جمعه, ۲۷ ربیع الاول ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۹/۱۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

مسجدالاقصیٰ در انتظار صلاح‌الدین و عبدالحمید ثانی؛ اما حُکام پاکستان مصروف عادی‌سازی روابط با اشغال‌گران است

  • نشر شده در پاکستان

حُکام پاکستان در اقدامی به هدف عادی‌سازی روابط با دولت یهود یعنی اشغال‌گران سرزمین فلسطین – بیت‌المقدس، نیروی‌ دریایی این کشور را برای تمرینات مشترک تحت پرچم تمرین بین‌المللی ناوگان مستقل دریایی (IMX/CE 22) مستقر کرده‌است، که به‌تاریخ ۱۷ فبروری/فوریه ۲۰۲۲ به پایان خواهد رسید. حُکام پاکستان برای ائتلاف با کسانی‌که سرزمین‌های مسلمانان را اشغال کرده‌اند، چنان گام‌های استواری بر‌می‌دارد، حال‌آن‌که الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمْ اللَّهُ عَنْ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ﴾ [ممتحنه:۹]

ترجمه: تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی می‌کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه‌های‌تان بیرون راندند.‌

حکام پاکستان به جای اقدام جهت ریشه‌کن کردن اشغال دولت یهود، این دشمنان مسلمانان را با تسلیحات، ظرفیت‌ها و تکتیک‌های‌شان آشنا می‌کند، در حالی که الله سبحانه و تعالی چنین حکم می‌کند:

﴿وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ﴾ [بقره: ۱۹۱]

ترجمه: و از آن‌جا که شما را بیرون کردند (مکه‌)، آن‌ها را بیرون کنید! و فتنه از کشتار هم بدتر است!

ای مسلمانان پاکستان! اسلام در اشغال هر سرزمین اسلامی بر ما اقدام نظامی را واجب کرده‌است. بناءً به چه چیز دیگری نیاز است، درحالی‌که اقامت‌گاه معراج رسول الله صلی الله علیه وسلم زیر یوغ اشغال قرار دارد؟! الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ﴾ [اسراء:۱]

ترجمه: پاک و منزّه است اللهِ که بنده‌اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی – که گرداگردش را پربرکت ساخته‌ایم – برد.

چه چیز ما را وادار کرده‌است تا دربارۀ حرمت مسجدالاقصی این گونه از اوامر الله سبحانه و تعالی آشکارا نافرمانی کنیم؟ آیا او سبحانه و تعالی ما را از لحاظ منابع اقتصادی چنین فقیر و محروم قرار داده‌است، تا حدی‌که ما نیازمند عادی‌سازی روابط‌ با اشغال‌گر مسجدالاقصی هستیم؟ چرا چنین است؟ بیش‌ترین منابع ارزشمند جهان در زیر قدوم امت اسلامی قرار دارد، امت فقط به‌خاطر حُکام خاین این عصر و زمانه فقیر شده‌است. آیا الله سبحانه وتعالی ما را از لحاظ نیروی تسلیحاتی ضعیف و محروم قرار داده‌است تا حدی‌که به عادی‌سازی روابط نظامی با دولت اشغال‌گر یهود مجبور می‌شویم؟ چرا چنین باشد؟ ۱۷۶،۰۰۰ نیروی بزدل دولت یهود، که فقط به این دنیا دل‌بسته اند، در مقابل مجموعاً ۲۷۸۷۵۰۰ عسکر هفت بزرگ‌ترین اردوی مسلمان که اشتیاق شهادت دارند عددی به‌شمار نمی‌رود.

مسجدالاقصیٰ منتطر جنرال صلاح‌الدین‌اش است. صلاح‌الدین ایوبی الاقصیٰ را تحت رهبری خلافت عباسی به تاریخ ۲۷ رجب، به روز سالگرد اسراء رسول الله صلی الله علیه وسلم، در سال ۵۸۳ ﮬ. ق. آزاد کرد. سپس محی‌الدین بن الاذکی، قاضی دمشق، خطبۀ نماز جمعه را ایراد فرمود و اعلام کرد: «عزت از آن ارتشی است که الله سبحانه و تعالی برای تکمیل کردن فتح دوباره برگزیده است! و در فراروی تو رستگاری باد، ای صلاح‌الدین یوسف بن ایوب! تو کسی استی که عزت ازدست‌رفتۀ مسلمانان را دوباره احیا کردی!» بناءً آیا وقت آن فرا نرسیده که خلافت بر منهج نبوت را احیاء کنیم، تا که افسران نظامی‌مان این عزت را همین امروز کسب کنند؟

مسجدالاقصیٰ در انتظار خلیفه عبدالحمید ثانی است. خلیفۀ عثمانی، عبدالحمید ثانی، رشوه مالی صیهونست در بدل فلسطین را چنین مسترد: «به یهودی‌ها بگو که این ثروت میلیونی را در نزد خود نگهدارند. اگر خلافت در آیند از بین رفت، آن‌ها می‌توانند فلسطین را بدون پرداخت قیمتی بدست آورند. اما تا زمانی‌که من زنده‌ام، ترجیح می‌دهم شمشیر را در بدن‌ام فرو ببرم تا این‌که ببینم سرزمین فلسطین را از ما بگیرند.» در حقیقت فلسطین بعد از متلاشی شدن خلافت، مصادف به تاریخ ۲۸ رجب ۱۳۴۲ﮬ. ق. اشغال شد. پس آیا زمان آن نرسیده که خلافت را بر منهج نبوت دوباره تأسیس کنیم، تا همین امروز حرمت و عزت از دست رفتۀ خود را مجدداً احیاء کنیم؟

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه پاکستان

#خلافت‌_را‌_‌احیا_کنید

#أقيموا_الخلافة

#ReturnTheKhilafah

مترجم: دانیال نور

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

در پاسخ به پرسش اسد الظاهریه

پرسش

در صفحۀ 35 سطر هفتم و نهم کتاب "مفاهیم حزب‌التحریر" گفته شده: «فلسفۀ اسلامی»، اما آن‌چه ما از حزب می‌دانیم این است که در اسلام فلسفه یا فیلسوف وجود ندارد. الله به شما پاداش زیاد خیر دهد.

پاسخ

در صفحه 35 کتاب مفاهیم چنین گفته شده: «بنابر این، کار انسانی ماده است و انسان به گونۀ مادی به آن می‌پردازد، اما زمانی‌که به آن می‌پردازد، ارتباط آن‌را با الله درک می‌کند؛ از این لحاظ که آیا این کار حلال است یا حرام و در نتیجه آن‌را بر این اساس انجام می‌دهد و یا از انجام دادن آن خود داری می‌کند. همین‌که انسان ارتباط عمل‌اش را به الله درک می‌کند، خود روح است و همین امر است که انسان را وادار می‌کند، شریعت الله را بداند تا بتواند اعمال خویش را از یک‌دیگر تفکیک کند و در نتیجه با شناختن اعمالی که الله را راضی و یا خشم‌گین می‌کند، خیر را از شر تفکیک می‌کند و زمانی‌که شریعت برایش معیار تمییز حسن و قبح شود، حسن و قبح را از یک‌دیگر جدا می‌کند و به ارزش‌هایی‌که بر مبنای تعیین شریعت لازمۀ زندگی اسلامی در جامعۀ اسلامی می‌باشد، پی می‌برد. این تنها زمانی ممکن است که انسان مسلمان در هنگام انجام دادن یک عمل بتواند ارتباط آن‌را با الله درک کند و در نتیجه بر اساس این درک، آن‌را انجام دهد و یا از آن دست بردارد؛ زیرا نوع، صفت و ارزش آن عمل را می‌داند. از همین‌جاست که فلسفۀ اسلام همانا یک‌جا کردن ماده با روح می‌باشد، یعنی اعمال باید بر اساس اوامر و نواهی الله جهت داده شود. این فلسفه دایمی و همواره متصل با هر عملی باید باشد؛ هرچند آن عمل کم باشد یا زیاد و یا بزرگ باشد یا ناچیز. این است تصویر زندگی و از آن‌جایی‌که عقیدۀ اسلامی اساس زندگی، اساس فلسفه و اساس نظام‌ها به شمار می‌رود، تمدن اسلامی -که همانا مجموعۀ مفاهیم زندگی از دیدگاه اسلام است– مبتنی بر یک اساس و زیربناست که همانا اساس روحی است و همین اساس روحی خود عقیده است. تصویر این عقیده از زندگی همانا یک‌جا کردن ماده با روح می‌باشد و معنای سعادت از منظر آن همانا رضایت الله سبحانه و تعالی است.»

بلی، این است مفهوم فلسفه به معنای اسلامی آن؛ "یک‌جا کردن ماده با روح"، یعنی درک ارتباط با خالق. پس فلسفه با این معنا یک اصطلاح صحیح به شمار می‌رود.

اما کاربرد فلسفه به اصطلاح یونانی و امثال آن، یعنی «بحث و نظر در خصوص ماورای هستی و یا ماورای ماده»، چیزی است که اسلام آن‌را نمی‌پذیرد. در مقدمه کتاب تفکیر صفحۀ 4 چنین گفته شده: «بشریت این مسافت طولانی زندگی و عمر زمان را در حالی پشت‌سر گذاشت که بیش‌ترین توجه خود را صرف نتایج عقل و نتایج فکر نمود، بدون این‌که به واقعیت عقل و تفکیر توجه نماید. درست است که کسانی از دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان در گذشته و حال بوده اند که تلاش کردند به واقعیت عقل پی بیبرند، اما همه در درک این واقعیت ناکام شده اند. کسانی هم بوده اند که سعی کردند، برای تفکیر طریقه‌ای را ترسیم نمایند؛ اما آنان با دستاوردهای علمی خویش تنها در برخی از ثمره‌های این طریقه مؤفق شده اند؛ لیکن در شناخت تفکیر به صفت خود تفکیر راه را گم کرده اند و مقلیدن‌شان را که در این مؤفقت علمی بهت زده شده بودند، نیز گمراه نمودند. پیش از آن و از زمان یونان و پس از آن، تلاش داشتند به تفکیر دست‌یابند؛ اما در نهایت به منطق رسیدند و در دست‌یابی به برخی از افکار مؤفق شدند؛ لیکن شناخت را به صفت شناخت فاسد کردند و در نتیجه منطق بار دوش شناخت گردید؛ در حالی‌که آنان می‌خواستند راهی برای دست‌یابی به شناخت باشد و معیاری باشد که بتوانند صحت شناخت را با آن اندازه گیری کنند. هم‌چنین آنانی‌که سعی داشتند به تفکیر دست‌یابند، سرانجام به چیزی که فلسفه یا آن‌چه که محبت حکمت، عمیق شدن در ماورای هستی و ماورای ماده نامیده می‌شود، رسیدند و این برای آنان بحثی جذاب با نتایجی جذاب بود؛ اما در عین‌حال دور از واقعیت، دور از صداقت و در نتیجه از حقیقت و واقعیت دور شده و بسیاری را گمراه کرد و تفکیر را از مسیر درست آن منحرف نمود.»

بنابر این، بحث و بررسی آرام و با دقت و تدبر در آن‌چه که در کتاب تفکیر دراین خصوص گفته شده، إنشاء الله که حقیقت را در موضوع فلسفه به خوبی روشن خواهد نمود. امیدوارم آن‌چه گفته شد کافی باشد و الله متعال داناتر و حکیم‌تر است.

برادر شما عطاء بن خلیل ابورشته

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

پس از ناکامی و شکست دموکراسی پارلمانی و ریاست‌جمهوری، حالا زمان خلافت فرا رسیده

  • نشر شده در پاکستان

ناکامی و شکست دموکراسی مثل آفتاب هویداست. پس از ناکامی و شکست دموکراسی ریاست‌جمهوری پرویز مشرف و دموکراسی‌های زرداری، نواز و عمران خان؛ جای شکی نیست که هرگونه نظام حاکم ناشی از فکر محدود بشر شکست خورده است. موجودیت این گونه نظام‌های غربی است که پاکستان را برای چندین دهه در خدمت استثمار استعمارگران غربی قرار داده است. تحت حاکمیت دموکراسی، مردم به بسیار سختی درآمد کافی جهت تأمین دو وعدۀ غذایی در روز را دارند. با این حال، حاکمان مالیات را دو برابر و چهار برابر نموده و از مردم بی‌چاره چپاول می‌کنند تا بانک‌های سودی و صندوق بین‌المللی پول را غنی سازند. هنگامی‌که مالیات برای پرداخت‌های سودی کمبودی می‌کند، این حاکمان پول کاغذی بیشتری را چاپ می‌کنند و از طریق تورم جیب‌های ما را خالی می‌سازند. در دموکراسی پارلمانی، گروه‌های ذی‌نفع قدرت‌مند شمشیر بی‌اعتمادی را بر بالای سر نخست‌وزیر می‌گذارند، در حالی‌که در دموکراسی ریاست‌جمهوری همین گروه بخاطر تصویب قوانین قانونی از دولت باج‌گیری می‌کنند.

در واقع، دموکراسی در سطح جهانی شکست خورده است؛ به گونه‌ای که تمام نظم جهانی غربی در مقابل چشم جهانیان اعتبارش را از دست داده است. چهره‌های زشت صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی، گروه ویژه اقدام مالی (FATF)، سازمان ملل و دیوان بین‌المللی دادگستری/ محکمه بین‌المللی عدالت همه و همه آشکار گردیده است. با این حال، نظم تفرقه‌انگیز دولت-ملت و قوانین دموکراتیک تضمین می‌کند که سلطۀ غرب بر بالای مسلمانان ادامه داشته باشد. قطعاً که زمان تجربۀ دموکراسی سپری شده و وقت آن فر رسیده تا آفتاب خلافت جهانی از پاکستان طلوع کند. وقت خلافتی‌ست که پروردگار ما الله  سبحانه و تعالی به ما وعده داده و رسول الله صلی الله علیه و سلم نسبت به بازگشت آن بشارت داده است.

خلافت برخلاف دموکراسی پارلمانی و ریاست‌جمهوری در داخل مرزهای دولت-ملت محصور نیست. خلافت با ازبین بردن مرزهای ترسیم شده‌ای استعمار غربی سرزمین‌های اسلامی، نیروهای مسلح و منابع اقتصادی را وحدت بخشیده و به عنوان یک ابر قدرت ظهور می‌کند. خلافت بر خلاف دمکراسی پارلمانی و ریاست‌جمهوری تضمین می‌کند که شریعت الله سبحانه و تعالی نسبت به هر چیز دیگری عالی و برتر است. خلیفه هیچ صلاحیتی برای وضع قوانین بر حسب تمایلات شخصی‌اش ندارد. به این سبب هیچ گروهی حق بازی با قوانین تشریعی از خلال فیصله بر اساس دلیل بنیادی برای صلاحیت نخبه داخلی و مداخله استعماری بیگانه را ندارد. منصب خلافت برخلاف دموکراسی پارلمانی و ریاست‌جمهوری، توسط خلیفه‌ای اداره می‌شود که تا آخر عمر به وی بیعت صورت گرفته است که ثبات سیاسی را تضمین می‌کند. نظر به این‌که خلیفه به عنوان فرمانده عمومی و حقیقی نیروهای مسلح است، نظام اسلامی جنگ را بوسیله غلبه مدنی در مقابل حاکمیت نظامی ای که پاکستان را طی دهه‌ها به ناکامی پیمان‌ها روبه‌رو ساخته است، پایان می‌بخشد. خلافت با تطبیق نظام اقتصادی اسلام، توضیع ثروت را در میان جامعه تضمین نموده و قرار گرفتن ثروت به دست تعداد انگشت‌شماری از ثروت‌مندان را چنان‌چه که در نظام کپیتالیزم یک اصل است، از بین می‌برد. خلافت از پرداخت سود که اسلام آن‌ را شدیداً نهی فرموده اجتناب می‌ورزد و ثروت امت را تنها در مواردی به مصرف می‌رساند که الله سبحانه و تعالی آن را بر بالای امت واجب گردانیده است. خلافت نظم جهانی استعماری، قوانین بین‌المللی غربی، سازمان‌های استعماری بین‌المللی و نظام اقتصادی سرمایه‌داری را شدیداً رد می‌کند و نظم جهانی عادلانه‌ای را ایجاد می‌کند که مبتنی بر وحی الهی؛ قرآن کریم، و سنت نبوی باشد. پس بگذارید که آفتاب خلافت بر منهج نبوت از پاکستان طلوع کند. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا﴾ [اسراء: 81]

ترجمه: بگو که حق آمد و باطل از میان رفت، هر آینه باطل نابود شدنیست.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...

ای مردم سودان! هیچ توقع خیر از فرستاده‌های امریکایی و هیئت امنیتی دولت یهودی وجود ندارد، زیرا آن‌ها دشمن هستند

  • نشر شده در سودان

به تاریخ 19 جنوری سال جاری میلادی مولی فی، معاون دبیر وزارت امور خارجه امریکا در امور افریقا و دیوید ساترفیلد فرستاده ویژه رئیس جمهور امریکا برای افریقا به سودان رسیدند. بر اساس اخبار، آن‌ها با نمایندگان جامعه‌های مدنی، زنان، اتحادیه متخصصین، احزاب و جریان‌های سیاسی ملاقات داشته و هم‌چنان با رئیس شورای رهبری، عبدالفتاح البرهان و معاونش محمد حمدان دقلو (حمدیتی) نیز دیدار داشته اند. در عین زمان هیئت امنیتی دولت یهودی نیز به سودان رسیدند و به اساس آن‌چه روزنامه شرق الاوسط بتاریخ 20 جنوری سال جاری منتشر کرد، قرار بود با البرهان، حمدیتی و رئیس اداره اطلاعاتی ملاقات نمایند. تا زمانی‌که سودان وابسته به قدرت‌های استعماری و ابزار آن بشمول یهود و دیگران باشد، این چنین ملاقات‌ها نه نخستین خواهد بود و نه هم آخرین و این حاکمان، مزدوران محض قدرت‌های استعماری غربی می‌باشند.

ما در حزب‌التحریر-ولایه سودان به حکام و سیاسیون، ارتش و غیرنظامیان در مورد فرجام گیر افتادن در دام‌های کفار استعمارگر هشدار داده و موارد ذیل را تصریح می‌کنیم:

اول: امریکا دولت کافر استعمارگر است که خیر مردم مسلمان سودان را نمی‌خواهد. این دولت بر مبنای ویرانی و جمجمه‌های امریکائیان بومی بعد از نابودی شان بنا شده است. امریکا طبق عادت قبلی خویش، به کشتار مردم ادامه می‌دهد؛ خصوصاً قتل مسلمانان عراق، سوریه، یمن، افغانستان و سایر سرزمین‌ها. این همان دولتی است که سودان را تقسیم کرد و حالا در تلاش است تا باقی سودان را نیز پارچه پارچه نماید. بناءً هیچ گونه خیر از فرستاده‌های آن‌ها متصور نیست.

دوم: فرستاده‌های امریکایی برای حل مشکلات سودان نیامده؛ بلکه برای تعیین مزدوران خود از میان رهبری نظامی آمده اند. کاری که آن‌ها در ارتباط با غیرنظامیان انجام می‌دهند، برای جلب نظر برخی غیرنظامیان است. با توجه به اعلامیه‌های که کشتار و سایر جرایم رژیم فعلی را محکوم می‌کند، تنها برای اغوای افکار عامه می‌باشد.

سوم: این نخستین دیدارهیئت امنیتی دولت یهودی نیست، بلکه تائید کننده عادی‌سازی روابط با دولت یهودی توسط ارتش می‌باشد، خصوصاً البرهان و فامیل داگالو که بشکل پنهانی این روابط را به پیش می‌برند، زیرا آن‌ها می‌دانند که برای مسلمانان سودان مانند سایر مسلمانان جهان عادی‌سازی روابط با دولت یهودی که مسجد الاقصی؛ اولین قبله از قبلتین و سومین مسجد بعد از دو مسجد مقدس و سرزمین اسراء و معراج پیامبر اسلام محمد صلی الله علیه و سلم  را غصب نموده اند، قابل قبول نیست.

چهارم: مذاکره با دولت یهودی خیانت با الله سبحانه و تعالی، پیامبر صلی الله علی و سلم و مؤمنین می‌باشد و زود است که با تأسیس دولت اسلامی، خلافت راشده ثانی به منهج نبوت حکام دست نشانده به دلیل این خیانت خود محاسبه شوند انشاالله.

در نتیجه: تنها اسلام عزیز مشکلات مسلمانان سودان را حل کرده می‌تواند؛ نه فرستاده‌های غربی، کسانی‌که هیچ گونه میثاق و عقدی با مسلمانان ندارند. با تأسیس دوباره خلافت اسلامی کفار از سرزمین‌های ما نابود خواهد شد، انشاء الله.

ای مردم سودان، ای سیاسیون، ای سربازان مخلص!

بیدار شوید و با فرزندان مخلص امت دست به دست هم داده و به حزب‌التحریر نصرت (حمایت نظامی) دهید تا خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت رت تأسیس نماید که رستگاری، عظمت و رضایت رب شما در آن نهفته است.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ[انفال:24]

ترجمه: اي كسانی‌كه ايمان آورده‏ ايد، دعوت الله و پيامبر را اجابت كنيد هنگامي‌كه شما را به سوي چيزي مي‏خواند كه مايه حيات‌تان است.

ابراهیم عثمان (ابوخلیل)

سخنگوی رسمی حزب التحریر ولایه سودان

مترجم: خالد "سیف الله"

ادامه مطلب...

افزایش بی‌پایان قیمت نفت و گاز؛ پدیدۀ معمول نظام سکولار – سرمایه‌داری

رژیم ظالم حیسنه تصمیم دارد که قیمت گاز را ۱۱۷ فیصد بالا ببرد؛ طوری‌که در جریان بحران تدارکات مواد نفت فقط در ظرف دو ماه قیمت دیزل، نفت سفید و گاز مایع افزایش یافته‌است. طبق پیشنهادات توزیع‌کننده‌گان، قیمت یک واحد مشعل از ۹۲۵ تاکا به ۲۰۰۰ تاکا در فی ماه بلند خواهد رفت، درحالی‌که قیمت دو واحد مشعل از ۹۷۵ تاکا به ۲۱۰۰ تاکا افزایش خواهد یافت. خانواده‌های قشر فقیر و متوسط به‌خاطر تأثیر گسترده‌ای که افزایش مواد نفت پیش از این نیز روی مصرف زندگی‌شان داشته بود، در فلاکت عمیق بسر می‌برند. حالا وضعیت زنده‌گی مردم عام از این هم وخیم‌تر خواهد شد، همان گونه که آن‌ها از قبل با افزایش قیمت اجناس دست و پنجه نرم می‌کنند. طبق آژانس‌های دولتی، این افزایش اجتناب‌ناپذیر است؛ چون قیمت گاز مایع طبیعی (LNG)  به سبب خریدش از مارکت غیرثابت در آینده افزایش خواهد یافت. اما می‌دانیم که دولت‌های سکولار – سرمایه‌داری همیشه با دروغ و فریب زندگی می‌کنند، و این رژیم جنایت‌کار هم از این قاعده مستثنیٰ نیست. آن‌ها بهانۀ وارد کردن گاز مایع طبیعی را از مارکت پیش می‌کنند، درحالی‌که از جملۀ ۷۵۰ میلیون فوت مکعب فقط در حدود ۱۵۰ میلیون فوت مکعب گاز روزانه خریداری می‌شود. برعلاوۀ، باوجودی‌که شش شرکت دولتی در سال مالی اخیر در مجموع ۱۱.۸۱ میلیارد تاکا سود کمایی کرده‌اند (منبع: sharebiz.net، ۱۹ جنوری ۲۰۲۲) آن‌ها تاهنوز بر افزایش قیمت پافشاری دارند! هیچ دستگاه این دولت سکولار – سرمایه‌داری نمی‌خواهد دست از تاراج پول مردم بردارد.

واقعیت امر این است که اگر ما رهبری مخلصی می‌داشتیم، هرگز به استفاده گاز مایع طبیعی مجبور نمی‌شدیم، چیزی‌که این نظام سکولار – سرمایه‌داری هرگز قادر به تولید آن نیست. تمام حکومت‌های در بنگلادیش یکی پی دیگر این سرزمین را از لحاظ انرژی‌های اولیه قصداً وابسته به قدرت‌های خارجی کرده‌اند، درحالی‌که مناطق خشکه و ساحلی دارای ذخیره‌گاه مهم بالقوه گاز می‌باشد. این حکومت‌های خاین قصداً شرکت دولتی اکتشاف و تولید نفت بنگلادش ((BAPEX را برای دهه‌ها غیرمجهز نگه داشته‌اند تا به این بهانه بتوانند انکشاف را به سکتور خصوصی و کمپنی‌های چند ملیتی انتقال دهند. تعهد جدی برای ظرفیت‌سازی، دانش تخنیکی و رشد منابع بشری ماهر در یک خط زمانی مشخص برای انکشاف گاز وجود نداشته‌است که در طولانی مدت ما را از وابستگی نجات دهد. از جمله ۲۵ واحد کم عمق در عمق بحر، فقط سه واحد تا حال به کاوش‌گری سپرده شده‌است. و هرچه کاوش‌گری دیگر که صورت می‌گیرد، مالکیت و صلاحیت منابع مهم گاز بدین وسیله به شرکت‌های خارجی داده می‌شود. اخیراً، این رژیم جنایت‌کار قراردادی را به شرکت دولتی هند به نام ONGC وایدیش لمتید و نفت هند لمتید داده است تا بلاک جدیدی را در زیر خلیج بنگال تحت عنوان قراردادهای سهمی تولید (PSCs) حفر کتند. حاکمیت انرژی و امنیت‌مان همیشه از دست این حُکام خاین سکولار در معرض خطر بوده‌است.

ای مسلمانان بنگله‌دیش! رسول الله صلی‌ الله علیه وسلم فرمودند:

«الْمُسْلِمُونَ شُرَكَاءُ فِي ثَلَاثٍ فِي الْمَاءِ وَالْكَلَإِ وَالنَّارِ»  (ابن ماجه)

ترجمه: مسلمانان در سه چیز شریک اند: آب، چراگاه و آتش (انرژی).

طبق دستور شریعت، نفت و گاز جزء دارایی‌های عامه اند. دولت خلافت این دارایی‌ها را به نماینده‌گی از مردم مدیریت، و به نفع شهروندان توزیع خواهد کرد. بناءً با تلاش به اقامۀ خلافت راشده بر منهج نبوت به‌سوی الله سبحانه و تعالی رجوع کنید طوری‌که وعده داده شده‌است. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ﴾ [ طه: ۱۲۴]

ترجمه: و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم!

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه بنگلادش

مترجم: دانیال نور

ادامه مطلب...

اصرار قدرت حاکم لبنان به جنگ با الله و رسول‌اش

  • نشر شده در لبنان

قدرت حاکم لبنان هنوز اصرار دارد که از صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی قرضه/وام سودی اخذ کند. آنان می‌خواهند لبنان و مردم‌اش را به استعمار اقتصادی صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی بکشانند،‌ دو سازمانی‌که امریکا با داشتن بزرگ‌ترین سهم در عقب سیاست‌های‌شان قرار دارد. در حقیقت، که اساسی‌ترین مشکل لبنان ناشی از سود (خدمات قرضه/وام سالانه) است، مشکلی‌که یک سوم تمام بودجۀ مصرفی و نصف عواید مالیاتی و غیرمالیاتی جمع‌شده توسط دولت را به سمت خودش می‌کشد، تا جایی‌که قرضه/وام – سودی– دولت به بیش‌از ۱۰۰ میلیارد دالر رسیده‌است. به‌علاوه، لبنان درحالی به پایگاه سودی منطقه تبدیل می‌شود که بانک‌های این کشور به بهشت مردمی مبدل گشته‌است که منفعت سودی آسان و بی‌دردسر می‌خواهند.

پس از آن‌که امریکا سال‌ها و سال‌ها سیاسیون مزدور فاسدش را قادر ساخت تا این کشور و مردم‌اش را تاراج کنند، اکنون می‌خواهد لبنان را در این نظام بگنجاند، مخصوصاً پس از کشف مقدار عظیمی گاز و نفت از سواحل‌اش. امریکا قصد دارد کنترول مستقیم خود را بر این ثروت در لبنان و خاورمیانه گسترش دهد. به همین دلیل است که می‌بینیم دومین بزرگ‌ترین سفارت‌اش در منطقه را در لبنان ایجاد می‌کند، امری‌که بیان‌گر فساد سیاسیون این کشور و تحمیل تحریم بر برخی از آنان است!

حتی کسی‌که کم‌ترین معلومات را در مورد اخبار مربوط به صندوق بین‌المللی پول داشته باشد، به یقین می‌داند که تجویزات این سازمان به کشورهایی‌که واردشان می‌شود ،کاملاً مخرب است، و بار و عواقب‌اش اول‌تر از همه بر دوش مردم می‌افتد. با نگاهی سریع و مختصر به شرایط سرمایه‌داری که صندوق بین‌المللی پول به کشورهایی‌که خواهان دریافت قرضه استند، تجویز می‌کند، درمی‌یابیم که این شرایط موارد ذیل را شامل می‌شود: سقوط بهای ارز داخلی، کاهش یا حذف کمک‌هزینه‌های مالی از موادی مانند نفت، برق و غذا، منجمدسازی یا کاهش تراکم معاشات در ادارات دولتی، افزایش مالیات بر فروش، ایجاد مکانیزم‌های آسان برای حذف معاش‌گیران، خصوصی‌سازی خدمات عمومی مانند شرکت‌های توزیع آب و برق، شرکت‌های حمل‌ونقل عمومی، و دفن مردم توسط نهادهای خدمات صحی، از طریق کاهش قیمت‌ها در مراکز صحی عمومی، با قسمت عمده‌ای از مصارف صحی و درمانی.

بدین‌ترتیب، اکثر این عواقب محاسباتی منجر به دفن عام مردم خواهد شد، و ازین‌رو مستقیماً بر نظام اقتصادی تأثیر خواهد گذاشت. بنابرین نرخ بیکاری خصوصاً در میان قشر جوان افزایش خواهد یافت و پدیدۀ کارگران فقیر با افزایش بهای اجناس از یک‌طرف، و کاهش قیمت واقعی دست‌مزدها از طرف دیگر، تشدید خواهد یافت؛ امری‌که امنیت اجتماعی را به‌دلیل شکستن تدریجی اعتماد در میان مردم، افزایش نرخ جرایم، رکود سطوح آموزشی یا آن‌چه به موفقیت در مکتب/مدرسه معروف است، با تهدید مواجه می‌کند. این حالت در کشورهایی به مراتب قوی‌تر از لبنان نیز رخ داده‌است، مانند اتریش، بلجیم و سویدن! هم‌چنین کشورهایی مانند یونان، ایتالیا، پرتقال، اسپانیا، قبرس، لیتوانیا و ایرلند را نیز تحت تأثیر قرار داده‌است، که بعضاَ به‌عنوان ورشکسته‌گی توصیف می‌شوند. شرارت صندوق بین‌المللی پول و شعله‌هایش یک تعداد از کشورهای بزرگ جهان اسلام را نیز لمس کرده‌است، مانند مصر، پاکستان، سودان و تونس، طوری‌که مسیر صندوق بین‌المللی پول را دنبال کردند و تاهنوز در بحران و قرض/وام‌شان گیرمانده‌اند، به‌علاوۀ این‌که به دساتیر کشورهای بزرگ، مخصوصاً امریکا، سر خم می‌کنند.

این قضیه برای کشورهای قوی‌تر و بزرگ‌تر از لبنان نیز صادق است! اگر لبنان نیز به دنبال همین نظام می‌رفت چه وضعی می‌داشت؟!

کسی‌که شرایط فوق‌الذکر صندوق بین‌المللی پول و سیاست‌های تحمیل‌شده توسط این سازمان بر کشورهایی درخواست‌دهنده برای قرضه را نظاره کند، خواهد دید که بسیاری از این شرایط و سیاست‌ها به یک واقعیت در لبنان تبدیل شده‌است. این شرایط کم کم بر مردم تطبیق شد، امری‌که به سیاست "جوش قورباغه" مشهور است، سیاستی که می‌گوید: هرگز یک قورباغه را دفعتاً به داخل آب جوش نینداز، چون به‌خاطر عکس‌العمل سریع‌اش مستقیماً به صورت خودت می‌پرد. ولی بیندازش به داخل آب شیرگرم و کم کم حرارت‌اش را بالا ببر، نه‌تنها که قورباغه نمی‌پرد، بلکه همراه با آب به جوش می‌آید و فکر می‌کند به داخل حمام است.

اگر ما صدای خود را جهت هشدار دادن از این سیاست مخرب بلند کنیم، پیام‌مان را به چهار حزب رسانده‌ایم:

قدرت حاکم لبنان، خصوصاً کسی‌که قرار است در مقام نخست وزیری و پارلمان از مسلمانان نماینده‌گی کند! از الله سبحانه و تعالی بترسید و پا از این مسیر بردارید، بیش از این نمی‌توانید به جنگ با الله سبحانه و تعالی ادامه دهید، و هم‌اکنون نیز به‌خاطر تغییر بنیاد لبنان بر سود، این کشور شاهد نتیجۀ جنگی است که به‌راه انداخته اید؛ الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنتُمْ مُؤْمِنِينَ (278) فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَلا تُظْلَمُونَ﴾ (بقره: ۲۷۸ – ۲۷۹)

ترجمه: ای مؤمنان! از الله (سبحانه و تعالی) پروا بدارید و اگر مؤمن هستید آن‌چه را که از ربا مانده است رها کنید. اگر چنین نکردید، به جنگی از (جانب) الله (سبحانه و تعالی) و رسول‌اش (صلی الله علیه و سلم) خبردار باشید، و اگر توبه کردید اصل اموال‌تان از آن شماست. نه ستم کنید و نه (بر شما) ستم رود.

و از کشاندن لبنان و مردم‌اش به سمت این گودال و استعمار اقتصادی صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی، به‌علاوۀ جنگ با الله سبحانه و تعالی و رسول‌اش صلی الله علیه و سلم دست بردارید.

علماء، شیوخ، امامان، مفکران و اقتصاددانان!

صدای خود را در خطبه‌ها، صحبت‌ها، درس‌ها و برنامه‌های‌تان بلند کنید، از عواقب قدم گذاشتن در این مسیر هشدار دهید، و تقصیر کسانی‌که دیگران را به‌خاطر گفتن سخن حق مقصر جلوه می‌دهند، به خود نگیرید، چون اگر این مردم بر آن‌چه انجام دادند اصرار کنند شما خاموش می‌مانید، و قطعاً این حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما و شما اثر خواهد گذاشت، چنان‌چه ترمذی روایت کرده‌است: گفتم ای رسول الله! آیا نابود خواهیم شد، حتی درحالی‌که مردم نیکوکاری در میان ما باشند؟ او صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«نعمْ، إذا ظهَرَ الخبَثُ»

ترجمه: بلی، اگر خبائث بر شما ظاهر و غالب شود.

مسئلۀ سود در لبنان بزرگ و آشکار شده‌است، و چندین سال است که پی در پی بدتر شده می‌رود. امروزه این حکام می‌خواهند شما را در گودال صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی بیشتر فرو ببرند! آیا شما این را فراموش و انکار خواهید کرد؟!

خطاب به عام مردم لبنان!

دیدگاه خود را نسبت به حاکم‌تان اصلاح کنید، اجازه ندهید فردی بر شما حکومت کند که با دین‌تان و آن‌چه اسلام بر شما تصریح می‌دارد مخالفت می‌کند؛ کسی‌که بر رفتن به جنگ با الله سبحانه و تعالی و رسول‌اش صلی الله علیه و سلم پافشاری می‌کند. همراه ما جهت تغییر این محیط فاسد سیاسی، و مخالفت و برچیدن این طبقۀ سیاسی فاسد فعالیت کنید تا باشد که الله سبحانه و تعالی دین‌اش را ظاهر کند و لبنان هرچه سریع‌تر به جایگاه گذشته‌اش برگردد، مخصوصاً در مرزهای مربوط به الشام، و در دامان امت اسلامی به‌صورت عام؛ امری‌که این سرزمین را غرق در خیر و برکت می‌کند، خیری‌که تمام سرزمین‌های اسلامی شامل می‌شود.

خطبۀ درهم شکستن مرزها و کشورها باید از لبنان شروع شود، همان‌گونه که زمانی لبنان برای گسترش عقاید و فسادی خطبه می‌داد که هیچ نفعی به امت نرسانده‌است. مسلمانان باید این کارشان را با ارائۀ یک خطبه به‌منظور برگرداندن لبنان و منطقه به حق‌اش جبران کنند.

و اگر مردم لبنان، مخصوصاً مسلمانان‌شان، جدیت چیزی را که این حکام فاسد و رباخوار امروز حمل می‌کنند بدانند، نقطۀ شروعی برای بیرون رفت از این عقب‌گردی می‌شوند که تمام جوانب زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی‌شان را دربر خواهد گرفت و به دروازۀ بزرگی برای تغییر و نهضت مبدل خواهد شد، نه وصله‌دوزی که به انحطاط می‌انجامد.

﴿يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ﴾ (احقاف: ۳۱)

ترجمه: ای قوم ما! (دعوت) دعوت‌گر الهی را بپذیرید و به او ایمان آورید. تا برخی از گناهان‌تان را برای شما بیامرزد و شما را از عذاب دردناک در امان دارد.

حزب‌التحریر – ولایه لبنان

مترجم: محمد حارث پویا

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش

امیر فاضل و محترم ما! السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

الله سبحانه و تعالی شما را حفظ فرموده و پیروزی به خیر را به وسیلۀ شما نصیب فرماید! صحت این قاعده شرعی تا چی قدر است، آیا به اساس این قاعدۀ شرعی می‌توان استدلال به تطبیق احکام شرعی به صورت تدریجی نمود؟ قاعدۀ‌ شرعی این است: "ما لايدرك كله لا يترك ما تيسر منه" یعنی آنچه که کل آن به دلیل ناتوانی انجام نمی‌شود، بعضی از آن که مقدور است ترک نمی‌شود، الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد.

پاسخ

 و علیکم السلام و رحمت الله وبرکاته!

در ابتداء ما هم دعاء می‌نماییم که الله سبحانه و تعالی از بابت این دعای خوبی‌که در حق ما کردید، در عمر شما برکت دهد. شما از دو مسأله سوال کردید: اول این‌که صحت این قاعدۀ شرعی "ما لا يدرك كله لا يترك ما تيسر منه" تا چی قدر است؟ دوم: سوال شما این است که آیا استدلال به تطبیق احکام شرعی به این قاعده جائز است است؟ جواب به گونۀ ذیل است:

اول: در خصوص صحت قاعدۀ (ما لا يدرك كله لا يترك ما تيسر منه):

1-  این مقوله به عبارات مختلف در کتب علماء اما به صورت مشابه ذکر شده است؛ مثلاً: "ما لا يدرك كله لا يترك كله" یعنی آنچه کل آن درک نمی‌شود کل آن ترک نمی‌شود. "ما لا يدرك كله لا يترك قله" یعنی آنچه کل آن درک نمی‌شود، مقدار کمی از آن که حاصل می‌شود ترک نمی‌شود. "ما لا يدرك كله لا يترك أقله" یعنی آنچه کل آن درک نمی‌شود، کم‌تر آن ترک نمی‌شود. "ما لا يدرك كله لا يترك بعضه" یعنی آنچه کل آن درک نمی‌شود، بعضی آن ترک نمی‌شود. علاه به آن عبارتی‌که در سوال شما ذکر شده است: "ما لا يدرك كله لا يترك ما تيسر منه" یعنی آنچه کل آن درک نمی‌شود، آنچه که حصول آن میسر است، ترک نمی‌شود. 

بعضی این مقوله را ضرب المثل و یا مقولۀ خوانده و برخی دیگر این را قاعدۀ شرعی خوانده است؛ حتی طوری بر زبان‌ها جاری می‌شود که گویا این حدیثی از جانب رسو الله صلی الله علیه وسلم است؛ آنچه که اسماعیل بن محمد بن عبدالهادی جراحی عجلونی دمشقی ابوالفداء متوفی ۱۱۶۲هـ.ق. یکی از محدثین شام در زمان خود  این مقوله را در کتاب خود "کشف الخفاء و مزیل الالباس از آن احادیثی‌که بر زبان مردم جاری می‌شود" ذکر نموده و می‌گوید؛ از آن جمله یکی "ما لا يدرك كله لا يترك كله" است که این گفته به معنی آیۀ مبارکۀ ﴿فَاتَّقُوا اللّه مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾ است؛ یعنی به هراندازه‌ای که می‌توانید از الله سبحانه تقوا پیشه کنید. و حدیث مبارک «اتق الله ما استطعت» اما لفظ ترجمه قاعده است؛ نه حدیث.

هم‌چنان احمد ابن عبدالکریم الغزی العامری متوفی ۱۱۴۳هـ.ق در کتاب‌اش "الجد الحثیث فی بیان ما لیس بحدیث" گفته است؛ یکی از آن‌ها مقولۀ "مَا لَا يُدْرَكُ كُلُّهُ لَا يُتْرَكُ كُلُّه" است، چون این قاعده است، نه حدیث و این قاعده به معنی آیۀ مبارکۀ ﴿فَاتَّقُوا اللّه مَا اسْتَطَعْتُم﴾ است.

2-  اگر در این خصوص دقیق شویم، واضح می‌شود که مرجع مقولۀ "مَا لَا يُدْرَكُ كُلُّه لَا يُتْرَكُ كُلُّهُ" به قاعدۀ شرعی "الميسور لا يسقط بالمعسور" بر می‌گردد که این قاعده به این عبارت نیز آمده است: "الميسور لا يسقط بالمعسور" یعنی حکمی‌که انجام آن میسر است، به دلیل بخشی‌که دشوار است، ساقط نمی‌شود. و این قاعده‌ای است که در کتب قواعد شرعی با دلائل آن ذکر شده است؛ مثلاً سیوطی در اشباه و نظائر می‌گوید: قاعدۀ سی و هشتم "الْمَيْسُورُ لَا يَسْقُط بِالْمَعْسُورِ" یعنی حکمی‌که انجام آن میسر است، به دلیل بخشی‌که دشوار است، ساقط نمی‌شود. ابن سبکی گفته است؛ از جمله مشهورترین قواعد مستنبطه از قول رسول الله صلی الله علیه وسلم: «اذا امرتکم بامر فأتوا منه ما استطعتم»؛ یعنی وقتی شما را به کاری دستور دادم آنچه که از آن به توان شما است، انجام دهید. همین قاعده است.

زرکشی این مقوله را در کتاب خود "المنثور في القواعد" ذکر نموده و گفته است "الميسور لا يسقط بالمعسور": این قاعده‌ای است که بر قاعدۀ قدرت داشتن به بعضی از اصل بر می‌گردد که زرکشی این قاعده را در مسألۀ "الْبَعْض الْمَقْدُورُ عَلَيْهِ هَلْ يَجِبُ" یعنی به قدرت داشتن بعضی از حکم مقدور انجام آن واجب است؟ تشریح داده است.

3-  علماء در خصوص قاعدۀ "الميسور لا يسقط بالمعسور" و هم‌مانند این قاعده "ما لا يدرك كله لا يترك كله" و یا در خصوص مسأله "البعض المقدور علیه هل یجب" به این موارد استدلال کردند که الله سبحانه و تعالی فرموده است: ﴿فَاتَّقُوا الله مَا اسْتَطَعْتُم﴾ و قول رسول الله صلی الله علیه و سلم: «اذا أَمَرْتُكُمْ بأَمْر فَأْتُوا منْه مَا اسْتَطَعْتُمْ» بخاری این حدیث را از ابوهریره روایت نموده است و برای روشن شدن و واضح شدن این قاعده مثال‌های مفصلی را بیان کردند، در اشباه و نظائر فروع بسیاری را ذکر نمودند که بعضی از این فروع را در این‌جا ذکر می‌کنیم: "المَيْسُورُ لَا يَسْقُط بِالْمَعْسُورِ" هم‌چنان فروع این قاعده نیز بسیار است، از جمله فروع آن این قواعد است "إذَا كَانَ مَقْطُوع بَعْض الْأَطْرَافِ، يَجِبُ غَسْلُ الْبَاقِي جَزْما" یعنی وقتی بعضی از قسمت‌های اعضا قطع بود، شستن اجزاء باقی ماندۀ آن واجب است. "الْقَادِرُ عَلَى بَعْضِ السُّتْرَةِ ، يَسْتُرُ بِهِ الْقَدْرَ الْمُمْكِنَ جَزْما" کسی‌که می‌تواند بعضی قسمت‌ها را بپوشد، به قدر توان خود باید بپوشد. "القَادِرُ عَلَى بَعْضِ الْفَاتِحَةِ ، يَأْتِي بِهِ بِلَا خِلَاف" یعنی کسی‌که توانا به خواندن بعضی از سورۀ فاتحه است، بدون اختلاف باید همان قسمت‌ها را بخواند. "َوْ عَجَزَ عَنْ الرُّكُوع وَالسُّجُودِ دُونَ الْقِيَامِ لَزِمَه بِلَا خِلَا ف عِنْدَنَا" اگر از رکوع و سجده عاجز شد، در نزد ما بدون اختلاف بر او لازم است که استاده نماز بخواند. "وَاجِدُ بَعْضِ الصَّاع فِي الْفطْرَة يَلْزَمُه إخْرَاجُه فِي الْأَصَح" کسی‌که یک قسمتی از پیمانه را دارا می‌باشد، لازم است که همان اندازه را بدهد.

4-  از تحقیق و بررسی آن‌چه علماء در خصوص قاعدۀ "الميسور لا يسقط بالمعسور" و هم‌مانند آن ذکر کردند واضح می‌شود که منظور و مقصودشان از این قاعده این است که هرگاه شخص به کل حکم مأمور به، استطاعت نداشت، عمل به متباقی آن حکم ساقط نمی‌شود؛ بلکه بر او لازم است که به آنچه توان دارد عمل کند؛ زیرا مکلف به آنچه که توان به انجام مأمور به دارد، طبق قرآن و سنت باید آنرا انجام دهد: ﴿فَاتَّقُوا الله مَا اسْتَطَعْتُم﴾، «إذَا أَمَرْتُكُمْ بأَمْر فأتوا منه ما استطعتم» به طور مثال؛ بر نماز گزار قرائت سورۀ فاتحه به صورت کامل در هر رکعتی لازم است و وقتی شخص مسلمان می‌شود و می‌خواهد که نماز بخواند، اما او کمی از سورۀ فاتحه را می‌تواند بخواند؛ پس بر او لازم است که بعضی از سورۀ فاتحه را به قدر توانش بخواند؛ نه این که کل سوره را ترک کند؛ زیرا او بعضی از آیات را می‌تواند بخواند. هم‌چنان به گونۀ مثال؛ بر مکلف لازم است که دست‌های خود را تا آرنج‌ها بشوید؛ اما وقتی کف دست شخص قطع باشد، آیا لازم است که متباقی دست خود را بشوید؟ جواب این است که طبق این قاعده بر او لازم است که متباقی دست خود را بشوید؛ اگرچی شستن کف دست بر آن دشوار باشد؛ زیرا به آنچه توانا است، با نتوانستن بعضی ساقط نمی‌شود. به این ترتیب، موضوع این قاعده در نزد علماء به حکم شرعی مأمور است؛ اما وقتی مکلف به دلیل مشکلی‌که وجود دارد، اگر نتواند به بعضی از آن حکم عمل کند، بعضی دیگری را که انجام آن برایش مقدور است، ساقط نمی‌شود و لازم است که انجامش دهد.

5-  قاعدۀ "المیسور لایسقط بالمعسور" و هم‌مانند این قاعده قواعدی هستند که در بعضی عرصه‌ها صحیح، ولی در بعضی عرصه‌های دیگر قواعد گفته نمی‌شوند. به طور مثال؛ کسی‌که یک قسمتی از روز روزۀ رمضان را توان نداشت، لازم نیست که متباقی روز  را   را به اساس این قاعده روزه بگیرد؛ بلکه بر او  است که روزه را افطار کند و روزۀ این روز را قضاء بیاورد و به این ترتیب ظاهر می‌شود که این قواعد یک‌سان و مطلق نیست؛ پس این قواعد در بعضی حالات تطبیق می‌شود؛ ولی در بعضی حالات تطبیق نمی‌شود. تطبیق این قواعد نیاز به تحقیق و شناخت واقعیت و شناخت احکام شرعی مرتبط به آن را دارد و به همین دلیل، علماء هشدار داده اند که این قواعد یکسان و به صورت مطلق قابل تطبیق نیست.

ا- سیوطی در اشباه و نظائر این‌گونه ذکر کرده است: «آگاه باشید! از این قاعده بعضی از مسائل گرفته شده است، یکی از آن موارد کسی است که در کفاره توان آزادسازی قسمتی از غلام را دارد، آن را آزاد نسازد؛ بلکه بدل آن را انجام دهد. دلیل آن این است که ایجاب بعضی از رقبۀ غلام با روزۀ دو ماه جمع بین بدل و مبدل است و روزه یک ماه با آزادسازی نصف رقبه تبعیض کفاره می‌شود که این ممتنع است و به دلیل این‌که شارع گفته است "من لم یجد" اما یابندۀ بعضی از رقبه در حقیقت کل رقبه را نیافته است؛ هم‌چنان بعضی از این قواعد روزۀ قسمت از روز است که امساک قسمتی دیگری از روز لازم نیست.»

ب- هم‌چنان زرکشی در کتاب منثور در قواعد این مسأله را بیان کرده و گفته است: «حالتی‌که در قسمتی از حکم شخص مقدور باشد، آیا واجب است و یا خیر؟ این حالت به چهار قسم است: یکی این است که به صورت مطلق واجب است؛ مثل نمازگذاری‌که بر خواندن قسمتی از سورۀ فاتحه توانائی داشته باشد. دوم: بنا به نظر صحیح‌تر واجب است؛ مثل این‌که اگر شخص در وجودش جراحت و زخم باشد که نمی‌توانست آب را در آن‌جا برساند؛ پس مذهب بر این است که قسمت صحیح شسته شود و قسمت جرح و زخم تیمم شود.

سوم: آن حالتی است که قطعاً واجب نیست؛ مثل این‌که در کفارۀ آزاد ساختن غلام لازم است، در این صورت آزاد ساختن قسمتی از غلام واجب نیست؛ زیرا مقصد شریعت تکمیل سازی آزادسازی غلام در حد امکان است و در این صورت به بدل آن رجوع می‌شود. چهارم: آن حالتی است که بنابر قول صحیح‌تر واجب نیست؛ چنانکه اگر شخص بی‌وضوء به دلیل برف، سردی، ریختن آب متعذر شد، پس در این صورت مسح سر واجب نیست؛ زیرا ترتیب واجب است؛ در حالی‌که استعمال آب در مسح سر قبل از تیمم روی و دست‌های امکان ندارد...»

به این شکل معلوم می‌شود که این قاعده و قواعد مشارالیها نه به صورت مطلق صحیح است و نه هم به صورت مطلق خطاء است؛ بلکه این قواعد در بعضی حالات صحیح است و در بعضی حالات دیگر صحیح نیست.

دوم: نسبت به استدلال به قاعدۀ "ما يدرك كله لا يترك ما تيسر منه" و "الميسور لا يسقط بالمعسور" در خصوص تطبیق احکام شرعی به صورت تدریجی مسائل ذیل قابل ذکر است:

استدلال به این قواعد بر جواز تدریجی در تطبیق احکام شریعت از قبیل تلبیس احکام شرعیت بر مردم و افتراء بر دین الله سبحانه و تعالی است و این بدین دلیل است که هیچ مجال و جایگاه به استناد این قواعد در این زمینه مبنی بر تطبیق تدریجی اسلام وجود ندارد که دلائل به گونۀ ذیل است:

1-  معنی تدیج در تطبیق احکام شریعت این است که بخشی از احکام شرعی در بعضی امور تطبیق شود، ولی در بعضی موارد دیگر احکام کفر تطبیق شود و این بدین شکل که عقود ازدواج طبق احکام اسلام قرار داده شود، ولی در خصوص مسائل سود، زنا، شرب خمر سهل‌انگاری شود و هم‌چنان در خصوص مجازات سارق قطع دست جاری شود، ولی در خصوص مجازات زانی و شارب خمر مجازات شرعی جاری نشود؛ پس معنی تطبیق تدریجی در احکام شرعی به معنی حکم به احکام کفر در مسائل معینی در بدل حکم شرعی است، و شکی نیست که این موضوع به این شکل از قاعده "مالایدرک کله لایترک کله" کاملاً دور بوده، زیرا این قائده بیان‌گر این است که فعل مأمور به شرعاً لازم و به اندازه‌ای که عمل به آن میسر است، انجام شود و کل آن ترک نمی‌شود، آن‌هم به دلیل ناتوانی انجام قسمتی از آن، پس این قاعده نمی‌گوید که برای شخص جائز است که حرامی را انجام دهد و یا این‌که احکام کفر را به خاطری نداشتن قدرت، به مأمور تطبیق کند.

2-  این قاعده از فعل مأمور به سخن می‌زند، نه از فعل منهی عنه؛ پس فعل مأمور به آن است که مطابق شریعت انجام شود؛ اما تطبیق غیر شریعت منهی عنه است؛ بلکه بزرگ‌ترین گناه است؛ پس چگونه به این قاعده مبنی بر جواز تطبیق احکام کفر استدلال شود؟ آیا این یک کار عجیبی نیست؟!

3-  آنانی‌که از تدریج در تطبیق احکام اسلام حرف می‌زنند، مقصدشان این است که حاکم می‌تواند شریعت را به صورت تدریجی تطبیق کند؛ در حالی‌که حاکم را هیچ چیزی نمی‌تواند از تطبیق احکام شرعی باز داشته و یا مانع گردد، زیرا او حاکم است؛ مثلاً چی چیزی می‌تواند حاکم مسلمان را از تطبیق احکام شرعی باز دارد تا او در عوض احکام شرعی احکام کفر را تطبیق کند؟! در صورتی‌که چنین باشد، آیا او حاکم همان سرزمین گفته می‌شود؟ پس چرا بر سرزمینی‌که حاکم است، احکام اسلام را تطبیق نمی‌کند و در عوض آن احکام کفر را تطبیق می‌نماید؟ آیا واقعیت قدرت حاکم مثل شخصی مریضی است که نماز را به دلیل ناتوانی به اثر مریضی نشسته می‌خواند؟ چی وجه تشابهی در بین این دو وجود دارد؟!

4-  علی‌الرغم این همه، موردی دیگری‌که لازم به توجه است، این است که نصوص شرعی‌که در خصوص این قاعدۀ به آن‌ها استدلال می‌شود، هرگز بر تدریج تطبیقی دلالت ندارند؛ به گونۀ مثال:

ا- این قول الله سبحانه و تعالی ﴿فَاتَّقُوا الله مَا اسْتَطَعْتُم﴾ یعنی از الله تقوی کنید به هر اندازه‌ای که می‌توانید. در مفهوم این آیۀ مبارکه مفهوم مخالف وجود ندارد و از این آیۀ مبارکه این چیز فهمیده نمی‌شود که در وقت نداشتن قدرت، تقوا لازم نیست؛ بلکه بر عکس، مفهوم آن این است که برای انسان لازم است تا تمام توان خود را برای حصول تقوی و التزام به اوامر و نواهی الله سبحانه و تعالی به کار گیرد. امام طبری در تفسیر خود در خصوص معنی این آیه چنین گفته است ﴿فَاتَّقُوا اللّه مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾ یعنی الله سبحانه و تعالی می‌گوید، ای مومنان از الله (سبحانه وتعالی) حذر کنید و از عذاب آن ترسیده و از عذاب آن به وسیلۀ انجام فرائض و دوری از معاصی اجتناب نمائید و به هر اندازه‌ای که می‌توانید عملی را انجام دهید که شما را به آن نزدیک کند. ابن عاشور در تفسیرخود "التحریر و التنویر" بسیار موضوع را به خوبی در شرح این آیه گفته است:

﴿فَاتَّقُوا اللّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطيعُوا وَأَنْفقُوا خَيْرا لانْفُسكُمْ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسه فَأوُلئكَ هُمُ الْمُفْلحُونَ﴾ [سوره تغابن آیه 16]

ترجمه: پس تا می‌توانید تقوای الهی پیشه کنید و گوش دهید و اطاعت نمایید و انفاق کنید که برای شما بهتر است؛ و کسانی‌که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند، رستگارانند!

فاء تفریعی بر آنچه گذشته می‌باشد، یعنی معنی‌اش چنین می‌شود؛ وقتی شما این مطلب را دانستید، پس در هرجا که تقوا لازم است، تقوا کنید. این در حالی‌ است که حذف متعلق (اتقوا) قصداً برای عمومیت است؛ یعنی در تمام حالاتی‌که به تقوا ارتباط می‌گیرد، باید تقوا شود. بناءً این کلام مانند تذییل یعنی ذکر جملۀ به معنی جملۀ اول از بابت تأکید است. زیرا مضمون آن عام‌تر از مضمون ماقبل‌اش می‌باشد. وقتی تقوا در خصوص چیزهایی‌که ذکر شده و نشده برای صاحب‌اش به دلیل ارضاء خواست نفس‌اش در بسیاری از حالات تقصیر در رعایت تقوی پیدا می‌شود، به همین دلیل تأکید امر به تقوا در این قول الله سبحانه و تعالی پیدا شده است (ما استطعتم). و حرف ما در این‌جا مصدر ظرفی است، یعنی به معنی این‌که استطاعت شما معنی می‌دهد تا همۀ زمان‌ها و همۀ حالات را شامل شود؛ پس شخص در هیچ حالتی از زمان‌ها از تقوا خلوت کند و زمان‌ها ظرفی برای استطاعت بوده تا مبادا بندگان به اندازه مقدورشان به تقوا کوتاهی نکنند تا زمانی‌که از حد استطاعت خارج نشود...» ختم.

پس آیۀ کریمه به تمام وضاحت بر لزوم تلاش در تقوا الله سبحانه وتعالی و عدم کج‌روی از اوامر و نواهی او سبحانه و تعالی در حد توان وضاحت دارد و به هیچ‌وجهی از وجوه این آیه بر تطبیق تدریجی احکام اسلام و تطبیق احکام کفر در هیچ بخشی از شریعت دلالت ندارد؛ بلکه این آیۀ مبارکه التزام به شریعت را به آخرین درجات آن طلب می‌کند.

ب- حدیث شریفی‌که به اساس آن‌ها به قواعد مشار الیها استدلال می‌شود، چنانکه بخاری در صحیح خود از ابوهریره از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت نموده فرموده است:

«دَعُوني مَا تَرَكْتُكُمْ إنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بسُؤَالهمْ وَاخْتلَافهمْ عَلَى أَنْبيَائهمْ فَإذا نَهَيْتُكُمْ عَنْ شَيْء فَاجْتَنبُوه وَإذَا أَمَرْتُكُمْ باَمْر فَأْتُوا منْه مَا اسْتَطَعْتُ»

ترجمه: آنچه به شما آوردم مرا به همان بگذارید، بسیاری از کسانی‌که قبل از شما بودند به دلیل سوال و اختلاف شان در خصوص پیامبران شان هلاک شدند. وقتی من از چیزی شما را نهی می‌کنم، از آن بپرهیزید و وقتی شما را به کاری دستور می‌دهم، به هراندازه که می‌توانید از آن انجام دهید.

پس این حدیث منهیات را واضح می‌سازد که لازم است از آن‌ها اجتناب شود؛ پس از محرمات باید دوری شود و اما چیزهای مأمور به اندازۀ توان باید انجام شود و شکی نیست که تطبیق احکام کفر در کنار احکام اسلام به بهانۀ تدریج‌کاری است که شریعت اسلام این را به دلائل قطعی نهی نموده. الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بمَا أَنْزَلَ اللّه فَأوُلَئكَ هُمُ الْكَافرُونَ﴾ [سوره مائده آیه 44]

ترجمه: و هرکسی طبق آنچه الله (سبحانه و تعالی) نازل کرده حکم نکند، پس چنین کسانی کافرند.

﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ ب مَا أَنْزَلَ اللّه فَأوُلَئكَ هُمُ الظَّالمُونَ﴾ [سوره مائده آیه 45]

ترجمه: هرکس مطاق حکمی‌که الله سبحانه و تعالی نازل کرده داوری نکند پس چنین کسانی بی‌شک ستم‌گرند.

﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بمَا أَنْزَلَ اللّه فَأوُلَئكَ هُمُ الْفَا سقُونَ﴾ [سوره مائده آیه 47]

ترجمه: و هرکسی به آن‌چه الله (سبحانه و تعالی) نازل کرده حکم نکند، چنین کسانی ظالم اند.

﴿وَمَا كَانَ لمُؤْمن وَلَا مُؤْمنَة إذَا قَضَى اللّه وَرَسُولُه أَمْرا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخيَرَة منْ أَمْرهمْ وَمَنْ يَعْص اللّه وَرَسُولَه فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالا مُبينا﴾ [سوره احزاب آیه 36]

ترجمه: و هیچ مرد و زن مومنی را نسزد که چون الله و رسولش‌اش به کاری فرماند دهند، برای آنان درکارشان اختیاری باشد. هرکسی‌که الله و رسول‌اش را نافرمانی کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.

به همین دلیل، این حدیث به هیچ وجهی از وجوه بر جواز تفریط و سهل‌انگاری در تحکیم شریعت و تطبیق احکام کفر به بهانه تدریج جواز ندارد؛ زیرا حکم به غیر ما انزل الله از جملۀ محرمات و منهیات است که حدیث اجتناب از آن را لازم گردانیده است.

به همین دلیل استدلال به این قاعده بر تدریج در تطبیق احکام شرعی استدلال باطلی است که به اساس آن هیچ دلیل ثابت نمی‌شود.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

"ولکرپیرتس" فرستادۀ ویژه سازمان ملل در سودان تلاش دارد تا احزاب سیاسی را به منهج امریکایی گردهم جمع کند

  • نشر شده در سودان

(ترجمه)

"ولکر پیرتس" نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل‌ و رئیس نمایندگی این سازمان در امور سودان ابتکاری را براه انداخت که به قول خودش گردآوری احزاب سیاسی سودان برای بیرون رفت از بحران موجود در سودان با مشوره شرکای سودانی و بین المللی می‌باشد. او گفت که هدف از این ابتکار دست یافتن به یک راه بیرون رفت از بحران سیاسی فعلی در سودان است.

پس از اعلان این ابتکار اکثریت نهادهای سیاسی من‌جمله امریکا، انگلیس اتحادیه عربی، عربستان سعودی، امارات، مصر و برخی دیگر از این نهادها بلافاصله از آن استقبال کردند. آیا ابتکار مذکور واقعاً مشکلات سودان را حل کرده و ثبات قدرت را بوجود خواهد آورد؟!

حزب‌التحریر ولایه سودان حقایق ذیل را اظهار می‌داریم:

1 – کشمکش‌هایی‌که فعلاً بخاطر اریکه قدرت میان نظامیان و غیر نظامیان جریان دارد؛ در حقیقت یک کشمکش بین‌المللی است که بازی‌کنان اصلی آن آمریکا و انگیس است. نظامیان و غیر نظامیان در این کشمکش  چیزی جز ابزار نیستند و جوانانی‌که در این جریان کشته شدند، مواد سوخت این کشمکش هستند. دخالت آشکار و حرکت مکارانه‌ی امریکا از طریق سفارت و نمایندگان‌اش و هم‌چنان آن‌چه که انگلیس توسط سفیر و نمایندگانش انجام می‌دهد و هرکدام از این دو طرف مقابل را علیه یکدیگر حمایت می‌کنند، چه به صورت آشکار و چه مخفی از مواردی اند که بیانیۀ ما را تأیید می‌کند. از سوی دیگر آمریکا از ابزارهای خود  (سازمان ملل، اتحادیه آفریقا و اتحادیه عربی) نهایت استفاده را می‌کند.

2. فراخوانی ولکر برای این ابتکار به روش امریکایی جهت حل بحران سودان، مبتنی بر راه‌حل سازش‌گونه‌ای است که ریشه در عقیدۀ جدایی دین از زندگی دارد که طی آن هریک از طرفین برای رسیدن به یک توافق مقطعی امتیاز دهی می‌کنند که این امر اصلاً قادر به حل مشکل به صورت ریشه‌ای نیست. چنان‌که در گذشته آنچه که توسط سند قانون اساسی آگست/اوت 2019 خوانده می‌شود، اتفاق افتاد، شرکای درگیر را گردهم جمع کرد.

3. امریکا هرگز از کنترل سودان از طریق نظامی دست‌بردار نخواهد بود و انگلیس هم از این امر غافل نیست و تا زمانی‌که فرصت مناسبی برای ممانعت از پروژۀ امریکا در سودان پیدا نکند، به سهم اندکی از قدرت قناعت خواهد کرد. این همان چیزیست که انگلیس در حال حاضر با اعمال فشار بر ارتش جهت رسیدن به دست‌آوردهای بیشتری انجام می‌دهد. لذا باوجودی‌که می‌دانیم این یک ابتکار امریکایی است، مجبوریم با ابتکار ولکر موافقت کنیم.

در نتیجه: ما بیان می‌کنیم که راه‌حل سازشی یا مصلحتی یک توهم محض است که در واقعیت وجود ندارد و فقط یک آرمان صلح جویانه برای بحران بوده می‌تواند، نه راه‌حل. راه‌حل رادیکال و واقعی فقط در موجودیت یک نظام سیاسی بوده می‌تواند که برگرفته از باورهای درست بوده، عقل را قناعت دهد و با فطرت انسانی سازگار بوده و قلب‌ها اطمنان بخشد. این مفکوره عالی در جهان امروز فقط در اسلام عزیز و نظام آن بوده می‌تواند؛ نظامی‌که از عقیده اسلام نشأت کرده و با تطبیق احکام " لطیف الخبیر" در سایه نظام خلافت راشده بر منهج نبوت باشد.

ای سیاسیون و ای سربازان ! شما مسلمان و فرزندان مسلمان هستید! پس از ریختن خون جوانان این امت از الله بترسید و از این نشست‌های استعماری کفار که دشمن دین ما هستند دست بردار شوید! در راستای تأسیس خلافت بر منهج نبوت حزب‌التحریر را نصرت دهید؛ خلافتی‌که با آن مسلمانان سرفراز و کفار خوار و ذلیل خواهند شد.

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ)  [انفال – 24 ]

ترجمه: ای کسانیکه ایمان آوردید از الله و رسولش اجابت کنید زمانی که شما را به چیزی دعوت میکند که آن برای شما حیات بخش است.

ابراهیم عثمان "ابو خلیل"

سخنگوی رسمی حزب‌التحریر ولایه – سودان

 مترجم عبدالرحمن قاطع

 

 

ادامه مطلب...

ای کمیته مقاومت! ما شما را در برابر سفارت های خارجی هشدار می‌دهیم، آن‌ها دام‌های شیطان هستند و هیچ راه نجات جز تغییر واقعی توسط تأسیس دوباره خلافت وجود ندارد! Featured

  • نشر شده در سودان

(ترجمه)

بتاریخ 9 جنوری/ ژوئیه سال جاری (2022) سودان تربیون خبری را منتشر کرد که در آن گفته شده بود: «دفتر کمیته مقاومت و سفارت امریکا در خرطوم جلسه‌ی را برگذار کردند که طی آن وضعیت آشفته سیاسی کشور را مورد بحث قرار دادند. کمیته مقاومت گفت که آن‌ها در تلاش اند تا کودتا را سرنگون نمایند و ارگان‌های نظامی را از مشارکت سیاسی در قدرت حذف نمایند.» جلسه متذکره بتاریخ 4 جنوری/ ژوئیه برگذار گردید که سه نماینده از سفارت امریکا و پنج عضو کمیته مقاومت در پایتخت خرطوم در آن اشتراک داشتند.

برای تعقیب حوادث سودان ضرورت نیست نابغه باشید؛ بلکه با قاطعیت گفته می‌توانیم که امریکا یگانه دلیل مصیبت و فجایع گذشته و فعلی اتفاق افتاده در سودان می‌باشد که برای مهار انگلیس (استعمار پیر) از طریق کودتاهای نظامی، استفاده از مزدوران -بعضی افسران ارتش و سیاسون فرصت‌طلب- تا امروز در تلاش است. "جیفری فیلتمن" فرستادۀ پیشین امریکا در شب کودتا در حال طرح‌ریزی بود چندین بار با البرهان و حمدوک مکررا دیدار نمود و بعداً طرح زهراگین خود را به تاریخ 24 اکتوبر سال 2021 میلادی به اجرا در آورد و آنجا را در حالی ترک کرد که می‌گفت: «ما بر تمرکز قوای جنگی برای استقرار دوباره مشارکت به رهبری حمدوک و یا بدون او اصرار می‌ورزیم.» (منبع: شبکه العربیه 02.11.2021)

امریکا بطور رسمی از توصیف رویه البرهان منحیث کودتا خودداری کرده است؛ در حالی‌که ند پرایس سخنگوی وزارت خارجه امریکا، اظهار داشت: «امریکا اقدامات ارتش سودانی را مورد غور قرار می‌دهد و کلمه کودتا به تعریف حقوقی نیاز دارد.» (منبع: چینل الهورا 26.10.2021)

ای کمیته مقاومت!

 ما در حزب التحریر-ولایه سودان حقایق ابتدایی را که برای مقابله با شرایط فاجعه بار، که کشور به سوی آن در حرکت است برای شما واضح می‌سازیم:

اول: در میان شما ضرورت به وعی سیاسی دیده می‌شود که به معنی دیدن به قضایا و حوادث از یک دید خاص است و منحیث مسلمان، اسلام باید اساس دید به قضایا باشد. این واضح است که نبود وعی سیاسی شما را ضد رهبران ارتش و وادار به اعتماد به امریکا ساخته است که کودتا را اغاز ساخت و حتی آن را رهبری و توسط جیفری فلتمن نماینده ویژه امریکا حمایت کرد.

دوم: ارتباط با سفارت‌ها موضوع جدی هست؛ برای هیچ یک از افراد، گروه و حزب جواز ندارد تا با هیچ یک از کشورهای خارجی و یا سفارت‌های آن‌ها ارتباط داشته باشد و ارتباط با کشورها محدود به دولت می‌باشد و بس. (چنانچه در ماده 182 دستور دولت خلافت ذکر شده است، که حزب التحریر آنرا به امت اسلامی پیشنهاد نموده است).

سوم: امریکا بازیگر اصلی در قضیه سودان است و حالا از طریق پروسه‌های سیاسی که توسط ولکر پرتیس آغاز شده است، در جستجوی مشروعیت دادن به کودتای البرهان است و رهبران نظامی را سرزنش نخواهد کرد. گدایی شما هیچ تغییر را بوجود نخواهد آورد.

چهارم: مفکوره دولت مدنی یکی دیگر از جنبه‌های جدایی دین از زندگی است که شکل ظاهری آن قوانین نظامی است. هیچ شکی وجود ندارد که درخواست کمک از سفارت‌های غربی برای ایجاد دولت ملکی ثبوت این ادعا است.

در پایان:

 تغییر واقعی تنها با خاتمه دادن دخالت‌ سفارت‌های غربی ممکن است تا دولت ایدیولوژیک را تأسیس نمایید که به اساس عقیده مردم و سرزمین می‌باشد. دولت که اسلام را تطبیق و به اساس آن حاکمیت می‌نماید؛ خلافت راشده به منهج نبوت، و این یگانه راه رستگاری و خشنودی الله سبحانه و تعالی است. چنانکه الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى﴾ [طه: 123]

ترجمه: هرکه از هدایت و رهنمود من پیروی کند، گمراه و بدبخت نخواهد شد.

ابراهیم عثمان (ابو خلیل)

سخنگوی رسمی حزب التحریر ولایه-سودان

مترجم: خالد "سیف الله"

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب رائد الهرش ابومعاز

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

آیا عدم طلب نصرت رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم از قریش به دلیل عدم اهلیت‌شان برای نصرت بوده و یا این‌که ایشان اسلام را ترک کرده بودند. منظورم رهبران مکه است؟ اگر چنین است آیا رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم نصرت را از اهل یثرب طلب نکرده؟ با وصف این‌که رهبران و زعماء یثرب نیز اسلام نیاورده بودند و نصرت ندادند! به امید توضیح مسئله، الله سبحانه و تعالی شما را جزای خیر کاملی عطاء فرماید.

پاسخ

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

نسبت به عدم طلب نصرت از قریش مکه موضوع از این قرار است:

رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم اهل قوت و توانا بر تغییر جاهلیت به اسلام را در ابتداء به‌سوی اسلام فرا می‌خواندند؛ اگر مسلمان می‌شدند و از اسلام استجابت می‌کردند، بعداً از ایشان طلب نصرت می‌نمود. رؤسای قریش در مکه توان تغییر را داشتند؛ اما اسلام را نپذیرفتند به‌ همین دلیل، رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم نصرت را از ایشان نخواست؛ بلکه رسول‌الله صل‌الله علیه و سلم تنها بر دعوت به سوی اسلام مکه اکتفاء ‌کرده و به دلیل عدم استجابت اهل قوت از اسلام، رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم نصرت را از ایشان طلب نکرد... که در ذیل بخشی از سیرت‌ها را ذکر می‌کنیم تا واضح شود که مسئله چگونه بوده است؟

اول: در سیرت ابن هشام چنین ذکر شده است: «قوم آن شدیدترین اختلاف را با دینش داشتند؛ مگر تعداد اندکی‌ از ضعفاء بودند که به رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم ایمان آردند. سپس رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم در موسم حج در نزد قبایل عرب رفت و ایشان را به سوی الله سبحانه و تعالی دعوت می‌نمود و برای شان خبر می‌داد که وی فرستاده الله سبحانه و تعالی بوده و از ایشان می‌خواست که آن‌را تصدیق و او را در برابر دشمنان‌اش محافظت نماید تا آن‌چه را الله سبحانه و تعالی وی را به‌خاطر آن فرستاده ظاهر سازد...»

ابن اسحاق گفته است حسین ابن عبدالله بن عبید الله بن عباس برایم گفت؛ شنیدم که ربیعه بن عباد پدرم سخن می‌گفت، او گفت: من در حالی‌که نوجوان بودم با پدرم در مِنا بودم، رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم بر مواقف عرب در عرفات استاد می‌شد و می‌گفت: "ای بنی فلان من فرستادۀ الله به سوی شما هستم، الله سبحانه و تعالی شما را امر می‌کند که تنها او را عبادت و هیچ شریکی به آن نیاورید و از این معبودانی‌که شریک الله سبحانه و تعالی قرار می‌دهید، دوری نموده بر من ایمان آورده و مرا تصدیق نمایید و مرا حمایت کنید تا آن‌چه را به خاطری آن از جانب الله فرستاده شدم آشکارسازم."

ابن اسحاق گفته است: زهری برایم گفت وی در نزد بنی عامر ابن صعصعه رفت و آن‌ها را به سوی الله سبحانه و تعالی دعوت کرد و خود را برایشان معرفی نمود. مردی از ایشان که به آن بیحرة بن فراس می‌گفتند؛ برایش گفت: ابن هشام گفته است فراس بن عبدالله بن سلمه (الخیر) بن قشیر بن کعب بن ربیعه بن عامر بن صعصه بود، او گفت: قسم به الله اگر این جوان را از قریش بگیرم، توسط این جوان عرب را می‌خورم. سپس گفت: برایم بگو اگر تورا در این مأموریت‌ات بیعت کنیم و الله بر آنانی‌که تورا مخالفت کردند، پیروز تان سازد، آیا مسئولیت را بعد از خود برای ما می‌سپاری؟ رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم فرمود: "این کار به اختیار الله سبحانه و تعالی بوده، هرجا خواسته باشد، او می‌گذارد." او گفت: پس آن مرد برای رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم گفت؛ آیا گلوهای ما را به ذبح کردن عرب برابر می‌کنی، اما وقتی الله تورا پیروز گردانید، کار را به غیر ما می‌سپاری؟ ما به این کار تو هیچ ضرورتی نداریم و به این ترتیب از نصرت دادن رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم ابا ورزیده اند.

ابن اسحاق گفته است: رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم به همین منوال کارش را پیش می‌برد و هر وقتی مردم در موسم حج جمع می‌شدند، قبایل را به سوی الله سبحانه و تعالی و اسلام دعوت می‌کرد و خود را برای شان معرفی و هدایت و رحمتی‌که الله سبحانه و تعالی برایش داده بود برای شان عرضه می‌نمود. او صلی الله علیه و سلم هرگاه می‌شنید، صاحب نام و نشانی از عرب‌ها در داخل مکه می‌آید، در نزد آن می‌رفت و آن‌را به سوی الله سبحانه و تعالی دعوت می‌نمود و آن‌چه را الله سبحانه و تعالی برایش داده بود عرضه می‌نمود. پس طبق این روایات شما می‌بینید که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم ابتداء صاحب قدرت را به اسلام فرا می‌خواند، اگر استجابت می‌کرد، بعداً از آن طلب نصرت می‌نمود.

دوم: در سیرت ابن کثیر چنین ذکر شده است: «سپس به مجلس رسیدیم که در آن سکینت و وقار و در آن‌جا بزرگانی بودند که در بین شان دارای قدر و منزلت و شخصیت بودند. پس ابوبکر پیش آمد و سلام کرد. علی گفت: در حالی‌که ابوبکر در هرکار خیری پیش‌قدم بود برایشان گفت: این قوم کیست؟ گفتند از بنی شیبان بن ثعلبه. سپس ابوبکر به سوی رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم نگاه کرد و گفت: پدر و مادرم فدایت، از این‌ مردم با عزت‌تر در بین قوم‌شان دیگر کسی نیست. در روایتی دیگری گفته است: قوم این‌ مردم در مورد تصمیم این‌ مردم هیچ عذری نمی‌‌آورند و این‌ها بهترین‌های قوم و مردم‌شان هستند که در بین این قوم مفروق بن عمرو و هانی بن قبیضه، مثنی بن حارثه و نعمان بن شریک بودند که نزدیک‌ترین شان از لحاظ قومیت با ابوبکر مفروق بن عمرو بود مفروق بن عمرو بر دیگران از لحاظ بیان و زبان غالب چیره بود و این شخص دو گیسوی بافته بر روی سینه‌اش داشت و نزدیک‌ترین شخص در مجلس با ابوبکر همین شخص بود. ابوبکر رضی الله عنه برای او گفت: تعداد شما چطوری است؟ او برای ابوبکر گفت: ما بیش‌تر از هزار نفر نیستیم و هرگز به دلیل کم‌بودن هزار نفر شکست نمی‌خوریم. ابوبکر گفت: قدرت‌مندان در بین شما چطور است؟ او گفت: ما تلاش می‌کنیم و بر هر قوم نیاز به تلاش است. ابوبکر گفت: جنگ بین شما و دشمن شما چطور است؟ مفروق گفت: ما زمانی‌که به خشم بیاییم سخت‌ترین مردم هستیم، ما بهترین‌ها را اختیار می‌کنیم و سلاح را بر شتران ماده ترجیح می‌دهیم و نصرت از جانب الله سبحانه و تعالی است، جنگ گاهی به نفع ما دور می‌خورد و گاهی بر شکست ما. بعداً گفت: گمان می‌کنم که تو برادر قریش هستی؟ ابوبکر گفت: اگر خبر رسالت آن به شما رسیده باشد، بلی این همان شخص است. مفروق گفت: بلی، به ما خبر رسیده که همین را می‌گوید، ای برادر قریشی! سپس به سوی رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم نگاه کرد و گفت که ای برادر قریشی به چی چیز فرا می‌خوانی؟ و ابوبکر استاد شد، در حالی‌که ابوبکر با لباس‌هایش بالای رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم سایه می‌کرد.» او صلی الله علیه وسلم فرمود:

« أَدْعُوكُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لا إِلَهَ الا اللّه وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، وَأَني رَسُولُ اللَّه، وَأَنْ تؤوونى وَتَنْصُرُونِي حَتى أُؤَديَ عَنِ اللَّه الذِي أَمَرَنِي بِهِ، فَإِن قُرَيْشًا قَدْ تَظَاهَرَتْ عَلَى أَمْرِ اللَّه، وَكَذبَتْ رسُولَهُ، وَاسْتَغْنَتْ بِالْبَاطِلِ عَنِ الْحَقِ، وَاللَّه هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمیدم »

ترجمه: شما را فرا می‌خوانم به این‌که معبودی جز الله نیست و این‌که او تنها بوده و شریک ندارد، هم‌چنان شما را به این فرا می‌خوانم که من فرستادۀ الله هستم و مرا جای داده و نصرت دهید تا من آنچه را که الله سبحانه و تعالی فرمان داده اداء کنم. قریش امر الله سبحانه و تعالی و رسول آنرا تکذیب نموده و به خاطر باطل حق را رد کردند و الله ذاتی است بی‌نیاز و ستوده شده.

سپس او گفت؛ ای برادر قریشی، دیگر به چی چیز فرا می‌خوانی؟ سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم این آیۀ مبارکه را تلاوت کرد:

﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا﴾ تا به این قول او سبحانه و تعالی ﴿ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ [انعام: 151]

ترجمه: بگو بیائید تا آنچه را الله (سبحانه و تعالی) بر شما حرام نموده تلاوت کنم و او این‌که بر الله چیزی را شریک نیاورید و به پدر و مادرتان نیکی کنید.....  این چیزی است که به آن شما را سفارش داده است تا شما پرهیزگار شوید.

باز مفروق گفت: ای برادر قریشی به چی چیز فرا می‌خوانی؟ قسم به الله که این کلام اهل زمین نیست، اگر از کلام اهل زمین می‌بود، ما کلام اهل زمین را می‌شناسیم؛ سپس رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم این آیه را تلاوت کرد:

﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾ [نحل: 90] ترجمه: هرآینه الله سبحانه و تعالی دستور به عدل، نیکی و دادن مال بر اقرباء داده و از فحشاء، منکر و سر کشی از دین و احکام او نهی نموده تا باشد که شما پند بگیرید.

سپس مفروق گفت: "سوگند به الله که ای برادر قریشی به مکارم اخلاق و بهترین اعمال دعوت نمودی. یقیناً قومی‌که تو را تکذیب نموده و بر تو شوریده است، بر تو ستم کرده." طوری به نظر می‌رسید که او می‌خواست که هانی بن قبیصه را شریک سخن‌اش سازد، پس گفت: این هانی بن قبیصه بزرگ و صاحب دین ما است. پس هانی گفت: ای برادر قریشی، سخن‌ات را شنیدم و سخن‌ات را تصدیق نمودم و من چنان می‌بینم که ترک دین ما و پیروی از تو و دین‌ات در یک جلسه‌ای که با ما نشستی این اول و آخر کلام نیست و ما به چیزی‌که ما را به سوی آن فراخواندی، فکر نکردیم و ما به آینده آن‌چه فراخواندی نگاه می‌کنیم. این خطا در فکر و کم عقلی است و این کم عقلی در آینده است. با عجله لغزش است. در پشت سر ما قومی است که اگر بر ذمۀ‌شان عقد ببندیم، احساس خوبی نداریم؛ اما تو باز می‌گردی ما هم باز می‌گردیم؛ تو فکر می‌کنی، ما هم فکر می‌کنیم. گویا که او علاقه داشت که مثنی ابن حارثه در سخن‌اش شریک شود؛ پس گفت؛ این مثنی شیخ و صاحب جنگ ما است. پس مثنی گفت: من سخن‌ات را شنیدم و سخن‌ات را پسندیدم، ای برادر قریشی و آن‌چه که گفتی مرا در شگفت انداخت. جواب همان جواب هانی بن قبیصه است؛ ترک دین ما و پیروی تو در یک مجلسی‌که با ما نمودی، در حقیقت ما در بین دو آب قرار گرفتیم: یکی یمامه و دیگری سماوه. رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم فرمود: این دو آب چیست؟ آن شخص گفت: یکی سرزمین خشک و زمین عرب است و دیگری سرزمین فارس و دریاهای کسری. ما تعهد کردیم که به کسری هیچ آسیبی نرسانیم و هیچ کسی را اجازه آسیب زدن ندهیم و این چیزی‌که تو ما را به سوی آن فرا می‌خوانی، چیزی است که پادشاهان آن‌را بد می‌برند؛ اما چیزی‌که به سرزمین عرب نزیک است، گناه صاحب آن بخشیده شده وعذر آن پسندیده می‌باشد؛ ولی آن‌چه در سرزمین فارس نزدیک است گناه صاحب آن غیر بخشیده شده و عذر آن غیر پذیرفته شده می‌باشد؛ اگر می‌خواهی‌که ما تورا نصرت دهیم و تورا حفاظت کنیم در خصوص همین عربی‌که نزدیک تو است انجام می‌دهیم.

رسول‌الله صلی‌الله فرمود:

«مَا أَسَأْتُمُ الرد إِذْ أَفْصَحْتُمْ بِالصدْقِ، إِنهُ لَيَقُومُ بِدِينِ اللَّه إِلاَ مَنْ حَاطَهُ مِنْ جَمِيعِ جَوَانِبِه»

ترجمه: چی‌قدر زشت است رد کردن شما وقتی‌که به صراحت مرا تصدیق کردید، شکی نیست که اقامه کنندۀ دین به کسی گفته می‌شود که دین الله را از تمام جوانب بر پا دارد.

اللسان گفته است که " ما بین دو صریۀ یمامه و سماوه قرار گرفتیم و صریین تثنیه صری است و صری به معنی هر آب که جمع شده باشد" می‌باشد.

سپس به مجلس اوس و خزرج رفتیم، پس از آن مجلس بلند نشدیم مگر این‌که با رسول الله صلی الله علیه وسلم بیعت کردند.

علی گفته است: « آن‌ها راست‌گویان صابر بودند که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم از معرفت ابوبکر با نسب‌شان خوش‌حال شد.»

او گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم مدت اندکی درنگ کرد و به طرف اصحاب خود بیرون شد، پس برای شان گفت:

«احمدوا الله كثيرا، فقد ظفرت اليوم أبناء ربيعة بأهل فارس، قتلوا ملوكهم واستباحوا عسكرهم وبي نُصروا».

ترجمه: الله سبحانه و تعالی را بسیار ستایش بگوئید، بدون شک امروز فرزندان ربیعه بر اهل فارس غالب شد که علیه پادشاهان خود جنگیندند و جنگ شان را مباح دانستند و توسط من نصرت داده شدند.

گفت: این واقعه در قراقر کنار ذی‌قار بود... این حدیث بسیار غریب است. این را نوشتیم، چون در این از دلایل نبوت، محاسن اخلاق، و خصلت‌های خوب و فصاحت عرب است. این حدیث از طریق دیگری نیز روایت شده در این روایت آمده است که وقتی آن‌ها و فارس در قراقر نزدیک به فرات مقابل شدند، شعارشان را محمد قرار و بر فارس غالب شدند و بعد از آن در اسلام داخل شدند، بیان داشتند.

باری از امام محمد بن عمر واقدی پرسیده شد و او از هریکی از قبایل قصه کرد او یادآور گردید که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم خود را بر قبیله‌ی بنی عامر، غسان، بنی فزاره، بنی مره، بنی حنیفه، بنی سلم، بنی عبس، بنی نضر بن هوازن، بنی ثعلبه بن عکابه، کنده، کلب، بنی حارث بن کعب، بنی عذره، قیس ابن حطیم و غیره عرضه کرد که سیاق اخبار‌شان طولانی است و الحمد لله که قسمت خوبی را از آن ذکر نمودیم، هم‌چنان احمد گفته است: اسود ابن عامر برای ما گفت که اسرائیل از عثمان یعنی ابن مغیره خبر داد که او از سالم ابن ابی الجعد از جابر ابن عبدالله روایت کرده که گفت: رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم خود را بر مردم در موقف عرفه عرضه می‌کرد و می‌گفت:

«هل من رجل يحملني إلى قومه فإن قريشا قد منعوني أن أبلغ كلام ربى عز وجل؟» 

ترجمه: آیا مردی است که مرا در نزد قوم اش ببرد؟ چون قریش مرا از رساندن کلام پروردگار بزرگم منع نموده است.»

از همه‌ی این موارد واضح می‌شود که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم نصرت را از هرکسی‌که طلب می‌کرد، اول آن‌را به اسلام دعوت می‌نمود؛ اگر اسلام را استجابت نمی‌کرد، نصرت را از آن نمی‌خواست و چون رهبران قریش اسلام را استجابت نکردند، پس رسول الله صلی الله علیه وسلم نصرت را از ایشان طلب نکرد.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه