سه شنبه, ۱۱ صَفر ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۸/۰۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

هند بار دیگر نتوانست در مورد حزب التحریر حقیقت را به مردم بازگو کند Featured

(ترجمه)

در ۱۰ می ۲۰۲۳ گزارش‌های مختلف در رسانه‌ها به نشر رسید که در شهرهای بهرپال و حیدرآباد هند نزدیک به ۱۶ مسلمان دستگیر شده است. در این گزارش‌ها بر حزب التحریر اتهام وارد شده و یک سازمان تروریستی معرفی شده است. هم‌چنان یادآوری شده که در مقابل هند نیت جهاد را دارد. در گزارش‌ها برعلاوه ادارات استخباراتی "خارجی" اتحادیه‌های مختلف استخباراتی "اتحادیه های دولتی" به گونه مأخذهای "نامعلوم" اخذ شده است. کتاب‌های چاپ شده حزب التحریر با افراد گرفتار شده اساس اتهام گفته شده است. از آن زمان بدین‌سو اتهام‌های مختلف بشکل آنلاین به نشر می‌رسد؛ طوری‌که بعضی آن‌ها این ۱۶ فرد گرفتار شده مسلمان را در ایالت تامیل نابو به آن قضیه اعضای حزب التحریر ارتباط می‌دهند که فعلا ًدر جریان است. (منبع: https://www.siasat.com/mp-5-more-hut-members-held-from-hyderabad-sent-to-remand-2587115/)

بزرگترین دیموکراسی دنیا یعنی هند بارها ثابت نموده که به حقیقت ارزش قایل نیست. حکومت مودی (به شمول قوه قضایه) از راه‌های مختلف در جامعه می‌خواهد که به مفکوره حزب التحریر زیان برساند او آن را متهم نماید تا مردم از دعوت این حزب روی برگردانند. حکومت مودی چنان نمایان می‌سازد که دعوت حزب خواستۀ کدام دولت بیرونی است. موضوع تعجب‌آور بی‌پروایی ادارات رسانه‌ها در این موضوع می‌باشد. در هند این معمول است؛ در حالی‌که به سطح جهانی اعتماد مردم بر دیموکراسی به طور قابل ملاحظه کمتر شده و عامل اصلی آن درک مردم نسبت به اینست که دیموکراسی بارها در میادین مختلف زندگی مانند حاکمیت، سیاست، اقتصاد و اجتماع ناکام مانده است. این تعجب‌آور نیست که مودی در این اواخر در نشست جهانی دیموکراسی با گفتن این‌که هند مادر دیموکراسی است، دنیا را متعجب کند. این حرف‌های مودی بدون بعضی از خون گرم‌ها و مردمان احساساتی که بدون در نظرداشت حقیقت، هر سخنِ وی را تأیید می‌کنند؛ مردم هند، روشنفکران و سازمان‌ها را نیز شگفت‌زده کرده است. البیرونی، مورخ مشهور در سال ۱۰۱۶م به هند سفر نموده بود و چشم‌دیدش را چنین بیان نموده است که "عالمان هندی" مشهور مشتاق این بودند که در مورد دین و تاریخ به مردم اغراق نمایند او دروغ بگویند و بسیاری اوقات قابل قبول به حاکمان وقت بودند! حتی در زمان فعلی شاهد هستیم که چگونه رهبران BIP فلم‌های تخیلی مانند دوسیه کشمیر و قصه‌های کریلا هم‌چو حقایق پذیرفته می‌شوند. شاید با گذشت زمان در کتمان حقیقت از طرف دشمنان اسلام تغییر نیامده و تمسخر به نام دیموکراسی نیز با این موضوع کمک کرده باشد.

با وجود این‌که دولت‌ها، حاکمان و جاسوسان ایشان در مقابل مردم هند دروغ می‌گویند، حزب التحریر از گفتن سخن حق و تکرار آن خسته نخواهد شد. حزب التحریر نظام خلافت را برای حکومت‌داری به دنیا پیشنهاد می‌کند. برای تأسیس دوباره خلافت، منهج حزب التحریر به دعوت سیاسی و فکری محدود است و برای تأسیس نظام خلافت منهج‌های مادی مانند استفاده اسلحه و خشونت را خلاف شریعت می‌داند.

حزب التحریر برای این دعوت می‌کند که مسلمانان فکر و غور نمایند و در این راه به اتهامات مخالفین و دشمنان توجه نکنند. این اتهامات بی‌جا در اصل برای متنفذین توانایی دیدن حقیقت را می‌دهد، چون حقیقت برخلاف هر چیز دیگر جذابیت خویش را دارد. این وقایع ضعف دعوتگران جاهل را در مقابل دعوتگران حق نشان می‌دهد. الله سبحانه وتعالی از دعوتگران مخلص در مقابل دسائس مخالفین حق حمایت خواهد کرد. باذن الله.

ما در حزب التحریر نمایندگان امت اسلامی هستیم. ما بر تمام انسان‌ها، مسلمانان و غیرمسلمانان ندا سر می‌دهیم که اسلام را من‌حیث یک بدیل متمدن قبول نمایند! نظام سرمایه‌داری، سیکولریزم و دیموکراسی را رها نمایند که انسانیت را بشمول مردم هند بدبخت و ضعیف نموده است! ما بر آن مخلصین که به مردم خویش وفادار اند، ندا می‌کنیم که حقیقت ادعاهای رسانه‌های فروخته شده را معلوم نمایند. این رسانه‌ها غلام آن سرمایه‌دارهای هستند که از بدنام کردن اسلام و مسلمانان سود می‌برند تا مردم را با شعارهای آزادی و دیموکراسی در غلامی خویش نگهدارند. در حالی‌که ما مسلمانان آن قومی هستیم که الله سبحانه وتعالی فرستاده است تا انسان‌ها را از بندگی انسان‌ها به عبادت الله، از تنگنای دنیا به وسعت آخرت و از ظلم ادیان به عدالت اسلام دعوت کنیم.

﴿إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى﴾ [طه: ۷۴]

ترجمه:‌ هرکس در محضر پروردگارش خطاکار حاضر شود، آتش دوزخ برای اوست؛ در آن جا، نه می‌میرد و نه زندگی می‌کند.

انجنیر صلاح الدین عضاضه

رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

صلاحیت‌های خلیفه

(ترجمه)

امام بخاری در صحیح خود حدیثی در این خصوص روایت نموده است:

«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَعَثَ بَعْثًا وَأَمَّرَ عَلَيْهِمْ أُسَامَةَ بْنَ زَيْدٍ فَطَعَنَ النَّاسُ فِي إِمَارَتِهِ، فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: "إِنْ تَطْعَنُوا فِي إِمَارَتِهِ فَقَدْ كُنْتُمْ تَطْعَنُونَ فِي إِمَارَةِ أَبِيهِ مِنْ قَبْلُ وَايْمُ اللَّهِ إِنْ كَانَ لَخَلِيقًا لِلْإِمَارَةِ وَإِنْ كَانَ لَمِنْ أَحَبِّ النَّاسِ إِلَيَّ وَإِنَّ هَذَا لَمِنْ أَحَبِّ النَّاسِ إِلَيَّ بَعْدَهُ»

ترجمه: از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم لشکری فرستاد و اسامه بن زید را بر آن امیر گردانید. مدم در امارت وی طعنه زدند. رسول الله صلی الله علیه وسلم ایستاد و گفت: اگر شما در امیر بودن وی طعنه می‌زنید، در امیر بودن پدر وی قبل از این نیز طعنه می‌زدید و به الله (سبحانه وتعالی) سوگند که وی سزاوار امارت و او (زید) از دوست داشتنی‌ترین مردم نزد من بود و این (اسامه) نیز پس از وی دوست داشتنی‌ترین مردم نزد من است.

این بود عملکرد رسول الله صلی الله علیه وسلم به عنوان اولین رئیس دولت اسلامی، که خودش امیر لشکر را تعیین می‌نماید. آنچه از این حدیث استدلال می‌شود اینکه رئیس دولت در اسلام (خلیفه) عبارت از رهبر لشکر به شکل عملی است، نه این‌که تنها فرمانده اعلی برای لشکر باشد؛ زیرا قیادت او برای لشکر، به صورت نمادین نیست و قیادت لشکر یکی از صلاحیت‌های خلیفه است، در غیر آن صلاحیت‌های خلیفه فراوان است که در موارد زیر خلاصه می‌شود:

1-       خلیفه کسی است که احکام شرعی لازم را برای رعایت امور امت که با اجتهاد از کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم استنباط شده باشد تبنی می‌کند و این احکام با تبنی وی، از جمله قوانینی می‌گردد که اطاعت از آن واجب و مخالفت آن جواز ندارد و دلیل آن اجماع صحابه است. زمانی‌که ابوبکر صدیق رضی الله عنه به خلافت رسید، دیدگاه وی این بود که اموال در میان مسلمانان باید به صورت مساویانه توزیع شود؛ زیرا آن اموال حق همه به صورت مساویانه است و عمر به این نظر بود که درست نیست برای کسی‌که در مقابل رسول الله جنگ کرده، مساوی به آن کسی داده شود که همرکاب رسول الله صلی الله علیه و سلم جنگیده است و درست نیست که برای فقیر چیزی مانند غنی داده شود. اما ابوبکر خیلفه بود و دستور داد تا به دیدگاه او عمل کرده شود. یعنی توزیع اموال را در میان مسلمانان به صورت مساویانه تبنی کرد و بقیه مسلمانان در این امر از وی متابعت نمودند، قضات و والیان بر همان روش به پیش رفتند و عمر تسلیم او شد و به نظر ابوبکر عمل کرد و آن را اجرا نمود. هنگامی‌که عمر خلافت را به دست گرفت، نظری مخالف با نظر ابوبکر تبنی کرد، یعنی دستور به تقسیم پول به طور متفاوت؛ نه به طور مساوی. بعد از آن اموال بر حسب قدامت در اسلام و نیاز اشخاص داده شد و مسلمانان از آن پیروی کردند و والیان و قضات به آن عمل کردند. بناءً بین اصحاب اجماع بود بر این که امام یعنی خلیفه می‌تواند که احکام معین برگرفته از شریعت را با اجتهاد صحیح تبنی کند و به عمل به آن احکام به مسلمانان دستور دهد و بر مسلمانان واجب است حتی اگر با اجتهادشان منافات داشته باشد، از آن اطاعت کنند و از عمل به نظر و اجتهاد خود دست بردارند.

2-      او مسئول سیاست داخلی و خارجی دولت باهم است و اوست که فرماندهی لشکر را بر عهده دارد و حق اعلام جنگ و انعقاد صلح، آتش‌بس و سایر معاهدات را دارد و دلیل آن عملکرد رسول الله صلی الله علیه وسلم است؛ زیرا همه این کارها را خودش انجام می‌داد و یا شخصی را برای انجام آن‌ها می‌گماشت؛ همانطور که برای انجام کارهای اداری افراد را استخدام می‌کرد، معاونین، فرمانداران و قضات تعیین می‌نمود، آن‌ها را محاسبه کرده، بر خرید و فروش، توزیع اموال و کمک به بیکاران برای یافتن شغل برای آن‌ها مراقبت و سایر امور داخلی نظارت می‌کرد. هم‌چنین خطاب به پادشاهان و پذیرفتن هیأت‌ها و سایر امور خارجی و غزوات را خودش رهبری می‌کرد و سریه‌ها را می‌فرستاد و فرماندهان آن‌ها را تعیین می‌کرد که نشان می‌دهد او فرمانده واقعی لشکر بود، نه تنها فرماندۀ اعلی. بنابراین، اعلان جنگ کرد و آتش‌بس و معاهدات منعقد نمود که نشان می‌دهد همه این اقدامات در اختیار خلیفه است.

3-      اوست که حق قبول و رد سفیران خارجی و تعیین و عزل سفیران مسلمین را دارد. دلیل آن عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم است. رسول الله صلی الله علیه وسلم با مسیلمه و ابو رافع دو فرستاده‌ای قریش ملاقات نمود و او صلی الله علیه وسلم بود که برای هرقل، خسرو، مقوقس، حارث غسانی، حارث حمیری پادشاه یمن و نجاشی و بقیه پادشاهان فرستادگانی را فرستاد. چنانکه عثمان بن عفان را به عنوان فرستاده‌ای برای قریش فرستاد که نشان می‌دهد خلیفه همان کسی است که سفیران را تعیین می‌کند، از جاهای دیگر آنان را می‌پذیرد یا رد می‌کند.

4-      او معاونین و والی‌ها را تعیین و عزل می‌کند و همگی در برابر او پاسخگو هستند، هم‌چنان که در برابر مجلس امت مسئول می‌باشند. دلیل آن عملکرد رسول الله صلی الله علیه وسلم است، چنان‌که ابوبکر و عمر را معاونین خود قرار داد و چنانکه والیان را تعیین نمود. آنان را محاسبه کرد و عده‌ای را عزل و برکنار نمود، علاء بن حضرمی را از دولت بحرین برکنار کرد و ابن طبیه را به خاطر پذیرفتن هدایا هنگامی‌که او را به عنوان مؤظف جمع‌آوری صدقه فرستاد، محاسبه نمود.

5-      اوست که قاضی القضات و دیگر قضات را تعیین و عزل می‌کند، به استثنای قاضی مظالم که او را خلیفه تعیین می‌کند، ولی عزل او دارای محدودیت‌هاست. اوست که مدیران ادارات، رهبران لشکر، رؤسای ارکان و امیران ولایات را تعیین و عزل می‌نماید و تمام آن‌ها در برابر او پاسخگو هستند، نه در برابر مجلس امت. دلیل آن عملکرد رسول الله صلی الله علیه وسلم است که قاضی تعیین کرد. از جمله علی بن ابی طالب و ابوموسی اشعری و فرماندهان لشکرها و سریه‌ها از جمله اسامه بن زید و حمزه بن عبدالمطلب.

6-      او احکام شرعی را که بر اساس آن بودجۀ دولت تنظیم می‌شود، تبنی می‌کند و اوست که در مورد فصول بودجه و مبالغی که برای هر یک از طرفین لازم است، خواه مربوط به درآمدها یا هزینه‌ها، تصمیم‌گیری می‌کند. دلیل آن اجماع صحابه است. خلیفۀ راشد ابوبکر صدیق چنین کرد، هم‌چنان که خلیفۀ مسلمانان عمر بن خطاب انجام داد و هیچ یک از صحابه آن را انکار نکردند، هر چند اعمالی این چنینی (در صورتی‌که منکر می‌بود) مورد انکار قرار می‌گرفت، پس این اجماع شمرده می‌شود.

آنچه از عملکرد رسول الله صلی الله علیه وسلم به عنوان حاکم و اجماع صحابه بر اعمال خلفای راشدین پس از او گذشت، معلوم می‌شود که خلیفه همان کسی است که تمام اختیارات حکومت را دارد. او ولی امر مسلمانان و حافظ مصالح آنان است. او تمام اختیاراتی را دارد که او را قادر می سازد مسئولیت خود را در قیمومیت و مراقبت انجام دهد.

این حکم الله سبحانه وتعالی است و هیچ‌کس نمی‌تواند به آن اعتراض یا انتقاد کند؛ زیرا چه کسی بهتر از الله متعال خالق و پرودگار انسان به آنچه صلاح امت است بهتر می‌داند؟ با این حال، منافع آن  اختیارات‌ وسیع خلیفه زمانی نمایان می‌شود که ان‌شاء الله به زودی خلافت بازگردد. خلیفه به امور امت رسیدگی می‌کند. او مسئول هر بزرگ و کوچک، که در ذاتش پسندیده باشد، شناخته می‌شود، امت او را مورد بازخواست و محاسبه قرار می‌دهند. حقوق مردم در میان بسیاری از مقامات، که هر کدام دیگران را مقصر ب‌دانند، ضایع نمی‌شود؛ زیرا حقوق ضایع می‌شود و افراد غافل پاسخگو نمی‌باشند. بنابراین، بی‌عدالتی و فساد گسترش می‌یابد، همانطور که امروز در سیستم‌های دموکراتیک کاربردی در جهان از جمله جهان اسلام ما وجود دارد.

پرودگارا برای ما خلیفه‌ای به زودی عنایت کن تا به امور ما رسیدگی کند، نصیحت ما را بشنود و پاسخگویی و بازخواست ما را بپذیرد تا دیگر جایی برای بی‌عدالتی و فساد نباشد. امنیت، آرامش و امان در امتی که از دیرباز تحت ظلم، وحشت و ستم قرار گرفته است و با چشمانی سرشار از امید به الله مهربان و بخشنده، چشم به راه روز نجات خود است حاکم گردد! آمین!

مترجم: احمدصادق امین

ادامه مطلب...

اجلاس چین و آسیای مرکزی؛ گامی‌ست در توسعه اقتصاد چین!

(ترجمه)

به تاریخ 18 می، اولین نشست "چین-آسیای مرکزی" در شهر "شیان" چین با اشتراک رهبران ترکمنستان، قزاقستان، قرغیزستان، تاجیکستان و ازبکستان  برگزار گردید. در این نشست، "شی جین‌پینگ" رئیس‌جمهور چین برنامه‌های توسعه‌یی استراتژیک بزرگ، از زیرساخت‌های ساختمانی تا رشد تجاری را برای آسیای مرکزی اعلام نمود. او مشخصاً گفت؛ جهت گسترش هم‌کاری‌ها و پیش‌رفت‌ها در آسیای مرکزی، چین حاضر است تا 26 میلیارد ین (معادل 3.8 میلیارد دالر) را در بخش کمک مالی تخصیص داده و برای این کشورها اهدا نماید.

این نشست را می‌توان از لحاظ شکل گروه 1+5 چین نام برد. در مورد ازبکستان، میرضیایف، رئیس‌جمهور این کشور، در جریان ملاقات رسمی خود یک برنامه فراگیر را برای رشد یک شراکت استراتژیک میان ازبکستان و چین از 2023 الی 2027 اتخاذ نموده است. در چارچوب این برنامه، هزاران اسناد میان طرفین، در خصوص تجارت متقابل، گمرکات، تحصیل، انرژی، زراعت، حمل‌و‌نقل و دیگر بخش‌ها به امضاء رسید. هم‌چنان، در داخل این چارچوپ فعالیت‌های تجاری مشترک، در خصوص‌ صنعت با فناوری جدید و پروژه‌های تجاری و سرمایه‌گذاری در بخش‌های انرژی، علوم شیمیایی، زمین‌شناسی، وسایل حمل و نقل، انجنیری برق، ساختمان و دیگر سکتورهای(صنعتی) با ارزش بیشتر از 25 میلیارد دالر، توافق‌ صورت گرفته است. هم‌چنان تذکر یافت که حجم سرمایه‌گذاری چین در ازبکستان از سال 2017 بدین‌سو به 11 ملیارد دالر رسیده است.

رهبران دولت‌های آسیای مرکزی میلیاردها پول‌ کثیف وعده‌ شدۀ چین را بدون تفکر درمورد پیامدهای آن تصاحب می‌شوند، که بعداً آن‌ها را به اجرای‌ بسیاری از خواسته‌های‌ خویش مجبور می‌سازد. وقتی نوبت به پرداخت قرضه‌ها می‌رسد، نتیجه این می‌شود که آن‌ها نه ‌تنها در بدل آن منابع طبیعی بلکه خود زمین‌های آن را نیز تسلیم آن‌ها می‌نمایند. به‌طور مثال، امام علی رحمان، رئیس‌جمهور تاجیکستان 1،158 کیلومتر مربع زمین در کوه‌های بدخشان، که از لحاظ منابع طبیعی غنی می‌باشد، جهت خلاصی از قرضه‌هایش به چین داد!

قرغیزستان نتوانست قرضه‌هایش را به چین واپس دهد، فلهذا مجبورش ساخت تا تنگی مهم استراتژیکی هندوکش را رها نماید که در نتیجه بخش عظیم معادن و کارخانه‌های خود را از دست می‌دهد، و این فقط آغاز کار است.

آیا یک شخص عاقل با شعور سیاسی و صادق به مردمش با هم‌چو اژدهای سیرناپذیر ارتباط قایم نموده و دروازه کشورش را به‌روی آن باز می‌نماید؟! البته که خیر. فقط رهبرانی‌که حفظ کرسی‌های خویش را بالای سرنوشت مردم و سرزمین‌های خود معامله می‌نمایند، می‌توانند به این عمل نفرت‌‌انگیز دست بزنند.

علاوه‌ بر این، تمام جهان شاهد سرکوب وحشیانۀ مسلمانان اویغور توسط چین است، اما هنوزهم اکثریت رهبران مسلمان آسیای مرکزی به‌شمول میرضیایف، در صدد تقویت شراکت در عرصه‌های مختلف با چین است. آن‌ها آرزوهای‌ خویش‌را با پول‌های کثیف چین با دست دادن با "شی جین‌پینگ" و دولت ملحد آن که دستانش با خون مسلمانان اویغور آلوده است، سنجاق زده‌اند، دهان‌شان را مهر زده و حتی اگر باعث تحقیر خودشان هم گردد، چاپلوسی آ‌ن‌ها را می‌نمایند.

ازبکستان هم‌چنان در انتظار این است تا چین در خصوص بحران‌های اقتصادی و کاهش نارضایتی مردم آن‌را کمک و هم‌کاری نماید. انتظار داشتن این امر از یک کشور مثل چین که سیاست خارجی‌اش فقط بر مبنای استعمار اقتصادی‌ استوار است، چیزی جز یک سد بزرگ سکندری سیاسی و اقتصادی‌ نیست. آیا این بسنده نیست تا فقط یک‌بار بر سیاست قرضۀ فریب‌کارانۀ چین که در حق همسایه‌های مان با تاجیکستان و قرغیزستان انجام داده‌اند، نظر اندازیم تا قانع گردیده و برحذر شویم؟! کی این را تضمین می‌کند که آن‌چه بر سر آن‌ها آمد بالای ما نمی‌آید؟ هیچ‌کس! هنوزهم رژیم میرضیایف از این امر پند نمی‌گیرد!  

بنابراين، ما عرض می‎نماییم که قایم نمودن هرنوع رابطه با چین که دشمن سوگند‌ خوردۀ اسلام و مسلمانان می‌باشد، اشتباه است. توقع داشتن خوبی از دشمن، خودکشی است. الله سبحانه و‌تعالی می‌فرماید:

﴿الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ للهِ جَمِيعاً [نساء: 139]

ترجمه: کسانی‌که کافران را به جای مؤمنانْ سرپرست و دوست خود می‌گیرند؛ آیا عزت و قدرت را نزد آنان می‌طلبند؟ یقیناً همه عزت و قدرت فقط برای الله است.

ای مسلمانان باعزت! هیچ راه بیرون‌رفتی از این خواری، ذلت و عقب‌ماندگی جز به بازگشت به اسلام با تأسیس دولت مان وجود ندارد که امور مان را بر اساس احکام اسلام تنظیم نماید، درحالی‌که دیگر طریقه‌ها برای ما زند‌گی درخشان و سعادت‌مند به بار نمی‌آورد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ازبکستان

مترجم: ارسلان مبارز

ادامه مطلب...

آیا رسول الله صلی الله علیه وسلم وطن‌پرست بود؟

(ترجمه)

خبر:

بعضی از علماء و دعوت‌گران معاصر بخاطر اثبات موجودیت رژیم‌های سایکس پیکو از دلایل شرعی استفاده می‌کنند.

تبصره:

برای شروع این موضوع بر می‌گردیم به اصل کلمه در فرهنگ‌های لغت زبان. کلمه وطن، فلانٌ بالمکان: یعنی فلان کس در آن مکان سکنی گزید، آشنا شد و آن را منزل خود قرار داد. پس مکانی‌که انسان در آن به دنیا آمده، بزرگ شده و با آن آشنا شده، وطن اوست و به این مکان حب داشتن برای هر شخصی فطری می‌باشد. این یک مظهر طبیعی غریزه بقاء است؛ لذا هیچ اشکالی ندارد که فردی به مکانی که در آن زندگی می‌کند، محبت بورزد.

در اینجا باید بین محبت داشتن به مکانی‌که انسان در آن زندگی می‌کند و بین مفهوم وطن از دیدگاه سایکس پیکو تفاوت قائل شد؛ چون دومی به مرزهای جغرافیایی که توسط غرب استعمارگر رسم شده وفادار است.

به عنوان مثال؛ کسی‌که در شهر رمثای اردن زندگی می‌کند، شهر معان را بخشی از وطن خود می‌داند. از این رو باید از آن مراقبت کند؛ زیرا در حیطه آن چیزی است که وطنش نامیده می‌شود و هرچند هرگز پا به سرزمین معان نگذاشته باشد، در حالی‌که او نباید هیچ اهتمام به آنچه در شهر درعا سوریه می‌گذرد، داشته باشد؛ در حالی‌که چند کیلومتر از رمتا فاصله دارد و در محدوده آن چیزی نیست که به آن وطن ‌گویند.

این همان کاری است که رژیم‌های حاکم در سرزمین‌های اسلامی انجام می‌دهند. وطن مفهومی است که علاقه و توجه شما باید محدود به اتفاقاتی باشد که در مرزهای سرزمینی به نام وطن شما روی می‌دهد.

در حقیقت اکثر شعار‌ها؛ تنها شعار‌ نیست، چون برای حفظ موجودیت و منافع خود تحت عنوان امنیت وطن، دفاع از وطن و دیگر شعارهای دروغین اتخاذ می‌کنند. مانند این قول که به آن استدلال می‌کنند: "حب الأوطان من الإيمان" لذا این حدیث جعلی و بی‌اساس است و اما قول رسول الله صلی الله علیه وسلم که فرمودند:

«وَاللهِ إِنَّكِ لَخَيْرُ أَرْضِ اللهِ وَأَحَبُّ أَرْضِ اللهِ إِلَى اللهِ وَلَوْلَا أَنِّي أُخْرِجْتُ مِنْكِ مَا خَرَجْتُ»

ترجمه: به الله سوگند تو بهترین سرزمین الله و به نزد الله متعال محبوب‌ترین سرزمین هستی و اگر از این سرزمین رانده نمی‌شدم، هرگز خارج نمی‌شدم.

پس در جایی‌که بزرگ شده و زندگی نموده حب، ذاتی و فطری است. چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم در مکه به دنیا آمد و بزرگ شد، علاوه از قدسیت سرزمین‌شان و به نزد الله سبحانه وتعالی نیز محبوب‌ترین سرزمین‌ها بود.

پس چگونه می‌توان این حدیث را بر نهادهای که بالای ویرانه‌های دولت خلافت تأسیس شده‌اند، منطبق کرد؟ در حالی‌که حدود آن را غرب استعمارگر خط‌کشی نموده به هدف پارچه پارچه نمودن امت اسلامی و متفرق ساختن‌ و تصرف کردن ثروت‌شان و هم‌چنان بر رابطه عقیدوی که منسجم‌شان می‌نمود، ضربه وارد کرده است، لذا متفرق و پراکنده گردیدیم، بدون هیچ قدرتی و ما در هر گوشه و کناری  در غیاب سرپرست حقیقی برای امت اسلامی متفرق شدیم و در مصیبت و مشکلات، زندگی می‌کنیم.

بناءً دولت در اسلام ماهیتی توسعه‌طلبانه دارد و وظیفه آن حمل پیام اسلام به خارج به وسیله دعوت و جهاد می‌باشد. پس اگر رسول الله صلی الله علیه وسلم وطن پرست می‌بود، در مرزهای دولتی که در مدینه ایجاد کردند، متوقف می‌ماند؛ اما برعکس مکه و جزیرة العرب را فتح کردند؛ حتی خلفای راشدین چنین بودند و ابوبکر صدیق سرزمین شام و عراق را فتح کرد. عمر بن الخطاب مصر وطرابلس را فتح نمود و عثمان خراسان، ارمنستان و آذربایجان را فتح کرد.

شخصی‌که اهل سرزمین شام، سرزمین حجاز، یا سرزمین یمن است - همانطور که در گذشته بود - وصفی از واقعیت مکانی است که در آن زندگی می‌کند و چیزی بیشتر نیست. پس رابطه‌ای که در نهایت جمع می‌کند، بین کسی‌که در حجاز تولد شده و کسی‌که در شام، همانا رابطه عقیدوی است که در دولت اسلامی وجود دارد.

بلی، تنها اسلام است که بلال حبشی، صهیب رومی، سلمان فارسی و سپس مهاجران و انصار را گرد هم آورد و آن‌ها را در یک صف واحد متحد کرد و تمام روابط جاهلیت پیش از اسلام را که بین آن‌ها حاکم بود، از قبیل رابطه وطن‌پرستی و قومی را از بین برد و تنها ملاک تفاوت آن‌ها را تقوا قرار داد.

بناءً استمرار وفاداری به پرچم یا مرزها نشانه‌ای از تفکرات جاهلیت است که فقط در خدمت استعمار گران قرار دارد. اصل این است که این تقسیمات را نپذیریم و برای بازگرداندن امت به وحدت سیاسی و اقتصادی در یک دولت واحد تلاش کنیم؛ زیرا الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ﴾ [انبیاء: 23]

ترجمه: همانا اين، امت شماست، امتى يگانه، و من پروردگار شما هستم، پس مرا پرستش كنيد.

نویسنده: انجینیر/مهندس عمر محمد

4 ذي القعدة 1444هـ.ق.

مطابق به چهارشنبه, 24 می 2023م.

مترجم: پارسا امیدی

ادامه مطلب...

آیا پاکستان به روسیه رو می‌آورد؟

(ترجمه)

خبر:

پاکستان و روسیه توافق‌نامۀ تجاری دو جانبه‌ای را به هدف تسهیل هزینۀ تجارت میان دو کشور امضا نمودند. این توافق‌نامه طی یک کنفرانس اقتصادی سه روزه برای کشورهای اسلامی که در 19 می 2023 در کازان- روسیه به پایان رسید، امضا شد. این کنفرانس اشتراک کنندگانی از 85 کشور را گردهم آورد و بستری را برای تبادل مفکوره‌های تجاری ایجاد نمود.

تبصره:

مدتی است در پاکستان روایتی وجود دارد که گویا روسیه با توجه به قرابت جغرافیایی‌اش برای تأمین منافع پاکستان بهترین گزینه می‌باشد، و مانند آمریکا روابط را مقید به شرایط نساخته و با انتقال فناوری و تکنالوژی هم مخالفتی ندارد. این روایت توسط نظامیان پاکستان حمایت گردیده تا استقلال پاکستان را در سیاست خارجی به تصویر بکشاند و تسلیمی رهبری نظام در برابر دساتیر آمریکا را پنهان نماید.

توافق‌نامۀ اقتصادی که اخیراً میان روسیه و پاکستان امضا گردیده، به عنوان مدرکی بر سُست شدن عضلۀ اسلام آباد و رهایی از کنترول آمریکا و هم‌چنان به تصویر کشیدن شجاعت‌اش در شرایطی‌که روسیه به دلیل تجاوزگری‌هایش در اوکراین تحت تحریم‌های شدید غرب قرار دارد، می‌باشد. با این حال، برای چشمان جیوپولیتیک تیزبین هویدا می‌گردد که این روایت نادرست و دور از واقعیت بوده و روابط روسیه و پاکستان تحت پلان‌های آمریکا برای روسیه و پاکستان صورت می‌گیرد.

آمریکا هرگز در بازی نمودن مزدورانش با رقبای آن‌ها و با کسانی‌که آن‌ها را تهدیدی علیه منافع استراتژیک خود تعریف کرده مشکلی نداشته است، بلکه این امر برای تأمین منافع استراتژیک‌اش انجام گردیده است. آمریکا یک قهرمان نیست و از آن‌جایی که به دلیل بحران‌های داخلی و نیاز به استقرار منابع‌اش جهت جنگیدن با سایر نبردها تحت فشار قرار دارد، با برقراری روابط اقتصادی روسیه با مزدور پاکستانی‌اش مشکلی ندارد؛ زیرا این امر برای تثبیت نمودن مزدورش به عنوان یک کابوس برای آمریکا کمک می‌نماید؛ کابوسی‌که عبارت از فروپاشی پاکستان و به دست گرفتن قدرت توسط مسلمانان مخلص و تأسیس خلافت می‌باشد.

از این‌رو، آمریکا از برقراری روابط مزدورانش با رقبای آن، که در این مورد از روسیه به خاطر اهداف استراتژیک خود و یا کمک نمودن به اقتصاد وخیم پاکستان و یاهم پنهان نمودن تسلیمی اسلام آباد در میان افکار عمومی قوی ضد-آمریکایی که در جاده‌های پاکستان وجود دارد، حمایت می‌نماید. داستان مشابهی را می‌توان میان سایر مزدوران آمریکا مانند عربستان سعودی و مصر مشاهده نمود که هردو به دنبال ورود به سازمان BRICS که یک سازمان تحت سلطۀ چین است می‌باشند.

پلان آمریکا برای روسیه هرگز این نبوده که آن‌را نابود کند و یا از فروپاشی کامل آن مطمئن گردد، بلکه در صورت‌های نیاز آن را محدود و منضبط نموده است. آمریکا بر اساس مطالعات اهداف استراتژیک خویش برای قفقاز و آسیای مرکزی به موجودیت روسیه به عنوان یک قدرت منطقه‌ای برای جلوگیری از ظهور خلاء امنیتی و خنثی نمودن تسلط چین بر مناطق کلیدی استراتژیک و جغرافیای اقتصادی، مشکلی ندارد. با این حال، آمادگی این را دارد که در صورت خارج شدن روسیه از خطوط سرخ، آن را منضبط سازد؛ طوری‌که در گرجستان و کریمیه انجام داد و یاهم در موارد دیگر مانند سوریه، که یکی از اهداف طعمه‌گذاری برای روسیه در اوکراین مجازات روسیه به دلیل تجاوز آن از خطوط سرخ در سوریه بود. این امر واضح می‌سازد که چرا آمریکا با هند و پاکستان در ایجاد روابط اقتصادی با روسیه علی‌الرغم تحریم‌های غرب در قضیه اوکراین مشکل نداشته و ندارد. این روابط برای روسیه این امکان را می‌دهد که سر پا بماند و به عنوان یک لنگر در مناطق استراتژیک کلیدی عمل نماید.

در نتیجه روابط اقتصادی روسیه و پاکستان انعکاس‌دهندۀ تغییری در سیاست خارجی اسلام آباد و یا نشان‌دهندۀ استقلال در تصمیم‌گیری‌ها نیست و نمی‌باشد، بلکه آن‌ها بر اساس پلان‌های آمریکا باهم روابط قایم می‌نمایند. در واقع، استقلال استراتژیک پاکستان زمانی به دست می‌آید که تشکیلات نظامی پاکستان خودرا از واسکت مستقیم آمریکا جدا ساخته و به مسلمانان نصرت دهند؛ مسلمانان مخلصی که ارادۀ احیای خلافت را نه تنها بخاطر آزادی پاکستان بلکه بخاطر آزادی تمامی سر زمین‌های اسلامی دارند.

نویسنده: محمد ابو داوود

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

8 ذوالقعده 1444هـ.ق.

یک‌شنبه 28 می 2023م.

مترجم: عبدالرحمن قاطع

ادامه مطلب...

گرسنگی گریبان‌گیر اطفال نایجریا در نبود نگهبانی خلافت

(ترجمه)

بحران گرسنگی در نایجریا سایه افگنده است، به خصوص در شمال شرق در حال تشدید است. بر اساس گزارش سازمان ملل، بیش از 42 فیصد از خانواده‌ها در سراسر ایالت‌های خلیج "بورنو، آداماوا و یوبه" غذای کافی دریافت نمی کردند و بیش از 80 فیصد از افرادی‌که در ایالت‌های مذکور به کمک‌های بشردوستانه نیاز داشتند، زنان و اطفال بودند. این سوء تغذیه شدید یا به اصطلاح "بمب ساعتی" در شمال شرق شدت گرفته و تخمین زده می‌شود که 2 میلیون کودک از سوء تغذیه شدید در کشور رنج می‌برند. نماینده وزیر اطلاعات و فرهنگ "لیدیا شیهو جافیا" اظهار می‌دارد که نایجریا در سطح آفریقا اولین کشور و در سطح جهان دومین کشوری است که اطفال مبتلا به سوء تغذیه را دارا می‌باشد و پیش‌بینی می‌شود که 14.7 میلیون نفر زیر 5 سال از سوء تغذیه متوسط و شدید رنج می‌برند. نعمت حاجیبی، مدیر ارشد تغذیه یونسیف در کشور اظهار داشت که یک سوم اطفال در نایجریا در فقر غذایی شدید زندگی می‌نمایند. سوء تغذیه به دلیل عدم دست‌رسی به غذای با کیفیت می‌تواند پیامدهای شدید صحی، از جمله رشد ناقص، مشکلات رشدی و ضعف سیستم محافظتی داشته باشد که منجر به ابتلای بیشتر آن‌ها به امراض عفونی گردیده و می‌تواند منتج به مرگ گردد. به اساس گزارش یونسیف، از 36 میلیون طفل زیر 5 سال در نایجریا، 15میلیون آن (%42) رشد کوتاهی یا ناقص دارند. 2.8 میلیون به شدت در حالت تلف و ضایع شدن هستند و 30 میلیون (%80) کم‌خون می‌باشند. هم‌چنان گفته شده که در هر ساعت حدود 100 طفل زیر 5 سال که معادل به 2400 طفل در روز می‌شود، به دلیل سوء تغذیه در نایجریا جان‌های شان را از دست می‌دهند. تورم نفوس، قیمت‌های بلند مواد غذایی، فقر شدید و نا امنی ناشی از درگیری‌های داخلی که باعث آوارگی بیش از 2 میلیون نفر و اختلال در تولیدات زراعتی گردیده است، همه این‌ها در گرسنگی جمعی اطفال در کشور تأثیر داشته است. بسته شدن بعضی کمپ‌ها برای بیجاشدگان داخلی توسط مقامات دولت نیز به این مشکل افزوده است. در همین حال وزرای دولت، مقامات سازمان‌ملل و سایر نهادهای بین‌المللی سخنرانی های میان‌تهی ارائه می‌نمایند و ابتکارات بیهوده‌ای را به راه می‌اندازند و وعده بهبود دست‌رسی به غذا را می‌دهند که در واقع تغییر واقعی در وضعیت ناامید کننده مردم ایجاد نکرده و بارها و بارها ثابت می‌سازند که آن‌ها هیچ راه‌حلی برای مشکلات مردم ندارند.

رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم می‌فرمایند که هر فرد برای نیازمندی های اساسی خویش حقوقی دارد که باید مراعات شود.

«لَيْسَ لِابْنِ آدَمَ حَقٌّ فِي سِوَى هَذِهِ الْخِصَالِ بَيْتٌ يَسْكُنُهُ وَثَوْبٌ يُوَارِي عَوْرَتَهُ وَجِلْفُ الْخُبْزِ وَالْمَاءِ»

ترجمه: بنی آدم هیچ حقوقی بهتر از این ندارد که خانه داشته باشد تا در آن زندگی نماید، لباس داشته باشد تا عورتش را بپوشاند و قرصی نان و مقداری آب داشته باشد.

با این حال، در نبود حاکمیت نظام اسلام "خلافت بر منهج نبوت" ما حتی نمی‌توانیم اطفال خویش را به اندازه کافی تغذیه نماییم. در نبود این نظام اسلامی، یگانه آرزوی مادران امت ما زنده نگهداشتن اطفال شان است و بس. روزگاری تحت حاکمیت نظام الله سبحانه وتعالی بود که آفریقا سبد نان جهان بود؛ زمانی‌که تحت حکومت خلیفه عمر بن خطاب رضی‌الله عنه غذا از شمال آفریقا برای طعام دادن مردم عربستان در زمان قحطی آن‌ها می‌آمد. روزگاری‌که سرزمین‌های مسلمانان سرشار از مال و ثروت بود؛ به طوری‌که در بسیاری از ولایت‌های خلافت به دلیل سیاست‌های اقتصادی اسلام و توزیع عادلانۀ ثروت مانند حکومت خلیفه قرن هشتم عمر بن عبدالعزیز، هیچ‌کس به گرفتن زکات نیازی نداشت، و روزگاری بود که سرزمین‌های اسلامی از لحاظ رفاه، امکانات آموزشی درجه اول و مراقبت‌های بهداشتی و پیش‌رفت تکنالوژیک با ساخت تعدادی از پوهنتون‌/دانشگاه‌های دنیا در آفریقا مورد غبطه جهانیان قرار می‌گرفت. اما حالا فقط تاریکی و ناامیدی این منطقه را فرا گرفته و دولت‌ها فقط برای زنده نگهداشتن نسل‌های آینده خود تحت چتر نظام‌های فاسد بشری و حکام و رژیم‌های خودخواه که از نحوه مراقبت از مردم خود آگاهی ندارند، مبارزه می‌نمایند. این نظام خلافت است که محافظ امت بوده و تنها نظامی‌است که می‌تواند امنیت و رفاه را در پرتو احکام اسلام به این امت بازگرداند. اطفال این امت سزاوارتر از لقمۀ نان هستند. آن‌ها سزاوار نظامی هستند که به تمام نیازهای آن‌ها رسیدگی نماید، آن‌ها را از مصایب حفاظت نموده و آن‌ها را به عنوان یک نسل و الگوی درخشان برای بشریت تربیه نماید!

﴿وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ[شورا: 30]

ترجمه: هر مصیبتی که به شما رسد، به خاطر اعمالی است که انجام داده اید و الله بسیاری از گناهان تان را عفو می کند.

داکتر نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

 مترجم: عبدالرحمن قاطع

 

ادامه مطلب...

محدودیت نامزدان خلافت

(ترجمه)

در این خصوص امام بخاری رحمه الله در صحیح خویش از عایشه رضی الله عنها چنین روایت می‌کند: 

«حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ بِلَالٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ قَالَ: أَخْبَرَنِي عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا زَوْجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قال: وَاجْتَمَعَتْ الْأَنْصَارُ إِلَى سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ فِي سَقِيفَةِ بَنِي سَاعِدَةَ فَقَالُوا: مِنَّا أَمِيرٌ وَمِنْكُمْ أَمِيرٌ فَذَهَبَ إِلَيْهِمْ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَأَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ فَذَهَبَ عُمَرُ يَتَكَلَّمُ فَأَسْكَتَهُ أَبُو بَكْرٍ وَكَانَ عُمَرُ يَقُولُ وَاللَّهِ مَا أَرَدْتُ بِذَلِكَ إِلَّا أَنِّي قَدْ هَيَّأْتُ كَلَامًا قَدْ أَعْجَبَنِي خَشِيتُ أَنْ لَا يَبْلُغَهُ أَبُو بَكْرٍ ثُمَّ تَكَلَّمَ أَبُو بَكْرٍ فَتَكَلَّمَ أَبْلَغَ النَّاسِ فَقَالَ فِي كَلَامِهِ: نَحْنُ الْأُمَرَاءُ وَأَنْتُمْ الْوُزَرَاءُ فَقَالَ حُبَابُ بْنُ الْمُنْذِرِ: لَا وَاللَّهِ لَا نَفْعَلُ مِنَّا أَمِيرٌ وَمِنْكُمْ أَمِيرٌ، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: لَا وَلَكِنَّا الْأُمَرَاءُ وَأَنْتُمْ الْوُزَرَاءُ هُمْ أَوْسَطُ الْعَرَبِ دَارًا وَأَعْرَبُهُمْ أَحْسَابًا فَبَايِعُوا عُمَرَ أَوْ أَبَا عُبَيْدَةَ بْنَ الْجَرَّاحِ فَقَالَ عُمَرُ بَلْ نُبَايِعُكَ أَنْتَ فَأَنْتَ سَيِّدُنَا وَخَيْرُنَا وَأَحَبُّنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَأَخَذَ عُمَرُ بِيَدِهِ فَبَايَعَهُ وَبَايَعَهُ النَّاسُ فَقَالَ قَائِلٌ: قَتَلْتُمْ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ فَقَالَ عُمَرُ قَتَلَهُ اللَّهُ»

ترجمه: اسماعیل بن عبدالله و سلیمان بن عبدالله از هشام بن عروة از عروة بن زبیر از عایشه همسر رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می‌کند که ایشان فرمودند: انصار (در امر خلافت) بر سعد بن عبادۀ در سقیفۀ بنی ساعده گرد آمده بودند، می‌گفتند: یک امیر از ما (انصار) و یک امیر از شما (مهاجرین) باشد، ابوبکر، عمر بن خطاب و ابوعبیدة بن جراح نزد آنان رفتند، عمر رفت با آنان سخن بگوید، اما ابوبکر از وی خواست خاموش بماند. عمر می‌گفت، والله چیزی نمی‌خواستم جز سخن‌ شگفت‌آوری‌که آن را آماده کرده بودم، می‌ترسیدم که ابوبکر آن را به خوبی و با بلاغت بیان نکند، بعد از آن ابوبکر چنان سخن گفت  که بلیغ‌ترین مردم بود، چنان‌چه گفت، امراء از ما و وزراء از شما باشد، حباب بن منذر گفت نه والله این کار را نمی‌کنیم، یک امیر از ما و یک امیر از شما، ابوبکر گفت امراء از ما و زراء از شما، زیرا ایشان (قریش) شریف‌ترین عرب به لحاظ دار (قبیله) و واضح‌ترین شان از نظر قرابت (به رسول کریم صلی الله علیه وسلم و تقدم در اسلام) اند، پس با عمر و یا اباعبیدة بن جراح بیعت کنید، عمر گفت؛ بلکه با تو بیعت می‌کنیم، تو سیِّد ما و بهترین ما هستی، محبوب‌ترین مان نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم هستی، سپس عمر دست ابوبکر را گرفت و با وی بیعت نمود، مردم نیز با وی بیعت نمودند، کسی گفت سعد بن عباده را کشتید (فروگذاشتید)، عمر گفت: الله (سبحانه وتعالی) او را بکشد.

 همان‌طورکه این روایت نشان‌گر آن است، در اولین انتخاب خلیفه، نامزدان خلافت چهار نامزد بودند؛ سعد بن عبادة، ابوبکر، عمر و ابوعبیدة رضی الله عنهم، اما از آن‌جایی‌که عمر و ابوعبیدة رضی الله عنهما از علم و برتری ابوبکر رضی الله عنه آگاه بودند، با وی رقابت ننمودند. بنابراین، در آن جا نامزدان در میدان عمل به دو نامزد به ابوبکر و سعد بن عبادة رضی الله عنهما، محدود شد، که بعد از مناقشه و مجادله بسیار در بین اهل حل و عقد، در سقیفه یکی از دو نامزد انتخاب شد و همه اعضاء شورا در سقیف با وی بیعت نمودند، که این بیعت بیعت انعقاد بود. یک روز پس از آن در مسجد بیعت طاعت صورت گرفت، مراحل محدودیت نامزدان به پذیرش چهار نامزد آغاز و به دو نامزد محدود شد؛ سپس اهل حل و عقد یکی از آن دو را انتخاب و با وی بیعت نمودند.

در زمان بیعت با عمر رضی الله عنه تعداد نامزدان محدود نشد، چون عمر رضی الله عنه تنها نامزد بود. در زمان بیعت با علی رضی الله عنه نیز قضیه از همین قرار بود، چون در آن جا نیز نامزدی غیر از علی رضی الله عنه نبود. با این ترتیب با هریک از علی و عمر رضی الله عنهما بیعت صورت گرفت، بدون این‌که مراحل محدودیت و تعیین نامزدهای خلافت سپری شود، یعنی قبل از روند انتخاب خلیفه، تعداد نامزدان به کمترین و بیشترین حد مشخص نشد.

اما در بیان چگونگی بیعت با عثمان رضی الله عنه، طرح اسامی نامزدان و محدود شدن شان به شش نامزد و بعد به دو نامزد، بیشتر واضح می‌باشد، پس از این‌که نامزدان به علی و عثمان محدود شد، نظر و رأی مردم از اهل حل و عقد و عموم مردم در مورد این دو نامزد، گرفته شد تا این‌که پلۀ نظرات مؤید عثمان سنگین‌تر شده، با وی در مسجد بیعت انعقاد و بعد بیعت طاعت صورت گرفت.   در مراجعه به روایت مربوط به این مراحل از کتاب تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک) دیده می‌شود که این مراحل این‌گونه بوده است:

1-      عمر رضی الله عنه گفت: «ای جماعت اینک شما و چند تنی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود، این‌ها اهل بهشت اند، سعید بن زید بن عمرو بن نفیل از آن جمله است، اما من وی را وارد نمی‌کنم، بلکه این شش تن علی و عثمان فرزندان عبد مناف، عبدالرحمن و سعد ماماهای رسول الله صلی الله علیه وسلم، زبیر بن عوام حواری و پسر عمۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم و طلحة الخیر بن عبیدالله؛ یکی را از میان خودشان انتخاب کنند، و چون یکی را به خلافت برداشتند، از او به نیکویی پشتیبانی و او را یاری کنید.» عمر رضی الله عنه  بدین ترتیب شماری از صحابه‌ای را بر شمرد، که رسول الله صلی الله علیه وسلم در حالی از دنیا رحلت نمودند که از ایشان راضی بودند. آن هفت نامزد از کسانی بودند که شرایط انعقاد در آن‌ها فراهم آمده بود؛ سپس نامزدان به شش نامزد محدود گردید.

تعداد نامزدان بر بزرگان مسلمانان محدود شد، محدودیت نامزدان اگر غیر جائز می‌بود، حتماً رد و عملی نمی‌شد، انگار به این دلیل که محدودیت نامزدان مانع حق دیگران برای نامزد شدن می‌شود.  بنا براین، محدودیت نامزدهای خلافت به اجماع صحابه جائز می‌باشد. امت (نمایندگان امت) می‌توانند، تعداد نامزدان را محدود سازند، تفاوتی ندارد که این محدودیت مستقیم توسط امت صورت گیرد و یا این‌که به تفویض خلیفه سابق صورت گیرد؛ طوری‌که به نیابت از امت تعداد نامزدان را محدود سازد.

این از لحاظ محدود سازی نامزدان بود، اما این‌که در آغاز باید تعداد نامزدان به شش نامزد محدود شود، این برای هم‌سوی شدن با عمل‌کرد عمر رضی الله عنه می‌باشد؛ اما این‌که تعداد نامزدان به دو نامزد محدود می‌شود، برای هم‌سوی شدن با عمل‌کرد عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه می‌باشد و برای این‌که معنی بیعت با بیعت اکثر انتخاب کنندگان تحقق یابد، چون اگر تعداد نامزدان بیشتر از دو نامزد باشند، کسی‌که برندۀ انتخابات است، وی در این صورت در واقع با بیعت سی درصد بیعت کنندگان انتخاب شده است، یعنی با بیعت کمتر از اکثریت شان (که بیشتر از پنجاه در صد اند) انتخاب شده است، که با این حساب در صورت محدودیت نامزدان به دو نامزد، اکثریت با برنده بیعت نموده اند.

2-      عبدالرحمن رضی الله عنه گفت: «کدام یکی از شما  از خلافت کناره‌گیری می‌کند و عهده‌دار می‌شود که این کار را به افضل جماعت دهد؟ هیچ‌کس پاسخ نداد؛ سپس عبدالرحمن رضی الله عنه گفت: من از خلافت کناره‌گیری می‌کنم، قوم گفتند ما راضی هستیم. وی از ایشان عهد و پیمانی گرفت و مثل آن را برای شان داد.»

بنا براین، روایت: عبدالرحمن رضی الله عنه از رقباء وکالت گرفت که یکی از میان شان را برای شان خلیفه انتخاب کند، این پس از آن بود که خود از رقابت کناره‌گیری نمود، تا این‌که تعداد نامزدان به پنج نامزد خلاصه شد.

3-      سپس عبدالرحمن رضی الله عنه به مشاوره پرداخت و از نامزدان آغاز نمود. به علی رضی الله عنه گفت: "اگر این کار از تو بگذرد و به تو نرسد، کدام یک از این جمع را برای این کار شایسته‌تر می‌دانی؟ علی رضی الله عنه گفت: عثمان را، آنگاه با عثمان رضی الله عنه خلوت کرد گفت: اگر این کار به تو نرسد، کدام یک از این جمع را به این کار شایسته‌تر می‌بینی؟ گفت: علی را. آن‌گاه عبدالرحمن رضی الله عنه با زبیر رضی الله عنه خلوت کرد و نظیر سخنانی که با علی و عثمان رضی الله عنهما گفته بود، با وی گفت و او گفت عثمان، و آن‌گاه با سعد رضی الله عنه خلوت کرد و با او سخن گفت و او نیز گفت عثمان."

4-      عبدالرحمن رضی الله عنه دائرۀ مشاوره را وسعت بیشتر داده و با اهل حل و عقد با کسانی‌که در مدینه بودند، نیز مشورت نمود: "عبدالرحمن رضی الله عنه شب‌ها را در گشت و گذار بود و اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم و سران سپاه را که سوی مدینه آمده بودند، با اشراف قوم دید و با آن‌ها مشورت کرد و با هرکه خلوت کرد، عثمان را نام برد. شبی‌که صبح‌گاه آن، مدت تعیین شده به سر می‌رسید، پس از آن که بیشتر شب را به تلاش بود، به خانه مسور بین مرخمه آمد، پس از این‌که مدتی از شب را خوابیده بود، او را بیدار کرد و گفت؛ تو در خوابی و من همه شب چشم به هم نزده ام؛ برو زبیر وسعد را بخوان! وی که آن‌ها را فراخواند، عبدالرحمن رضی الله عنه در انتهای مسجد در صفه‌ای که مجاور خانه مروان بود، از زبیر رضی الله عنه آغاز کرد و گفت این کار را با دو پسر عبدمناف واگذار. زبیر رضی الله عنه گفت؛ نصیب من از آن علی است، آنگاه به سعد رضی الله عنه گفت من و تو خویشاوندیی نزدیک داریم، نصیب خود را به من واگذار تا انتخاب کنم، گفت؛ اگر خودت را انتخاب می‌کنی، بله، ولی اگر عثمان را انتخاب می‌کنی، من علی را بیشتر می‌پسندم."

در این جا دیدیم که تعداد نامزدان پس از مشاوره با اهل حل وعقد به دو نامزد به عثمان رضی الله عنه و به علی رضی الله عنه محدود شد.

5-      بالاخره عبدالرحمن رضی الله عنه – با وکالت از اهل حل وعقد – خلیفه را از بین نامزدان انتخاب و سریعاً با وی بیعت نمود، حاضرین نیز با بیعت انعقاد با وی بیعت نمودند. "در آن هنگام عبدالرحمن رضی الله عنه گفت: نظر کردم و مشورت کردم، ای جماعت، بد گمان مباشید! آنگاه علی رضی الله عنه را خواست و گفت؛ با الله عهد و پیمان می‌کنی که به کتاب الله و سنت رسول الله و سیرت دو خلیفه پس از وی عمل کنی؟ علی رضی الله عنه در جواب گفت؛ امیدوارم که به اندازه علم و توان خویش عمل کنم، آنگاه عثمان رضی الله عنه را خواست و با او نیز چنان گفت که با علی رضی الله عنه گفته بود. عثمان رضی الله عنه در جواب گفت بلی و عبدالرحمن رضی الله عنه با وی بیعت کرد."

حزب التحریر با استدلال به این روایات، برای تعیین خلیفه گام‌های را برداشته و بدو مرحله نامزدهای خلافت را محدود ساخته است. این گام‌ها به محدودسازی تعداد نامزدان از حیث فراهم بودن شرایط انعقاد در آن‌ها آغاز می‌شود. این کاری است که مربوط به محکمه مظالم می‌باشد؛ محکمه‌ای که خلیفه آن را در گذشته دائر می‌نمود؛ چون خلیفه در دستگاه خلافت خویش قاضی مظالم می‌باشد.

بدین ترتیب، حزب التحریر تعداد نامزدهای با اهلیت را در دو مرحله محدود می‌نماید: در مرحلۀ اول تعداد آن‌ها را به شش نامزد؛ کاری‌که عمر رضی الله عنه به نمایندگی از امت نمود؛ چون در آن زمان از عمر رضی الله عنه خواسته شد که جانشین خویش را نامزد کند. در مرحلۀ دوم به دو نامزد؛ کاری‌که عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه، به وکالت از اهل حل وعقد، نمایندگان امت، انجام داد. در دولت خلافت پیش روی، مجلس امت به نیابت از امت این گونه تعداد نامزدهای خلافت را، مشخص و محدود خواهد کرد.

دوستان گرامی!

هر آن‌چه متعلق به حکومت داری از قبیل تأسیس دولت و تعیین خلیفه می‌شود، به تفصیل، تمام و کمال در طرح آماده شدۀ قوانین، آماده و در انتظار اجراء شدن می‌باشد. کاری‌که مسلمانان باید انجام دهند، کاری نیست جز اقامه دولت، اجرای این احکام و بیعت با خلیفه‌ای که بر اساس کتاب الله و سنت رسول الله بر ما حکم فرمایی کند.

ادامه مطلب...

دولت هندو جرئت برگزاری کنفرانس G-20 را در کشمیر اشغال‌شده نمود؛ چرا حکام پاکستان نیروهای مسلح مشتاق ما را از طریق آتش‌بس در خط کنترول نگه‌‌می‌دارند؟!

(ترجمه)

دولت هندو نشست سه روزه G-20 را از 22 می در شهر سریناگار، کشمیر اشغال‌‌شده برگزار می‌کند. این تلاش دیگری برای مشروعیت بخشیدن به اشغال ظالمانه‌ی دولت هندو در کشمیر اشغال‌شده است. دولت هندو جرئت کرد این کار را انجام دهد؛ چرا که حکام پاکستان از طریق توافق‌نامه آتش‌بس در خط کنترول، دست و پای نیروهای مسلح مشتاق و نیرومند ما را بسته اند. اگر ارتش پاکستان موضع تهاجمی در خط کنترول اتخاذ کرده بود یا اگر زیربنا‌ی جهاد در کشمیر اشغال‌شده سالم باقی مانده بود، آیا هند می‌توانست حتی به برگزاری کنفرانس G-20 در سریناگار فکر کند؟ قطعاً نه. اکنون حکام پاکستان از خودداری چین و برخی سرزمین‌های اسلامی برای شرکت در کنفرانس G-20 در کشمیر اشغال‌شده به عنوان نشانه‌ی پیروزی خود استفاده می‌کنند. هرچند این منجر به برگرداندن الحاق اجباری هند در 5 اگست 2019م یا آزادسازی کشمیر اشغال‌شده نخواهد شد.

واقعیت اینست که حکام پاکستان به عنوان تسهیل‌کننده‌گان برای دولت هندو جهت برگزاری کنفرانس G-20 در کشمیر اشغال‌شده عمل کردند. هنگامی‌که دولت هندو به زور کشمیر اشغال‌شده را در اگست 2019م تصاحب کرد، این عمل یک نقض آشکارِ خط سرخ بود. دولت هندو باید بهای سنگینی را با پاسخی فک شکسته می‌پرداخت. با این حال، رهبری سیاسی و نظامی پاکستان به دستور ارباب خود امریکا به عوض بسیج نیروهای مسلح بر روی خط کنترول، سعی در فرونشاندن خشم شدید مسلمانان پاکستان و نیروهای مسلح آن‌ها داشتند. آن‌ها اقدامات نمادین را مانند تغییر نام بزرگ‌راه کشمیر در اسلام‌آباد به بزرگ‌راه سریناگار، نشان‌دادن کشمیر اشغال‌شده به عنوان بخشی از پاکستان در نقشه رسمی پاکستان، ایستادن در سرک‌ها با بستن بازوبند سیاه برای چند دقیقه در هفته و سخنرانی در سازمان ملل انجام دادند. پس از آن، حکام پاکستان دولت هندو را کمک کردند. آن‌ها در 25 فبروری 2021م یک توافق‌نامه آتش‌بس با خط کنترول دولت هندو امضاء کردند. آن‌ها این کار را به دستور اربابان امریکایی خود انجام دادند تا از تقویت الحاق اجباری کشمیر اشغال‌شده توسط مودی اطمینان حاصل کنند. همین تسهیلات است که به دولت هندو جرئت برگزاری نشست G-20 در کشمیر اشغال‌شده را داد.

اکنون چندین دهه است که حکام سیاسی و نظامی پاکستان امت را در مورد کشمیر اشغال‌شده فریب می‌دهند. آن‌ها مدعی اند که به حمایت سیاسی، اخلاقی و دیپلماتیک خود از مسلمانان کشمیری ادامه خواهند داد. آیا تنها با حمایت سیاسی، اخلاقی و دیپلماتیک می‌توان از ظلم بر مظلومان خاتمه داد؟ قطعاً نه. آن‌ها هم‌چنان ادعا می‌کنند که می‌خواهند با اجرای قطعنامه‌های سازمان ملل به اشغال کشمیر تحت غصب هندو پایان دهند. اما آیا آشکار نگردیده است که سازمان ملل یک ابزار استعماری است؟ سازمان ملل تنها قطعنامه‌هایی را اجراء می‌کند که در راستای منافع امریکا و کشورهای استعمارگر غربی باشد؟ انتظار برای اجرای قطعنامه‌های سازمان ملل تنها به دولت هندو کمک خواهد کرد که برای تقویت اشغال خود زمان بیشتر را بخرد.

ظلم و اشغال توسط ظالمان هرگز پایان یافتنی نیست تا زمانی‌که آنان توسط نیرویی بیرون انداخته نشوند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:‌

﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ﴾ [بقره:۱۹۱]

ترجمه: و آن‌ها را هر کجا یافتید، به قتل برسانید و از آن جا که شما را بیرون ساختند، آن‌ها را بیرون کنید.

ما باید تصمیم بگیریم که هرگز فریب حکام را نمی‌خوریم. ما باید تصمیم بگیریم که فقط آنچه را که الله دستور داده است انجام دهیم. اما دستورات الله سبحانه وتعالی تنها توسط دولتی‌که بر اساس دین الله سبحانه وتعالی تاسیس شده پیروی می‌گردد که به طور کامل اسلام را تطبیق می‌کند. این دولت عبارت از خلافت به منهج نبوت است. خلافت نظم حاکم استعماری جهانی از جمله نهادهای آن مانند سازمان ملل و قوانین بین‌المللی را رد خواهد کرد و به ندای مظلومان پاسخ خواهد داد.

﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيّاً وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيراً﴾  [نساء:۷۵]

ترجمه:‌ چرا در راه الله، و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده‌اند، پیکار نمی‌کنید؟ همان افراد (ستمدیده‌ای) که می‌گویند: «پروردگارا! ما را از این شهر، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده! و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما!

برای عزت و سربلندی در این دنیا و آخرت و برای خاتمه ظلم در این دنیا خلافت را به منهج نبوت تاسیس کنید!

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

کشمکش بالای برتری‌جویی نظامیان و غیرنظامیان، پاکستان را به آستانۀ نابودی کشانده است تنها راه نجات ما برتری دادن شریعت با تأسیس خلافت بر منهج نبوت است

(ترجمه)

در چند هفته گذشته، سیاست پاکستان درگیر حاشیه، تنش، هرج و مرج و بی‌ثباتی بوده است. عامل این بحران سیاسی دعوای فرقه‌ای میان قضات، جنرال‌ها و سیاسیون می‌باشد. هیچ جناحی دغدغۀ واقعی مشکلات مردم را بر سر ندارند. جناح‌ها فقط برای قدرت می‌جنگند که این امر هیچ سودی برای مردم پاکستان ندارد. مردم در تنگنای شدید اقتصادی غرق شده و دچار ناامیدی عمیقی گردیده‌اند.

در جنگ بر سر قدرت، قضات، جنرال‌ها و سیاسیون شکاف‌های عمیق اجتماعی را در میان مردم ایجاد نمودند. مسلمانان عام در ارتش در مقابل فرزندان خودشان قرار گرفتند. ملکیت‌ها تخریب گردیدند، مقدسات زیر پا شدند و خون پاک مسلمانان ریخته شد. ایجاد شکاف میان ارتش و عام مردم تنها مسلمانان را تضعیف می‌نماید و بس. این دقیقاً مانند به اصطلاح "جنگ علیه تروریزم" است؛ زمانی‌که مسلمانان علیه یک‌دیگر در مرز افغانستان می‌جنگند تا منافع استعماری آمریکا را حفظ نمایند. پاکستان در جبهه با هند تضعیف گردید، که در نهایت هند سرزمین اسلامی کشمیر را غصب نمود. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَاَطِیْعُوا اللّٰهَ وَرَسُوْلَهٗ وَلَا تَنَازَعُوْا فَتَفْشَلُوْا وَتَذْهَبَ رِیْحُكُمْ [انفال: 46]

ترجمه: از الله و رسولش اطاعت نمایید و (در تصمیم گیری) با یک‌دیگر نزاع نکنید که سُست می‌شوید و توان و اقتدارتان از بین می‌رود.

علی‌الرغم این‌که نزاع بر سر قدرت در بین خود جنرال‌ها، قضات و سیاسیون است، اما آن‌ها بالای چارچوب دولت لیبرال و سیکولار کاملاً توافق دارند. این چارچوب برای بیش از هفت دهه از سوی حکام پاکستان برای خدمت به نظم جهانی آمریکا تطبیق گردیده است. تحت این چارچوب سیکولار، جناح‌های ملکی و نظامی هردو، سیاست‌های سرمایه‌داری (کپیتالیستی) را تطبیق نموده و همواره ارزش پول پاکستان را کاهش داده‌اند. به دستور صندوق بین‌المللی پول استعمارگر (IMF)، مردم در آسیاب فقر، تورم و محرومیت غرق و زمین‌گیر گردیده‌اند. این درحالی است که سرمایۀ سودخواران با متمرکز گردیدن منابع به شکل عظیم و گستردۀ آن به دستان یک عدۀ معدود رو به افزایش است. جناح نظامی و ملکی هردو تضمین می‌نمودند تا پاکستان مهره‌ای برای منافع آمریکا قرار گرفته و ارتش پاکستان به عنوان یک نیروی مزدور مورد استفاده قرار گیرد.

هم‌چنان این جناح‌های نخبۀ حاکم نیز موافق هستند که اسلام در حکومت‌داری، اقتصاد، قضائیه و سیاست خارجی حرفی برای گفتن ندارد. آن‌ها برای جلب حمایت مردمِ اسلام دوست پاکستان فقط از نام اسلام استفاده می‌نمایند. با این حال، آن‌ها متعهد هستند که تصمیمات و قوانین انسانی همیشه بر شریعت نازل شده از جانب الله سبحانه وتعالی برتری دارند. جناح‌های حاکم اطمینان می‌دهند که اسلام هرگز دولت و مبنای سیاسی ندارد، آن‌ها این‌کار را به امید تأییدی، به رسمیت شناختن و ستایش غرب و برای به دست آوردن حمایت آمریکا جهت حفظ حاکمیت خویش انجام می‌دهند.

مبارزه میان جناح‌های حاکم در 76 سال گذشته ادامه داشته است. گاهی خیره و کم‌رنگ می‌گردد و گاهی هم به صورت یک بحران شدید سیاسی شعله‌ور می‌گردد. بعضاً زد و بندها میان رهبران نظامی و مردمان ملکی و بعضاً هم میان خود ارتش بر سر پُست‌های رهبری در ارتش نزاع صورت می‌گیرد. کشمکش‌ها ادامه خواهد داشت، زیرا خود دیموکراسی زدوبندهای پر زیان بر سر قدرت را تضمین می‌نماید. قوۀ مقننه و یا تولید قوانین از سوی انسان در دیموکراسی، جناح‌های حریص و قدرت‌مند را اجازه می‌دهد تا برای حفظ منافع شان قوانین بسازند تا در قدرت باقی مانده و بالای منابع دولت کنترول داشته باشند. مادامی‌که دیموکراسی وجود داشته باشد، مبارزه بر سر قدرت نیز ادامه خواهد داشت.

ای مسلمانان پاکستان! کامیابی تشکیلات نظامی و متحدان سیاسی آن، فعلاً PDM یا قبل از آن PTI و متحدان آن در قوۀ قضائیه هیچ آرامشی را برای مان به ارمغان نخواهد آورد. هردوی آن‌ها می‌خواهند که عین نظام را بالای ما تحمیل نمایند که عبارت از نظام دیموکراتیک سرمایه‌داری است و همین نظام منشأ تمام مشکلات ما می‌باشد. مبارزه بر سر "تفوق‌طلبی نظامیان و ملکی" ضیاع تلاش‌های ماست. نظامیان و ملکی‌ها هردو ضامن حفظ حاکمیت و برتری نظم جهانی آمریکا می‌باشد. حالا زمان آن فرا رسیده تا این نظام سیکلولاریستی دیموکراتیک و این سیاست‌های خود خواهانه را خاتمه دهید! حالا زمان آن فرا رسیده تا تهداب یک سیاست جدید و یک دولت جدید را بگذارید؛ دولتی‌که زندگی مان را به اساس آن‌چه که از سوی الله سبحانه وتعالی نازل گردیده است، شکل دهد! حالا زمان تأسیس خلافت بر منهج نبوت فرا رسیده است! در خلافت، تعهد به اطاعت و وفاداری به خلیفه فقط بخاطر حکم‌روایی وی به آن‌چه می‌باشد که الله سبحانه وتعالی نازل نموده است و بس. تمام مسلمانان خلیفه را مسئول رعایت امور مردم مبنی بر تطبیق مکمل و همه‌جانبۀ اسلام می‌دانند. قوۀ قضائیه دولت خلافت به اساس قانون شریعت تصمیم می‌گیرد. مردم و تمام نهادهای دولتی بر مافوق بودن و برتر بودن قانون شریعت تسلیم هستند و فیصلۀ قرآن‌کریم و سنت نبوی فیصلۀ نهایی خواهد بود.

ای مسلمانان پاکستان! حزب‌التحریر تنها حزبی است که می‌تواند شما را به مقصد خلافت برساند. این حزبی است که شما را تنها به اساس اسلام رهنمایی می‌کند. هیچ‌گاه این حزب در مورد فکره و طریقه خویش مصلحت و سازش نکرده است؛ زیرا مبنای فکری آن اسلام بوده و منهج آن به اساس نصوص شرعی می‌باشد. موقف منظم و منضبط آن در طول چندین دهه مبارزه بازتابی از فضای ناب درونی آن است که توسط ایمان خالص گردیده است. رهبری جهانی آن توانایی کامل تنظیم و رعایت امور شما را به اساس احکام شرعی دارا می‌باشد که حزب آن را در نشریات خویش گنجانیده است. پس با تأسیس خلافت هم‌گام با شباب حزب‌التحریر وجیبۀ خودرا ادا نمایید. اراده را محکم و عزم را جزم نموده بر این‌که آرام نخواهیم گرفت تا این‌که یک‌بار دیگر آفتاب خلافت بر روی امت بتابد.

ای مسلمانان نیروهای مسلح پاکستان! دیموکراسی در پاکستان شما را بین دو جناح همانند آسیاب آرد می‌سازد. در یک جناح رهبری نظامی قرار دارد که انرژی و قدرت شما را علیه مردم خودتان استفاه می‌نماید، طرف دیگر مدعیان دروغین برتری مدنی قرار دارد که بخاطر قدرت شما را هدف قرار داده است. این همان دیموکراسی است که مسلمانان را برای دو دهه در جنگ علیه "تروریزم" قرار داد. به ضایع ساختن خون و ریختن عرق خویش بخاطر رهبران خودخواه نکته پایان گذارید. آیا آرزوی ریختن خون و عرق تان را بخاطر کامیابی و برتری دین الله سبحانه وتعالی ندارید؟ بسیج نمودن و تحریک نمودن در مقابل مردم خودتان را بس کنید! آیا شما مشتاق بسیج شدن و تکبیرات برای آزادسازی کشمیر و مسجدالاقصی نیستید؟ چگونه برتری نظامی می‌تواند مایۀ افتخار شما باشد که حامی نظم غربی بوده و با دین ما در جنگ است؟ تنها افتخار و عزت در اطاعت از الله سبحانه وتعالی است و بس. بیرون آیید و برای تأسیس خلافت بر منهج نبوت به رهبری حزب‌التحریر نصرت دهید. یقیناً، این خلافت راشده خواهد بود که قلوب مؤمنین را آرامش و سکینت می‌دهد. این خلافت راشده خواهد بود که قلوب پارچه شده را با نور اسلام وحدت می‌بخشد، درست همانند قبایل مدینه منوره که قلوب آن‌هارا اسلام وحدت بخشید.

﴿وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ [آل عمران: 103]

ترجمه: و همه ګی به ریسمان الله (دین الله) چنګ زنید و پراکنده نشوید و نعمت بزرگ الله را به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیکر بودید و او میان دل های تان الفت ایجاد نمود و به لطف وبرکت نعمتش برادر یک دیگر شدید؛ در حالی‌که پیش از آن به خاطر کفرتان بر لب پرتگاه آتش قرار داشتید، که الله شما را از آن نجات داد. الله این چنین آیات خودرا برای‌تان آشکار می‌سازد، باشد که هدایت یابید.

حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: عبدالرحمن قاطع

ادامه مطلب...

اجرائات عملی جهت انتصاب خلیفه

(ترجمه)

بخاری در صحیح خود روایت نموده است:

«عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا زَوْجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَاتَ وَأَبُو بَكْرٍ بِالسُّنْحِ، قَالَ إِسْمَاعِيلُ: يَعْنِي بِالْعَالِيَةِ، فَقَامَ عُمَرُ يَقُولُ: وَاللَّهِ مَا مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَتْ وَقَالَ عُمَرُ: وَاللَّهِ مَا كَانَ يَقَعُ فِي نَفْسِي إِلَّا ذَاكَ وَلَيَبْعَثَنَّهُ اللَّهُ فَلَيَقْطَعَنَّ أَيْدِيَ رِجَالٍ وَأَرْجُلَهُمْ، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ فَكَشَفَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَبَّلَهُ قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي طِبْتَ حَيًّا وَمَيِّتًا وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا يُذِيقُكَ اللَّهُ الْمَوْتَتَيْنِ أَبَدًا، ثُمَّ خَرَجَ فَقَالَ: أَيُّهَا الْحَالِفُ عَلَى رِسْلِكَ فَلَمَّا تَكَلَّمَ أَبُو بَكْرٍ جَلَسَ عُمَرُ فَحَمِدَ اللَّهَ أَبُو بَكْرٍ وَأَثْنَى عَلَيْهِ وَقَالَ أَلَا مَنْ كَانَ يَعْبُدُ مُحَمَّدًا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَإِنَّ مُحَمَّدًا قَدْ مَاتَ وَمَنْ كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ وَقَالَ: {إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ}، وَقَالَ: {وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ} قَالَ: فَنَشَجَ النَّاسُ يَبْكُونَ قَالَ: وَاجْتَمَعَتْ الْأَنْصَارُ إِلَى سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ فِي سَقِيفَةِ بَنِي سَاعِدَةَ فَقَالُوا مِنَّا أَمِيرٌ وَمِنْكُمْ أَمِيرٌ فَذَهَبَ إِلَيْهِمْ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَأَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ فَذَهَبَ عُمَرُ يَتَكَلَّمُ فَأَسْكَتَهُ أَبُو بَكْرٍ وَكَانَ عُمَرُ يَقُولُ وَاللَّهِ مَا أَرَدْتُ بِذَلِكَ إِلَّا أَنِّي قَدْ هَيَّأْتُ كَلَامًا قَدْ أَعْجَبَنِي خَشِيتُ أَنْ لَا يَبْلُغَهُ أَبُو بَكْرٍ ثُمَّ تَكَلَّمَ أَبُو بَكْرٍ فَتَكَلَّمَ أَبْلَغَ النَّاسِ فَقَالَ فِي كَلَامِهِ: نَحْنُ الْأُمَرَاءُ وَأَنْتُمْ الْوُزَرَاءُ، فَقَالَ حُبَابُ بْنُ الْمُنْذِرِ: لَا وَاللَّهِ لَا نَفْعَلُ مِنَّا أَمِيرٌ وَمِنْكُمْ أَمِيرٌ، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: لَا وَلَكِنَّا الْأُمَرَاءُ وَأَنْتُمْ الْوُزَرَاءُ هُمْ أَوْسَطُ الْعَرَبِ دَارًا وَأَعْرَبُهُمْ أَحْسَابًا فَبَايِعُوا عُمَرَ أَوْ أَبَا عُبَيْدَةَ بْنَ الْجَرَّاحِ، فَقَالَ عُمَرُ: بَلْ نُبَايِعُكَ أَنْتَ فَأَنْتَ سَيِّدُنَا وَخَيْرُنَا وَأَحَبُّنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَأَخَذَ عُمَرُ بِيَدِهِ فَبَايَعَهُ وَبَايَعَهُ النَّاسُ، فَقَالَ قَائِلٌ: قَتَلْتُمْ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ، فَقَالَ عُمَرُ: قَتَلَهُ اللَّهُ»

ترجمه: عایشه رضی الله عنها همسر پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم وفات کرد و ابوبکر در موضع سنح (در منزل خود) بود، اسماعیل راوی حدیث می‌گوید؛ یعنی در بلندی‌های (مدینه)، عمر ایستاد؛ در حالی‌که می‌گفت: به الله (سبحانه وتعالی) سوگند که رسول الله صلی الله علیه وسلم وفات نکرده است. عایشه رضی الله عنها گفت: عمر گفت: به الله سوگند که چیزی در دل من نیفتاده بود، جز این‌که آن حضرت صلی الله علیه وسلم نمرده است و الله سبحانه وتعالی او را (از حالت بیهوشی) بر می‌خیزاند و دست و پاهای مردانی را (که قایل به مرگ وی‌اند) قطع می‌نماید. ابوبکر آمد و (چادر را) از روی رسول الله صلی الله علیه وسلم بر داشت و میان دو چشم او را بوسید و گفت: پدر و مادرم فدایت باد، در حال حیات و در حال مرگ خوش‌بو و پاکیزه هستی. سوگند به ذاتی‌که نفس من در ید قدرت اوست، الله سبحانه وتعالی دو مرگ را هرگز بر تو نمی‌چشاند. ابوبکر برآمد و گفت: ای سوگند خورنده (بر نمردن رسول الله صلی الله علیه وسلم) آرام باش و شتاب مکن. آنگاه که ابوبکر این سخن را گفت؛ عمر رضی الله عنه نشست. ابوبکر رضی الله عنه حمد و ستایش الله (سبحانه وتعالی) را کرده گفت: آگاه باشید؛ کسی‌که محمد را می‌پرستید، همانا محمد مرده است و کسی‌که الله سبحانه وتعالی را می‌پرستید، پس الله (سبحانه وتعالی) زنده است و نمی‌میرد و چنین تلاوت کرد: «قطعا تو خواهی مُرد و آنان (نیز) خواهند مُرد» (زمر: 30) و بعد از آن تلاوت کرد: «محمد، جز فرستاده‌ای که پیش از او هم پیامبرانی (آمده و) و گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیدۀ خود بر می‌گردید؟ هرکس از عقیدۀ خود باز گردد، هرگز هیچ زیانی به الله نمی‌رساند و به زودی الله سبحانه وتعالی سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.» (آل عمران:144) راوی گفت: در حالی‌که مردم با صدای بلند گریه می‌کردند. انصار (در امر خلافت) بر سعد بن عبادۀ در سقیفۀ بنی ساعده گرد آمده بودند، می‌گفتند: یک امیر از ما (انصار) و یک امیر از شما (مهاجرین) باشد؛ ابوبکر، عمر بن خطاب و ابوعبیدة بن جراح نزد آنان رفتند، عمر رفت با آنان سخن بگوید، اما ابوبکر از وی خواست خاموش بماند. عمر می‌گفت والله چیزی نمی‌خواستم جز سخن‌ شگفت‌آوری‌که آن را آماده کرده بودم، می‌ترسیدم که ابوبکر آن را به خوبی و با بلاغت بیان نکند؛ بعد از آن ابوبکر چنان سخن گفت که بلیغ‌ترین مردم بود؛ چنان‌چه گفت؛ امراء از ما و وزراء از شما باشد، حباب بن منذر گفت، نه والله این کار را نمی‌کنیم؛ یک امیر از ما و یک امیر از شما. ابوبکر گفت امراء از ما و وزراء از شما؛ زیرا ایشان (قریش) شریف‌ترین عرب به لحاظ دار (قبیله) و واضح‌ترین شان از نظر قرابت (به رسول کریم صلی الله علیه وسلم و تقدم در اسلام) اند، پس با عمر و یا اباعبیده بن جراح بیعت کنید. عمر گفت؛ بلکه با تو بیعت می‌کنیم، تو سیِّد ما و بهترین ما هستی، محبوب‌ترین مان نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم هستی، سپس عمر دست ابوبکر را گرفت و با وی بیعت نمود؛ مردم نیز با وی بیعت نمودند. کسی گفت سعد بن عباده را کشتید (فروگذاشتید)، عمر گفت: الله (سبحانه وتعالی) او را بکشد.

در کتاب فتح الباری از ابن حجر عسقلانی در خصوص حدیث عایشه رضی الله عنها در مورد وفات و داستان سقیفه آمده است، آنچه مربوط به وفات می‌شود، در جایش در اواخر مبحث غزوات خواهد آمد و اما سقیفه که دربرگیرندۀ بیعت با ابوبکر رضی الله عنه به خلافت می‌باشد، هم‌چنان آن را مصنف از طریق ابن عباس از عمر در بخش حدود آورده است و بخشی از آن را در بخش احکام از طریق انس از عمر نیز ذکر کرده است و کامل‌ترین آن روایت ابن عباس است.  

دوستان گرامی!

در سقیفۀ بنی ساعده با ابوبکر رضی الله عنه بر خلافت بیعت صورت گرفت و از وقایع آن اجتماع در سقیفه که به بیعت با ابوبکر انجامید و سپس سكوت بقيه صحابه در قبال اين وقايع و تأييد آن‌ها نسبت به آن نشان می‌دهد كه پيشنهاد نامزدها از طرف اهل حل و عقدی که دارای شرايط انعقاد هستند، سپس بحث در مورد این‌که کدام یک از آن‌ها از همه بهتر است و سپس بیعت با او بر ولایت امور مسلمین، عبارت از اجرائات شرعی برای نصب خلیفۀ مسلمانان است و کسی‌که چگونگی نصب باقی خلفاء راشدین را تعقیب کند، همین حالت نصب ابوبکر را اما با تفاوت اسالیب در خواهد یافت. چنانچه برای عمر رضی الله عنه بیعت صورت گرفت، پس از آن که ابوبکر رضی الله عنه او را پیش از وفاتش به درخواست صحابه و اصرار آنان بر این امر، به مسلمانان انتخاب کرده بود، مسلمانان پس از مرگ ابوبکر پیرامون او گرد آمدند و با او بیعت نمودند. عمر رضی الله عنه قبل از وفاتش شش تن از اصحاب را برای این منصب کاندید نمود، نه یک شخص را، تا مسلمانان پس از مرگ عمر یکی از این شش نامزد را انتخاب کنند و با او بیعت نمایند. سپس آن شش تن در این امر باهم مشوره نموده و امر انتخاب کاندیدی را از میان شان که به مردم معرفی کرده شود تا با او بر خلافت بیعت کنند، به عبدالرحمن بن عوف سپردند، آن هم بعد از این‌که خودش را از رقابت خارج ساخت. او به بهترین شکل به این کار مهم پرداخت و تمام توان خود را به خرج داد و شب و روز در میان این پنج تن کاندید تلاش کرد که نخست ببیند در صورت برکناری هرکدام از آن‌ها چه کسی را معرفی می‌کند و برایش معلوم شد که رقابت محدود به عثمان و علی است؛ سپس به سراغ مردم رفت تا با آن‌ها مشورت کند که کدام یک از این دو نفر را انتخاب می‌نمایند و از مردان و زنان مهاجر و انصار پرسید، سپس مردم را در مسجد جمع کرد و بیعت را به علی پیش کرد و او با میل و علاقه اجابت نکرد؛ پس آن را به عثمان عرضه کرد و با او بیعت نمود. سپس بقیه مسلمانان در مسجد با او بیعت کردند و خلافت برای او منعقد شد. اما بیعت با علی رضی الله عنه توسط جمهور مسلمانان در مدینه و کوفه بعد از وفات عثمان رضی الله عنه صورت گرفت.

این اجرائات با تنوع اسالیب مورد تأیید صحابه رضی الله عنهم بوده و بر آن اجماع می‌باشد و از آن‌ چگونگی انتخاب خلیفه در دولت اسلام یعنی دولت خلافت، که به زودی به اذن الله سبحانه وتعالی خواهد آمد، گرفته شده است. با بررسی آن اجرائات متوجه می‌شویم که در تمام موارد:

1-      نامزدها برای مردم اعلان می‌شدند؛

2-      تمام آن‌ها شرایط انعقاد را داشتند؛

3-      سپس نظر اهل حل و عقد از مسلمانانی‌که نمایندۀ امت هستند گرفته می‌شود و آن‌ها در آن زمان صحابه بودند؛

4-      هرکس كه از طرف نمايندگان امت (اهل حل و عقد) و يا اكثريت آنان انتخاب شود، با وی بيعت انعقاد صورت می‌گیرد و خليفه مي‌گردد و اطاعت او واجب است؛

5-       سپس مردم با او بیعت طاعت می‌کنند.

با اشاره به ماجرای بیعت با عثمان و کاندید شدن شش نفر از صحابه توسط عمر رضی الله عنه، می‌توان چنین بیان کرد:

1-      وجود امیر مؤقتی که امور را تا مدت زمانی‌که خلیفه جدید نصب می‌شود، به عهده گیرد؛

2-      حداکثر تعداد داوطلبان شش نفر باشد.

این اجرائاتی است جهت نصب خلیفه برای مسلمانان، که از اقدامات صحابه در نصب خلفای راشدین برگرفته شده است. به اذن الله سبحانه وتعالی، مسلمانان به زودی این شرح حال معطر صحابه و خلفای راشدین را بر می‌گردانند و ما در آن فضای ایمانی زندگی خواهیم کرد که آن‌ها در آن زندگی می‌کردند؛ سپس دولت خلافت را احیا خواهیم کرد و خلیفه‌ای را نصب خواهیم نمود که از ساحت اسلام محافظت نماید و مصالح امت را در داخل و خارج رعایت نماید. اللهم آمین!

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه