چهارشنبه, ۱۸ ربیع الاول ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۹/۱۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

 توافقنامۀ مصالحه بین اریتریا و اتیوپیا در‌ جولای ۲۰۱۸م، در اسمره منعقد شد و میلس سخنگوی وزارت خارجۀ اتیوپیا تأکید داشت که توافق‌نامۀ اسمره که در این اواخر همراهه اریتریا به امضاء رسید، به تمایل ذاتی دو کشور و بدون وساطت طرف ثالثی صورت گرفت. سوال این است که صحت این گفته تا چه اندازه است؟ و آیا انعقاد این توافقنامه بدون تأثیرات کشورهای جهانی و منطقوی بوده؟ آیا توافقنامۀ اسمره به توافقنامۀ الجزائر در تاریخ ۱۸جون ۲۰۱۸م اشاره دارد؟ ظاهراً گویا مکمل آن است؛ اگر چنین است، چرا ۱۸ سال را به‌ طول انجامید؟ الله سبحانه وتعالی خیرتان دهد.

پاسخ:

 اظهارات "میلس" سخنگوی رسمی وزارت خارجه اتیوپیا مبنی بر این‌که توافقنامۀ اسمره بر اساس تمایل خود این دو کشور صورت گرفته است، به‌خاطر فریب و اغوای افکار عامه است! و با تعقیب جریان‌ حوادث و تدبر در آن، واضح می‌گردد که در پَس آن‌چه اتفاق افتاده و می‌افتد، امریکا برای تحقق منافع و تمرکز نفوذ خویش در مقابل تحرکات اروپا و چین در آفریقا، دخیل بوده است که شرح آن قرار ذیل است:

اول) جریان‌ توافقنامۀ اسمره: این توافقنامه به‌تاریخ ۹جولای  ۲۰۱۸م، منعقد شد که بعداً اتیوپیا و اریتریا پایان حالت جنگ بین این دو کشور را اعلان نمود و اعلان مذکور پس از دیداری که از آن به‌نام "دیدار تاریخی" بین آبی احمد نخست وزیر اتیوپیا و اسیاس افورقی رئیس جمهور اریتریا یاد می‌شود، در اسمره صورت گرفت. یمانی جبر میسکیل وزیر رسانۀ کشور اریتریا در تویتراش نوشت: «بیانیۀ صلح و دوستی متقابل بین طرفین به امضاء رسیده و وضعیت جنگ بین دوکشور به پایان رسیده است، عصر جدیدی از صلح و دوستی آغاز شده و این دو کشور با هم تلاش خواهند نمود تا همکاری نزدیک در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی داشته باشند.» (منبع: فرانس پرس۹ جولای ۲۰۱۸م) به‌خاطر وضاحت بیش‌تری پَس پردۀ این توافقنامه، حوادث قابل توجه قبل و بعد این توافقنامه را باید ذکر نمود.

1-    آن‌چه قبل از انعقاد این توافقنامه اتفاق افتاد:

دونالد یاماموتو معاون وزیر خارجه امریکا در امور افریقا پنج‌شنبه ۲ اپریل ۲۰۱۸م در سفری رسمی به "آدیس آبابا" رسید، این سفر که ۳ روز را در بر گرفت، در خلال آن با آبی احمدعلی نخست وزیر اتیوپیا و وزیر خارجه آن کشور ملاقات داشت. این دیدار در چارجوب سفری صورت گرفت که "یاماموتو" در ۲۲ اپریل آغاز کرده بود که شامل اریتریا و جیبوتی شده و در اتیوپیا ختم شد. (منبع: www.aa.com.tr/ar ۲۷اپریل ۲۰۱۸م)  

آبی احمد در اولین سفر خارجی خود به‌تاریخ ۱۷ می ۲۰۱۸م به دعوت رسمی شاه سلمان بن عبدالعزیز از سعودی بازدید نمود.

از اولین کسانی‌که آبی احمد را ملاقات نمودند، ولیعهد سعودی ابن سلمان بود که به‌‌تاریخ ۷ جون ۲۰۱۸م با وی ملاقات نمود؛ چنان‌چه خبرگزاری اتیوپی به‌نقل از رئیس دفتر آبی احمد نخست وزیر این کشور نوشت: «آبی احمد پیشرفت روابط با سعودی را به فال نیک گرفته و گفته است که به لطف محمد بن سلمان روابط دو جانبه بین دو کشور، توسعه یافته و از هر وقت گذشته قوی‌‌تر و نزدیک‌تر شده است و ولیعهد سعودی به حمایت از تلاش‌های که آدیس آبابا برای سرعت بخشیدن به رشد و تشویق سرمایه‌گذاران سعودی در سرمایه‌گذاری به اتیوپیا به‌خرج می‌دهد، تعهد سپرده است.»

وزارت خارجه امریکا در بیانیه‌ای که به‌تاریخ ۲۱ جون ۲۰۱۸م منتشر نموده بود، گفت: «ایالات متحدۀ امریکا پیشرفت‌های اخیر را در راه رسیدن به راه‌حل اختلافات طولانی که بین اتیوپیا و اریتریا بوده، به فال نیک می‌گیرد و اسیاس افورقی و آبی احمد رهبری‌ شجاعانه را با برداشتن گام‌های برای صلح، به نمایش گذاشتند. ایالات متحده امیدوار است که روابط بین این دو کشور کاملاً‌ عادی شده و آرزوهای مشترک این دو کشور تحقق یابد تا از نعمت رشد و صلح دائم، بهره‌مند گردند.» (منبع: رویترز ۲۱جون ۲۰۱۸م)

مایک راینور سفیر امریکا در اتیوپیا در مصاحبه‌ای با آدیس استاندارد گفت: «بسیار خوب، ما برای طرفین به‌ شکلی علنی گفته و بازهم می‌گوئیم که ما برای بازی در این نقش آماده‌ایم، در روز توافق الجزائر ایالات متحده ضامن رسمی بود، ما نقش برجسته‌ای برای دست‌یابی به توافق داشتیم، آن‌هم در زمانی‌که هیچ‌کدام از این دو کشور (اریتریا و اتیوپیا) تمایلی به صلح نداشتند، ما ایشان را به صلح تشویق نمودیم و به همین دلیل گفتیم: اگر احساس می‌کنی که به‌طور همکاری، ایالات متحده می‌تواند نقش سازنده‌ای بازی کند، ما در حمایت از آن آن‌چه در توان داشته باشیم، به‌خرج خواهیم داد... چنان‌چه گفتم بنده معتقدم که ما برای رسیدن به این نتیجه، نقش سازنده‌ای بازی کردیم؛ چون  از چندین ماه به این سو همراه این دو کشور در تماس بودیم.» (منبع: www.addisstandard.com ۲ جولای ۲۰۱۸م)

پس تمام موارد فوق مبیّن این است که مقدمات انعقاد این توافقنامه از طرف امریکا و مزدوران اش مثل سعودی فراهم شده است و با تعقیب نمودن حوادث قبل از این توافقنامه می‌توان به این نتیجه رسید.

2- آن‌چه که پس از این توافقنامه صورت گرفت:

امریکا حمایت خود را از توافق صلحی که بین اریتریا و اتیوپیا پس از سال‌ها جنگ صورت گرفت، اعلان نمود. اعلان مذکور روز سه‌شنبه در بیانیۀ "مایک پامپئو" وزیر خارجه امریکا آمده بود؛ چنان‌چه وی گفت: «ایالات متحده امریکا از توافق صلح که دیروز دوشنبه بین دو کشور اریتریا و اتیوپیا به امضاء رسید و به ۲۰سال جنگ نقطۀ پایان گذاشت، استقبال می‌کند.» وی با تأکید گفت: «عادی سازی روابط و اعلان اعتماد مشترک صلح و دوستی بین اریتریا و اتیوپیا، برای ملت‌های دو کشور فرصت تمرکز بر آرمان‌های مشترک تحکیم روابط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را فراهم می‌کند.» (منبع: www.ar.haberler.com  ۱۰جولای  ۲۰۱۸م)

اسیاس افورقی به‌تاریخ ۲۳جولای  ۲۰۱۸م پس از توافقنامۀ اسمره که به‌‌تاریخ ۹ جولای ۲۰۱۸م منعقد شد، از سعودی دیدن کرد. وی و ملک سلمان آخرین تحولات حوادث منطقوی را به بحث گرفتند؛ هم‌چنان "عادل جبیر" با همتای اریتریائی خود در خلال نشستی، روابط دوجانبۀ دو کشور و موضوعات مهم مشترک را به بحث گرفتند. (منبع: الشرق الاوسط ۲۴ جولای ۲۰۱۸م)

پس از گذشت بیش از دو ماه از اعلان توافقنامۀ اسمره، اسیاس افورقی رئیس جمهور اریتریا و آبی احمد علی نخست وزیر اتیوپیا روز یک‌شنبه ۱۶سپتمبر ۲۰۱۸م تحت حمایت ملک سلمان شاه سعودی، توافقنامۀ صلح جده بین دو کشور را به امضاء رساندند که ولیعهد سعودی نیز در آن حضور داشت. (منبع: اسکای نیوز عربی ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸م) از زنجیرۀ حوادث فوق دانسته می‌شود که امریکا و مزدوران‌اش با فراهم آوری فضای توافق‌نامۀ اسمره و حمایت آشکار پس از توافقنامه، محرکان حوادث فوق اند.

دوم) واقعیت حکومت‌های اتیوپیا و اریتریا:

1-    حبشه تحت اشغال ایتالیا و انگلیس: حبشه در سال ۱۹۳۵م، تحت اشغال ایتالیا در آمد و "هایله سلاسی مریم" امپراطور آن از طریق کینیا به مصر گریخت که در آن‌ زمان این دو کشور، تحت اشغال انگلیس بودند، وی پس از آن به انگلیس رفت و در آن‌جا ماند تا این‌که در سال ۱۹۴۱م پس از راندن ایتالیا توسط "متفقین" در جنگ جهانی دوم، انگلیس هایله سلاسی را مجدداً باز گردانده و به‌عنوان امپراطور نصب کرد و پس از آن حبشه زیر نفوذ انگلیس در آمد. در همان‌زمان بود که انگلیس اریتریا کشور همسایه را نیز که از قرن ۱۹ تحت سلطۀ ایتالیا قرار داشت، به اشغال خود در آورد و در سال۱۹۵۰م اریتریا به اتیوپیا ملحق شد و در تحت حکومت هایله سلاسی در آمد. نفوذ انگلیس در اتیوپیا و اریتریا تا سال ۱۹۷۴م ادامه یافت؛ ولی پس از آن انقلاب نظامی علیه امپراطوری از طرف افسران "راست‌گرا" که در بین شان افسر منگیتسو هایله مریام تبارز نموده بود، به وقوع پیوست و بعد از جنگیدن این افسران از سال ۱۹۷۷م حکومت را در دست گرفت تا سال ۱۹۹۱م در رأس حکومت باقی بماند. اکثر حرکت‌های انقلابی در آن‌زمان شعار های انقلابی، آزادی،‌ کمونیستی وغیره را سر می‌دادند و شعارهای انقلاب "مریام" نیز از این دسته بود؛ هرچند که امریکا برای در هم کوبیدن نفوذ استعماری انگلیس در پَس آن قرار داشت. مریام از خوش خدمتی‌هائی که در سیاست خارجی خود به مصلحت امریکا انجام داد از آن جمله حمایت از "سازمان شورشی" جنوب سودان به رهبری "جان گارانگ" بود که مرتبط با امریکا بود و حمایت اتیوپیا از جنبش فوق هم‌چنان مستمر باقی ماند تا این‌که با تبانی حکومت "بشیر" در سودان، بخش جنوبی از سودان جدا شد.

منگیتسو به خون‌خواری مشهور بود و امریکا نگران شد که نشود مردم انقلاب کرده و انگلیس دوباره باز گردد، حکومت منگیتسو را سقوط داده و ملس زناوی منسوب به "جبهه آزادی" قبیلۀ تغرای مسیحی را روی کار آورد که این قبیله ۵ درصد از جمیعت اتیوپیا را تشکیل می‌دهد و با جبهات قومی دیگر از جمله "جبهه آزادی اورومو" هم پیمان شد. از مهم‌ترین کارهائی که "زناوی" به منفعت امریکا انجام داد، این بود که در سال ۲۰۰۶م در "سومالیا" مداخله نمود و امریکا مجبورش نمود تا با حرکت‌های اسلامی جنگیده و باعث لغو احکام اسلامی از محاکم سومالیا گردد که هنوز هم اردوی اتیوپیا برای تأمین و ثبات نفوذ امریکا در سومالیا مصروف است.

پس از وفات زناوی در سال ۲۰۱۲م از همین قبیله شخصی به‌نام "هایله مریم دسالین" روی کار آمد؛ مگر آشوب روی داد و در سال بعد حالت اضطرای اعلان شد و در اکتوبر ۲۰۱۵م بعد از تصمیم حکومت مبنی بر توسعۀ پای‌‌تخت "آدیس آبابا" و مصادرۀ زمین‌های زراعتی اطراف پایتخت هرج و مرج ایجاد شد. این زمین‌ها مربوط به قبیلۀ "اورومو" بود که ۴۰ درصد از جمیعت این کشور را تشکیل می‌دهد و بعد از این قبیله بزرگ‌ترین قبیله، قبیلۀ "امهریه" است که ۲۰ درصد از جمیعت این کشور را تشکیل می‌‌دهد. حکومت پس از یک‌سال یعنی در سال ۲۰۱۶م حالت اضطراری را اعلان نمود و در طول چند ماه تظاهرات بیش از ۲۹هزار تن را دستگیر نموده و بیش از ۵۰۰ تن را به قتل رساند؛ چون هایله مریم دسالین نتوانست اوضاع را آرام کند، امریکا نگران عدم ثبات در شاخ افریقا شده و به وی دستور داد تا کنار رود.

به این ترتیب دسالین به‌تاریخ ۱۵فبروری ۲۰۱۸م استعفاء داد. امریکا حاکم اتیوپیا را از بزرگ‌ترین قبیلۀ سرکش(اورومو) که اغلب آن‌ را مسلمانان تشکیل می‌‌‌دهند شخصی را به‌نام "آبی احمد" برگزید. شخصی که مادراش از قبیلۀ مسیحی "امهریه" بود و هم‌چنان زن وی نیز از همین قبیله است بدین ترتیب امریکا دو قبیلۀ بزرگ را با هم به نفع ‌خویش یکجا نمود.

آبی احمد تجربۀ بودن در اردو، استخبارات و بعد از آن در سیاست را دارد، وی به‌تاریخ ۲ اپریل ۲۰۱۸م به نخست وزیری رسید. به‌تاریخ ۲۳ جون ۲۰۱۸م در تلاش نافرجام نقشۀ ترور وی ریخته شده بود، چنانچه در اثنای گردهمائی در آدیس آبابا پای‌تخت اتیوپیا پس از سخنرانی که در برابر ده‌ها هزار تن داشت، این تلاش نافرجام صورت گرفت. وی پس از انفجار گفت: «این تلاش ناکام از طرف قوت‌هائی صورت گرفته است که نمی‌خواهند اتیوپیا را متحد ببینند.» هم‌چنان سفارت امریکا در آدیس آبابا این حمله را محکوم کرده و گفت: «در اتیوپیا خشونت جایی نخواهد داشت.» (منبع: شبکه الحره ۲۳جون ۲۰۱۸م)

از اینرو بعید به‌نظر نمی‌رسد که حملات فوق، ارتباطی به تغییرات داخلی نظامی و امنیتی که به‌تاریخ ۸جون ۲۰۱۸م منجر به بر کناری فرمانده نیروهای مسلح و هم‌چنان رئیس عمومی استخبارات شد، داشته باشد. این دو نهاد متهم به کشتار صدها تن از معترضین و دستگیری ده‌هاهزار تن از اعتراض کننده گان سال ۲۰۱۵م بودند.

به این ترتیب امریکا مفاصل حکومت در اتیوپیا را به چنگال خویش گرفت، خاصتاً پس از این‌که آبی احمد حکومت را تسلیم شد؛ چون شخص مزبور نقشه‌ها و دستور العمل‌های امریکا را که برداشتن تنش از بین مزدوران امریکا در منطقه به‌منظور  تبدیل شدن به نیروی قابل توجه در مقابل هرگونه پیشرفت سیاسی اروپا و هرگونه گسترش اقتصادی چین است، به‌خوبی انجام داد.

2- به ارتباط حکومت در اریتریا:

چنان‌چه قبلاً گفتیم، پس از انقلاب افسران علیه هایله مریم دسالین و پایان نفوذ انگیس در اتیوپیا و اریتریا، منگیتسو مریام زمام امور را در دست گرفت و جوی خون را به‌راه انداخت، امریکا از انقلاب مردم و هم‌چنان از این‌که انگلیس از وضعیت آشفته استفاده نموده و مجدداً بر گردد؛ چنان‌چه در این مورد دست بالائی نیز دارد، نگران شد. بناءً منگیتسو را برکنار کرد و در سال ۱۹۹۱م  "زناوی" را روی کار آورد. در عین زمان تحرکات و اعتراض‌های در اریتریا به‌خاطر مطالبۀ استقلال راه اندازی شد. امریکا پاسخ دادن به خواست‌های مردم را برای آرام کردن اوضاع مفید دانست و در سال ۱۹۹۳م استقلال اریتریا را اعلان نمود و افورقی را بر آن گماشت؛ مگر در این اعلان استقلال، مرزهای این کشور جدید را تعیین ننمود. افورقی از این‌که اتیوپیا را مجدداً اریتریا به‌خود ملحق کند، نگران شد و به‌تاریخ ۱۲می ۱۹۹۸م علی‌الرغم اختلاف امریکا که وی را به‌حیث حاکم نصب کرده بود، توسط اعمال نظامی دست به ترسیم مرزهای کشوراش زد و گفتگوهای که توسط "سوزان رایس" در ۳۰ می ۱۹۹۸م پیشنهاد گردید، نیز مفید واقع نشد. نزدیک بود که در این امر مؤفق شود؛ مگر امریکا این عمل وی را سرکشی قلمداد نموده خواست وی را تأدیب و یا بهتر است بگوئیم وی را ذلیل کند؛ به همین منظور "زناوی" را دستور داد تا جنگ‌های وحشیانه را  در ۴ فبروری ۱۹۹۹م بر اریتریا آغاز کند. این جنگ‌ها در ۱۲ می ۲۰۰۰م خونین‌تر هم گردید تا این‌که تمام مرزهای را که ترسیم شده بود، از میان برداشته و خود را در قلب اریتریا رساند. افورقی به‌تاریخ ۱۸جون ۲۰۰۰م بر توافقنامۀ الجزائر و تمام شروط مطرح شده توافق کرد؛ ولی با این هم، مسئله مرزها مبهم باقی ماند!

ما در همان زمان به‌تاریخ ۲۲ جون ۲۰۰۰م تبصرۀ سیاسی داشتیم و در آن گفته بودیم: «...روز یک‌شنبه ۱۸ جون ۲۰۰۰م وزرای خارجه اریتریا و اتیوپیا توافقنامۀ آتش بس را بین دو کشور خویش به امضاء رساندند و این کار در الجزائر به‌حضور داشت رئیس جمهور آن کشور که فعلاً رئیس دوره‌ای سازمان وحدت افریقا است، صورت گرفت. هم‌چنان نماینده‌گان امریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل نیز در آن حضور داشتند. این توافقنامه متشکل از ۱۵ فقره است که مهم‌ترین شان عبارت اند از: تعیین مرزهای مشترک بین دو کشور و ترسیم آن توسط کارشناسان بین المللی سازمان ملل، به تعویق انداختن ارسال دوبارۀ نیروهای اتیوپیا تا دو هفته پس از حضور نیروهای بین المللی در منطقۀ بادمی و مناطق دیگر مرزی تا ترسیم مرز و حل کشمکش، هم‌چنان اریتریا باید منطقه‌ای حائل زیر نظر نیروهای بین المللی به‌عرض ۲۵ کیلومتر را به امتداد مرزهای خویش همراه با اتیوپی تخلیه کند. "کلینتون" بر امضای این توافقنامه تبصره‌ای داشته و گفت: «این پیشرفت بزرگی است که با به‌دست آمدن آن، کشمکش تأسف‌بار شاخ آفریقا به پایان خواهد رسید.» وی نیز گفت:«اتیوپیا و اریتریا دوستان امریکا اند، اگر حاضر باشند تا قدم‌های بعدی را بردارند، ما و شرکاء ما از خانوادۀ سازمان ملل با ایشان همگام خواهیم بود.»

آنتونی لیک فرستادۀ سازمان ملل در این مورد گفت: «این یک لحظۀ مهم است که نزاع دو ساله را پایان داد.» هرچند که این توافقنامه در مورد ترسیم مرز صراحت داشت؛ ولی بازهم عملاً ترسیم مرزها صورت نگرفت، اتیوپیا خود را مسئول ترسیم این مرزها ندانسته؛ بلکه اریتریا را جزئی از خاک خویش می‌‌‌داند. امپراطوران حبشه و بدنبال ایشان منگیتسو مریام تلاش می‌نمود تا با اسالیب و راه‌های مختلف، اریتریا را با خاک خود ملحق کند و به این ‌خاطر نیاز مبرم به مجراهای دریائی اریتریا بود به همین دلیل، چنان‌چه قبلاً گفتیم افورقی تلاش نمود تا مرزها را از راه نظامی ترسیم کند و اگر هجوم اتیوپی به‌تاریخ ۱۲ می ۲۰۰۰م  با ‌حمایت امریکا به‌عنوان تأدیب وی نمی‌بود، وی به‌این کار مؤفق می‌شد. افورقی مجبور شد تا مطالبات اتیوپیا را پذیرفته و پذیرفتن توافقنامه‌ای که زیر چتر "سازمان وحدت افریقا" را که در الجزائر به‌تاریخ ۱۸ جون ۲۰۰۰م به امضاء رسید صریحاً اعلام کند.»

و نیز در تبصرۀ سیاسی مذکور گفته بودیم: «اتیوپی و اریتریا دو کشوری اند که در سیاست خویش تابع امریکا اند و حکام شان مزدوران امریکا می‌باشند؛ این امریکا بود که خواست مزدور خود منگیتسو مریام را در سال ۱۹۹۱م  تغییر دهد، امکانات را برای ملس زناوی مهیا نمود تا به رهبری "جبهه تحریر ملی" رسانده و سپس قدرت را در آدیس آبابا به وی تسلیم دهد و نیز این امریکا بود که آسیاس افورقی به رهبری "جبهه آزادی بخش ملی اریتریا" و به استقلال از اتیوپیا در سال ۱۹۹۳م رساند. اختلاف بین اتیوپیا و اریتریا، اختلاف بین دو مزدور و یا به تعبیر خوشایند، کلینتون و سایر کارشناسان سیاسی کاخ سفید و غرب، اختلاف بین این دو کشور اختلاف بین دو "دوست" است.

امریکا برای برداشتن اختلافات از بین این دو کشور از راه گفتگو، توسط کارشناسان خود تلاش‌های زیادی به‌خرج داد. یکی از این کارشناسان اش انطونی لیک بوده که بیش از یک سال مصروف این مأموریت بود؛ با آن‌هم این اختلاف حل نشد؛ چون افورقی به پیشنهادهای امریکا راضی نبود؛ زیرا فکر می‌کرد که در آن منافع اتیوپیا در نظر گرفته شده است. چون افورقی به این شکل از فرامین امریکا سرپیچی نمود، امریکا نه تنها به تأدیب وی متوسل شد؛ بلکه قصداً با نیروی نظامی وی را ذلیل کرد و این روش امریکاست که چون فکر سرکشی در ذهن مزدوران اش خطور کند،‌ از آن استفاده می‌کند.

این امریکا بود که از حملۀ اخیر زناوی بر اریتریا دفاع نمود و "هولبروک" سفیرش در سازمان ملل به این حمله چراغ سبز نشان داد و روز چهار شنبه ۱۰ می ۱۹۹۸م قبل از ترک اسمره و پس از نشست‌اش همراه با رئیس جمهور اریتریا تصریح نموده گفت: «ما با شتاب زیادی به از سرگیری یک جنگ و وقوع دور جدیدی از کشتار نزدیک می‌شویم که اگر این اتفاق بیفتد،‌ بزرگ‌ترین جنگ در قارۀ آفریقا خواهد بود.» این اظهارات آتشینی بود که هولبروک قبل از ترک اسمره برای هشدار تمام انسان‌های که شنیدند، ایراد نمود. هولبروک جغد شومی است که از کشورهای جهان دیدن می‌نماید از آثار وحشت‌ناک سلف خود "کسینجر" در راه اندازی جنگ‌ها، جلب بدبختی‌ها و کم‌بها دانستن ریختن خون ملت‌ها در راه محافظت از مصالح امریکا،‌ پیروی می‌کند.»

از آن‌چه گذشت واضح می‌گردد که عدم پذیرش پیشنهادهای امریکا توسط اریتریا به‌معنی سرکشی از امریکا نیست؛ بلکه به‌این معناست که قصد دارد تا امریکا را مجاب نماید که این کشور را در ترسیم مرزهایش با اتیوپیا کمک نموده و این معضل برای همیشه حل گردد، هم‌چنان اریتریا در حالت "شبه استقلال" باقی نماند. هم‌چنان واضح می‌گردد که افورقی و آبی احمد هر دو از مزدوران امریکا اند و برای شان آسان نخواهد بود که توافقنامۀ اسمره را با بنودی که ذکر شد، بدون آگاهی، نقشه و فرمان امریکا در بین خویش امضاء کنند.

سوم) اما این‌که چرا امریکا ۱۸ سال را بین توافق‌نامۀ الجزائر که در سال ۲۰۰۰م امضاء شد و توافق‌نامۀ اسمره که در سال ۲۰۱۸م به امضاء رسید منتظر ماند، این هم بر می‌گردد به منافع اش:

پس از توافقنامۀ الجزائر که به حمایت امریکا صورت گرفت و سخت‌ترین گُره در آن ترسیم مرزها بود، اتیوپیا سعی داشت تا گشادن این گره به تعویق افتد و اما اریتریا می‌خواست هرچه زودتر این مشکل حل شود. با این همه، امریکا با این‌که می‌توانست با فشار آوردن بر طرفین، این مشکل را حل کند، مگر این کار را نکرد؛ زیرا در آن‌زمان مصالح وی با حل شدن و عدم حل این مشکل محفوظ بود؛ زیرا هردو کشور فوق مزدوران امریکا بوده و لفاظی بین شان هیچ‌گونه تأثیری بر منافع آن زمان امریکا نداشت، مگر تحولات امور آتی در سال‌های پسین، امریکا را واداشت تا در سیاست افریقائی و مخصوصاً شاخ افریقا تجدید نظر کند. چنانچه در ذیل به آن اشاره خواهیم کرد:

1- روی‌کار آمدن دولت‌های متعدد در اتیوپیا طبیعتاً حکومت را تضعیف نمود که ثبات آن ‌را از بین برده و آن ‌را قابل نفوذ می‌گرداند و از ناحیۀ نفوذ سیاسی کشورهای استعماری بخصوص انگلیس و از ناحیه نفوذ اقتصادی چین در آن چشم طمع خواهند دوخت، بناءً ایجاب می‌نمود که امریکا در توجه به این امر تجدید نظر می‌نمود که این کار را هم کرد.  

گزارش‌های وارده می‌رساند که اتیوپیا در مناطق مختلف خود دارای ذخایر بزرگ نفتی بوده و هم اکنون در مناطق زیادی استخراج می‌شود. (منبع: اتیوپیا نت ۱ اپریل ۲۰۱۳م) هم‌چنان انتظار می‌رود که سطح تولیدات چاه‌های نفت این کشور به ۴۰ میلیارد گالن رسیده و در خلال سال ۲۰۱۸م وارد بازار گردد. (منبع: موگادیشو سنتر ۲۵ دیسمبر ۲۰۱۶م)

به این ترتیب نفت عامل جدیدی است که توجه سیاست امریکا را به شاخ افریقا جلب نموده است، مخصوصاً این‌که شرکت‌های چینی دست بالایی در کاوش نفت داشته و در اکتشاف و استخراج نفت اتیوپیا سبقت اقتصادی جسته است. جنگ اقتصادی قوی و رو به رشد چین در قارۀ افریقا مخصوصاً در اتیوپیا، برای امریکا پنهان نیست. چین به‌دلیل حجم بالای بازار اتیوپیا به شدت در حال سرمایه‌گذاری است.

چین بر تحکیم سرمایه‌گذاری خویش در افریقا تلاش می‌کند و مخصوصاً اتیوپیا که در سال‌های پسین به منطقۀ اقتصادی چین تبدیل شده است و از طرفی دیگر مقامات اتیوپیائی بر فراهم‌آوری تسهیلات سرمایه‌گذاری برای کشور های خارجی تلاش نموده و تأکید دارند که نخستین و آخرین منفعت را از حضور چین در کشور شان نصیب می‌گردند. (منبع: فرانس ۲۴، ۵جون ۲۰۱۸م) به همین دلیل حمایت روز افزون امریکا از اتیوپیا به‌خاطر فشار آوردن برای کاهش نفوذ اقتصادی چین است.

2-    در این اواخر تلاش‌های گسترده‌ای برای افزایش نفوذ انگلیس در شاخ افریقا راه اندازی شده است؛ چنان‌چه روابط بین امارات(مزدور انگلیس) و اتیوپیا پس از آن‌که روابط بین این دو کشور بسیار کم‌رنگ بود، رشد سریع داشته است. از اینرو امارات سفارت خود در آدیس آبابا را در سال ۲۰۱۰م افتتاح نمود. پس از آن همکاری بین این دو کشور سریعاً توسعه یافت و توافقنامه هائی در عرصه‌های متعدد بین این دو کشور به امضاء رسید؛ از جمله توافقنامه‌های همکاری فنی برای کمک‌های گمرکی، افتتاح دفتر نمایندگی اتاق تجارت و صنایع دبی در آدیس آبابا در سال ۲۰۱۳م، هوانوردی شهری در سال ۲۰۱۴م، آموزش عالی، جوانان و ورزش در سال ۲۰۱۵م، تأسیس کمیتۀ مشترک اتیوپی-امارات در سطح وزیران خارجه و در خلال دیدار رسمی‌ که هایله مریم دسالین نخست وزیر پیشین اتیوپیا در سال ۲۰۱۶م از کشور امارات متحدۀ عربی داشت، روابط دو جانبه بین این دو کشور شاهد یک جهش کیفی در تمام زمینه‌ها بود و این نتیجۀ یک سلسله از گفتگوهایی بود که دسالین همراه با رهبران سیاسی در کشور امارات متحدۀ عربی داشت. در چارچوب دیدار رسمی که دسالین از ابوظبی داشت، "گیتاتشو" وزیر دفتر امور روابط دولت سابق در عکس العمل به آن گفت: «دسالین در دیدار از ابوظبی قضایای مشترکی‌ را به بحث گرفت که برای دو کشور مهم بوده و در خدمت منافع مشترک مخصوصاً در عرصه‌های اقتصادی، سرمایه‌گذاری، قضایای منطقوی و جهانی به‌کار گرفته می‌شود.» هم‌چنان ریم هاشمی وزیر دولت امارات در امور همکاری‌های جهانی، در خلال برنامه‌ای که سفارت امارات در آدیس آبابا ترتیب داده بود، گفت: «اتیوپیا در بین شرکای استراتیژی کشور امارات در افریقا بوده و دو کشور دارای منافع مشترک اند.» (منبع: عین الاخباریه ۷ مارچ ۲۰۱۸م)

روی هم‌رفته، انگلیس توسط امارات تلاش می‌کند تا اتیوپیا را به محورها و سیاست‌های خود پیوند دهد به امید این‌که این کشور و کشور اریتریا را تحت تأثیر خود در آورد به همین منظور دیدارهای قابل توجهی بین امارات و مقامات اتیوپیا صورت می‌گیرد.

"شیخ محمد بن زاید آل نهیان" جلسۀ گفت‌وگوهای رسمی را همراه با آبی احمد نخست وزیر اتیوپی در آدیس آبابا به‌تاریخ  ۱۵جون داشت. در این دیدار، تحکیم روابط دوستانه، همکاری و مشارکت استراتیژیک بین دو کشور به بحث گرفته شد. در روز سه‌شنبه مطابق ۳ جولای جاری ولیعهد ابوظبی، اسیاس افورقی رئیس جمهور اریتریا را استقبال نموده و ابراز امیدواری نمود که این دیدار به تقویت روابط و همکاری بین امارات متحدۀ عربی و اریتریا در خلال مرحلۀ آینده کمک نموده و سبب خیر هر دوکشور و دو ملت دوست گردد. (منبع:   www.alkhaleej.ae ۲۲جولای  ۲۰۱۸م)

این تحولات، امریکا را واداشته است که توجه زیادی به افریقا و خصوصاً شاخ افریقا مبذول داشته و در آن فعال باشد. به‌همین منظور امریکا در سپتمبر ۲۰۱۷م "دونالد یوکیو یاماموتو" را به‌حیث معاون وزارت خارجه امریکا در امور آفریقا تعیین نمود و این سمت بیش‌ترین تأثیر را در تدوین سیاست امریکا در قاره افریقا، خواهد داشت.

این تعیین هدف‌مندانه صورت گرفته است؛ چون وی از بارزترین چهره‌های با تجربه در پروندۀ افریقا مخصوصاَ در منطقۀ شاخ افریقا است که نمایندۀ دیپلوماتیک کشوراش در این مناطق بوده است. وی مشارکت فعال در توافقنامۀ اسمره و از بین بردن تنش و ایجاد روابط حسنه بین این دو کشور داشته است. به این ترتیب، توافقنامۀ اسمره برای تأکید و اتمام توافق‌نامۀ الجزائر و هم‌چنان برای پایان دادن به اختلاف بین اتیوپیا و اریتریا منعقد شد. نه تنها این، بل بین مزدوران امریکا در منطقه، چنان‌چه انتظار می‌رود که شدت تنش بین اتیوپیا و مصر در مورد سد آب "النهضة" روی رود نیل، فروکش کند؛ چون آبی احمد از مصر دیدن نموده و به‌تاریخ ۱۰ اکتوبر ۲۰۱۸م یعنی یک روز پس از توافقنامۀ اسمره با "سیسی" ملاقات نموده و همراه با سیسی گزینش دیدگاه مشترک بین دو کشور مبنی بر احترام حقوق متقابل برای دست‌یابی پیشرفت و عدم نقض منافع هم‌دیگر را امضاء نمودند. پس مسلم است که تمام این‌ها به موافقت امریکا صورت گرفت. هم‌چنان همراه با سودان، امریکا در ماه آپریل گذشته هیئت فنی و دیپلوماتیکی را به‌عنوان اقدام میانجی‌گری برای نزدیک کردن دیدگاه‌های سه کشور در مواجهه با پیشرفت‌های چین و انگلیس ارسال نمود.

در پایان باید گفت که بسیار دردناک است، کشورهای استعمارگر کفری که در رأس شان امریکا قرار دارد، بر کشورهای منطقه حکومت کند. شاید یک‌عده ندانند که مسلمانان در اتیوپیا و اریتریا تقریباً نصف جمیعت این دو کشور و یا حتی بر اساس بعضی از آمار ها، بیش‌تر از نصف جمیعت را تشکیل می‌دهند؛ یعنی بالغ بر پنجاه میلیون. هم‌چنان شاید یک‌عده ندانند کشتی مسلمانان اولیه که از مکه به حبشه هجرت کردند، در بندر معروف اریتریا لنگر انداخت با این‌هم، این دو سرزمین در عوض توجه مسلمانان، در محراق توجه امریکا، چین و اروپا قرار گرفته است. به‌هر حال این کار عجیب و غریب نیست مادامی‌که مسلمانان بدون دولتی باشند که امور شان‌را رعایت کند، حال شان به‌حال یتیمی می‌ماند که بر سر سفرۀ شخصی خسیس نشسته باشد. پس جز با خلافت که مسلمانان را بر کتاب الله سبحانه وتعالی و سنت رسول اش صلی الله علیه وسلم گِرد می‌آورد، حال و وضع شان تغییر نخواهد کرد.‌

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

 [روم: 4- 5]

ترجمه: در آن روز مؤمنان شادمان می‌شوند(آری! خوشحال می‌شوند) از ياری الله(سبحانه وتعالی) هر كسی را كه بخواهد ياری می‌دهد، و او بس چيره(بر دشمنان خود) و بسيار مهربان(در حق دوستان خويش) است.

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

سلام و درود الله برشما باد! در وصف امام ابوحنیفه رحمه الله حدیثی گفته شده با این الفاظ: النُّعْمَانُ سِرَاجُ اُمَّتِيْ یعنی نعمان چراغ امت من است. حال پرسش من در مورد صحت این حدیث است که آیا این حدیث از پیامبر صلی الله علیه وسلم ثابت شده است یا خیر؟

پاسخ:

در قرن چهارم و پنجم هجری بعد از این‌که مناظرات میان مذاهب و مفاخرات(افتخار نمودن به مذهب خاص) در بین پیروان مذاهب ایجاد شده بود، روایات موضوعی به میان آمد، طوری‌که یک مجتهد را مدح و توصیف و مجتهد دیگری از امامان مذاهب را تقبیح و بدگویی می‌نمودند؛ بطور مثال: برخی از پیروان مذهب شافعی، امام شافعی را برتریت داده و مقام وی را بالاتر از امام ابوحنیفه می‌دانستند و بعضی از پیروان مذهب حنفی، امام ابوحنیفه را برتریت داده و مقام وی را بالاتر از امام شافعی می‌دانستند. عده‌ای از پیروان مذاهب دیگر نیز چنین می‌کردند...

بعد از آن اشخاص مُغرض، احادیث موضوعی(ساختگی) را روایت می‌کردند، البته به گمان این‌که به مذهب‌شان خدمت نمایند، در حالی‌که آنان اذهان مردم را به فرقه‌گرائی و تعصب آماده می‌کردند و از جملۀ آن احادیث موضوعی "النُّعْمَانُ سِرَاجُ اُمَّتِيْ" است. بنابر این، لازم است پیرامون این موضوع، بعضی اقوال و نظریات علمای حدیث را ذکر نمایم:

اول- خطیب بغدادی متوفی 463هـ.ق در کتاب تاریخ بغداد، بعد از این‌که سلسلۀ راویان و سند این حدیث را بررسی نموده گفته است: «هُوَ حَدِيثٌ مَوْضُوعٌ، تَفَرَّدَ بِرِوَايَتِهِ الْبُورَقِيُّ» یعنی این حدیث موضوعی است، چون در سلسله راویانش شخصی بنام البُورقی تنها مانده است.

دوم- ابونعیم اصفهانی متوفی 430هـ.ق در کتاب "المسند المستخرج علی صحیح مسلم" بعد از تعلیق و تبصره در مورد راویان این حدیث چنین گفته است: «يَسْتَحِقُّ راوي هذا الحديث مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَمِنَ الرَّسُولِ وَمن الْمُسلمين اللَّعْنَة» یعنی راوی این حدیث مستحق لعنت از سوی الله متعال و رسولش(ﷺ) و مسلمانان است.

سوم- سلیمان بن عبدالقوی متوفی 716هـ.ق در کتاب "التعیین فی شرح الاربعین" در مورد این حدیث گفته است: «ابن جوزی حدیث النُّعْمَانُ سِرَاجُ اُمَّتِيْ را در احادیث موضوعی شامل نموده و نیز گفته است: «زمانی‌که مذهب شافعی مشهور شده بود، برخی از پیروان احناف خواستند که مذهب شافعی را بدنام سازند، همراه با مأمون ابن احمد سلمی و احمد بن عبدالله جوی باری، که هردوی شان دروغگو بودند، صحبت نموده و این روایت دروغین را ساخته و ترویج نمودند.»

چهارم- اسماعیل بن محمد دمشقی متوفی 1162هـ.ق در کتاب "کشف الخفاء و مزیل الإلباس" در مورد حدیث مذکور گفته است: «أبوحنيفة سراج أمتي، قال القاري في موضوعاته الكبرى: هو موضوع باتفاق المحدثين» یعنی ملا علی قاری حنفی در کتاب "الموضوعات الکبری" پیرامون حدیث أبو حنيفه سراج أمتي گفته است که این حدیث به اتفاق محدثین موضوعی است.»

خلاصه این‌که، مقولۀ النُّعْمَانُ سِرَاجُ اُمَّتِيْ، به اتفاق محدثین حدیث موضوعی(دروغ و ساختگی) است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

بعضی افراد نماز جمعه نمی‌خوانند، به دلیل این‌که می‌گویند: وجود امام یا خلیفۀ مسلمین شرط صحت نماز جمعه است. پس آیا این رأیی کدام یکی از فقهاء و مجتهدین است یا خیر؟ و نظر حزب التحریر در این مورد چیست؟

پاسخ:

نماز جمعه فرض است و این فرضیت‌اش به موجودیت خلیفه یا عدم وجود آن تعلق ندارد و دلائل آن قرار ذیل است: الله سبحانه وتعالی فرموده:

﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِنْ یوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیعَ ذَلِكُمْ خَیرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون﴾

[جمعه : 9]

ترجمه:  ای مؤمنان! هنگامی‌كه روز جمعه برای نماز جمعه آذان گفته شد، به سوی ذكر و عبادت الله(سبحانه وتعالی) بشتابید و داد و ستد را رها کنید؛ این(چیزی‌كه بدان دستور داده می‌شوید) برای شما بهتر و سودمندتر است؛ اگر متوجه باشید!

حاکم به سند صحیح در مستدرک از ابو موسی اشعری رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلى الله علیه وسلم فرمود:

«اَلْجُمُعَةُ حَقٌّ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ فِى جَمَاعَةٍ إِلاَّ أَرْبَعَةً "عَبْدٌ مَمْلُوكٌ أَوِ امْرَأَةٌ أَوْ صَبِىٌّ أَوْ مَرِیضٌ»

(قال الحاکم: هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه و صححه الألبانی)

ترجمه: خواندن نماز جمعه بالای هر مسلمان در جماعت واجب است؛ به جز چهار نفر: برده یا غلام، زن، طفل و مریض.

نسائی از ابن عمر رضی الله عنهما و او از ام المؤمنین حفصه رضی الله عنها روایت نموده که پیامبر صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ فرمود:

«رَوَاحُ الْجُمُعَةِ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُحْتَلِمٍ»  (رواه النسائی، فی کتاب الجمعة)

ترجمه: رفتن به نماز جمعه بر هر مسلمانی‌که بالغ شده باشد، واجب است.

از همۀ این دلایل واضح می‌شود که نماز جمعه به امام(خلیفه) مقید نیست. بنابراین، امامان مذاهب سه گانه(امام مالك، شافعی و احمد رحمهم الله) نیز به همین نظر توافق دارند. اما تنها فقهای مذهب حنفی رحمهم الله، در مورد شروط نماز جمعه گفته اند: «اجازۀ خلیفۀ مسلمین به اقامۀ نماز جمعه یا حضور خودش یا حضور نائب رسمی از جانب خلیفه شرط است، زیرا طریقه و کیفیت نماز جمعه در عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم و خلفای راشدین نیز این چنین بود. این در حالی‌ست که امام و یا نائبش در شهری باشند که در آن نماز جمعه اقامه می‌شود، اما هرگاه یکی از این شرایط به سبب موت یا فتنه‌ای و امثال آن موجود نباشد و وقت نماز جمعه فرا رسد، بالای مردم لازم است که در میان خودشان بر شخصی توافق کنند تا پیش شود و نماز جمعه را برای‌شان اقامه کند.»

شرط بودن اجازۀ خلیفه نزد ما رأی مرجوح(غیر صحیح و فاقد اعتبار) است. بنابر دلایلی‌که قبلاً گفته شد. خلاصه این‌که نماز جمعه فر ض است؛ چه خلیفه موجود باشد یا موجود نباشد.

29 شعبان 1433هـ.ق

19 جوالای 2012

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

ترامپ به تاریخ دوم اکتوبر 2018م در سخنرانی اش در گردهمایی انتخابات نیمه دوره ای که در ایالت میسی سیپی داشت، با تهدید نمودن حکومت شاهی عربستان سعودی به طرف دارانش وانمود کرد که پیگیر مشکل افزایش قیمت نفت هست، چنان چه گفت: «معاملات نظامی مان چه می شود؟ از دولت های سرمایه دار حمایت می کنیم اما در بدل آن هیچ چیزی دریافت نمی کنیم. از این مواد "یعنی نفت" چه خبر؟ این نیز وضعیت مردم را دگرگون می کند، ما از حکومت شاهی عربستان سعودی حمایت می کنیم، می گویید این دولت سرمایه داری است؟ آری من شاه سلمان را دوست دارم، اما برایش گفتم که "ای شاه ما از تو حمایت می کنیم. ممکن است بدون حمایت ما برای حتی دو هفته هم مقاومت کرده نتوانی، پس باید به نظامیانت پول بپردازی" (منبع: خلیج آن لاین 3 اکتبر2018م).

نمی خواهم از این بپرسم که چرا حکام عربستان سعودی در برابر اهانت های امریکا ساکت نشسته و در برابر امریکا سر خم می کنند، زیرا می دانم که آنان خود انسان های پست اند و توهین شدن برای انسان های پست آسان تمام می شود. اما پرسش من این است که چرا ترامپ سعودی را به شدت زیر فشار گرفته تا میزان تولید نفت اش را برای کاهش قیمت ها، افزایش دهد، در حالی که امریکا خود بزرگ ترین تولید کننده نفت بوده و خود به تنهایی می تواند قیمت ها را کاهش دهد؟ بخش دیگر پرسش این است که چرا این اعمال فشارها در مقطع کنونی بالا گرفته؟ و بخش اخیر هم این که چرا با وجود این همه فشار از جانب امریکا، بازهم قیمت نفت کاهش نمیابد؟ و جزاک الله خیراً.

پاسخ:

بلی این دقیق است که توهین شدن برای انسان های پست آسان تمام می شود. آن اظهارات اهانت آمیز ترامپ در مورد حکام سعودی در حدی بود که اگر کار دیگری از دست شان بر نمی آمد، حد اقل روابط شان را باید با امریکا قطع می نمودند، اما واقعیت این است که آنان نه از الله و رسول اش حیا دارند و نه هم از مؤمنین. چه به جا و دقیق فرموده رسول الله صلی الله علیه وسلم آنجا که می فرماید: «إِنَّ مِمَّا أَدْرَكَ النَّاسُ مِنْ كَلَامِ النُّبُوَّةِ إِذَا لَمْ تَسْتَحْيِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ» أخرجه البخاري. «بدون شک یکی از مسائلی که مردم از سخنان نبوت درک کرده اند این است که اگر حیا نداشتی، پس هرچه دلت خواست انجام بدی».

در مورد پاسخ به پرسش و یا پرسش های مطرح شده باید گفت:

1-    زمانی که دونالد ترامپ در ماه جنوری 2017م قدرت را در دست گرفت، قیمت های نفت هر بشکه در حدود 57 دالر بود. با فرا رسیدن ماه جون 2017م، قیمت ها به 45 دالر در هر بشکه کاهش یافت، اما پس از آن رو به افزایش گذاشت و امروزه هر بشکه نفت خام برنت به 86 دالر رسیده و برخی کارشناسان به این باور اند که هر بشکه نفت تا 100 دالر افزایش خواهد یافت.

ترامپ به تاریخ 5 جولای 2018م در یک تویتی روی صفحۀ تویتر اش چنین نوشت: «احتکار کننده گان کشورهای عضو اوپک باید در نظر داشته باشند که قیمت نفت بلند است و آنان هیچ اقدام قابل توجهی از خود نشان نمی دهند. با اندک تحولی آنان قیمت ها را بالا می برند، چنان چه ایالات متحده از بسیاری از اعضایش (یعنی اعضای اوپک) در برابر مقدار کمی دالر دفاع می کند. این تعامل باید دو جانبه باشد، یعنی ما از شما دفاع می کنیم و شما باید قیمت نفت را پایین آورید "قیمت ها را کاهش دهید!" ». پیش از این تویت، به تاریخ 30 جون 2018م نیز در یک تویت دیگری گفته بود: «للتو با شاه سلمان پادشاه عربستان سعودی صحبت نموده و برایش توضیح داده که من به دلیل تشنجات و تحولات در ایران و ونزویلا از سعودی می خواهم تولید نفت اش را افزایش دهد و ممکن است این افزایش به 2000000 بشکه برسد تا نقیصه ها را جبران کند. قیمت ها، چنان که گفت، بالاست و او با افزایش تولید موافقت نمود». (منبع: الحرة 30 جون 2018م). رئیس جمهور امریکا به تاریخ 25 سبتمبر 2018م در سخنان اش در مجمع عمومی سازمان ملل به سازمان اوپک تاخت و گفت: «سازمان اوپک و دولت های بزرگ دارند جهان را به غارت می برند، آنان بهای نفت را پیوسته بالا می برند و این اصلاً برای من خوشایند نیست و باید به هیچ کسی خوشایند نباشد. ما از بسیاری از این دولت ها در بدل هیچ چیزی حمایت نمودیم، اما آنان بهای نفت را پیوسته بالا می برند، خواست ما از آنان این است که قیمت ها را پایین بیاورند. ما پس از این، این قیمت های وحشت ناک را تحمل نخواهیم کرد» (منبع: سبوتنیک نیوز 25 سبتمر 2018م). ترامپ هم چنین به تاریخ 27 سبتمر 2018م روی تویترش نوشت: «ما از دولت های خاورمیانه حمایت می کنیم، آنان بدون ما قطعاً در امن نیستند، اما با وجود آن هم قیمت های نفت را پیوسته افزایش می دهند! ما این کار آنان را به یاد خواهیم داشت. سازمان احتکارکنندۀ اوپک باید قیمت ها را همین حالا کاهش دهد».

سپس، چنان که در پرسش نیز گفته شد، به تاریخ 2 اکتوبر 2018م نیز در گردهمایی انتخاباتی نیمه دوره ای ایالت میسی سیپی نیز ترامپ حکومت پادشاهی عربستان سعودی را هشدار داده و به طرف داران اش وانمود کرد که با قیمت های بلند نفت برخورد می کند، وی گفت: ««معاملات نظامی مان چه می شود؟ از دولت های سرمایه دار حمایت می کنیم اما در بدل آن هیچ چیزی دریافت نمی کنیم. از این مواد "یعنی نفت" چه خبر؟ این نیز وضعیت مردم را دگرگون می کند، ما از حکومت شاهی عربستان سعودی حمایت می کنیم، می گویید این دولت سرمایه داری است؟ آری من شاه سلمان را دوست دارم، اما برایش گفتم که "ای شاه ما از تو حمایت می کنیم. ممکن است بدون حمایت ما برای حتی دو هفته هم مقاومت کرده نتوانی، پس باید به نظامیانت پول بپردازی" (منبع: خلیج آن لاین 3 اکتبر2018م).

تمام این اظهار نظرها نشان می دهد که ترامپ مصمم است در شرایط فعلی میزان تولید نفت را افزایش دهد، اما توسط اوپک و به ویژه عربستان سعودی.

2-    بلی، آمریکا بیشترین تولید نفت را در جهان دارد؛ چنان چه بنا به گزارش ادارۀ معلومات انرژی امریکا (EIA) -اداره ای که آمار انرژی را بررسی می کند- این اداره در پایان سال 2017م جدول تولید نفت در سطح جهان را منتشر نمود که مجموع این تولید در آن زمان به 95 ملیون بشکه در روز می رسید. بر اساس آمار ارائه شده توسط این اداره؛ هفت دولتی که بیشترین تولید را دارند به تریب زیر می باشند:

-         ایالات متحده با تولید روزانه 14.46 ملیون بشکه از مجموع تولیدات جهانی.

-         عربستان سعودی 12.08 ملیون.

-         روسیه 11.18 ملیون.

-         کانادا 4.87 ملیون.

-         ایران 4.67 ملیون.

-         عراق 4.48 ملیون.

-         چین 4.45 ملیون.

بناءً امریکا هنوز بزرگ ترین تولید کنندۀ نفت در سطح جهان به شمار می رود و پس از آن سعودی و روسیه.

3-    به این ترتیب، امریکا توان افزایش تولید نفت را چنان که می خواهد دارد، به ویژه با توجه به این که ذخایر بزرگ ( نفت شنی) را در اختیار دارد، اما دلایلی وجود دارد که به تولید این نوع نفت نمی پردازد:

أ‌.        حفظ ذخایر نفتی امریکا.

ب‌.   بعضی حکام بی خرد و مزدور از اوامر امریکا اطاعت می کنند، حتی اگر این اطاعت به قیمت اهانت شان تمام شود و به آنان ضرر رساند که حکام سعودی یکی از این نوع حکام استند. چنان چه امریکا از آنان می خواهد قیمت نفت را کاهش دهند تا مردم امریکا بتوانند با قیمت ارزان تری نفت خریداری کنند و حکام سعودی وعده می دهند که اطاعت خواهند نمود و این در حالی است که قیمت هر بشکه نفت خام مخلوط برنت در ماه نهم سال جاری میلادی در سطح جهانی تقریباً به 80 دالر رسید، چنان چه خبرگزاری رویترز به تاریخ 14 سپتمبر 2018م در خبری گفت که قیمت نفت خام مخلوط برنت به تاریخ 14 سپتمبر 2018م در سطح جهانی به 78.21 دالر در یک بشکه رسید که از تاریخ 22 می 2018م تا کنون بی سابقه بوده». باید گفت که «تولید دولت های عضو اوپک به 32.79 ملیون بشکه در روز افزایش یافته و عربستان سعودی که قبلاً وعده داده بود تولید نفت اش را به گونۀ چشم گیری افزایش خواهد داد گفته که بر اساس این تصمیم قرار است میزان افزایش این تولید تا حدود یک ملیون بشکه در روز برسد.» (منبع: 31 آگست 2018م). منبع یاد شده هم چنین افزود: «زمانی که قیمت نفت خام برنت در نزدیک شدن به سقف 80 دالر در هر بشکه می رسید، عربستان سعودی به بازارهای جهانی خبر داد که تولید اش را در ماه آینده افزایش خواهد داد و این اعلان پیش از زمانی صورت گرفت که معمولاً سعودی در آن زمان پرده از چنین معلوماتی بر می دارد».

شکی نیست که نظام حاکم در عربستان سعودی، تا زمانی که این سرزمین نقش محوری ثبات بازار نفت جهانی را بازی می کند، به شدت وابسته به امریکا بوده و مزدور نیرومند آن خواهد بود. خود سعودی در حال حاضر سخت نیاز به افزایش قیمت های نفت دارد، زیرا اقتصاد این دولت از زمان افت شدید نفت در سال 2014م، سخت زیر فشارهای شدید قرار گرفته، به ویژه با توجه به این که نفت ستون فقرات بودجۀ سعودی را تشکیل می دهد. معمولاً کشورهایی که درامدهای نفتی، بیشتر از نیم کل درامد آن را تشکیل می دهد، نیاز به این دارند که قیمت های نفت باید در هر بشکه به بیشتر از 80 دالر برسد تا بتوانند توازن بودجه ای خویش را حفظ کنند، یعنی درامدهای شان به حدی برسد که بتوانند هزینه های بودجه وی خویش را پوشش دهند. با این حساب می توان به اهمیت افزایش قیمت نفت برای حکومت سعودی پی برد، حکومتی که تقریباً اکثریت مطلق اقتصاد آن وابسته به درامدهای نفتی آن است! بنابر این شکی نیست که قیمت مناسب نفت برای سعودی فوق 80 دالر، بلکه حتی نزدیک به صد دالر است تا بتواند توازن بودجه ای خویش را حفظ نموده و اقتصاد اش را رشد دهد. می دانیم که اقتصاد سعودی در حال حاضر سخت متدهور است، اما باوجود آن هم حکام خائن آن برای کاهش قیمت ها (به نفع کفار) موافقت می کنند تا میزان تولید شان را افزایش دهند در حالی که می دانند این افزایش تولید به سرزمین شان ضرر می رساند. آنان با این کار می خواهند ترامپ را راضی نگهدارند، ترامپی که علناً به حاکم سعودی اهانت نمود و گفت که اگر امریکا از تو حمایت نکند تاج و تختت در هم خواهد شکست! اما این حکام ذلیل این اهانت را نادیده گرفته و ولی عهد آن اعلان می کند که سعودی آماده است نقص تولید نفت ایران را جبران نماید، چنان چه آژانس خبری بلومبرگ امریکا به تاریخ 6 اکتوبر2018م اظهارات بن سلمان ولی عهد سعودی را منتشر نمود که «اصرار داشت سعودی به وعده هایش مبنی بر جبران نقص تولید نفت خام ایران وفا خواهد نمود» وی افزود: «عربستان سعودی در حال حاضر روزانه 10.7 ملیون بشکه نفت تولید می کند و در صورتی که بازار جهانی نیاز داشته باشد، سعودی می تواند 1.3 ملیون بشکۀ دیگر نیز تولید نماید». به این ترتیب می بینیم که هنوز امریکا مزدورانی دارد که آماده اند برای براوردن تمایلات ترامپ به افزایش میزان تولید، به خود ضربه زنند، با این حال امریکا چه نیازی دارد ذخایر خود اش را کم کند؟

4-    این که چرا ترامپ اصرار دارد اوپک و به ویژه سعودی تولیدات شان را افزایش داده و قیمت ها را کاهش دهند، به این دلیل است که دو مسأله وجود دارد که ترامپ را در تنگنا قرار داده که اگر سریع حل نگردد در آینده غیر قابل جبران خواهد بود، مسأله هایی که اگر نمی بود، ترامپ از افزایش قیمت های نفت آزار نمی دید و هیچ ضرری را متوجه وی نمی نمود. امریکا می تواند با چاپ نمودن دالرهای بیشتر، افزایش قیمت ها را جبران نماید، چنان چه زمانی که قیمت پترول به حدود 150 دالر رسیده بود، اقدام به این کار نمود و ما به تاریخ 16 می 2009م در این زمینه پاسخ به پرسشی منتشر نموده و در بخشی از آن چنین گفتیم: «امریکا می تواند پول های کاغذی بیشتری، با موافقت صندوق بین المللی پول یا بگونۀ سری و یا حتی به گونۀ علنی و بدون موافقت آن، چاپ نماید، زیرا در این صندوق عملاً نفوذ دارد و می تواند حقایق را پنهان نموده و بهانه های دروغینی را مطرح نماید و صندوق یاد شده آن را تأیید کند. اما چاپ پول های کاغذی بیشتر و به این طریقه منجر به کاهش قیمت دالر و در نتیجه تورم خواهد شد، یعنی افزایش بهای کالا. بنابر این امریکا اقدام به چنین کاری نخواهد نمود مگر در صورتی که منفعت برتری در آن متصور باشد. به گونۀ مثال، امریکا در جریان تضادهای نفتی که منجر به افزایش قیمت ها تا حدود 150 دالر در هر بشکه رسید، مبلغی میان " 2 تا 4 ترلیون دالر" چاپ نمود و امریکا از این تضادهای نفتی به دور نبود. امریکا این مبالغ را چاپ نمود تا بتواند میزان نفت بیشتری را به گونۀ مستقیم و غیر مستقیم خریداری نموده و به ذخایر نفتی خویش بیافزاید، زیرا در این کار منفعتی فراتر از افزایش نفت و کاهش دالر را دیده بود» اما از آن جایی که اقدام به چنین کاری وقت زیادی می گیرد و در عین حال دو مسأله ای که در فوق به آن اشاره شد، نیاز به حل سریع دارد که در غیر آن ترامپ، چنان که گفتیم، در تنگنا قرار خواهد گرفت. به همین دلیل بود که ترامپ به اعضای اوپک و به ویژه سعودی چنگ و دندان نشان داد. این دو مسأله قرار ذیل است:

اول: موضوع تحریم ها بالای ایران:

ایران پس از سعودی و عراق، سومین کشور بزرگ صادر کنندۀ نفت خام به شمار می رود که تولیدات آن روزانه به "4" ملیون بشکه نفت خام می رسد. تحریم ها باعث کاهش صادرات نفت ایران خواهد شد، به ویژه پس از نومبر سال جاری که قرار است تحریم ها بر علیه ایران افزایش یافته و شامل خود ایران و کشورهایی شود که نفت ایران را وارد می کنند، زیرا امریکا از تمام شرکت های خریدار نفت ایران خواسته در قدم نخست واردات نفت این کشور را کاهش داده و سپس تمام قراردادهای شان با ایران را تا ماه نومبر پیش رو ملغا کنند و این کار منجر به کاهش صادرات نفت ایران خواهد شد. اما عربستان سعودی در صورت نیاز می تواند تولید نفت اش را افزایش دهد، یعنی سعودی توان و آمادگی جبران نقصان نفت ایران را دارد. امیر محمد بن سلمان ولی عهد سعودی در اظهاراتی گفت: «ما حاضریم در برابر هر بشکه نفتی که ایران به دلیل تحریم های امریکا از صدور آن دست بر داشته، دو بشکه نفت خام صادر نمائیم. ما هم چنان به تعهدات مان و حتی فراتر از آن پایبند خواهیم بود» این شاه زادۀ سعودی علاوه نمود که کشور شاهی سعودی در حال حاضر روزانه 10.7 ملیون بشکه نفت صادر می کند که خود یک رکورد به شمار می رود و در صورت نیاز بازار می توانیم 1.3 ملیون بشکۀ دیگر نیز به آن علاوه نمائیم. (منبع: https://www.akhbarak.net 8 اکتوبر 2018م).

امریکا قصد دارد به تاریخ 4 نومبر 2018م، تحریم هایش را بر علیه ایران شدت بخشد و این کار را با هدف قرار دادن نفت این کشور و فشار بالای حکومت ها و شرکت هایی در سراسر جهان انجام دهد و آنان را وادار نماید خرید نفت از ایران را کاهش دهند. این بدان معنی است که میزان نفتی که در بازارجهانی عرضه می شود کاهش خواهد یافت و چنان که در آماری که قبلاً ذکر گردید؛ ایران قبلاً روزانه بیشتر از 4 ملیون بشکه نفت تولید داشت، اما در حال حاضر این میزان تولید نیمه شده حدوداً دو ملیون تولید فعلی ایران به کشورهای چین، هند و ترکیه صادر می گردد و امریکا قصد دارد تولید این دو ملیون بشکه را نیز با اقدامات خویش متوقف نماید، طوری که می خواهد توسط سعودی و سایر دولت های اوپک آن را جبران نماید تا به این ترتیب امریکا بتواند موضوع ایران را به دور از اروپا، روسیه و چین حل و فصل نماید، موضوعی که با خروج امریکا به تاریخ 8 می 2018م از توافق هسته ای که سه سال قبل با این دولت ها امضاء نموده بود، بالا گرفت. امریکا در پی آن است تا به توافق یک جانبه ای با ایران دست پیدا کند، چنان چه رئیس جمهور امریکا اعلان نمود که ما برای چنین توافق و بستن چنین قرار دادی آماده ایم، اما اوضاع باید در داخل ایران آماده گردد و این ممکن است کمی وقت بگیرد.  ترامپ قصد دارد در جریان این وقتی که به آن اشاره نمود، نقصی که از تولید نفت ایران به وجود میاید را جبران نماید تا زمینۀ دست یابی به توافق نامه ای دو جانبه میان امریکا و ایران و بدون مشارکت اروپا فراهم گردد. در صورتی که جای خالی تولیدات ایران پر نگردد، قیمت ها به شدت بالا خواهد رفت و این کار امریکا را وارد تنگنایی خواهد نمود، زیرا تحریم ها برعلیه ایران را به این اعتبار اعمال می کند که نقص تولید نفت ایران را با هشدارهایی که متوجه اوپک، به ویژه سعودی می کند، جبران خواهد شد. به عبارت دیگر؛ امریکا قصد دارد موضوع نقص تولید را حل نموده و ضمانت دهد که تا حل و فصل مشکلات با ایران، قیمت ها افزایش نخواهد یافت، زیرا ممکن است این کار به درازا بکشد.

بنابر این، ترامپ اصرار دارد اوپک و در درجۀ نخست سعودی نقص تولیدات نفت ایران را، که به تاریخ 4 نومبر 2018م کاملاً محسوس خواهد شد، جبران نمایند، به علاوۀ نقصی که در نتیجۀ تحریم های اعمال شده توسط ترامپ برعلیه ونزویلا به تاریخ 21 می 2018م به وجود آمده، هرچند تأثیر آن کمتر است، زیرا تولیدات فعلی آن روزانه به 1.5 ملیون بشکه می رسد.

دوم: انتخابات امریکا:

بدون شک بلند رفتن بهای نفت برای دونالد ترامپ، که از ماه نومبر پیش رو وارد کارزار میان دوره ای انتخابات می شود، مشکل ساز خواهد بود و بقای طرف داران وی در موقف های شان تحت تأثیر قرار خواهد داد، به ویژه با توجه به این که بیشتر همه پرسی های صورت گرفته نشان می دهد که دموکرات ها بالای مجلس نمایندگان تسلط پیدا خواهند نمود. ترامپ برای این که به رأی دهندگان امریکا ثابت کند که امریکا برای او در درجۀ نخست قرار دارد، تمام ملامتی را بالای عربستان سعودی و سایر اعضای اوپک انداخته و بالای آنان فشار می آورد تا تولیدات را افزایش دهند. ادارۀ حکومت ترامپ در عین حال چین، هند و ترکیه را نیز وادار می کند تا روابط شان را با ایران قطع نموده و نفت خام شان را از جای دیگری تأمین نمایند. افزایش بهای نفت بالای مقدار پولی که مصرف کنندۀ امریکایی برای بنزین می پردازد نیز تأثیر دارد و اگر این افزایش هم زمان باشد با انتخابات میان دوره ای امریکا، قطعاً یک عامل پیروزی در جلب آراء به شمار نخواهد رفت! زیرا مردم امریکا به قیمت مواد سوخت با حساسیت نگاه می کنند، بناءً ترامپ هرگز نمی خواهد حکومت اش به سوی بلند رفتن قیمت نفت در حرکت باشد و به همین دلیل است که ترامپ دلیل افزایش قیمت ها را بر دوش دولت های خلیج و اوپک انداخته و پیوسته به آنان هجوم می برد تا به مردم امریکا نشان دهد که او دارد از منافع آنان دفاع می کند و توان این را دارد که بالای اوپک و سعودی فشار آورد تا قیمت ها را پایین آورند. پس ترامپ به کاهش قیمت نفت توجه جدی دارد، به ویژه در بهبوهۀ انتخابات امریکا، زیرا او و حزب جمهوری خواهان به آراء رأی دهندگان در انتخابات میان دوره ای 6 نومبر 2018م سخت نیاز دارند، مخصوصاً با توجه به این که آمارها پیش تازی دموکرات ها را نشان می دهد.

5-     پرسش این است که چرا با وجود هشدارها و فشارهای ترامپ و لبیک گفتن سعودی بازهم قیمت نفت در حال افزایش است؟ پاسخ این است که طرف های دیگری در اوپک وجود دارند که وابسته به اروپا بوده و در مقابل امریکا قرار دارند و در عین حال یک طرف قضیه، روسیه است. این طرف های دیگر، به ویژه آنانی که وابسته به اروپا می باشند، به ساده گی به درخواست های امریکا پاسخ مثبت نمی دهند و به همین دلیل است که خواسته های ترامپ به آن سرعتی که او می خواهد براورده نمی شود. شکی نیست که ابزار اصلی امریکا در داخل اوپک، عربستان سعودی است، اما دولت های دیگری عضویت اوپک را دارند که هر کدام منافع مشخص خود را دارند و برخی از آنها وابسته به دولت های بزرگ اروپائی استند که ممکن است به ساده گی تن به خواسته های امریکا ندهند و در عین حال اوپک اعضای دیگری مانند روسیه دارد که منافع خاص خود را دارند، با این حساب؛ امریکا توان این را ندارد که هرچه را بخواهد بالای اوپک تحمیل کند.

رئیس جمهور امریکا در تلاش برای کاهش قیمت نفت، خواستار افزایش تولید گردید، اما سازمان اوپک و سایر تولید کننده گان هم پیمان آن در جریان نشستی که به تاریخ 23 سبتمر2018م داشتند بر سر افزایش میزان تولید نفت به توافق نرسیدند.

در مورد روسیه باید گفت که امریکا از سال 2017م تا کنون توانسته با استفاده از عربستان سعودی بالای آن فشار آورده و آن را وادار نماید تن به افزایش تولید و کاهش قیمت ها دهد، چنان چه این نخستین باری بود که یک شاه سعودی برای اشتراک در گردهمایی اعضای اوپک و اعضایی بیرون از اوپک به خصوص روسیه، به روسیه سفر می کند. ملک سلمان در ماه اکتوبر 2017م عازم روسیه شد و در گردهمایی اوپک شرکت نمود و در پی آن، قیمت نفت بالای 60 دالر در هر بشکه برای مدتی ثابت ماند و سپس از نیمۀ سال جاری شروع به افزایش نمود، چنانچه در فوق توضیح داده شد. عربستان سعودی و روسیه برای رسیدن به درخواست مبتنی بر تولید روزانه 2 ملیون بشکه اضافی که خواست ترامپ بود، تلاش و تقلای زیاد نمودند، اما تحلیل گران مستقل و هم چنین آژانس بین المللی انرژی (IEA) مطمئن نیستند که عربستان سعودی و روسیه بتوانند 2 ملیون بشکۀ پیشنهاد شده را به تولید روزانه علاوه نمایند. آژانس بین المللی انرژی، که مقر آن در پاریس بوده و از کشورهای مصرف کنندۀ نفت نمایندگی می کند، اخیراً در مورد "تأمین درخواست های کوتاه مدت" از جانب خاورمیانه، به شمول عربستان سعودی، گفته که این میزان به 1.14 ملیون بشکه در روز می رسد. تحلیل گران به این باور اند که ممکن است روسیه نیز روزانه در حدود 400000 بشکه تولید اضافی داشته باشد.  سر انجام عربستان سعودی زیر فشارهای متداوم ایالات متحده توانست در ماه سپتمبر سال جاری به گونۀ مخفیانه با روسیه در مورد افزایش میزان تولید به توافق برسد. رویترز در خبری گفت: «این توافق نشان می دهد که روسیه و عربستان سعودی سیاست های افزایش تولید نفت را، بدون مشورت با سایر اعضای اوپک تأیید می کنند. منابع یاد شده می گویند که وزیر خالد فالح وزیر انرژی سعودی و همتای روس اش "الکسندر نوفاک" پس از یک سلسله ملاقات هایی که داشتند در مورد افزایش میزان تولید از ماه سپتمبر تا دسمبر سال جاری به توافق رسیده اند و این در حالی است که قیمت یک بشکه نفت خام به 80 دالر رسیده است. یکی از این منابع می افزاید: روس ها و سعودی ها توافق نموده اند آرام آرام مقدار نفت بیشتری را وارد بازارهای جهانی نمایند تا طوری معلوم نشود که آنان دارند در این کار از اوامر ترامپ اطاعت می کنند» یک منبع دیگر می گوید: «وزیر انرژی سعودی به "ریک بیری" وزیر انرژی امریکا گفته که عربستان سعودی در صورتی که مشتریان اش خواهان نفت بیشتری باشند، سقف تولید را بالاتر خواهد برد» (منبع: WWW.reuters.com).

ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا روسیه در روند کاستن از قیمت نفت با امریکا همکاری می کند، با وجود آن که قیمت های بلند به نفع روسیه است؟ برای پاسخ به چنین پرسشی باید گفت که با دقت نمودن به این واقعیت درخواهیم یافت که روسیه با قیمت هایی در حدود 65 دالر موافقت دارد، زیرا این میزان با صنعت نفت روسیه همخوانی دارد. افزایش قیمت نفت به گونۀ سرسام آور باعث خواهد شد بسیاری از دولت های وارد کننده توان تحمل خرید نفت را نداشته باشند و این کار در نهایت منجر به افت شدید میزان تقاضای نفت خواهد شد که طبیعتاً صنعت نفت روسیه را متضرر خواهد نمود.

در هر حال، این روسیه نیست که در این معادله خطر اصلی به شمار می رود، بلکه طرف های تأثیر گذار واقعی، آن عده از اعضای اوپک استند که وابسته به اروپا می باشند و طبیعتاً قناعت دادن آنان برای پذیرش خواسته های ترامپ کار ساده ای نیست و نیاز به اعمال فشارهای بزرگ دارد. اما باوجود همه گمان اغلب این است که قیمت های نفت از سقف صد دالر بالاتر نرود، به ویژه با توجه به این که دولت های وارد کنندۀ نفت توان تحمل قیمتی بالاتر از این را ندارند و در نتیجه، تقاضاها پایین آمده و روند افزایش متوقف شده و برگشت خواهد خورد. ضمناً باید در نظر داشت که ترامپ سعی دارد به کاهش قیمت ها در جریان پروسۀ انتخابات و امور مربوط به آن توجه به خرج دهد، یعنی تا آخر سال جاری، زمانی که بعید نیست موضوع توافق هسته ای با ایران مجدداً برجسته شده و توافق جدید و دو جانبه میان امریکا و ایران و بدون حضور اروپا صورت گیرد و در پی آن اعمال فشارهای امریکا در خصوص افزایش تولید کم شده و قیمت ها در ما حول 80 دالر بچرخد.

آن چه درد آور است این است که قدرت های بیگانه برای گرم نمودن تنور رقابت ها میان خود شان، از سرمایه های جهان اسلام استفاده نمایند و حکام سبک مغز ما کور کورانه از این سیاست ها پیروی کنند و هیچ احترامی به کرامت و حیثیت امت اسلامی نداشته باشند. این در حالی است که اکثریت مطلق میزان ذخایر نفت جهانی در سرزمین های اسلامی قرار دارد، به شمول سرزمین های عربی، ایران، افریقا مانند نیجریه، آسیای میانه مانند قزاقستان و ترکمنستان و قفقاز مانند آذربایجان، اما درامد نفت در این سرزمین ها به ساکنین آن بر نمی گردد، ساکنینی که اکثریت شان به شدت از فقر و نداری رنج می برند. این حکام خائن، اعضای خانواده ها و اطرافیان شان استند که تمام این درامدها را به خود اختصاص داده و سرمایه ها را به بیرون از سرزمین های اسلامی قاچاق می کنند. زمانی امریکا سال گذشته در جریان سفر ترامپ به عربستان سعودی به تاریخ 21 می 2017م از آل سعود مبلغ 460 ملیارد دالر تقاضا نمود، آل سعودی بی درنگ حاضر شد این تقاضا را لبیک گوید.

بنابر این باید خاطر نشان نمود که هیچ کسی مسلمانان را از این وضعیت اسف بار نجات نخواهد داد، مگر خلیفۀ راشدی مانند عمر فاروق، که سرمایه ها را با عدالت تمام بالای مردم توزیع می نمود و توزیع را از فقیرترین افراد شروع می کرد و به خلیفه ختم می نمود و خلیفه آخرین کسی بود که از این اموال می گرفت و آخرین کسی بود که پس از همه نان می خورد. چه به جا و راست فرمود رسول الله صلی الله علیه وسلم آنجا که فرمود: ««كُلُّكُمْ رَاعٍ وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ الْإِمَامُ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»، رواه البخاري یعنی: «شما همه مسئولید و همه در برابر رعیت خویش پاسخ گو خواهی بود، امام در برابر رعیت اش پاسخ گواست».

کسی که به رعیت خویش خیانت کند عذاب دردناکی در انتظار او خواهد بود، چنان چه رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی که طبرانی آن را در الکبیر روایت نموده فرمود: «مَا مِنْ عَبْدٍ يَسْتَرْعِيهِ اللَّهُ رَعِيَّةً، يَمُوتُ يَوْمَ يَمُوتُ غَاشّاً لِرَعِيَّتِهِ إِلا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ». یعنی: «هر بنده ای را که الله سبحانه و تعالی بالای رعیتی مسئول قرار دهد و او سر انجام در حالی بمیرد که به رعیت خویش خیانت نموده، الله متعال جنت را بر وی حرام قرار می دهد».

این است فرجام این حکام سبک مغز اگر اندکی بی اندیشند!

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

 پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

شیخ بزرگوار! الله متعال شما را در حفظ و امان خود داشته باشد؛ پرسش من در رابطه به اعجاز علمی در قرآن کریم است. 1- هدف از اصطلاح اعجاز علمی در قرآن کریم چیست؟  2- آیا در قرآن کریم اعجاز علمی است؟ 3- آیا اعجاز  بخش علم محسوب می‌شود یا کدام موضوع دیگری است؟

 پاسخ:

وعليكم السلام و رحمة الله و بركاته!

در رابطه به اعجاز علمی در قرآن کریم باید متذکر شوم که این اصطلاح در عصر پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحاب رضی الله عنهم معروف و شناخته شده نبود و یا به عبارت دیگر، استفاده نشده بود. برای وضاحت بیشتر به نقاط ذیل دقت نمائید:

۱. معجزه عبارت از امر  خارق العاده(خلاف عادت) است که از مدعی نبوت(پیامبرﷺ) در وقت چلنچ دادن و به مبارزه طلبیدن منکرین‌اش طوری صادر شود که آنان را از آوردن مثلش ناتوان گرداند. اما در معجزه پیامبر و موجودیت دو مطلب لازمی است:

اول) اینکه خلاف عادت و فطرت باشد.

دوم) اینکه به وسیلۀ آن منکرین نبوت به چالش کشیده شوند و در مقابل چلنج پیامبر و معجزه‌اش به زانو درآیند تا واضح شود که الله متعال پیامبر را توسط معجزه‌اش کمک می‌نماید.

معجزۀ حضرت محمد ﷺ که به وسیلۀ آن نبوتش را ثابت می‌سازد، قرآن کریم است و رسول الله ﷺ در هنگام به چالش کشیدن منکرین‌اش به غیر از قرآن کریم با چیزی دیگری در مقابل شان مبارزه نکرده است. الله سبحانه وتعالی فرموده:

﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا﴾

[اسراء: 88]

ترجمه: بگو: اگر همۀ انس و جن فراهم شوند، بر اینکه مانند این قرآن را بیاورند، نمی‌توانند مانند آن را بیاورند؛ هرچند آنان پشتیبان یکدیکرشان باشند.

و نیز فرموده:

﴿أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾

[هود: 13]

ترجمه: آیا می‌گویند: این(قرآن) را به دروغ بافته است؟ بگو: اگر راست می‌گویید(شما هم) ده سورهۀ ساخته شده همانند آن را بیاورید و غیر از الله(سبحانه وتعالی) هرکه را می‌توانید، فراخوانید، اگر راست می‌گوئید!

 هم‌چنان فرموده:

﴿وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾

[بقره: 23]

ترجمه: و اگر در آن چه بر بندۀ خویش نازل کرده ایم، شک دارید، یک سورۀ همانند آن بیاورید و شاهدان خود را غیر از الله(سبحانه وتعالی) فراخوانید؛ اگر راست می‌گویید!

۲. اعجاز قرآن کریم در طرز بیان فصیح و بلیغ و حیرت‌انگیز می‌باشد، که این ویژگی‌ها در طرز بیان آن به طور آشکارا مشاهده می‌شود.

در اسلوب و طرز بیان قرآن، شفافیت کلام، قوت و زیبائی‌هایی مشاهده می‌شود که بشر از آوردن مثل‌اش عاجز می‌ماند. اسلوب عبارت از  بیان معانی منظم در الفاظ متناسب است و یا هم اسلوب عبارت از چگونگی تعبیر برای به تصویر کشیدن معانی، توسط عبارات نوشتاری است. وضاحت اسلوب یعنی نمایان شدن معانی مراد در تعبیری‌که قرآن آن را در الفاظ بیان ساخته است. قوت اسلوب آن در الفاظ آن است که معانی را با هم پیوند می‌دهد. یعنی معنی و مفهوم نرم با الفاظ نرم و معنای سخت در الفاظ سخت و کوبنده می‌آید و معنی ناآشنا و با الفاظ ناآشنا آمده و در تمام حالات معانی قرآن به این شیوه و اسلوب بکار رفته است.

۳. تحقیق کننده در امور قرآنی به مرتفع‏ترین قله‌های اسالیب از قبیل وضاحت، بلاغت، قوت و زیبایی در هنگام پژوهش دسترسی پیدا می‌کند. هم‏چنان قرآن را به منهج خاص می‌یابد، طوری‌که تمام معانی قرآن با الفاظ آن همخوانی و مناسبت کامل داشته و در هیچ آیتی از آیات قرآن کریم در میان لفظ و معنی اختلافی وجود ندارد. پس اعجاز قرآن کریم در اسلوب و منهج خاص و منحصر به فردی است که که هیچ نوع مشابهتی با کلام بشر نداشته و کلام بشر نیز با قرآن مشابهت ندارد.

هم‌چنان اعجاز قرآن کریم در معانی است که با  الفاظ و جملات آن همخوانی دارد. اعجاز قرآن از این دید است که هرگاه الفاظ قرآن در گوش‌های سامعینش واقع شود و انسان در معانی آن دقت نماید، بلاغت آن را درک می‌کند و بدون تردید از مقابله‌اش تا سرحدی عاجز می‌شود که آمادۀ سجده بر آن می‌باشد و شنونده‌ای که معانی قرآن را درک کرده نمی‌تواند، در هنگام شنیدن آن شیوۀ معجزه‌آسائی‌که در الفاظ آن نازل شده، روح و روان را احساس آرامش داده و بالای آن تأثیرگذار می‌باشد؛ اگرچه معانی آن را درک کرده نتواند، به همین خاطر قرآن کریم معجزه است و تا روز قیامت  معجزه باقی خواهد ماند.

۴. دلائل زیادی وجود دارد که معجز بودن قرآن را-در بخش‌های فصاحت و بلاغت- به اسلوب لغوی ثابت می‌سازد که قرار ذیل است:

الف) الله متعال از ابتدا برای اثبات نبوت پیامبران علیهم السلام معجزات را در اموری عطاء نموده است که مردم در آن قدرت و مهارت کامل داشته اند و این بخاطر آنست که پاسخ مستقیم به خصومات و چالش‌های همان عصر بوده باشد.

مانند این که موسی علیه السلام فرعون را در مورد سحر و جادو چلنج می‌داد(به مبارزه می‌طلبید) چون قومش با سحر و جادو از هرکسی دگر بیشتر آشنایی داشتند. عیسی علیه السلام قومش را به درمان امراض و زنده کردن شخص مرده چلنج می‌داد، چون قومش امور طبی را می‌دانستند. به همین طور، روش پیامبران گذشته بود. اما قوم حضرت محمد ﷺ نه در علوم طبیعی و نه هم در طب و سحر آشنائی و مهارت کامل داشتند، بلکه در فصاحت و بلاغت و زبان دست  بلند و بالایی داشتند، طوری‌که شغل روزمره و مصروفیت شان گردیده بود و نزدیک بود به غیر از زبان و ارزش‌های آن به چیزی دیگری اعتماد ننمایند. آن‌ها همیشه در پی ساختار و ایجاد نثر فصیح و بلیغ و اشعار با وزن و قافیه بوند. بدین اساس در این موقع شایسته و مناسب همین بود که معجزۀ نبوت در علم فصاحت و بلاغت و کلام آشکارا می‎شد؛ چون عرب‌ها مشغول در این عرصه بودند و با آن آشنایی داشتند.

ب)  قرآن کریم عرب‌ها را به آوردن یک سوره‌یی مثل سوره‌های آن چلنج می‌داد؛ حتی اگر سورۀ کوتاهی مانند سورۀ کوثر باشد و در این شبه‌ای نیست که در سورۀ کوثر و امثال آن از سوره‌های کوتاه قرآن کریم، موضوعات علمی بحث نشده است، بلکه تنها چیزی‌که در آن واضح شده است، روش نهایت فصیح و بلیغ بود که عرب‌ها از آوردن مثل‌اش عاجز می‌شدند.

ج) یگانه چیزی‌که عرب‌ها را در هنگام شنیدن قرآن کریم ناتوان و حیرت‌زده می‌ساخت و عجزشان ظاهر می‌شد، اسلوب لغوی و طرز بیان فصیح و بلیغ آن بود؛ نه چیزی دیگری، و این ویژه‌گی قرآن کریم از زبان خود عرب‌ها به تواتر نقل شده است تا سرحدی‌که بعضی از ایشان قرآن را سحر بیان می‌گفتند.

د) رسول الله ﷺ عرب‌ها را به آوردن موضوعاتی علمی، که در قرآن کریم بیان شده است، چلنج نمی‌داد؛ بلکه از آن‌ها خواستار آوردن مثل قرآن در نظم آن بود.

هـ) قرآن کریم با معانی نزول یافت که عرب‌های زمان رسول الله ﷺ آن را می فهمیدند، چنانچه قرآن کریم بعضاً سخنان آن‌ها را نقل و روایت می‌نماید و از آن فهمیده می‌شود که عرب‌ها به معانی قرآن معرفت و آشنایی داشتند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید: 

﴿وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا﴾

[اسراء: 90 - 93]

ترجمه: و گفتند: به تو ايمان نمی‌آوريم تا آن كه از زمين چشمه‌اى را براى ما روان كنى يا آن كه باغى از خرما و انگور داشته باشى؛ آنگاه در ميان آن جويباران را به خوبى روان كنى يا آن كه آسمان را چنان كه گمان مى‌برى پاره پاره بر ما فرود آرى؟ يا الله(متعال) و فرشتگان را رويا روى(ما) آورى يا خانه‌اى از زر و زيور داشته باشى يا در آسمان بالا روى؟ و فرار رفتنت را(هم) باور نكنيم؛ مگر آنكه كتابى از آسمان بر ما فرود آرى كه آن را بخوانيم. بگو: پروردگارم پاك است. آیا من جز بشرى پيام آورهستم؟

این آیات قرآن حکایتی از کلام قریش و معانی محاورات ایشان را بیان کرده است، لیکن به روش و اسلوبی است که مردم قریش از آوردن مثل آن عاجز شدند؛ با وجود این که روایتی از گفته‌های خودشان بود. پس واضح می‌شود که وجه معجز بودن قرآن کریم در اسلوب لغوی و طرز بیان فصیح و بلیغ آن است، نه چیز دیگری. از دلائل فوق واضح گردید که وجه اعجاز در قرآن محصور به اسلوب لغوی است و بس.

۵. کسانی‌که اصطلاح اعجاز علمی قرآن کریم را استفاده می‌کنند، هدف‌شان از این اصطلاح آن عده از موضوعات قرآن است که با نظریات و حقایق علمی مطابقت داشته؛ مانند این سخن الله متعال:

﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آَخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾

[مؤمنون: 12 - 14]

ترجمه: ما انسان را از عصاره‌ای گل آفريده ايم؛ سپس او را به صورت نطفه‌ای در آورده و در قرار گاه استوار جای مي‌دهيم؛ سپس نطفه را به صورت لخته خونی و اين لخته خون را به شکل قطعه گوشت جويده‌ای و اين تکه گوشت جويده را به سان استخوان ضعيفی در مي‌آوريم و بعد بر استخوان گوشت می‌پوشانيم واز آن پس او را آفرينش تازه‌ای بخشيده و پديدۀ ديگری خواهيم کرد. والا مقام و مبارک الله(سبحانه وتعالی) است که بهترين اندازه گيرندگان وسازندگان است.

لیکن این آیات و امثال آن دلالت به قدرت و توانائی‌های الله سبحانه وتعالی می‌کند؛ نه دلالت به اعجاز علمی قرآن، زیرا چون مخاطبین ایام رسول الله ﷺ با موضوعات علمی آشنائی نداشتند و تنها چیزی‌که آن‌ها را در این آیات حیرت‌زده می‌ساخت، همان طرز همخوانی الفاظ و معانی آن بود و موضع آن را منحیث توانایی الله سبحانه وتعالی می‌دانستند، یعنی این نوع آیات از قبیل معجزه‌ای نیست که برای صدق پیامبر ﷺ به قومش باشد.

۶. خلاصه اینکه وجه معجز بودن قرآن کریم در طرز بیان فصیح و بلیغ آن می‌باشد که آن چلنج به عرب‌ها بود، یعنی قرآن عرب‌ها را به خاطر اثبات نبوت رسول الله ﷺ با اعجاز علمی با وجودی‌که معجزه‌اش بود چلنج نمی‌داد. … الله متعال تمام انسان‌ها و جنیات را از آوردن مثل قرآن چلنج داده است که هرگز آورده نمی توانند؛ و لو که همه‌ای شان دست به دست هم دهند، طوری‌که الله متعال فرموده:

﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا﴾

[اسراء: 88]

ترجمه: بگو اگر انس و جن گرد آيند، بر آنكه مثل اين قرآن آورند، هرگز نمی‌توانند مثل‌اش آورند و اگرچه برخی از آنان ياور برخی(ديگر) باشند.

 به این ترتیب، معجزه‌ای که رسول الله ﷺ برای اثبات نبوت‌اش مردم را چلنج داد، همین قرآن کریم است.

برادر شما عطاء ابن خليل ابورشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

به رفيق احمد ابوجعفر!

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

الله سبحانه وتعالی بر تلاش‏های شما خیر و برکت بیندازد و شما را پاداش خیر دهد.

شیخ بزرگوار! می‌خواهم پیرامون قاعدۀ شرعی "علت با معلول وجوداً و عدماً دوران می‌کند" سؤالی داشته باشم؛ سؤال چنین است: از رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد تبادله و فروش خرمای تر با خرمای خشک سؤال شد؛ فرمودند آیا خرما زمانی‌که خشک شود، وزنش کم نمی‌شود؟ گفتند: بلی. پس گفت: نه خیر، در این صورت جواز ندارد. اکنون اگر مقدار کمی و تنقیص را بدانیم و عوضش را بپردازیم، آیا بیع درست می‌شود؟ به عبارت دیگر، هرگاه وزن خرمای تر یک کیلو باشد و زمانی‌که خشک شود، 900 گرام وزنش باقی بماند، پس آیا جائز است خرمای 900گرام را به یک کیلو خرمای خشک بفروشیم؟ و هرگاه پاسخ نه باشد؛ پس چی فائده است که گویم، علت "کم شدن" است؟

پاسخ:

وعليكم السلام و رحمة الله و بركاته!

شما در سؤال خویش اشاره به مسئله‌ای دارید که در جزء سوم کتاب شخصیۀ اسلامی در مورد علت اشاره‏ شده است. برخی از متون کتاب شخصیه را که به سؤال شما ارتباط دارد، نقل می‌کنم: «اما علتی‌که دلالتاً بر آن دلیل اشاره داشته باشد، این بخش را تنبیه و اشاره گویند و آن دو قسم است. اول: این‌که حکم بر توصیفی قابل مفهوم استوار باشد. ... دوم: این‌که علت همراه با مدلول لفظاً از لحاظ وضع همراه باشد، نه این‌که لفظ به وضعِ علت خود اشاره داشته باشد و آن پنچ نوع است که در اینجا تنها موارد مرتبط به موضوع را نقل می‌کنم:

این‌که شارع همرای حکم وصفی را ذکر کند که هرگاه نتوانیم بدان علت‌جوی نماییم، هیچ فائده‌ای ندارد که جایگاه شارع از این کار منزه است و نصوص شرعی عادتاً هرآنچه را ذکر می‌کند، اعتبار شرعی دارد و ازین جهت، این وصف علت می باشد و نص بدان تعلیل می‌گردد؛ مثال: این‌که هرگاه کلام جواب سؤالی باشد، برابر است که وصف در محل سؤال باشد و یا در بیان حکم از محل سؤال به شبیه محل سؤال عدول نماید؛ چنانچه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده است:

«أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ جَوَازِ بَيْعِ الرُّطَبِ بِالتَّمْرِ، فَقَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليـه وسلم: هَلْ يَنْقُصُ الرُّطَبُ إِذَا يَبِس؟ فَقَالُوا: نَعَمْ، فَقَالَ: فَلاَ إِذَنْ»

(اخرجه الدار قطنی)

ترجمه: از وی(رسول الله صلی الله علیه وسلم) در حکم جواز مبادله خرمای تر با خشک سؤال شد، پس رسول الله صلی الله وسلم گفت: آیا خرمای تازه زمانیکه خشک شود، کم نمیشود؟ گفتند: بلی. پس گفت: این بیع درست نیست.

پس همراهی حکم با وصف "نقصان" در جواب آن‌ها مبنی بر این‌که خرمای تازه زمانی خشک شود، کم می‌زند، امکان ندارد عبث ذکر شده باشد، بلکه در آن لزوماً فائده هم وجود دارد.

همراهی جواب رسول الله صلی الله علیه وسلم در بیع خرما با حرف "فا" در قولش "فلا إذن" ساختار تعلیل را واضح می‌سازد و اشاره بدان دارد که نقصان علتی برای امتناع فروش خرمای تازه با خشک است و از جملۀ ترتیب آن است که حکم بالای وصف به حرف "فا" با حرف "إذن" همراه گردیده است. درین مثال وصفی‌که ذکر شده است، واقعاً در محل سؤال قرار گرفته است. مثال این‌که وصف در غیرمحل سؤال قرار گیرد، حالتی است که از بیان حکم به حکم شبیه آن که در محل سؤال قرار گیرد، عدول شود. چنانچه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده است، زمانی‌که دختر خثعمیه از وی الله صلی الله علیه وسلم پرسید: ای رسول الله صلی الله علیه وسلم، پدرم را مرگ فراگرفت و بالای آن ادای حج فرض بود، از طرف وی حج کنم، آیا پذیرفته خواهد شد؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«أرأيتِ لوْ كانَ على أبيكِ دَيْنٌ أَكُنْتِ قاضِيَتَه؟ قالت: نعم. قال: فَدَيْنُ اللَّهِ أَحَقُّ بالقَضاء»

ترجمه: هرگاه بالای پدرت قرض باشد و از طرف وی اداء گردد، آیا اداء نمیشود؟ گفت: بلی، میشود. باز فرمودند: پس قرض الله سبحانه وتعالی اولی تر است تا اداء گردد.

درین حدیث خثعمیه از حج سؤال کرد و رسول الله صلی الله علیه وسلم قرض بنی آدم را ذکر کرده و برای آنچه سؤال شده بود، نظیر و مانندی بیان کرد؛ نه این‌که به نفس سؤال جواب داده باشد؛ ولی این حکم را متصلاً با جواب سؤال بیان نمود. درینجا همرای حکم وصف دَین را بیان نمود و امکان ندارد که بیهوده ذکر شود و حتماً فائده‌ای دارد. یادآوری رسول الله صلی الله علیه وسلم وصف را همراه با ترتیب حکم دلالت به علت دارد و اگر چنین نباشد، ذکر آن عبث و بیهوده می‌باشد.

چنانچه مشاهده گردید، متن مذکور پاسخ شما را در خود جا داده است: هرگاه جواب چنین باشد که بیع در آن صورت نادرست است، پس چه فائده دارد که بگوییم علت همان نقصان است؟...» متن چنین بیان کرده که خرمای تازه زمانی‌که خشک شود، چی فائده دارد؟ در متن آمده است: «همراهی حکم با وصف نقصان، در جواب سؤال شان مبنی بر این‌که آیا خرما زمانی‌که خشک شود، کم می‌گردد، بیهوده نبوده، بلکه حتماً فائده‌ای دارد. همراهی جواب رسول الله صلی الله علیه وسلم در بیع خرما با حرف "فا" در قولش "فلا إذن" ساختار تعلیل را واضح می‌سازد و اشاره بدان دارد که نقصان علتی است برای امتناع فروش خرمای تازه با خشک، و از جمله ترتیب آن است که حکم بالای وصف به حرف "فا" با حرف "إذن" همراه گردیده است، و درین مثال وصفی‌که ذکر شده است، واقعاً در محل سؤال قرار گرفته است؛ پس فائده درینجا وجود علت است؛ یعنی ذکر نقصان بیان علتی است که فروش خرمای تازه را با خشک ممتنع می سازد. ازین جهت درست نیست که بگوئید: چه فائده دارد که علت نقصان باشد؛ این از جمله سؤالات مغالطه است، چنانچه در بحث ذکر گردید، همراهی حکم با وصفِ نقصان فائده آن این است که نقصان علت امتناع فروش خرمای خشک با خرمای تر است؛ هرگاه چنین نمی‌بود، ذکر نقصان فائده‏ای نمی‌داشت. ... فائدۀ آن ذکر علت امتناع بیع بوده و رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد فروش خرمای تر با خرمای خشک سؤال شد و در مقابل رسول الله صلی الله علیه وسلم از سائل پرسید: آیا خرمای تر زمانی‌که خشک شود، کم نمی‌زند؟ زمانی‌که گفته شد، بلی. پس دوباره رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: نه خیر این‌گونه بیع جواز ندارد.

اما چرا درست نیست که عوض و بدل نقصان را بدهیم، چنانچه در بخش دیگر سؤال شما آمده است: «هرگاه مقدار نقصان و کمی را دانستیم و بدل نقصان را بدهیم، آیا بیع درست است؟» به عبارت دیگر، یک رطل خرمای تازه را به یک رطل خرمای خشک خریداری کردی و سپس آنچه تفاوت وزن بین خرمای تر و خرمای خشک وجود داشت، رفع گردید؛ مثلاً خرمای خشک یک رطل باشد و زمانی‌که خشک شود؛ به اندازۀ 100 گرام آن کم آید، ولی در معاملۀ شما یک رطل خرمای خشک بدهید و جانب مقابل یک رطل خرمای تر بدهد و برعلاوه، یک رطل مقدار 100گرام خرمای دیگر بدهد و عوض کم بودی را تکمیل نماید؛ پس این نوع معامله در اجناس ربوی جائز نمی‌باشد؛ چون هرگاه اجناس ربوی راجنس به جنس تبدیل کنید، پس جائز نیست که در مقابل فرق کمی و صفتی و یا در صورت اختلاف خصائص فائده گرفته شود؛ پس در اصناف ربوی این گونه معامله جائز نمی‌باشد؛ بلکه خرمای خشک با پول فروخته می‌شود و به آن پول خرمای تازه خریداری گردد؛ دلیل آن حدیثی است که بخاری در صحیح خود از یحیی روایت کرده و گفته است: از عقبه بن عبدغافر و او از اباسعید خدری رضی الله عنه شنیده است که گفت:

«جَاءَ بِلَالٌ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليـه وسلم بِتَمْرٍ بَرْنِيٍّ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليـه وسلم مِنْ أَيْنَ هَذَا قَالَ بِلَالٌ كَانَ عِنْدَنَا تَمْرٌ رَدِيٌّ فَبِعْتُ مِنْهُ صَاعَيْنِ بِصَاعٍ لِنُطْعِمَ النَّبِيَّ صلى الله عليـه وسلم فَقَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليـه وسلم عِنْدَ ذَلِكَ أَوَّهْ أَوَّهْ عَيْنُ الرِّبَا عَيْنُ الرِّبَا لَا تَفْعَلْ وَلَكِنْ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَشْتَرِيَ فَبِعْ التَّمْرَ بِبَيْعٍ آخَرَ ثُمَّ اشْتَرِهِ»

(و اخرجه مسلم كذلك)

ترجمه: از ابوسعید خدری روایت است که گفت: بلال، خرمای بَرنی(یک نوع خرمای بسیار مرغوب) خدمت نبی ‏اكرم صلی الله علیه وسلم آورد، آن حضرت صلی الله علیه وسلم خطاب به او فرمود: این‌ها را از كجا آورده‌ای؟ بلال گفت: نزد ما خرمای نامرغوب بود، دو صاع از آنها را در برابر یک صاع فروختم تا رسول اكرم صلی الله علیه وسلم از آنها بخورد. اینجا بود كه رسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: آه، آه! این معامله عین ربا است، عین ربا است؛ چنین نكن؛ اما هرگاه خواستی خرمای خوب خریداری کنی، خرماهای خودت را بفروش و از پول آن خرمای خوب خریداری کن.

خلاصه و نتیجۀ سخن این‌که فائدۀ ذکر نقصان برای بیان علت امتناع فروش خرمای تر با خرمای خشک است؛ چون خرمای تر زمانی‌که خشک شود کم می زند. ... و اما عدم جواز دفع فرق و یا آنچه ارش(عوض عیب) نامیده می‌شود، در اجناس ربوی اخذ بدلِ فرق جائز نمی‌باشد، آرزو دارم که این بسنده باشد. الله داناترین و حکیم‌ترین است.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمة الله و برکاته!

امیر ما، الله سبحانه و تعالی شما را در حفظ خود داشته باشد! پرسش من اینست که فرق بین شروط صحت و شروط انعقاد در ازدواج چیست؟ و این‌که اثر این شروط بر عقد چی بوده، چی وقت باطل و چی وقت فاسدش می‌کند؟ الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر نصیب فرموده و شما را بر دشمنان‌تان نصرت نصیب نماید و همیشه در حفظ الله سبحانه وتعالی باشید!

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

1- این مسئله را ما در نظام اجتماعی بیان و تفصیل نموده‌، چنین بیان داشتیم:

«...ازدواج با ایجاب و قبول شرعی منعقد می‌شود. ایجاب؛ سخن یکی ازعاقدَین می‌باشد که اول صادر می‌شود. هم‌چنان قبول سخن عاقد دیگر می‌باشد که در مرحلۀ دوم صادر می‌شود، و برای منعقد شدن ازدواج چهار شرط لازم است:

شرط اول: ایجاب و قبول در یک مجلس صورت گیرد، یعنی مجلسی‌که در آن ایجاب صورت می‌گیرد، باید در عین مجلس قبول هم صورت گیرد و این در صورتی می‌باشد که هردو طرف حاضر باشند، و اگر یکی از آن‌ها در یک شهر و دیگری آن در شهر دیگر حضور داشت و یکی از آن‌ها به دیگرش نامه‌ای در ارتباط ازداوج نوشت و جانب مقابل قبول کرد، ازداوج در این حالت منعقد می‌شود؛ لیکن شرط در این حالت این می‌باشد که پیام را خودش بخواند و یا این‌که برای شاهدها بخواند که فلان شخص برای من نامۀ خواستگاری فرستاده و هردوی‌شان را در یک مجلس شاهد بگیرد که من با فلان شخص ازدواج می‌کنم.

شرط دوم: باید هریکی از متعاقدین سخن یک دیگر را بشنوند و این‌که یکی از آن دو دیگرش را بفهماند. به این‌گونه جانب مقابل درک کند که هدف از آنچه گفته شد، دعوت برای ازدواج است. اگر جانب مقابل مقصود درخواست کننده برای ازدواج را ندانست، بدلیل این‌که درست نشنید و یا هم فهمانده نشد، چنانچه مردی به زنی جملۀ "من با تو ازدوج می‌کنم" را به زبان فرانسوی بگوید و زن این را نفهمد و یا هم لفظی را که مرد برایش تلقین نموده است، بازگو کند، بدون این‌که معنی و مفهومش را درک کرده‌باشد و مرد هم بدون این‌که بداند هدف زن از آنچه می‌گوید، عقد ازدواج است، قبول کرده‌باشد؛ در این صورت ازدواج منعقد نمی‌شود، و اگر زن این را بفهمد که هدف مرد عقد ازدوج با من است، در این صورت عقد ازدواج صورت می‌گیرد.

شرط سوم: این‌که قبول با ایجاب در تعارض و مخالفت قرار نگیرد، برابر است که مخالفت در تمام ایجاب باشد و یا هم در بعضی ایجاب.

شرط چهارم: این‌که شریعت عقد یکی از آن دو را به دیگرش مباح قرار داده‌باشد، به این‌گونه که زن مسلمان و یا از اهل کتاب باشد و مرد مسلمان باشد، نه چیزی دیگر.

پس زمانی‌که عقد، شروط چهارگانه را تکمیل نمود، عقد ازدواج منعقد می‌گردد و اگر یکی از آن تکمیل نگردد، ازدواج منعقد نشده و از اساس باطل می‌باشد. زمانی‌که ازدواج منعقد گردید، ضرور است که شروط صحت ازدواج تکمیل شود و آن سه شرط می‌باشد:

اول: باید زن برای عقد ازدواج حلال باشد؛ مثلاً: جمع میان دوخواهر نباشد.

دوم: نکاح درست نمی‌شود؛ مگر به اجازۀ ولی. زن به تنهایی خود مالک نیست که نفس خود را به ازدواج دهد و یا کسی دیگری را به ازدواج دهد، چنانچه نمی‌تواند در ازدواج خود غیر از ولی‌اش را به وکالت برگزیند و اگر این کار را انجام داد، نکاحش درست نمی‌باشد.

سوم: حضور دو شاهد مسلمان، بالغ، عاقل و شنوندۀ سخنان عاقدَین، و این‌که هدفِ سخنی را که به ایجاب و قبول حاصل می‌شود، بدانند که عقد ازدواج می‌باشد.

اگر عقد این شروط را تکمیل نمود، صحیح بوده و اگر یکی از آن‌ها ناقص باشد، نکاح فاسد می‌باشد.

بعد از بیان این شروط، ادلۀ این شروط را در کتاب نظام اجتماعی توضیح نمودیم و از آن واضح می‌گردد که اگر شروط انعقاد تکمیل نگردید، عقد باطل می‌گردد و اگر شروط صحت تکمیل نگردید، عقد ازدواج فاسد می‌شود.

2- برای وضاحت بیشتر لازم است که اختلاف بین فساد و بطلان را بیان کنیم. بطلان عدم موافقت امر شارع از حیث اصل می‌باشد، یعنی این‌که در اصل ممنوع می‌باشد یا این‌که عدم تکمیل شرط باعث اخلال در اصل فعل می‌شود. بر خلاف فساد که در اصل موافق شریعت بوده؛ مگر وصف‌اش، به غیر فاسد کننده به اصل، مخالفت امر شارع می‌باشد.

وجود فساد در عبادات متصور نمی‌باشد، بلکه بطلان متصور می‌شود؛ چون کسی‌که از شرایط و ارکان آن پیروی می‌کند، این را در می‌یابد که همه‌اش متعلق به اصل می‌باشد. مگر فساد در معاملات و عقود تصور می‌شود؛ مثلاً: خرید و فروش جنین در بطن حیوانات از اساس باطل بوده، چرا که در اصل نهی شده است و بر خلاف بیع شهری به بادیه نشین بیع فاسد می‌باشد؛ چون از خاطر نفهمیدن قیمت‌ها، در این صورت بعد از بررسی بازار و نرخ اسعار اختیار دارد که بیع را نافذ می‌کند و یا فسخ.

هم‌چنان شرکت سهامی از اساسش باطل می‌باشد؛ زیرا که یک شرکت کامل نبوده و خالی از شروط است که به اصل تعلق می‌گیرد؛ اما اگر شرکاء بر حسب شروط شرعی اشتراک نمودند، غیر از این‌که یکی از شریک‌ها شرط بگذارد که برای او مبلغ معین باشد، این‌گونه شراکت فاسد بوده، زیرا کمی و کاستی در وصف می‌باشد، نه در اصل؛ چون برای هر سهم‌دار و شریک، نسبت از فایده می‌باشد و برایش پول و مبلغ معینی نمی‌باشد؛ پس در این صورت شرکت نقصان می‌بیند؛ اما اگر شرکاء به نسبت فایده اتفاق نمودند، در این صورت فساد از بین رفته و عقد صورت صحیح را به خود می‌گیرد.

هم‌چنان فرق بین باطل و فاسد در عبادات وجود ندارد، یا بصورت عموم صحیح بوده که از ذمه ساقط می‌شود و یا هم غیرصحیح بوده که واجب به انجامش ساقط نمی‌شود. پس نماز یا صحیح است و یا این‌که باطل؛ نه چیزی دیگر. اما بطلان در عقود مالی از فساد متفاوت است؛ مثل عقود بیع، اجاره، حواله، شرکت و امثال این‌ها.

اما در نکاح باطل و فاسد هردویش مخالف شریعت بوده و عقد باطل از اساسش ملغی است و مرتب بر آثارش نمی‌باشد؛ مثلاً: بر اساس این‌گونه عقد وقتی‌که جماع و همبستری صورت گیرد، آن در حکم زنا می‌باشد و طفلی‌که در نتیجۀ این عقد به دنیا می‌آید، به "وطی(دخول)" کننده تعلق نمی‌گیرد و عدت، استحقاق مهر و محرمات به خویشاوندی هم در نتیجۀ این‌گونه عقد وجود ندارد؛ پس این‌گونه عقد از اساس و بنیاد باطل می‌باشد. اما عقد فاسد مخالفت شریعت در شروط صحت آن بوده؛ نه در شروط انعقاد. با وجود گناهی‌که بر عاقدین است، اگر وطی(دخول) صورت گرفته باشد، آثارش مرتب می‌شود؛ اما اگر در عقد فاسد دخول صورت نگرفته باشد، آثارش مرتب نمی‌شود. از جمله آثاری‌که در حالت دخول زوج بر زوجه در عقد فاسد مرتب می‌شوند:

مهر: مهر در نکاحِ فاسد با انجام دخول واجب می‌شود. از رسول الله صلی الله علیه وسلم در زمینه روایت است که فرمودند:

«أَيُّمَا امْرَأَةٍ نَكَحَتْ بِغَيْرِ إِذْنِ وَلِيِّهَا فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ فَإِنْ دَخَلَ بِهَا فَلَهَا الْمَهْرُ بِمَا اسْتَحَلَّ مِنْ فَرْجِهَا...»

(أخرجه الترمذی و قال حديث حسن)

ترجمه: هر آن زنی‌که بدون اجازۀ ولی‌اش خود را در عقد نکاح در می‌آورد، نکاحش باطل است، باطل است، باطل است؛ اگر بر آن دخول صورت گیرد، برایش در مقابل آنچه از فرج ‌اش حلال شماریده شده، مهر واجب می‌باشد. ...

 در این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم مهر را در نکاحِ فاسد بر زنانی‌که بدون اجازۀ ولی نکاح می‌کنند، واجب شمرده است، به شرط این‌که دخول صورت گرفته باشد.

هم‌چنان رسول الله صلی الله علیه وسلم مهر را در حدیث متعلق بر دخول نمودن واجب گردانیده:

«فَإِنْ دَخَلَ بِهَا فَلَهَا الْمَهْرُ بِمَا اسْتَحَلَّ مِنْ فَرْجِهَا»

ترجمه: اگر بر آن دخول صورت گیرد، برایش در مقابل آنچه از فرج‌اش حلال شماریده شده، مهر واجب می‌باشد.

هم‌چنان در نکاح فاسد آثارهای دیگری مرتب می‌شود که دخول صورت گرفته باشد، لیکن در این مورد تفاصیل و اختلافات فقهی؛ مثل: عدت، نسب، ارث حرمت مصاهره وغیره جود دارد، پس اگر کسی را نیاز باشد، می‌تواند به مکان خودش رجوع کند. الله سبحانه وتعالی داناتر و حکیم‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

نظام سوریه نیروهای خود را در جنوب شهر "ادلب" بسیج نمود و روسیه نیز برای پرداختن به جنگ ادلب(آخرین جنگ بزرگ) اعلام آمادگی نموده و بزرگ‌ترین مانور‌های نظامی تاریخ معاصر خود را در شرق دریای مدیترانه برگزار نمود. بعد از اجلاس سه جانبۀ روسیه،‌ ترکیه و ایران، که به‌تاریخ 7 سپتمبر 2018م در تهران برگزار گردید، تعداد زیادی از مردم منتظر بودند تا حمله بر این شهر آغاز گردد. در این اجلاس اردوغان رئیس جمهور ترکیه در حمله به ادلب مخالفت کرده و در عوض حمله بر آن، بین اردوغان و پوتین به‌تاریخ 17 سپتمبر 2018م توافق شد تا "منطقۀ حائل" ایجاد گردد؛ علت این تغییر موقف چیست؟ پس از آن، امریکا به استفاده از مواد شیمائی عکس‌العمل شدید نشان داده و یک‌تعداد از کشورهای اروپائی نیز در رکاب امریکا همگام شدند؛ واقعیت مواضع بین‌المللی و منطقوی در مورد ادلب چیست؟

پاسخ:

برای واضح شدن مواضع بین‌المللی در قبال جنگ ادلب، باید به بیان وقایع ذیل پرداخت.

1- نخست باید بگوئیم که امریکا در آن‌چه از آن حمایت از مخالفین مسلح سوریه عنوان می‌کند، صادق نیست و از پَس نظام ترکیه و سعودی گروه‌های مسلح سوریه را با سیاست "زردک و چماق" فریب داده و آن‌ها را همرای نظام به مصالحه‌ها و آتش‌بس‌ها می‌کشاند و مناطق مخالفین را به نظام تسلیم می‌دهد. رسالت امریکا برای مخالفین در جنوب پُر واضح بود؛ زیرا میزان کمک‌های خود را در حدی نرساند تا مانع هجوم اردوی سوریه گردد.

در مورد ادلب، "نیکی هیلی" نمایندۀ امریکا در سازمان ملل در کنفرانس مطبوعاتی، که اشاره‌ای به حکومت سوریه و هم‌پبمانان‌اش، روسیه و ایران، نموده بود، گفت: «این موقف اسف‌بار است؛ ولی اگر قصد دارند تا راه تسلط بر سوریه را تعقیب کنند، می‌توانند آن را انجام دهند.» وی افزود: «مگر با سلاح هسته‌ای نمی‌توانند بر سوریه تسلط یابند.» (منبع: خبرگزاری رویترز 4 سپتمبر 2018م)

اعلام مخالفت امریکا به‌خاطر استفاده از سلاح هسته‌ای است و نه تسلط نظام بر سوریه. هم‌چنان در همین مورد، "جوزف دانفورد" رئیس ستاد مشترک نیروهای امریکائی به‌خاطر عملیات دقیق‌تر علیه تروریزم، خواهان گفتگوهای بیش‌تر بین تُرک‌ها، سوری‌ها و روس‌ها شد و آن را روشی درست، بر عکس عملیات گستردۀ سنتی دانست. وی گفت: «پیشنهاد می‌نمایم تا عملیات مبارزه با تروریزم به‌شکلی صورت گیرد که میزان خطر کشتار غیرنظامیان را کاهش دهد.» (منبع: خبرگزاری رویترز 4 سپتمبر 2018م)

هرگاه امریکا خواسته باشد، مسئلۀ حملات کیمیاوی را مطرح می‌کند؛ البته قبل از آن از نظام سوریه می‌خواهد تا این‌گونه حملات ‌را انجام دهد تا به بهانۀ آن سیاست‌های خویش را تطبیق کند. نظام سوریه از حمایت گستردۀ امریکا مطمئن است؛ زیرا در غیر آن‌صورت، ایران و روسیه در سوریه مداخله نتوانسته و ترکیه و سعودی بالای گروه‌های مسلح فشار نمی‌آوردند که بر سر آتش بس‌ها توافق کنند و از مناطق عقب‌نشینی کرده تا نظام در آن تسلط یابد. هم‌چنان نظام جنایت‌کار بشار به جامعۀ جهانی و گفتگوهای "ژینو" برای کسب مشروعیت خود، مشروعیتی‌که در همان سال‌های نخست انقلاب از دست داده بود، رجوع نمی‌کرد.

2- امریکا به‌منظور حمایت از نظام برای روسیه اجازه داد تا به سوریه مداخلۀ نظامی کند و روسیه، ایران و ملیشه‌ها این وظیفۀ مهم را انجام دادند و حال نظام بر قسمت‌های زیادی از اراضی سوریه تسلط یافته است و یکی از بارزترین مناطق باقی‌مانده، ادلب است.      

اما روسیه از گیر افتادن در باطلاق سوریه رنج برده و می‌خواست تا با حمله بر ادلب، به بُن‌بست نظامی خویش خاتمه داده و خود را برای کارهای سیاسی فارغ کند. بر خلاف آن، امریکا قبل از پایان دادن به موضوع ادلب، قصد دارد تا راه‌حل سیاسی را ترتیب داده و با استفاده از آن، روسیه را به درازا کشیدن بُن‌بست نظامی‌اش در سوریه تهدید نماید و یا هم اگر روسیه به نقشۀ راه‌حل امریکا تن دهد،‌ آن را کوتاه کند که بر اساس این نقشۀ امریکا برچیدن پایگاه‌های نظامی روسیه از سوریه به‌حیث پیش شرط راه‌حل سیاسی‌ ترتیب شدۀ امریکا مطرح خواهد شد و به واسطۀ امریکا، مخالفین نیز به برچیدن پایگاه‌ها به‌عنوان شرط راه‌حل اصرار خواهند ورزید. به این معنی که امریکا می‌خواهد غنیمت روسیه از سوریه فقط بازگشت به کشورش باشد. به همین دلیل ترکیه به حمایت از امریکا با حملۀ روسیه بر ادلب، که روسیه آمادگی کامل آن را داشت، مخالفت کرد.

3- روسیه پس از روی‌کار آمدن ترامپ مأموریت نظامی خویش را در سوریه بدون کدام اُفق سیاسی هم‌چنان ادامه داد. تسلط‌اش در "غوطه" به‌خاطر همکاری زیاد ترکیه کامل شد؛ یعنی به رضایت امریکا و به همین ترتیب بر جنوب تسلط یافت؛ ولی در عین زمان امریکا هرگونه گفتگو همرای روسیه را در مورد سوریه رد می‌کند؛ در این اشاره‌ای‌ست بر این‌که حکومت ترامپ حداقل قبل از کامل شدن مأموریت نظامی روسیه، هیچ‌گونه نقش سیاسی‌ای را به این کشور قائل نیست.

وقتی انقلاب مسلحانۀ سوریه در ادلب گِردآورده شد، روسیه خواهان ادامۀ عملیات نظامی‌اش بود، نیروهای خود را‌تهدیدکنان جمع‌آوری کرده و در دریای مدیترانه مانوری با ناوهای بزرگ جنگی و موشک‌های استراتیژیک هوائی برگزار نمود و در شرق مدیترانه برای بار اول در تاریخ‌اش، فضای هوائی را بَست. پس از آن روسیه خود را در مقابل تنگنای بزرگی یافته و شاهد اموری بود که در محاسبات‌اش وارد نشده بود و از آن جمله:

الف) مخالفت ترکیه برای عملیات وسیع در ادلب: ترکیه بر حملۀ فراگیر به ادلب موافقت نکرد و وزیر آن خواهان تثبیت تروریستان و جنگ با آن‌ها شده و راه‌اندازی جنگ فراگیر بر ادلب و بمباران آن را درست ندانست. (منبع: عنب بلدی 14 اگست 2018م)

در اثنای اجلاس تهران که بین رؤسای جمهور روسیه، ترکیه و ایران دایر گردید، ترکیه به شکلی‌که برای روسیه غیرمنتظره بود، از حمله بر ادلب و و سرازیر شدن مهاجرین به‌سوی کشورش اظهار نگرانی کرد و در این‌که مبادا جنگ راه‌حل سیاسی سوریه را از بین ببرد، روسیه را در تنگنا قرار داد. به نقل از "یوم سابع": «رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه امروز جمعه گفت: استمرار حملات بر شهر ادلب، که در تسلط مخالفین است، منجر به شکست روند راه‌حل سیاسی سوریه خواهد شد.» (منبع: یوم سابع 7 سپتمبر 2018م)

در اوج بهبوهۀ مخالفت امریکا بر حملۀ روسیه به ادلب، ترکیه به نقاط تحت نظارت خود در ادلب سلاح بُرد و این نقاط مناطقی بود که طبق توافقی‌که همرای روسیه و ایران صورت گرفته بود، از آن به‌نام مناطق "کاهش نزاع" یاد می‌شد. منابع میدانی و شاهدان عینی برای "اسکای نیوز عربی" بیان داشتند که یک‌تعداد از نیروهای نظامی ترکیه در روز یکشنبه بسوی شهر ادلب، قسمتی‌که گروه‌های مخالف سوریه و سایر گروه‌ها بر آن تسلط دارند، راهنمائی می‌شدند. منابع می‌افزایند که این نظامیان ترکیه از گذرگاه "کفرلوسین" به طرف شهر ادلب و حومۀ شمال سوریه سرازیر شده و همرای خویش تانک‌ها، تجهیزات نظامی و مهمات داشتند. (منبع: اسکای نیوز عربی 9 سپتمبر 2018م)

به این ترتیب، ترکیه در مقابل بلند پروازی روسیه برای یک‌سره کردن کار گروه‌های مخالف مسلح سوریه در ادلب سدی قرار گرفت و همین موضوع باعث شد که نشست دوم بین اردوغان و پوتین در "سوچی" صورت گیرد؛ یعنی فقط بعد از 9 روز از نشست شان در تهران.

ب) نشانه‌هائی از تغییر موقف ایران: اما ایران به شکلی غیرمعمول در اجلاس تهران به‌تاریخ 7 سپتمبر 2018م، بین گروه‌های مسلح میانه‌رو و تروریزم تفکیک قائل شد؛ گویا از موقف مخالف جنگ اردوغان رئیس جمهور ترکیه حمایت می‌کرد و این بر عکس موقف روسیه بود. سپس مواضع ایران واضح‌تر شد. "محمد جواد ظریف" وزیرخارجۀ ایران به روز شنبه در اظهارات مطبوعاتی خویش گفت: «کشورش به این باور رسیده است که راه‌حل در سوریه سیاسی می‌باشد و نه نظامی.» وی در مصاحبه‌ای با روزنامۀ آلمانی "اشپیگل" اشاره‌ای به حملۀ نظامی بر منطقه کرده و گفت: «ایران سعی می‌‌کند که ادلب به "حمام خون" تبدیل نگردد.» (منبع: روزنامۀ زمان ترکی 15 سپتمبر 2018م) این موقف ایران اگر کامل گردیده و روسیه هم‌چنان بر جنگ ادلب اصرار می‌ورزید، خود را در جنگ ادلب تنها می‌یافت و توان پیشبرد تنهائی آن‌را نمی‌داشت.

ج) شاید برای روسیه خطرناک‌تر از همۀ این‌ها، موقف امریکا باشد که هشدار داده است: در صورت استفادۀ مواد کیمیاوی در ادلب، به سرعت طبل جنگ را به‌صدا در خواهد آورد و روسیه می‌داند که امریکا از طریق نظام سوریه، حملات کیمیاوی را در دست گرفته و بر آن تسلط دارد. به همین دلیل، روسیه به سرعت مخالفین مسلح را به آمادگی حملۀ کیمیاوی علیه خود متهم نمود تا حملات احتمالی آیندۀ امریکا را توجیه کند؛ حتی انگلیس را در آن‌چه از آن "دسیسۀ کیمیاوی" یاد نمود، متهم کرد.

حملات امریکا بر سوریه، به‌صورت عموم روسیه را زیاد به تنگنا قرار می‌دهد؛ بلکه این‌بار حملۀ امریکا شدید‌تر و گسترده‌تر خواهد بود. "جان بولتون" پس از سخنرانی‌اش در مورد سیاست و در خلال پاسخ دادن به سؤالات گفت: «ما در روزهای گذشته تلاش نمودیم تا پیامی بفرستیم مبنی بر این‌که اگر برای بار دوم سلاح کیمیاوی استفاده گردد، پاسخی به مراتب سخت‌تر دریافت خواهند کرد.» وی افزود: «گفته می‌توانم که ما همرای انگلیس‌ها و فرانسوی‌ها که در این حملۀ دومی با ما همگام خواهند بود، بر سر این موضوع مشوره نمودیم که اگر باری دیگر از سلاح‌های هسته‌ای استفاده گردد، منجر به پاسخ بسیار قوی خواهد شد.» (منبع: عربی 21، 10 سپتمبر 2018م)

نگرانی روسیه تنها از حملۀ امریکا و غرب نیست که این کشور را در سوریه به تنگنا قرار می‌دهد؛ بلکه از این‌ نیز در هراس است که نیروهایش در سوریه به مدتی طولانی باقی بمانند.

د) هم‌چنان حملات نظامی دولت یهود نیز در تصمیم روسیه مؤثر بود؛ زیرا به‌تاریخ 4 سپتمبر 2018م بر منطقۀ "وادی عیون" نزدیک "مصیاف" غرب شهر "حماة" و منطقۀ "انیاس" در حومۀ شهر "طرطوس" که همۀ این مناطق نزدیک پایگاه‌های نظامی روسیه و 50 کیلومتر از پایگاه "حمیمیم" روس فاصله داشتند، صورت گرفت. هم‌چنان بالای پایگاه روسیه در "طرطوس" و در اثنای مانورهای بزرگی‌که روسیه در دریای مدیترانه از 1-8 سپتمبر 2018م با مجموعۀ بزرگی از ده‌ها قطعات بزرگ دریائی و نیروهای هوائی برگذار نمود، حملات صورت گرفت؛ از این مانورها به‌نام بزرگ‌ترین مانورهای روسیه در تاریخ معاصرش در دریای مدیترانه یاد می‌شود. حملات فوق از طرف دولت یهود، چالش بزرگ و بی‌سابقه‌ای برای روسیه به‌وجود آورد.

خبرگزاری نطام سوریه "سانا" گزارش داد که پدافند هوائی نظام اسد، یک‌‌تعداد از موشک‌هائی را که از طرف هواپیماهای اسرائیلی در "وادی عیون" در حومۀ "حماة" شلیک شده بود، دفع کرده است. این خبرگزاری افزود: «سیستم پدافند هوائی سوریه یک‌تعداد از حملات موشکی هواپیماهای اسرائیلی را که در ارتفاعی پائین از غرب بیروت به‌طرف شمال در حرکت بوده و یک سلسله از مقرهای نظامی را در شهرهای "طرطوس" و "حماة" را مورد هدف قرار دادند، دفع کرده و این هواپیماهای مهاجم را مجبور به فرار نمودند.» (منبع: عربیه نت 4 سپتمبر 2018م)

دولت یهود جرئت این نوع حملات نظامی نزدیک به پایگاه‌های روسیه را بدون هماهنگی با امریکا ندارد و شاید این حملات حامل این پیام باشد که پدافندهای هوائی(اس 500) روسی قادر به دفع تکنالوژی امریکائی نیست تا این‌که روسیه از تداوم بمباردمان غربی بر پایگاه‌های هواپیماهایش در هراس افتد.

هـ) به این ترتیب، هواپیمای روسیه سقوط داده شده و روسیه را در تنگنای فعلی قرار داد. "ایگورکوناشینکوف" سخنگوی رسمی وزارت دفاع روسیه گفت: «دو تن از خلبان‌های اسرائیلی قصداً به پُشت هواپیمای روسی پنهان شده که آن را در معرض آتش پدافند نظام سوریه قرار داده و سبب سقوط‌اش شدند.» وی اضافه نموده گفت: «برای رادار اسرائیلی و هواپیمای "اف 16" مقدور نبود که طیارۀ روسی را در دید داشته باشد؛ چنان‌چه می‌خواست در ارتفاع 5 کیلومتر نشست کند و با این همه عمداً این عمل تحریک آمیز را انجام دادند.» این هواپیما که از نوع "ایل-20" و 15 نظامی سرنشین داشت، سقوط نمود و در راه بازگشت به پایگاه هوائی "حمیمیم" نزدیک شهر ساحلی "لاذقیه" در شامگاه دوشنبه مورد تعرض "موشک‌های خصمانه" قرار گرفت. این سخنگو تأکید نموده گفت: «اسرائیل رهبر نیروهای روسیه را در سوریه در مورد این عملیات هشدار قبلی نداده و با ما کم‌تر از یک دقیقه از حمله، به تماس شدند و با این وقت کم ما قادر نبودیم تا این هواپیما را به منطقه‌ای امن هدایت کنیم.» (منبع: اسکای نیوز عربی 18 سپتمبر 2018م)

"ایگور کوناشینکوف" سخنگوی وزارت دفاع روسیه امروز سه شنبه 18 سپتمبر در مورد عدم اطلاع دادن دولت یهود به رهبر نیروهای روسیه در سوریه در مورد عملیات‌اش در نزدیکی "لاذقیه" گفت: «اسرائیل رهبر کل نیروهای روسی را در سوریه در مورد عملیات طراحی شده‌اش مطلع نکرد و فقط این اطلاع کم‌تر از یک دقیقه قبل از حمله صورت گرفت که فرصت عقب‌نشینی این هواپیما به منطقۀ امن را نداد.» وی به این اشاره نمود که هواپیمای اسرائیلی در پُشت هواپیمای روسی قرار گرفته تا این‌که هواپیمای روسی هدف سیستم دفاعی سوریه قرار گیرد. وی اضافه نموده گفت: «هواپیمای اسرائیلی قصداً در "لاذقیه" وضعیت اضطراری را خلق نمود و با 4 فروند هواپیمای اف 16 که مربوط نیروهای هوائی اسرائیلی بود، در 17 سپتمبر اهدافی را در نزدیک "لاذقیه" بمباردمان نمود و این بمباردمان از ارتفاعی پائین صورت گرفت.» وی تصریح داشت که این اجراآت غیرمسئولانه منجر به قتل 15 نظامی روس گردیده و این عمل مخالف روح شراکت روسیه و اسرائیل می‌باشد. (منبع: اسپوتنیک عربی نیوز 8 سپتمبر 2018م)

تمام شواهد فوق گواه بر این‌ است که روسیه برای بیرون رفت از تنگنای ادلب قادر به راه‌حل نظامی نبوده و نیز قادر به تحمل اقدامات تنش‌آفرین دولت یهود که امریکا از آن حمایت می‌کند، نیست!

1-              به این ترتیب، امریکا می‌خواهد تا روسیه در سوریه گیر مانده و نتواند از آن خارج شود؛ مگر این‌که راه‌حل سیاسی مطابق طرح امریکا را بپذیرد. "جان بولتون" مشاور امنیت ملی امریکا به روز چهار شنبه خلال مصاحبۀ ویژه با خبرگزاری رویترز اعلام نموده گفت: «روسیه در سوریه گیر مانده است و کسانی را جستجو می‌کند که بتوانند آن را در بازسازی سوریه‌ای پس از جنگ، یاری رسانند و این موضوع واشنگتن را اجازه می‌دهد تا همرای موسکو وارد گفتگو شود.» وی هم‌چنان گفت: «واشنگتن در گفتگوها همرای مسکو دست بالائی دارد؛ چون روسیه فعلاً در سوریه گیر مانده است.» وی افزود: «من فکر نمی‌کنم که آن‌ها(روس‌ها) خواسته باشند در آن‌جا(سوریه) باقی بمانند.» (منبع:اسپوتنیک نیوز عربی 22 اگست 2018م)

حال روسیه این سیاست امریکا را می‌داند و شاید این را نیز بداند‌ که امریکا آن را در سوریه گیر انداخته است و فعلاً در سوریه گیر مانده و نمی‌تواند از آن خارج شود؛ مگر به اجازه‌ای امریکا؛ زیرا امریکا تمام ابزارهای مؤثر در سوریه را در اختیار دارد. به همین دلیل روسیه حملاتی را که برای یک‌سره کردن بحران ادلب آمادگی گرفته بود، نتوانست به روش خود، کامل کند؛ چون ترکیه به حمایت امریکا بر آن اعتراض نموده و ایران هم خاموشی اختیار کرد. هم‌چنان اجلاس 7 سپتمبر 2018م در اعتراف به نقشۀ روسیه برای حمله بر ادلب و پایان دادن بحران آن به روش روسیه، منجر به ناکامی شده و با گذشت فقط چند روز،‌ نشست اردوغان و پوتین برگذار شد و در عوض حمله بر ادلب تصمیم گرفته شد که منطقۀ حائل ساخته شود و این همه از برکت امریکا صورت گرفت. خبرگزاری "نووستی" به‌تاریخ 18 ستامبر 2018م به قول یک تن از مسئولان خارجۀ امریکا نوشت: «ما از اتخاذ تدابیر روسیه و ترکیه به‌منظور منع حملۀ نظامی از طرف دولت اسد و هم‌پیمانان‌اش بر شهر ادلب، استقبال کرده و تشویق‌شان می‌کنیم.»

"ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه روز دوشنبه توافقنامه همراه "رجب طیب اردوغان" همتای ترکی خویش را اعلام نموده و از ایجاد منطقۀ حائل در شمال غرب ادلب خبر داد که با فرا رسیدن 15 اکتوبر زیر نظر هردو کشور عملی خواهد شد. ولادیمیر پوتین در پایان دیدار با همتای ترکی‌اش در سوچی روسیه گفت: «ما تصمیم گرفتیم در 15 اکتوبر سال جاری منطقۀ حائل به عرض بین 15 و 20 کیلومتر بر طول خط مرزی ایجاد کنیم.» پوتین این توافقنامه را ممثل راه‌حل جدید دانسته که پیشرفت در حل این مشکل را متحقق می‌کند. از طرفی هم، "سرگئی شویگو" وزیر دفاع روسیه برای خبرگزاری‌های روسیه اعلام نمود که این توافقنامه از حملۀ احتمالی بر آخرین پناهگاه گروه‌های مسلح سوری جلوگیری خواهد کرد و بر اساس خبرگزاری‌های "انترفاکس" و "تاس" در پاسخ به پرسشی در مورد این‌که آیا این توافقنامه به معنی منتفی کردن حمله نظامی بر ادلب است؟ وی در پاسخ گفت: «بلی.» در مقابل، اردوغان در کنفرانس مطبوعاتی پس از اجلاس سوچی گفت: «روسیه گام‌های لازم برای ضمانت عدم حمله بر منطقۀ حائل را بر خواهد داشت.». (منبع: فرانس 24/ ا ف ب 17 سپتمبر 2018م)

چنین شد که روسیه بمباردمان خویش را بر ادلب متوقف نموده و کشتی‌هائی‌که در دریای مدیترانه مانور می‌رفتند، برگرداند و هنوز هم مستقیم یا غیرمستقیم توسط ترکیه از امریکا برای یک‌سره کردن موضوع ادلب از طریق نظامی و قبل از راه‌حل سیاسی درخواست کمک می‌کند؛ مگر امریکا قبل از پایان دادن به موضوع ادلب از طریق نظامی، خواهان راه‌حل سیاسی است؛ چون از آن به‌حیث ابزار فشار برای تهدید روسیه در مورد پایگاه‌های آن کشور در سوریه استفاده نموده و سپس مخالفین نظام را انگیزه خواهد داد تا در راه‌حل سیاسی به موضوع پایگاه‌های روسیه اعتراض کنند. به عبارتی دیگر، اهتمام ترکیه و از پَس آن امریکا به مانع شدن از حملۀ روسیه بر ادلب در قدم نخست برای مصلحت امریکاست و نه مانع شدن نظام از رسیدن به ادلب و یا هم حمایت از غیرنظامیان. وقتی روسیه به خواسته‌های امریکا تن داده و امریکا به راه‌حل سیاسی‌ای که می‌خواهد برسد، در آن هنگام مردم ادلب اعم از نظامیان و غیرنظامیان در منطقۀ حائل و غیرحائل، مباح الدم می‌گردند؛ چنان‌چه رفتارشان در گذشته در مناطق مختلف سوریه و جرائمی‌که در هر طرف مرتکب شدند، گواه این مدعاست.

4- این واقعیت موضع‌گیری‌های مؤثر جهانی و منطقوی در مسئله‌ای جنگ ادلب بود؛ مگر امری‌که ممکن است به ارادۀ الله سبحانه وتعالی معادله را بر مواضع جهانی و منطقوی دگرگون کند، نقش احسان و استواری گروه‌های موجود در ادلب است که باید با صداقت و اخلاص نقش خویش را انجام دهند. گروه‌های مذکور به دو دسته تقسیم می‌شوند.

اول: گروه‌های نظامی تابع ترکیه و این گروه‌هائی اند که عقب‌نشینی‌ها و خیانت‌ها را در مناطق مختلف به اجراء در آورده و افکار مصالحه و آتش‌بس را به اثر فشار زیاد ترکیه مروج ساختند. رهبران این گروه‌ها خود را فروخته و غرق پول‌های سعودی گردیدند و این گروه‌هائی بودند که ترکیه آن‌ها را به گفتگوهای آستانه کشاند که نتیجۀ آن، ایجاد "مناطق کاهش نزاع" یعنی در عمل تسلط نظام و تسلیم مناطق به نظام بود. گروه‌های مذکور امروز در مقابل این حقیقت قرار گرفتند که از ‌آن‌ها به‌حیث ابزاری برای تضعیف انقلاب سوریه و از دست دادن مناطق زیادی به اثر وعده‌های پوشالی ترکیه سوء استفاده شده است؛ چون صفوف این گروه‌ها از افرادی مخلص خالی نیست. در مورد فریب‌کاری ترکیه یک زمزمۀ قابل توجهی‌که در حال تبدیل شدن به صدای قابل شنیدن است، در بین‌شان می‌پیچد و اردوغان این امر را متوجه است. وی در اجلاس تهران همرای پوتین رئیس جمهور روسیه و روحانی رئیس جمهور ایران از آن یاد نموده گفت: «مخالفین مسلح احساس می‌کنند بعد از تحولاتی‌که پس از ایجاد مناطق کاهش نزاع رو نما گردید، فریب خورده اند.» (منبع: الجزیره نت 7 سپتمبر 2018م)

اردوغان اذعان می‌دارد تقشه‌ای را که در فریب‌کاری گروه‌های سوری به‌کار برده است، به گروه‌های مسلح کشف شده است و از این مسئله در هراس است. این گروه‌ها تا حال جرئت این را به‌خود ندادند تا همرای گروه‌هائی‌که راه‌حل صلح‌آمیز مطابق نقشه ترکیه را رد می‌کنند، بجنگند. انکشاف فریب‌کاری ترکیه ممکن است فرصتی برای این گروه‌ها باشد که اگر بالای‌شان حمله صورت گیرد، با شدت تمام بجنگند.

دوم: دستۀ دوم گروه‌هائی اند که غالباً رسانه‌ها از آن‌ها به‌نام "تروریستان" یاد می‌کنند و پس از کوچاندن تعداد زیاد انقلابیون از مناطق مختلف سوریه مانند "غوطه"،‌ جنوب، "حمص" و شهر غربی "حلب" تعدادشان زیاد شده است و این نیروها بر بخش‌های مهمی از ادلب تسلط دارند و علی‌الرغم اختلاف در تعداد و میزان تسلیحات‌شان، نگرانی غرب از آن‌ها را می‌توان در آن‌چه که قبلاً در گزارش‌های امریکائی در مورد سوریه ذکر می‌شد،‌ خلاصه کرد. این گزارش‌ها می‌رساند که نیروهای "تُندرو" مخالفین مسلح سوریه اگرچه تعدادشان زیاد نیست، با آن‌هم طراح جنگهای اصلی و بزرگ در سوریه اند. این بدان معناست که این‌ها نیروهایی قویی اند که شکست دادن‌شان آسان نیست. خاصتاً این‌که ادلب آخرین منطقۀ انقلابیون به‌حساب رفته در آن محاصره شدند و راه گریز دیگری ندارند و به‌خاطر همین دلیل جنگ در آن سخت خواهد بود.

با این همه و به رغم بسیج نظامی بزرگی‌که روسیه برای تسخیر ادلب در نظر گرفته است، از ناحیۀ نظامی لزومی ندارد که این جنگ به نفع نظام رقم خورد؛ بلکه طول جنگ در ادلب و تمرکز نیروهای نظامی محلی و هم‌پیمانان‌اش در آن شاید باعث شود که انقلابیون مجدداً از مناطقی‌که از دست داده بودند، سر بر آورند. بدین ملحوظ، اگر این گروه‌ها با تمام انواع شان دِین خویش را برای الله سبحانه وتعالی خالص گردانده و فرصت تنگنای روسیه را که نتیجۀ فشار امریکا برای تهدید آن است، غنیمت شمرده و از فریب ترکیه و مال سعودی خود را آزاد کنند و قبل از همه همواره این گفتۀ الله سبحانه وتعالی را به‌یاد آورند، پیروز خواهند شد.

﴿كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ﴾

[بقره: 249]

ترجمه: چه بسيارند گروه‌های اندكی‌كه به فرمان الله(سبحانه وتعالی توفيق نصيب‌شان شده است و) بر گروه‌های فراوانی چيره شدهاند.

اگر این گروه‌ها مطیع نشده و سر تسلیم فرود نیاورند، دین الله سبحانه وتعالی را با صدق و اخلاص نصرت نمایند، در آن هنگام خواهد بود که نقشه‌های دشمنان اسلام و مسلمین نابود شده و آن‌ها را نومیدانه از ادلب خواهند راند.

﴿وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾

[حج: 40]

ترجمه: و به طور مسلم الله(سبحانه وتعالی) ياری می‌دهد كسانی را كه(با دفاع از آئين) او را ياری دهند. الله(سبحانه وتعالی) نيرومند و چيره است(و با قدرت نامحدودی‌كه دارد، ياران خود را پيروز می‌گرداند و چيزی نمی‌تواند او را درمانده كند و از تحقّق وعده‌هايش جلوگيری نمايد).‏

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام عليكم ورحمة الله وبركاته!

شیخ بزرگوار! حکم شرعی پیرامون"جراحی جهت زیبایی" چیست؟

 پاسخ:

وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!

جهت وضاحت این مطلب به موارد زیر اشاره خواهم نمود:

هرگاه جراحی زیبایی جهت تداوی و رفع زشتی‏های اعضای بدن را که به اثر مریضی وحوادث ترافیکی، سوختگی وغیره حالات آمده باشد و یا جهت رفع عیب‏های طبیعی اعضاء بدن مانند؛ قطع پنجۀ زاید، پاره کردن چسپیدگی پنجه‏ها وغیره باشد؛ پس این نوع عملیات جائز است. به دلیل آنچه از عَرْفَجَةَ بْنِ أَسْعَدَ روایت است که گفت:

«أُصِيبَ أَنْفِي يَوْمَ الْكُلَابِ فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَاتَّخَذْتُ أَنْفًا مِنْ وَرِقٍ فَأَنْتَنَ عَلَيَّ فَأَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَنْ أَتَّخِذَ أَنْفًا مِنْ ذَهَبٍ»

ترجمه: در جنگ کلاب در ایام جاهلیت بینی‌ام زخم برداشت، از نقره بینی ساختم، بدبو گردید؛ پس رسول الله صلی الله علیه وسلم امر کرد تا از طلا بینی سازم.

ابوعیسی این حدیث را حسن و غریب خوانده و نسائی از عرفجه بن اسعد چنین روایت کرده است:

«أصيب أنفه يوم الكلاب في الجاهلية فاتخذ أنفا من ورق فأنتن عليه فأمره النبي صلى الله عليه وسلم أن يتخذ أنفا من ذهب»

ترجمه: بینی‌اش در جنگ کلاب ایام جاهلیت زخمی گردیده بود؛ وی از نقره برای خود بینی ساخت و بوی بدگرفت، پس رسول الله صلی الله علیه وسلم وی را امر کرد تا از طلا بینی بسازد.

البانی آن را حسن خوانده و معنی "أنفا من ورق" به معنی نقره است و اشاره بدان دارد که جراحی زیبایی جهت تداوی و علاج جائز است. هرگاه جراحی جهت زیبایی باشد؛ نه به جهت تداوی، پس این گونه عملیات ناجائز می‌باشد. به دلیل آنچه بخاری از  علقمه روایت کرده که عبدالله گفت:

«لَعَنَ اللَّهُ الْوَاشِمَاتِ وَالْمُسْتَوْشِمَاتِ وَالْمُتَنَمِّصَاتِ وَالْمُتَفَلِّجَاتِ لِلْحُسْنِ الْمُغَيِّرَاتِ خَلْقَ اللَّهِ تَعَالَى»

ترجمه: لعنت الله(سبحانه وتعالی) بر زنان سوزن زننده(زنان خالکوب) و بر زنانی‌که می‌خواهند سوزن زده شوند(خالکوبی کنند) و زنانی‌که از دیگران می‌خواهند ابروهای‌شان را اصلاح کند و زنانی‌که میان دندان های‌شان را جهت زیبایی گشاد نموده، خلقت الله(سبحانه وتعالی) را تغییر می‌دهند.»

مسلم به این لفظ روایت کرده:

«لَعَنَ اللَّهُ الْوَاشِمَاتِ وَالْمُسْتَوْشِمَاتِ وَالنَّامِصَاتِ وَالْمُتَنَمِّصَاتِ وَالْمُتَفَلِّجَاتِ لِلْحُسْنِ الْمُغَيِّرَاتِ خَلْقَ اللَّه»

ترجمه: لعنت الله(سبحانه وتعالی) بر زنان سوزن زننده(زنان خالکوب)، و بر زنانی‌که می‌خواهند سوزن زده شوند(خالکوبی کنند) و زنانی‌که ابروهای دیگران را اصلاح می‌کنند و از دیگران می‌خواهند ابروهای‌شان را اصلاح کند و زنانی‌که میان دندان های‌شان را جهت زیبایی گشاد نموده، خلقت الله(سبحانه وتعالی) را تغییر می‌دهند.

از حدیث واضح می‌گردد که فاصله ایجاد کنندگان گنهگار اند و هرگاه این عمل جهت زیبایی نباشد؛ بلکه جهت تداوی و علاج باشد، پس جائز است. در لسان العرب آمده است: "فَلَجُ" به معنی گشادگی طبیعی بین دندان‌های ثنائی و رباعی می‌باشد، هرگاه دندان‌ها فاصلۀ مصنوعی داده شوند، آن را تفلیج گویند. پس معنی متفلجه آنست که کسی جهت زیبایی و خوردسن نمائی، فاصله‏ای کوچک را بین دندهایش ایجاد کند؛ نه جهت تداوی و معالجه، پس این عمل ناجائز می‌باشد. در حدیث مذکور علتی‌که حرمت را افاده می‌کند، عمل جراحی جهت زیبایی است؛ نه جهت تداوی و رفع مشکل.

نووی در شرح حدیثِ روایت شدۀ مسلم: "المتفلجات للحسن" چنین توضح داده است: «متفلجات جمع فلجه به ضم فاء و جیم به معنی فاصله بین دندان‌های ثنایا و رباعیات پیشِرو می‌باشد و کسانی‌که پیر می‌شوند، برای جوان نمایشی بین دندان‌های خود فاصلۀ کوچک ایجاد می‏کنند. الْمُتَفَلِّجَاتُ لِلْحُسْنِ واضح می‌سازد که این کار را جهت زیبایی انجام می‏دهند؛ چون فاصلۀ نازک بین دندان‌های دختران می‌باشد. جهت زیبایی انجام دادن اشاره به این دارد که جراحی جهت زیبایی حرام بوده؛ اما هرگاه جهت تداوی و رفع عیب دندان‌ها و وغیره حالات باشد، باکی ندارد. والله اعلم

پس علت درین حدیث، جراحی جهت زیبایی است و هرگاه جراحی جهت علاج و تداوی انجام شود، با وجودی‌که مشکل طبیعی خلق شده باشد، جائز است، اما جراحی جهت تجمل و زیبایی جائز نیست. درین مسئله آنچه راجیح می‌دانم، همین است. الله بهترین دانا و بهترین فیصله کننده است.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابورشته

25رجب 1439هـ.ق

12 اپریل 2018م

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

پرسش اول: دلایلی‌که حضرت مصعب ابن عمیر رضی الله عنه طلب نصرت نموده کدام‌ها اند؛ با آن‌که وی رضی الله عنه در مدینه حامل دعوت بود؟ امیدوارم پاسخ قناعت بخش دهید. برادرتان جهاد

پرسش دوم: در پاسخ به پرسش ترک کننده‌گان و تأخیر نصرت چنین آماده است: «آیا مصعب رضی الله عنه در موضوع طلب نصرت فوق احسان به خرچ داد؟» و چنین آمده است: «رسول الله صلی الله علیه وسلم از چندین قبائل طلب نصرت نمود؛ حال آن‌که آنان کدام پاسخ قناعت‌بخش به ‌رسول الله صلی الله علیه وسلم ندادند و مصعب رضی الله عنه چنین پاسخی را از آنان دریافت کرد.» پس شیخ گرامی، دلیلی‌که حضرت مصعب رضی الله عنه از اهل مدینه طلب نصرت نموده بیان دارید؛ زیرا برحسب کتب سیرت و نیز کتاب دولت اسلامی شیخ تقی الدین نبهانی رحمه الله حضرت مصعب ابن عمیر رضی الله عنه در مدینه مصروف دعوت مردم به اسلا بود، آنچه ما از نظر گذراندیم، وی به طلب نصرت دین نرفته بود. بناءً از شما درین مورد، وضاحت بیشتر می‌خواهم. الله متعال اجر نصیب‌تان کند و همۀ‌مان را هرچه زود در زیر چتر دولت اسلامی جمع نماید. برادرتان عطیه جبارین از فلسطین.

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

پرسش‌های‌تان مشابه اند و اینک ان‌شاء‌الله به پاسخ‌های ‌آن می‌پردازم:

1- این پرسش مرا به شگفت انداخت؛ شما از من دلیلی را خواستید که حضرت مصعب رضی الله عنه در مدینه طلب نصرت نموده، با آن‌که وی حامل دعوت در مدینه بود؛ چنانچه "جهاد" فرمود که آیا مردم را به اسلام دعوت می‌نمود؟ به همین قسم "عطیه" فرمود که آیا این طور نیست؟ و آیا طلب نصرت بخش از حمل دعوت نمی‌باشد؟ و آیا طلب نصرت بخش از دعوت بسوی اسلام نیست؟

یقیناً حامل دعوت عامۀ مردم ‌را بسوی اسلام دعوت می‌نماید، در میان آنان اهل قوت و قدرت را نیز بسوی اسلام دعوت می‌کند؛ دعوت عامۀ مردم فقط حمل دعوت است و اما دعوت اهل قوت و قدرت نیز حمل دعوت و اما طلب نصرت است. رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از آن‌که الله سبحانه وتعالی وی را امر به طلب نصرت نمود، وی صلی الله علیه وسلم به قبائلی‌که دارای اهل قوت و قدرت بودند، رفته و رئیس هر قبیله را بسوی اسلام دعوت می‌نمود، در صورتی‌که اسلام می‌آوردند، آن‌ها ‌را به نصرت دین دعوت می‌نمود، اما در صورتی‌که رئیس قبیله از جملۀ اهل قوت و قدرت نه؛ بلکه از مردم عامه بود، یا این‌که قبیلۀ وی کوچک و که دارای اهل قوت و قدرت نبود، رسول الله صلی الله علیه وسلم وی را تنها به اسلام دعوت می‌نمود؛ نه به طلب نصرت.

2- این چنین حضرت مصعب رضی الله عنه اهل مدینه را به اسلام دعوت کرد و قرآنکریم را ازبهر انتشار اسلام به آنان تلاوت می‌نمود، به سرحدی‌که حضرت مصعب رضی الله عنه به رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «در مدینه هیچ خانه‌ای باقی نمانده که در آن اسلام داخل نشده باشد و یا یکی از اهل آن خانواده به اسلام نگرویده باشد؛ یعنی مسلمانان تعداد شان 73 تن بوده و به تناسب اهل قوت و قدرت بیشتر شده است.» با این وجود، روابط حضرت مصعب رضی الله عنه با اهل قوت و قدرت آسان شد و در سال یازدهم بعثت نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم حاضر گردیده و موضوع را به رسول الله صلی الله علیه وسلم عرض نمود که اهل قوت و قدرت در موسم حج سال دوازدهم بعثت به‌هدف ادای حج بیایند، اما رسول الله صلی الله علیه وسلم توانائی آنان را شرط گذاشت.

3- آنچه در کتاب دولت اسلامی پیرامون موضوع آمده قرار ذیل است: وقتی زمان حج فرارسید مصعب رضی الله عنه به مكه برگشت و به رسول الله صلی الله علیه وسلم خبر مسلمانان و قوت‌شان را حكایت كرد و اوضاع مدینه را برای‌شان بیان نموده گفت: در مدینه حكایتی وجود ندارد؛ مگر حكایت پیامبر صلی الله علیه وسلم و در فضای آن جز اسلام چیزی دیگری نیست و این‏که مسلمانان در آن‌جا آن‌قدر قوت و توانایی دارند كه بر اثر آن اسلام بر همه امور غلبه دارد. یا رسول الله صلی الله علیه وسلم تعداد از مسلمانانی‌كه ایمان قوی به پروردگار و استعداد كامل برای بدوش گرفتن رسالت الله سبحانه وتعالی و دفاع از دین وی را دارند، امسال نزد تو حاضر خواهند شد.

پیامبر صلی الله علیه وسلم از اطلاعات حضرت مصعب رضی الله عنه بسیار خوشحال شد و به فكر عمیق دركارها افتاد و نظری بر جامعۀ مكه و مدینه انداخت؛ چون در مكه دوازده سال پی‌درپی دعوت كرد و هیچ‌گونه کوتاهی و تقصیری هم نكرد، هرگاه فرصتی دست می‏داد، با تمام توان در راه دعوت می‏کوشید و انواع اذیت‏ها را تحمل می‏كرد. با وجود این همه، جامعه منجمد بود و دعوت راهی در آن نمی‏یافت و علت این همه آن بود كه در دل‏ها و نفس‏های‌شان سنگدلی و شدت وجود داشت و عقل‏های‌شان بر دین قدیم منجمد شده بود. لذا به‌خاطر آن‌كه در روح و روان اهل مكه بت‌پرستی و شرك كه مكه مركز عمومی آن بود، سرایت كرده بود، جامعۀ مكه قصی‌القلب بود و قابلیت دعوت در آن بسیار ضعیف بود؛ اما در جامعۀ مدینه با گذشت یك سال بر اسلام چند تن از مردم خزرج، سپس بیعت‌كردن دوازده‌تن و زحمت‌كشی حضرت مصعب ابن عمیر به مدت یك سال دیگر، این‏ها در جهت ایجاد فضای اسلامی در مدینه و داخل‌شدن مردم به دین الله سبحانه وتعالی با این سرعت،حیرت انگیز بود.

4- چنانچه دیده می‌شود حضرت مصعب رضی الله عنه قبل از این‌که اهل قوت و قدرت را به‌سوی رسول الله صلی الله علیه وسلم ارسال نماید، به رسول الله صلی الله علیه وسلم از انتشار اسلام در مدینه اطلاع داده و نیز باخبر ساخت که اهل قوت و قدرت آمادۀ حضور در موسم حج سال آینده بوده و توانائی آن را نیز دارند. بناءً رسول الله صلی الله علیه وسلم از آنچه مصعب رضی الله عنه برایش گفت، شادمان گردید و قرار گذاشته و توافق نمود‌ که در موسم حج سال دوازدهم بعثت که بنام بیعت عقبه ثانیه مسمی است، اشتراک نمایند.

5- حالا آنچه در کتاب دولت بیان گردیده تکمیل می‌نمایم: در آن وقتی‌كه سال دوازدهم رسالت و موافق 622م بود، قدوم حاجیان را انتظار كرد. حاجیان مدینه زیاد بودند و در میان‌شان هفتاد و پنج تن از مسلمانان بود كه هفتاد و سه تن آن مرد و دو تن دیگرشان زن بود و زنان عبارت بودند از نسیبه بنت كعب(ام عمار) كه یكی از زنان بنی‌مازن بن نجار بود و اسماء بنت عمرو بن عدی یكی از زنان بنی سلمه كه ام‌منیع كنیه داشت. پیامبر صلی الله علیه وسلم با آن‌ها به‌صورت پنهانی دیدار نموده در بارۀ بیعت دیگری با ایشان گفتگو كرد؛ بیعتی‌كه تنها بر دعوت و صبر در برابر اذیت خلاصه نمی‏شد، بلكه باید مسلمانان به سبب آن صاحب قوتی شوند كه توسط آن از خود دفاع نمایند؛ حتی از آن هم فراتر می‏رود و به ایجاد هسته‏ای می‏رسد كه آن سنگ تهداب برای اقامت دولت اسلامی خواهد بود؛ دولتی‌كه اسلام را در جامعه تطبیق نموده آن را به‌عنوان رسالت جهانی به‌سوی مردم جهان می‏برد و با آن قوتی تشكیل می‏داد كه از آن حمایت كند و هر مانع مادی را كه در راه گسترش و تطبیقش قرار گیرد، دور نماید.

وی صلی الله علیه وسلم با ایشان درین باره گفتگو كرد و آمادگی خوبی از آنان احساس كرد. بناءً با ایشان وعده سپرد كه در اواسط روزهای تشریق در عقبه و در دل شب با وی ملاقات نمایند و برای شان گفت: «در آن وقت خواب رفته‏ای را بیدار نكنید و غائبی‌را انتظار نكشید.» همان بود كه در وقت معین وعده و بعد از گذشتن سوم حصۀ اول شب از اقامتگاه‏های خویش بسیار به آهستگی از ترس آن‌كه كارشان افشاء شود، حركت كردند و به سوی عقبه رفتند. همۀ‌شان به‌شمول آن دو زن به كوه بالا رفته در انتظار رسول الله صلی الله علیه وسلم نشستند، لحظه‏ای بعد وی صلی الله علیه وسلم با كاكایش عباس آمدند. عباس هنوز ایمان نیاورده بود؛ اما آمده بود تا پیمان‏هایی به برادرزادۀ خود بگیرد و او اولین كسی بود كه به‌سخن آغاز نموده گفت: «‌ای گروه خزرج محمد(صلی الله علیه وسلم) در میان ما در موقعیتی قرار دارد كه خود می‏دانید و ما اورا از قوم خود، كه مثل ما در مورد وی عقیده دارند، حمایت كرده‌ایم. لذا وی صلی الله علیه وسلم در میان قوم خود و در شهر خود از عزت و حمایت برخوردار است؛ ولی او رفتن به جانب شما و پیوستن با شما را اصرار می‏ورزد. پس اگر شما می‏دانید كه به آنچه او را به‌سوی آن فرامی‏خوانید، وفا می‏كنید و اورا از مخالفینش حمایت می‏نمایید، آنگاه شما می‏دانید و آنچه به دوش گرفته‏اید؛ اما اگر فكر می‏كنید كه بعد از خروج وی(صلی الله علیه وسلم) به‌سوی شما ممكن است او را رها كرده به دشمن تسلیم دهید، از همین حالا او را بگذارید.»

وقتی سخنان عباس را شنیدند گفتند: آنچه گفتی، شنیدیم. بعد از آن روی به رسول الله صلی الله علیه وسلم كرده گفتند: خودت صحبت‌كن یا رسول الله صلی الله علیه وسلم و هر تعهدی‌كه برای خودت و پروردگارت دوست‌داری از ما بگیر. رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از آن‌كه قرآنكریم تلاوت كرد و به اسلام ترغیب و تشویق كرد، گفت:

«أبَا یعُكُمْ عَلَی أنْ تَمْنَعُوْنِی مِمَّا تَمْنَعُوْنَ مِنْهُ نِسَاءكُمْ وَ أبْنَاءكُمْ»

(رواه احمد)

ترجمه: من با شما به این بیعت می‏كنم: از آنچه زنان و فرزندان‌تان را حمایت می‏كنید، مرا نیز حمایت كنید!

 فوراً "براء" برای بیعت به این شرط دست دراز نموده گفت: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم، با ما بیعت كن؛ سوگند به الله سبحانه وتعالی ما فرزندان جنگ هستیم و صاحبان حلقه و زره كه آن را از پدران به‌میراث گرفته ایم... بعد از آن افزودند: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم، اگر ما به آن وفا كردیم، چه پاداشی خواهیم داشت؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم با خون‌سردی جواب داد: "الجنه" پاداش‌تان بهشت خواهد بود.

از همه این موارد چنین نتیجه می‌گیریم که رسول الله صلی الله علیه وسلم مصعب را با 12 مرد به‌خاطر بیعت عقبۀ اول در سال دهم بعثت فرستاده است که وی رضی الله عنه مردم را در مدینه بسوی اسلام دعوت می‌نمود و از بین کسانی‌که به اسلام دعوت می‌شدند، کسانی نیز بودند که اهل قوت و قدرت بوده و آنان را به نصرت دین الله سبحانه وتعال دعوت نمود. بنابرین، حضرت مصعب در سال یازدهم بعثت به رسول الله مراجعه کرده و به رسول الله صلی الله علیه وسلم از حیث انتشار اسلام و از حیث اهل قوت و قدرت و آماده‌گی حضورشان را در موسم حج سال دوازدهم بعثت باخبر ساخت و این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند که آنچه در توانائی‌شان دارند، برای نصرت دین آماده سازند. رسول الله صلی الله علیه وسلم توافق نموده و با حضرت مصعب قرار گذاشت که در مدینه ببیند و از نتایج طبیعی که به یاری الله سبحانه وتعال متحقق یافته بود، خوشحال گردید. به این شکل در موسم حج سال دوازدهم بعثت 73 مرد و دو زن حاضر به بیعت عقبۀ دوم شدند که پس از بیعت هجرت شکل گرفت و دولت اسلامی تأسیس گردید.

بناً عمل حضرت مصعب رضی الله عنه در مدینه رکن اساسی طلب نصرت به‌شمار می‌رود. با این وجود الله سبحانه وتعالی با دستان وی اهل قوت وقدرت را آماده برای نصرت دین خود نمود. در فرجام آنچه حضرت مصعب رضی الله عنه به رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود، برای تان بیان می‌کنم: «مسلمانان در آن جا آنقدر قوت و توانایی دارند كه بر اثر آن اسلام بر همه امور غلبه دارد. یا رسول الله صلی الله علیه وسلم! تعدادی از مسلمانانی اند كه ایمان قوی به پروردگار و استعداد كامل برای به دوش گرفتن رسالت الله سبحانه وتعالی و دفاع از دین وی را دارند.» الله سبحانه وتعالی حضرت مصعب را مشمول رحمت خود گرداند که با وی فتح بزرگی رخ داد و بیعت دوم عقبه به رسول الله صلی الله علیه وسلم که بعداً هجرت صورت گرفت و دولت اسلامی در مدینه منوره تأسیس گردید. امیدوارم پاسخ کفایت‌تان کند.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه