- نشر شده در ویدیوها
اردو بوینت: دستگیری هشت نفر از اعضای حزب التحریر اسلامی در شبه جزیره قرم
اردو بوینت: دستگیری هشت نفر از اعضای حزب التحریر اسلامی در شبه جزیره قرم
ارایه کننده: شیخ دوکتور محمد ابراهیم
رئیس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه لبنان
یک شنبه، 26 رمضان مبارک 1440 هـ.ق/ 31 مارچ 2019م
ارائه کننده: استاذ رفعت نجیب (ابو محمد)
بیت المقدس- سرزمین مبارک فلسطین
جمعه،04 شوال 1440 هـ.ق/07 ژون 2019م
شنبه، 05 شوال 1440 هـ.ق/08 ژون 2019م
(ترجمه)
حزب التحریر-ولایه سودان هرسال در ماه مبارک رمضان درین کشور برای رسانهها و سیاستمداران محفل افطاری ترتیب میدهد. اما حزب امسال به گونۀ غیر معمول به مناسبت نامۀ مهمیکه قرار بود توسط حزب به عبدالفتاح برهان رئیس شورای نظامی انتقالی تقدیم شود، به نهم ماه مبارک رمضان در هوتل کوارال در خرطوم، محفل افطاری راهاندازی نمود.
این کنفرانس با تلاوت آیاتی از قرآن کریم به وسیلۀ شیخ عبدالله عبدالرحمن، یکی از اعضای شورای رهبری حزب التحریر-ولایه سودان، آغاز گردید. پس از آن استاد ناصر رضا رئیس کمیتۀ مرکزی ارتباطات حزب التحریر-ولایه سودان و امیر هیئت حزب به سوی رئیس شورای نظامی انتقالی سودان، صحبت را آغاز کرد و گفت: هیئتی از حزب صبح امروز یعنی صبح روز 9 ماه مبارک رمضان سال 1440هجری قمری، مصادف به 14 می 2019 میلادی، برای دیدار با رئیس شورای نظامی و برای تقدیم نامۀ حزب به وی، عازم کاخ ریاست جمهوری شدهاند؛ اما به دلیل عدم حضور رئیس در کاخ موفق به دیدارش نشدند. طبق وعده رئیس دفتر وی برای بار دوم نیز این هیئت رأس ساعت سه تلاش کردند رئیس را ملاقات نمایند؛ اما باز هم به دلیل اینکه هنوز حضور پیدانکرده بود، موفق به دیدار آن نشدند. بنابر این که این نامه از اهمیت بالایی برخوردار بود، خواستیم شمایان را نیز در جریان قرار بدهیم.
سپس استاد ابراهیم عثمان(ابوخلیل)، سخنگوی رسمی حزب التحریر-ولایه سودان برای ارائۀ خلاصۀ نکات مهم این نامه پرداخت.
1. هیئت نمایندگان شامل یازده تن بودند و یکی از آنان روزنامهنگاری بود که عضو حزب هم نبود.
2. این نامۀ حزب برای به رسمیت شناختن و مشروعیت دادن به شورای نظامی انتقالی نبود؛ زیرا این شوری بر اساسات اسلام بنانیافته و حزب التحریر بدون نظام خلافت هیچ نظامی را به رسمیت نمیشناسد؛ اما تقدیم این نامه حاوی یک نصیحت بود و دردین مان نصیحت از جایگاه مهمی برخوردار است.
3. در این نامه، حزب اظهار داشت که حکومت امانت است و باید حقوق شرعی آن رعایت و همانگونه که اسلام چهارچوکاتاش را مشخص نموده، اجراء شود.
4. اسلام برای آزاد کردن انسان از ظلم و بیعدالتی آمده است؛ سیرت رسول مانﷺ بهترین دلیل اثبات آن میباشد.
5. انصاریکه الله سبحانه وتعالی در قرآن ستایششان را میکند، کسانی بودند که به یاری و نصرت این دین شتافته و این امت بزرگ را به جایگاه شایستهاش رساندند.
6. امت پس از وفات رسول الله ﷺ همواره با مردی از میان خود بر اساس کتاب الله سبحانه وتعالی برای اقامۀ این دین بیعت میکرد تا اینکه استعمار این دولت را از بین برد و امروزه امت زیر چتر دولتهای جبری زندگی میکند و برایش جز بازگشت خلافت راشده بر منهج نبوت چارهای دیگری باقی نمانده است.
7. نامه بیانگر این بود که آنچه دولتهای استعماری به ویژه امریکا و انگلیس به آن میپردازند، از مداخله در جنبش جاری و از ملاقاتها با رهبران جنبش و شورای نظامی و انجام کارهای مرموزانه در داخل ائتلاف مردمی، خود شکلی از اشکال مزدری و خیانت است.
8. صحبت در خصوص دولت مدنی گمراهگری میباشد؛ زیرای دولت مدنی در ذات خود یک دولت سیکولاری میباشد؛ حالآنکه همچنان برخی از رهبران جنبش صراحتاً اسلام را مورد حمله قرار داده و میگویند که اسلام با عث مشکلات بینالمللی میشود.
9. اگر این قدرتهای غربی داخل سرزمین سودان مزدوران و مهرههایی نمیداشتند، هرگز نمیتوانستند به اینگونه و با صراحت کامل مخالف با مقرارت اسلام در داخل سرزمینهای اسلامی جولان زنند.
10. الله متعال کسانی را که به یاری اوتعالی میشتابند، حتماً یاری میکند و اینکه مردم سودان جایگزینی به احکام اسلام را نمیپزیرند.
11. در صورت تأسیس خلافت راشده در سودان، حزب التحریر در تمام سرزمینهای اسلامی از توان سیاسی و جنبشی بالای برخوردار است؛ طوریکه به سادگی میتواند اعضاء، منسوبین و حامیان خود را در سرزمینهای دیگر برای پیوستن به دولت خلافتیکه در سرزمین سودان تأسیس شده، بسیج کند.
12. حزب آماده است تا در سودان قدرت را به دست بگیرد و حزب دارای قانون اساسی و ایدهای روشنی در سیاست و اقتصاد میباشد؛ ایدهای که تنها خواستار اجرای آن میباشد.
13. حزب از شورای نظامی خواست که از حزب التحریر به طور مستقیم حمایت کند تا دولت خلافت راشده بر منهج نبوت را اقامه کند.
سپس استاد ناصر رضا مدیر کنفرانس، فرصت را برای مداخله و سهمگیری رسانهها و سیاستمداران بازگذاشت. فرصت اول نصیب داکتر علی برجوخ از ائتلاف نیروهای انقلاب سودانی شد؛ طوریکه وی سخنانش را با تشکر از حزب التحریر آغاز و از حضور درین کنفرانس و شنیدن این نامۀ خوشآهنگ ابراز خوشحالی کرد و از الله سبحانه وتعالی خواست که خلافت بر منهج نبوت را در دستان جوانان حزب التحریر اقامه بدارد. همچنان وی یادآور شد که در حضور ائتلاف نیروهای انقلاب سودانی و در ایجاد آن، جوانان حزب پیش قدمی قابل ملاحظهای داشتند و اینکه جماعتهای موجود در ائتلاف کنونی علیه اسلام نمیباشند؛ بلکه برعکس آن این انقلاب علیه ظلم بوده و این را نمیپذیرد که برخی آن را علیه اسلام عنوان کند. وی گفت: «تجمع مزدوران از جنبش نمایندگی نمیکند و نمایندگی مزدوران از تجمعات عبارت از شبح ناشناخته بوده و خیالبافی بیش نیست. احزاب فرصتطلب مانند حزب کمونیست، سعی دارند جنبش را تحت شعای خود قرار دهند. بنابر این، ما از حزب التحریر میخواهیم که این فرصت را از دست نداده و در میان این تجمعات کار نماید؛ زیرا این تجمعات احزاب مبدئی نبوده؛ بلکه صرف آنها نسبت به اسلام و آزادی مشتاق میباشند.»
فرصت دوم را محمد مبروک استاد روزنامهنگار به دست گرفته چنین گفت: «میخواهم به اشارهای برخی از موارد بپردازم، از جمله: من حدود بیست سال است که با حزب التحریر شناخت دارم. حزب دارای فعالیتهای منظم و برنامههای دائمی بوده و جوانان آن به گونهای خستگیناپذیر برای رساندن پیام خود به مردم از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. حزب التحریر ماهوار به برسی قضایای امت در سودان پرداخته و هربار قضیۀ سرنوشتسازی را مورد بحث قرار میدهد. در این عصر انحطاط فکری، من با تجربهای که با حزب التحریر دارم، مردم را به بازگشت خلافت مژده میدهم. این حزبی است که تعداد اعضای آن چند فرد بود؛ اما امروز اعضا آن به ملیونهاتن میرسد. من کاملاً بر اینکه ما به خلافت اسلامی خواهم رسید، خوشبین می باشم و خلافت یکی از خواستهای شدید این امت بزرگ میباشد.»
به همین ترتیب، استاد ابشر محمد حسن رفای رئیس شورای مستقل دیدگاه ملی سودانی و سخنگوی رسمی والی ولایت خرطوم و نویسنده و روز نامهنگار جریدۀ اخبار روز، نوبت را به دست گرفت و در آغاز از تلاشهای حزب اظهار سپاس کرده و براین اشاره داشت که حزب از درجۀ بالای از صبر و بردباری در راه الله سبحانه وتعالی برخوردار است و این را یکی از ارزشهای ثابت حزب خواند. استاد به حاضرین یادآور شد که در همان اولین کلماتیکه از سخنان سخنگوی رسمی حزب التحریر شنیده است، ترس و تشویشهای وی دور شده و سخنان سخنگو به اساسات فکری وی در توافق بوده است. وی گفت: «من اساسات مربوط به پروژهای خلافت را با خود حمل کرده و امید وارم که سودان نقطۀ آغازی برای دولت خلافت باشد؛ همانگونه که سخنگوی رسمی حزب به آن اشاره کرد.»
سپس استاد مهدی عبدالرحمان اکرت، یکی از نمایندگان اسبق پارلمان سودان درین خصوص مداخله نموده و گفت: «من کتابهای زیادی را از منشورات حزب التحریر خواندم، تقریباً نه جلد کتاب را از کتابهای حزب التحریر خواندم. من از ناحیۀ خواسته و هدف یعنی در قضیۀ خلافت با حزب التحریر میباشم. علیالرغم دشواری ادای این مسئولیت، ما باید نهایت تلاشمان را به کار بگیریم. لازم است ما دراین کشور از اسلام پاسبانی کنیم. ما برانجام این کار ضرورت مبرم داریم.»
سپس شیخ محمد عیسی علیو رئیس شورای قبیلۀ الرزیقات و دبیرکل نیرویهای صفوف ملی از دعوت حزب التحریر اظهار سپاس کرده و بر مداخلات و اظهارات دیگران تبصره نموده، گفت: «خلافت خیالبافی نیست؛ بلکه در گذشته تطبیق شده و تجربه داده است؛ حتی ظرفیت امروزی با ظرفیت آن شباهت کامل دارد؛ زیرا امریکا و روسیه در حال حاضر فارس و روم آن زمان است. دولت خلافت را رسول الله ﷺ تأسیس و بعد از وفات آن حضرت ﷺ نیز ادامه داشت؛ فکر نمیکنم که تأسیس دوبارۀ آن امر محالی باشد. مسلمانی را نخواهی یافت که تأسیس دوبارۀ خلافت را انکار کند.»
سپس استاد ابوبکر عبدالرزاق عضو هیئت رهبری سازمان کنگره مردمی از ظرفیت تاریخی تونس یادآور شده گفت: «خواه قضیه به اسلام ارتباط داده شود، خواه نشود؛ دراین لحظه کسانی میباشند که رویای به آخر رساندن این جنبش اسلامی و برچیدن بساط آن را از این عرصه دارند؛ باید این جنبش برای یکپارچهسازی و هماهنگی دست از هیچ تلاشی بر ندارد؛ برای آیندۀ روشن این امتیکه نبضاش ایمان و گوشت و استخوانش اسلام است.»
همچنین رهبر الدبابین حسن سامانی رئیس حزب اصلاح ملی در سخنانش گفت: «در اسلام هیچ خللی نیست؛ بلکه خلل در منافقانی است که ادعای تطبیق اسلام را دارند. اسلام برای ما خط قرمز است.»
سپس استاد عادل خلف الله از حزب سوسیالیست عرب حزب بعث گفت: «اسلام جزء اساسی ساختار شخصیت ملی سودانی میباشد.» وی خطاب به رژیم سابق گفت: «ما از شما به اسلام بیشتر حریص میباشیم. اسلام عدالت است. اسلام آزادی است. اسلام خلافت راشدهای میباشد که حزب التحریر به خاطرش مبارزه میکند. مبارزهای امروزی در میان اسلام و کسانی است که علیه آن نیست؛ بلکه مبارزۀ کنونی علیه فساد میباشد.»
همچنین شیخ الغبشاوی عضو هیئت علمای سودان بسیار زیبا مداخله کرده و گفت: «من و بسیاری از حاضرین در دهۀ هفتم از زندگیمان میباشیم و پای ما بر روی لبۀ قبر است. بنابر این، کسانیکه پایشان بر لبۀ قبر میباشد، برایشان بیشتر لازم است که به پروردگارشان نزدیکی کنند. درحال حاضر ساختار جدیدی در این کشور در حال رشد میباشد. این ساختار ساختار تلاش برای اسلام است... مردم از ارزشهای سودانی سخن میگویند. از کرم و بخشش و از شجاعت و جوانمردی... و گمان میبرند که این ارزشها، ارزشهای سودانی میباشند؛ اما من میگویم این سودان است که از تولیدات اسلام است. ما باید اسلاممان را برای الله سبحانه وتعالی خالص ساخته و به این یقین دست پیداکنیم. خلافتیکه حزب التحریر برای تأسیس آن فرامیخواند، یک فراخوان حزبی نبوده؛ بلکه علیالرغم همه دشمنیها تحقق خواهد یافت.»
همچنین محمد الجزولی رئیس حزب حاکمیت قانون در سخنرانی خود در ضمن حمله بر انحصارگرایان؛ کسانیکه میخواستند انقلاب را در انحصار خود بگیرند، چنین گفت: «عدالت همانا اسلام بوده و عدالت تنها درسایۀ اسلام قرار دارد و این آیه را تلاوت کرد:
﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ [مائده: 45]
ترجمه: آنانیکه طبق آنچه الله نازل کرده است، داوری نکنند، همانا ستمکارند.
آنها نگران آزادی نیستند. آن ها بدین وسیله میتوانند مردم را قناعت دهند که اسلام با آزادی مشکلی ندارد.»
سپس ابوخلیل سخنگوی رسمی حزب التحریر-ولایه سودان، با ارائۀ اختتامیه کنفرانس را این گونه ختم کرد: «از تمام کسانیکه درین کنفرانس سهمی داشند و درینجا حضور یافتند، سپاس گزاریم. متأسفانه به دلیل کمبودی وقت نمیتوانیم بر تمام سهمگیریها تبصره و یا پاسخی داشته باشیم؛ اما بر یک موضوع بسیار جدی تأکید میورزیم، اینکه خلافت خیالبافی نبوده؛ بلکه واقعیتی است که رسول الله ﷺ آن را تأسیس کرده و به تلاشهای خلفای بعد از آن، سیزده قرن دولت اول جهان بود تا اینکه به وسیلۀ استعمار سرنگون شد. اینک در آن شکی وجود ندارد که دوباره برپاخواهدشده و باری دیگر باز خواهد گشت. خلافت بشارت رسول الله ﷺ بوده و وعدۀ الله سبحانه وتعالی میباشد:
﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ [نور: 55]
ترجمه: الله به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین خلیفه گرداند؛ همانگونه که پیشنیان آنان راخلیفه کرد و قطعاً به دینشان که برای آنان پسندیده، قدرت بخشیده و آن را استوار محکم نماید و به یقین ترس وبیمشان را تبدیل به امنیت کند؛ فقط برای من بندگی کنند، هیچ چیزی را شریک من نگیرند و آنانیکه پس از این نعمتهای ویژه ناسپاسی ورزند، فاسقاند.
اما چگونه این دولت تأسیس میشود و اسباب و اسالیب و طریقه تأسیس آن چیست؟ برای پاسخ باید گفت که طریقۀ آن طریقهای شرعی میباشد؛ طریقهای که باید ملزم به آن بود. درینجا یک موضوع دیگری هم میباشد و آن اینست که سر ریشتۀ امور در دستان الله سبحانه وتعالی میباشد. اوتعالی کسی است که امور را آسان و یا دشوار میگرداند؛ ما فقط باید در طریقۀ شرعی ملزم بود. بنابر این، اگر شورای نظامی صادق میباشد و نسبت به الله سبحانه وتعالی و رسولش ﷺ و نسبت به مؤمنین از کدام اخلاصی بر خوردار است، پس حزب التحریر را برای اقامۀ دولت اسلامی خلافت نصرت دهد.» ابوخلیل به تلاوت آیات چند از کتاب الله سبحانه وتعالی تبصرۀ خویش را خاتمه داد.
می بایست یاد آور شد که سالون هوتل کورال در خرطوم نزدیک مقرن النیلین درین شب مبارک شاهد حضور جمع از علماء، مفکرین و بسیاری از خبرنگاران و رؤسای روزنامه و رهبران فعالیتهای سیاسی بود.
نماینده دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر-ولایه سودان
(ترجمه)
پرسش:
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!
من در زبان عربی مهارت کامل ندارم. پرسشی دارم و به زبان عربی مینویسم: در دولت اسلامی حکم اهل ذمهای که از یک دین به دین دیگر میگراید؛ به طور مثال: نصرانیها به دین یهودیت و یا برعکس انتقال نمایند، چیست؟ این کار ارتداد نامیده نمیشود؛ اما آیا این هم حکم ارتداد را دارد و آیا جز از اسلام از او چیزی دیگری پذیرفته میشود؟ سید ابویونس
پاسخ:
وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!
پرسش شما واضح است. الله سبحانه وتعالی شما را برکت دهد که برای نوشتن پرسش به زبان عربی، تلاش به خرچ دادهاید؛ پاسخ به پرسش شما قرار ذیل است:
قبلاً راجع به حدیث «مَنْ بَدَّلَ دِينَهُ فَاقْتُلُوهُ» یعنی کسیکه دین خود(اسلام) را عوض کرد، پس او را بکشید؛ پاسخ ارایه نموده بودیم که فقط بر مسلمانی مطابقت مینماید که از دین اسلام برگردد و بر کافریکه دین خود را ترک و به دین کفری دیگر وارد گردد، مطابقت نمیکند. تفصیل پاسخ را به توفیق الله سبحانه وتعالی با تفصیل ذیل تقدیم میکنم:
1- مرتد در شریعت، "منصرف شده و بازگشت کننده از دین اسلام است" الله سبحانه وتعالی فرموده است:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾ [مائده: 54]
ترجمه: ای مؤمنان! هرکس از شما از آئین خود بازگردد(و از ایمان به کفر گراید، کوچکترین زیانی به الله نمیرساند و در آینده) الله جمعیّتی را(به جای ایشان بر روی زمین) خواهد آورد که الله دوستشان میدارد و آنان هم الله را دوست میدارند. نسبت به مؤمنان نرم و فروتن بوده و در برابر کافران سخت و نیرومندند. در راه الله جهاد میکنند و به تلاش میایستند و از سرزنش هیچ سرزنشکنندهای(در اطاعت از فرمان یزدان) هراسی به خود راه نمیدهند. این هم فضل الله است(که کسی دارای چنین اوصافی باشد). الله آن را به هرکس که بخواهد(به خیر و خوبی نائل شود) عطاء میکند. الله دارای فضل فراوان و(انعام بیشمار است و از مستحقّان آن) آگاه است.
و نیز وی سبحانه وتعالی فرموده است:
﴿وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ [بقره: 217]
ترجمه: (مشرکان) پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از آئینتان برگردانند؛ ولی کسی از شما که از آئین خود برگردد و در حال کفر بمیرد، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت بر باد میرود و ایشان یاران آتش(دوزخ) میباشند و در آن جاویدان میمانند.
بنابرا ین، لفظ مرتد مختص به شخص مسلمانی است که دین اسلام را ترک و به دین غیر از اسلام وارد میشود.
2- اما شخصیکه دین خود را ترک کند، مسلمان نباشد و به دین دیگر(غیر از اسلام) بگراید و یا بیدین گردد، نزد فقهاء به چنین شخص لفظ "منتقِل(انتقال کننده)" اطلاق میگردد و در موسوعه (دائرة المعارف) فقهی کویت چنین آمده است: «...رابطه میان منتقِل و مرتَد این است که هر دوی اینها از دین خود خارج شدهاند؛ مگر با این تفاوت که مرتد از دین حق خارج و به دین باطل گرویده و منتقِل از دین باطل خارج و به دین باطلی دیگر گرویده است.»
3- حکم مرتد -یعنی کسیکه دین اسلام را ترک و به کفر وارد گردد(بگراید)، بعد از درخواست نمودن توبه از او از جانب حاکم- قتل است. در مورد قتل مرتد احادیث واضح و آشکار وارد گردیده است؛ از جملۀ آن احادیث، احادیث ذیل است:
- بخاری از عکرمه و او از ابن عباس روایت میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«مَنْ بَدَّلَ دِينَهُ فَاقْتُلُوهُ»
ترجمه: کسیکه دین خود (اسلام) را عوض کند، او را بکشید.
- بخاری از عبد الله روایت میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«لَا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَّا بِإِحْدَى ثَلَاثٍ النَّفْسُ بِالنَّفْسِ وَالثَّيِّبُ الزَّانِي وَالْمَارِقُ مِنْ الدِّينِ التَّارِكُ لِلْجَمَاعَةِ»
ترجمه: ریختن خون مسلمانیکه گواهی میدهد که هیچ معبودی جز الله وجود ندارد و اینکه من فرستادهای الله استم، جائز نیست؛ مگر به سبب یکی از این سه کار: کسیکه دیگری را بکشد، زن بیوهایکه زنا نماید و خارج شونده از دین(مرتد و ترک کنندهی دین اسلام) و جماعت مسلمانان.
و در روایت مسلم حدیث فوق به این الفاظ وارد گردیده است:
«لَا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَّا بِإِحْدَى ثَلَاثٍ الثَّيِّبُ الزَّانِي وَالنَّفْسُ بِالنَّفْسِ وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ»
ترجمه: ریختن خون مسلمانیکه گواهی میدهد که هیچ معبودی جز الله وجود ندارد و این که من فرستادهای الله استم، جائز نیست مگر به سبب یکی از این سه کار: زن بیوهایکه زنا نماید، کسیکه دیگری را به قتل برساند و ترک کنندهای دین اسلام و جماعت مسلمانان.
4- احادیث مذکور در بند "3" بر منتقِل؛ یعنی کسیکه از یک دین کفری خارج و به دین کفری دیگر بگراید و یا بیدین گردد، مطابقت نمیکند؛ زیرا در این حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم، مَنْ بَدَّلَ دِينَهُ فَاقْتُلُوهُ یعنی کسیکه دین خود را عوض نماید او را بکشید؛ هدف از" بَدَّلَ" هر دینی را که عوض نماید، نیست؛ بلکه هدف از آن کسی است که دین اسلام را ترک و از اسلام برگردد و به دین غیر از اسلام بگراید و این حدیث را این فرمودههای رسول الله صلی الله علیه وسلم تأیید میکند:
- فرمودۀ وی صلی الله علیه وسلم در روایت بخاری: «وَالْمَارِقُ مِنْ الدِّينِ التَّارِكُ لِلْجَمَاعَةِ» یعنی مارق دین(مرتد و ترک کنندۀ دین) و ترک کنندۀ جماعت و فرمودۀ وی صلی الله علیه وسلم در روایت مسلم: «وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ» یعنی تارک دین و جدا شونده از جماعت؛ و تارک جماعت تارک جماعت مسلمانان است؛ یعنی مسلمانیکه از دین اسلام مرتد میشود.
- طبرانی از کبیر از بهز بن حکیم و او از پدرش و از جد خود روایت میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «کسیکه دین خود را عوض نمود، او را بکشید. الله سبحانه وتعالی توبۀ بندۀ کافر را بعد از برگشتاش از اسلام، نمی پذیرد.» هیثمی در مورد این حدیث گفته است: رجال این حدیث معتمد است؛ زیرا در این روایت آخر حدیث اول حدیث را تفسیر میکند؛ یعنی کسیکه دین خود را عوض کند، آنست که بعد از مسلمان شدنش کافر شود.
- طبرانی در الکبیر از معاذ ابن جبل روایت کرده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم هنگامیکه او را سوی یمن فرستاد، برایش فرمود: «هرکسیکه از اسلام مرتد شود، او را فراخوان(به اسلام)؛ اگر توبه کرد، از او بپذیر و اگر توبه نکرد، گردن او را بزن...» ابن حجر در فتح الباری حدیث معاذ را چنین بیان میکند: «در حدیث معاذ آمده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم هنگامیکه او را به یمن فرستاد برایش گفت: «او را دعوت نمایید؛ اگر عودت نمود(خوب) و اگر نه؛ گردنش را بزن و هر زنیکه از دین اسلام مرتد شود، او را فراخوانید؛ اگر به اسلام برگشت، خوب و اگر نه؛ گردن آن زن را بزن. (سند این حدیث حسن است) از حدیث فوق واضح میگردد که سخن پیرامون مسلمانی است که از دین اسلام مرتد شود.
5- بنابر این، احکام ارتداد از دین اسلام بر منتقِل(کسیکه از یک دین کفری خارج و به دین کفری دیگر وارد و یا بیدین گردد)، مطابقت نمیکند؛ پس منقل از یهودیت به نصرانیت و یا به دین دیگر بر انتقالش از یک دین به دین دیگر مجازات نمیگردد و همچنان به گرویدن به اسلام مجبور نمیگردد؛ مگر اینکه به اختیار خود اسلام بیاورد. با ملاحظۀ این نکته اگر شخصی از اهل کتاب(يهودى و نصرانى) به دین غیر یهودیت و نصرانیت، به طور مثال به مجوسیت انتقال نماید و يا بیدین گردد؛ در این حالت برای مسلمانان جوازد ندارد که کشتهای دست او را بخورند و اگر منتقِل اهل کتاب به دین کفری دیگر غیر از يهوديت و نصرانيت، زن باشد؛ برای مسلمان ازدواج نمودن با او جواز ندارد و دلیلش اینست؛ کسانی از غیر مسلمانان که خوردن دستکشت آنان جواز دارد و نکاح زنانشان جواز دارد، فقط اهل کتاب(یهود ونصاری) است. بنابر این، کسیکه از یهودیت و نصرانیت به غیر از این دو دین به ادیان کفری دیگر انتقال نماید، از دایرۀ اینکه خوردن دستکشت و نکاح زنانشان جواز داشته باشد، خارج میگردد. الله سبحانه وتعالی فرموده است:
﴿الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ﴾ [نساء: 5]
ترجمه: امروزه(با نزول این آیه) برای شما همه چیزهای پاکیزه(طبع سالمپسند) حلال گردید و(ذبائح و) خوراک اهل کتاب(جز آنچه با آیات دیگر تحریم شده است) برای شما حلال است و خوراک شما برای آنان حلال است و(ازدواج با) زنان پاکدامن مؤمن و زنان پاکدامن اهل کتاب پیش از شما حلال است؛ هرگاه مهریّه آنان را بپردازید و قصد ازدواج داشته باشید و منظورتان زناکاری یا انتخاب دوست نباشد.
6- دیدگاهی را که ما در موضوع فوق راجع به منتقل به معنای واضح آن بيان نمودیم؛ فقهای کرام در این موضوع بعضی دیدگاههای دیگری دارند که میتوانید به کتب فقهی رجوع نمایید؛ اما طوریکه در فوق ذکر نمودیم، چیزیرا که ما در مسألۀ منتقِل ترجیح میدهیم، آنست در بالا با ذکر دلائل بیان نمودیم. امید است مسأله واضح گردیده باشد.
برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته
15 رمضان 1440هـ.ق
20 می 2019م
(ترجمه)
«عن ابنِ مسْعُودٍ رضي الله عنهُ قال: قال رسولُ الله صلى الله عليه وآله وسلم: «عَلَيْكُمْ بِالصِّدْقِ، فَإِنَّ الصِّدْقَ يَهْدِي إِلَى الْبِرِّ، وَإِنَّ الْبِرَّ يَهْدِي إِلَى الْجَنَّةِ، وَمَا يَزَالُ الرَّجُلُ يَصْدُقُ وَيَتَحَرَّى الصِّدْقَ حَتَّى يُكْتَبَ عِنْدَ اللَّهِ صِدِّيقًا، وَإِيَّاكُمْ وَالْكَذِبَ، فَإِنَّ الْكَذِبَ يَهْدِي إِلَى الْفُجُورِ، وَإِنَّ الْفُجُورَ يَهْدِي إِلَى النَّارِ، وَمَا يَزَالُ الرَّجُلُ يَكْذِبُ وَيَتَحَرَّى الْكَذِبَ حَتَّى يُكْتَبَ عِنْدَ اللَّهِ كَذَّابًا» (مُتّفقٌ عَلَيهِ)
ترجمه: از ابن مسعود (رضی الله عنه) روایت است که گفت: رسول الله (صلی الله علیه وسلم) فرمود: راستگويى را پیشه کنید؛ زیرا راستگویی انسان را به نيكوكارى میكشاند و نيكوكارى انسان را بهسوى بهشت هدايت مىكند. انسان راستگو به راستگويى خود ادامه مى دهد تا اين كه به نزد الله متعال به مقام صِدّيقین نوشته میشود. از دروغ گفتن برحذر باشید؛ زیرا دروغگويى انسان را به فسق و فجور مىكشاند، فسق و فجور هم موجب رفتن به دوزخ مى گردد. دروغگو به دروغگويى ادامه مىدهد تا اين كه در پيشگاه الله متعال به عنوان كذّاب شناخته مىشود.
توضیح حدیث
دروغگویی، اساس و شالودهی جامعهی اسلامی و انسانی را متزلزل و آن را دچار بینظمی و اختلال میسازد. دروغ انسان را در نظر مردم بیاعتبار و بیارزش مینماید؛ به طوریکه کسی به سخنانش باور و اعتماد نمیکند. اکثر مردم جامعه در شغل و حرفهی خود و همچنین در معاملات و زندگی روزانه، خرید و فروش، نیاز به اعتماد مردم دارند. دروغ، این اعتماد را از بین میبرد و در جامعه حس بیاعتمادی و بدبینی را رشد میدهد. بههمین خاطر است که الله سبحانه وتعالی دروغگویان را جزو گمراهان قرار داده و میفرماید:
﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ﴾ [زمر: 3]
ترجمه: الله (سبحانه وتعالی) دروغ گوی کفر پیشه را به سوی حق، هدایت و رهنمود نمیکند.
و نیز دروغ گویان را به عذاب دردناک، در روز قيامت تهدید نموده و میفرماید:
﴿إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ * مَتَاعٌ قَلِيلٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾
[نحل: 116- 117]
ترجمه: کسانیکه بر الله متعال دروغ میبندند، رستگار نشده و سودجویی آنان از جهان ناچیز است و تمام دنیا با توجه به آخرت، کالای اندکی است و عذاب دردناکی برای آنان آماده است!
مهمترین سرمایهی جامعه اسلامی اعتماد متقابل و اطمینان عمومی است و مهمترین چیزیکه این سرمایه را به نابودی میکشاند، دروغ، خیانت و تقلب است؛ به همین جهت افراد زیرک، هوشیار و بادرایت و فراست، هیچگاه با دروغگویان دوستی نمیکنند؛ چرا که آنها قابل اطمینان و اعتماد نیستند.
در واقع دروغگویی در منطق اسلام، مفهوم وسیعی دارد که تمام شئون زندگی اعم از فردی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سياسی و نظامی را در برمیگیرد؛ روی این اصل، نقض پيمانهای سياسی در بخشهای دیپلوماسی و نظامی، گواهی دروغ پزشکی، سفارش دروغ، دروغ به کودک، دروغ به شوخی، تأییدیه يا تصديق کاری دروغ، گواهی و شهادت دروغ، تقریظ برای کتابهای مبتذل و انحرافی، همه جزو مصادیق دروغگوییاند و فراتر از اینها، کسانیکه القاب: پروفيسور، داکتر، مولانا، سيد، خواجه، مير، حاجی، ملا و مولوی را همراه اسم خود مینویسند که با واقعیتشان مطابقت ندارد؛ در حقیقت مرتکب دروغگویی شدهاند.
از ابن عمر رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«إِنَّ الْعَبْدَ لَيَكْذِبُ الْكَذِبَةَ ، فَيَتَبَاعَدُ مِنْهُ الْمَلَكُ مَسِيرَةَ مِيلٍ مِنْ نَتْنِ مَا جَاءَ بِهِ» (رواه الترمذی باب ماجاء فی الصدق والکذب، المعجم الصغير للطبرانی (2/ 98)
ترجمه: انسان مؤمن وقتی کدام سخن دروغ گوید، فرشتگان به مسافت یک میل (1829متر) راه از وی دور میشوند، بهخاطر بوی بدیکه از گفتن دروغ ایجاد میشود.
از اسماء بنت یزید رضی الله عنها روایت است که گفت: نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم بودیم که برایش طعامی آورده شد؛ برای ما تعارف کرد؛ ما گفتیم اشتها نداریم! رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«لَا تَجْمَعْنَ جُوعًا، وَكَذِبًا» (رواه ابن ماجه (2/ 1097) و حسنه الألبانی)
ترجمه: هیچگاه گرسنگی و دروغ را یکجا نکنید.
خطبۀ جمعه شیخ یوسف مخازره (ابو الهمام)
سرزمین مبارک (فلسطین)
جمعه، 26 رمضان مبارک 1440هـ.ق / 31 می 2019م
خطبه عید مبارک فطر
تقدیم: شیخ عدنان مزیان
حزب التحریر – ولایه لبنان
سه شنبه، 01 شوال 1440هـ.ق / 04 جون 2019م
تقدیم:شیخ عصام عمیره (ابو عبد الله)
بیت المقدس - سرزمین مبارک (فلسطین)
جمعه، 04 شوال 1440هـ.ق / 07 جون 2019م