دوشنبه, ۰۲ ربیع الاول ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۸/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

سیاست اقتصادی و مالی در نبود خلافت توسط دشمنان و مزدوران‌شان دیکته می‌شود!

  • نشر شده در سودان

(ترجمه)

بانک مرکزی سودان در یک اعلامیۀ مطبوعاتی که به‌تاریخ ۲۱ فبروری/فوریۀ ۲۰۲۱ م منتشر کرد، از اتخاذ یک سیاست انعطاف‌پذیر و قابل مدیریت نرخ ارز به‌منظور متحد کردن نرخ ارز برای دست‌یابی به نُه مورد خبر داد، مخصوصاً مورد چهارم بیانیه که عبارت است از: "جذب جریانات سرمایه‌گذاری خارجی." پس از برداشته شدن کمک‌های مالی حکومت از روی اکثر کالاها و خدماتی که صندوق بین‌المللی پول خواهان بالا رفتن قیمت‌شان برای مردم بود، اکنون این سیاست از جانب حکومت انتقالی به عنوان آخرین گام برای تکمیل تطبیق دستورالعمل صندوق بین‌المللی پول پیش گرفته می‌شود!

غرب استعمارگر کافر و نهادهایش همان منابع پشت پرده‌ای اند که حکومت انتقالی را به پیش‌برد این سیاست اقتصادی و مالی ترغیب می‌کنند. دولت انتقالی با امضای برنامه‌های صندوق مشاهدۀ پول در سپتمبر/سپتامبر ۲۰۲۰م، با برداشتن کمک‌های ملی از روی نان، سوخت و برق، به تطبیق دستورالعمل‌های این صندوق سرعت بخشیده‌است؛ ازین‌رو زنده‌گی مردم را جهنم ساخته و انقلابی از گرسنه‌گان را ایجاد کرده‌است. بناءً همان‌گونه که فلیپ اکرمن، مدیر کل ادارۀ وزارت خارجۀ آلمان برای آسیای نزدیک و میانه، افریقا و امریکای لاتین، در بیانیه‌ای که در نتیجه‌گیری کنفرانس دوستان سودان، که به‌تاریخ ۲۸ جنوری/ژانویۀ ۲۰۲۱م به‌صورت آنلاین از برلین برگذار شد، گفت حکومت انتقالی درنگ کرده‌است، اما هنوز به تطبیق رهنمودهای باداران‌اش برای ایجاد تغییر در قیمت ارز ادامه می‌دهد. بیانیۀ نهایی آورد: «ما بر نیاز فوری اصلاح نرخ ارز تأکید می‌کنیم.» (منبع: الاف، مطلب ۷۶۹، ۹ فبروری/فوریۀ ۲۰۲۱ م) هم‌چنین سخنگوی وزارت داخله/کشور امریکا نیز در همین تاریخ بر حکومت سودان فشار آورد تا "مخصوصاً به اصلاحات اقتصادی فوری بپردازد." (منبع: وب‌سایت الحورا) البته منظورش از "اصلاحات اقتصادی" همانا تطبیق دستورالعمل این صندوق است! دامینیک راب، وزیر خارجۀ بریتانیا، در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با همتای سودانی‌اش به‌تاریخ ۲۱ جنوری/ژانویۀ ۲۰۲۱ م در میدان هوایی/فرودگاه خرطوم گفت: «اگر سودان در مسیر درست اصلاحات اقتصادی توافق‌شده همراه صندوق بین‌المللی پول باقی بماند، انگلیستان آماده است تا ۳۳۰ میلیون استرلنگ پوند قرضۀ جاری/وام تصاعدی را به این کشور برای پرداختن بدهی‌های عقب افتاده‌اش بدهد.» (منبع: روسیه امروز) به‌همین ترتیب، رابرت وان دن دول، رئیس مأموریت اتحادیۀ اروپا در سودان، نیز به‌تاریخ ۱۴ فبروری/فوریۀ ۲۰۲۱ م بیان کرد: «سودان باید اصلاحات اقتصادی سریع و فراگیر را پیش گیرد.» (منبع: رویترز)

دیوید مالپس، رئیس بانک جهانی، از حکومت بابت پذیرش رهنمودهایش استقبال کرد، او گفت: «ما از اخباری که درخصوص اتحاد و ثبات نرخ ارز در سودان به گوش می‌رسد استقبال می‌کنیم. بانک سودان نُه مزیت را برای مردم در برنامه دارد، من‌جمله: کاهش قاچاق و افزایش جریانات، کمک و سرمایه‌گذاری مالی.» (منبع: السودانی، مطلب ۵۲۵۴) همۀ این‌ها به اثبات می‌رساند که سیاست اقتصادی مذکور و نرخ ارز متغییر چیزی جز اوامر خارجی کشورهای غرب کافر و نهادهای غاصب‌شان نیست.

حکومت انتقالی این گام را برای رضایت غرب کافری برداشته است که می‌خواهد با برگذاری کنفرانس سرمایه‌گذاری پاریس در سودان در می/مه آینده، شرایط را جهت معرفی شرکت‌های غارت‌گرش در سودان فراهم کند؛ کنفرانسی‌که مکرون، رئیس جمهور فرانسه، حکومت سودان را به‌تاریخ ۱۴ جنوری/ژانویۀ ۲۰۲۱ م بدان دعوت کرده‌بود. این همان چیزی‌ست که از مورد چهارم بیانیۀ بانک سودان نتیجه می‌شود و دقیقاً همانی‌ست که بیانیۀ سفارت امریکا در خرطوم، همزمان با بیانیۀ بانک سودان، به آن ارجاع کرده‌است! چنان‌چه با استقبال از بیانیۀ بانک آورده‌است: «این تصمیم حکومت باعث افزایش سرمایه‌گذاری بین‌المللی خواهد شد.» (منبع: نبد نیوز)

ای مردم سودان!

پس از گذشت صدسال از سقوط خلافت و غیبت اسلام از صحنۀ قدرت، اکنون چه چیزی از زنده‌گی تحت اصل جدایی دین از دنیا، حکم به غیر احکام الهی و حاکمیت مزدوران بی‌ایمان غرب که فرمان‌برداری‌شان از غرب را پنهان نمی‌کنند و از پذیرش کامل رهنمودهای باداران‌شان نمی‌شرمند، حاصل کرده‌اید؟! آنان شما را مجبور می‌کنند تا در فقر، گرسنه‌گی و بدبختی زنده‌گی کنید؛ حتی به دشمنان‌تان اجازه می‌دهند به وضع اسف‌بار شما بخندند! گزارش ادارۀ سازمان ملل برای همکاری امور انسان‌دوستانه می‌رساند: «۹.۶ میلیون سودانی از ناامنی شدید غذایی رنج می‌برند و قیمت هرسبد نان از اپریل/آوریل الی سپتمبر/سپتامبر ۲۰۲۰ م تا ۲۰۰٪ افزایش داشت!» این حکام دست‌نشانده این همه جنایت را بی هیچ تأملی بر مردم سودان روا می‌دارند.

﴿يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ﴾ [توبه: ۶۷]

ترجمه: آن‌ها امر به منکر و نهی از معروف می‌کنند، و دست‌های‌شان را (از انفاق و بخشش) می‌بندند، الله (سبحانه وتعالی) را فراموش کردند و الله (سبحانه وتعالی) آنان را فراموش کرد.

ای مردم سودان!

پرده از چهرۀ مزدوران برداشته شده‌است، مقابلۀ مستقیم امت اسلامی و کافر استعمارگر آغاز شده‌است و خلافت طرح رستگاری و یگانه خط‌مشی زنده‌گی می‌باشد. سرور جهانیان بر گردن تمام مسلمانان فرض کرده‌است:

«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

ترجمه: هر کس بیمرد و هیچ بیعتی بر گردن‌اش نباشد، به مرگ جاهلیت مرده‌است.

تنها توسط اسلام است که آزادی‌مان را از غرب کافر و تمدن فاسدش به‌دست می‌آوریم. تنها توسط خلافت است که می‌توانیم خودمان را احیاء کنیم، روش زنده‌گی اسلامی خود را از سر بگیریم و قضیۀ حیاتی‌مان را بدست آوریم. بناءً این خیر بزرگ را به تمام جهان حمل می‌کنیم، موانع سرمایه‌داری را درهم می‌شکنیم، بشریت را آزاد می‌کنیم و بدین‌گونه سرورمان را خشنود می‌کنیم؛ این است پیروزی و نصرت بزرگ.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ [انفال: ۲۴]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! دعوت الله (سبحانه و تعالی) و رسول الله (صلی الله علیه و سلم) را اجابت کنید هنگامی‌که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد، و بدانید الله (سبحانه وتعالی) میان انسان و قلب‌اش حایل می‌شود، و همۀ شما (در قیامت) نزد او گردآوری می‌شوید.

#خلافت_را_برپا_کنید

#خلافت_بیا_تاسیس_کری

أقيموا_الخلافة#

#ReturnTheKhilafah

حزب‌التحریر – ولایه سودان

مترجم: محمد حارث پویا

ادامه مطلب...

عظمت تمدن اسلامی تنها به خاطر خلافت بود و تنها با بازگشت خلافت احیاء خواهد شد! Featured

(ترجمه)

یقیناً این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم حقیقت دارد که:

«يوْمٌ مِنْ إِمَامٍ عَادِلٍ أَفْضَلُ مِنْ عُبَادَةِ سِتِّينَ سَنَةً» [بیهقی، طابرانی]

ترجمه: یک روز زنده‌گی کردن تحت حاکمیت امام (خلیفه) بهتر از شصت سال عبادت است.

در حقیقت این از برکت دولت خلافت بود که پرچم لا اله الا الله محمد رسول الله در سرتاسر جهان برای بیش از هزار سال در اهتزاز بود؛ خلافتی‌که مسلمانان را رهبران جهان ساخته بود. با شنیدن نام دولت خلافت اسلامی ترس به چهره قدرت‌های بزرگ جهان به مانند امپراطوری فارس و روم چیره می‌شد. درحالی‌که از اولین خلیفه مسلمین ابوبکر صدیق رضی الله تعالی عنه تا آخرین‌شان عبدالحمید ثانی از منزلت رسول‌الله صلی الله علیه و سلم دفاع کردند. با گسترش اسلام در سه قاره جهان، دولت خلافت اسلامی مقتدر‌ترین دولت جهان به حساب می‌آمد، چنان‌که فقر را در قلمرو خود ریشه‌کن کرده‌بود؛ حتی ما شاهد دوره‌یی تاریخی بودیم که در سرزمین‌های اسلامی مستحقین زکات به چشم نمی‌خوردند. بلی، این خلافت اسلامی بود که با استفاده از نیروی نظامی از نوامیس مسلمانان دفاع می‌کرد، بی‌تفاوت از این‌که آن اذیت و آزار یک زن مسلمان در بنی قینقاع باشد، یا فریاد اندوه‌گین خواهرمان از عموریه تحت حاکمیت امپراطوری و یا هم گریه‌های فاطمه در شبه قارۀ هند تحت حکمرانی راجا داهر؛ خلیفه مسلمین به داد همه آن‌ها می‌رسید.

این دولت خلافت اسلامی بود که توانست حتی در زمانی‌که ضعیف‌ترین دورۀ تاریخ خود‌اش را می‌پیمود، از توهین به مقدسات قدرت‌های جهان جلوگیری کند. دولت خلافت اسلامی محافظ اولین قبله مسلمین، کعبه شریفه و شبه جزیره عرب بود. این خلافت بود که مرکز علوم و فنونی هم‌چون: هنر، ادبیات، ساینس، تکنالوژی و ارزش‌های والای اسلامی در سرتاسر جهان پنداشته می‌شد. این خلافت اسلامی بود که امریکا و چین به آن جزیه می‌پرداختند و همان دولتی‌که به ابرها خطاب می‌کرد: «هر جایی‌که می‌باری ببار؛ سرانجام آن‌جا سرزمین اسلامی خواهد بود.» ای مسلمانان! این بود عظمت خلافت اسلامی که صدسال قبل آن را در ماه رجب مبارک از دست دادیم.

حضور دموکراسی و دیکتاتوری در سرزمین‌های اسلامی انتقام وحشت‌ناکی است که استعمارگران، بنابر تأسیس نکردن خلافت، از مسلمانان می‌گیرند. مسلمانان زمانی از یک قدرت بزرگ به یک ملت برده تبدیل شدند که دولت خلافت اسلامی از هم پاشید. مسلمانان در دام نظم کنونی جهان، که اساس آن بر دولت-ملت گذاشته شده‌است، گیر مانده‌اند، درحالی‌که قبلاً ترس حملۀ عساکر خلیفه عثمانی به اندام اروپایی‌ها لرزه می‌انداخت. خلیفه رهبری نیروهای مجاهد را به عهده می‌گرفت تا سرزمین مربوط به ‌دارالحرب را فتح کنند. سفیران اروپایی انتظار می‌کشیدند تا برای‌شان اجازۀ ورود داده می‌شد. در حقیقت، این خود گواه دورۀ پرشکوه خلافت اسلامی‌ است، و سرزمین‌های اسلامی که امروزه از اندونیزیا تا مراکش وسعت دارد و می‌تواند ده‌ها میلیون عسکر را برای خلافت فراهم نماید.

در حقیقت، مسلمانان با فروپاشی خلافت اسلامی سایه رحمت الله سبحانه وتعالی را که از عقیده، زنده‌گی، مال، آبرو و سرزمین‌های‌شان طی بیش از هزار سال پاسبانی کرده‌بود از دست دادند. این خلفای خلافت اسلامی بودند که برای تحقق بخشیدن به مژده‌های رسول‌الله صلی الله علیه و سلم به‌طور خسته‌گی ناپذیر تلاش می‌کردند. خلفاء با تمام کم و کاستی‌های شخصی که داشتند، به مثابه محافظینی بودند که از دین و امت مسلمه حراست می‌کردند؛ ولی امروز هیچ حکامی وجود ندارد که از اسلام پاسداری کند. برعکس، امروز حکام فرومایه نظام‌های استعمارگر بالای مسلمانان حاکم استند که تمام ارزش‌ها و منابع امت مسلمه را برای غرب قربانی می‌کنند.

ای مسلمانان! اینک بعد از یک قرن هرج و مرج و تلاش‌های ناموفق برای جستجوی عزت در نظام‌های غیراسلامی، آیا وقت آن فرا نرسیده‌است که بفهمیم این برده‌گی و بی‌چاره‌گی بدون تأسیس دولت خلافت اسلامی همین‌طور ادامه خواهد داشت؟! دیگربس است! در حالیکه در آستانۀ کامل شدن یک قرن از فروپاشی دولت خلافت اسلامی قرار داریم از شما می‌خواهیم که آن‌ را دوباره برپا کنید. عمر رضی الله تعالی عنه فرمودند:

«إِنَّا كُنَّا أَذَلَّ قَوْمٍ فَأَعَزَّنَا اللَّهُ بِالْإِسْلَامِ فَمَهْمَا نَطْلُبُ الْعِزَّةَ بِغَيْرِ مَا أَعَزَّنَا اللَّهُ بِهِ أَذَلَّنَا اللَّهُ» [المستدراک الحکیم]

ترجمه: ما قوم بودیم که الله (سبحانه وتعالی) ما را با اسلام عزت داد؛ پس اگر عزت را  در غیر از اسلام بجوییم الله (سبحانه وتعالی) ما را خوار و ذلیل خواهد کرد.

#خلافت_را_برپا_کنید

#خلافت_بیا_تاسیس_کری

#أقيموا_الخلافة
#ReturnTheKhilafah

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه پاکستان

مترجم: دانیال نور

ادامه مطلب...

حزب‌التحریر را حمایت کنید و از هدف آن برای از سرگیری سبک زندگی اسلامی استقبال کنید؛ زیرا این یگانه‌ رهبری‌‌ست که هرگز به مردم‌اش دروغ نگفته!

  • نشر شده در سوریه

(ترجمه)

حزب‌التحریر از بدو تأسیس‌اش در سال 1953م تا این دم، هدف اساسی‌اش را که همانا کار برای از سرگیری سبک زندگی اسلامی به طریقه تأسیس خلافت راشده بر منهج نبوت می‌باشد، تعیین نموده و رهبری امت اسلامی را عهده‌دار شد. این حزب با توجه به این‌که در جنگ سیاسی و ایدیولوژیک با غرب کافر قرار دارد، نقشه‌ها، برنامه‌ها، روش‌ها و ابزارهای را که غرب کافر در جنگ علیه  اسلام و مسلمانان به کار می‌بندد، به امت افشا نموده تا تمام عقایدی را که در طول سال‌ها جنگ فکری و مبارزات تبلیغی اذهان مسلمانان را مورد حمله قرار داده است، اصلاح نمایند. این بدان خاطر است که این اندیشه‌ها نباید هیچ گونه نقش و اثری در زندگی و سبک زندگی امت اسلامی داشته و احکام اسلام و اندیشه‌های آن که از عقیدۀ ناب اسلامی سرچشمه می‌گیرد، پاک و خالص باقی بماند.

حزب‌التحریر قول داده است راهنمای باشد که به مردمش هرگز دروغ نگوید و برای تأسیس خلافت اسلامی در تمام نقاط جهان سخت تلاش نماید و پای‌بند به روش و منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد؛ زیرا خلافت راشده بر منهج نبوت که رسول الله صلی الله علیه وسلم نسبت به بازگشت آن بشارت داده است، نه تنها این‌که ما را از زیر استبداد دولت‌های کفری و حاکمان دست‌نشانده حریت می‌بخشد؛ بلکه حالت ما را هم‌چو گذشته به بهترین امتی‌که برای بشر پدیدار شده بود، باز می‌گرداند؛ حالتی که در آن لشکریان پیروزی پیام اسلام را به اطراف و اکناف جهان حمل می‌کنند.

ای مسلمان شام عقر دارالاسلام!

حزب‌التحریر اعضای خود را به عنوان دولت‌مردان ایدیولوژیک تجهیز و با فرهنگ کاملاً اسلامی تثقیف نموده است که الگوی‌شان رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب کرام رضوان الله تعالی علیهم اجمعین می‌باشد. این حزب با استنباط از نصوص شرعی قانون اساسی اسلامی را ترتیب و تهیه نموده است که در آن احکام و قوانین حکومت‌داری، ساختار دولت، دستگاه‌ها و نظام‌ها و قدرت هرکدام از دستگاه‌ها تعریف و توضیح شده است. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ [یوسف:١٠٨]

ترجمه: بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»

این حزب در میان امت و با امت کار و فعالیت می‌کند تا افکار عمومی در خصوص اسلام را که مبتنی بر آگاهی عمومی است، تغییر دهد و در جهت تأسیس این فرض بزرگ (خلافت اسلامی) از اهل قدرت می‌خواهد آن را حمایت (نصرت) کنند. این همه بر مبنای عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم در جهت چگونگی تأسیس دولت اسلامی می‌باشد.

ای مسلمانان در سرزمین مبارک شام!

تأسیس خلافت راشده بر منهج نبوت تنها محدود به حزب‌التحریر نبوده، بلکه وجیبه‌ای‌ست بر گردن همه امت. امت اسلامی امروزه بیش از هر زمان دیگر به یک رهبری سیاسی آگاه و مخلص نیازمند است که در میان امواج فلاکت و بدبختی به ساحل نجات سوق دهد، به مسیری برای زندگی در تحت حاکمیت اسلام راهنمایی نموده و قضیه سرنوشت‌سازشان را احیاء نماید و از طریق آن برنامه‌های دشمنان اش را فاش سازد. ملت‌ها متحد شده اند و یکی‌دیگر را برای حمله به امت اسلامی فرا می‌خوانند، چنان‌چه که مردم هنگام خوردن غذا یکدیگر خود را برای خوردن غذا دعوت می‌کنند و حاکمان مزدور به غرب کافر آن را کنترل می‌کنند. آن‌ها امت اسلامی را مورد شکنجه و آزار قرار داده و وادار به چشیدن هر گونه غم و اندوه و زندگی پر از اضطراب و پریشانی به انواع و اشکال مختلف نمودند. بناءً بشتابید و با حزب‌التحریر قاطعانه و مخلصانه همکاری نمایید تا سهم خود را در جهت احیای خلافت اسلامی بدست بیاورید. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَىٰ وَجْهِهِ أَهْدَىٰ أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾  [ملک:٢٢]

ترجمه: آیا کسی‌که به رو افتاده حرکت می‌کند، به هدایت نزدیک‌تر است یا کسی‌که راست‌قامت در صراط مستقیم گام برمی‌دارد؟!

#خلافت_را_برپا_کنید

#خلافت_بیا_تاسیس_کړئ

أقيموا_الخلافة#

#ReturnTheKhilafah

#YenidenHilafet

خلافت_کو_قائم_کرو#

احمد عبدالوهاب

رئیس دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه سوریه

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

به جواب عبدالله عمر

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

من عبدالله از افغانستان هستم. شیخ بزرگوارما الله سبحانه وتعالی شما را حفظ فرماید! رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: "ستنقسم امتي الى ثلاثة وسبعين فرقة وكلها في النار ما عدا واحدا؛ به زودی امت من به هفتاد وسه گروه تقسیم خواهد شد که به جز یک گروه تمام شان در دوزخ است." امیدوارم این حدیث را شرح دهید.

پاسخ

و علیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

اول: حدیثی‌که در مورد آن سوال کردید، به این عبارتی‌که در سوال شما ذکر شده نمی‌باشد. ما این حدیث را در جواب ۲۴ ربیع الآخر ۱۴۳۹هـ.ق. با روایات متعددی بیان کردیم که در بعضی این روایات زیادت‌های متفاوتی است و در اخیر آن جواب خلاصه کرده و گفتیم: «حدیثی‌که در خصوص تفرقه امت است، بدون زیادت صحیح بوده، ولی زیادت اولی این حدیث یعنی" كلها في النار إلا واحدة" آن را بسیاری حسن دانسته اند؛ اما زیادت دوم یعنی "كلها في الجنة إلا واحدة" را بسیاری ضعیف دانسته و تعداد کسانی‌که با این زیادت این حدیث را صحیح و حسن دانسته باشند، اندک است. بناءً روایتی‌که من ترجیح می‌دهم، همین"كلها في النار إلا واحدة" بوده؛ اما زیادت دیگر؛ یعنی جمله "كلها في الجنة إلا واحدة" گرفته نشده و به آن استناد نمی‌شود و این بیان به اساس روایاتی است که این دو نوع زیادت را با خود دارد. بناءً نظر به آنچه ما در جواب سوال مشار الیه ذکر کردیم، روایاتی‌که اعتماد و استدلال بر آن ممکن است، روایات ذیل است:

  - ترمذی در سنن خود از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«تَفَرَّقَتْ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَسَبْعِينَ أَوْ اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَالنَّصَارَى مِثْلَ ذَلِكَ وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً»

ترجمه: یهود به هفتادودو گروه و یا هفتادوسه گروه تقسیم شدند و نصارا هم‌چنان به مثل یهود تقسیم شدند، ولی امت من به هفتادوسه گروه تقسیم شده است.

در همین باب از سعد و عبدالله بن عمرو و عوف ابن مالک روایت شده است که ابو عیسی گفته است: حدیث ابوهریره حسن صحیح است و در روایتی ترمذی از عبدالله بن عمرو روایت است که گفت رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«... وَإِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ تَفَرَّقَتْ عَلَى ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً كُلُّهُمْ فِي النَّارِ إِلَّا مِلَّةً وَاحِدَةً قَالُوا وَمَنْ هِيَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَا أَنَا عَلَيْهِ وَأَصْحَابِي»(ابو عیسی گفته است که این حدیث حسن و غریب است)

ترجمه: بنی اسرائیل بر هفتادودو گروه متفرق شده و امت من به هفتادوسه گروه تقسیم می‌شود که به جز یک گروه‌شان همه شان در آتش اند. گفتند؛ آن کدام گروه است یا رسول الله؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت؛ آن گروهی‌که من و اصحابم بر آن هستم.

- حاکم در مستدرک خود بر شرط صحیحین از ابو عامر عبدالله بن لحی روایت نموده است که گفت: ما با معاویه ابن ابو سفیان حج کردیم، سپس او وقتی نماز ظهر را در مکه اداء می‌نمود، گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته است:

«إِنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ تَفَرَّقُوا فِي دِينِهِمْ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً، وَتَفْتَرِقُ هَذِهِ الْأُمَّةُ عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ كُلُّهَا فِي النَّارِ إِلَّا وَاحِدَةً وَهِيَ الْجَمَاعَةُ...» (حاکم گفته است که این‌ها اسنادی هستند که با موجودیت‌شان می‌توان به صحت این حدیث استناد کرد... و ذهبی هم با حاکم موافق است)

ترجمه: بدون شک که اهل کتاب در دین‌شان هفتادودو گروه متفرق شدند و این امت به هفتادوسه گروه تقسیم شده که تمامی‌شان جز یک گروه در آتش اند و آن گروه همین جماعت است...

- ابوداود مثل این روایت را در سنن خود و ابن ماجه نیز روایت کرده است.

 دوم: معنی‌که من آن را در خصوص این حدیث ترجیح می‌دهم؛ طوری است که در ذیل ذکر می‌شود:

1. استعمال فرقه و تفرق در شریعت اکثراً به معنی اختلاف در عقیده و اصل دین استعمال شده، ولی کلمه اختلاف در اختلاف محکمات و احکام قطعی و واضح استعمال شده است:

- الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ [آل عمران: ۱۰۵]

ترجمه: و هم‌چون کسانی نباشید که پس از نشان‌های روشنی‌که بر آن‌ها آمد، پراکنده شدند و اختلاف و رزیدند، این‌ها کسانی‌ اند که بر آن‌ها عذابی بس بزرگ است.

- ﴿وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ﴾ [بینه: ۴]

ترجمه: و آن‌های‌که کتاب به آن‌ها داده شده است، فرقه فرقه نشدند، مگر پس از آن‌که نشانه‌های روشن برای آن‌ها آمد.

- ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾ [آل عمران: ۱۹]

ترجمه: همانا دین نزد الله (سبحانه وتعالی) اسلام است. کسانی‌که کتاب به آن‌ها داده شده اختلاف نکردند، مگر پس از آن‌که علم بر آن‌‌ها حاصل شد، سبب خوی برتری‌طلبی‌که میان‌شان بود و آن کسی‌که به آیات الله (سبحانه وتعالی) کفر ورزد مسلماً الله (سبحانه وتعالی) سریع الحساب است.

- ﴿إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ﴾ [انعام: ۱۵۹]

ترجمه: مسلماً کسانی‌که دین خویش را به تفرقه کشاندند، پیروان گروه‌ها و آرمان‌های شدند، توهیچ نسبتی با آن‌ها نداری، کار آن‌ها فقط با الله (سبحانه وتعالی) است، سپس از آنچه می‌کردند، آگاه‌شان خواهد کرد.

2. جماعت در این‌جا و در این احادیث شرعاً بر گروهی از مسلمانان اطلاق می‌شود که در عقیده اسلامی با هم موافق اند. نصوص شرعی وارد شده است که همین معنی را می‌رساند که از جمله این نصوص همین حدیث متفق علیه است؛ از عبدالله بن مسعود روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«لَا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَّا بِإِحْدَى ثَلَاثٍ الثَّيِّبُ الزَّانِي وَالنَّفْسُ بِالنَّفْسِ وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ» (رواه مسلم)

ترجمه: ریختن خون هیچ مسلمانی‌که بر کلمه لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ شهادت داد، جائز نبوده؛ مگر به سه دلیل: شخص زناکار محسن، نفس در برابر نفس و کسی‌که دین خود را ترک کرده و از جماعت جدا شود.

 در این حدیث شریف رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان کرده که ترک جماعت بیرون شدن و ترک دین است، زیرا او دین خود را ترک و جماعت را جدا شده، پس دانسته می‌شود که جدا شدن از جماعت به این معنی کفر و خروج از دین و ملت است.

 - در فتح الباری شرح صحیح البخاری ابن حجر به گونه ذیل وارد شده است: «این گفته‌اش که کسی دینش را ترک و از جماعت جدا شد. هم‌چنین در روایت ابوذر از کشمیهنی و دیگران گفته شده است که المارق من الدین یعنی کسی‌‌که از دین بیرون می‌شود، اما در نزد نسفی، سرخسی، مستملی "المارق لدینه "آمده است. طیبی گفته است؛ "المارق لدینه " تارک از دین است که از مروق گرفته شده یعنی بیرون شدن از دین. در روایت مسلم گفته شده که تارک در دین جدا شونده از جماعت است و در روایت دیگری از مسلم و ثوری نقل قول شده که "المفارق للجماعة" منظور از جماعت، جماعت مسلمانان، یعنی کسی‌که مسلمانان را جدا شده و با ارتدادشان مسلمانان را ترک می‌کند. پس این صفت تارک دین و جدا شدن از جماعت است. بیضاوی گفته است؛ تارک در دین صفت حتمی مارق است، یعنی کسی‌‌که جماعت مسلمانان را ترک می‌کند و از جمع‌شان بیرون می‌شود.» پایان

این گفته که در خصوص این حدیث روایات متعددی آمده است، مثلاً «وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي»، «وَتَفْتَرِقُ هَذِهِ الْأُمَّةُ»، «وَإِنَّ هَذِهِ الْمِلَّةَ سَتَفْتَرِقُ» از این روایات واضح می‌شود که امت یا ملت در این‌جا امت مسلمه است که به دین اسلام ایمان آورده و رسول الله صلی الله علیه وسلم در یک روایت امت را به خود نسبت داده و «أُمَّتِي» گفته است و امت را در روایت دیگر معرفی نموده و گفته است که منظور همین امت و همین ملت است. واضح است که این حدیث در خصوص امت و ملت مشخصی بوده که همانان امت مسلمه است.

بعضی از اختلافات در اسلام ناجائز و بعضی جائز است. اختلاف جائز همان اختلافات در مسائل اجتهادی است. بناءً در خصوص مسائل اجتهادی در فهم نصوص برای کسی‌که به صواب می‌رسد، دو مزد است و برای کسی‌که به خطاء می‌رود؛ طوری‌که در حدیث شریف آمده است یک مزد داده می‌شود. حدیثی‌که در بخاری از عمرو بن عاص روایت شده که وی شنیده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌گفت:

«إِذَا حَكَمَ الْحَاكِمُ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ وَإِذَا حَكَمَ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ»

ترجمه: وقتی حاکم حکم و اجتهاد نمود و حکم آن به حق اصابت کرد، پس برای او دو اجر  و وقتی حاکم حکم و اجتهاد کرد و به خطا رفت برای آن یک اجر است.

اختلاف نادرست و ناجائز اختلاف در عقیده، محکمات و احکام قطعی است. این اختلاف صاحب خود را از اسلام بیرون کرده و از جمله این اختلافات، اختلافی است که بر مبنانی هوای خود انسان به وجود آمده، مانند اختلاف اهل بدعت، آن‌هائی‌که به بدعت‌شان کافر نمی‌شوند و از جمله این اختلافات، اختلافی است که در قسمت اطاعت امام صورت گرفته که این نوع اختلاف صاحب خود را از اسلام بیرون نمی‌سازد.

3. بنا به مطالبی‌که در فوق ذکر شد، اگر این مطالب را ملاک موضوع خود قرار دهیم، فهم این حدیث شریف که در خصوص افتراق یهود و نصارا و امت مسلمه آمده ممکن شده و شرح و توضیح آن قرار ذیل است:

1-             الله سبحانه وتعالی موسی علیه السلام را با دین حق برای بنی اسرائیل فرستاده؛ پس کسی‌که از این قوم برای موسی علیه السلام ایمان آورده و در عقیده و توحید با او اتفاق کردند، مؤمن گردیده و ملت واحد شدند؛ ولی کسانی‌ بودند که از عقیده و توحید بیرون شده و با موسی علیه السلام در دین اختلاف کردند:

«إِنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ تَفَرَّقُوا فِي دِينِهِمْ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً»

ترجمه: مسلماً که اهل کتاب در دین شان تفرقه کردند و هفتادودو گروه شدند.

پس این مردم از عقیده، احکام قطعی و روشن دین موسی علیه السلام خارج و کافر شدند. گروه‌های‌که از دین موسی علیه السلام خارج شدند با این اختلاف شان ملت‌های دیگری شدند:

«إِنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ تَفَرَّقُوا فِي دِينِهِمْ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً»

ترجمه: مسلماً که اهل کتاب در دین‌شان تفرقه کردند و هفتادودو گروه شدند.

بدین ترتیب هفتادویک گروهی‌که از پیروی موسی علیه السلام خارج شدند، کافر و اهل آتش اند، اما ملتی‌که بر دین موسی علیه السلام باقی مانده که همان ملت هفتادویکمین و یا ملت هفتاددومین است، ملت بر حق و از اهل جنت است که همین گروه، گروه ناجی و از پیروان موسی علیه السلام هست. هم‌چنان الله سبحانه وتعالی عیسی علیه السلام را با دین حق به سوی بنی اسرائیل فرستاده و کسانی با او در عقیده حق و توحید ایمان آوردند و به اساس همان عقیده و یک ملت و مومن شدند، اما در عین زمان کسانی از مردم در دین با او اختلاف کردند و از عقیده و محکمات و احکام قطعی دین عیسی علیه السلام جدا شدند و از دین عیسی علیه السلام خارج و کافر شدند که این گروه از دین عیسی علیه السلام خارج و با این اختلاف‌شان در دین و اصل دین ملت‌های دیگری شدند که تعدادشان به هفتادویک گروه می‌رسید که همه‌شان ملت‌های کفری و از اهل دوزخ اند، اما ملتی‌که بر دین عیسی علیه السلام باقی ماندند که همان گروه هفتادودوم بودند؛ پس همان گروه از اهل حق و اهل جنت و همین گروه، گروه ناجیه و از پیروان عیسی علیه السلام محسوب می‌شوند.

سپس الله سبحانه وتعالی محمد صلی الله علیه و سلم را با دین حق و عقیده توحید فرستاده و کسانی با او توافق کردند و با عقیده که او و اصحابش ایمان آورده بودند، ایمان آوردند و با توافق و ایمان‌شان امت اسلامی شدند؛ ولی اقوامی بوده و هستند که از صف آن حضرت صلی الله علیه وسلم و مسلمانان و دین شان خارج و از دین، جماعت و عقیده اسلامی خارج و هنوز خارج می‌شوند که خروج این قوم و این مردم خروج از اسلام می‌باشد. زیرا ایشان به عقائدی ایمان آوردند که با عقیده اسلامی در مخالفت قرار داشته و این گروه‌های‌که از اسلام خارج شدند و یا خارج می‌شوند، تعدادشان به هفتادودو گروه رسیده و یا در آینده می‌رسد که تمام این گروه ها کفری بوده و از اهل دوزخ اند. به این ترتیب همان گروه هفتادوسومین باقی می‌ماند و همین گروه که جماعت و امت اسلامی را تشکیل داده و همین گروه هست که به دین رسول الله صلی الله علیه و سلم و صحابه آن ایمان دارند. همین گروه است که به احکام قطعی و واضح اسلام تمسک می‌جویند و همین گروه اند که امت اسلامی بوده و به الله سبحانه وتعالی، ملائکه، کتب، رسولان، روز آخرت، قضاء وقدر، خیر و شر قضاء و قدر از جانب الله سبحانه وتعالی ایمان دارند که همین گروه به صورت عموم امت اسلامی است. همین گروه، گروه ناجیه و از اهل جنت است. همین گروه ملتی است که بر آنچه رسول الله صلی الله علیه و سلم ایمان دارند و همین گروه جماعت مسلمانان می‌باشد.

4. بنا به شرح فوق از معنی این حدیث و این واقعیت، امکان دارد که بحث را این‌گونه خلاصه کنیم:

أ- گروه ناجیه همان امت اسلامی به مفهوم عام آن بوده و همین گروه است که بر عقیده اسلامی و احکام دین و احکام واضح آن جمع شده اند، هرچند که صاحبان رأی، فکر و مذاهب در سائر مسائل فروع با هم اختلاف کردند، زیرا ایشان به عقیده اسلامی، احکام قطعی و احکام واضح اسلام ایمان دارند. بناءً می‌توان این مسائل را چنین عرض یابی و نتیجه گیری کنیم:

 اهل سنت و جماعت از اهل کلام مانند اشعریه، ماتریدیه و دیگر مذاهب کلامیه و هم‌چنان کسانی‌که بالای شان لفظ سلفی و اهل حدیث و غیره اطلاق می‌شود، انشاء الله همۀشان از گروه ناجیه بوده، زیرا ایشان از پیروان محمد صلی الله علیه وسلم هستند که به عقیده اسلامی و احکام قطعی و احکام واضح آن ایمان دارند؛ ولی اختلافاتی‌که در بین‌شان است، این گروه را از اسلام خارج نمی‌کند.

ب- مذاهب فقهی مختلفی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که از احناف، مالکی، شافعی، حنابله وغیره مذاهب فقهی و سائر پیروان مجتهدین هستند، انشاء الله همه شان از گروه ناجیه هستند، زیرا ایشان از پیروان محمد صلی الله علیه وسلم هستند که به عقیده اسلامی و احکام قطعی و واضح اسلام ایمان دارند و اختلافی‌که در بین‌شان وجود دارد، آن‌ها را از اسلام خارج نمی‌سازد.

ج- گروه‌ها و حرکت‌های اسلامی‌که در عصر ما کار می‌کنند، مانند حزب التحریر، اخوان المسلمین، جماعة التبلیغ و گروه‌های جهادی، سلفی و غیره انشاء الله که همه شان از اهل گروه ناجیه هستند؛ زیرا ایشان از جمله پیروان محمد صلی الله علیه وسلم هستند که به عقیده اسلامی و احکام قطعی و واضح اسلام ایمان دارند.

لذا برای هیچ گروه اسلامی از امت مسلمه جائز نیست که بر مبنای این حدیث شریف، تنها خود را گروه ناجیه بخواند، زیرا این ادعاء به معنی این است که هرکس آن‌ را مخالفت کند، از دائره اسلام به دائره کفر بیرون می‌شود که این حالت به هیچ وجه درست نیست، پس تمام مسلمانان به عقیده اسلامی ایمان داشته و به احکام قطعی و واضح اسلام پایبند هستند و انشاء الله از گروه ناجیه می‌باشند.

گروه‌های‌که از اسلام خارج شدند، کافر شده و مستحق این هستند که از جمله گروه‌هایی باشند که از اهل دوزخ باشند و این گروه‌ها همان‌‌هایی هستند که دین را مخالفت کرده و از عقیده اسلامی خارج و از اسلام و احکام قطعی آن تجاوز کردند و به الله سبحانه وتعالی غیر آن را شریک آروده و یا بعد از محمد صلی الله علیه وسلم رسول دیگری را قبول و یا سنت رسول الله صلی علیه و سلم را انکار کردند؛ مانند قوم دروز که عقیده به نسخ ارواح داشته و نصارا، بهائیان، قادیانیان وغیره که این گروه‌‌‌ها نیز از گروه‌های کافری‌ اند که از اسلام خارج شدند. هم‌چنان یهودی‌که از دین موسی علیه السلام خارج و عزیر علیه السلام را ابن الله می‌دانند و هم‌چنان از تابعین عیسی علیه السلام که عیسی علیه السلام را فرزند الله سبحانه وتعالی می‌خوانند، این‌ها گروه‌ها و کسانی اند که از عقیده رسولان‌شان کنار رفته و به این اساس کافر شدند.

امیدوارم که معنی حدیث مبارک با توضیحات فوق واضح شده باشد. الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

امیرحزب التحریر

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

صد سال از سقوط خلافت اسلامی می‌گذرد و تا زمان اقامۀ مجدد آن هرگز تغییر واقعی را احساس نخواهیم کرد!

ای مسلمانان پاکستان!

آیا از زمانی‌که حکام فعلی پاکستان تحت نظام دموکراسی، با بهره‌گیری از تمایل عمیق ما برای تغییر در قدرت آمدند، ما با ناامیدی ضربه محکمی نخورده‌ایم؟ آیا اکنون برای ما این امر روشن نشده است که هیچ تغییری در تحت حاکمیت دموکراسی، نه در هفتاد و پنج سال جاری و نه در هفتاد و پنج سال آینده، در پاکستان رخ خواهد داد؟ ‏آیا این امر هم‌چنین یک دلیل واضح نیست که هیچ تغییری تحت نظام دموکراسی، نه در پاکستان و نه هم در هیچ جای جهان اسلام، رخ خواهد داد؟ ای مسلمانان، ‏آیا حتی تااکنون، این امر مهم برای شما واضح و  روشن نشده؟!

علاوه بر این، ما در این واقعیت دردناک مان در خصوص ناکامی دموکراسی تنها نیستیم؛ بلکه این واقعیت میان مسلمانان و غیر مسلمانان اعم در شرق و غرب، متشرک است. ‏ساکنان سرسخت‌ترین مدافع دموکراسی در جهان، کشور آمریکا، عمیقاً از دموکراسی ناامید شده اند و با تلخ‌کامه‌گی و ناخوشایندی [در برابر این نظام] دشمنی اختیار کرده و از سبب بی‌عدالتی در خیابان‌ها به اعتراض بیرون می‌شوند. بزرگ‌ترین دموکراسی جهان، دولت هندو، نیز با اعتراضات کشاورزان فقیر متزلزل شده است، در حالی‌که فقر شدید به بسیار سریع [درین کشور] در حال گسترش است.

مطمئناً، دموکراسی نشان داده است که به مراقبت و رسیدگی از امور بشریت هیچ اهمیتی نمی‌دهد. چگونه این امر ممکن نباشد؟ ‏حکم در دمکراسی راجع به آن‌چه مجاز(مسموح) و ممنوع است مرجع استخراجش عقل محدود بشر می‌باشد. علاوه بر این، دموکراسی حق صدور حکم و قضاوت را به صاحبان قدرت می‌دهد، بنابراین آن‌ها در اول و آخر منافع خود را تأمین می‌کنند‌. در‌حالی‌که مردمی‌که بر بالایش حکومت می‌شود، از حقوق شان محروم هستند. بنابرین، ای مسلمانان، چگونه ما بازهم به دموکراسی روی بیاوریم، چگونه؟!

ای مسلمانان پاکستان!

دموکراسی در سرتاسر جهان شکست خورده است و زمان آن فرا رسیده است که باید انهدام یابد و لغو شود. با این حال، برخلاف غیر مسلمانان که بر مسلمانان وابسته اند تا آنان را هدایت کنند، امت اسلامی بدیل عالی[در خصوص نظام حکومت داری] دارد. یقیناً، این دین عظیم ماست که می‌تواند برای تمام بشریت آسایش را به ارمغان بیاورد، طوری‌که تنها در اسلام حاکم نه می‌تواند از مردم سوء استفاده کند و نه می‌تواند بر آنان ظلم بکند، زیرا هر دو مقید بر اوامر و نواحی الله سبحانه وتعالی و رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند.

برخلاف نظام دموکراسی و استبدادی، در نظام خلافت، وحی از جانب الله سبحانه وتعالی یگانه مرجع برای حکم و قضاوت است، در حالی‌که هیچ رای و اجماع بشری نمی‌تواند حکم الله سبحانه وتعالی را در هر موضوع لغو بکند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَأَنِ ٱحْكُم بَيْنَهُمْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَآءَهُمْ وَٱحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيْكَ.....﴾ [مائده: 49]

ترجمه: ‏و (به تو ای پيامبر فرمان می‌دهيم به اين كه) در ميان آنان طبق چيزی حكم كن كه الله(سبحانه‌وتعالی) بر تو نازل كرده است، و از اميال و آرزوهای ايشان پيروی مكن، و از آنان برحذر باش كه ( با كذب و حق‌پوشی و خيانت و غرض‌ورزی) تو را از برخی چيزهائی كه الله بر تو نازل كرده است به دور و منحرف نكنند (و احكامی را پايمال هوی و هوس باطل خود نسازند).....

خلیفه مسلمانان نه دیکتاتور و نه دموکرات است. ‏خلیفه نه به رای شخصی خودش و نه با رای اجماع یک مجلس حکم می‌کند. ‏او تنها طبق قرآن‌ و سنت حکمرانی می‌کند و خلیفه در حل هرگونه اختلاف که در میان رعیت‌اش به‌ وجود می‌آید، تابع شرع و قانون الله سبحانه‌وتعالی می‌باشد.

﴿فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ﴾ [نساء: 59]

ترجمه: و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور كشمكش پیدا كردید) آن را به الله (با عرضه به قرآن) و پیامبر او (با رجوع به سنت نبوی) برگردانید ( تا در پرتو قرآن و سنت، حكم آن را بدانید. چرا كه الله قرآن را نازل، و پیامبر آن را بیان و روشن داشته است. باید چنین عمل كنید) اگر به الله و روز رستاخیز ایمان دارید.

به همین ترتیب، اولین خلیفه راشد، خلیفه رسول الله صلی الله علیه وسلم – حضرت ابوبکر صدیق رضی الله تعالی عنه- اعلام فرمود: «بی‌گمان ضعیف شما نزدم من قدرت‌مند است تا زمانی‌که حق‌اش را بازپس گیرم ان شاء الله و قوی شما نزد من ضعیف است تا وقتی که او را بازپس گیرم ان شاء الله.»

به همین ترتیب، خلیفه ثانی امیرالمؤمنین عمر فاروق رضی الله عنه گفته است که: «إِنَّ امْرَأَةً خَاصَمَتْ عُمَرَ فَخَصَمَتْهُ» زنی با او در سایه خلافت‌اش گفتگو و مجادله نمود. هنگامی‌که عمر رضی الله عنه گفت: «لَا تُغَالُوا فِي مُهُورِ النِّسَاءِ» در مهر زنان زیاده‌روی و سخت‌گیری نکنید، آن زن برایش گفت: «لَيِسَ ذَلِكَ لَكَ يَا عُمَرُ إِنَّ اللَّهَ يَقُولَ» این از اختیار تو نیست ای عمر؛ زیرا الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَاراً فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُبِيناً[نساء:20]

ترجمه: و اگر خواستید زنی را رها کرده و زنی دیگری اختیار نمایید و مال بسیار مهر او کردید نباید چیزی از مهر او باز گیرید، آیا به وسیله تهمت زدن به زن و گناه آشکار مهر او را می‌گیرید؟

 ساکنان آسمان‌ها و زمین شاهد عظمت اسلام در عصر خلافت بوده اند. این حاکمیت اسلام بود که باعث شد افواج مردمی، چه در اندونزی و آسیای میانه در شرق و چه در بوسنی و مراکش در غرب، فوج پس از فوج به پذیرفتن و استقبال اسلام بروند. این حکم کتاب الله سبحانه وتعالی و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم است که باعث شد خلافت یک پناه‌گاهی امن برای مسلمانان و غیر مسلمانان به‌شمول برای یهودیانی‌که از آزار و شکنجه شدید از اروپا فرار کرده بودند، تبدیل شد. به یاری الله سبحانه وتعالی، این خلافت مقتدر و عظیم بود که تنها با تهدید جهاد، دهن کسانی‌ را ساکت کرد که به عزت رسول الله صلی الله علیه وسلم حمله‌ور شده بودند. این حکمیتی‌ است که الله سبحانه وتعالی [بر بشریت] نازل کرده است که خلافت را‌ مجبور به تجهیز افواج مان در پاسخ به فریاد و ناله‌های مظلومان کرد، تا این افواج هرگاه سرزمین‌های مان تحت اشغال قرار گرفت آزاد شان کند و این افواج نور اسلام را در سرزمین‌های جدید بازتاب بدهند.

این امر طاعت از الله سبحانه وتعالی و رسول الله صلی الله علیه وسلم است که خلافت را ملزم به تامین آسایش برای فقرا و بدهکاران می‌کند، ضمن این‌که آموزش و مراقب‌های بهداشتی/صحی را با استندارد‌های جهانی و عاری از هیچ گونه هزینه به اتباع دولت ارائه می‌کند.

ای مسلمانان پاکستان!

دقیقاً ما از زمان انهدام سقوط خلافت اسلامی در 1342هـ.ق. مطابق 3 مارس/مارچ 1924م. یعنی صد سال پیش راه خود را گم کردیم. از زمان سقوط خلافت بدین‌سو، فریادهای مظلومین همواره بر گوش‌های کر حکامی می‌رسد که ارتش‌های ما را محدود نموده و جلوی آن‌ها را می‌گیرند؛ در حالی‌که سرزمین‌های ما در تحت اشغال به سر می‌برند. بخاطر پناه‌گاه از سرزمین خود فرار می‌کنیم، زیر پای یکدیگر دست و پا می‌زنیم، حتی خطر غرق شدن را برای فرار قبول می‌کنیم. علی‌رغم میلیون‌ها نیروی توان‌مند و آماده در میان امت اسلامی بارهاست که به رسول الله صلی الله علیه وسلم اهانت صورت می‌گیرد. باوجودی‌که در میان ثروت فراوانی که الله سبحانه‌وتعالی به سرزمین‌های اسلامی ارزانی کرده، قرار داریم، با فقر دست و پنجه نرم می‌کنیم. در واقع، ما در نبود خلافت خود را گم کرده ایم و با تلاش به غیر از اسلام راه خود را پیدا نخواهیم کرد خواه دموکراسی باشد یا دیکتاتوری.

چگونه می‌توانیم در مسئله خلافت آرام و خاموش باشیم؛ در حالی‌‌که نیاکان بزرگوار ما حتی با وجود مواجه شدن با اشغال انگلیس، بخاطر نجات آن با قوت تمام دست به کار شدند؟

هنگامی‌که استعمارگران انگلیس شمشیرهای شان را بخاطر از بین بردن خلافت عثمانی بلند کردند، علامه اقبال رحمه الله شعر خود را تحت عنوان شکوه در مسجد بهدشاهی لاهور در نوامبر 1912م. به منظور جمع‌آوری کمک‌های مالی برای خلافت به قرائت گرفت. شوکت علی و محمد علی جوهر تلاش‌های گسترده و سختی را برای حمایت از خلافت در تحریک خلافت (نهضت/جنبش خلافت) انجام دادند. سپس، هنگامی‌که اجیر انگلیس، نشنلیست/ناسیونالیست ترک مصطفی کمال ضربۀ مهلکی بر پیکر امت وارد کرد و خلافت را در مارس/مارچ 1924م. مطابق رجب 1342هـ.ق. ملغا ساخت، نیاکان خردمند ما طی یک پیامی هشدار دادند که سقوط خلافت دروازه را به روی جاه‌طلبی‌های شرارت‌آمیز باز می‌کند.

اجداد ما  نبودِ خلافت را این گونه می‌پنداشتند؛ پس حالت ما چگونه باید باشد، در حالی‌که صد سال از سقوط خلافت می‌گذرد؟ آیا نباید پاکستان مهد دولت خلافت آینده باشد؟ زیرا این کشور در اشغال قرار ندارد و دارای تعداد بی‌شماری از جوانان، منابع سرشار طبیعی و یک ارتش نیرومند و مسلح می‌باشد... موقف ما چگونه باید باشد؛ در حالی‌که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است:

«مَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» (رواه مسلم (

ترجمه: هرکس در حالی بمیرد که در گردنش بیعتی نباشد؛ به مرگ جاهلیت مرده است.

ای مسلمانان پاکستان!

احمد روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«...ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ...» (رواه احمد)

ترجمه: ...سپس هنگامی الله خواست آن را بر داشته پادشاهی جبر وستم خواهد آمد، وتا وقتی الله خواست دوام مي‌آبد، بعد از آن هنگامی‌كه الله خواست آن را دور كرده بار ديگر خلافت بر روش ومنهج نبوت قائم خواهد شد و سپس سکوت اختیار کردند.

این فرمودۀ مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم نه تنها که وحی الهی است، بلکه بشارتی‌ست برای ما در مورد بازگشت خلافت بر منهج نبوت. نخیر، این حدیث مبارک هم‌چنان خبری‌ست برای ما که باید مبتنی بر آن دست به کار شویم. صد سال از سقوط خلافت اسلامی می‌گذرد. ای مسلمانان برای بازگشت این مهم با کاروان حزب‌التحریر ملحق شوید!

#خلافت_را_برپا_کنید

#خلافت_بیا_تاسیس_کړئ

أقيموا_الخلافة#

#ReturnTheKhilafah

#YenidenHilafet

خلافت_کو_قائم_کرو#

حزب التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: داکتر زکریا

 

ادامه مطلب...

خلافت تاج‌الفروض و بنای شکوه شماست؛ لذا ای مسلمانان به احیای آن بشتابید تا مورد رحمت الله (سبحانه‌وتعالی) قرار گیرید!

  • نشر شده در سوریه

(ترجمه)

هیچ انسان عاقل و خردمندی در مورد ضرورت تأسیس خلافت بحث نخواهد کرد، به این دلیل که فرضی‌ست از جانب الله سبحانه‌وتعالی.

﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾ [یوسف: 40]

ترجمه: فرمان‌روایی از آنِ الله است، فرمان داده که جز او را نپرستید. این است دین راست و استوار ولیکن بیشتر از مردم نمی‌دانند.

آن‌چه که این فریضه را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین فرایض و تاج‌الفروض قرار می‌دهد؛ این است که احکام الله سبحانه‌وتعالی در تمام عرصه‌ها از جمله نظام‌های حکومت‌داری، نظام‌های اقتصادی و اجتماعی، نظام عقوبات، مقررات سیاست خارجی و پالیسی/سیاست آموزش و پرورش تطبیق گردد و این همه بستگی به موجودیت این فرض بزرگ داشته و این که پایان دادن به مشکلات امت اسلامی از جمله؛ قتل، آوارگی، هتک حرمت و غارت ثروت و منابع آن‌ها... نیز به این امر بستگی دارد. 

از زمان انهدام دولت خلافت توسط غرب کافر در سال 1342هـ.ق. بدین‌سو، احکام الهی معطل قرار گرفته و مسلمانان همواره در یک زندگی آکنده از پریشانی و ذلت‌و بدبختی قرار گرفتند و طعمه آسان برای غرب‌ بی‌ایمان شدند که خون، ناموس و ثروت شان را مورد اهانت قرار داد. مفاهیم شان را تغییر داد و زندگی شان را مطابق به سبک زندگی غربی عوض کرد که در اصول و فروع با اسلام در تناقض قرار دارد.

روی این ملحوظ، واجب و ضروری بود که هر مسلمان برای احیای خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت که رسول الله صلی الله علیه وسلم نسبت به بازگشت آن بشارت داده است، تلاش نموده و این فریضه بزرگ را به عنوان قضیه حیاتی و سرنوشت‌ساز – قضیه مرگ و زندگی- عنوان کند. زیرا خلافت و بیعت به خلیفه امریست واجب برای هر مسلمان و قطعاً برای مسلمانان جایز نیست که از تحقق آن اباء ورزند. رسول الله صلی لله علیه وسلم فرموده است:

«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

ترجمه: کسی در حالی بمیرد که بیعتی در گردن ندارد، مرگ وی به مانند مرگ جاهلیت است.

ای مسلمانان سرزمین شام! شما شایستگی آن را دارید که پس از ده سال فداکاری و رنج، ثمره فداکاری شما باید دولتی باشد که صاحب فرمان‌روایی از آن راضی باشد، قوانین‌اش تطبیق گردد و دین‌اش به عنوان پیام رحمت برای جهانیان حمل شود. هان! مبادا که اساس تفکر و اساس تلاش شما رضایت غرب کافر باشد؛ در این صورت، نصرت و پیروزی که از جانب الله سبحانه‌وتعالی شامل حال تان می‌گردد را از دست خواهید داد، زیرا الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾ [بقره:120]

ترجمه: و هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد، تا این‌که از آیین آنان پیروی کنی. بگو: « همانا هدایت الله، تنها هدایت است»، و اگر از خواسته‌ها و آرزوهای آنان پیروی کنی، پس از این که دانشی به تو رسیده است، هیچ سرپرست و یاوری از سوی الله برای تو نخواهد بود.

از این‌رو، یاری الله سبحانه‌وتعالی را بجویید و بر او توکل کنید و به ریسمان او محکم چنگ بزنید.

﴿وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِين﴾ [آل‌عمران: 133]

ترجمه: و بشتابید به سوی آمرزش پروردگاتان و بهشتی که پهنای آن (به اندازۀ) آسمان‌ها و زمین است، و برای پرهیزکاران آماده گردیده.

و با تسریع بخشیدن در کار با کارگران برای تأسیس خلافت و حمایت از آن‌ها خیر و نیکی از خود نشان دهید. با این کار رضایت پروردگار خود را بدست آورده و یک بار دیگر عزت و شکوه خود را بنا کنید.

﴿وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ﴾ [محمد: 35]

ترجمه: و الله با شماست و چیزی از اعمال تان را نخواهد کاست.

أقيموا_الخلافة#
#ReturnTheKhilafah
#YenidenHilafet
خلافت_کو_قائم_کرو

احمد عبدالوهاب

رئیس دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه سوریه

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...

انقلاب‌های ۱۱ فبروری ۲۰۱۱ و ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۴ هیچ شباهتی ندارند!

  • نشر شده در یمن

(ترجمه)

به‌تاریخ ۱۱ فبروری/فوریۀ ۲۰۲۱ م، جشن‌های نمادینی در صنعا برای برجسته‌سازی دهمین سال‌روز انقلاب ۱۱ فبروری/فوریۀ ۲۰۱۱ م راه‌اندازی شد و تلاش بسیاری صورت گرفت تا میان انقلاب ۱۱ فبروری ۲۰۱۱ م و ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۱ م ارتباط و همسانی ایجاد شود. ولی بین این دو انقلاب تفاوت‌های واضح و آشکاری وجود دارد:

انقلاب ۱۱ فبروری در یمن یک انقلاب سالم بود که در پاسخ به و در هماهنگی با انقلاب‌هایی‌که در تونس، مصر، شام و لیبیا از طرف طیف‌های گوناگون امت اسلامی آغاز شده‌بودند، راه‌اندازی شده‌بود؛ انقلاب‌هایی‌که از روی حس بی‌عدالتی ناشی از سال‌های طولانی فقدان عدالت،‌ علم ناپذیری، جهالت و فقر گستردۀ موجود در این ملت ایجاد شدند، ملتی با غنی‌ترین منابع در روی کرۀ زمین که حکومت‌های ظالم آن‌ها را تصاحب کرده‌اند و توسط تاج و تخت‌های موروثی به فرزندان‌شان می‌سپارند. حال‌آن‌که انقلاب ۲۱ سپتامبر یک انقلاب مسلحانه در جنبرۀ یک طیف خاص بود.

انقلاب ۱۱ فبروری/فوریه برای براندازی علی صالح ایجاد شده‌بود، درحالی‌که وی طبق دساتیر بادارش بریتانیا، خود یک تن از اشتراک کننده‌گان انقلاب ۲۱ سپتامبر بود. انقلاب ۱۱ فبروری انعکاس دهندۀ صدای مخلصانۀ مردم برای پایین کشیدن رژیم حاکم در یمن بود، درصورتی‌که انقلاب ۲۱ سپتامبر تمام توانش را به‌کار بست تا رژیمی شکننده و غیرقابل ترمیم را نصب کند. انقلاب ۱۱ فبروری تحت یک یمن به‌وجود آمد، حال‌آن‌که انقلاب ۲۱ سپتامبر یمن را به دو بخش تقسیم کرد و این تجزیه را مقدس شمرد.

انقلاب ۱۱ فبروری میدان‌ها را مملو از انقلابیون، و زبان و گلوی‌شان را پس از سرکوب طولانی‌مدت آزاد کرد؛ اما انقلاب ۲۱ سپتامبر مانع خروج انقلابیون شد، حتی کسانی‌که فقط فکر خارج شدن به خیابان‌ها را در سر داشتند نیز با اسلحه و آتش سرکوب کرد، آنان را جنایت‌کار شمرد و باری‌دیگر زبان‌شان را بسته و دهن‌شان را خاموش کرد. انقلاب ۱۱ فبروری به اختلاف میان مسلمانان پایان بخشید و آنان را مانند دندانه‌های شانه محبوب یکدیگر قرار داد، درصورتی‌که انقلاب ۲۱ سپتامبر آنان را منقسم کرد و بادار و بردۀ یکدیگر گردانید.

انقلاب ۱۱ فبروری برای قطع کردن دستان مداخله‌گران خارجی، شامل بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، راه‌اندازی شد که خلافت تمایل مردم یمن وارد این سرزمین شده‌بودند؛ ولی انقلاب ۲۱ سپتامبر معاش‌اش را از خارج می‌گرفت، در پی کمک بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول بود و برای اعادۀ سلطۀشان بر یمن می‌کوشید.

انقلاب ۱۱ فبروری واضحاً به‌منظور تسکین رنج و درد حاصل از یوغ اقتصادی که بر شانۀ‌های مردم قرار دارد ایجاد شده‌بود، اما انقلاب ۲۱ سپتامبر مردم را در رنج مخارج بالای زنده‌گی، نفت، مشتقات گاز و فقدان‌شان پابرجا نگه داشت، و با قطع پنج سالۀ معاش کارمندان بخش دولتی بر این درد افزود.

انقلابیون ۱۱ فبروری نقاب نیازمندی بر چهره داشتند، ولی انقلابیون ۲۱ سپتامبر با آسوده‌گی و تجملی که باداران‌شان از آن شاکی بودند فاسد شدند. انقلاب ۱۱ فبروری تنها بر براندازی رژیم حاکم متمرکز بود و هیچ برنامۀ پساانقلابی نداشت، درحالی‌که انقلاب ۲۱ سپتامبر آماده و برنامه‌ریزی‌شده انجام شد.

انقلاب ۲۱ سپتامبر میان زندان‌ها فرق گذاشت، و فراتر از آن، به ایجاد بازداشت‌گاه‌های مخفی در سراسر یمن برای ناپدید کردن اجباری افراد روی آورد. انقلاب ۱۱ فبروری به‌خاطر انحراف از مسیرش توسط دست‌های احزاب مخالف، سمت دیگر رژیم و مداخلات خارجی که رژیم را از تغییر حفظ کرد، نتوانست به تغییر حقیقی‌که مردم انتظارش را داشتند دست یابد.

اما مردم با دیدن همۀ این‌ها نباید ناامید شوند، بلکه برای آوردن تغییر همراه با رهبری مخلص و آگاه حزب‌التحریر به این کار ادامه دهند. نبود حاکمیت اسلام یگانه چیز مشترک میان کُل مسلمانان روی زمین است. آنان در نبود خلافت، مسیر زنده‌گی‌شان را در زنده‌گی گُم کرده‌اند، و زنده‌گی‌شان تنها با بازگشت آن و بازگشت روش زنده‌گی اسلامی قابل تثبیت است.

امیر حزب‌التحریر، عالم بزرگوار عطا بن خلیل ابورشته رحمة الله علیه، در این ماه رجب یک کارزار جهانی را به‌منظور برجسته کردن گذشتن یک قرن کامل هجری بر مسلمانان بدون خلافت راه‌اندازی کرده‌است؛ خلافتی‌که امت مسلمه، قدرت‌مندان و پاسداران را برای برچیدن معصیت و حقارتی‌که سراسر زنده‌گی‌شان را فرا گرفته‌است بسیج می‌کند، و خلافت راشده ثانی را به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم تأسیس خواهد کرد؛ زیرا که این همان وعدۀ الله سبحانه وتعالی و مژدۀ رسول‌اش صلی الله علیه وسلم است.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾ (انفال: ۲۴)

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! دعوت الله (سبحانه وتعالی) و رسول الله (صلی الله علیه وسلم) را اجابت کنید، هنگامی‌که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه یمن

مترجم: محمد حارث پویا

 

ادامه مطلب...

امر به اطاعت امام، امر به اقامه وی است

(ترجمه)

از عبد الله بن عمرو بن عاص رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«مَنْ بَايَعَ إِمَامًا فَأَعْطَاهُ صَفْقَةَ يَدِهِ وَثَمَرَةَ قَلْبِهِ، فَلْيُطِعْهُ إِنِ اسْتَطَاعَ، فَإِنْ جَاءَ آخَرُ يُنَازِعُهُ فَاضْرِبُوا عُنُقَ الْآخَرِ» (رواه مسلم کتاب الامارة باب وجوب الوفاء ببيعة الخلفا)

ترجمه: هرکه با خلیفه مسلمین دست داده، به رضا و رغبت با وی بيعت کرد، بايد تا حد توانش از او اطاعت کند، و اگر شخص ديگری آمد و در امر خلافت باوی منازعه کرد، گردن دومی را بزنيد.

توضیح حدیث

این حدیث دو مطلب مهم را به طور جدی بیان کرده است: نخست بیعت با خلیفه مسلمین و دوم اطاعت از خلیفه مسلمین، که اطاعت نیز مرتبط به بیعت می‏باشد؛ یعنی زمانی از حاکم اطاعت جایز است که در بین او و بین مردم حتماً بیعت شرعی صورت گرفته باشد و بیعت شرعی آنست که برای حکم به کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد. بنابر آن‌چه گفتیم، بالای حکام امروزی مسلمانان حدیث شنیدن و اطاعت کردن هرگز صدق نمی‌کند، پس این حکام اهلیت بیعت شرعی را ندارند؛ به دلیل این‌که:

1- به کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم حکم کرده نمی‏توانند، یعنی صلاحیت و توانایی آن را ندارند، چون به اختیار خود نیستند و از طرف کفار برای‌شان اجازه داده نمی‌شود.

2- برعکس قوانین غربی (ساخته دست بشر) را بالای امت اسلامی تحمیل و تطبیق می‏نمایند، حتی قوانین غربی را به مردم اسلامی معرفی می‌کنند، غالباً به غرض این‌که در قدرت موجوده باقی بمانند.

ای مسلمانان! بدون شک امر به اطاعت امام یا خلیفه مسلمین امر به قیام وثبات آن می باشد، زیرا الله سبحانه وتعالی ما را به فرمان‌برداری کسی‌که وجود نداشته باشد، امر نمی‌کند. هم‌چنان جنگ با کسی‌که با امام نزاع می‌کند، دلالت بر دوام موجودیت آن می‌نماید و آن‌چه را ما از حکام غیر شرعی و نبودن حاکم شرعی می‌بینیم، بر ما لازم است تا با همه توان و قدرت دست‌داشته خود را در ایجاد حاکم شرعی بکوشیم؛ زیرا حکام امروزی ما همه حاکمان زمان جبریه هستند که آن‌ها را رسول الله صلی الله علیه وسلم مذمت نموده است؛ البته آن‌ها کسانی هستند که غرب کافر ایشان را گماشته است تا به نفع کفار احکام آن‏ها را بالای امت تطبیق نمایند. بناءً بر امت لازم است تا در خلع نمودن قدرت و سلطه از آن‏ها سعی و تلاش نمایند و دستورات جدایی دین از سیاست آن‏ها را حریق نموده و محدودیت‌های غیر واقعی که قانون سایکس پیکو برای اولاد این امت واحد بجا گذاشته است، دور نمایند تا این‌که امت همان سلطه و قدرت واحد خود را دریافت نموده و بالایش خلیفه واحد حکمرانی نماید.

یا الله! مارا با آمدن خلافت راشده بر منهاج نبوت که در آن وحدت مسلمانان نهفته باشد، مستفید بگردان و از آن‌ها مصایب و بلاها را دور نما! یا الله زمین را به نور و جه کریمت منور گردان! اللهم آمین آمین!

خلاصه: امر به طاعت امام یا خلیفه مسلمین در حقيقت امر به نصب و اقامه وی است و امر به جنگيدن در مقابل کسی‌که با امام منازعه کند، قرينه است، بر جزم در حفظ وی به حيث خليفه واحد.

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته! عالم بزرگوار!

 خوش دارم که محضر شما سوالی را مطرح نمایم که ارتباط به ملکیت عامه می‌گیرد. آیا این‌امکان دارد با وجود احکام شرعی که ملکیت خاص را به ملکیت  عام مبدل کرد، مانند آب‌های چشمه که ملکیت خاص اند؛ از جهت مصلحت جماعت به ملکیت عامه مبدل می‌شوند و هرازگاهی‌که عذر برطرف شد، مانند سابق‌اش به ملکیت خاصه بر می‌گردد؛ مانند این‌چاه های پطرول وقتی‌که خالی شد، درست است که ملکیت خاصه شوند؟

درضمنِ تشکری، الله‌سبحانه وتعالی شما را کمک نماید، ثابت قدم تان داشته باشد و قدم‌های تان را استوار نگهدارد!

پاسخ

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

 هرازگاهی‌که هرنوع از انواع ملکیت عامه داری علت باشد، حکم شرعی با موجودیت وعدم موجدیت علت ارتباط می‌گیرد. زمانی‌که علت یافته شد، این نوع از ملکیت بطور همیش ملکیت عامه می‌باشد؛ اما وقتی‌که علت نفی شد درست است که ملکیت، فردی گردد؛ لیکن به شرط این‌که علت، یک علت شرعی باشد‌ که در نص شرعی وارد شده باشد. به عنوان مثال: آنچه‌که به منافع عامه‌ی مردم ارتباط می‌گیرد، چیزی است‌ که ملکیت عامه حساب می‌شود. رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در حدیثی از حیث صفت نه از حیث عدد بیان نمودند: عن ابن عباس أن النبي صلى الله عليه وسـلم قال: «المسلمون شركاء في ثلاث في الماء والكلأ والنار» رواه أبو داود ورواه أنس من حديث ابن عباس وزاد فيه «وثمنه حرام» وروى ابن ماجه عن أبي هريرة أن النبي صلى الله عليه وسـلم قال: «ثلاث لا يمنعن: الماء والكلأ والنار»

ترجمه: از ابن عباس روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: مسلمان‌ها در سه چیز شریک اند: در آب، چراگاه، و آتش. به روایت ابوداود و هم‌چنان انس از حدیث ابن عباس روایت نموده و در آن اضافه نموده است که "پول شان هم حرام است". هم‌چنان ابن ماجه از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده است که، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: سه چیزاند که از آن‌ها منع کرده نمی‌شود: آب، چراگاه، و آتش.

در این دلیل بیان می‌شود که مردم در آب، چراگاه و آتش شریک اند و فرد از ملکیت این‌چنین ملکیت‌ها منع می‌گردد؛ لیکن رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در خیبر وطائِف برای افراد اجازه داد تا  آب ‌را در ملکیت خود بیاورند، آن‌ها بالفعل برای آب دادن زراعت و باغ‌های خویش آب را تملیک کردند. هم‌چنان بعضی از مسلمانان چاه‌های که در مدینه بود، در ملکیت خود درآوردند. بخاری از عبدالله رضی‌الله عنه روایت نموده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند:

«مَنْ حَلَفَ عَلَى يَمِينٍ يَقْتَطِعُ بِهَا مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ، هُوَ عَلَيْهَا فَاجِرٌ، لَقِيَ اللَّهَ وَهُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ»

ترجمه: کسی‌که قسمی بخورد که به واسطه آن مال شخص مسلمان را بخود بگیرد، وی به همین عمل‌اش فاجربوده و در قیامت الله سبحانه وتعالی را ملاقات می‌نماید؛ در حالی‌که بالایش قهراست.

همان بود که الله‌سبحانه وتعالی آیتی را درین خصوص نازل فرمود:

﴿إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا﴾[آل عمران: 77]

ترجمه: كساني‌كه پيمان الله و سوگندهاي خود را به بهاي كمي (از ماديات و مقامات دنيوي هر اندازه هم در نظرشان بزرگ و سترگ جلوهگر شود بفروشند.

متعاقباً اشعث آمد گفت: ابو عبدالرحمن به شما چه سخن گفت؛ این آیه در مورد من نازل شده است که برایم در زمین بچه کاکایم چاهی بود، برایم گفت: شاهدت کجاست؟ گفتم شاهد ندارم. فرمود: قسم برای وی، گفتم ای رسول الله، درین هنگام قسم می‌خورد؛ رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم این حدیث را ذکر نمود و الله‌سبحانه وتعالی آیت‌را از جهت تصدیق حدیث نازل کرده است.

پس مسئله  شراکت در آب اگر تنها از دید مالکیت رقبه باشد؛ نه از جهت صفت منافع آن؛ چگونه است که افراد از ملکیت آن باز داشته می‌شوند؛ پس یک‌بار از قول رسول‌الله‌‌صلی‌الله علیه وسلم: «مسلمانان در سه چیز شریک اند...» و بار دیگر مباح دانستن‌شان به این‌که افراد آب را در ملکیت خود آورده می‌توانند، علت شراکت در آب، چراگاه و آتش استنباط می‌شود که آن عبارت از منافع عامه است که جامعه از منافع‌اش بی‌نیاز شده نمی‌تواند؛ پس حدیث بیان‌گر سه چیز است؛ لیکن معلل از جهت ارتباط به جامعه می‌باشد. به همین اساس، علت با معلول خود از جهت وجود و عدم همراه می‌باشد. هر آن‌چه‌که انتفاع جامعه در آن نمایان گردد، ملکیت عامه تعبیر می‌شود و اگر ارتباط منافع عامه از آن سلب گردد، مانند آب که در حدیث تذکر شده است، بازهم از ملکیت عامه محسوب نمی‌گردد؛ بلکه ملکیت فردی به شمار می‌شود. قاعده در ملکیت عامه آن است؛ هرآن‌چه‌که برای رفع نیازمندی‌های جامعه باشد، هدف از جامعه خانه‌های زیاد، قریه، شهر ویا دولت باشد، اگرچه در تقاضای هرکدام تفاوت وجود دارد؛ اما بازهم مربوط به جامعه محسوب می‌شوند؛ مانند نیاز به منابع آب‌ها، جنگلات، چراگاه حیوانات و آن‌چه مشابه است. به عنوان مثال: معادن وقتی ملکیت عامه می‌باشد که به اندازه  فراوان و جاری در آن معدن یافت گردد، مانند منابع معدن و مثل آن، و این‌گونه معادن ملکیت عامه بوده وجواز ندارد که در ملکیت فرد باشد. قسمی‌که ترمذی از أبیض بن حمال روایت نموده است:

«أنه وفد إلى رسول الله صلى الله عليه وسـلم، فاستقطعه الملح فقطع له، فلما أن ولّى، قال رجل من المجلس: أتدري ما قطعت له؟ إنما قطعت له الماء العِدّ، قال: فانتزعه منه»

ترجمه:  یک وفد نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد، یک معدن  نمک را از رسول الله صلی الله علیه وسلم خواست تا برایش بخشیده شود. زمانی‌که  آن مرد از مجلس برگشت، یک نفر گفت آیا می‌دانید که چه چیز را برایش بخشیده اید؟ برایش آب جاری را بخشیده اید. روای می گوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم دوباره از دست‌اش آن را گرفت.

آب‌جاری آنست که قطع نمی‌شود. نمک را به آب‌جاری از خاطر عدم قطع شدن آن تشبیه کرد. این‌حدیث دلالت به‌این دارد که رسول‌الله‌صلی‌الله علیه وسلم کوه نمک را به ابیض بن حمال بخشید، وقتی‌که رسول‌الله‌صلی‌الله علیه وسلم دانست‌که آن از معادن دایم و جاری است که ختم نمی‌‌گردد، از بخشیدن  آن چنین معدن خوداری کرده و تملیک افراد را منع نمود، چون ملکیت عامه است. ازین‌که این‌جا مراد تنها نمک نه، بلکه معدن است و از این حدیث این واضح می‌گردد که علت منع از بخشش نمک از جهت جاری بودن‌اش می‌باشد که هیچ توقف نمی‌یابد.

این حکم که معادن قطع نمی‌گردند، ملکیت عامه می‌باشد. مشمول تمام معادن برابر است که معادن روی زمین باشد که رسیدن به آن بدون کدام مشقتی مهیا شود و مردم از آن نفع ببرند، مانند نمک، سرمه، یاقوت و آن‌چه مشابه این‌ها باشد. یا این‌که از معادن داخل زمین‌باشد که رسیدن به آن مهیا نمی‌شود؛ مگر به کار و مشقت، مانند معادن طلا، نقره، آهن، مس، سرب. برابر است که جامد مانند بلور ویا روان مانند نفت باشد. تمام این معادن در حدیث شامل می‌شود و معادنی‌که قطع نمی‌شوند، ملکیت عامه بوده و برای تمام افراد رعیت می‌باشد. از این جهت برای دولت جواز ندارد که معادن جاری را به ملکیت افراد، شرکت‌ها در آورد و یا هم جائِز نیست که افراد و شرکت‌ها برای خود معادن را استخراج نمایند. در عوض بالای دولت واجب است که به نیابت از مسلمانان به استخراج معادن اقدام نموده و در امور مسلمان‌ها مصرف نماید و آن‌چه‌ استخراج می‌نماید، تمام‌اش ملکیت عامه برای تمام افراد رعیت می‌باشد.

بنابرین اساس اشیای که در پرسش وارد شده است، واضحاً زمانی مربوط به ملکیت عامه است که منافع عامه در آن نهفته باشد. به عنوان مثال: در نخست چاه آبی در یک قریه وجود دارد که یگانه مصدر آب است و غیر آن چاه دیگری یافت نمی‌گردد؛ پس آن‌چاه ملکیت عامه بوده و تملیک نمودن آن به ملکیت فردی جواز ندارد؛ اما زمانی رسد که بنا بر هرعلتی درین قریه برای مردم آب فراوان گردد، در این‌حالت برای هر شخص جواز دارد که در زمین شخصی خود چاه حفر نماید و در ملکیت خود قرار دهد؛ چون درین حالت آن مربوط منافع جامعه نبوده. به عبارت دیگر، علتِ ملکیت عامه بودن از آن منتفی شده است؛ اما آن چاه اولی که ملکیت عامه بوده و به حالت خود کماکان باقی می‌ماند و فروش‌آن برای فردِ مشخص در صورتی جواز دارد که آب برای مردم فراوان بوده و کفایت کننده همه بوده باشد و در این حالت پولش در دیوان مربوطه به ملکیت عامه گذاشته می‌شود.

هم‌چنان آب چشمه زمانی ملکیت عامه است که جامعه به آن نیازمند باشد؛ اما وقتی‌که آب خشک گردد و یا جامعه بدان نیاز نداشته باشد؛ یعنی علت منافع عامه بودن آن منتفی می‌گردد. یعنی آب به شکل فراوان به همه‌گان برسید؛ پس فروش چنین چشمه برای افراد درست است و پول آن در بخش ملکیت‌های عامه گذاشته خواهد شد. به عنوان مثال چاه‌های پترول ملکیت عامه بوده تا وقتی‌که قطع نشود؛ اما وقتی‌که خشک گردید، یعنی این‌که علت بودن‌اش ملکیت عامه منتفی گردد، جواز دارد که این چاه برای افراد فروخته شود و پولش در ملکلیت عامه گذاشته شود.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: احمد جبیر«نوری»

ادامه مطلب...

﴿كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ

(ترجمه)

خطبه اول

الحمد لله رب العالمين؛ نحمده، و نستعينه و نستغفره ونتوب إليه و أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له القائل: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ والنصارى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾ [مائدة: 51]... و أشهد أن محمداً عبده و رسوله... وصفيه من خلقه وخليله... بلغ الرسالة، وأدى الأمانة، ونصح أمة الإسلام... ولم يزل حتى تركها على المحجة البيضاء؛ ليلها كنهارها لا يزيغ عنها إلا هالك... القائل: «مِثْل أُمَّتِي كَمَثَلِ الْغَيْث لَا يَدْرِي أَوَّله خَيْر أَوْ آخِره» (رواه الإمام أحمد في مسنده)... والقائل: «لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ عَلَى الْحَقِّ، لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَذَلِكَ» (رواه الإمام مسلم في صحيحه)... صلى الله عليه وعلى آله وصحابته، ومن سار على دربه، واستن بسنته إلى يوم الدين.. وبعد: برادران مؤمن الله سبحانه وتعالی در کتاب محکم و عزیز خود در وصف یهود می‌فرماید:

﴿كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَاداً وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾ [مائده: 64]

ترجمه: هرگاه آتشی را برای جنگ می افروختند، الله آن را خاموش می‌ساخت. آن‌ها درزمین فساد می‌کنند والله فساد کننده گان را دوست ندارد.

ای مسلمانها! الله رب العزت شهادت داده می‌فرماید:

﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللهِ﴾ [انفال: 36]

ترجمه: بدون شک کسانی‌که کفر ورزیدند، اموال خود را خرچ تا مانع راه الله شوند!

وفرموده: ﴿إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوّاً مُبِيناً﴾ [نساء: 101]

ترجمه: بدون شک کفار دشمن آشکار شماست.

واکثر آن‌ها با امت در جنگ اند؛ از جمله یهود که الله سبحانه وتعالی در بارۀشان فرموده است:

﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا﴾ [مائدة: 82]

ترجمه: یهود و مشرکین را دشمن سرسخت مؤمنین خواهی یافت.

یهود، دین، سرزمین و مقدسات مان را هدف قرار داده، فرزندان و تاریخ مان را متهم به فساد و قباحت می‌کند. ای مسلمانان! در چنین شرایط مصیبت بار که چندی قبل پیش آمده است، یهود تهدید و می‌ترساند که سرزمین بیت المقدس و اطراف آن را با خاک کیان یهود(اسرائیل) یکجا می‌سازد. تعبیر یهود غاصب این است که یکجا شدن خاک فسلطین با اسرائیل از آرمان‌های یهود و عهد تورات و تطبیق دولت یهود (اسرائیل بزرگ) می‌باشد. نخست وزیر یهود در برابر کنیسه گفت: بدون شک تاریخ تازه‌ای را برای دولت یهود با یکجا کردن کرانه غربی، گسترش سیادت یهود و تهدید و ترساندن کسانی را که امنیت یهود را تهدید کند، خواهد نوشت. این چیزی است که رهبر یهود ما مسلمان‌ها را به آن تهدید می‌نماید. این را به صورت آشکارا و علنی و بدون کدام ترس، حیا و حساب به کسی انجام می‌‌‌دهد. قبلاً نیز تهدید به یکجاسازی قدس و جولان نموده و به نام قدس بزرگ منطقه‌یی را توسعه و مسمی کرده بود. آنچه را که تهدید کرده بود، نافذ کرد؛ اما حکام مسلمان‌ها ازجاکارتا تا  کجا و کجا کاری نکردند. برخی از آن‌ها تنها در مقابل، تهدید یهود به الغای برخی از پیمان‌ها با یهود اظهار نظر کردند؛ البته پیمانهایی‌که دربین شان محترم بود و یهود از زمان‌های دور آماده الغای پیمان‌ها نبود. تهدید دیگر این بود که به مؤسسه‌های بین المللی که از سرمایه اروپا و امریکا تغذیه می‌کنند، کیان یهود را همیشه تقویه و شکایت های‌شان را بالا نمودند.

ای مسلمانان! زمانی‌که صلیبی‌ها این سرزمین مبارک را قبلاً غصب کرده بودند، مسجد اقصی را نیز غصب کردند، بعضی از حکام فاطمی‌ها همراه صلیبی‌ها هم‌پیمان شدند؛ از جمله شاور وزیر فاطمی با فرانسوی‌های صلیبی هم‌پیمان شد، به سبب آن مصر به لشکر صلیبی جزیه پرداخت، آن‌ها از قاهره محفافظ می‌نمودند و صالح اسمعیل از بازارهای دمشق برای‌شان سلاح می‌خرید. در غرناطه و قرطبه در اندلس بعضی حکام ممالک نیز با آن‌ها پیمان بستند. شریف حسین و مصطفی کمال در معامله استعماری سایکس پیکو ضد خلافت اسلامی به امت اسلامی خیانت بزرگی را مرتکب شدند. اما امت، علما و رهبران امت از پیمان‌ها با کفار اشغالگر ابا ورزیدند، در اطراف بزرگانش چون صلاح الدین ایوبی، یوسف بن تاشفین و عمر مختار جمع شدند، در صدد آزادسازی سرزمین های‌شان و رد دشمن گردند و لکه ننگ را از خود پاک نمودند؛ ننگی‌که فاطمی‌ها با صلیبی‌ها انجام دادند.

بدون شک، امتی‌که همیشه صلیبی‌ها و استعمارگرها را عقب رانده اند، وجود دارند؛ چنانچه رسول اکرم صلی الله علیه  درمدح‌شان چنین ارشاد فرموده است: «مَثَلُ أُمَّتِي مَثَلُ الْمَطَرِ لَا يُدْرَى أَوَّلُهُ خَيْرٌ أَمْ آخِرُهُ» وقال«بَشِّرْ هَذِهِ الْأُمَّةَ بِالسَّنَاءِ وَالرِّفْعَةِ وَالنَّصْرِ وَالتَّمْكِينِ فِي الْأَرْضِ» ترجمه: امت من مانند باران است که معلوم نیست که اول آن خیر است یا آخرش، و گفته است این امت را به سر بلندی، پیروزی و قدرت در زمین مژده بده.

قبلاً الله سبحانه وتعالی درموردش فرموده بود:

﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ﴾ [آل عمران: 110]

ترجمه: شما بهترین امت هستید که برای مردم خارج ساخته شده اید. تمام پیمان ها از بین خواهد رفت.

ای مسلمانان! ما را الله و رسولش وعده و بشارت داده است که بالای یهود پیروز خواهید شد. الله تعالی فرموده است: ﴿وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيراً﴾ [اسراء: 8] ترجمه: اگرشما بازگشتید ما نیز باز خواهیم گشت وجهنم را برای کافران بازداشتگاها قرار داده ایم.یعنی اگر شما به فساد تان مراجعه کردید ما نیز به عذاب دادن و خارج ساختن شما از سرزمین مبارک اقدام خواهیم کرد. رسول الله ص در شأن یهود فرموده است:

«لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تُقَاتِلُوا الْيَهُودَ فَتَقْتُلُوهُمْ» ترجمه: قیامت برپا نخواهد شد تا که با یهود جنگ نکنید و آن‌ها را قتل  خواهید کرد. این خود بشارت به بازگشت خلافت برمنهاج بنوت است. أقول قولي هذا وأستغفر الله لي ولكم.. فيا فوز المستغفرين استغفروا الله...

خطبه دوم

الحمد لله رب العالمين.. والصلاة والسلام على المبعوث رحمة للعالمين

ای مومنین! بدانید که دنیا خانه گذرا و آخرت خانه دایمی است. از خانه گذرا به اقامتگاه واقعی با خود توشه فراهم کنید. بدون شک، در پیشگاه الله متعال عرضه خواهید شد و از اعمال و کارکردهای خویش حساب خواهید داد. ستمکاران خواهند دانست که به چه بازگشتگاهی باز می‌گردند.

ای بار الها! اسلام و مسلمین را نصرت کن! یا الله به عزت و قدرتت بیرق دین و حق را بلند نما! یا الله کفر و کفار را متزلزل بساز، عقاید وشرهای شان را نابود کن، یا رب العالمین! یا الله کسانی را که با الله، رسول الله و امت اسلام می‌جنگند، علیه ما و سرزمین اقصی توطئه نموده، با یهود و حکام مضر پیمان می‌ بندند، به ما نشان بده! ای الله این ویروس وبلاء را از سر مسلمان‌ها در مشرق و مغرب دور بساز! یا الله ما را از شر و بلاء حکام و ظلم شان دورنما! ای الله! به ما حاکمی را مقرر کن که از الله خوف داشته و به امت مهربان باشد و قدر مساجد را دانسته؛ مخصوصاً مسجد اقصی را و احترام آن و احکام شرعی مربوط به آن را بدانند. به مانند ابوبکر، عمر، عثمان و علی رضی الله عنهم بالای امت مشقت نکنند. یا الله ما را از شر این حکام، اعمال بدشان، عدم توجه شان به مساجد و احکام الله عزوجل رهایی ببخش! یا الله امت اسلامی را با تأسیس خلافت برمنهج نبوت که بشر را به اساس هدایت، رحمت و استقامت در راه الله رعایت نموده، عزت ببخش و ما را از شر مبادی فاسد نجات داده، مسجد اقصی و تمام سرزمین‌های اسلامی را از پلیدی یهود، نصاری و مشرکین در امن داشته باش!

اللهم صل على محمد وعلى آل محمد كما  صليت على إبراهيم وعلى آل إبراهيم، وبارك على محمد وعلى آل محمد.. كما باركت على إبراهيم وعلى آل إبراهيم.. في العالمين إنك حميد مجيد... وأقم الصلاة إن الصلاة تنهى عن الفحشاء والمنكر ولذكر الله أكبر والله يعلم ما تصنعون...!!

مترجم: بدر الدین"حسینی"

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه