- نشر شده در ویدیوها
سخنان دکتور مصعب ابو عرقوب عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر – ولایه سرزمین مبارک (فلسطین)جمعه، 26 جمادی الثانی 1440هـ.ق / 01 فبروری 2019م
سخنان دکتور مصعب ابو عرقوب عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر – ولایه سرزمین مبارک (فلسطین)جمعه، 26 جمادی الثانی 1440هـ.ق / 01 فبروری 2019م
گوشۀ از خطبه جمعۀ استاد اسعد جراد.جمعه، 26 جمادی الثانی 1440هـ.ق / 01 فبروری 2019م
تقدیم: استاد ابو القاسم عضو حزب التحریر – ولایه سوریه
سه شنبه، 14 جمادی الثانی 1440هـ.ق / 19 فبروری 2019م
تقدیم: استاد ابو القاسم عضو حزب التحریر – ولایه سوریه سه شنبه، 14 جمادی الثانی 1440هـ.ق / 19 فبروری 2019م |
پنج شنبه، 09 جمادی الثانی 1440هـ.ق / 14 فبروری 2019م
پنج شنبه، 09 جمادی الثانی 1440هـ.ق / 14 فبروری 2019م |
(ترجمه)
خبر:
شی جینگ پینگ رئیس جمهور چین به روز پنجشنبه ۳۱ جنوری سال ۲۰۱۹م با شیخ تمیم بن احمد آل ثانی رئیس جمهور قطر در پکینگ دیدار نمود؛ آنها بر عمیق شدن مشارکت استراتیژیک دوجانبه مبتنی بر احترام متقابل، مساوات، منافع دوجانبه و انکشاف مشترک با همدیگر توافق نمودند.
شی جینگ پینگ در این دیدار گفت: «او احترام متقابل، تبادل معلومات و افزایش همکاری رادر امر مبارزه با "تروریزم" و "تندروی" بالای هردو جانب حتمی میداند.» همچنان، تمیم بن احمد در هنگام ستایش از موقف سازندۀ چین در امور مختلف و قضایای خاورمیانه و خلیج گفت: «جانب قطر آمادۀ تقویۀ روابط، همسویی و عمیق ساختن همکاری با جانب چین در امر مبارزه با تروریزم و تندروی میباشد.» (منبع: روزنامۀ آنلاین نسل امروز)
تبصره:
در جریان جنگیکه نظام ملحد چین بر ضد اسلام در ترکستان شرقی و با انجام جرائم وحشیانهاش علیه برادران و خواهران مسلمان اویغور ما فقط بخاطر اینکه آنها میگویند، رب ما الله سبحانه وتعالی است، در اوج بیپردگی و تحریک احساسات مسلمانانیکه قلبهایشان از درد و به سبب آنچه که از اعمال وحشیانه، ستم، شکنجه و پاکسازی نژادی، که به دست ملحدین مجرم چینی به آنها رسیده است، میسوزد. مزدور انگلیس در قطر، که تحت حمایت آن میباشد، اقدام به دیدار از چین نموده است. او در عین حال بر تعهدش مبنی بر تقویۀ روابط فرهنگی، سیاحتی، رسانهای و تقویۀ روابط دیپلوماسی و اقتصادی استوار بر احترام متقابل با این نظام ملحد و مجرم تأکید ورزید.
بدون شک، این خادم انگلیس فریب بزرگی را توسط اعلان عمیق ساختن همکاری در امر مبارزه با تروریزم و تندروی با کسیکه مسلمانان را شکنجه نموده و با اسلام زیر نام مبارزه با تروریزم و تندروی میجنگد، انجام داده است تا توسط این کار ثابت نماید که او یک شریک پایدار و نیرومند در جنگ جهانی صلیبی، که امریکا آن را بخاطر مبارزه با دین الله سبحانه وتعالی و نابودسازی مسلمانان رهبری میکند، میباشد. او توسط همکاریاش با مجرمینیکه جنگ تروریزم را علیه مسلمانان به راه انداخته اند، در ارتکاب جرم از آنها کمتر نیست.
قطعاً واضح گردیده است، هر زمانیکه مصیبتها بالای مسلمانان شدت یافته و آزمایش و شکنجه از سوی دشمنان آنها و دشمنان اسلام بالایشان افزایش یافته است، رذالت و جرائم حکام رویبضۀ آنها نیز آشکار گردیده است؛ حکامیکه از امت خارج شده و از خیانت و یاری نرساندن در هنگام هر مصیبت و فاجعهای که بالای امت می آید، احساس بدی نمیداشته باشند. این آشکار شدن و رسوایی سریع از مزدور بودن حکام و دوستی و خدمتگذاری آنان به دشمنان الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم و محبتشان با سرسختترین دشمنان اسلام و مسلمانان، هیچ دلیلی به جز آواز فریادخواهی، که یقیناً هیچ راهی برای رهایی مسلمانان از ظلم و اهانتیکه آنها در آن قرار دارند، بدون دور انداختن این حکامیکه با الله و رسولش در جنگ بوده و با کفار دوستی میکنند و نیز دادن دستشان به دست کسانیکه بخاطر برپایی خلافت راشده بر منهاج نبوت، که ریشۀ کافران را قطع، نفوذشان را پایان و تسلطشان را بالای گردن بندگان خاتمه خواهد داد، کار میکنند، ندارد.
نویسنده: فاطمه بنت محمد
برای رادیوی دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب التحریر
(ترجمه)
دیدار عمران خان با رئیس صندوق بینالمللی پول(IMF) بهتاریخ ۱۰ فبروری ۲۰۱۹م در دبی خبر از خطرات تازهای میدهد که به دستان استعمارگران به پاکستان وارد خواهد شد. صندوق بینالمللی پول یک منبع خسارتبار است، چنانکه در "رهنمود بخش 3-05.130 نیروهای عملیات ویژه جنگهای غیر متعارف امریکا که در سپتمبر ۲۰۰۸م نوشته شدهاست: «ارتش ایالات متحده از سازمانهای مالی استعمارگر، همچون صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و OECD، به مثابۀ "تسلیحات مالی و آزاد در موقع جنگ و نبردهای عمومی به مقیاس عظیم استفاده میکند.»
واقعیت این است که صندوق بینالمللی پول یک وسیلۀ استعماریست که به هیچ کشوری اجازه نمیدهد تا با دریافت قرضه به پا ایستاد شود و قدرتهای استعمارگر را به چالش بکشد. این حقیقت برای عمران خان قبل از رسیدن به قدرت واضح شدهبود. عمران خان در مصاحبهایکه در روزنامۀ انگلیسی گاردین بهتاریخ ۱۸ سپتمبر ۲۰۱۱م به نشر رسیده بود، هشدار داد: «کشوریکه به کمک تکیه کند، مرگ از این بهتر است. این کار سبب میشود به ظرفیتهایتان دست نیابید؛ همان کاریکه استعمار میکند. کمک تحقیر است. هر کشوری را که برنامههای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را دنبال کردهاست، فقط فقرا را فقیرتر و ثروتمندان را ثروتمندتر کردهاست.» اما به تاریخ ۱۰ فبروری ۲۰۱۹م عمران خان با خوشحالی توییت کرد: «در ملاقات امروزم با کریستین لاگارد مدیر عامل صندوق بینالمللی پول بر سر ضرورت اجرای اصلاحات عمیق ساختاری برای قرار دادن کشور در یک مسیر انکشافی قابل تحمل، که از آسیبپذیرترین بخشهای جامعه حفاظت میکند، بین ما همگرایی و تقارب دیدگاه وجود داشت.» اصلاحات عمیق ساختاری دورتر از آن است که سبب جشن و خوشحالی شود. این برنامهها مبنی بر اصل و فرمول استعمار، یعنی توافق واشنگتن میباشد و طوری طراحی شدهاست که هژمونی دالر را در تجارت بینالمللی به قیمت ارز رایج محلی، صنعت و زراعت یک کشور، حفظ میکند.
ای مسلمانان پاکستان! عمران خان، بهطور قطع ثابت کردهاست که تنها تغییر در چهرهها نمیتواند در پاکستان تغییر بیاورد. از زمانیکه این نظام بشری و این قوانین بشری بر پاکستان تحمیل شدهاست، این کشور مدام در رنج و عذاب است. حکام پیشین از حکام کنونی بهتر به نظر میرسند، تنها به این دلیل که پاکستان مدام بیشتر در دام استعمار فرو میرود. افزایش مالیات، کاهش کمکهای مالی، سقوط ارزش روپیه و افزایش سرسامآور قیمتها به مردم ضربه زدهاست. تا زمانیکه پاکستان عضو صندوق بینالمللی پول باشد، این معضل فقط عمیقتر میشود. اکنون همه مکلف هستیم تا از مدافعان خلافت در برابر خواستشان که پاکستان باید تمام سازمانهای استعماری، خواه صندوق بینالمللی پول یا سازمان ملل را ترک کند، حمایت کنیم، چون این ابزار به کفار اجازه میدهند تا بر امور ما تسلط داشته باشند و آنها حقیقتاً آسیبرسان اند. الله سبحانهوتعالی فرمودهاست:
﴿وَلَن يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾
[نساء: ۱۴۱]
ترجمه: و الله(سبحانه و تعالی) هرگز کافران را بر مؤمنان تسلطی ندادهاست.
رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:
«لاَ ضَرَرَ وَلاَ ضِرَارَ»
(موطا ابن مالک و ابن ماجه)
ترجمه: باید نه خسارتی باشد و نه به کسی خسارت وارد شود.
و بر ما لازم است تا شب و روزمان را برای تنها نظامیکه پاکستان را برای دستیابی به ظرفیت حقیقیاش، یعنی خلافت به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم، قادر خواهد ساخت، یکی کنیم.
دفتر مطبوعاتی حزبالتحریر-ولایه پاکستان
(ترجمه)
در حالیکه دادوبیداد در خصوص افزایش سختیها بالا گرفته است، رژیم بجوا-عمران با آزادی تمام از هیچ هزینهای برای استقبال از محمد بن سلمان حاکم سعودی، که ثروت امت را به شکل بیش از حد فدای هوای نفسش میکند، مضایقه نمیکند. این درحالیست که قیمت نفت بلندرفته و رژیم بیش از حد نفت را در پرواز جِتهای جیاف-17 نیروی هوای پاکستان در آمادهسازیِ تشریفات برای جِتهای محمد بن سلمان میسوزاند. حالآنکه مسلمانان کشمیرِ اشغالشده از حمایت نظامی محروم میشوند. رژیم پاکستان برعلاوهی بیش از صد محافظ سلطنتی عربستانی درحال بسیجکردنِ نیروهایش برای حفاظت از محمد بن سلمان است؛ حالآنکه مردم تحت فشار طرحهای نفرینشدهی سود بر قرضهاییکه برای تهیهی مسکن گرفتهاند، قرار دارند. این رژیم، خانۀ نخستوزیر را آماده کرده است؛ درحالیکه محمد بن سلمان با خود 1100 مقام دولتی و تجار، پنج موتر لوازم شخصی، هشتاد کانتینر لوازم و لباس و شمار زیادی موتر را با خود میآورد؛ درحالیکه دو هوتل پنجستاره و سهصد لندکروزر را به طور کامل ریزرفکرده اند. تمام اینها برعلاوهی هزینههای اقتصادی، شکستن فضای هوایی، ترافیک و قطع ارتباطات تلیفونی است.
محمد بن سلمان کیست که رژیم او را سزاوار استقبال با این هزینهی فراوان و اسراف میداند؟! محمد بن سلمان قاتل خاشقچی است، که این سفر پاکستانش برای شکستن انزوای بینالمللیاش میباشد تا بتواند به شکل بهتر برای باداران رژیم بجوا-عمران(امریکاییها) خدمت کند. محمد بن سلمان طراح مداخلات سعودیِ وحشی در یمن است که به ریختن خون مسلمانان مخلص آن و پراکندهکردن مردم آن در چهار گوشهی جهان منتج شده است. محمد بن سلمان مهندسِ "دیدگاه 2030" است که برای توسعهی نفوذ ویرانگر اقتصادی و فرهنگی غربی بر سرزمین مبارک حرمین طراحی شده است. محمد بن سلمان جزئی از خانوادهی حاکم سعودیست که ثروت نفتی امت را غصب کرده است؛ هرچند اسلام بر آن منحیث ثروت عامه برای فایدهی تمام امت حکمکرده است. محمد بن سلمان آیندهی سلطنت سعودیست که براساس تمام آنچه الله سبحانهوتعالی نازل فرموده، حکومت نمیکند؛ علماء را کشته و به زندان میاندازد و روابط خود را با اشغالگران مسجدالاقصی عادی میسازد و محمد بن سلمان فرد اول مافیای اقتصادیست که حالا، تحت نام ثرمایهگذاریِ مستقیم خارجی، در تلاش غصب ثروتی از امت میباشد که در پاکستان یافت شده است.
ای مسلمانان پاکستان! این حکام در اینجا و در تمام جهان اسلام بار دوش امت هستند؛ آنها تنها کسانی هستند که ثروت ما را مصرف میکنند، گویا که این ثروت را از پدرانشان میراث گرفته باشند. آنها تنها کسانی هستند که با بیاعتنایی به تجاوز به دین، سرزمین و ثروت ما، منافع استعمارگران را بهپیشمیبرند. بیایید که از این بیشتر شاهد بهغارترفتن ثروت و کشتهشدن مردم خود نباشیم. صبر در برابر ظلم، فضیلت و حکمت نیست؛ بل گناه و حماقت است. بیایید که همین حالا تصمیم بگیریم تا همرای حامیان خلافت بر منهج و طریقهی نبوت برای پایانِ قطعی حکومت ظالم، فعالیت کنیم. احمد از حذیفه بن الیمان رحمة الله علیه روایت کرده است که رسولالله صلیالله علیه وسلم فرموده اند:
«ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ثُمَّ سَكَتَ»
ترجمه: بعداً حکومت ظلم حاکم خواهد شد و قضایا برای آنها طوری خواهد بود که الله بخواهد؛ بعداً الله وقتیکه بخواهد به آن پایان میدهد؛ بعداً خلافت بر منهج نبوت خواهد آمد و بعداً او صلیالله علیه وسلم سکوت کرد.
دفتر مطبوعاتی حزبالتحریر-ولایه پاکستان
(ترجمه)
در هفتۀ اول فبروی 2019م درجزیرة العرب، شیخ الازهر و پاپ واتیکان تحت نام "اخوت انسانی" پیمانی را به امضاء رساندند. نظریۀ این دو کلان مرد دینی: «جایگاه و نقشی را که باید ادیان در جهان معاصر داشته باشند و همچنین مبنای روابط اتباع ادیان را تعیین میکند.» زمانیکه توسط شیخ ازهر به عنوان نماینده مسلمانان-زاویهای که به سبب جایگاه ازهر در میان مردم مصر، از آن به وی نگاه کرده میشود- در جزیرة العرب در سرزمینیکه اسلام در آن نازل گردیده است، پیمان مذکور به امضاء میرسد؛ به این معنی است که آنها میخواهند بگویند، این پیمانی است که توسط پاپ نصاری و پاپ مخصوص شما مسلمانها، شیخ الازهر، به امضاء رسیده است؛ زیرا آنان این را نمیدانند که اسلام دین کاهنیت و روحانیت نیست. آنها نمیدانند که در اسلام تعبیر رجال دین و یا روحانیون و جود نداشته و هیچگاه به ایجاد آن تشویق نشده است و نیز آنان این را هم نمیدانند که مسلمانان دین شان را به کسی واگذار نمیکنند که وی دین شان را برای جلب رضایت حکام مزدور به فروش رسانده، به امت خیانت و خود را در آغوش غرب اندازد. شیخ الازهر یکی از آن خائنین بوده و بلکه در سرکردگی آنان نیز قرار دارد و همچنین فراموش کرده اند که مردم مصر از سابقۀ این مرد، زمانیکه عضو کمیته سیاستهای حزب ملی حاکم در زمان مبارک بود، به خوبی آگاهی دارند.
درین شکی نیست که متن این پیمان در راهروهای استخبارات بینالمللی، با الفاظ و تعبیرات سیکولری و کلیسایی ترتیب یافته و دین جدیدی را پایهگذاری میکنند؛ دینیکه تا کنون نمونهای نداشته و کسی آن را نمیشناسد. پناه بر الله! چه گونه کسیکه به الله عزوجل ایمان دارد، با کسیکه برای الله سبحانه فرزند و یا همسری نسبت میدهد، برابر است؟ هرگز چنین برابری وجود ندارد. الله سبحانه از آنچه که به آن نسبت میدهند، منزه بوده و به مراتب بزرگتر است. الله سبحانه وتعالی خالق تمام مخلوقات، دین و حکومتی را بر خاتم پیامبران محمد صلی الله علیه وسلم، نازل نمود که ادیان قبلی را منسوخ و بدیلی برای آنها قرار گرفته است. درین خصوص الله سبحانه چنین می فرماید:
﴿وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ﴾
[مائده: 48]
ترجمه: و این کتاب(قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم، در حالیکه کتب پیشین را تصدیق میکند و حافظ و نگاهبان آنهاست؛ پس بر طبق احکامیکه الله نازل کرده، در میان آنها حکم کن! از هوی و هوسهای آنان پیروی نکن! و از احکام الهی، روی مگردان!
و نیز از ابوهریره رضی الله تعالی عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:
«وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍبِيَدِهِ لاَ يَسْمَعُ بِي أَحَدٌ مِنْ هذِهِ الأُمَّةِ يَهُودِيٌّ وَلاَ نَصْرَانِيٌّ، ثُمَّ يَمُوتُ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ، إِلاَّ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ»
(رواه مسلم)
ترجمه: قسم به ذاتیکه نفسِ، محمد)صلی الله علیه وسلم) در دست اوست؛ هیچ شخصی نیست که پیام اسلام به او برسد و او یهودی و نصرانی گردد؛ سپس در حالی بمیرد که به شریعت من ایمان نیاروده باشد، مگر آن که از اهل جهنم باشد.
آیا شیخ الازهر از جانهاییکه درین جنگ صلیبی نوین علیه اسلام گرفته میشود، بیخبر است و یا اینکه وی در ایجاد این دین جدید مهرهای از مهرههای صلیبیها میباشد؟ بلکه وی تنها به اعتراف به وجود الله و پیامبرش بسنده کرده از تعطیل شریعت الله سبحانه وتعالی، دوری آن از صحنۀ تطبیق و هتک حرمت مقدسات آن، ابایی ندارد و با قتل عام برادران عقیدوی خویش و به تجاوز به زنان آنان، به وسیلهای کسانیکه آنان را برادران انسانی خود مینامد، هیچ مشکلی ندارد. برادر خواندههای شیخ ازهر بعد از اینکه برای پرکردن خزانههای خود دارائیهای مردم را غارت کرده، آنها را به فقر و گرسنگی مبتلاء ساختند، نزد برادران شکمسیر خود آمده، با مردم گرسنه از سازگاری و انسانیت و از دست کمک پیش کردن سخن میگویند. چرا شیخ ازهر در عوض از غرب نمیخواهد که از این فقیران محروم از همه چیز دست برداشته و تهی بساط دارائیهای شان را برای شان نگهدارد؟ مردم دیگر کمکش را نمیخواهند؛ همین بس است که مردم را به حالشان بگذارد و خود امور خویش را سامان خواهند داد. بگونهای مثال: چرا مردم سوریه را به حال شان نمیگذارند؟ چرا آنان را وادار میکنند که مزدورامریکا بشار را بپذیرند؟ آیا همانگونه که ادعا میکنند، کسانیکه بشار اسد آنان را قتل عام میکند، برادران انسانی آنها نیستند؟ آیا انقلابیون مسلمان سوری شامل این پیمان ساختگی تان نمیشوند؟
چنین پیمانی را جز دشمن الله سبحانه وتعالی، پیامر صلی الله علیه وسلم، وکتاب و شریعت الله سبحانه وتعالی کسی دیگری نمینویسد و چنین پیمانی را کسی قبول و یا امضاء نمیکند، جز کسیکه قصد جنگ با اسلام و پیروان آن را داشته و بخشی از جنگ جهانی علیه اسلام و مسلمانان باشد. کسیکه نزد شیخ ازهر آمده و او را وادار به امضای این پیمان نموده، کسی است که از دوستی امت و تعلق آن به دینش به خوبی آگاهی دارد. بنابر این، میخواهد امت را از زاویهای شیخهای سیکولریکه در ظاهر عمامه به سرکرده و چپن پوشیده اند، صدمه زده و بدین وسیله مردم را فریب دهد. اما خطر این پیمان در قسمت آگاهان امت قابل تشویش نبوده؛ بلکه عوام سادهلوح امت؛ کسانیکه جذب عمامه شیوخ شده و فریب سمت آنان را میخورند، از این پیمان صدمه میبینند.
اسلام مانند دیگر دینها نبوده و به آن هیچ دینی برابری نمیکند؛ به غیر اسلام هیچ دین دیگری قابل پذیرش نیست. الله سبحانه وتعالی می فرماید:
﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ... وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإسلام دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾
[آل عمران: 19و 85]
ترجمه: دین در نزد الله، اسلام است... و هرکس جز اسلام(و تسلیم در برابر فرمان حق) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت، از زیانکاران است.
گذاشتن اسلام و ادیان دیگر در یک پله، بدعت خطرناکی میباشد. هیچ حاکم مسلمان و هیچ عالم شریعتی جرئت چنین کاری را ندارد؛ مگر ستمکاریکه میخواهد اسلام را از اصلش جدا کند و گرنه چگونه یک مسلمان با کسیکه برای دعوت آن به ایمان به وحدانیت الله سبحانه وتعالی نجات از آتشیکه الله وعیدش را داده است، مأمور میباشد، برابراست؟ الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولا﴾
[نساء: 47]
ترجمه: ای کسانیکه کتاب(الله) به شما داده شده! به آنچه(بر پیامبر خودرا) نازل کردیم(و هماهنگ با نشانههایی است که با شماست)ایمان بیاورید؛ پیش از آنکه صورتهایی را محو کنیم، سپس به پشت سر بازگردانیم، یا آنها را از رحمت خود دور سازیم؛ همان گونه که اصحاب سبت(گروهی از تبهکاران بنی اسرائیل) را دور ساختیم و فرمان الله در هر حال انجام شدنی است!
چگونه این تفاوتهاییکه الله سبحانه وتعالی بین اسلام و سایر ادیان و پیامهای دیگر قرار داده است، از میان برداشته میشود؟ الله سبحانه وتعالی چگونگی خطاب به عامۀ پیراوان کفر را در آیهای که شیخ ازهر از آن غافل مانده است، چنین بیان نموده:
﴿لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ﴾
[کافرون: 6]
ترجمه: آیین شما برای خودتان و آیین من برای خودم!
ای مسلمانان و مخصوصا شما ای مردم مصر! کسیکه چینین پیمانهایی را به امضاء میرساند، مجاز نیست که به حیث نمایندۀ شما قرار داشته باشد. کسانی مانند اینها سزاوار این فرموۀ الله سبحانه وتعالی میباشند:
﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَكَّرُونَ﴾
[جاثیه: 23]
ترجمه: آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و الله او را با آگاهی(بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پردهای افکنده است؟! با این حال چه کسی میتواند غیر از الله او را هدایت کند؟! آیا متذکّر نمیشوید؟!
بلی، این واقعیت مناسب برای شیخ ازهراست؛ کسیکه به خود این اجازه را داده است که مهرهای در دست غرب بوده و حربهای علیه اسلام و مسلمانان باشد. چه بسا آزادی و عزتی برایش بود؛ اگر او و هیئتمدیرۀ ادعایی وی، خواستار تطبیق اسلام در دولت خلافت راشده بر منهج نبوت میبودند؛ خلافتیکه به خوبی آن را شناخته و از مزایا و ضرورت به آن کاملاً آگاهی دارند. آنها در عوض میبایست اردوهای امت اسلامی را خطاب قرار داده و از آنها میخواستند که قیادت خویش را برای کسانی بسپارند که در راستای تطبیق اسلام و تأسیس خلافت راشده و تعیین خلیفه و بیعت به آن برای ریاست عامۀ کل امت و نائب آنان در تطبق اسلام تلاش میکنند. پس از آن، تنها وثیقهای از پاپ واتیکان پذیرفته میشد که درآن فروتنیاش را در برابر احکام اسلام ودولت اسلامی، خود اعلان مینمود و حقیرانه امید این را داشت که خلیفه، نمایندۀ به حق مسلمانان، جزیۀ آن را قبول نماید.
یا الله هرچه زودتر آن روز را بیاور تا عزت خود و ذلت دشمنان خویش را به چشم مشاهده کنیم.
﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾
[مائده: 48]
ترجمه: و اگر الله میخواست، همهای شما را امت واحدی قرارمیداد؛ ولی الله میخواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید(و استعدادهای مختلف شما را پرورش دهد)؛ پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوی الله است؛ سپس از آنچه در آن اختلاف میکردید، به شما خبر خواهد داد.
برگرفته از جریدۀ الرایه
نویسنده: استاد عبد الله عبد الرحمن
پنهان نمودن عیب در خرید و فروش
(ترجمه)
پرسشها:
جناب امیر، السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!
الله متعال شما را عزتمند نموده و به دستان تان امت را پیروز گرداند. دو پرسش داشتم، لطف نموده پاسخ ارایه نمایید.
اول) در پاسخیکه در مورد سهام، برای برادریکه درین مورد پرسشی را مطرح نموده بود، در خلال پاسخ مذکور چنین بیان نموده اید: «در صورتیکه مادر کافرت را در فروش سهام وکیل خویش مقرر نموده بودی و بعد از یک مدت معین حرام بودن آن را دانستی، لازم است از منفعت سهامیکه در این مدت معین به دست آوردهای، رهایی یابی و برای این کار باید آن را در یکی از اموراتیکه در آن منفعت مسلمین باشد، مصرف نمایی.» دلیل بر قراردادن و مصرف نمودن آن در خصوص امور مسلمین چیست؟ درحالیکه از دید شریعت وی مالک همان مال نیست؛ پس چگونه تصرف آن مال برایش جایز است؟
دوم) من سبزی فروشی میکنم و کار من به طور دستفروشی است. من از بازار سبزی میخرم و حدود چهل کیلو متر از بازار فاصله دارم. بعضی وقتها سبزبجات عیبدار میباشند و معمولاً زمانیکه جنس خریده شده واپس برگردانیده شود، صاحب محل کمیسیون یا کسیکه به نام کمیشنکار یاد میشود، به سبب عیبیکه در جنس وجود داشت، در قیمت جنس مذکور تخفیف میدهد(در برابر عیب مالش پول میدهد) و اگر در همان روز، جنس خریده شده را دو باره برگردانم، مصارف هنگفت حتی بالاتر از قیمت جنس خریده شده بر من وارد میشود؛ پس آیا این غرامت و کاهش قیمتیکه ما مطالبه مینماییم، گرفتن آن بر ما حرام است؟ یوسف ابو سلام
پاسخ:
وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!
اول) پاسخ به پرسش رهایی یافتن و خلاص شدن از مال حرام: معلوم میشود که شما اشتباه درک نموده و گمان نموده اید که این سخن ما: «و لازم است از منفعت سهامیکه در مدت پنج ماه معین به دست آوردهاید، رهایی یافته و برای این کار باید آن را در یکی از اموراتیکه در آن منفعت مسلمین باشد، مصرف نمایید.» به معنای صدقه دادن است؛ یعنی شما گمان کردهاید که در برابر مصرف نمودن مالش(حرام) در امور مسلمین اجر و ثواب کسب مینمایید؛ در حالیکه این چنین نیست؛ چون ما گفتیم که «رهایی یابد» به گونه مثال: اگر در خانهات بعضی اشیای اضافی وجود داشته باشد و شما بخواهید که از آن رهایی یابید، پس بدون شک شما آن را گرفته و در مکان مناسب آن قرار میدهید، یعنی این طور نمیکنید که آنها را گرفته و در سرکها انداخته و بگویید که از آن خلاص شدم؛ بلکه آن را گرفته و چنانچه لازم است، در مکان مناسباش قرار میدهید و به این معنیست که شما برای اشیای اضافی موجود در خانه، مناسبترین و بهترین مکان راجهت قراردادن این مال انتخاب مینمایید تا اینکه باعث آزار و اذیت کسی نگردد؛ آیا این طور نیست؟ عاقلانه نیست که این اموال اضافی را گرفته و در سرکها و در راه مردم بیندازید تا سبب آزار و اذیت مردم گردد.
با توجه به آنچه در فوق گفتیم که از مال حرام رهایی یافته و آن را در کار که در آن منفعت مسلمانان باشد، مصرف نماید و این اموال را گرفته مثلاً در زمین و یا در زبالهدانی نیندازد.
یوسف برادر! آن شخص با گذاشتن آن در بهترین و مناسبترین مکان آن، خود را از مال حرام خلاص مینماید؛ اما صدقه نیست که در برابر آن مستحق اجر و ثواب گردد؛ زیرا احمد در مسند خویش از عبد الله ابن مسعود رضی الله عنه روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«...وَالذي نفسي بيده...لَا يَكْسِبُ عَبْدٌ مَالًا مِنْ حَرَامٍ، فَيُنْفِقَ مِنْهُ فَيُبَارَكَ لَهُ فِيهِ، وَلَا يَتَصَدَّقُ بِهِ فَيُقْبَلَ مِنْهُ، وَلَا يَتْرُكُ خَلْفَ ظَهْرِهِ إِلَّا كَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَا يَمْحُو السَّيِّئَ بِالسَّيِّئِ، وَلَكِنْ يَمْحُو السَّيِّئَ بِالْحَسَنِ، إِنَّ الْخَبِيثَ لَا يَمْحُو الْخَبِيثَ»
ترجمه: ... قسم به ذاتیکه جانم در اختیار اوست... هر بندهای که مال حرام را کسب نماید؛ اگر از آن انفاق نماید، در برابر آن برکت نمیببیند و اگر صدقه نماید، قبول نمیشود و چیزیکه از آن به دست آید آن(شخص) را بیشتر به سوی آتش میراند، زیرا الله متعال بدی را با بدی محو نمیکند؛ اما بدی را با خوبی محو میکند و نیز پلیدی، پلیدی را محو و پاک نمینماید.
شایان ذکر است که از بعضی فقهای کرام به شکل واضح نقل قول گردیده است که یک شخص میتواند مطابق با احکام شرعی متعلق به محل مصارف شرعی، مال حرام را متصرف شود و جهت اثبات این موضوع به حدیثیکه از عاصم بن کلیب و او از پدرش و وی از یک مرد انصاری روایت نموده است، استدلال مینمایند، که روایت مذکور قرار ذیل است:
«خرجنا مع رسول الله عليه الصلاة والسـلام في جنازة، فرأيت رسول الله عليه الصلاة والسـلام، وهو على القبر يوصي الحافر: أوسع من قبل رجليه، أوسع من قبل رأسه، فلما رجع استقبله داعي امرأة، فجاء وجيء بالطعام، فوضع يده، ثم وضع القوم، فأكلوا، فنظر آباؤنا رسول الله عليه الصلاة والسـلام يلوك لقمة في فيه، ثم قال: إني أجد لحم شاة أخذت بغير إذن أهلها، فأرسلت المرأة: يا رسول الله، إني أرسلت إلى البقيع ليشتري لي شاة، فلم أجد، فأرسلت إلى جار لي - قد اشترى شاة - أَنْ أَرْسِلْ إِلَيَّ بثمنها، فلم يوجد، فأرسلت إلى امرأته، فأرسلت بها إلي، فقال عليه الصلاة والسلام: أطعميه الأسارى...»
ترجمه: همراه با رسول الله صلی الله علیه وسلم جهت ادای نماز جنازۀ شخصی رفته بودیم و در آن جا رسول الله صلی الله علیه وسلم را دیدم که بر سر قبر ایستاده بود و به شخصیکه قبر را حفر مینمود، توصیه مینمود که ناحیهای پا و ناحیهای سرش را فراختر حفر کند(قبر باید وسیعتر باشد؛ نه تنگ و ضیق)؛ زمانیکه وی از آنجا برگشت؛ زنی شخصی را جهت استقبال از رسول الله صلی الله علیه وسلم(جهت دعوت به طعام) فرستاده بود؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم دعوت آن را پذیرفته و به مجلس آنان حاضر شد؛ طعام را آوردند؛ وی صلی الله علیه وسلم و سپس سائر حاضرین دستان خویش را گذاشتند و به خوردن طعا م شروع کردند؛ پدر مان به سوی رسول الله صلی الله علیه و سلم نظر نمود و دید که رسول الله صلی الله علیه وسلم همان یک لقمه را در دهن خویش نگهداشته و میجود و فرمود: این گوشت گوسفند بدون اجازۀ مالک آن گرفته شده است. آن زن را از این امر آگاه ساختند و خواستار تفصیل شدند؛ وی گفت: شخصی را جهت خریدن گوسفند به بقیع(نام مکانی) فرستادم؛ اما در آنجا پیدا نکرد و به خانۀ همسایۀ خویش، که گوسفند را خریده بود، فرستادم تا گوسفند خویش را به قیمت خریده شده برایم بفرستد؛ آن مرد در خانۀ خویش نبود و سوی همسر آن فرستادم؛ وی پذیرفته و گوسفند را برایم فرستاد؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: با این گوسفند اسیران را غذا بده...
بعضی از علماء با استناد بر کلمهای "مصالح مسلمانها"، جهت رهایی از مال حرام، مصرف آن را عامتر نموده و گفته اند: در محل مصرف صدقات نفلی مانند: عطاء نمودن مال به فقراء یا اعمار مساجد مصرف گردد؛ چون اینها از جمله محل مصرف صدقات است و این سخن دیدگاه احناف است که در حاشیۀ ابن عابدین، جلد 3 صفحه 223 ذکر گردیده است و همچنان دیدگاه مذهب مالکی نیز همینگونه است؛ چنانچه در کتاب احکام القرآن تألیف قرطبی جلد 3 صفحه 366 از آن تذکر رفته است.
بعضی فقهاء گفته اند که جهت رهایی از مال حرام آن را در راه الله یعنی "جهاد" انفاق کند و این یکی از آراء شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله است که در کتاب مجموع الفتاوی جلد 28 صفحه 401 چنین بیان نموده است: «حتی اگر شخصی به دستان خویش مال حرام را کسب نماید و بنابر نشناختن مالک مال و به دلائل امثال این نتواند که مال حرام را به مالک آن برگرداند... حتماً در راه الله انفاق نماید و بدون شک یگانه محل مناسب برای مصرف این مال، انفاق در راه الله یعنی جهاد است؛ چون هرکسیکه بسیار گنهکار باشد، بزرگترین دوای آن جهاد است و کسیکه بخواهد از مال حرام رهایی یافته و توبه نماید و برگرداندن مال به مالک آن امکان نداشت؛ پس آن مال را به نیابت از مالک آن در راه الله انفاق نماید. این است راه بهتر جهت خلاصی از مال حرام و کسب اجر جهاد.» و بعضی اقوال دیگر نیز در زمینه وجود دارد.
دوم) پاسخ به پرسش دوم راجع به فروش سبزیجات: متن پرسش تان اینگونه است: «من سبزی فروشی میکنم و کار من به طور دستفروشی است. من از بازار سبزی میخرم و حدود چهل کیلومتر از بازار فاصله دارم. بعضی وقتها سبزبجات عیبدار میباشند و معمولاً زمانیکه جنس خریده شده واپس برگردانیده شود، صاحب محل کمیسیون یا کسیکه به نام کمیشنکار یاد میشود، به سبب عیبیکه در جنس وجود داشت، در قیمت جنس مذکور تخفیف میدهد(در برابر عیب مالش پول میدهد) و اگر در همان روز، جنس خریده شده را دو باره برگردانم، مصارف هنگفت حتی بالاتر از قیمت جنس خریده شده بر من وارد میشود. پس آیا این غرامت و کاهش قیمتیکه ما مطالبه مینماییم، گرفتن آن بر ما حرام است؟.»
پاسخ به این پرسش واضحاً در کتاب نظام اقتصادی اسلام باب "پنهان نمودن عیب مال در خرید و فروش" صفحه 193 موجود است و چنین بیان شده است : «برای مسلمان جائز نیست که در جنس و مال تجارت یا در مزد خیانت نموده مردم را فریب دهد؛ بلکه بالای وی واجب است تا آنچه عیب در مال و تقلب(جعل) در پول میباشد، آن را اظهار و بیان نماید و نباید در جنس تجاری بخاطر اینکه به پول هنگفت فروخته شود و یا در بازار منتشر شود و در پول بخاطری اینکه بحیث قیمت برای جنس تجاری قبول گردد، تقلب و جعلکاری نماید؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم از این عمل نهی قطعی بعمل آورده است. ابن ماجه از عقبه بن عامر روایت میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ لَا يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ بَاعَ مِنْ أَخِيهِ بَيْعًا فِيهِ عَيْبٌ إِلَّا بَيَّنَهُ لَهُ»
ترجمه: مسلمان برادر مسلمان است و برای هیچ مسلمانی جائز نیست که مال عیبدار را به برادرش بفروشد؛ مگر این که او را از عیب آن آگاه سازد(برای یک مسلمان پنهان نمودن عیب مال در خرید وفروش جائز نیست).
و امام بخاری از حکیم بن حزام روایت کرده است که رسول الله صلى الله عليه و سلم فرمود:
«الْبَيِّعَانِ بِالْخِيَارِ مَا لَمْ يَتَفَرَّقَا أَوْ قَالَ حَتَّى يَتَفَرَّقَا فَإِنْ صَدَقَا وَبَيَّنَا بُورِكَ لَهُمَا فِي بَيْعِهِمَا وَإِنْ كَتَمَا وَكَذَبَا مُحِقَتْ بَرَكَةُ بَيْعِهِمَا»
ترجمه: فروشنده و مشتری تا زمانیکه از هم جدا نشده اند، حق فسخ معامله را دارند؛ اگر آن دو در معاملۀشان به همديگر راست گفتند و عيب و ايراد اموال و اجناس تجاری را بيان کردند، در معاملۀشان برکت انداخته میشود و اگر پنهان کاری کردند و دروغ گفتند، برکت معاملۀشان از بين میرود.
و نیز فرموده است:
«لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ»
(رواه ابن ماجه وابوداود من طريق ابی هريره)
ترجمه: کسیکه در معامله خیانت و فريبکاری کند، از ما مسلمانان نيست!
و کسیکه چیزی را از طریق "تدلیس(پنهان کردن و پوشانیدن عیب چیزی)" و تقلب(جعلکاری و خیانت) بدست آورد، مالک آن پنداشته نمیشود؛ زیرا که تدلیس و تقلب(خیانت) از وسائل تملک نیست؛ بلکه از جمله وسائل است که از آن نهی بعمل آورده شده است و آن مال حرام و ناروا میباشد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است:
«لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ لَحْمٌ نَبَتَ مِنْ سُحْتٍ النَّارُ أَوْلَى بِهِ»
(رواه احمد من طريق جابر بن عبد الله)
ترجمه: گوشت(جسم و بدن) که توسط مال حرام تربیه و رشد کند، داخل جنت نمیشود؛ جهنم سزاوار اوست!
و اگر تدلیس در مال تجاری و یا در پول صورت گیرد، مشتری اختیار دارد که قراداد و معامله را فسخ نماید و یا انجام دهد؛ اما غیر از این او اختیار دیگری ندارد؛ پس اگر خریدار بخواهد که مال بدست آمده را توسط تدلیس همراه با "ارش(غرامت یا رشوه یعنی مال و پولیکه در بدل عیب مال)" یکجا بگیرد؛ یعنی میان قیمت آن بدون عیب و قیمت آن با عیب فرق قایل شود، این حق را ندارد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم برای او اخذ غرامت را در اختیار او نگذاشته؛ بلکه او را مخیر به دو چیز قرار داده است: یا معامله بیع را بدون اخذ "ارش(مال و پول بدیل عیب مال)" انجام دهد و یا آن را رد نموده و انجام ندهد؛ زیرا در حدیثیکه بخاری از ابی هریره روایت کرده است، چنین بیان شده است: «إن شاء أمسک و ان شاء ردها» اگر خواست همان قرارداد و معامله را انجام دهد و اگر خواست رد نماید.
شرط نیست که فروشنده عالم به تدلیس عیب باشد تا اختیار ثابت گردد؛ بلکه اختیار برای مشتری(فریبخورده) به مجرد حصول تدلیس ثابت میشود و لوکه فروشنده به آن عالم باشد و یا خیر.
بنا بر دلائل فوق الذکر، اگر بعد از خریداری مال، عیب آن برایت نمایان شد، اختیار داری که همان مال را به مالک آن برگردانی و قیمت پرداخته شدهات را واپس گیری و یا همان مال را با عیباش میپذیری... اما اینکه معامله را پذیرفته "ارش" یا غرامت اخذ نمایی؛ یعنی میان قیمت جنس عیبدار و جنس بیعیب، بعد از معامله فرق قایل شدن جائز نیست و دور بودنتان از بازاریکه از آن مال میخرید، در حکم تأثیر ندارد؛ چنانچه در حدیث شریف ذکر گردیده است؛ باید یکی از این دو راه را انتخاب نمایید:
«إن شاء أمسک و ان شاء ردها»
(رواه البخاری عن ابی هريره)
ترجمه: اگر خواست همان قرارداد و معامله را انجام دهد و اگر خواست رد نماید!
برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته
(ترجمه)
خبر:
مقامات چینی به تازگی اقدامات شدیدی را به بهانۀ مبارزه علیه افراطگرائی برای ممنوع ساختن محصولات حلال در منطقۀ "شینگیانگ" چین آغاز کردند؛ منطقهای که ده میلیون اویغوری زندگی میکند. طوریکه از طریق رسانههای جمعی و محلی در شهر "ارومچی" مرکز این منقطقه به نشر رسیده، گفته شده که اعضای حزب حاکم در این منطقه وفاداری شان را از مارکسیستی لیلینی اعلان نموده و تعهد سپردند که جنگ خود را به صورت آشکار بر ضد محصولات حلال تا آخرین لحظه به پیش میبرند.
تبصره:
میلیونها مسلمان "اویغوری" در چین فراموش شده و شکنجه میشوند. این مسلمانان از چندین دهه است که مورد شکنجه، آزار و اذیتهای طاقتفرسا و غیرانسانی که از طرف حکومت چین بالای شان تحمیل میگردد، قرار میگیرند؛ حکومتیکه انواع و اقسام آزار و اذیتهای جنایتکارانه، جزاهای سنگین در زندان، اعدام، تبعید، اخراج، منع پوشیدن حجاب، منع تلاوت قرآن و جلوگیری از روزۀ ماه مبارک رمضان را بر مسلمانان روا میدارد. تمام این جنایات به هدف فشار وارد کردن بالای مسلمانان "شینگیانگ" است، مسلمانانیکه به اثر فشارهای نابود کنندۀ نظامی و سکوت بینالمللی که فیصدی شان از 90 به 60 درصد تقلیل یافته صورت میگیرد.
مسلمانان ترکستان شرقی به عین واقعیت به سر میبرند؛ تفاوتشان این است که حکومت چین این واقعیت را انکار میکند؛ به ویژه بعد از آنکه حکومت چین در سال 1933م بالایشان تسلط پیدا کرده و این منطقه را به صورت رسمی در سال 1949م به خود ملحق ساخت. از همان زمان تا اکنون مسلمانان "اویغور" هرگونه عذاب و دردها را تحمل میکنند، به ویژه وقتیکه این مسلمانان خود را به اسلام منسوب میسازند؛ زیرا حکومت چین اسلام را نشانۀ افراطگرائی و تروریزم میبیند و اسلام را تهدید جدی برای سیکولریزم و مارکسیستی لیلینی میداند؛ چیزیکه اکثر سیاسیون معروف در چین آن را اختیار کردند؛ سیاسیونیکه این شکنجههای ظالمانه را بالای برادران و خواهران مسلمان ما در این منطقه رهبری مینمایند. چنانچه این بار فقط به دلیل اینکه کلمۀ "حلال" وقتی بالای شیر، پنیر و خمیردندان و دیگر مطعومات نوشته میشود، مشترکات دین و سیکولریزم را از بین برده، علیه احساسا مردم و ایدیولوژییکه دولت آن را حمل میکند و اثرات تحریکآمیز و منفی دارد، جنگ خصمانۀشان را بر ضدمحصولات حلال شروع کردند.
حکومت چین شمشیر را به دست گرفته و بر این منطقه فشار وارد میکند؛ منطقهای که 15 درصد در آمد نفت و 22 درصد گاز و بخشی از زراد خانههای هستهای این کشور را با خود دارد. ترکستان شرقی پنج برابر چین و سه برابر کشور فرانسه مساحت داشته و در این منطقه علاوه بر معادن متعددی چون معدن طلا، شش معدن دیگر موجود است که بهترین یورانیم را با خود دارد. همچنان عین ثروتهای وافر طبعی موجود در مناطق استراتیژی مرزهای افغانستان و پاکستان حکومت چین را به وحشت و ترس انداخته است.
حکومت چین که ارتباط مسلمانان ترکستان شرقی را به عقیدۀ امت اسلامی، فرهنگ، احساسات و زبان شان عامل خرابی تهدید داخلی چین میداند؛ به همین دلیل با تمام قوت علیه مظاهر اسلام اعم از شعائر، احکام و احساسات و حتی احکام فردی اسلام جنگ و مبارزه میکند و انواع و اقسام فشارها، محرومیتها، ظلم و اعمال غیرانسانی را بالای برادران مسلمانان ما در این منطقه روا میدارد؛ به ویژه اینکه هیچ اعتنا و عکس العملی خارجی را از طرف حکام سرزمینهای اسلامی به حمایت مسلمانان "اویغور"نمی بینند؛ حکام اجیریکه نظامهای شکست خوردۀ سیاسی، نظامی و اقتصادی را بالای مسلمانان حمل میکنند.
جالب اینست: هر چندیکه شکنجهها و مجازات مسلمانان در منطقۀ ترکستان شرقی بالا رفته در عوض آن میزان تبادل تجاری بین چین و کشورهای عربی به میزان11.9 درصد افزایش یافته است-که این میزان معادل به 191 میلیارد دالر امریکائی در اخیر سال 2017م میباشد- میزانیکه درسال 2016م به 171 میلیارد دالر امریکائی میرسید.
شکی نیست که فاجعۀ مسلمانان "اویغور" رو به رشد بوده و مرحلۀ خطیری را میپیماید که این مصیبت مشابه به فاجعۀ "روهینگیا"میباشد و حکومت چین میخواهد مسلمانان این منطقه را اقلیتی قرار دهد که از لحاظ فکری و احساسی از همجدا ساخته و این حکومت ظالم در تلاش است تا این قضیه را طوری جمع کند که به طاق فراموشی بسپارد.
بدون شک مسلمانان ترکستان بخشی از امت مسلمه بوده و بر ما لازم است تا این مسلمانان را یاری کرده و با حمایت مان ظلم را از سرشان برداریم؛ زیرا خون، عقیده و دین مایکیست.
یقیناً هیچ قدرتی نمیتواند جلو قلدوریها، ظلم و استبداد چین را جز دولت خلافت راشده برمنهج نبوت بگیرد؛ دولت خلافتیکه امت مسلمه را به جایگاه اصلیاش برگردانده از جان، مال و داشتههای امت مسلمه دفاع میکند و برای مسلمان بیسپر، سپری مستحکم میسازد.
نویسنده: نسرین "بوظافری"
برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر