- نشر شده در ویدیوها
حزب التحریر ولایه سوریه گردهمایی را در روستایی دیر حسان در حومه ادلب به دفاع از مجاهدین مخلص وفادار به هدف بازنمودن جبهه ساحل، راه اندازی کرد.
یکشنبه، 13شوال 1440 هـ.ق/ 16 جون 2019م
حزب التحریر ولایه سوریه گردهمایی را در روستایی دیر حسان در حومه ادلب به دفاع از مجاهدین مخلص وفادار به هدف بازنمودن جبهه ساحل، راه اندازی کرد.
یکشنبه، 13شوال 1440 هـ.ق/ 16 جون 2019م
تبصره سیاسی هفتهوار از مسجد مبارک الاقصی
ارایه کننده: مفکر سیاسی احمد خطوانی (ابوحمزه)
بیتالمقدس-سرزمین مبارک (فلسطین)
چهارشنبه، 09 شوال 1440هـ.ق/ جون 2019م
برای معلومات به پیوندزیر مراجعه کنید
پیام استاذ عبدالروف عامری در مورد محکمههای نظامی جوانان حزب التحریر در تونس.
دوشنبه، 14شوال 1440 هـ.ق/17 جون 2019م
ترتیب کننده: دفتر مطبوعاتی حزب التحریر در سرزمین مبارک(فلسطین)
دوشنبه، 14شوال 1440 هـ.ق/17 جون 2019م
(ترجمه)
حزب التحریر-ولایه یمن اعلام نمود که امیر حزب التحریر، عالم جلیل القدر، عطاء بن خلیل ابوالرشته، استاد عبدالمؤمن الزيلعی را از مقام ریاست دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه یمن عزل نمود، و این امر به درخواست برادر عبدالمؤمن تحت نامهای که مورخ ۲۰ می ۲۰۱۹م بیان شده بود، استجابت شد. بنابر این، استاد عبدالمؤمن از دایرۀ مسوولیت مقام دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه یمن خارج شد. وی پس از سپری نمودن چندین سال درین مقام، با دایر نمودن کنفرانسهای مطبوعاتی و نشر بیانهای مطبوعاتی در داخل ولایه یمن، حامل دعوت به سوی خیر بود و همواره در تلاش نشان دادن این بود که توسط اجرای احکام اسلامی، افکار و مفاهیمیکه از عقیدۀ توحید سرچشمه میگیرد، در زندهگی مسلمین چه تأثیری خواهد گذاشت.
برادر مؤمن، همواره زهر رسانههای چاپی، صوتی، تصویری(تلویزیون) بود و قوانین و افکار تمدن سرمایهداری که بر اساس جدایی دین از زندهگی؛ یعنی سیکولاریزم را در اذهان عمومی جامعه تزریق میکند، برملا ساخته است. برادر مؤمن توطئهها و طرحهای غرب کپیتلیست را که بر ضد اسلام و مسلمین قرار دارند، در محضر مردم شریفاش و مقابل مسلمانیکه از سوی غرب مورد هدف قرار گرفتند، با ثابت ساختن افکار فاسد غرب و دروغهای غرب آشکار نموده است. همچنین چهرهی حکامی را که غلامان غرب کافر بودند، برملا ساخته و از خیانتهایشان در مقابل امت پرده برداشته است.
بر علاوه اشتراک و همراهی استاد عبدالمؤمن با برادرانی همانند خودش؛ یعنی همفکرانش در سرزمینهای مختلف اسلامی و دنیا با آن کسانیکه برای دین جد و جهد میکنند، پایان نخواهد یافت؛ مگر تا زمانیکه به اذن الله دینشان صاحب نصرت شوند. الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ﴾ [غافر: ۵۱]
ترجمه: ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آوردهاند، در زندگی دنیا و(در آخرت)؛ روزیکه گواهان بپا میخیزند، یاری میدهیم.
﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾ [روم: ۴-۵]
ترجمه: و در آن روز مؤمنان(بخاطر پیروزی دیگری) شادمان میشوند، به سبب یاری الله(سبحانه و تعالی) و او هر کس را که بخواهد، یاری میدهد و او صاحب قدرت و رحیم است.
با تأسیس مجدد خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت، بشارتیکه از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم برای ما داده شده است؛ ما در حزب التحریر-ولایه یمن در دعا با بیانیۀ امیر مان متصل میشویم که در ادامۀ تصمیم عزل استاد عبدالمؤمن چنین اظهار داشت: «از الله میخواهم ترا بخاطر تلاشهای طیب و نیکات در جریان دورۀ تصدیات منحیث رییس دفتر جزای خیر نصیب کند. همچنین از الله سبحانه وتعالی استدعاء دارم که ترا در مسئولیت ادارۀ جدیدت موفق و کامیاب داشته باشد.»
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه یمن
پیامبر ﷺ میفرماید: «مَنْ لَا يَشْكُرُ النَّاسَ لَا يَشْكُرُ اللهَ»
ترجمه: کسیکه شکرگذار انسانها نباشد، شکرگذار الله(سبحانهوتعالی) نیز نمیباشد.
(ترجمه)
روز دوشنبه مورخ 10 جون 2019م دو قضیهای که در خصوص به تعویق انداختن فعالیتهای حزبالتحریر -که توسط صدر اعظم/نخست وزیر دولت تونس به اساس پالیسی جدید المهدی بن غربیه وزیر سازمانهای مدنی و شخصیتهای حقوقی آن دولت در محکمه علیه حزبالتحریر راهاندازی شده بود- به نفع این حزب تمام شد.
هرازگاهیکه درهای امید بر روی ما بسته میشود، این امت با عظمت، دریچۀ دیگری از امید را به روی ما میگشاید. با وجود اتهامات مطبوعات مزدور -که برای افراد و نهادهای ظالم و متعصب کار میکنند- اساس این امیدواری نشان دهندۀ ایناست که امت خواستار عدالت بوده و نمیخواهد آلۀ دست استفادهجویان باشد؛ چنانچه امروز قوۀ قضایه بالخصوص محکمۀ استیناف/دادگاه استیناف از حزبالتحریر حمایت نمود.
حزبالتحریر، که صرف فعالیتهای سیاسی انجام میدهد و از آغاز فعالیتاش تا حال هیچگونه اسناد و مدارکی مبنی بر انجام فعالیتهای فزیکی علیه آن وجود ندارد، یگانه جرماش عدم توقف محاسبۀ سیاسی حکام و دولتهای مزدور آنها بوده و کدام مشکل داخلی با نظام زندگی ندارد؛ بلکه تنها مشکل آن حکام و نظامهای فرسودۀ حاکم بوده که جز به تطبیق نظام سرمایهداری مبادرت نورزیده و وابستهگی به غرب و سایر کفار را از اولویتهای زندگی خود میپندارند.
ما از کسانیکه حاملین دعوت را حمایت میکنند، قدردانی میکنیم؛ زیرا میدانیم که اینکار سبب ایجاد مشکلات برایشان میشود. از اینرو، از الله سبحانهوتعالی برای آنها و تمام کسانیکه مارا در چنین قضایا حمایت میکنند، اجر عظیم استدعا مینماییم.
حزبالتحریر به آنها وعده میدهد که در راه مبارزه برای ایدیولوژی خود ثابتقدم بوده و مسایل سرنوشتساز امت را همیشه در اولویتهای خود قرار میدهد. درود بر پیروان حق و نفرین بر پیروان باطل باد.
استاد حنان الخمیری
سخنگوی رسمی بخش زنان دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه تونس
(ترجمه)
تلویزیون دولتی مصر روز دوشنبه 17 جون 2019م گزارش داد که محمد مرسی رییس جمهور پیشین و برکنار شدۀ مصر، در جریان محاکمهاش در قضیۀ تبادل اطلاعات با حرکت حماس وفات نموده است. تلویزیون مصر علت مرگ او را حملۀ ناگهانی قلبی عنوان نموده است.
الله سبحانه وتعالی دکتور محمد مرسی را بیامرزد که با وفاتش به آنچه تقدیم نموده بود، پیوست گردید. او در حالی از دنیا رفت که الله سبحانه وتعالی او را از اینکه به غیر اسلام حکمروایی کند، نجات داد و مظلومانه، پس از سپری نمودن شش سال زندان در قید و بند نظام قاتلیکه دستش در ریزاندن خون تمام مصریها آغشته است، وفات نمود.
ما در حزب التحریر به حساب اسلام با هیچکس مجامله نمیکنیم و از اینکه روزی رییس جمهور مصر بود و یا به تعبیر برخیها که او را شهید دموکراسی میپندارند، از بیان واقعیتها و گفتار حقایق باز نمیایستیم؛ بلکه از این جهت برای ما حایز اهمیت است که او فرزندی از فرزندان امت اسلامی بود که عمداً توسط نظام خونخوار مصر به قتل رسید. او میتوانست راه غیر از این راه انتخاب نماید؛ حتی در زندان؛ مگر او شرایط زندگی غیر انسانی را که سیسی و نظامش بر او تحمیل نمودند، ترجیح داد. ما میگوییم: کسیکه دنبال حق باشد و به آن نرسد، با کسیکه دنبال باطل باشد و به آن برسد، برابر و یکسان نیست. الله سبحانه وتعالی بر محمد مرسی رحم نموده و قاتلین او و قاتلین فرزندان امت مسلمه را لعنت و نفرین نماید.
البته با مرگ محمد مرسی -رحمه الله- دروازههای بیشتری برای جستجوی راههای حل باز گردیده و به گمان غالب ما شاهد پایین آمدن حرکت اخوان المسلمین از موقفگیریهای قبلیاش خواهیم بود؛ چون در مرگ محمد مرسی -رحمه الله- عبرتها و پندهاییست که عاملین دعوت به سوی تطبیق اسلام باید آنرا به یاد داشته باشند. نخستین چیزیکه از قتل محمد مرسی باید عبرت گرفت، اینست که دموکراسی کسی را که حتی برای یک روز هم پرچمدار آن بوده؛ به قتل میرساند و اینکه تمایل به سوی ستمگران پیامدهای ناگواری دارد که حتماً بالای کسانیکه به ستمگران متمایل شدهاند، آمدنی است، و اینکه پیوستن به نظامهای غیراسلامی؛ نه دین و نه هم دعوتی را یاری و کمک میرساند. اما شما این را بار بار تجربه و مشاهده کردید که عاقبت و نهایتِ کسانیکه در نظامهای غیر اسلامی سهم گرفتند و خواستند از این مجرا اسلام را به حاکمیت برسانند، جز تداوم مزدوری و تطبیق کفر چیزی دیگری نیست. نمونههای واضح این را در عمر البشیر قبل از برکناریاش، در اردوغان و در محمد مرسی در سال حاکمیتاش با چشمان خود مشاهده نمودید. ما محمد مرسی را نصیحت نموده بودیم و از پیامدهای این کار هشدار داده بودیم؛ اما او به حرفهای ما گوش نداد. الله سبحانه وتعالی او را بیامرزد و از گناهان او درگذرد.
ای مسلمانان سرزمین کنانه (مصر)! مشروعیت و قانونمندییکه برخیها آن را زمزمه میکردند، که آن مرهون این مرد (محمد مرسی) بود، با مرگ او آنهم نابود گردید؛ بلکه محمد مرسی پیش از آن وفات یافت. همان روزیکه او را از قدرت کنار زدند، در آن هنگام بر شما لازم بود که به دموکراسی و مشروعیت آن کفر میورزیدید و بیباور میشدید؛ چون دموکراسی مشروعیت و قانونمندی نبود که شما در پی آن بودید؛ بلکه وسیلهای بود که شما را توسط آن فریفته ساختند تا به آن مشغول شوید و مزدوران امریکا در ارتش این فرصت را پیدا نمودند تا صفوف خود را ترتیب و تنظیم نموده، انقلاب شما را دزدیدند و پس از آن شما را کُشتند.
اما اکنون هم فرصت است و بر شماست که انگیزهها و نیات خود را تجدید نموده و انقلاب دزدیدهشدهای خود را از سر گیرید. از فرصتهای پیشآمده استفاده نموده و حق خود را با تمام و کمال بخواهید و قدرت خود را از چنگال امریکا و اجیرانش بازپس گیرید. نظام سرمایهداری متعفن را از ریشه برکنده و مجاری نفوذ آن را ببندید و باید خواست و هدفتان خلافت راشدۀ ثانی قرار گیرد که بدون هیچگونه تساهل و پایین آمدن دنبالش کنید تا اینکه توسط شما و در میان شما تحقق یابد و اگر در این راه هم مرگ به سراغتان آمد، با افتخار بمرید. این همان مشروعیت حقیقی است که باید دنبالش باشید؛ نه مشروعیت دموکراتیکیکه غرب شما را به آنسو میکشاند و شما را با آن مصروف نموده و از اسلام و خلافت راشدۀ ثانی -که نجات و رهایی شما در آن است- به دور میسازد؛ خلافتیکه حزب التحریر برنامه و پروژۀ آنرا به گونۀ کامل حمل مینماید.
ای مخلصین در ارتش کنانه (مصر)! شما از هر امر غلط و نا پسندیکه به وقوع میپیوندد، مورد بازپرس قرارا خواهید گرفت؛ حتی اگر خود مرتکب آن نشوید؛ مگر خاموشی اختیار کنید و به داد ستمدیدگان و بیچارگان نرسید، بدانید که قدرت و نیرو در دست شماست و آنچه از اجر پاداش در نزد الله است، به مراتب بهتر از مال و ثروت و امتیازاتیست که سیسی به شما میدهد. این امتیازات در واقع رشوتیست که توسط آن شما را میخَرَد، ولاء و دوستی شما را به خود کسب نموده و در مقابل جنایاتیکه در حق اهل مصر روا میدارد، شما را مجبور به خاموشی مینماید. بدانید که این پول و ثروت به شما هیچ سودی نمیرساند و از الله شما را بینیاز نمیسازد. آنچه در نزد الله است بهتر و فنا ناپذیر است. پس شیء ناچیز را با آنچه بهتر است، معاوضه نمایید. الله سبحانه وتعالی و رسولشﷺ را با ریشهکنسازی نظام اجیر و مزدور، یاری رسانید. دستان خود را در دستان برادرانتان، شباب حزب التحریر بگذارید و با آنها دولت خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت را برپا نمایید؛ دولتیکه برای اهل مصر آنچه را میبخشد که از جهت آن به جادهها برآمده بودند؛ بلکه بیشتر از آن. بالاتر از این همه پروردگارتان از شما اعلان رضایت نموده و در جمع فرشتهگانش به شما افتخار و مباهات مینماید. پروروگارا؛ این خواست ما را هرچه زود برآورده نما و به تأخیر نینداز!
﴿يَا أيُّهَا الَّذِيْنَ آمَنُوْا اسْتَجِيْبُوْا لِلَّهِ وَلِلرَّسُوْلِ إذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيْكُمْ وَاعْلَمُوْا أنَّ اللهَ يَحُوْلُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وّأنًّهُ إلَيْهِ تُحْشَرُوْن﴾ [انفال: 24]
ترجمه: ای مؤمنان! فرمان الله را بپذیرید و دستور پیامبر او را قبول کنید؛ هنگامیکه شما را به چیزی دعوت کند که به شما زندگی (مادی و معنوی و دنیوی و اخروی) بخشد و بدانید که الله میان انسان و دل او جدائی میاندازد و بدانید که همگان در پیشگاه الله گرد آورده میشوید (و به حساب و کتابتان رسیدگی میگردد).
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه مصر
(ترجمه)
رژیم آلسعود ریاض به روز دوشنبه، 3 جون 2019م اعلان کرد که شب سهشنبه، روز اول ماه شوال 1440ھـ.ق بوده، بناءً این روز، روز اول عید فطر میباشد. رژیم آلنهیان ابوظبی از این خبر پیروی کرده و آنها نیز این روز را روز اول عید فطر اعلان کرد. به همین شکل، رژیم عبدالرب منصور هادی و زیردستانش در شهر عدن، ناگزیر از اعلان آن بوده و به همین جهت، وزیر اوقاف این کشور با پیروی از این خبر، اظهار داشت که در مناطقیکه زیر کنترول آنها است، مطابق با اعلان ریاض در رابطه به تکمیل شدن ماه رمضان و رؤیت هلال ماه شوال، روز سهشنبه عید فطر میباشد. اندکی بعد، دارالافتای صنعاء اظهار داشت که هلال ماه شوال در شهر ساحلی حدیده رؤیت نشده، بناءً سهشنبه آخرین روز ماه رمضان بوده و چهارشنبه روز اول عید فطر است.
این قول رسولالله صلیاللهعلیهوسلم از هردو جناح، چه آنهاییکه پایان ماه رمضان را اعلان کرده و چه آنهاییکه بر گرفتن روزه در روز سهشنبه پافشاری کردند، پرسیده میشود که میفرماید:
«صُومُوا لِرُؤْيَتِهِ وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ» (رواه بخاری/1909(
ترجمه: با دیدن هلال ماه، روزه گرفته و با دیدن هلال ماه، روزهیتان را افطار کنید.
و با رؤیت هلال ماه شوال توسط شاهد، همهی مسلمانان در سرتاسر زمین مکلف به پیروی از آن هستند. این دو جناح حکومتی چه در صنعاء و چه در عدن دست از منحرف کردن دساتیر اسلام و آنچه که الله سبحانهوتعالی و رسولاش صلیاللهعلیهوسلم به آن امر و آنچه آنها از آن منع کردهاند، برنداشته و به ریختن خون مسلمانان به وسیلهی جنگ بین دو طرف درگیر به مدت چهار سال، که فقط منازعهای بینالمللی بر سر حفظ قدرت و رقابت بین انگلیس و امریکا در یمن است، ادامه داده، درحالیکه آنها این امر رسولالله صلیاللهعلیهوسلم را نادیده گرفته و اجابت نکردند:
«صُومُوا لِرُؤْيَتِهِ وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ» (رواه بخاری/1909)
ترجمه: با دیدن هلال ماه، روزه گرفته و با دیدن هلال ماه، روزهیتان را افطار کنید.
برای این دو جناح درگیر، تحقیر و کشتن مردم کافی نبوده و این درحالیست که آنها به این فکر هستند که کارشان درست است. اما آنها با این عمل خود، کشور را درحالیکه قبلاً در صوم و افطار واحد بود، به دو حصه تقسیم کرده، طوریکه یکیشان روزه گرفته و دیگریشان روزهی خود را در همان کشور و در همان روز افطار میکند!
آیا این برای مردم یمن کافی نیست تا درک کنند که هردو طرف، در تمام اعمال و گفتههایشان از حقیقت دور هستند؟ زیرا تطبیق احکام شریعت برای آنها منفعت مادی به دست نیاورده و به همین جهت، با پیشبرد پلانهای بادارانشان، به گمراهی خود ادامه میدهند. اما این درحالیست که به زودی آتش جهنم گریبانگیر آنها خواهد شد.
تقسیم مسلمانان به جناحهای درگیر، یکی از مشکلات بزرگیست که در اثر عدم وجود دولتیکه تحت پرچم واحد، مسلمانان را گردآورده، بر اساس اسلام بالایشان حکم شده و صوم و افطارشان را متحد گرداند، به وجود میآید.
همهی مسلمانان در سرتاسر دنیا باید یکجا با حزبالتحریر فعالیت کنند؛ زیرا حزبالتحریر جهت تأسیس مجدد خلافت راشدهی ثانی بر منهج نبوت و آغاز حکومت خلیفهای که بر اساس اسلام حکومت، سرزمینهای مسلمانان و صوم و افطارشان را واحد، رضایت الله سبحانهوتعالی را به آنها نزدیک و خشم او سبحانهوتعالی را از آنها به دور نگهداشته، تلاش و دعوت میکند.
دفتر مطبوعاتی حزبالتحریر-ولایه یمن
(ترجمه)
پرسش:
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!
پرسش اول: در رسالۀ "حکم شرعی در مورد شبیهسازی، پیونداعضاء..." از عبدالقدیم زلوم رحمه الله چنین آمده است: «حزب التحریر انتقال اعضای بدن میت را به بدن انسان زنده حرام میداند؛ برابر است که هر عضوی از اعضای بدن باشد و همچنان برابر است عضوی باشد که انسان را از مرگ حتمی نجات دهد؛ مانند انتقال قلب و یا اینکه مرضی از امراض را تداوی کند؛ مانند انتقال قرنيّه(پوستۀ شفاف روى چشم)». از این کتاب و از دوسیۀ فقهی چنین برداشت میشود که کالبدشگافی حرام است. حالآنکه نظر به فهم من اسلام تداوی را تشویق نموده، هرچند به وسیلۀ حرام باشد؛ مانند الکول موجوده در برخی ادویهها.
پرسش دوم: قائل بودن به حرمت کالبدشگافی، دانشجوهای پزشکی را از آموزش و شناخت جسم انسان محروم میسازد؛ چون اگر به حرمت آن قائل باشیم، چگونه قادر خواهیم بود که عملیات جراحی را انجام دهیم؛ در حالیکه هیچگونه شناختی راجع به بدن انسان نداریم و از طرفی دیگر، اگر قائل به حرمت کالبدشگافی بود، در بخش جرم شناسی، که داکتر میتواند پولیس را در یافتن مجرم همکاری کند، چگونه خواهد شد؟ لطفی الفقیه فارمسیست از تونس
پاسخ:
وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته!
قبل از پرداختن به پرسشتان، علیالخصوص پرسش اول و دوم؛ ترجیح میدهم واضح سازم که احکام شرعی از از ادلۀ شرعی اخذ میشوند و عمل مجتهد حین استنباط احکام عبارت از بازجویی و کاوش نصوص شرعی برای معرفت حکم شرعی است؛ نه استخراج حکمیکه مجتهد آن را مناسب میداند یا به آن ضرورتی دارد. پس هدف از اجتهاد بذل و تلاش وسیع برای معرفت و شناخت حکم شرعی است؛ نه شناخت حکم عقل؛ لذا درست نیست حین استنباط احکام شرعی، نیازمندیهای مردم در نظر گرفته و یا حکمی را جستجو نماید که متناسب نیازمندیهای مردم باشد؛ زیرا درینصورت حکم، حکمِ استنباط کننده و حکم عقل است؛ نه حکم شرعی. حالآنکه جستجوی پسندیده در حین اجتهاد، عبارت از پیدا نمودن حکم شرعی است. اگر دلایل شرعی به حکم معین در قضیۀ معینی دلالت کند، این حکم، حکم با اعتماد بوده و بالای آن اعتماد صورت میگیرد و نیازهای مردم باید با احکام شرعی همخوانی داشته باشد؛ نه برعکس آن. به عبارت دیگر، جایز نیست حکم شرعی با نیازهای مردم مطابقت داده شود و یا آنچه را نیاز فکر میکنند، در نظر گرفته شود. در عوض نیازهای مردم باید متناسب با حکم شریعت جریان پیدا کند؛ زیرا حکم الله سبحانه وتعالی حق و واجب الاتباع است.
حالا به پاسخهای تان میپردازم:
اولاً: به نسبت پرسش تان در خصوص انتقال اعضاء، در مورد دلایلیکه به حرمت انتقال اعضای میت، در حالیکه او معصوم الدم است، به شخص زنده، مطابق آنچه در رسالۀ حکم شرعی در مورد شبیهسازی و پیوند اعضاء آمده است، اطلاع داری، در این رساله جهت اثبات تحریم انتقال اعضاء از مرده به زنده، به دو امر ذیل استدلال شده است:
1. هیچ احدی به جسم میت پس از مرگش تسلط ندارد؛ نه شخص میت پس از مرگش کدام قوت و تسلطی بر جسدش دارد و نه ورثۀ آن؛ چنانچه دلایل شرعی دلالت دارد. بناءً نه میت حق تملک به بخشِ از جسم خود را دارد و نه ورثۀ آن میتوانند جسم میت را طور هدیه و تحفه تصاحب شوند؛ زیرا این کار در اختیار و قدرت آنها نیست.
2. همچنان جایز نیست که به میت تجاوز شود یا مورد آزار و اذیت قرار گیرد؛ به این ترتیب، جایز نیست که اندام وی را برید و یا زخمی نمود، نظر به دلایلیکه در ذیل ذکر میشود:
الف) به نسبت حرمت تجاوزو آزار و اذیت، احادیث صحیحی وارد شده است که دلالت واضح بر این دارد که مردهها به سان زندهها دارای احترام اند؛ چنانچه دلالت دارد که تجاوزو آزار و اذیت میت، مانند تجاوز به حرمت شخص زنده و آزار و اذیت آن است. به همین ترتیب، چنانچه جایز نیست که بهشخص زنده تجاوز شود، شکماش پاره گردد، گردناش قطع شود، چشماش بیرون کشیده شود و یا استخوانش شکستانده شود. بههمین شکل جایز نیست که بهمیت تجاوز شود، شکماش پاره گردد، گردناش قطع شود، چشماش بیرون کشیده شود و یا استخوانش شکستانده شود؛ چنانچه: آزار و اذیت زنده از جمله دشنام دادن، لت و کوب و یا زخمی نمودن، حرام است. بهمیت همچنان حرام است که مورد آزار و اذیت، دشنام و یا جراحت قرار گیرد. احادیث ذیل مبین این موضوع است: از ام المؤمنین عائشه رضی الله عنها روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:
«كَسْرُ عَظْمِ الْمَيِّتِ كَكَسْرِهِ حَيّاً»
ترجمه: شکستن استخوان میت، مانند شکستن آن در قید حیات است.
(رواه ابوداود و ابن حیان)
احمد از عمرو بن حزم انصاری روایت میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم من را درحالیکه بالای قبری تکیه نموده بودم، دید و فرمود:
«لَا تُؤْذِ صَاحِبَ الْقَبْرِ»
ترجمه: صاحب قبر را مورد آذار و اذیت قرار مده!
مسلم و احمد از ابوهریره رضی الله عنه روایت میکنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:
«لَأَنْ يَجْلِسَ أَحَدُكُمْ عَلَى جَمْرَةٍ مُتَحَرِّقَةٍ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَجْلِسَ عَلَى قَبْرٍ»
ترجمه: برای هریکی از شما نشستن روی قوغ از آتش، بهتر است از اینکه بالایی قبری بنیشیند.
ب) به نسبت بریدن یکی از اندام میت از جمله، کشیدن چشم میت، یا پاره نمودن شکماش بخاطر گرفتن قلب، گرده، کبد و یا ششهایش و انتقال آن به شخص دیگری به هدف نیاز وی؛ بریدن اعضای میت شمرده شده و اسلام از مُثلَه یعنی بریدن اعضای بدن میت نهی نموده است:
- بخاری از عبدالله بن زید انصاری روایت میکند که گفت:
«نَهَى رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وسلم عَنِ النُّهْبَى وَالْمُثْلَة»
ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم از غارتگری و مُثلَه نمودن میت نهی نموده است.
- احمد، ابن ماجه و نسائی از صفوان بن عسال روایت میکنند که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را به سریهای فرستاد و فرمود:
«سِيرُوا بِاسْمِ اللهِ، وَفِي سَبِيلِ اللهِ، قَاتِلُوا مَنْ كَفَرَ بِاللهِ، وَلَا تُمَثِّلُوا وَلَا تَغْدُرُوا وَلَا تَقْتُلُوا وَلِيداً»
ترجمه: به نام الله حرکت کنید، در راه الله با کسیکه به الله کفر میورزد قتال کنید، کسی را مُثلَه نکنید، خیانت نکنید و نه طفلی را از بین ببرید.
بناءً دلایلیکه در فوق تذکر رفت، به شکل واضح معلوم میشود که انتقال عضو شخص مرده؛ در حالیکه معصومالدم است، حرام میباشد و جایز نیست گفتهشود چون شریعت تداوی به وسیلهای حرام، مانند تداوی به الکول داخل ادویه را جواز داده است؛ پس انتقال اعضای میت به زنده هرچند این انتقال حرام هم باشد، جایز است؛ این چنین گفته نمیشود؛ زیرا تدواییکه شریعت آن را جایز دانسته است، تداوی به حرام و نجسیست که به تجاوز و یا ضرر به شخص دیگری را در پی نداشته باشد. ابن ماجه از طارق بن سوید حضرمی روایت میکند که گفت:
«قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ بِأَرْضِنَا أَعْنَابًا نَعْتَصِرُهَا فَنَشْرَبُ مِنْهَا قَالَ لَا فَرَاجَعْتُهُ قُلْتُ إِنَّا نَسْتَشْفِي بِهِ لِلْمَرِيضِ قَالَ إِنَّ ذَلِكَ لَيْسَ بِشِفَاءٍ وَلَكِنَّهُ دَاءٌ»
ترجمه: به رسول الله صلی الله علیه وسلم گفتم: در زمین ما انگورهایی است که ما آنرا فشرده و مینوشیم؛ فرمود: نخیر این کارتان درست نیست، دوباره مراجعه کرده و گفتم ما مریض را توسط آن شفایاب میکنیم، گفت در این شفا نیست، بلکه یک روش درمان است.
درین جا از استعمال نجس یا حرام "شراب" که دوا است، نهی شده؛ اما رسول الله صلی الله علیه وسلم تداوی به نجس(بول شتر) را جواز داده است. بخاری از انس رضی الله عنه چنین روایت میکند:
«أَنَّ نَاسًا مِنْ عُرَيْنَةَ اجْتَوَوْا الْمَدِينَةَ فَرَخَّصَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم أَنْ يَأْتُوا إِبِلَ الصَّدَقَةِ فَيَشْرَبُوا مِنْ أَلْبَانِهَا وَأَبْوَالِهَا...»
ترجمه: یکتعداد مردم از قبیلۀ عرینه به مدینه سفر نمودند؛ آب و هوایی مدینه با آنان سازگاری نداشت(و در نتیجه مریض شدند)، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برایشان اجازه داد تا از شیر و بول شترهاییکه مخصوص صدقات بودند، استفاده کنند.
همچنان رسول الله صلی الله علیه وسلم تداوی با حرام(پوشیدن ابریشم) را جایز دانسته است. ترمذی و احمد از انس اینگونه روایت میکند:
«أَنَّ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ وَالزُّبَيْرَ بْنَ الْعَوَّامِ شَكَيَا الْقَمْلَ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم فِي غَزَاةٍ لَهُمَا، فَرَخَّصَ لَهُمَا فِي قُمُصِ الْحَرِيرِ. قَالَ: وَرَأَيْتُهُ عَلَيْهِمَا»
ترجمه: در یکی از غزوات عبدالرحمن بن عوف و زبیر بن عوام از وجود شپش شکایت نمودند و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اجازه دادند تا پیراهن ابریشم بپوشند، روای میگوید: من آن دو را در حالی دیدم که لباس ابریشم به تن کرده بودند.
این دو حدیث قرینه بر این است که نهی و ممانعتیکه در حدیث ابن ماجه وارد شده است، غیر جازم میباشد؛ یعنی تداوی با شی نجس و حرام مکروه است.
این دلایل بیان میکند که شریعت تداوی با نجس و حرام توأم با کراهتاش را جایز دانسته است؛ اما تداوی با نجس،"بول شتر" و با حرام، "پوشیدن ابریشم" از تداوی با حرامیکه متضمن تجاوز بر دیگران است، فرق میکند؛ این مورد اخیر(انتقال اعضاء) در استثناء تداوی با حرام شامل نمیشود؛ چون واقعیتاش فرق میکند؛ مثلاً آیا شریعت تجاوز به شخص زنده را بخاطر گرفتن گرده، یا غصباش بخاطر معالجه شخص مریضیکه به گرده نیاز دارد؛ چنانچه در کشورهای موسوم به جهان سوم چنین میشود: اطفال یا بزرگسالان را بخاطر برداشتن عضوی از اعضای بدنشان اختطاف نموده، سپس با عمل جراجی اعضای بدن آنها برداشته شده و برای مریضان در کشورهای موسوم به جهان اول فرستاده میشود؛ اگر پرسیده شود که آیا شریعت این کار را جواز داده است؟ پاسخ به صورت طبعیی واضح است که حرام بوده و جواز داده نشده که به دیگران تجاوز گردد؛ پس حرامیکه استعمال آن به هدف تداوی اجازه داده شده، تا حرامیکه در آن تجاوز به دیگران است، فرق میکند؛ زیرا دلایلیکه استعمال حرام را جهت تداوی اجازه داده است، در اینجا مطابقت نمیکند. بنابر این، تداوی با تجاوز به جسم میت و انتقال اعضای او به شخص به زنده جایز نمیباشد؛ زیرا این کار حرام بوده و در آن به جسد میت تجاوز صورت میگیرد و دلایلیکه تداوی را به وسیلۀ حرام استثناء نموده است، بالای این مورد تطبیق نمیگردد.
دوم: به نسبت پرسشتان در مورد کالبدشگافی و حرمت آن، دانشآموزان را از دانش و یادگیری در مورد بدن انسان محروم میکند و اینکه چگونه قادر خواهیم بود عملیات جراحی را انجام دهیم؟! این حرمت و ممنوعیت پزشک متخصص را از دانستن شرایط جرم و معلومات مهمیکه پولیس را در یافتن و بررسی حقایق کمک میکند، بازمیدارد؟ در پاسخ به این پرسشها باید گفت:
برادرم! دلایل شرعی منسجمی به حرمت تجاوز به جسم میت؛ چنانچه در بالا ذکر شد، وجود دارد و تا وقتیکه اینگونه باشد، کالبدشگافی جسد میت حرام شرعی است؛ زیرا جدا از هرگونه اعتباری دیگری تجاوز به میت است و حتی این موضوع بیشتر از این وضاحت دارد. من از شما میپرسم: آیا درست است که بخاطر نیازمندی به تعلیم و آموزش پزشکی و شناخت در مورد جسم انسان، به بدن انسان زنده تجاوز صورت گیرد؛ یعنی در زنده بودن شخص دست به کالبدشگافی و غصب یکی از عضای بدن وی بزنی، بدون آنکه وی را به قتل برسانی یا بخاطر بررسی اندامهای داخلی، شکماش را پاره کنی؟ پاسختان طبعاً چنین خواهد بود که جایز نیست؛ زیرا تجاوز به جسم انسان زنده است. پس چرا شما فکر میکنید که این کار در مورد میت جواز دارد، با آنکه رسول الله صلی الله عللیه وسلم فرموده اند: «كَسْرُ عَظْمِ الْمَيِّتِ كَكَسْرِهِ حَيّاً»؟ یعنی شکستن استخوان میت؛ مانند شکستن آن در قید حیات است. پس باید حکم شرعی پیروی گردد و جایز نیست که از آن زیرِ نام هر توجیه و دلیلی عدول گردد.
اما به نسبت آموزش دانشجویان طب و شناخت جسم انسان، وسایلیکه مباح اند، زیاد بوده، بنابر این، بر مسلمانان است تا شناخت و معرفت خود را نسبت به وسایل جدیدیکه در دسترس است، گسترش دهند؛ درین صورت میتوانند دانشجویان به شکل بهتر در مورد جسم انسان معرفت و آشنایی حاصل کنند؛ بدون اینکه به کالبدشگافی متوسل شوند؛ مانند برنامههای پیشرفتۀ کمپیوتری که دانشجویان میتوانند با استفاده از تعامل الکترونیکی با ابعاد ثلاثه در مورد جسم انسان آشنایی پیدا کنند یا با هر وسیلهای تصویری، که از خارج بدن داخل جسم دیده شود، مانند وسائل تکنالوژی جدید بنابر اطلاعیکه من دارم، برخی دانشجویان طب از دروسیکه تشریح میشود، چیزی استفاده نمیکنند؛ بهخصوص اجسام و پیکرهای شکافته شده که در داخل موادی قرار میگیرند که بالای ماهیت عضلات و عروق خون تأثیر گذاشته و با ماهیت جسم زنده کاملاً متفاوت میباشد...
همچنان به نسبت کشف حقیقت جرمی درست نیست به آنچه الله سبحانه وتعالی در مورد کالبدشگافی جسم میت حرام ساخته متوسل شد؛ چنانچه جایز نیست شرعاً به تعذیب و شکنجه متهم بخاطر بیان حقیقیت جرمی متوسل شد و راهحل این در وسایل و اسالیب مباح است که برای جستجوی حقائق استفاده میشود؛ نه در مخالفت با امر شریعت با تجاوز به جسم میت که دفن آن باید با احترام صورت گیرد.
سوم: اما پرسشتان در مورد اختلاط نامشخص است؛ زیرا شما در مورد "حصول تمام احکام شرعی متعلق به اختلاط" پرسیدهاید و این بهتر بود که از یک چیزی مشخص میپرسیدید تا آنکه پاسخ آن را ارایه مینمودم. به هرحال، برای شما برخی پاسخهای سابقه را در مورد اختلاط ذکر مینمایم که شاید برخی جوانب از پرسشتان را در بر گیرد و اگر مسئلۀ مشخصی بود که در جوابها ذکر نگردیده بود، در پرسش دیگری ذکر کنید تا به به پاسخ آن بپردازم:
پاسخ به پرسشیکه در28 فبروری 2010م آمده، چنین است: «یقیناً وجود مردان و زنان در حیات اسلامی، که رسول الله صلی الله علیه وسلم و دلایل شرعیکه معاملات شرعی را بین مردان و زنان تنظیم نموده است، همۀ آنان واضح و آشکار است و بیشترین پاسخ را در خصوص این امر نشر کردیم؛ آروزداریم که کدام پیچیدهگیای موجود نمانده باشد. با آنهم من در این پیام این امر را به یاری الله سبحانه وتعالی توضیح بیشتر خواهم داد؛ امیدوارم که در این موضوع پیچیدهگی باقی نماند.
حیات عامه به این معنی است: وجود مردان و زنان در اماکن عامه که برای ورود به آن، زنان نیاز به کسب اجازه نداشته باشند و درین بخش احکام شرعی است که روابط مردان و زنان را درین این چارچوب تنظیم میکند. اما حیات خاصه اماکنی است که وارد شدن در آن ضرورت به اجازه دارد و این نیز دارای احکام شرعی است که روابط مردان و زنان را تنظیم نموده است.
اما حیات خاصه(خانه) حکمش واضح است و به وضاحت زیاد ضرورت ندارد؛ زیرا زندگی زنان طوری است که در خانههایشان با محارمشان میباشند؛ نه با بیگانگان؛ مگر اینکه نص در حالت معینی؛ مانند صلۀ رحم آماده باشد؛ در این صورت جایز است که نزد خویشاوندان نزدیک رفته و جویای احوال آنان شد و اگر محرمی نبود؛ مانند اینکه پسر کاکا میتواند به دختر کاکایش در روزهای عید بدون اینکه خلوت صورت گیرد یا کشف عورت شود، سلام نماید؛ همینگونه که با پدرش یا کاکایش میتواند بخاطر صلۀ رحم نزد خویشاوندان خود رفته و هرچند غیرمحارم هم باشند.
اما حیات عامه؛ در صورت نیاز، گردهمایی مردان و زنان از دید شرعی جایز است، به شرطیکه احکام شرعی در ین گردهماییها مراعات گردد؛ زیرا در زمینۀ تنظیم همایشهای مختلط مردان و زنان احکام شرعی وجود دارد که در ذیل به بیان آن میپردازیم:
1. وجوب جدایی صفهای مردان و زنان در صورتی حاجتی باشد که شریعت وجود مردان و زنان را بخاطر آن امر نموده و به هدف واحد از دوبخش جمع شده باشند؛ مانند وجود مردان و زنان برای نماز یا برای حضور در حلقات درس و فراگیری علم یا برای گفتوگو در دعوت یا برای اعمال عام دعوت؛ درین موارد وجود مردان و زنان در صورتی جایز است که صفهایشان جدا باشند، اینگونه موارد گاهی حیات عامه با احکام خاصه گفته میشود؛ یعنی کیفیت مخصوصی برای وجود مردان و زنان است.
2. عدم وجوب جدایی صف در حیات عامه در صورتی است که هرگاه نیازیکه شریعت بخاطر آن اختلاط مرد و زن را جواز داده است؛ برای اهداف مختلف باشد که هردو طبقهای از جامعه در آن وجود داشته باشند؛ مثل وجود مردان و زنان در بازارها، سرک ها، پارکهای عامه یا هنگامی سوارشدن بر موترهای عامه باشد، که این مورد به دو بخش تقسیم میشود:
الف) اهداف مختلفیکه هر فرد دارد، به دست نمیآید؛ مگر با اختلاط؛ یعنی نزدیک شدن و در پهلوی یکدیگر قرار گرفتن و همصحبت شدن؛ مانند خرید و فروشی، که این مورد اگر اختلاط در آن باشد، مشکلی ندارد.
ب) اهداف مختلف بدون اختلاط در آن صورت میگیرد؛ یعنی بدون نزدیک و پهلو و همصحبت شدن؛ بلکه ممکن است سوارشدن بهموترهای عامه، پارکهای عامه و رفت و آمد در سرکها، این در صورتی وجود مردان و زنان جایز است که بدون اختلاط(نزدیک، در پهلوی و همصحبت) هرکس بههدف و حاجت خود باشد؛ یعنی بدون اینکه باهم همصحبت شوند؛ مانند: رفتن در سرک و پارکهای عامه و سوارشدن به موترهای عامه. چنانچه دیده میشود، احکام وجود مردان و زنان در حیات خاص و عام واضح و مشخص است:
حیات خاص "خانه" است که حین وارد شدن به آن، ضرورت است که اجازه گرفته شود و حیات عامه حیاتی است که حین وارد شدن به آن ضرورت به اجازه گرفتن نیست و از جمله متقضیات حیات عامه اینست که در برخی مواردجدایی صفها را مطالبه میکند و در برخی دیگر، جدایی صفهارا نمیخواهد و همچنان از حیات عامه اینست که در برخی حالات اختلاط(نزدیک شدن، در پهلوی یکدیگر قرار گرفتن و همصحبت شدن) جواز دارد؛ در برخی حالات دیگر تنها نزدیک بودن در آن جایز است؛ اما بدون اینکه باهم همصحبت شوند.
در پاسخ به پرسشی در 6 فبروری 2011م چنین آمده است: «...اما در ارتش در بخش پرستاری زنان برای مقابله و جلوگیری از مریضی و معالجه زخمیها، این موردی است که چنین روایت شده است: رسول الله صلی الله علیه وسلم برای زنان اجازه داده است که در معرکه برای پرستاری و معالجه حضور داشته باشند؛ در چنین حالتی اختلاط جایز است. بخاری در ادب مفرد و تاریخ صغیر با اسنادیکه البانی آن را تصحیح نموده، از محمود بن لبید روایت میکند که گفت:
«لَمَّا أُصيبَ أَكْحَلُ سَعْدٍ يَوْمَ الخَنْدَقِ فَثَقُلَ، حَوَّلوهُ عِنْدَ امْرَأَةٍ يُقالُ لَها: رُفَيْدَة، وَكانَتْ تُداوي الجَرْحى، فَكانَ النَّبِيُّ صلی الله علیه سلم إِذا مَرَّ بِهِ يَقولُ: كَيْفَ أَمْسَيْتَ؟ وَإِذا أَصْبَحَ: كَيْفَ أَصْبَحْتَ؟ فَيُخْبِرُهُ»
ترجمه: چون رگ میانگی دست(هفت اندام) سعد در روز خندق شدیداً آسیب دید، وی را نزد زنیکه مریضان را تداوی مینمود، آوردند، وی را رفیده(زنی بود که اسلام آورده بود و مجروحان را تداوی مینمود) میخواندند؛ چون پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در صبحگاه و شامگاه بر وی میگذشتند، جویای احوالش میشدند.
- اختلاط، چناچه قبلاً ذکر نمودیم، اجتماع مردان و زنان بیگانه به هدف حاجتی است که شریعت بخاطر چنین اجتماعی آن حاجت را تأیید نکرده تاجاییکه آن حاجت امکان ندارد؛ مگر با چنین اجتماع؛ باید گفت که بدون کدام حاجتی جواز نیست؛ اما در صورتیکه به هدف حاجتی باشد که شریعت بخاطر بیرون آمدن، آن را پسندیده و تأیید کرده تاجاییکه بدون اجتماع این مأمول بدست نمیآید، جایز است. همچنان، دلایلی وارد گردیده که شریعت بخاطر حاجات و نیازمندیهای شرعی آن را پسندیده، برابر است که در حیات خاص باشد یا حیات عام؛ از جمله در حیات خاص، صلۀ رحم، طعام خوردن و عیادت مریض و در حایت عامه، معالجۀ زخمیها در جنگها، رفت و آمد در بازارها، نماز در مسجد و حضور در مجالس علم، حج... تمام اینها وفق احکام شرعی از حیث جدابودن صفها؛ مانند مساجد و گفتوگو عامه یا بدون جدایی؛ مانند بازار و حج وغیره میباشد. صلۀ رحم تنها به اقارب محرم نیست؛ بلکه اقارب غیرمحرم؛ مانند دخترکاکا را نیز شامل میشود. میتوانید به موضوع صلۀ رحم در نظام اجتماعی اسلام مراجعه کنید.
برای اقارب جایز است که با یکدیگر در اعیاد و یا مناسبات دیگر با هم بنشینند؛ اما فقط از دید صلۀ رحم؛ یعنی بازجویی از صحت و احوال، عیادت مریضی و ضروریات و از این قبیل موارد؛ اما اینکه باهم بنشینند(بازی کنند) یا اینکه به هدف سرگرمی یا تفریحی بیرون روند و باهم بنشینند، در باغ یا پارک با یکدیگر به گفتوگو بپردازند، این چنین جایز نیست.
به این ترتیب، زیارت بعضی اقارب، بعضی دیگرشان را؛ خواه مرد باشند یا زن، تا وقتیکه به هدف صلۀ رحم باشد، جایز است؛ یعنی نشستن به اندازهای که به صلۀ رحم ارتباط میگیرد؛ اما در صورتیکه نشستن و به گفتوگو پرداختن در مسایل غیرصلۀ رحم انتقال میکند، به این معنی که زنان در یک اتاق و و مردان در اتاق دیگری جایز است. همچنان برای اقارب جایز است که حین طعام خوردن با هم بنشینند و زمانیکه طعام تمام شد، زنان در اطاق جداگانه باشند و مردان در اطاق جداگانۀ دیگری. الله سبحانه وتعالی فرموده است:
﴿فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيث﴾
[احزاب: 53]
ترجمه: و وقتى غذا خورديد، پراكنده شويد بىآنكه سرگرم سخنى گرديد.
صلۀ رحم و طعام در دلایل فوق وارد شده است؛ اما به شکل طبیعی زنان باید عورتهایشان پوشیده باشند و محارمشان یا شوهرانشان باید موجود باشند؛ چنانچه در نظام اجتماعی اسلام آمده است.
در پاسخ به پرسشی که به تاریخ 6 جون 2016م نشر شد، آمده است:
«الف) اختلاط، یعنی اجتماع مردان و زنان بیگانه در صورتیکه به هدف غیر حاجت و نیازی باشد، که شریعت آن را نپسندیده، حرام است؛ اما در صورتیکه به هدف حاجتی باشد که شریعت آن را پسنیده تاجایکه این مأمول بدون اجتماع امکان ندارد، جایز است.
ب) دلایلی وارد گردیده که گردهمایی را به هدف برآوره شدن نیازمندیها جواز داده شده و شریعت آن را بیان نموده است، برابر است که در حیات خاص است یا عام؛ مثلاً در حیات خاص دلایل شرعی وارد شده که اختلاط با اقارب را به هدف صلۀ رحم، طعام خوردن و عیادت مریض جایز میداند و در حیات عامه معالجۀ زخمیها در جنگ، رفت و آمد در بازارها، نماز در مساجد، حضور در مجالس علم و حج وغیره تمام اینها وفق احکام شرعی از جهت جدایی صفها جایز میباشد؛ مانند مساجد و گفتوگوهای عامه یا بدون جدایی صفها مانند بازار و حج.
ج) صلۀ رحم تنها به اقارب محرم نیست؛ بلکه اقارب غیرمحرم؛ مانند دخترکاکا را نیز شامل میشود. میتوانید به موضوع صلۀ رحم در نظام اجتماعی اسلام مراجعه کنید. برای اقارب جایز است که با یکدیگر در اعیاد و یا مناسبات دیگر با هم بنشینند؛ اما فقط از دید صلۀ رحم، یعنی بازجویی از صحت و احوال، عیادت مریضی و ضروریات و موارد از این قبیل، اما اینکه باهم بنشینند و بازی کنند یا اینکه به هدف سرگرمی یا تفریحی برایند و باهم بنشینند، در باغ یا پارک با یک دیگر به گفتو گو بپردازند، این چنین جایز نیست.» امیدوارم که این پاسخها به سوال هایتان کفایت کرده باشد.
برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته
23 ربیع الاول 1440هـ.ق
30 دسمبر 2018م
(ترجمه)
«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رضي الله عنه عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم قَالَ: «إِنَّ الْعَبْدَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ، لا يُلْقِي لَهَا بَالاً، يَرْفَعُهُ اللَّهُ بِهَا دَرَجَاتٍ، وَإِنَّ الْعَبْدَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ، لا يُلْقِي لَهَا بَالاً، يَهْوِي بِهَا فِي جَهَنَّمَ» (رواه بخاری)
ترجمه: از ابوهريره (رضی الله تعالی عنه) روایت است که گفت: رسول الله (صلى الله عليه وسلم) فرمود: بنده، سخنی در جهت رضای الله به زبان میآورد، بدون اينكه به آن فكر كند؛ ولی الله به وسيلۀ آن سخن، به درجاتش میافزايد. همچنين بنده سخنی در جهت ناخشنودی الله به زبان میآورد، بدون اينکه به آن توجه کند؛ ولی به وسيلۀ آن سخن در جهنم سقوطاش میدهد.
توضیح حدیث
نخستین چیزیکه از این حدیث واضح میشود، اینست که بر مسلمان لازم است قبل از اینکه سخنش از طرف دیگران وزن و سنجیده شود، خودش آنرا وزن کند؛ یعنی سنجیده سخن بگوید. به این معنی که سخن انسان باید "حسن و طیب" باشد؛ زیرا در این مورد آیات کریمه و احادیث شریف به وفرت موجود است. الله سبحانه وتعالی فرموده است:
﴿وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ [حج : 24]
ترجمه: و راهنمايی شدهاند به گفتار نيک و خير.
﴿وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا﴾ [بقرة : 83]
ترجمه: و با مردم به زبان خوش تکلم کنيد.
﴿وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ [اسراء : 53]
ترجمه: و بندگانم را بگو که هميشه سخن بهتر را بر زبان آريد.
﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾ [فاطر : 10]
ترجمه: سخنان پاكيزه به سوی او بالا میرود.
از عدي بن حاتم رضی الله تعالی عنه روايت شده که: رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود:
«اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ فَمَنْ لَمْ يجدْ فَبِكَلِمَةٍ طَيِّبَةٍ» (متفقٌ عليه)
ترجمه: خود را از آتش دوزخ نجات دهید؛ گرچه با صدقه دادن نصف دانۀ خرما باشد؛ اگر اینرا هم نداشتید، با سخن پسنديده (وحسن خلق) خود را از آتش نجات دهید.
از ابو هريره رضی الله تعالی عنه روايت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْرًا أَوْ لِيَصْمُتْ» (متفقٌ عليه)
ترجمه: کسیکه به الله متعال و روز آخرت ایمان دارد، باید سخن خیر بگوید و یا خاموش باشد.
از عقبه بن عامر رضی الله تعالی عنه روايت است که گفت: گفتم يا رسول الله صلی الله عليه وسلم سبب نجات چيست؟ فرمود:
«أمْسِكْ عَلَيْكَ لِسانَك...» (رواه ترمذی و قال: حديثٌ حسن)
ترجمه: زبانت را محکم گير (از گفتار بیهوده) نگهدار.
از معاذ بن جبل رضی الله تعالی عنه روايت شده که گفت: گفتم يا رسول الله صیي الله عليه وسلم از عملی باخبرم کن که مرا به بهشت داخل نموده و از دوزخ دور کند! فرمود:
«... وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ» (رواه ترمذی وقال: حدِيثٌ حسنٌ صحيح)
ترجمه: آيا چيزی جز محصول زبانهایشان مردم را به رویشان در آتش میاندازد؟!
از عبدالله بن عمرو رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«إِنَّ فِي الْجَنَّةِ غُرْفَةً يُرَى ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا، وَبَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا، فَقَالَ أَبُو مُوسَى الْأَشْعَرِيُّ: لِمَنْ هِيَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «لِمَنْ أَلَانَ الْكَلَامَ، وَأَطْعَمَ الطَّعَامَ، وَبَاتَ لِلَّهِ قَائِمًا وَالنَّاسُ نِيَامٌ» (رواه طبراني وحسنه الهيثمي والمنذری والحاكم وصححه)
ترجمه: در جنت اطاقی است بسیار زیبا، که از داخلاش بیرون معلوم میشود، از بیرون داخلاش معلوم میشود. ابو موسی اشعری پرسیدند: یا رسول الله این جایگاه برای چه کسانی آماده شده؟ فرمودند: برای کسانیکه (با مردم سخن نرم میگویند) انفاق و صرف طعام میکنند، شب را بهخاطر الله به قیام میگذرانند؛ در حالیکه مردم در خواب میباشند.
از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت است که گفت:
«واللهِ الذي لا إلهَ إلاّ هو ليسَ شيءٌ أحْوَجَ لِطُولِ سَجْنٍ من لِساني»
ترجمه: قسم به الله که معبودی جز وی نیست؛ هیچ چیزی محتاجتر از زبانم برای طول زندان نیست.
و میفرمود:
«يا لسانُ قُلْ خيراً تَغْنَمْ واسْكُتْ عن شرٍّ مِنْ قَبْلِ أنْ تَنْدَم»
ترجمه: ای زبان سخن نیک بگو که غنیمت است و از گفتن سخن شر ساکت باش، قبل از آن که پشیمان شوی.
برادران مسلمان! چه بسا جای شگفت است به کسانیکه به الفاظ زشت و گناه سخن میگویند؛ بدون آنکه عاقبت آن را فکر کنند. عجب است به مسلمانیکه برادر مسلمانش را تکفیر میکند؛ بدون آنکه به الفاظ خود بیندیشند. چه بسا جای شگفت است به کسانیکه نسبت دروغ میبندند به جماعتها و گروهای اسلامی و چیزهای را که نباید بگویند، میگویند؛ بدون آن که عاقبتش را فکر کنند. چه بسا جای شگفت و تعجب است به کسانیکه میان مردم فساد کاری میکنند. چه بسا جای تعجب است به حال کسانیکه غیبت کننده و سخنچین هســتند. با درنظرداشت آنچه در فوق ذکر گردید، لازم است که از قهر و عذاب الله عزیز و جبار ترسید؛ چنانچه اوتعالی میفرماید:
﴿مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴾ [ق : 18]
ترجمه: انسان هيچ سخنی را بر زبان نمیراند؛ مگر اين که فرشتهای مراقب و آماده (برای دريافت و نگارش) آن سخن است.
والسـلام علی من تبع الهدی!