؛ کسی‌که با اظهار الفاظ زشت برای یک مسلمان سخن ناروا گفت بود جمع شده بودند. بنابرین کسی‌که مسئول مساجد است چرا در این امر سکوت نموده و مدیر اوقاف را که در مورد یک مسلمان سخنان نامناسب گفته بود، مواخذه نمی‌شود! این عمل مدیر اوقاف و خدمات امنیت بیان‌گر عمق نفرت و عداوت آن‌ها نسبت به عاملین دعوت و پی‌گیری بی‌رحمانه‌شان جهت تخریب خانه‌های الله سبحانه‌و‌تعالی و جلوگیری از بیان سخن حق در خانه الله سبحانه وتعالی است.

﴿ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُولَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ [بقره: 114]

ترجمه: و کیست ستمکارتر از آن که مردم را از ذکر نام الله در مساجد منع کند و در خرابی آن اهتمام و کوشش نماید؟ چنین گروه را نشاید که در مساجد مسلمین در آیند جز آنکه بر خود ترسان باشند. این گروه را در دنیا ذلت و خواری نصیب است و در آخرت عذابی بزرگ.

ما به گونه پرسش از مراد طالب شلادیح مدیر امنیت دورا می‌پرسیم، آیا شما کسی هستید که امر محاصره مسجد و بازداشت و هم‌چنین حمله بر اعضای حزب التحریر را صادر نمودید، یا کسی دیگری بود که شما را بر این امر دستور داده بود؟ هم‌چنین ما در خصوصِ نقش خالد عبدالعزیز دودین معاون والی برادر مدیر اوقاف جنوبی می‌پرسیم، این‌که آیا او و برادرش هر دو از اسلام از موقعیت خود و با هماهنگی کامل مبارزه می‌کنند؟! ممکن است ما در مورد نقش والی، نقش محمد شتایه صدراعظم دولت فلسطین و وزیز اوقاف در همه امور پرسشی داشته باشیم؟! ما از همه‌ی آن‌ها می‌پرسیم که برای منافع کی‌ها شما این حرکت‌ها و دستگیری‌ها را انجام می‌دهید؟ این مساجد از پول مسلمانان جهت ذکر نام الله سبحانه‌و‌تعالی بخاطر جلال اسلام و برای این که سخن حق در آنجا بیان گردد، بنا گردیده است. آن‌ها برای منافقان یا مزدوران ساخته نشده بودند که به وفاداری به دشمنان اسلام عجله می‌کردند!

در خاتمه ما به حکومت فلسطین می‌گویم: شما مانند ابر تابستان هستید و عبور می‌کنید؛ در حالی‌که اسلام و حاملین دعوت آن مانند یک درخت راست با ریشه‌های ثابت خود و شاخه‌های آن در آسمان باقی خواهند ماند و شما قیمت جرایم خود را پرداخت خواهید کرد: شرم در این جهان و شکنجه دردناک در آخرت.

﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾ [شورا: 227]

ترجمه:  آن‌ها که ستم کردند به زودی می‌دانند که بازگشت‌شان به کجاست!

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-سرزمین مبارک فلسطین

مترجم: ارسلان مبارز

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

به جواب  سوالات برادران و خواهران هریک: فرید سعید، اسید سلیم، صفاء محمد، حسن یاسر، ناصرالاسلام و ریاحی ابو فاطمه!

  • قبلاً در خصوص نماز جمعه در ماه شعبان ۱۴۴۱هـ.ق و هم‌چنان در ۱۸ شعبان ۱۴۴۱هـ.ق سپس در ماه شوال ۱۴۴۱هـ.ق جواباتی را بیان کردیم که همان جوابات برای سوالات شما کفایت می‌کند؛ در این جوابات به گونۀ ذیل ذکر شده است:

اولاً در جواب دوم ما که در ماه شعبان ۱۴۴۱هـ.ق بوده چنین ذکر شده است: «... اما نماز جمعه فرض عین است، به دلیل این قول الله سبحانه وتعالی که فرموده است:

﴿إِذَا نُودِي لِلصَّلاَةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ﴾ {منافقون: ۹}

ترجمه: هنگامی‌که برای نماز روز جمعه آذان گفته شود، به سوی ذکر الله (سبحانه وتعالی) بشتابید و خرید و فروش را رها کنید که این برای شما بهتر است اگر می‌دانستید!

در آیۀ مبارکۀ فوق امر واجب است؛ به دلیل قرینه‌ای که در آیه وارد شده که همانا نهی نمودن از مباح بوده که این نهی دلالت بر طلب جازم دارد. حاکم در مستدرک خود بر شرط صحیحین از طارق ابن شهاب، از ابوموسی، از رسول الله صلی الله علیه وسلم تخریج نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده اند:

«الْجُمُعَةُ حَقٌّ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ فِي جَمَاعَةٍ إِلَّا أَرْبَعَةٌ: عَبْدٌ مَمْلُوكٌ، أَوِ امْرَأَةٌ، أَوْ صَبِيٌّ، أَوْ مَرِيضٌ»

ترجمه: نماز جمعه در جماعت بر هرمسلمانی واجب است، مگر بر چهار شخص؛ غلام، زن، طفل و مریض.

(حاکم گفته است این حدیث بر شرط شیخین صحیح است)

اما بر شخصی‌که می‌ترسد جماعت واجب نیست؛ زیرا از ابن عباس رضی الله عنهما روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«مَنْ سَمِعَ النِّدَاءَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَا صَلَاةَ لَهُ إلَّا مِنْ عُذْرٍ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ وَمَا الْعُذْرُ؟ قَالَ: خَوْفٌ أَوْ مَرَضٌ»

ترجمه: کسی‌که آذان را شنید و اجابت‌اش نکرد، نماز بر آن نیست؛ مگر این‌که عذری داشته باشد، گفتند، یا رسول الله عذر چیست؟ فرمود: ترس و یا مرض.

(بیهقی این حدیث را در سنن الکبری تخریج نموده است)

و به همین ترتیب دیگر روایاتی وجود دارد. بناءً نماز جمعه بر هر مسلمانی واجب بوده؛ مگر این‌که نصی وارد شده باشد که آن را استثناء کرده باشد.» پایان.

دوم: در جواب ۱۸ شعبان ۱۴۴۱ هـ.ق ما چنین وارد شده است: «این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! هنگامی‌که برای نماز روز جمعه آذان گفته شود، به سوی ذکر الله (سبحانه وتعالی) بشتابید و خرید و فروش را رها کنید که این برای شما بهتر است اگر می‌دانستید!

 بناءً مسلمان برای نماز جمعه سعی می‌کند بدون آن‌که منع شود؛ لذا سعی برای ادای نماز جمعه فرض است؛ زیرا این سعی مقترن با ترک مباح بوده؛ یعنی نماز جمعه در مکان خاصی مانند خانه خوانده نمی‌شود. بناءً منع نماز جمعه از مساجد جواز ندارد، لذا در جواب گفته شده که قفل نمودن مساجد و منع نمودن از نماز توسط حکام کاری است ناجائز و گناهی است بزرگ. بناءً وقتی حکام اداء نماز جمعه را در مساجد منع نمودند و به جز خانه‌ها جای برای نماز جمعه نماند؛ پس در خانه چهار رکعت نماز ظهر اداء شود؛ اما دولت از بابت بسته نمودن مساجد گناه بزرگی را مرتکب شده است. 

اما در خصوص مسئله اسباب باید گفت: گرفتن تدابیر و اسباب درست و جائز بوده به شرطی‌که تدابیر و اسباب مخالف شریعت نباشند. گرفتن تدابیر در مسئله‌ی نماز جمعه و جماعت این است که مریضان نرفته ولی اشخاص صحت‌مند باید بروند. در این جواب، ما دلائل کافی برای عدم جواز مسدود کردن و قفل نمودن مساجد ذکر کردیم و گفتیم که باید اشخاص صحت‌مند به نماز دست‌رسی داشته باشند و اقداماتی برای عدم حضور اشخاص مریض به امراض ساری در نماز گرفته شود که این مسئله واضح است. گفته نشود که اشخاص صحت‌مند گاهی مصاب به مریضی کرونا هستند؛ اما علائم مرض‌شان واضح نبوده بناءً باید تمام مردم از رفتن به مساجد منع شوند؛ یعنی همۀ ساکنین زمین از رفتن مساجد منع شوند که برای چنین استدلال و سخنی نه دلیلی وجود دارد و نه هم گمانی.» پایان.

سوم: در اخیر جواب ما به تاریخ ۸ جون ۲۰۲۰ م چنین وارد شده است: «ششم : خلاصۀ آنچه گفتیم:

  • تغییر کیفیتی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم در ادای نماز تعیین کرده بدعت است. حکم شرعی در این خصوص این است که شخص صحت‌مند به طور عادی به نماز شرکت کرده و پیوست و بدون دوری در صف‌ها استاده شود، اما اشخاص مصاب به مریضی ساری به نماز نروند.
  • وقتی دولت مساجد را مسدود نمود و مردم صحت‌مند از رفتن به نماز جمعه و جماعت منع نمود، به گناه بزرگی گرفتار می‌شود؛ به خاطری‌که نماز جمعه و جماعت را منع نموده؛ بناءً لازم است که همیشه مساجد برای نمازها باز باشند چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان کرده است.
  • وقتی دولت نمازگذاران را از ادای نماز به کیفیت و طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم منع کرد و نماز گذاران را ملزم ساخت تا یک متر و یا دو متر در صف‌های شان فاصله بگیرند، مخصوصاً که اعراض و علائم مریضی دیده نشود، این گناه بزرگی است.

این حکم شرعی است که آن را در این مسئله ترجیح می‌دهم. الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است، از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که مسلمانان را به راه راست هدایت نموده تا اوتعالی را طوری‌که امر کرده مطابق به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم عبادت کنند، و شریعت حنیف را بدون کم و کاست و بدون کجی با اقامت خلافت راشده تطبیق نمایند. بدون شک به یاری الله سبحانه وتعالی در اقامۀ خلافت خیر و پیروزی بوده و او سبحانه وتعالی را هیچ چیزی در آسمان و زمین عاجز نساخته او ذات شکست نا پذیر و با حکمت است.» پایان.

چهارم: از آنچه گذشت واضحاً معلوم می‌شود که نماز جمعه فرض عین و لازم بوده که این نماز با کیفیتی‌که رسول الله صلی علیه و سلم بیان  کرده با ارکان و شرائط صحت‌اش و با پیوست‌گی صف‌های نماز به طریقۀ شرعی‌اش طوری‌که در جواب گذشته بیان کردیم، اداء گردد؛ اما منع نمودن حکام از نماز به این طریقه گناه بزرگی است که بر ذمه‌ای حکام مانده، برابر است که این منع نمودن با بسته نمودن مساجد و یا با منع نمودن مردم از نماز خواندن به طریقه‌ای شرعی آن باشد.

دیگر این‌که نماز جمعه فرض عین بوده و بر هر مسلمان مکلفی لازم است که برای ادای نماز جمعه تلاش و آن را به طریقۀ شرعی با همه ارکان و شرائط صحت‌اش در حالی‌ اداء نماید که صف‌ها پیوند باشد و اگر به دلیل مانع جسمی و یا حاکم ظالمی بود که مسلمان را از ادای نماز به طریقۀ شرعی‌اش منع می‌نمود و نمازگذاران را مجبور می‌ساخت تا بدعت را انجام داده و فاصله و جدائی بین صف‌ها را اجبار می‌کرد، در این صورت نماز را حسب توان خود اداء نموده و خود حاکم ظالم گنهکار می‌شود. در روایتی‌که بخاری و مسلم رحمهما الله از ابوهریره روایت نموده رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«وَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِأَمْرٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ»

ترجمه: وقتی شما را به کاری دستور دادم، هر قدر که توان دارید از آن دستور را انجام دهید. (لفظ از بخاری است)

بناءً وقتی مسلمان توان این را داشت که نماز جمعه را به صورت پیوسته در صف‌ها بخواند لازم است که به همان صورت بخواند، زیرا فاصله در صف‌ها تا زمانی‌که توان انجام‌اش را داشته باشد بدعت است، اما درصورتی‌که به اثر جبر حکام گنهکار، توان ادای نماز را به طریقۀ شرعی‌اش نداشت، در این صورت نماز را حسب توانش بخواند. نووی متوفی سال ۶۷۶ هـ.ق در کتابش «منهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج» در خصوص شرح این حدیث به لفظ مسلم گفته است: از ابوهریره روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«فإذا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ»

ترجمه: وقتی شما را به کاری دستور دادم، هر قدر که توان دارید از آن دستور را انجام دهید. (لفظ از بخاری است)

نووی در شرح این حدیث گفته است: وقتی شما را به چیزی امر می‌کنم، آن حکم را به هر قدر می‌توانید انجام دهید، این از قواعد مهم اسلام و سخنانی است که بیان شده در تحت این قاعده احکامی‌که شمرده نمی‌شود، مانند نماز با تمام انواعش که وقتی شخص از بعضی ارکان‌ و شرائط صحت‌اش عاجز شد، بقیه آن را انجام دهد. الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر است.» پایان.

پنجم: به این ترتیب بر همه‌ای برادران سوال کننده لازم است که با سعی و جدیت‌شان نماز جمعه را اداء نمایند، چون نماز جمعه فرض عین است:

﴿يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! هنگامی‌که برای نماز روز جمعه آذان گفته شود، به سوی ذکر الله (سبحانه وتعالی) بشتابید و خرید و فروش را رها کنید که این برای شما بهتر است اگر می‌دانستید!

 از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت است که او صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«الْجُمُعَةُ حَقٌّ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ فِي جَمَاعَةٍ إِلَّا أَرْبَعَةٌ: عَبْدٌ مَمْلُوكٌ، أَوِ امْرَأَةٌ، أَوْ صَبِيٌّ، أَوْ مَرِيضٌ»

ترجمه: ادای نماز جمعه با جماعت بر هر مسلمانی واجب است، مگر این‌که شخص غلام، زن، طفل و یا مریض باشد.

(حاکم گفته است این حدیث بر شرط شیخین صحیح است)

 یعنی آن‌که نماز را به طریقۀ ‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم در صفوف پیوسته بیان کرده اداء کند، اما در صوورتی‌که ادای نماز را به دلیل منع نمودن حکام و اجبار نمودن‌شان با فاصله بین صف‌ها، می‌توانست اداء کند، پس در این صورت حسب توان خود نماز را با همان حالت بخواند؛ اما در عین حال باید برای اقامه‌ای خلافت راشده به صورت جدی کار کند تا آن‌گاه به توفیق و یاری الله سبحانه وتعالی احکام شرعی را طوری‌که هست تطبیق نماید.

امیدوارم که در همین حد جواب شما کافی باشد، الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

۲۷ صفر ۱۴۴۲هـ.ق

۱۴سبتمبر ۲۰۲۰م

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

تجلیل از میلاد النبی در صنعا؛ ‌جشنی خالی از محتوا

  • نشر شده در یمن

(ترجمه)  

پنج‌شنبه، دوازدهم ربیع الاول ۱۴۴۲ﮪ.ق، مطابق با بیست و نهم اکتبر۲۰۲۰ م از میلاد النبی در پایتخت صنعا و متباقی ولایات تحت کنترول حوثی‌ها بزرگ‌داشت به عمل آمد. احتمالاً برگزار کننده‌گان این مراسم همان افرادی بودند که در این اواخر در انتخابات و جشن‌های ریاست جمهوری تحت فرمانروایی مرحوم علی صالح در میدان السبعین تجمع کرده بودند. آیا این جمعیت انبوه فکر می‌کنند که اسلام در سیاست، ‌اقتصاد و روابط بین‌المللی‌شان سیطره ندارد و این‌که الله متعال رسول الله صلی الله علیه و سلم را فرستاده‌است که آن‌ها تولدش را تجلیل کنند.

﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾ (مائده: ۴۴)

ترجمه: و هرکس به احکامی‌که الله (سبحانه وتعالی) نازل کرده‌است حکم نکند، کافر است.

﴿الْفَاسِقُونَ﴾ (مائده: ۴۷)  ترجمه: فاسق است. و ﴿الظَّالِمُونَ﴾ (مائده: ۴۵)  ترجمه: ظالم است.

رسول الله صلی الله علیه و سلم توسط دولتی‌که در مدینۀ منوره تأسیس کرده بودند به تطبیق اسلام پرداختند. ولی امروزه حکمروائی متعلق به مردم است نه شریعت. دولت داخلی که دین را از زندگی جدا کرده‌است ثروت‌مندتر می‌شود. بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول با دادن قرضه‌ها/وام‌های سودی و آموزش معامله با سود می‌خواهد اقتصادمان را تأمین مالی کند. سیاست خارجی‌مان بر اساس قوانین بین‌المللی به‌پیش می‌رود، مواد درسی‌مان را یونسکو فراهم می‌کند. ...!

آیا برگزار کننده‌گان این مراسم فکر می‌کنند که از حکمیت اسلام در امورات مختلف زندگی‌شان دور رانده شده‌اند، و با جایگزین کردن آن با این نمایشات بی‌محتوا، فکر می‌کنند همان کاری را انجام داده‌اند که الله سبحانه تعالی ایشان را بدان مکلف کرده‌است. الله سبحانه وتعالی فرموده‌است که حضرت عیسی پسر مریم علیه السلام به بنی اسرائیل گفتند:

﴿إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ﴾ (صف: ۶)

ترجمه: من فرستادۀ الله (سبحانه وتعالی) به سوی شما استم، تصدیق کنندۀ تورات پیش از خود و بشارت دهندۀ رسولی که بعد از من خواهد آمد که نام‌اش احمد است.

آن‌ها ایمان نداشتند و او را پیروی نکردند و رفتند تا تولدش را جشن بگیرند و دین خود را از زندگی جدا کردند. اما الله سبحانه وتعالی به رسول‌اش محمد صلی الله علیه و سلم دستور داد و فرمود:

﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾ (آل عمران: ۳۱)

ترجمه: بگو اگر شما چنین استید که الله (سبحانه وتعالی) را دوست دارید، پس مرا پیروی کنید تا الله (سبحانه وتعالی)  شما را دوست بدارد.

بعضی از مسلمانان پراکنده شدند و رفتند تا مولودش را جشن بگیرند، و به حاکم کردن آن‌چه با خود آورده بود توجه نکردند. عمل پیروان هردو پیامبر در مخالفت از پیروی از دساتیرشان یکسان است. مسیحیان کافر شدند. مسلمانان با حفظ عقایدشان، از پیروی منهج رسول الله صلی الله علیه و سلم کناره گرفتند.

امروزه نصارا کجاستند که از تولد حضرت عیسی علیه السلام جشن بگیرند؟ دور از چیزی‌که به او علیه السلام نازل شده‌بود. همین‌طور مسلمانان حاکمیت اسلام را جایگزین نظام جمهوریت کرده و به تجلیل از میلاد رسول الله صلی الله علیه وسلم پرداخته‌اند. الله سبحانه وتعالی رسول الله صلی الله علیه وسلم را فرستاد و به او دستور داد تا با تأسیس دولت در مدینۀ منوره، بر اساس اسلام حکم کند. الله سبحانه وتعالی او صلی الله علیه وسلم را با وحیی که برایش نازل کرده‌بود در رأس نظام سیاستی، اقتصادی و ارتباطات خارجی دولت قرار داد. این مسیر توسط خلفای بعدی ادامه یافت تا وقتی‌که آن نظام نابود و از نظر مسلمانان غایب شد. لذا تأسیس خلافت بر منهج نبوت واجب است طوری‌که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده‌اند:

«...ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ...» (احمد)

ترجمه: ... و سپس خلافت بر منهج نبوت قائم خواهد شد...

الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾ [آل عمران ۳۱]

ترجمه: بگو اگر شما چنین اید که الله (سبحانه وتعالی) را دوست دارید پس مرا پیروی کنید تا الله (سبحانه وتعالی) شما را دوست بدارد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه یمن

مترجم: صالح مصلح

ادامه مطلب...

زنان و اطفال ما در معرض زندانی شدن و بازداشت هستند، حال‌آن‌که حکمرانان مسیر عادی‌سازی(روابط با دولت یهود) و غدر را دنبال می‌کنند!

(ترجمه)

در طول ماه اکتبر گذشته، مقامات اشغالگر صهیونیستی دستگیری(مردم بی‌گناه) فلسطینیان را افزایش دادند، طوری‌که "مرکز اسیران فلسطین(Palestine Center for Prisoners)" تقریباً 410 مورد بازداشت را گزارش داد که شامل 46 کودک و 8 زن بود. این اشغالگران با سوء استفاده و بازداشت در واقع زنان و اطفال فلسطینی را هدف قرار می‌دهند. فلهذا، تعداد زندانیان زن به 40 نفر از جمله مادران، همسران، دانشجویان و دختران جوان و از جمله بیماران و زخمی‌ شده‌گان رسیده است. همه‌ی این‌ها در شرایطی هم‌چو ظلم شدید، پیچیده‌گی(اوضاع)، تحقیر و مراقب‌های ضعیف، اتفاق می‌افتد. اخیراً مركز حنظلة، در روز به اصطلاح "روز ملی زنان فلسطینی" گفت: این زندانیان در حال حاضر در زندان "دامون" در رنج، افسرده‌گی و بیحالی قرار دارند که ساختمان زندان توسط اشغالگران بریتانیایی در جنگل‌های الکارمل ساخته شده است و طوری طراحی/دیزاین شده بود تا در طول سال مرطوب باقی بماند؛ زیرا به عنوان انبار دخانیات مورد استفاده قرار می‌گرفت. مقامات اشغالگر هیچگونه حریم خصوصی زندانیان زن، خواه مربوط به نیازهای خصوصی و یا عمومی باشد را در نظر نمی‌گیرند و آن‌ها را با همان روش‌های وحشیانه‌ای که با زندانیان به کار می‌برند، در همان مراکز تحت شکنجه قرار می‌دهند.

حتی در پرتو شیوع وبای ویروس کرونا، اقدامات پیشگیرانه واقعی علیه این ویروس در زندان وجود نداشت. ‏از سوی دیگر اداره زندان، از جمله زندان دامون، مانع خرید زندانیان از بسیاری اجناس از جمله کالاهای تمیز کننده از فروشگاه سربازخانه شده بودند که این امر سلامتی زندانیان زن و تمامی زندانیان را به تهدید مواجه ساخته و آنان را در معرض خطر ویروس قرار داده است.

*****

در مورد کودکان، مرکز مطالعات زندانیان فلسطینی نشان داد که واحدهای ویژه سرکوبی اداره زندان‌ها، به  دیپارتمنت‌ها و زندان‌ها نفوذ کرده و به تجاوز و سوء استفاده‌ی زندانیان ادامه می‌دهد. این مرکز گزارش داده است که طی ماه گذشته حدود 16 حمله انجام شده است که به‌طور برجسته مهم‌ترین آن یورش به بخش زندانیان کودک در زندان عوفر و انتقال 45 کودک و نماینده‌گان آنها به بند یا بخش 18 و مصادره بسیاری از املاک آنان است. سازمان "نجات کودکان(Save the Children)" گزارشی را درباره پیامدهای روان‌شناختی (psychological) و انسانی در نتیجه دستگیری و بازداشت کودکان فلسطینی صادر کرد. این سازمان دریافت کرد ‏بیش از 90 درصد از بازداشت شده‌گان اسبق، که از برنامه های توان‌بخشی پس از سانحه(post-traumatic rehabilitation)  که برای بازداشت شده‌گان فلسطینی در کرانه باختری دایره شد، بهره‌مند شده بودند، تااکنون از بیماری روانی به‌نام "اختلال اضطراب پس از سانحه(PTSD)" رنج می‌رند. ‏این آسیب/اضرار‌های(روحی و روانی) مربوط به مدت زمان بازداشت نیست، زیرا نفس تجربه نمودن بازداشت یا دستگیری صرف نظر از مدت زمان آن، یک "ضربه/سانحه(Trauma)" شدید است.

این تنها نمونه‌ی کوچکی از مشکلات بزرگ‌تر و پنهانی است که کودکان و زندانیان زن فلسطینی در زندان‌های اشغالگران تحت این شرایط بد قرار دارند. این مقامات در پرتو سکوت بین‌المللی، عربی و حکومت داخلی گوش‌های شان را از گریه‌ و رنجش‌های مسلمانان به کری انداخته اند و همدستی حکومت دایتون و غفلت‌شان از این رنج‌ها و فجایع، و با توجه به تقلای رژیم‌های مطیع تا این‌که با وقاحت و گستاخی تام، به‌طور علنی با نهاد یهودی روابط‌شان را عادی نمایند.

اما دوام هرگونه حالت ناگوار محال است و الله سبحانه وتعالی به کسانی نصرت عطاء خواهد نمود که (به دین) او سبحانه وتعالی نصرت می‌دهند و الله سبحانه وتعالی کسانی‌ را دشمن می‌گیرد که او سبحان وتعالی خیانت کرده اند. بناءً ظالمان می‌دانند که چه عاقبتی به سوی آنان خواهد آمد و این امر به الله سبحانه وتعالی آسان است تا آنان را نابود کند. الله سبحانه وتعالی به کسانی‌که برای تأسیس مجدد خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت دعوت و فعالیت می‌کنند نصرت خواهد داد که این دولت اسلامی به زندانیان زن کمک خواهد نمود تا از چنگ ظالمان آزاد شوند و این دولت کودکان و تمامی اسیران را از چنگ اشغالگران نجات خواهد داد و این دولت سرزمین‌های اسلامی و اهلش را به اذن الله سبحانه وتعالی آزاد خواهد کرد. 

و(َمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ) [أنفال: 10]

ترجمه: الله، نزول فرشتگان را فقط نوید و مژده‌ای برای شما قرار داد تا بدین سان دل های‌تان آرام گیرد؛ بدانید که یاری و پیروزی(نصرت) تنها از سوی الله می باشد. همانا الله توانای حکیم است.

بخش زنان در دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم: داکتر زکریا

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش1

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

شیخ من! اگر اجازه بفرمائید سوالی دارم، وقتی شوهر زن مخطوبه (خواستگاری شده) وفات نماید، آیا عده دارد؟ آیا این زن از مردی‌که خواستگاری نموده، ارث می‌برد؟ الله سبحانه و تعالی شما را جزای خیر عنایت فرماید. برادر شما: مالک

پرسش 2

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

الله شیخ ما را جزای خیر دهد! آیا عده به دخول ثابت می‌گردد و یا به مجرد انعقاد عقد؟ زیرا بعضی حالات وجود دارد که طلاق قبل از دخول صورت می‌گیرد، آیا در هر دو صورت عده یکسان است؟ برادر شما: ابوبکر الفقهاء

پاسخ

وعلیکم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

بدون شک هردو سوال با هم نزدیک‌اند؛ لذا هردو سوال را به توفیق الله سبحانه و تعالی یک‌جا جواب می‌دهم.

اگر منظور از زن مخطوبه (خواستگاری شده) زنی باشد که توسط مرد خواستگاری شده و موافقه ابتدائی بر ازدواج صورت گرفته؛ اما عقد ازدواج تکمیل نشده و ایجاب و قبولی مطابق شریعت صورت نگرفته؛ اگر منظور از زن مخطوبه در سوال همین حالت باشد، چیزی‌که در بعض از کشورها رواج است، این حالت ازدواج محسوب نشده و زن مخطوبه (خواستگاری شده) برای مرد خواستگار، بیگانه بوده که خلوت با آن صحیح نبوده و کشف عورت زن برای این مرد جائز نمی‌باشد و طبیعی است که در این حالت هیچ اثری از آثار عقد ازدواج؛ از قبیل: عده، مهر، میراث وغیره مرتب نمی‌گردد.

اگر منظور از زن مخطوبه (خواستگاری شده) زنی باشد که مرد خواستگار با آن عقد نکاح شرعی کرده باشد، در این صورت این زن زوجۀ شرعی مرد به حساب آمده و آثار عقد نکاح مطابق به جزئیاتی‌که در کتب فقه بیان شده، مرتب می‌گردد که بعضی از این آثار را در نقاط بعدی إن‌شاءالله بیان خواهیم کرد.

زنی‌که عقد نکاح آن منعقد شده؛ ولی شوهرش قبل از دخول وفات یافته، این زن زوجۀ متوفی محسوب شده و عدۀ شرعی را که عبارت از چهار ماه و ده روز است باید سپری کند، به دلیل این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً﴾ (بقره: 234)

ترجمه: آن مردانی‌که از شما فوت می‌شوند و زنان منکوحه‌شان را به‌جا می‌گذارند، بر زنان‌شان لازم است که مدت چهار ماه و ده روز در خانه‌های‌شان بمانند و عده‌شان را سپری کنند.

و به دلیل روایت ترمذی وغیره، از ابن مسعود روایت شده است که از او در مورد مردی سوال شد که زنی را به نکاح گرفته بود و مهر به آن تعیین نشده و دخول صورت نگرفته بود و در این حالت شوهرش وفات یافته بود، ابن مسعود گفت: برای این زن مهر مثل بدون کم و کاست لازم می‌شود؛ هم‌چنان لازم است که این زن عده‌اش را سپری نموده و میراث برایش می‌رسد. در این وقت بود که معقل ابن سنان اشجعی ایستاد و گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم در مورد یک زن به نام بروع بنت واشق حکمی را همانند حکم تو بیان نمود که در این وقت ابن مسعود خوش حال شد. ابوعیسی گفته است حدیث ابن مسعود حدیث حسن و صحیح است.

هم‌چنان این زن از شوهر متوفی‌اش میراث می‌برد؛ هرچند که دخول نکرده باشد، به دلیل این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْد وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ﴾ (نساء: 14)

ترجمه: برای شما شوهران نصف آن‌چیزی است که زنان شما بعد از فوت‌شان به جا گذاشتند، این در صورتی است که زنان شما اولاد از خود به‌جا نگذاشته باشند؛ اگر از آن‌ها اولاد به‌جا مانده بود؛ پس برای شما شوهران چهار یکم از متروکه زنان بعد از اجرای وصیت یا دینی است که زنان شما از خود به‌جا گذاشتند، داده می‌شود. هم‌چنان برای زنان چهار یکم آن‌چیزی است که شما شوهران به عنوان متروکه به‌جا گذاشتید و این در صورتی است که شما شوهران از خود اولادی به‌جا نگذاشته باشید؛ اگر اولادی از خود به‌جا گذاشته باشید؛ پس برای زنان شما یک بر هشتم متروکه شما بعد از اجرای وصیت و دینی است که از خود به‌جا گذاشتید.

و به دلیل حدیث ابن مسعود که قبلاً ذکر شد.

حکم عدۀ زنی‌که شوهرش بعد از عقد نکاح و قبل از دخول طلاق می‌دهد، با عدۀ زنی‌که شوهرش فوت نموده، متفاوت است. برای زن مطلقه قبل از دخول عدۀ طلاق نیست:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً﴾ (احزاب: 49)

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، وقتی زنان مومنه را نکاح نموده و بعداً قبل از آن‌که با ایشان جماع کرده باشید، طلاق‌شان دادید، بر شما حق نیست که بر آن‌ها عده بشمارید؛ پس در این صورت برای‌شان متعه (مقدار مالی) بدهید و بدون آزار و اذیت ایشان را رها کنید.

اما در آن مسأله نیز حالات مختلف وجود دارد؛ چنان‌چه اگر شوهر قبل از طلاق و قبل از دخول با این زن خلوت کرده بود، این خلوت در نزد بعضی فقهاء عده را لازم می‌آورد که بعضی از نظریات فقهی را در خصوص خلوت بیان می‌کنم:

در مغنی تألیف ابن قدامه آمده است: "وقتی مرد زن خود را طلاق داده و با آن خلوت کرده بود؛ در این صورت عدۀ آن غیر از حیضی‌که در آن طلاق واقع شده، سه حیض می‌باشد. در این خصوص سه حالت است، حالت اول این‌که عده بر هر زنی‌که شوهرش با آن خلوت نموده لازم می‌شود؛ هرچند که جماع نکرده باشد و هیچ اختلاف در مورد زن مطلقه جماع شده وجود ندارد؛ اما در صورتی‌که خلوت کرده بود؛ ولی به آن جماع نکرده بود؛ سپس آن را طلاق داد؛ در این صورت مذهب احمد بر وجوب عده است."

امام احمد و اثرم با سند خودشان از زراره بن اوفی روایت نموده که گفت: خلفای راشدین حکم کرده بودند که هرکس پرده را بیندازد و یا دروازه را بست (خلوت کرد) مهر بر آن لازم شده و عده نیز واجب می‌گردد؛ هم‌چنان این روایت را اثرم از احنف از عمر و علی و از سعید بن مسیب از عمر و زید بن ثابت روایت نمودند.

هم‌چنان این مسأله از خلفای راشدین، زید و ابن عمر روایت شده و عروه، علی بن حسین، عطاء، زهری، ثوری، اوزاعی، اسحاق، اصحاب رأی و از شافعی در قول قدیم‌اش همین روایت شده است.

شافعی در قول جدیدش گفته است، بر چنین زنی عده لازم نمی‌باشد، به دلیل این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا﴾ (احزاب: 49)

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، وقتی زنان مومنه را نکاح نموده و بعداً قبل از آن‌که با ایشان جماع کرده باشید، طلاق‌شان دادید؛ پس بر شما حق نیست که بر آن‌ها عده بشمارید.

 این نص است و دیگر این‌که چنین زنی مطلقه محسوب شده و هنوز به آن مساس صورت نگرفته است و در این صورت مشابۀ زنی است که خلوت نشده باشد. خلاصه این‌که بر زن مطلقه قبل از دخول، عده لازم نبوده؛ مگر این‌که ثابت شود که خلوت در یک اطاق صورت گرفته و دروازه بر وی بسته شده باشد؛ در این حالت در نزد امام احمد عده بر آن لازم می‌شود. امیدوارم که این جواب کفایت کند، الله سبحانه و تعالی از همه داناتر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

کنفرانس بازگشت نظم نوین اسلامی؛ ندای جرئت و امید برای احیای خلافت اسلامی!

(ترجمه)

الحمدالله، به یاری الله سبحانه وتعالی، حزب‌التحریر – بریتانیا یوم شنبه ۳۱ اکتبر ۲۰۲۰ م، کنفرانس آنلاین تحت نام "بازگشت نظم جهانی اسلام" را موفقانه برگزار نمود. سخنرانان در این کنفرانس روی سلسله مشکلات بی‌شمار جهان امروزی همراه با راه‌حل‌های اسلامی به بحث پرداختند. محور این کنفرانس مشکلات ناشی از تطبیق نظام سرمایه‌داری و نظم سکولاری‌ بود که امروزه فاقد راه‌حل عقلانی و دائمی برای زندگی بشر است. این کنفرانس مورد توجه بیش از ۲۰۰۰ بازدیدکننده واقع گردید.

سخنرانان در جریان دو جلسۀ سوال و جواب روی موضوعات حاد و بحث برانگیز مثل دشمنی دولت فرانسه با اسلام و واکنش تأسف‌بار رئسای جمهور و نخست وزیران سرزمین‌های اسلامی نسبت به توهین به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم صحبت کردند. یک‌بار دیگر این حُکام به‌جای استفاده از موقف‌شان و ابراز پاسخ قوی و دندان شکن، تنها به الفاظ بی‌معنی اکتفاء کردند و ضعف خود را هم‌چون دست‌نشانده‌های غرب به نمایش گذاشتند.

امروزه به بهانۀ آزادی بیان، روش زندگی اسلامی‌مان در رسانه‌ها مورد انتقاد قرار می‌گیرد، سیاست‌مداران ارزش‌های عقیده‌وی‌مان را عقب‌مانده می‌گویند، برادران و خواهران مسلمان‌مان در گوشه گوشۀ جهان سلاخی می‌شوند و به پیامبر گرامی‌مان توهین می‌شود. اما هنوز از مسلمانان تقاضای آن است تا در مقابل چنین حوادث بی‌شرمانه‌ای خاموش بنشینند! سخنرانان کنفرانس با یادآوری گذشتۀ زرین تاریخ اسلامی ثابت نمودند که این کار غیرقابل قبول است، و این‌که چگونه خلافت اسلامی در گذشته قادر بود پاسخ هم‌چون توهین‌ها را بدهد.

کنفرانس مذکور با بیان این موضوع خاتمه یافت که جهان بیش‌تر از هر زمان دیگر ندای تغییر سر می‌دهد تا از چنگال هژمونی هیولای سرمایه‌داری نجات یابد. آیا بیش از این کافی نیست که توان خود را صرف اصلاح کاپیتالیزم کنیم، در حالی‌که اسلام تنها راه حل همۀ مشکلات است و تنها با تأسیس خلافت اسلامی می‌توان به وحشت و دهشت نظم جهانی سکولار نقطۀ پایان گذاشت؟!

فعالیت برای اسلام به معنی فعالیت برای بازگرداندن خلافت به طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم است. هر همکاریی می‌تواند ظهور اجتناب‌ناپذیرش را به‌تأخیر بیندازد و باعث تداوم رنجی شود که جهانیان به جان می‌کشند. رسول الله صلی الله علیه وسلم به‌عنوان رحمت برای بشریت فرستاده شده‌اند، زیرا او صلی الله علیه وسلم همۀ انسان‌ها را به روش درست زندگی رهنمایی کرده و برای همۀ امور بشر راه‌حل داده‌اند. چشم‌پوشی و غفلت در اجرای شریعت اسلامی گناه بس عظیم است و حُکامی‌که مخالف شریعت قدم بر می‌دارند به کیفر اعمال خویش می‌رسند.

مسلمانان خواستار و قادر به رهبری جهان اند تا آن را از امواج متلاطم نظم سرمایه‌داری، که چیزی جز تاریکی، فقر و ظلمت به‌بار نیاورده‌است، به سوی روشنایی و کامیابی سوق دهند. اما این حُکام خائن و غدار سرزمین‌های اسلامی اند که سد راه این تغییر قرار گرفته‌اند و نقطۀ عطف این وضعیت را پایان قدرت خویش، که از جانب باداران غربی‌شان بخشش گرفته‌اند، می‌دانند.

فراموش نباید کرد که ماه ربیع الأول نه‌تنها ماه مولود رسول الله صلی الله علیه وسلم، بلکه ماه هجرت او صلی الله علیه وسلم نیز می‌باشد، حادثه‌ای که نمایان‌گر تطبیق احکام اسلام بر روی زمین است و مسیر تاریخ جهان را تغییر داده‌است. قبل از هجرت رسول الله صلی الله علیه وسلم به مدینه، اهل مدینه او صلی الله علیه وسلم را به حیث پیامبر پذیرفته بودند، اما بعد از این‌که به مدینه رسیدند ایشان را هم به عنوان رهبر و هم به عنوان پیامبر قبول کردند. قبل از هجرت، رسول الله صلی الله علیه وسلم تنها ارزش‌های حاکم قریش را انتقاد می‌کردند، اما پس از آن، ارزش‌ها و قوانین اسلام را به اجرا در آوردند. در آن زمان، اسلام از مرحلۀ اشاره و انگشت‌گذاری بر مشکلات و ارزش‌های غیراسلامی، به مرحلۀ مدیریت آن‌ها و ارائۀ راه‌حل برای‌شان گذار کرده‌بود. در واقع، رسول الله صلی الله علیه وسلم در این مرحله بود که توانستند قوانین اسلامی را در زندگی واقعی شهروندان‌شان با اجرا بگذارند، چنان‌چه حضرت عمر رضی الله عنه چنین فرمودند: «هجرت حق را از باطل جدا کرد، بناءً تاریخ را از آن روز محاسبه کنید.»

ما باید به مبارزات و قربانی‌های رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب‌شان رضی الله عنهم اجمعین افتخار کنیم. اما این‌کار را نه با روایت کردن محض داستان‌های آنان، بل با دنباله‌روی از گام‌های‌شان و تعامل با حوادث به طریقۀ آنان انجام دهیم.

زمانی‌که شاه فارس از ربیعه بن امیر، صحابۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسید به چه منظور آمده‌است، وی چنین فرمود: «الله عزوجل ما را فرستاده است تا شما را از پرستش مخلوق به پرستش خالق مخلوقات، از آبادی این جهان به وسعت این جهان و آخرت، و از ظلم این ادیان به عدالت اسلام انتقال دهیم. الله عزوجل ما را فرستاده است تا شما را از پرستش یکدیگرتان حفظ کنیم.»

یحیی نسبت

نماینده  دفتر مطبوعاتی حزب التحریر – بریتانیا

مترجم: امیر حسام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

 (ترجمه)

به جواب زاهد طالب نعیم

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

موضوع: سوالاتی در بخش اصول فقه

اولاً: در صفحۀ 182 جزء سوم کتاب شخصیه اسلامی آمده است: «دلالت اقتضاء چیزی است که به صورت لازمی از معنی الفاظ به دست می‌آید؛ چنان‌که این معنی شرط مطابقی مدلول لفظ است.» در صفحۀ 44 همین کتاب آمده است: «حاصل سخن این‌که هر آن‌چیزی‌که بدون آن واجب تمام نمی‌شد، خودش واجب است؛ این واجب توسط همان خطاب ثابت می‌شود و یا به سبب خطاب دیگری، فرق نمی‌کند که آن شیء سبب باشد و یا شرط؛ البته سبب چیزی است که با وجود آن وجود مسبب لازمی است و با نبود آن نبود مسبب نیز لازمی است؛ ولی شرط چیزی است که با نبود آن مشروط نبوده؛ اما با وجود آن وجود و عدم وجود مشروط لازمی نمی‌باشد، تفاوت نمی‌کند که سبب شرعی باشد؛ مانند صیغه نسبت به عتق واجب...» 

بر من دو چیز مشکل ایجاد نموده است: اول این‌که: چرا شرط ذکر شده نه سبب؟ با وجودی‌که صیغه نسبت به عتق سبب است و برداشت من این است که صیغه به اساس دلالت اقتضاء واجب است. دوم: چرا در این متن مطابقت ذکر شده نه تضمین؟

در صفحه 239 جزء سوم کتاب شخصیه اسلامی ذکر شده است: «کلمه "ما" عام است که در ذوالعقول و غیر ذوالعقول استعمال می‌شود، زیرا کلمه"ما" مثل "ای" است؛ مثلاً گفته می‌شود: "ای رجل جاء" و "ای ثوب لبسته" و هم‌چنان کلمه" کل، جمیع، الذین و اللاتی" و مانند آن‌ها.» اما برای من واضح نشده که "الذینَ" در کدام جای برای غیر ذوالعقول استعمال شده باشد.

سوم: در صفحۀ 240 جزء سوم کتاب شخصیه آمده است: «عمومی‌که از طریق استنباط ثابت می‌شود قاعده‌ی آن این است که حکم بر وصف مرتب می‌گردد؛ آن‌هم به واسطۀ "فای" تعقیب و "فای" سببیت، مانند این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا...﴾ [مائدة: ٣٨ ]

ترجمه: دست مرد سارق و زن سارق را قطع کنید...

 و مانند «حرمت الخمر للاسکار» یعنی شراب به خاطر نشه کردن حرام شده است و دیگر مثال‌ها.

1- در صفحه 238 همین کتاب چنین ذکر شده است: «یا که از طریق استنباط نقلاً ثابت می‌شود، مانند معرفه؛ زیرا جمع معرفه را استثناء داخل می‌شود؛ چون برای ما نقل شده است که استثاء بیرون نمودن آن چیزی است که لفظ شامل شده است. این مسئله گرچه استنباطی است؛ ولی معرفه از طریق نقل است؛ زیرا بر ما طوری نقل شده است که استثناء بیرون کردن چیزی است که لفظ آن را شامل شده است. به همین دلیل فهمیده می‌شود که جمع معرفه برای عموم است.» فهم این مسئله برایم مشکل شده؛ زیرا صفحه 238 این کتاب قواعد استنباط عمومی و فهم آن‌را شامل شده و در صفحه 240 قواعد استنباط عموم را به وصف می‌داند که حکم بر وصف مرتب می‌گردد.

2- چرا گفته شده: «حرمت الخمرة للاسکار»؟ با وجودی‌که قاعده این است که باید حکم بر وصف مرتب گردد آن‌هم به وسیلۀ "فا" تعقیب و ترتیب.

3- در صفحه 191 همین کتاب چنین ذکر شده است: «یکی این است که حکم بر وصف مرتب می‌گردد و این وصف اشاره به علت دارد؛ یعنی صفت خودش علت حکم است مثلا "سوم" یعنی وصف علف‌خواری علت وجوب زکات است؛ بناءً با نفی این صفت حکم منتفی می‌شود؛ چون معلول با زوال علت از بین می‌رود.»

در صفحه 35 کتاب مفاهیم حزب التحریر گفته شده: «پس احکام شرعی متعلق به عبادات، اخلاق، مطعومات و ملبوسات علت‌جوئی نمی‌شود، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است: «حرمت الخمر لعینها» یعنی شراب در ذاتش حرام شده است، اما احکام شرعی متعلق به معاملات و عقوبات علت‌جوئی می‌شود، زیرا حکم شرعی در این احکام برعلت بنا یافته که سبب حکم است.»

سوال این است که آیا "اسکار" یعنی نشه‌آوری علت حرمت شراب است؟ اگر چنین باشد بین این مسئله و آنچه در کتاب مفاهیم بیان شده چگونه توافق صورت می‌گیرد؟ از طولانی شدن سوالم معذرت می‌خواهم، الله سبحانه وتعالی در عمر شما برکت نهاده و گام‌های تان را در راه حق استوار نگهدارد.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

سوال اول این‌که در مورد دلالت اقتضاء و قاعده‌ی "آنچه که واجب بدون آن تمام نمی‌شود خودش واجب است" در جواب تاریخی 30 مارچ 2019م برایت جواب داده بودم، امیدوارم که از آن خیری برایت رسیده باشد، انشاء الله.

سوالات دیگر:

در مورد بحث عموم و طریقه‌ی ثبوت عموم که من دست یافتم، مثال‌هایی‌ را که در سوالات‌ خود ذکر کرده اید، به گونه‌ی ذیل جواب ارائه می‌دهم:

نسبت به "الذین و اللاتی" باید گفت که این دو کلمه عموم را تنها نسبت به ذوالعقول افاده کرده؛ مگر این‌که غیر ذوالعقول در حالتی‌ در جایگاه ذوالعقول قرار گیرد، در شرح الفیه ابن مالک حازمی در مورد کلمه "الذین" گفته شده: «اصل در این کلمه این است که برای ذوالعقول استعمال شود؛ ولی گاهی غیر ذوالعقول در جایگاه ذوالعقول قرار گرفته که در این صورت "الذین" استعمال می‌شود. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿إنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ﴾ (اعراف: 194)

ترجمه: آنانی‌را که غیر از الله فرا می‌خوانید مانند شما بنده گانی هستند.

در این آیه مبارکه بت‌ها در جایگاه ذوالعقول قرار گرفته؛ به همین دلیل "الذین" استعمال شده و به همین دلیل در این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا﴾ (اعراف: 195)

ترجمه: آیا پای دارند که توسط پای‌های شان راه بروند؟!

که در این آیه مبارکه نیز ضمیر ذوالعقول به بت‌ها راجع شده است. پایان.

اما غیر از این حالت "الذین و اللاتی" برای عموم ذوالعقول استعمال می‌شوند. به همین‌ترتیب گاهی خلاف اصل بعض الفاظ عموم برای ذوالعقول و غیر ذوالعقول استعمال می‌شوند، که این حالت استثنائی، کلمه را از اصل معنی اش بیرون نکرده چنانچه قبلاً در مورد "الذین" ذکر نمودیم که برای عموم ذوالعقول باقی مانده وصف آن را تغییر نمی‌دهد. هم‌چنان کلمۀ "ما" که برای غیر ذوالعقول بوده ممکن است از باب تغلیب برای ذوالعقول نیز استفاده شود؛ مثلاً این‌که اکثر مخاطبین غیر ذوالعقول باشد؛ چنانچه وقتی این قول الله سبحانه وتعالی نازل شد:

﴿إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾ [انبیاء: 98]

 ترجمه: شما و آنچه را غیر از الله (سبحانه وتعالی) عبادت می‌کنید آتش‌‌گیرۀ دوزخ است.

ابن زبعری گفت: من با محمد مخاصمت می‌کنم، سپس گفت: ای محمد آیا این قول الله: ﴿إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾ ترجمه: شما و آنچه غیر از الله (سبحانه وتعالی) عبادت می‌کنید آتش‌‌گیرۀ دوزخ اند. آیا این آیه بر تو نازل نشده؟ محمد صلی الله علیه وسلم گفت: بلی نازل شده است. سپس ابن زبعری گفت: این‌ها نصاری اند که عیسی و این‌ها یهود اند که عزیر را عبادت می‌کنند و این‌ها بنی تمیم اند که ملائکه را عبادت می‌کنند، آیا معبودان‌شان با خودشان در جهنم می‌روند؟ که ابن زبعری در این مورد به کلمه "ما" استدلال کرده بود. رسول الله صلی الله علیه وسلم از این تعبیرش انکار نکرد، بلکه این قول الله سبحانه وتعالی نازل شد که قول اول را تخصیص نمود:

﴿إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ﴾ (انبیاء 101)

ترجمه: واقعاً آنانی‌که در علم ما جنتی اند، از جهنم بدور اند.

اما این حالت خاصی است که اصل کلمۀ "ما" را تغییر داده؛ بلکه برای غیر ذوالعقول باقی می‌ماند. هم‌چنان "الذین واللاتی" اصل استعمال آن برای ذوالعقول باقی می‌ماند و این اصل را حالتی استثنائی‌که برای غیر ذوالعقول استعمال می‌شود از بین نمی‌برد.

اما کلمۀ "الذی و اللتی" برای ذوالعقول و غیر ذوالعقول استعمال می‌شوند؛ زیرا این دو کلمه مفرد عموم آن برای ذوالعقول و غیر ذوالعقول استعمال می‌شود ولی کلمۀ "الذین و اللاتی" عموم تنها برای ذوالعقول استعمال شده به همین دلیل بر جمع "الذین و اللاتی" جمع غیر حقیقی اطلاق می‌شود.

1- اما سوالت در خصوص "ال" باید گفت: عمومیت "ال" از طریق استنباط نقلی نمی‌باشد؛ چنانچه در فقرۀ اول: «طریقۀ ثبوت عموم لفظ دانسته شده» و چنین ذکر شده است: «ثبوت عموم لفظی یا از طریق نقل است که عرب آن لفظ را برای عموم وضع کرده و یا این‌که آن لفظ را برای عموم استعمال کردند و یا عموم از طریق استنباط نقلی شده مثل معرفه که جمع معرفه را استثناء داخل می‌شود؛ چنانچه نقل شده که استثناء اخراج چیزی است که لفظ شامل شده است؛ اگرچه این یک استنباط است؛ اما این معرفه است که از طریق نقل برای ما رسیده است و به همین دلیل می‎‌دانیم که جمع معرف برای عموم است.» پایان.

این دقیق نیست؛ بلکه "ال" که برای غیر عهد است عموم را افاده کرده و لغتاً برای عموم وضع شده است؛ چنانچه در فقره‌ی سوم آمده. این مسئله در کتاب شخصیه سوم از جمله راه‌های عمومی گفته شده که این صراحت متن شخصیه است: «عمومی‌که از طریق نقل ثابت می‌شود یا از وضع لغت فهمیده می‌شود و یا از استعمال لغت فهمیده می‌شود؛ برای عمومی‌که از طریق وضع لغت افاده می‌شود، دو حالت دارد: یکی این است که بدون قرینه‌ی به صورت مستقل عام است. دوم آن است که عموم از طریق وضع لغت فهمیده شده ولی به کمک یک قرینه‌ی نیاز دارد. در صورتی‌که عمومیت به اساس یک قرینه حاصل شود، قرینه خودش گاهی در اثبات است و گاهی در نفی. قرینه‌ای که در اثبات است "ال" و اضافت است که هردو بر جمع داخل می‌شوند؛ مثل "العبید" و "عبیدی" و هم‌چنان بر اسم جنس داخل می‌شود؛ مثل: ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَى﴾ یعنی به زنا نزدیک نشوید. ﴿فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ﴾

ترجمه: باید آنانی‌‌که از امر رسول الله صلی الله علیه وسلم سرپیچی می‌کنند بر حذر باشند. "

ال" و اضافت که بر مفردات داخل می‌شوند مفردات را عام ساخته و وقتی بر جمع داخل شوند، جمع را عام می‌سازند، زیرا "ال" افراد را عام می‌سازد؛ هم‌چنان اضافت...» و از این مطلب واضح می‌شود که "ال" عموم را لغتاً افاده می‌کند؛ نه استنباطاً.

هم‌چنان در بحرالمحیط آمده است:

«دوم: آنچه که عموم را به اساس وضع افاده نکرده بلکه به اساس لغت توسط قرینه‌ی افاده می‌کند او یا در جانب ثبوت است مانند "لام" تعریفی که برای عهد نمی‌باشد. لام تعریف وقتی بر جمع و یا اسم جنس مفرد داخل شود جنس را افاده می‌کند و جمعی‌که مضاف این دو قرار گیرد مثل: "عَبِيدِي أَحْرَارٌ وَعَبْدِي حُرٌّ" و یا این‌که در کنار نفی قرار می‌گیرد که در این صورت نکره بوده و در سیاق نفی قرار گرفته است.» از این واضح می‌شود که "ال" عموم را به وسیله‌ی قرینه لغتاً افاده نموده نه استنباطاً.

2- اما سوالت در خصوص عمومی‌که از طریق استنباط ثابت می‌شود که در همین کتاب وارد شده است: «اما عمومی‌که از طریق استنباط ثابت می‌شود قاعده‌ی آن این است که حکم به سبب "فا" تعقیب و سبب بر وصف مرتب می‌شود مانند این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا﴾

ترجمه: دست مرد دزد و زن دزد را قطع کنید. و مثل: «حرمت الخمرة للاسکار» و غیره مثال‌ها. پایان.

این تعریف برای عمومی است که از طریق استنباط ثابت است؛ لذا "قاعدۀ مرتب شدن حکم بر وصف" درست است، و این قاعده نوعی از علت است که ما بر یک نوع علت اقتصار کردیم که او همین ترتیب حکم بر وصف به سبب فاء تعقیب و سبب است. اما بعضی اصولیین همه‌ی آن علت‌ها را می‌گیرند؛ نه تنها فاء تعقیب و سبب را. این اصولیین این عموم را با همه علت‌ها می‌گیرند؛ خواه به سبب فاء تعقیب حاصل شود و خواه به فاء سببی؛ اما ما تنها بر همین علت اکتفاء کردیم؛ اما مثال «حرمت الخمرة للاسکار» به دو دلیل درست نیست:

اول: این مثالی از این نوع علت نیست(مرتب شدن حکم بر وصف به سبب فاء تعقیب و فاء سبب).

دوم: ذکر "اسکار" علت تحریم شراب است و این در نزد ما تبنی نبوده؛ پس ما تبنی کردیم که شراب تعلیل نمی‌شود؛ بلکه شراب به خاطر ذاتش حرام شده است.

در اخیر باید گفت که این موارد سه گانه را انشاء الله تصحیح خواهیم کرد و در اخیر از ژرف‌نگری که داری از خودت تشکر می‌کنم! تلاش و اجتهادت را قابل قدر می‌دانم و از الله سبحانه وتعالی مسئلت دارم که بر علم و فهم‌تان بیفزاید.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

کپیتلیزم در هر اقدامی ناکام می‌ماند؛ اکنون وقتی برای یک اقتصاد جدید است!

(ترجمه)

فقیر، فقیرتر می‌شود، حال‌آن‌که ثروتمند، ثروتمندتر می‌شود. این امر علی‌رغم روزگار پر فراز و نشیبی‌که ما در آن زنده‌گی‌می‌کنیم، وجود دارد؛ جایی‌که اقتصادهای جهانی باعث (این نظم طبقاتی) شده اند و تا این دم‌ نیز علت تنزل و رکود اقتصادی در جهان هستند.

مدافعین نظام سرمایه‌داری روش‌هایی را برای گفتگو در مورد اقتصاد پیدا می‌کنند، البته همین مدافعین میانگین رنج مردم را نیز تشکیل می‌دهند. معیار اصلی آن‌ها تولید ناخالص داخلی(GDP) است، در حالی‌که مردم عادی با بیکاری، گرسنگی و بدبختی روبرو هستند. یک کس باید تصور می‌کرد که همه‌گیری ویروس کرونا می‌توانست یک فرصت برای صمیمیت و همبستگی باشد نه بهره برداری. با این‌حال وقتی آرمان‌های سکولاری نظام کپیتلیزم به بالاترین حد مورد عزت و احترام قرار می‌گیرد، طوری‌که امروزه در جهان این ارج‌گذاری صورت می‌گیرد. در واقع برای سیاسیون تنها مسئله "بقا"(و کسب ثروت) از جمله موارد تحت توجه‌ است. ‏یقیناً، هم‌زمان با افزایش دوباره میزان فقر و فقیرتر شدن مردم، سرمایه ثروت‌مندترین میلیاردرهای جهان با حداقل 25درصد افزایش یافت. دولت‌ها یک بار دیگر ثابت کردند که هیچ "ریزش/قطره پایین(trickle-down)" واقعی در سیاست‌های مالی آن‌ها وجود ندارد، همان سیاست‌هایی‌که اساساً برای مراقبت از کلوب(club) نخبه‌گان حامیان ثروتمند آن‌ها طراحی شده است.

کپیتلیزم نظامی است که ثروتمندان را نسبت به فقرا ترجیح می‌دهد، زیرا به افراد چیره‌دست ثروتمند این حق را می‌دهد که به نفع خودشان قانون وضع کنند، در حالی‌که مسئولیت‌پذیری واقعی را در برابر دیگران انکار می‌کنند. تصادفی نیست که میلیاردرها مالیات نمی‌پردازند، زیرا آنان قدرتی دارند تا نظام را به دست‌شان به نفع خودشان بچرخانند. ولی آنانی‌که نمی‌تواند به این بازی دست اندازی کنند، همانند دیگران باید لایحه(قوانین نظام) را بردارند و بر خودشان تطبیق کنند.

اکنون در میان اقتصاد دانان در مورد اصلاح نظام مالیات و انسانی‌تر کردن نظام کپیتلیزم بحث جریان دارد که این امر در واقع یک "اکسی مورون(oxymoron)" یا کلمات ضد و نقیص به‌شمار می‌رود. افزودن مالیات بر ثروت(مردم) به بار مالیاتی طاقت فرسایی‌که قبلاً بر عوام گذاشته شده بود، احتمالاً در کوتاه مدت رواج خواهد داشت، اما به طور بنیادی این امر مشکل را حل نخواهد کرد، یعنی بی‌ثباتی که از یک نظام تقلبی و دست‌کاری شده به‌وجود می‌آید، در واقع از سوی نخبگانی سرچشمه می‌گیرد که هیچ‌گونه قصد سپردن قدرت واقعی دوباره را به مردم ندارند. بدانید که محاسبه و پاسخگویی در دموکراسی یک وعده میان‌‌تهی و ناحق است.

کپیتلیزم در بحران است و طبقه نخبه سرمایه‌داران(کپیتلیست‌ها) این را می‌دانند. ‏محروم کردن اکثریت مردم عادی از هرگونه قدرت واقعی، که به طور حتم مفسدان را به عدالت می‌کشاند و بنابراین سلطه آن‌ها پایان می‌یابد، تنها راهی دفاعی برای سیاسیون و نخبگان باقی خواهند ماند، زیرا هیچ راهی دیگر وجود ندارد تا به‌طور ثقافتی از ایدیولوژی سکولار و نظام کپیتلیزم‌ش دفاع بکنند.  ‏ماهیت بیش از حد اقتدارگرایانه دولت در پاسخ به بیماری همه‌گیر ویروس کرونا مورد بررسی واقعی قرار نگرفته است، به همان روشی‌که برنامه‌ریزی بعد از "بریگزیت(Brexit)" در بریتانیا هیچ مورد برسی قرار نگرفت. ‏از نظر نخبگان فاسد، این یک زمان خوب برای ایجاد تغییرات در نظامی است که آن‌ها امیدوار اند موقعیت خودشان را در آینده ای بسیار نامطمئن تضمین کنند.

بناً، برای سایر افراد، به‌خصوص برای مسلمانان، این بهترین زمان برای زیر سوال‌بردن "مناسب بودن" ایدیولوژی سکولار و مدل اقتصادی فاسدش است.‌ نظام اقتصادی اسلامی، نظامی عادلانه‌ای است که نیازهای همه مردم را در اولویت قرار می‌دهد، نه این‌که اولیتش برای تجملات ثروتمندان عصر باشد. ‏اطمینان از گردش ثروت، بر خلاف کپیتلیزم، هدف اساسی اقتصاد اسلامی است.  هدف این نیست که بیشترین ثروت را جمع کنیم و نه رشد دائمی داشته باشیم؛ بلکه هدف اینست تا ‏نیازهای اساسی مردم باید قبل از هر چیز(هر حادثه و مصیبتی) برآورده شود.

ما از شما دعوت می‌کنیم تا در کنفرانس بین‌المللی آنلاین حزب التحریر-بریتانیا تحت عنوان: "بازگشت نظم جهانی اسلامی" ثبت نام کرده و به آن بپیوندید.

سخنرانان به موضوعات ذیل خواهند پرداختند:

از بیماری همه‌گیر تا BLM: بشریت به شدت به دنبال یک گزینه(دیگر) است

یک اقتصاد جدید، به یک درصد(مردم) خدمت نمی‌کند

نظام خلافت و مراقبت از شوون مردم

اقامت رهبری اسلامی در زمین و مسئولیت‌های ما

زمان: شنبه 31 اکتبر 2020م، ساعت 2:00 بعد از ظهر به وقت گرینویچ لندن

سایت برای ثبت نام و راجستر کردن

یحیی نسبت

نماینده مطبوعاتی حزب التحریر-بریتانیا

مترجم: داکتر زکریا

ادامه مطلب...

مسلمانان اویغور تُرکستان شرقی بخشِ از اُمت اسلامی‌ست، رها کردن آن‌ها به ظُلم چین خشمِ الله سبحانه‌و‌تعالی را در قبال دارد!

(ترجمه)

به تاریخ 12 اکتوبر 2020م، مشاور امنیت ملی پاکستان داکتر معید یوسف، در مصاحبه خود با یکی از  رسانه‌ی هندی تمام گزارش‌ها و شواهد ناشی از ظُلم و ستم وحشیانه‌ی چینایی‌ها بر مسلمانان اویغور در (سنکیانگ) ترکستان شرقی را رد کرد و آن را یک قضیه‌ی غیرِ مشخص خواند. برای دهه‌های زیادِ مسلمانان اویغور که در خارج از چین زندگی می‌کنند، از آزار و اذیت سیستماتیک چین نسبت به اسلام خبر داده اند که سال‌ها در زندان بوده اند. مقامات چینایی مسلمانان را از گرفتن روزه در ماه مبارک رمضان و از اشتراک نماز‌گذاران  در مساجد جلوگیری می‌کند. حداقل یک میلیون از مسلمان را زندانی ساخته اند و آن‌ها را بخاطر خوردن گوشت خوگ و نوشیدن الکول (شراب) مجبور می‌سازند. آن‌ها حتّی زنانِ مسلمان را از پوشیدنِ حجاب که ربِ آن‌ها الله سبحانه‌و‌تعالی امر کرده است، منع می‌کند و آن‌ها را به عقیم‌سازی مجبور می‌سازند.

ادعای رژیم باجوا-عمران در حمایت از دولت مدینه به عنوان یک ایده‌آل، دروغِ ثابت شده با دروغ گفتن بر سر اوضاعِ وحشتناکِ مسلمانان در چین است. باوجود این‌که الله سبحانه‌و‌تعالی فرموده است:

﴿لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾

[ آل‌عمران:61 ]

ترجمه: لعنت الله بر دروغگويان.

رژیم - باجوا موضوع مسلمانان اویغور را یک قضیه‌ی غیر‌ِمشخص تلقی کرد، حتّی باوجودِ این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده اند:

«تَرَى الْمُؤْمِنِينَ فِي تَرَاحُمِهِمْ وَتَوَادِّهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ كَمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى عُضْوًا تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ جَسَدِهِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى»

ترجمه: مثل مؤمنان در پیوند، دوستی، محبت و رحمت به هم و اهمیت دادن به سرنوشت یکدیگر مثل یک پیکر زنده است که اگر جزئی از آن به درد آید سایر اجزای پیکر با بیداری و رنج با آن همدردی می‌کنند.

 در عوض رژیم در حمایت از چین بی‌قرار است.

ای مسلمانان پاکستان! مسلمانان یک اُمت واحد هستند و اسلام برای ما این اجازه را نمی‌دهد که مسلمانان ستم‌دیده را به حالِ‌شان رها کنیم، حتّی اگر بخاطر تأمین منافع اقتصادی و نظامی دنیوی هم باشد. الله سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا﴾

[نساء:75]

ترجمه: شما را چه شده كه در راه‌ الله و در راه نجات مردان و زنان و كودكان مستضعف نمى‌جنگيد، آنان كه مى‌گويند: پروردگارا! ما را از اين شهرى كه مردمش ستمگرند بيرون بر.

به منظور در امان ماندن مظلوم از ظلم، خلافت به ترتیب محمد بن قاسم رحمه الله علیه را به جان هندو راجا داهر و طارق بن زیاد رحمه الله علیه را به جان پادشاه‌‌ی عیسوی، ردریک جهتِ خاتمه دادن به ظُلمِ آن‌ها فرستاد. هرچند، در نبود سپر ما، دولت خلافت، باوجود داشتن این‌همه نیروهای مسلح قوی و صلاح‌های اتومی، رژیم باجوا-عمران از ستم‌گران پشتیبانی می‌کند. بگزارید رژیم باجووا-عمران بداند که قضیه‌ی مسلمانان اویغور برای ما کدام قضیه‌ی غیرِمشحص نیست. این قضیه‌، درست همانند قضیه‌ی کشمیر و فلسطین، قضیه مرگ و زنده‌گی‌ست.

چگونه می‌توانیم مسلمانان اویغور را به باد فراموشی سپرده و خشم الله سبحانه‌و‌تعالی را برای هرگونه قیمت دنیوی پولی بر انگیزیم؟ همراه با کشمیر و فلسطین، دولت خلافت مسلمانان اویغور را از ظلم و اشغال آزاد خواهد کرد و با نصرت و یاری الله سبحانه‌و‌تعالی نأیل شدن به این هدف سخت نیست.

﴿ وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴾

[حج :40]

ترجمه: و قطعاً الله كسى كه (دين) او را يارى كند، يارى مى‌دهد، همانا الله نيرومند شكست ناپذير است.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: ارسلان مبارز

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه